گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

حزبی برای دوران گذار!

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۵۳ ب.ظ

این مقاله در پرونده ویژه حزب جمهوری اسلامی در نشریه پنجره شماره 230 منتشر شده است.


29 بهمن ماه 1357 حزبی اعلام موجودیت کرد که نام و آوازه آن تا سالهای سال بعد از آن تاریخ ماندگار شد و سالهای حساس پس از پیروزی انقلاب با نام آن حزب گره خورد،"حزب جمهوری اسلامی ایران"!

30 بهمن ماه 1357 روزنامه های کیهان و اطلاعات خبر از تشکیل حزبی دادند که به واسطه 5 روحانی مشهور و انقلابی آن زمان یعنی آیت الله سید محمد حسینی بهشتی،آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی،آیت الله سید علی خامنه ای،آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد باهنر پایه گذاری شده بود و این روحانیون عنوان هیات موسس حزب را به خود اختصاص دادند.

روزنامه های کیهان و اطلاعات سپس بیانیه اعلام موجودیت حزب را که توسط اعضای هیات موسس صادر شده بود منتشر نمودند:

"اکنون انقلاب بزرگ اسلامی ایران که شرق و غرب، ناباورانه بدان می‌نگریست، در میان آتش و خون به نخستین پیروزی خود رسیده است. جمهوری اسلامی- این رویای شوق‌انگیز و دلنشین ملت که در عین حال برای دشمنان وی خوابی آشفته و دلهره‌انگیز بود- در آستانه تحقق است. زنجیرهای گران استبداد که در طول روزگاران دراز بر دست و پای این ملت پیچیده شده بود یکی پس از دیگری می‌گسلد و جهاد انقلابی خلق مسلمان که هیچگاه از سوی دشمنانش جدی گرفته نمی‌شد در برابر دیدگان حیرت‌زده همه ناظران، لحظه به لحظه بارور‌تر می‌شود. سخت‌کوشی‌ها و فداکاری‌ها، همبستگی‌ها و فرمان‌پذیری‌ها، رهبری پیامبرگونه و رهروی مؤمنانه، معجزه خود را که‌‌ همان خاصیت «انسان مسلمان بودن» است، نشان می‌دهد. ما اکنون در برابر دستاوردی وصف‌ناپذیر قرار داریم. مهم‌ترین و فوری‌ترین مساله آن است که آن را چگونه پاسداری کنیم؟...

گام‌های نخستین را برداشته‌ایم، حصار بزرگ را شکسته‌ایم، اکنون نوبت آن فرا رسیده است که دومین و دشوار‌ترین بخش مبارزه خود را آغاز کنیم: مبارزه با ضدانقلاب، مبارزه با توطئه‌ها، حراست از پایگاه‌های گشوده شده و گشودن پایگاه‌های فتح‌نشده، زنده نگاه‌ داشتن امید و اطمینان در مردمی که پس از دورانی طولانی، طعم پیروزی را می‌چشند، تداوم بخشیدن به حرکت، حرکت به سوی جامعه توحیدی، جامعه‌ای آباد و آزاد که در آن، خودکامگی و ستم، تبعیض و استضعاف و استعبداد نیست، و انسان به درستی و فقط «بنده خدا» است.

در صد سال اخیر، ملت مسلمان ایران قهرمانی‌هایی داشته است و پیروزی‌هایی، همه در پرتو روح انقلابی اسلام.. و نیز شکست‌ها و ناکامی‌هایی، و همه بر اثر غفلت‌ها و آسان‌گیری‌ها. این تجربه‌ای است که ما باید از آن درس بیاموزیم. ره‌آورد انقلاب کنونی ما، این پیروزی بزرگ، در معرض تهدید‌‌ همان خطرهایی است که در گذشته محصول کوشش‌ها، فداکاری‌ها، خون‌ها و خشم‌های ما را به غارت برده است.

جنبش و پیروزی کنونی ایران پدیده‌ای کم‌نظیر و کم‌سابقه است، آن را با هیچ یک از مبارزات گذشته این ملت نمی‌توان مقایسه کرد، واقعه عظیمی است که در قالب تحلیل‌های فلسفی و سیاسی رایج پیش ساخته نمی‌گنجد. در این همه جای تردید نیست. لیکن به همین نسبت، به هدر رفتن دستاوردهای آن نیز خسارت‌آمیز‌تر و کمرشکن‌تر خواهد بود. این دغدغه باید ما را به کار و تلاشی پیگیر و سکون‌ناپذیر دعوت کند و از هر آسایش غفلت‌آمیزی مانع گردد. سرنوشت ما، سرنوشت همه ملت‌های مستضعف این منطقه از جهان را رقم خواهد زد. ما اکنون در برابر همه این ملت‌ها ملتزم و مکلفیم. اگر ضد انقلاب بتواند دستاوردی را که با تلاش و جهادی توان‌فرسا بدست آورده‌ایم ضایع کند و اگر توطئه‌ها بتوانند پایگاه‌های گشوده شده را از دست ملت بازستانند، تنها ما نیستیم که در آتش غفلت و شکست خود خواهیم سوخت.

تجربه جنبش‌های صد سال اخیر ایران باید همه را قانع کرده باشد که ما همواره ضربه بزرگ را از سوی فقدان یک تشکیلات نیرومند و همه‌گیر خورده‌ایم. در نهضت مشروطیت - که می‌توانست لحظه مناسبی باشد برای ولادت جدید ملت ایران- و نیز در جنبش مسلحانه جنگل که یکی از اصیل‌ترین حرکت‌های انقلابی-نظامی تاریخی اخیر ماست، همین نقیصه بزرگ بود که به نیروهای ضدانقلاب و توطئه‌گر، و جریان‌های وابسته و غیر اصیل، امکان رخنه کردن و منهدم ساختن انقلاب را داد و دستاوردهای ارزشمند آن را به نابودی کشانید. نیروهای استبدادی و استعماری و نیز همه عناصری که به هر تقدیر همچون سرانگشت پلیدی در خدمت آن نیرو‌ها قرار گرفته‌اند، همواره از همین نقطه ضعف بهره برده و ضربات خود را فرود آورده‌اند.

ایجاد تشکیلاتی نیرومند و سامان دادن به نیروهای فعال و ایجاد انسجام و انضباطی آهنین است که می‌تواند حرکت انقلابی ملت را به درستی تداوم بخشد و جنبش را از خطر انهدام و دستاوردهای آن را از خطر غارت دشمن مصون بدارد. روزی که گردونه همیشه پوینده مبارزه ملت در خط یک تشکیلات و سازماندهی درست و استوار بیفتد، دیگر اطمینان باید داشت که جرثومه‌های ضد انقلاب نمی‌توانند به آن نزدیک شوند و آن را تهدید کنند.

ما این واقعیت انکارناپذیر را مدت‌هاست با همه وجود لمس می‌کنیم. سامان دادن به نیروهای پراکنده جنبش را فریضه‌ای بزرگ و اسلامی می‌دانیم. اگر در طول چند سال گذشته، رخدادهای لحظه به لحظه و مسوولیت‌های فوری و فوتی، امکان یک اقدام گسترده را در این زمینه به ما نداده است، امروز ما هیچ مسوولیت و تکلیفی را برای خود از این فوری‌تر و فوتی‌تر نمی‌دانیم. مانند همه ناظران منصف، معتقدیم که مردم مسلمان در این انقلاب نیز مانند انقلاب‌های گذشته، نیروی اصلی و عمده انقلاب ایرانند، و باور اسلامی و احساس تکلیف الهی، عمده‌ترین و اصلی‌ترین انگیزه آن... با این تشخیص و این تحلیل، تاسیس «حزب جمهوری اسلامی» را در جهت هدف‌های اعلام شده از سوی رهبر جنبش، امام خمینی، اعلام می‌کنیم و همه کسانی را که در این باور و این انگیزه و این هدف‌ها با ما شریک‌اند، به همکاری فرا می‌خوانیم."

 

سخنرانی شهید بهشتی در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در حضور عبدالسلام جلود نخست وزیر وقت لیبی، سال 1358

 

چند روز پس از صدور این بیانیه عضو گیری رسمی حزب جمهوری اسلامی آغاز شد و طبق آماری که بعدها منتشر شد بیش از 2 میلیون نفر برگه عضویت در حزب جمهوری اسلامی را پر کردند.استقبالی که تا آن زمان و حتی تا به امروز بی سابقه بوده است!

با فرارسیدن بهار 1358 و زمزمه های تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی که وظیفه تدوین قانون اساسی جدید را بر عهده داشت، حزب جمهوری اسلامی دست به اقدامات گسترده ای زد تا بتواند اکثریت اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی را به خود اختصاص دهد و با اعلام نتیجه انتخابات بیش از 60 کرسی از مجلس خبرگان قانون اساسی به اعضای حزب جمهوری اسلامی اختصاص پیدا کرد.(بیش از 80 درصد کرسی های مجلس).

در روند تدوین قانون اساسی نیز اعضای حزب جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده ای را در تدوین این قانون اساسی ایفا کردند،رئیس مجلس(آیت الله حسینعلی منتظری، از روحانیون سرشناسی بود که همواره حزب را تائید می کرد و از اعضای آن به نیکی نام می برد و اختصاص وجوهات شرعی به آن را جایز می دانست)،نایب رئیس مجلس(آیت الله سید محمد حسینی بهشتی دبیر کل حزب جمهوری اسلامی بود) و از اعضای هیات رئیسه افرادی همانند سید حسن آیت از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی به شمار می رفتند.از اعضای عادی مجلس نیز بسیاری از روحانیون و غیر روحانیون بودند که یا عضو رسمی حزب به شمار می رفتند و یا حزب از آنها حمایت کرده بود تا بتوانند به مجلس خبرگان قانون اساسی راه پیدا کنند.روحانیونی همانند آیات عظام:صافی گلپایگانی،مکارم شیرازی،طاهری اصفهانی،سبحانی،جوادی آملی،موسوی اردبیلی،محمد جواد باهنر و حتی غیر روحانیونی همانند سید علی اکبر پرورش و ...  که همگی به واسطه حمایت حزب جمهوری اسلامی توانسته بودند به خبرگان قانون اساسی راه پیدا کنند.

قدرت حزب جمهوری اسلامی در آن روزها مخالفین حزب را وسوسه نمود تا هرچه بیشتر بتوانند از قدرت حزب کاسته و حزب را از گردونه سیاست ایران خارج کنند.با فرا رسیدن انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری اختلافات مابین حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز تهران به اوج خود میرسد و جامعه روحانیت مبارز تمام قد از کاندیداتوری سید ابوالحسن بنی صدر(فرزند آیت الله سید نصرالله بنی صدر روحانی مشهور و فقید اهل همدان) حمایت می کند.حزب نیز از کاندیداتوری جلال الدین فارسی که سخنور مشهور و انقلابی آن روزهای کشور بود حمایت کرد اما در روزهای بعد،شیخ علی تهرانی از مخالفین سرسخت حزب با پیش کشیدن بحث غیر ایرانی الاصل بودن جلال الدین فارسی ضربه سختی را به حزب جمهوری اسلامی وارد می کند.با پیش کشیده شدن این بحث امام(ره) نیز دستور بررسی این موضوع را می دهند و با اثبات غیر ایرانی الاصل بودن جلال الدین فارسی وی مجبور می شود از صحنه انتخابات کناره گیری کند.حسن حبیبی تلویحا به جای فارسی کندیدای حزب می شود اما با پیروزی ابوالحسن بنی صدر با بیش از 11 میلیون رای ضربه سخت دیگری به حزب جمهوری اسلامی وارد می شود.

 


خبر تشکیل ائتلاف بزرگ برای مجلس شورای ملی (شورای اسلامی دوره اول) که توسط حزب جمهوری اسلامی به اجرا در می آید.

سران حزب تصمیم میگیرند به فکر انتخابات مجلس شورای ملی(که بعدترها نام شورای اسلامی را میگیرد)باشند تا لااقل کمی از شکست در مقابل بنی صدر بکاهند.در آخرین روزهای منتهی به انتخابات ائتلاف بزرگی شکل میگیرد که اکثر نیروهای خط امامی نیز در آن حضور دارند از نیروهای سازمان مجاهدین انقلاب گرفته تا نیروهای نزدیک به نهضت آزادی تا بلکه حزب بتواند از شکست دیگری در مقابل نیروهای نزدیک به بنی صدر جلوگیری نماید.با اعلام نتایج قطعی انتخابات در اردیبهشت ماه 1359 (به دلیل دو دور برگزاری انتخابات یکبار در اواخر سال 1358 و بار دیگر در اردیبهشت ماه 1359)حزب می تواند اکثر کرسی های مجلس شورای ملی پس از انقلاب را فتح کند.

با تشکیل رسمی مجلس و پس از ادای سوگند ریاست جمهوری، آرام آرام نهادهای رسمی نظام سیاسی جدید در ایران شکل میگیرد.اما از ناهماهنگی و برخوردهای سرد دو رئیس قوه(آیت الله بهشتی و بنی صدر) در همان روز ادای سوگند ریاست جمهوری در مجلس،مشخص است که دعوای میان بنی صدر و موسسین حزب جمهوری اسلامی در ماه های آینده بیش از پیش اوج میگیرد.با فرا رسیدن تابستان 1359 درگیری های لفظی میان رئیس جمهور وقت و اعضای حزب اوج میگیرد.بنی صدر برای مخالفت بیشتر با حزب جمهوری اسلامی پیشنهاد نخست وزیری سید احمد خمینی(فرزند امام(ره)) را مطرح می کند که با واکنش منفی امام مواجه میشود.همگان می دانند که فرزند رهبری انقلاب در آن روزها نگاه مثبتی به حزب جمهوری اسلامی نداشت و اینکار بنی صدر را دهن کجی به حزب جمهوری اسلامی قلمداد می کنند.پس از گزینه اول بنی صدر که منتفی اعلام می شود نام مصطفی میر سلیم دوست دوران تحصیل بنی صدر در فرانسه مطرح می شود.روزنامه انقلاب اسلامی(وابسته به بنی صدر) تیتری می زند با عنوان "به احتمال زیاد میر سلیم به عنوان نخست وزیر معرفی می شود."اما سر انجام میر سلیم نیز نمی تواند عنوان نخست وزیری جمهوری اسلامی ایران را کسب کند و پس از فراز و فرودهای فراوان سرانجام محمد علی رجایی(وزیر آموزش و پرورش دولت موقت) عنوان نخست وزیری بنی صدر را میگیرد.بنی صدر در همان روزهای پس از انتخاب رجایی حملات به وی را آغاز میکند و در حکم نخست وزیری رجایی عبارات معناداری را به کار میبرد که نشان از عدم رضایت بنی صدر به نخست وزیری رجایی را دارد.17 شهریور ماه 1359 همزمان با فرارسیدن دومین سالگرد جمعه سیاه(17 شهریور 1357) بنی صدر سخنرانی جنجالی را در میدان شهدا انجام می دهد که غیر مستقیم نخست وزیر جدید(محمد علی رجایی)که از رابطه نزدیکی با حزب جمهوری اسلامی برخوردار است را مورد حمله قرار می دهد.همگان می دانند که منظور بنی صدر از افشاگری و باز کردن مشت دست فردی که او در سخنرانی اشاره کرده است محمد علی رجایی است.کمتر از 2 هفته بعد از این سخنرانی عراق به ایران حمله می کند و رسما جنگ تحمیلی به ایران آغاز می شود.کابینه محمد علی رجایی هنوز تکمیل نشده است و بنی صدر به برخی از وزرای پیشنهادی رجایی انتقادات اساسی دارد.کشور نیز درگیر جنگ می شود و حزب جمهوری اسلامی بنی صدر را متهم می کند که تدابیر لازم را برای حمله احتمالی عراق به ایران در ماه های پیش در نظر نگرفته بود.روزنامه انقلاب اسلامی وابسته به بنی صدر نیز برخی از روحانیون سرشناس حزب جمهوری اسلامی همانند آیت الله خامنه ای را متهم به دخالت منفی در امور جنگ و کارشکنی می کند و خواستار محاکمه ایشان می شود!آیت الله خامنه ای در نماز جمعه همان هفته تهران حمله سختی به این مطلب روزنامه انقلاب اسلامی وابسته به بنی صدر می کند و بنی صدر و حامیان او را وقیح و خائن خطاب می کند.

سران حزب جمهوری اسلامی از همان روزهای نخست پیروزی بنی صدر با وی اختلافات گسترده ای پیدا کردند.

 

اختلافات میان بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی هر روز بیش از پیش اوج میگیرد تا سرانجام در 14 اسفند ماه 1359 و در مراسم سالگرد فوت دکتر محمد مصدق در دانشگاه تهران جمعیت حاضر در سخنرانی بنی صدر یکصدا بر علیه حزب جمهوری اسلامی و دبیر کل وقت آن شعار می دهند.التهابات در کشور بیش از پیش اوج میگیرد.کشور درگیر جنگ با یک کشور خارجی و درگیری های داخلی است.با فرارسیدن بهار سال 1360 اکثر کارشناسان سیاسی پیش بینی می کنند تا پایان بهار آن سال اتفاقات سرنوشت سازی در کشور رخ خواهد داد و یکی از دو طرف دعوای سیاسی در کشور دگیر در در رای امور قرار نخواهد داشت. 20 خرداد 1360 امام خمینی(ره) در حکمی بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل می کنند و این چراغ سبزی است تا مجلس بتواند رئیس جمهور وقت را عزل نماید.29 خرداد 60 عزل بنی صدر کلید می خورد و فردای آن روز بنی صدر عزل شده اعلام می شود.درگیری های میان طرفداران بنی صدر(سازمان مجاهدین خلق) و مخالفین وی در تهران آغاز می شود و رنگ و بوی قیام مسلحانه به خود میگیرد و1 هفته پس از این درگیری ها آیت الله سید علی خامنه ای در 6 تیر ماه 1360 در مسجد جامع ابوذر تهران ترور می شود.فردای آن روز در 7 تیر ماه 1360 بمبی در دفتر حزب جمهوری اسلامی منفجر می شود و بیش از 70 نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی از جمله دبیر کل وقت حزب(آیت الله بهشتی)به شهادت می رسند.

التهابات در کشور بیش از پیش اوج میگیرد.2 مرداد 60 انتخابات ریاست جمهوری زودتر از موعد برگزار می شود و محمد علی رجایی به عنوان دومین رئیس جمهور برگزیده می شود و محمد جواد باهنر را به عنوان نخست وزیر خود انتخاب می کند.7 مرداد خبر فرار بنی صدر به همراه مسعود رجوی به فرانسه منتشر می شود.کابینه پیشنهادی باهنر به دلیل شرایط خاص و فوق العاده کشور به صورت یکجا در معرض رای اعتماد مجلس قرار میگیرد و رای اعتماد کسب می کند.14 مرداد 60 سید حسن آیت عضو جنجالی و دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی در مقابل منزلش در محله نارمک تهران ترور می شود و به شهادت می رسد. پس از 37 روز از انتخاب محمد علی رجایی به عنوان رئیس جمهور بمبی در دفتر نخست وزیری منفجر می شود و رجایی به همراه دبیر کل وقت حزب جمهوری اسلامی (محمد جواد باهنر)به شهادت می رسند.

کابینه اضطراری به نخست وزیری آیت الله مهدوی کنی تشکیل می شود تا زمان انتخابات ریاست جمهوری مجدد بتواند امور کشور را در دست داشته باشد.مهر ماه 60 مجددا انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود و آیت الله سید علی خامنه ای به عنوان سومین رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب می شود.

 

ولایتی از اعضای حزب جمهوری به عنوان نخست وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی می شود اما نمی تواند رای تمایل مجلس را کسب کند.

اواخر مهر ماه 60 آیت الله خامنه ای،دکتر علی اکبر ولایتی از اعضای حزب جمهوری اسلامی و رئیس صنف پزشکان حزب را به عنوان گزینه نخست وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی می کنند اما ولایتی رای تمایل کسب نمی کند.پیش بینی ها در مورد معرفی علی اکبر پرورش و سید محمد غرضی نیز به همین گونه است تا سرانجام آیت الله خامنه ای به پیشنهاد برخی از اعضای نهضت آزادی،میر حسین موسوی وزیر امورخارجه دولت محمد جواد باهنر و مهدوی کنی را به عنوان گزینه پیشنهادی به مجلس معرفی می کند و موسوی می تواند رای تمایل مجلس را کسب کند.آیت الله خامنه ای نیز با اصرار آیت الله هاشمی رفسنجانی و شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی سمت دبیر کلی حزب را میپذیرند و به عنوان سومین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی نیز برگزیده می شوند.با پایان سال 60 کشور رو به آرامش می رود و حزب جمهوری اسلامی نیز با در اختیار گرفتن تمام مناصب اجرایی کشور از طرف مخالفین خود متهم به انحصار گرایی می شود.سال 1362 اختلافات در حزب و در کابینه اوج میگیرد.7 نفر از وزرای دولت با نخست وزیر وقت(میر حسین موسوی)دچار اختلافات نظری فراوانی می شوند و سر انجام دو نفر از آنان(احمد توکلی،حبیب الله عسگراولادی)استعفا می دهند.7 وزیر معترض در نامه ای خطاب به حضرت امام(ره) بیان می دارند که "عده ای خواهان مردمی شدن دولت هستند و در مقابل عده ای دیگر خواهان دولتی شدن مردم هستند"!و این نشان از دیدگاه های متضاد اقتصادی در دولتی دارد که نصف اعضای آن به همراه نخست وزیر از اعضای حزب جمهوری اسلامی هستند.اختلافات از حزب حالا به بدنه دولت نیز کشیده شده است.اردیبهشت ماه 62 اولین کنگره حزب جمهوری اسلامی برگزار می شود و با برگزاری انتخابات اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی برای دوره جدید انتخاب می شوند.آذر ماه سال 1363 نامه ای توسط 5 نفر از اعضای شاخص جناح چپ حزب که دیدگاه های متفاوتی در مسائل اقتصادی و ایدئولوژیکی با جناح راست و دبیر کل وقت حزب دارند خطاب به آیت الله خامنه ای منتشر می شود و به شرح اختلاف نظرات خود می پردازند.این نامه امضای میر حسین موسوی،مسیح مهاجری،جواد اژه ای،محمد رضا بهشتی و ابوالقاسم سرحدی زاده را در پای خود دارد که بیان می کنند با ادامه روندی که حزب پس از 7 تیر 1360 در پیش گرفته است نمی توانند در کنگره دوم حزب شرکت کنند و اختلافات در حزب را عمیق تر از آن می دانند که بتوانند از آن به سادگی عبور کنند.

سال 1364 از راه میرسد و کنگره دوم حزب نیز برگزار می شود اما به دلیل اختلافات  میان جناح راست و چپ حزب ترکیب اعضای شورای مرکزی حزب همانند شورای اول باقی می ماند و تغییری نمی کند.آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز که به دلیل اختلافات میان جناح راست و چپ حزب حاضر به شرکت در کنگره دوم نبوده است به اصرار آیت الله خامنه ای در این کنگره حضور پیدا می کند تا شکاف در حزب بیش از پیش گسترده نشود.

 

اختلافات برای دوره دوم نخست وزیری موسوی چنان گسترده است که 99 نفر از نمایندگان مجلس با وی مخالفت می کنند و تاریخی ترین وقایع مجلس دوم در همان ایام رقم می خورد.از مطرح ترین مخالفین موسوی در آن ایام آیت الله آذری قمی و حسن روحانی در مجلس دوم بوده اند.


انتخابات دوره چهارم ریاست جمهوری در مرداد 1364 برگزار می شود و این اولین دوره ریاست جمهوری پس از پیروزی انقلاب است که به صورت کامل و بدون حاشیه به پایان می رسد.در این دور نیز آیت الله خامنه ای به ریاست جمهوری برگزیده می شوند و شرط خود برای دوره دوم را عدم معرفی مهندس میر حسین موسوی به عنوان نخست وزیر اعلام می کنند.اختلافات در همین باره در حزب و مجلس بالا میگیرد و سپس با توصیه امام(ره) میر حسین موسوی مجددا به عنوان نخست وزیر برگزیده می شود.

حالا با گذشت بیش از 7 سال از تاسیس حزب اختلافات بیشتر از هر زمان دیگری در حزب نمود دارد.با شروع سال 1365 بسیاری از اعضای حزب جمهوری اسلامی که عضو بسیج می باشند به دستور حضرت امام در منع عضویت اعضای بسیج در حزب از حزب جمهوری اسلامی استعفا می دهند و خارج می شوند این روند در مورد ائمه جمعه سراسر کشور نیز صورت میگیرد و حزب جمهوری اسلامی بیش از پیش شاهد ریزش نیروها در میان اعضای خود است.تنها 2 امام جمعه در کشور از این دستور حضرت امام مستثنی می شوند.آیت الله سید علی خامنه ای و آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی که هر دو نیز از اعضای هیات موسس حزب به شمار می روند.

با آغاز سال 66 زمزمه ها در مورد توقف فعالیت های حزب به گوش میرسد.سرانجام در خرداد سال 66 از طرف آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی نامه ای خطاب به حضرت امام در مورد فعالیت های حزب نوشته می شود و در 11 خرداد 66 امام خمینی(ره) در جوابی به این نامه خواستار توقف فعالیت های حزب جمهوری اسلامی می شوند و به این نحو حزب جمهوری اسلامی پس از 9 سال فعالیت به کار خود پایان می دهد.هر چند فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خرداد 66 متوقف شد اما شاید به قول مریم بهروزی از اعضای شناخته شده جناح راست حزب، تفکر حزب جمهوری اسلامی متوقف نشد و سالهای سال بعد از سال 66 این تفکر در کشور نمود بارزی را داشت.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی