گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی


30 آبان ماه 1397، مناظره ای میان آقایان مصطفی ایزدی (نویسنده کتاب فقیه عالیقدر)، مجتبی لطفی(از اعضای دفتر آیت الله منتظری و مسئول بخش اطلاع رسانی این دفتر)، و عباس سلیمی نمین ( مورخ و پژوهشگر) پیرامون بیت آیت الله منتظری و حوادث دهه 60 برگزار شد که فیلم آن را در سایت آپارات و همچنین سایت تجربه ایرانی بارگذاری کردم.


برای مشاهده این مناظره که به تدریج منتشر می شود می توانید اینجا و اینجا و اینجا و اینجا را مشاهده نمائید.



گزارش نشریات از معمای سی 130



مستند معمای C130 پیرامون سقوط مشکوک هواپیمای فرماندهان ارتش و سپاه در ۷ مهرماه ۱۳۶۰ روز پنج شنبه ۸ آذرماه در جشنواره فیلم مقاومت در سینما عصر جدید واقع در خیابان طالقانی تقاطع وصال، در ساعت۱۵.۱۵ اکران می شود.


برای ثبت نام و دریافت بلیط می توانید در قسمت نظرات ثبت نام کنید.

"قتل های زنجیره ای" در جشنواره ها!

شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۵۷ ق.ظ

سیدمهدی دزفولی، فیلمساز از ثبت نام مستند «گزارش چند قتل» برای حضور در نهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار» خبر داد.

به گزارش سایت خانه مستند و به نقل از خبرگزاری دانشجو، سیدمهدی دزفولی کارگردان و مستندساز درباره حضورش در نهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار» گفت: مستند «گزارش چند قتل» درمورد بازخوانی قتل‌های زنجیره‌ای در سال های ۷۷ و ۷۸ را برای حضور در جشنواره «عمار» در نظر گرفته ام.

وی افزود: در تاریخ انقلاب، واقعه‌ای داریم که هنوز هم درباره آن شبهاتی در سطح جامعه وجود دارد که سال ۱۳۷۷ و ۷۸ و با ترور شهید لاجوردی شروع شد و سپس اتفاقات مربوط به وزارت اطلاعات، ترور شهید صیاد شیرازی، خودکشی سعید امامی و در نهایت حوادث کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ اتفاق افتاد.

دزفولی با بیان اینکه پژوهش این مستند ۶ ماه طول کشیده است، اظهار کرد: «گزارش چند قتل» در مدت زمان ۳۵ دقیقه به عنوان قسمت نخست از یک مجموعه مستندی تهیه شده است که به بازخوانی اتفاقات سال ۱۳۷۷ و ۱۳۷۸ می‌پردازد.

این کارگردان بیان کرد: مستند پرتره «وزیر فرهنگ» هم اثر دیگری است که در دست ساخت دارم. این اثر درباره سیدمحمد خاتمی تولید می‌شود که مراحل پژوهش و پیش تولید به پایان رسیده و ما هم اکنون وارد مرحله تولید شده‌ایم که تا اسفندماه سال جاری به پایان می‌رسد.

دزفولی تصریح کرد: مستند پرتره معمولا روی یک چهره تمرکز دارد؛ به طوری که مستند پرتره‌ای سال گذشته در مورد آیت الله منتظری ساخته شد و موج خوبی در سطح جامعه ایجاد کرد.

وی در پایان سخنان خود گفت: مستند «وزیر فرهنگ» پس از پایان ساخت، برای نمایش در جشنواره‌ها و اکران‌های دانشگاهی درنظر گرفته شده است و امیدوارم این مستند به دلیل برخورداری از سوژه و موضوعی مهم، بازخورد خوبی داشته باشد.

نهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار» ۶ تا ۱۶ دی ماه ۹۷ در سینما فلسطین تهران برگزار می‌شود و علاقمندان تا ۵ آذر ماه فرصت دارند آثار خود در سایت AmmarFilm.ir ثبت و تحویل دبیرخانه این جشنواره دهند.

برای مطالعه یادداشت زیر در سایت خبرگزاری مهر می توانید اینجا را نیز کلیک نمائید. 

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_سیدمحمدمهدی دزفولی: پایان سلطنت رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ و آغاز دوره پهلوی دوم، به دلیل آزادی های نسبی اجتماعی آغازگر دوره فکری جدیدی در ایران شد.

از یک سو گروه های سیاسی و تحصیلکرده جدید همانند حزب توده که دارای افکار به ظاهر علمی اما کمونیستی بودند متولد شدند و فعالیت های خود را علنی کردند و از سوی دیگر نیروهایی که تحصیلکرده غرب بوده و دغدغه ها و زمینه های نسبتا مذهبی نیز داشتند فرصت یافتند تفکرات خود را به صورت نسبتا آزاد در فضای نخبگانی و تا حدودی توده ای جامعه منتشر کنند.

تقابل چهره هایی همانند کسروی با نیروهای مذهبی در همین دوره رخ داد، اما در کنار این مباحث چهره هایی همانند مهدی بازرگان و یدالله سحابی از همین دوره به فراخور زمان جدید بحث های اندیشه ای و روشنفکرانه خود را به صورت جدی در جامعه ایران با ظاهر و دغدغه های مذهبی دنبال نمودند.

نسل اول این گروه شامل سحابی و بازرگان بودند و نسل بعدی چهره هایی همانند شریعتی که از دهه چهل تا پنجاه توانستند جامعه ایران را متاثر کنند و نسل بعدی چهره هایی همانند عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان بودند. هر چند در زمان کنونی چهره هایی همانند ملکیان از موضع روشنفکری دینی عدول کرده و جمع بین روشنفکری و دین را پارادوکسیکال می دانند اما همچنان عبدالکریم سروش و شاگردان وی همانند علوی تبار همان راه را می پیمایند و از راه و روش و مرامنامه خود دفاع می کنند. آرش نراقی و محسن کدیور نیز که زمانی همراه و همدل با سروش بودند این روزها به نوعی از آن مواضع عقب نشینی کرده و راه دیگری را برگزیده اند و گاه به گاه شاهد نقدهایی از آنان به تفکرات سروش و حلقه فکری نزدیک به وی هستیم.

در مقاله کوتاه کنونی تلاش می شود سه مقطع زمانی مختلف مربوط به روشنفکران دینی را بررسی نماییم و تفاوت آنها و دلیل ناکامیشان را به صورت اجمالی بررسی کنیم.

الف) راه طی شده بازرگان

مهدی بازرگان از اولین تحصیلکردگان مذهبی ایران بود که پس از بازگشت از فرانسه، دغدغه های خود در پیوند با علم و دین را مطرح نمود. بازرگان شاگرد و مرید ابوالحسن خان فروغی برادر ذکاءالملک بود و از وی تاثیرات زیادی پذیرفته بود و از سوی دیگر دارای خانواده مذهبی ریشه داری بود. دغدغه بازرگان پس از دیدن فرانسه و زندگی در آن کشور ارتباط برقرار کردن با دین در دنیای امروز بود و پاسخ به این سوال که آیا دین با علم معاصر پیوندی هم دارد؟

بازرگان در همان سال های دهه بیست کتاب "راه طی شده" را نوشت و لب اللباب حرف وی آن بود که راه طی شده انبیا همان راهی است که بشر امروز نیز با عقل خود توانسته است بپیماید و به تمدن امروزین برسد. اینکه یک شهروند غربی هر روز از خواب بیدار شده و استحمام می کند و روزنامه مطالعه می کند تا سر کار می رود و ... همه اینها در نظر بازرگان در سلوک هر روزه یک مسلمان شرقی نیز وجود دارد.

کتاب های بعدی بازرگان همانند مطهرات در اسلامی نیز نشان داد که وی برای بسط تفکر خود زمان زیادی را صرف نموده است و تلاش داشت با نگارش آثار متعدد این تفکر خود را در میان جوانان تحصیل کرده مسلمان جا بیندازد.

بعدها بازرگان تلاش نمود از نظریات جدید در زیست شناسی و ... نیز پیوندی میان اسلام برقرار کند و دوست و همراه وی یدالله سحابی نیز همین تلاش را در کنار بازرگان انجام داد. تفسیرهای این اشخاص از قرآن به نفع داروینیسم شاهدی بر این مدعا می باشد.

تفسیرهای قرآن بازرگان و همچنین حلقه های فکری او و یارانش در دهه سی نیز همین دغدغه ها را منعکس کرد و بعدها در دهه چهل سازمان مجاهدین خلق کتاب "راه طی شده" بازرگان را مانیفست فکری خود قرار داد. البته بعدها مجاهدین خلقی که در سال ۱۳۵۴ دچار انشعاب شدند به این سوال مهم پاسخی مارکسیستی دادند که اگر علم جدید حقانیت دارد و دین هم مباحثی همانند داروینیسم را تائید می کند پس اصالت را به مکتب مارکسیسم می دهیم که هم اهل مبارزه است و هم علمی است و نیازی به دین نداریم!

تفسیر بازرگان از دین، دینی بود که به کار و به درد دنیای بشر بخورد و وی گمان می کرد اگر دینی دنیایی نباشد به کار آخرت نیز نخواهد آمد.

پروژه فکری بازرگان در واقع همان پروژه ای بود که در سده های قبل چهره هایی همانند سید جمال الدین اسدآبادی و محمد عبده نیز به نوعی متاثر از غرب آن را دنبال کرده بودند اما به دلیل شناخت عمیق نداشتن هم از دین و هم از علم مدرن به معنای تجربی آن، نتوانسته بودند آن را به نتیجه برسانند و پروژه با شکست مواجه شد. در واقع نسل بعدی نهضت آزادی متاثر از تفکرات بازرگان هم به همین بیراهه رفت و نتوانست به موفقیت در پیوند موفق علم و دین دست یابد و به همین دلیل گرایشات دینی در این نسل نیز افول کرد.

گمان بازرگان آن بود که علم عین حقیقت است و چون عین حقیقت نیز باید با جهان ذهنی ما یکی باشد و به حقانیت دین نیز معتقد می باشیم، پس علم و دین باید با همدیگر ممزوج شوند و یکدیگر را تائید کنند و اگر در علم چیزی هست که دین آن را به ظاهر رد می کند، باید تفسیری از دین یا علم ارائه کرد که مطابق با یکدیگر باشند.

هرچند مهدی بازرگان در سال های پایانی عمر در دهه هفتاد کاملا از مواضع قبلی خود عدول کرد و در آخرین سخنرانی خود در انجمن اسلامی مهندسان اذعان کرد که دین صرفا برای آخرت آمده است و دین دنیایی نیست اما کتاب هایی که از او در دسترس است و هر چند سال یکبار توسط نزدیکان وی تجدید چاپ می شود همچنان تفکر بازرگان متقدم را منعکس می کند و از بازرگان متاخر کمتر مطلبی در دسترس هست.

هرچند نزدیکان وی همانند عبدالعلی بازرگان (پسر مهندس بازرگان) نیز تفاسیر پدر خود را پیگیری نکرد و به راه و روش دیگری در دین داری و پیوند علم و دین رفت.

ب) شریعتی، مراد جوانان مسلمان

علی شریعتی نیز تحصیلکرده فرانسه بود، در دهه چهل سخنرانی های وی در مشهد به شدت جنجال به پا کرد و آوازه شریعتی به تهران نیز رسید. حسینیه ارشاد در همان سال ها در تهران تاسیس شده بود و یکی از موسسین آن که از قضا اهل دیار خراسان نیز بود شریعتی را برای سخنرانی به این مکان تازه تاسیس دعوت کرد.

مرتضی مطهری به دلیل جاذبه شریعتی برای جوانان و کلام سحر آمیز او و جلسات پر رونق وی، گمان داشت که شریعتی می تواند طریق جدید و درستی را بگشاید اما آرام آرام با انتشار سخنرانی ها و نوشته های جدید شریعتی، مطهری دریافت که قرائت شریعتی از دین در تضاد با قرائت روحانیت سنتی و حوزه از دین است. نامه منتشر شده از مطهری در سال ۱۳۵۶ و پس از فوت شریعتی نشان از همان عمق اختلافات فکری مطهری با شریعتی داشت.

شریعتی نیز همانند بازرگان دین را دنیایی می دید و می گفت اگر دینی به درد دنیا نخورد، به طریق اولی به کار آخرت هم نخواهد آمد.

به تعبیر عبدالکریم سروش، شریعتی دین را یک ایدئولوژی می دید و آن ایدئولوژی را بسیار فربه کرده بود. شریعتی در زمان حیات خود جریان سازی مهمی را انجام داد اما به دلیل مرگ زودهنگام وی نتوانست راهی که بنیانگذاری کرده بود را تا آخر بپیماید و شاهد نتایج تفکر خود باشد. جریان شریعتی در زمان انقلاب و پس از آن در دهه شصت و هفتاد بسیار در متن جامعه ایران تاثیرگذار شد. همچنان نیز این تفکر و برداشت از دین در نزد برخی از جوانان جامعه ما نیز طرفدار دارد و بعضا به آن توجه می شود، هرچند موفق نبوده است.

در واقع راهی که شریعتی آغاز کننده آن بود، برداشتی خاص از دین بود که یا گروه هایی همانند «فرقان» و «مجاهدین خلق» از آن انشعاب کردند و مقتدای خود را شریعتی می دانستند یا راهی بود که بخشی از نیروهای سیاسی در دهه شصت آن را برگزیدند و تبدیل به نئوشریعتی هایی شدند که بعدا بخشی از آنها به فکر عبدالکریم سروش پیوستند و آن راه را برگزیدند.

شریعتی در واقع دین را ابزاری برای مبارزه سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران می دانست. بخش هایی از دین را برگزیده بود که تهیج آور بود و می توانست جامعه جوان را به پویایی و حرکت وادارد. شریعتی در واقع به خوبی دریافته بود که دین یک پارامتر مهم و تاثیرگذار در جامعه سنتی ایران در دهه چهل و پنجاه است و از طریق آن می توان جامعه را به حرکت سیاسی واداشت. به همین دلیل در مکتب فکری شریعتی دین تبدیل به یک ایدئولوژی برای مبارزه سیاسی شد و از هر راهی می توان دین را بهانه ای برای مبارزه قرار داد. به همین دلیل هم شریعتی با فقه و فلسفه موافق نبود و آن ها را از زوائد می دانست که به کار و به درد بشر امروزین نمی خورد و بالعکس نکات مهیج دین همانند مبارزات ابوذر غفاری، طریق سیاسی امام علی (ع) و حماسه امام حسین (ع) را برجسته و معرفی می کرد و پیرامون آن ها سخنرانی می کرد و کتاب می نوشت. در نگاه شریعتی این خون حسین (ع) است که می تواند گره گشایی کند.

در نهایت تفکر شریعتی به دلیل بعد هیجانی و شور آور آن که برجسته بود و از شعور و تعقل گرایی در آن زیاد خبری نبود افول کرد و این روزها شاهد کم فروغ شدن آن هستیم.

ج) سروش، خطیب توانا اما کم توفیق

عبدالکریم سروش به مدد سال های ابتدایی پیروزی انقلاب و بازگشت از لندن به تهران با دکتری فلسفه علم، توانست نگاه های بسیاری را در جامعه تازه انقلاب کرده مسلمان ایران به خود جلب کند. مناظره های او با چهره هایی همانند فرخ نگهدار و احسان طبری و یا چهره ای همانند عبدالجواد فلاطوری نیز بر آوازه و شهرت او افزود و سروش توانست علاوه بر راهیابی به شورای عالی انقلاب فرهنگی، حلقه ای را نیز در کیهان فرهنگی با مقالات خود ایجاد نماید که بعدها در نشریه کیان کامل تر و پخته تر شدند.

پروژه عبدالکریم سروش نسبی کردن معرفت دینی بود و به قول او بر عکس شریعتی وی تلاش داشت دین را حداقلی کند. به کلامی دیگر اگر شریعتی به دنبال ایدئولوژیزه کردن دین بود سروش به دنبال آن بود که دین را فربه تر از ایدئولوژی کند. در واقع دین و لباس دین را کوچکتر و محدودتر کند! مقالات و یادداشت های وی که در کتاب فربه تر از ایدئولوژی منتشر شد و یا مقالات وی در نشریه کیان هماند ذاتیات و عرضیات در دین شاهدی برای این تفکرات و این پروژه فکری است.

به همین دلیل تعبیر و تفسیر سروش از دین، دینی بود که صرفا برای آخرت انسان هاست و کاری با دنیای بشر ندارد و هدف او در واقع، سکولار کردن دین در جامعه ایران بود.

روشنفکری دینی عنوانی بود که سروش در دهه هفتاد برای مرام و مسلک فکری خود برگزید، با چهره هایی همانند سید احمد فردید و رضا داوری اردکانی به شدت جدال کرد و آن ها را نفی کرد و به شدت از واژه روشنفکری دینی دفاع نمود و آن را قابل دفاع می دانست. شاگردان وی همانند علوی تبار و نراقی و ... نیز در ابتدا همین راه را می پیمودند و نشریه کیان ارگان رسانه ای همین فکر و حلقه شد که با اقبال جامعه دانشگاهی ایران نیز مواجه شد، اما با پیش رفتن امور سیاسی و هم اجتماعی در ایران و کم مایه شدن تفکر این گروه که در دولت اصلاحات به بوته عمل سپرده شد در سال های اخیر شاهد کم رونق شدن این مباحث در جامعه ایران و حتی انتقادات از جانب افرادی همانند مصطفی ملکیان، سید جواد طباطبایی، سید حسین نصر و ... به این جریان هستیم.

پروژه روشنفکری دینی که در دهه بیست با سخنان و مکتوبات بازرگان آغاز شد و در دهه چهل و پنجاه با سخنرانی هایی شریعتی آتشی در دل جوانان انقلابی افکند و در دهه شصت و هفتاد با سخنرانی ها و مطالب عبدالکریم سروش به ظاهر جنبه عقلانی پیدا کرد این روزها گویی به حال اغما عمیقی رفته است.

وقتی شناخت دقیق از چیستی علم تجربی و در عین حال دین وجود نداشته باشد و صرفا علم و دین به عنوان ابزاری برای تفسیرهای سیاسی و اجتماعی قرار بگیرد پایان راه نیز مطلوب تر از این نخواهد بود.

پیوند میان علم و دین در میان بخشی از روشنفکران ایران قدمتی بیش از هفتاد سال دارد اما همچنان این پروژه به نتیجه نرسیده است و به نتیجه نیز نخواهد رسید، به دلیل آنکه ذات علم با ذات دین متفاوت است. نه پروژه علم دینی در ایران به نتیجه خواهد رسید و نه پروژه روشنفکری دینی که بعد دیگری از این موضوع است به نتیجه خواهد رسید. علم اساسا مقوله و مساله ای است که به فهم و درک بشر ارتباط مستقیم دارد و به همین دلیل نیز دائم در حال تکامل و گاها نقض شدن است اما ماهیت دین اساسا امری دائم و ثابت است که در آن نباید و نمی توان خدشه ای وارد کرد.

پیوند خام این چنینی علم با دین موضوعی است که سالهاست صرفا عده ای از جنبه های اقتصادی و سیاسی آن بهره برده اند و برای جامعه ایران نتوانسته است آورده جدی داشته باشد.

زیر متن های حکم قضایی حسن عباسی

چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۴:۲۰ ب.ظ

هاشمی و مذاکرات مک فارلین


13آبان 1365 هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در مقابل مجلس و به مناسبت سالگرد اشغال سفارت آمریکا در تهران، سخنرانی ایراد کرد که ظرف مدت کوتاهی همانند بمب در جهان منفجر شد.

هاشمی پرده از مذاکراتی مخفیانه میان ایران و آمریکا برای تامین اسلحه ایران در جنگ با عراق برداشت و شایعات آن روزها را رسمیت داد که رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی ریگان، چند ماه قبل در خرداد 1365 به همراه هیاتی همانند الیور نورث و ... به تهران سفر کرده بودند تا ارتباط سیاسی میان آمریکا و ایران رسما و پشت پرده به بهانه تبادل سلاح مورد نیاز ایران آغاز شود.

آن روزها نشریه الشراع لبنان خبر از مذاکرات مخفیانه ایران و آمریکا در پشت پرده می داد و شایعاتی نیز در کشور شکل گرفته بود که تکذیب نمی شد. بعدها مشخص شد دو کانال یکی از طریق منوچهر قربانی فر( دلال اسلحه و عضو سابق ساواک و از عوامل پشتیبانی کوتای نوژه) و محسن کنگرلو (مشاور امنیتی میر حسین موسوی) به بهانه تامین سلاح برقرار شده است و از طریق قربانی فر ایران با مقامات آمریکایی نیز ارتباط گرفته بودند و پول تبادل سلاح به حساب کنتراهای نیکاراگوئه که ضد انقلابیون این کشور بودند واریز می شد. در این میان پای افرادی همانند عدنان خاشقجی سعودی و برخی از مقامات امنیتی اسرائیلی هم به مذاکرات باز شد.

کانال دوم هم پس از بی نتیجه بودن مذاکرات و اجازه ندادن امام به دیدار مقامات ایرانی با مک فارلین در خرداد 1365 که به تهران سفر کرده بود، شکل گرفت. این کانال از طریق علی هاشمی (برادرزاده هاشمی رفسنجانی) با مدیریت محسن رضایی و فریدون وردی نژاد از آن طرف با ارتباط گیری آلبرت حکیم به پیش می رفت. این کانال نیز به دلیل افشاگری نشریه الشراع ناکام ماند.

پس از افشاگری این مذاکرات بمب سیاسی در ایران و آمریکا منفجر شد. در ایران برخی از نمایندگان وقت مجلس دوم خواستار سوال از ولایتی وزیر وقت خارجه شدند که مذاکرات در چه سطحی و چه نحوی بوده است که با نهیب امام (ره) مواجه شدند و پرونده مسکوت ماند، اما در آمریکا به دلیل آگاهی نداشتن کنگره و سنا، دولت ریگان با چالش جدی مواجه شد و ریگان تا آستانه استیضاح پیش رفت و کمیته حقیقت یابی تشکیل شد.

رابرت مک فارلین در کمیته تاور و کمیته های موازی دیگر حاضر شد و ماه ها پاسخگویی کرد و حتی یک بار به دلیل فشار رسانه ها خودکشی کرد اما سرانجام پرونده به نتایج جالبی رسید و مک فارلین و الیور نورث از سمت های خود استعفا کردند.

همان ایام گمانه زنی هایی در رسانه ها مطرح شد که چگونه مذاکرات لو رفته است و چه اثری بر روابط ایران و آمریکا و سرنوشت جنگ ایران و عراق خواهد گذاشت؟ برخی ها از نقش امیرام نیر در مذاکرات گفتند که نفوذی اسرائیل بود و معتقد بودند اسرائیل به دلیل به خطر افتادن منافع خود مذاکرات را لو داده است. برخی ها از باند سیدمهدی هاشمی نزدیک به آیت الله منتظری نام بردند و برخی ها از دلالین اسلحه نام بردند. اما هر چه بود در کمیته تاور آمریکا مشخص شد برخی از چهره هایی ایرانی همانند حسن روحانی و هادی نجف آبادی و ... حضور داشتند و حرف هایی را از جانب خود و بدون اطلاعات مقامات ایرانی زده بودند. از جمله حسن روحانی که به اعتراف مک فارلین در سال 2016 درباره انقلاب و امام خمینی(ره) حرف های تندی زده بود و قصد دور زدن مقامات و برقراری روابط سیاسی داشتند.  امیرام نیر مشاور شیمون پرز نیز چند ماه بعد از افشاگری مذاکرات به نحو مشکوکی در اسرائیل درگذشت و پرونده های وی مفقود شد.

سال 1395 حسن عباسی به دلیل اشاره به این مذاکرات و نقش حسن روحانی دادگاهی شد. اما در حکم صادره جدید برای وی، او از آن حرف های گفته شده تبرئه شده است. این حکم معنای این را نمی دهد که حرف های عباسی صحت داشته است و روحانی آن حرف های غیرمتعارف درباره انقلاب و امام خمینی را به مقامات آمریکایی گفته بود و مخفیانه مذاکرات را به پیش می برد؟ آیا نباید روحانی به دلیل آن حرف ها بازخواست و بازجویی شود؟ نتایج مذاکرات مخفیانه روحانی و برخی دیگر از مقامات ایرانی جز ضرر ایران و خراب شدن باب مذاکرات سیاسی با غرب بود؟

حکم صادره برای عباسی زیر متن های دیگری هم دارد که این مورد صرفا یکی از آنهاست... .

گزارش نشریات از اکران و نقد مستند معمای C130

سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۰۴:۱۸ ب.ظ

گزارش وطن امروز از مستند معمای سی 130


یکصدوبیست‌ونهمین برنامه سینما روایت، همزمان با سی‌وهفتمین سالگرد سقوط پرواز سی130 نیروی هوایی ارتش و شهادت چند تن از فرماندهان ارتش و سپاه به نقد و بررسی مستند «معمای سی130» ساخته سیدمحمدمهدی دزفولی اختصاص داشت. در این برنامه علاوه بر سیدمحمدمهدی دزفولی، کارگردان این اثر، محمدتقی فهیم منتقد سینما، سیدبشیر حسینی استاد دانشگاه و کارشناس رسانه، سیدناصر و سیدمهدی نامجو فرزندان شهید سیدموسی نامجو و محمدمهدی شیخ‌صراف به عنوان مجری- کارشناس حضور داشتند. به گزارش «وطن‌امروز»، در ابتدای این نشست سیدمهدی دزفولی در سخنانی در ارتباط با چگونگی ساخت این اثر گفت: این مستند در سال 93 براساس دغدغه حاصل از مطالعه مصاحبه‌هایی که در ارتباط با ماجرای سقوط هواپیمای سی130 در من به‌وجود آمده بود، آغاز شد. ما سراغ چهره‌های مختلفی رفتیم و موفق شدیم از آنها گفت‌وگو بگیریم ولی در زمینه اسناد و آرشیو با وجود مراجعه یک ساله به ارتش متاسفانه نتوانستیم از این طریق به نتیجه خاصی دست پیدا کنیم. دزفولی با اشاره به بازخوردهای مهمی که پخش این مستند در سال گذشته در پی داشته، اظهار کرد: پس از پخش این مستند در سال گذشته، بازخوردهایی از افرادی گرفته شده که به نوعی با این پرونده در ارتباط بودند و ما پیش از این به روایت‌های آنها از این واقعه دسترسی نداشتیم. به همین خاطر تصمیم گرفتیم قسمت دوم این مستند را امسال کلید بزنیم تا بتوانیم با روایت‌های جدیدتری از این کار آشنا شویم. دزفولی با اشاره به اهمیت پرداختن به چنین سوژه‌هایی بیان کرد: بسیاری از ما می‌پرسیدند چرا سراغ این سوژه رفتیم. در حالی که بحث حضور نفوذی‌ها در ارتش و نیروهای مسلح در سال‌های ابتدایی انقلاب که در این مستند بازخوانی می‌شود، موضوع مهمی است. از سوی دیگر فرازونشیبی که در دوره جنگ بویژه در سال‌های ابتدایی آن به واسطه این سانحه و شهادت چندتن از فرماندهان شاخص نظامی کشور رخ داد، یک نقطه مغفول واقع شده از تاریخ جنگ تحمیلی است که به نظرم باید به آن پرداخته می‌شد. در ادامه محمدتقی فهیم، منتقد سینما در سخنانی از لزوم پرداخت هنری به وقایع مهم تاریخ انقلاب برای ماندگارتر شدن این اتفاقات در ذهن مخاطبان گفت. وی همچنین با اشاره به موضوع مهمی که در این اثر برای نخستین‌بار به آن پرداخته شده است، اظهار کرد: فیلم خیلی زود وارد بحث نفوذ در نیروهای مسلح می‌شود، هر چند این موضوع اهمیت بالایی دارد ولی نباید تبدیل به سوژه محوری و اصلی فیلم می‌شد، چرا که سوژه اصلی این مستند باید واقعه سقوط هواپیما باشد. مخاطبی که تشنه شنیدن اطلاعاتی تازه در ارتباط با این پرونده است، نمی‌تواند در این اثر به پاسخ بسیاری از سوالاتش درباره این ماجرا دست پیدا کند. در ادامه این نشست سیدبشیر حسینی، استاد دانشگاه و کارشناس رسانه در سخنانی در ارتباط با این اثر گفت: به نظر من در این اثر با وجود نقاط ضعفی که همچون همه آثار ممکن است در آن وجود داشته باشد، تک‌مضراب‌های ارزشمند و کم‌نظیری وجود دارد که یکی از مهم‌ترین آنها اشاره به بحث نفوذ از زبان چهره‌های شاخص نهضت آزادی است. خطی که در چند سال گذشته بسیاری از رسانه‌های بیگانه سراغ آن رفته‌اند، تخریب کلیت جریان انقلاب با اسم نفوذ است. خطی که پیش‌بینی ما برای ادامه آن بویژه در ایام دهه فجر، پرحجم‌تر شدن آن توسط رسانه‌های بیگانه است که اگر در مواجهه با آن نتوانیم در روایت‌های خودمان صریح‌تر و پیش‌دستانه‌تر به موضوعات بپردازیم، در این موضوع از آنها شکست خواهیم خورد. حسینی با بیان ضرورت به نتیجه رساندن پرونده‌های مهم تاریخ انقلاب اظهار کرد: ما در 40 سالگی انقلاب نیاز داریم خودمان روایت بحران‌ها و وقایع مهم انقلاب را داشته باشیم و برای نسل جدید بازگو کنیم، البته امیدواریم این موضوعات و پرونده‌ها چه در واقعیت و چه در عرصه مستند به یک سرانجام مشخص برسد و ناتمام باقی نماند، چرا که بسیاری از اتفاقات مهم تاریخ انقلاب هنوز به شکل پرونده‌هایی ناتمام و نامشخص باقی مانده است. (+)

جلسه نقد و بررسی مستند معمای C130


جلسه نقد و بررسی مستند معمای C130


جلسه نقد و بررسی مستند معمای C130


جلسه نقد و بررسی مستند معمای C130


جلسه نقد و بررسی مستند معمای C130

به گزارش سوره سینما، یکصدوبیست‌ونهمین برنامه سینماروایت که دهمین قسمت از فصل جدید این برنامه نیز بود، همزمان با سی‌وهفتمین سالگرد سقوط پرواز سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش و شهادت چند تن از فرماندهان ارتش و سپاه به نقد و بررسی مستند «معمای سی-۱۳۰» ساخته سیدمحمدمهدی دزفولی اختصاص داشت. در این برنامه علاوه بر سیدمحمدمهدی دزفولی کارگردان این اثر، محمدتقی فهیم منتقد سینما، سیدبشیر حسینی استاد دانشگاه و کارشناس رسانه، سیدناصر و سیدمهدی نامجو فرزندان شهید سیدموسی نامجو و محمدمهدی شیخ‌صراف به عنوان مجری – کارشناس حضور داشتند.

پرونده‌ای که هیچگاه وضعیت آن مشخص نشد

در ابتدای این نشست سیدمهدی دزفولی در سخنانی در ارتباط با چگونگی ساخت این اثر گفت: این مستند در سال ۹۳ براساس دغدغه حاصل از مطالعه مصاحبه‌هایی که در ارتباط با ماجرای سقوط هواپیمای سی۱۳۰ در من به وجود آمده بود، آغاز شد. ما به سراغ چهره‌های مختلفی رفتیم و موفق شدیم که از آن‌ها گفتگو بگیریم ولی در زمینه اسناد و آرشیو با وجود مراجعه یک ساله به ارتش متاسفانه نتوانستیم از این طریق به نتیجه خاصی دست پیدا کنیم.

وی افزود: ما در مجموع توانستیم با ۵ یا ۶ نفر از افراد مطلع از این پرونده از جمله خلبان و گروه پروازی حاضر در آن سانحه که خدا رو شکر، سلامت مانده بودند، گفتگو کردیم اما نتوانستیم با برخی از چهره‌های کلیدی ارتش در آن دوره که در حال حاضر هم مسئولیت دارند، گفتگو کنیم. این در شرایطی است که این پرونده برخلاف بسیاری از پرونده‌های این‌چنینی که در نهایت به یک نتیجه مشخص می‌رسد، هیچگاه درباره آن نه گزارشی رسمی منتشر شد و نه پرونده‌ای درباره آن در دسترس است.

قسمت دوم «معمای سی-۱۳۰» در راه است

دزفولی با اشاره به بازخوردهای مهمی که پخش این مستند در سال گذشته در پی داشته، اظهار کرد: پس از پخش این مستند در سال گذشته، بازخوردهایی از افرادی گرفته شده که به نوعی به این پرونده در ارتباط بودند و ما پیش از این به روایت‌های آن‌ها از این واقعه دسترسی نداشتیم. به همین خاطر تصمیم گرفتیم تا قسمت دوم این مستند را امسال کلید بزنیم تا بتوانیم با روایت‌های جدیدتری از این کار آشنا بشویم.

وی ادامه داد: ممکن است برخی از بخش‌های قسمت اول این مستند برای مخاطبان ناقص باشد و یا شبهاتی داشته باشد و سعی ما بر این است که در قسمت دوم این نقاط را پوش بدهیم. برای مثال برخی از خانواده‌های شهدای این حادثه مثل خانواده شهید فکوری، به دلیل شبهاتی که در ارتباط با این حادثه وجود داشت، در ابتدا نسبت به ساخت این مستند خوش‌بین نبودند و حاضر به مصاحبه نبودند اما زمانی که بازخوردها را دیدند و متوجه شدند که قرار است تا به شکل جدی به موضوع پرداخته شود، علاقمند شدند که مصاحبه کنند.

بازخوانی حضور نفوذی‌ها در نیروهای مسلح در سال‌های ابتدایی انقلاب

دزفولی با اشاره به اهمیت پرداختن به چنین سوژه‌هایی بیان کرد: بسیاری از ما می‌پرسیدند که چرا به سراغ این سوژه رفتیم. در حالی که بحث حضور نفوذی‌ها در ارتش و نیروهای مسلح در سال‌های ابتدایی انقلاب که در این مستند بازخوانی می‌شود، موضوع مهمی است. از سوی دیگر فراز و نشیبی که در دوره جنگ به خصوص در سال‌های ابتدایی آن به واسطه این سانحه و شهادت چندتن از فرماندهان شاخص نظامی کشور رخ داد، یک نقطه مغفول واقع شده از تاریخ جنگ تحمیلی است که به نظرم باید به آن پرداخته می‌شد.

وی خاطرنشان کرد: ما تا به حال اثری را ندیدم که در ارتباط با مسئله نفوذ در نیروهای مسلح در سال‌های ابتدایی انقلاب ساخته شده باشد و ما سعی کردیم در این اثر یک بازخوانی کلی از این موضوع مهم داشته باشیم که امیدوارم ادامه‌دار شود و ما بتوانیم تحقیق و پژوهشمان در این زمینه را تکمیل کنیم.

cinema-revayat2

گلایه فرزند شهید نامجو از نامشخص ماندن وضعیت پرونده سقوط سی-۱۳۰

در ادامه این برنامه سیدناصر نامجو فرزند بزرگتر شهید سیدموسی نامجو وزیر اسبق دفاع جمهوری اسلامی ایران که در حادثه سقوط پرواز سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش ایران در سال ۱۳۶۰ همراه با تعدادی از فرماندهان نظامی دیگر به شهادت رسیده بود، در سخنانی با تقدیر از کارگردان اثر برای انتخاب این سوژه، اظهار کرد: به نظرم یکی از نکات مثبت این مستند مراجعه و استفاده آقای دزفولی از نظرات افراد مختلف است که شاید در حال حاضر در طیف‌های مختلف سیاسی جای بگیرند.

فرزند شهید نامجو در ادامه با ذکر خاطراتی از زندگی شهید نامجو و سختی‌های حضور او به عنوان وزیر دفاع در سال‌های ابتدایی جنگ تحمیلی گفت: متاسفانه به بسیاری از این موضوعات پرداخته نشده است و هنوز هم برای ما سوال است که چرا ماجرای پرونده سقوط این هواپیما برای رسیدن به نتیجه‌ای مشخص، پیگیری نشد.

همچنین سیدمهدی نامجو دیگر فرزند شهید نامجو نیز در این مراسم در سخنانی گفت: این واقعه یک تکه از پازل اتفاقات دهه ۶۰ است که در تاریخ ایران نقش مهمی داشته است که تاکنون در مستندی به آن پرداخته نشده بود و این اتفاق ارزشمندی است.

وی نیز با ذکر خاطراتی از حضور موثر شهید نامجو در سال‌های ابتدایی جنگ از حضور ایشان به همراه گروهی از دانشجویان دانشگاه افسری در دفاع مقدماتی از شهر خرمشهر گفت. واقعه‌ای که به گفته‌ او در میان دیگر وقایع جنگ کمتر به آن اشاره می‌شود.

ضرورت پرداخت هنری به وقایع مهم تاریخ انقلاب اسلامی

در ادامه محمدتقی فهیم منتقد سینما در سخنانی با اشاره به لزوم پرداخت هنری به وقایع مهم تاریخ انقلاب برای ماندگارتر شدن این اتفاقات در ذهن مخاطب، گفت: بعید می‌دانم در هیچ جای دنیا تاریخ چهل ساله یک کشور تا این اندازه فراز و فرود داشته باشد؛ موقعیت‌هایی که می‌تواند دستمایه‌های ساخت آثاری جذاب در سینمای ایران شود. ولی متاسفانه این اتفاق نمی‌افتد، ولی باز هم در این میان باید از مستندسازان تقدیر کرد که به سراغ چنین موضوعاتی می‌روند که سینمای ما از آن غافل است.

وی افزود: بسیاری می‌گویند این اتفاقات کمتر برای مردم بیان می‌شود ولی من خلاف این نظر را دارم و معتقدم که دلیل ماندگار نشدن برخی از موضوعات در حافظه تاریخی مردم، بی‌توجهی به هنر و بیان نشدن این موضوعات در قالب یک اثر هنری است. چرا که آنجایی یک موضوع در حافظه تاریخی ثبت می‌شود که در فرم هنری ارائه شود؛ برای همین هم هست که در این زمینه از سینما انتظارات زیادی وجود دارد.

«معمای سی-۱۳۰» به سوالات مخاطبش پاسخ نمی‌دهد!

فهیم با اشاره به موضوع مهمی که در این اثر برای اولین بار به آن پرداخته شده است، اظهار کرد: مستندساز در این اثر به سراغ چند سوژه رفته است که مهمترین آن‌ها بحث خود هواپیما است. به همین خاطر تیتراژ ابتدایی کار که موسیقی تاثیرگذاری هم روی آن گذاشته شده، ارزشمند و اثرگذار شده است.

وی افزود: اما فیلم خیلی زود وارد بحث نفوذ در نیروهای مسلح می‌شود، هر چند که این موضوع اهمیت بالایی دارد ولی نباید تبدیل به سوژه محوری و اصلی فیلم می‌شد، چرا که سوژه اصلی این مستند باید واقعه سقوط هواپیما باشد. مخاطبی که تشنه شنیدن اطلاعاتی تازه در ارتباط با این پرونده است، نمی‌تواند در این اثر به پاسخ بسیاری از سوالاتش درباره این ماجرا دست پیدا کند.

این منتقد سینما خاطرنشان کرد: با این همه فیلم ریتم و ضرب‌آهنگ خوبی برخوردار است که به نسبت بسیاری از آثار گفتگو محوری که در حال حاضر در سینمای مستند ما تولید می‌شود، ارزشمندتر است. هر چند که بهتر بود برای مثال فیلمساز برخی از گفتگوهایش را از چهره‌های حاضر در این حادثه در همان محل سقوط هواپیما می‌گرفت که هم جذابیت بصری کار بالاتر می‌رفت و هم جنبه مستند بودن کار قوت می‌گرفت.

cinema-revayat3

تک‌مضراب‌هایی شاخص که «معمای سی-۱۳۰» را متفاوت می‌کند

در ادامه این نشست سیدبشیر حسینی استاد دانشگاه و کارشناس رسانه در سخنانی در ارتباط با این اثر گفت: به نظر من در این اثر با وجود نقاط ضعفی که همچون همه آثار ممکن است در آن وجود داشته باشد، تک مضراب‌هایی ارزشمند و کم‌نظیری وجود دارد که یکی از مهمترین آن‌ها اشاره به بحث نفوذ از زبان چهره‌های شاخص نهضت آزادی است.

وی افزود: اما نکته‌ای که در این میان باید به آن اشاره کرد این است که اگر پیش از این و برای مخاطبان دهه ۵۰ و ۶۰ از موضوعاتی همچون نفوذ صحبت می‌کردیم و مخاطب با آن ارتباط می‌گرفت، در دوره فعلی و با مخاطب دهه ۷۰ و ۸۰ که درگیر فرامتن‌هایی تازه شده است، باید به هوشمندی به مراتب بیشتر به تولید محتوا در ارتباط با این موضوعات پرداخت.

لزوم مقابله جدی با روایت‌های نادرست رسانه‌های بیگانه از تاریخ انقلاب

این کارشناس رسانه ادامه داد: خطی که در چند سال گذشته بسیاری از رسانه‌های بیگانه به سراغ آن رفته‌اند، تخریب کلیت جریان انقلاب با اسم نفوذ است. خطی که پیش‌بینی ما برای ادامه آن به ویژه در ایام دهه فجر، پرحجم‌تر شدن آن توسط رسانه‌ها بیگانه است که اگر در مواجهه با آن نتوانیم در روایت‌های خودمان صریح‌تر و پیش‌دستانه‌تر به موضوعات بپردازیم، در این موضوع از آن‌ها شکست خواهیم خورد.

حسینی با بیان ضرورت به نتیجه رساندن پرونده‌های مهم تاریخ انقلاب اظهار کرد: ما در چهل سالگی انقلاب نیاز داریم که خودمان روایت بحران‌ها و وقایع مهم انقلاب را داشته باشیم و برای نسل جدید بازگو کنیم؛ به همین خاطر هم هست که من آثاری همچون «معمای سی-۱۳۰» که شجاعانه به این قبیل موضوعات می‌پردازند را می‌پسندم.

وی در پایان خاطرنشان کرد: البته که امیدواریم این موضوعات و پرونده‌ها چه در واقعیت و چه در عرصه مستند به یک سرانجام مشخص برسد و ناتمام باقی نماند. چرا که بسیاری از اتفاقات مهم تاریخ انقلاب هنوز به شکل پرونده‌هایی ناتمام و نامشخص باقی مانده است. اتفاقی که متاسفانه این روزها در ارتباط با برخی از پرونده‌های دیگر نیز در حال تکرار است. (+)

برنامه سینما روایت، بررسی مستند معمای C130

گزارش روزنامه صبح نو پیرامون مستند معمای C130