گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۱۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

مستند روزهای خرداد ، ساخته مرکز مستند سوره حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی روز چهارشنبه 13 اسفند ماه 1393 در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، اکران های دانشگاهی خود را شروع می کند.


این مستند از ساعت 13.30 تا 15.30 در این دانشکده اکران خواهد شد و عوامل سازنده این مستند نیز پس از اکران کار به بیان توضیحاتی درباره این مستند خواهند پرداخت و جلسه نقد و بررسی این اثر برگزار خواهد شد.


پوستر مستند روزهای خرداد

مذاکره آمریکایی ها با شهید بهشتی!

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۲ ب.ظ

مذاکرات شهید بهشتی


این مقاله در شماره 230 هفته نامه پنجره به مناسبت ویژه نامه سی و ششمین سالگرد تاسیس حزب جمهوری اسلامی منتشر شد.


بنا‌ بر یک گزارش فوق سری وزارت خارجه آمریکا که اخیرا از حالت طبقه‌بندی خارج شده و محتوایش برای اولین بار در بی‌بی‌سی فارسی منتشر شده، در اواخر دی ۱۳۵۸ (ژانویه ۱۹۸۰)، زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کار‌تر، رئیس جمهوری آمریکا، از دولت الجزایر می‌خواهد که به عنوان رابط برای تماس با آیت‌الله بهشتی به واشنگتن کمک کند.

حدود دو ماه از اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» می‌گذشت و کار‌تر سخت در تلاش بود که برای خروج از بحران و آزادی گروگان‌ها راهی پیدا کند. حالا معلوم شده یکی از راه‌هایی که به ذهن مشاور امنیت ملی او خطور کرده، مذاکره مستقیم با شاگرد پرنفوذ امام خمینی(ره)، سید محمد بهشتی بوده است.

بهشتی در آن روزهای مرد قدرتمند حزب جمهوری اسلامی بود که از طرف نیروهای مخالف انقلاب به عنوان نفر دوم جمهوری اسلامی یاران معرفی می شد.

 

آمریکا برای نزدیک شدن به آقای بهشتی - که برخلاف روحانیان دیگر سابقه زندگی در آلمان را داشت و زبان انگلیسی را هم دست و پا شکسته صحبت می‌کرد - دلایل خودش را داشت. یک روز بعد از گروگانگیری، سیا در گزارش خود به کاخ سفید درباره بهشتی نوشته بود: «مقامات آمریکایی که او را از نزدیک دیده‌اند می‌گویند از اعتماد به نفس بسیار بالایی برخوردار است. او (بهشتی) در برابر گروه‌های سیاسی مذاکره‌کننده سرسختی بوده ولی در مقایسه با خمینی بیشتر‍ حاضر به مصالحه است.» چنین ارزیابی‌هایی بود که باعث شد شخصی مانند برژینسکی - که در ایران به خصومت شدید با انقلاب شهرت یافته بود - از دولت الجزایر برای ایجاد کانالی محرمانه به محمد بهشتی کمک بخواهد.درخواست برژینسکی را الریک هاینس، سفیر وقت آمریکا در الجزایر روز ۲۳ دی ۱۳۵۸ (۱۳ ژانویه ۱۹۸۰) با محمد صدیق بن یحیی، وزیر خارجه الجزایر مطرح کرد ولی از وی جواب رد گرفت. هاینس سال‌هاست که بازنشسته شده است و در ایالت فلوریدا زندگی می‌کند. او می‌گوید مقامات الجزایری «ابدا نمی‌خواستند دست به اقدامی بزنند که اعتبارشان نزد رژیم جدید خدشه‌دار شود

در اسناد جدیدی که وزارت خارجه آمریکا منتشر کرده است به وضوح تلاش مقامات آمریکایی برای مذاکره با دبیر کل حزب جمهوری اسلامی به چشم می خورد و او را فردی پر نفوذ در فضای سیاسی جدید ایران معرفی می کنند.

در همان ایام برخی از مخالفین حزب جمهوری اسلامی و به خصوص دبیر کل وقت آن شایعاتی را درباره مذاکرات پشت پرده آیت الله بهشتی با مقامات آمریکایی در جامعه منتشر می کنند.جنبش ملی مجاهدین که چند ماه بعد نام سازمان مجاهدین خلق را برای خود انتخاب می کند در کنار ابراهیم یزدی از اعضای سرشناس نهضت آزادی این شبهات را مطرح می کنند اما سال ها بعد و با ترور آیت الله بهشتی این سخنان نیز فراموش می شود.

این روزها و با شروع مذاکرات هسته ای ایران با گروه 5+1 باز تاریخچه مذاکرات ایران و آمریکا مورد توجه قرار میگیرد اما این بار با یک تفاوت و آن اینکه این بار در اسناد آمریکا مشخص می شود مذاکرات نه تنها رسمی نبوده است بلکه با واسطه هایی از طرف آمریکایی انجام می شده است و در نهایت نتیجه مطلوبی هم برای طرف آمریکایی نداشته است.مذاکره آیت الله بهشتی دبیر کل وقت حزب جمهوری اسلامی پس از گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا بیشتر رنگ و بوی تقاضا برای رهایی آنها را داشته است اما تا 444 روز بعد یعنی زمستان سال 1359 نتیجه ای دربر نداشت و هیچگاه آیت الله بهشتی پاسخی مثبت به واسطه های طرف آمریکایی نداده بود.



با شهادت بهشتی در 7 تیر 1360 و اذعان مسعود رجوی در بهار 1378 در دیدار با ژنرال هبوش از مقامات رژیم صدام در بغداد مشخص می شود که آمریکایی ها در جریان ترور آیت الله بهشتی و انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی قرار داشته اند و یکی از دلایل ترور آیت الله بهشتی ذر ناکام بودن مذاکرات با طرف آمریکایی ریشه داشته است.

حکایت 99 مخالف میر حسین موسوی

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ب.ظ

حزب جمهوری اسلامی


این مقاله، در شماره 230 نشریه پنجره در ویژه نامه حزب جمهوری اسلامی منتشر شد.


اختلافات جناح چپ و راست حزب جمهوری بعد از سال 1360 آرام آرام اوج میگیرد.جناح چپ حزب را میر حسین موسوی رهبری می کند که دارای گرایشات روشنفکری در برداشت از مسائل دینی و اجتماعی است و سابقه شاگردی او نزد افرادی همانند علی شریعتی و حبیب الله پیمان در این برداشت های روشنفکری بی تاثیر نیست.جناح راست حزب نیز گرایشات آشکاری به رئیس جمهور وقت و دبیر کل حزب یعنی آیت الله سید علی خامنه ای دارد.جناح راست قائل به برداشت های سنتی از فقه و احکام اجتماعی اسلام است.از شاخص ترین افراد و گروه های جناح راست می توان به اعضای هیات های موتلفه اسلامی اشاره کرد و همچنین افرادی همانند مرتضی نبوی و علی اکبر ولایتی را نام برد و از اعضای شاخص جناح چپ می توان به مسیح مهاجری ، محمد رضا بهشتی ، حجت الاسلام والمسلمین جواد اژه ای و ابوالقاسم سرحدی زاده اشاره کرد.

همزمان با نخست وزیری موسوی در سال 1360 مخالفین او تعداد اندکی در مجلس شورای اسلامی اول می باشند که از جمله آنها می توان به فواد کریمی و محمود کاشانی فرزند آیت الله کاشانی اشاره نمود که از اعضای حزب جمهوری اسلامی تنها کاشانی و زواره ای با نخست وزیری موسوی مخالفت می کنند اما تنها 4 سال بعد در پائیز سال 1364 که اختلافات در حزب جمهوری به اوج خود رسیده است مخالفین موسوی در مجلس دوم شورای اسلامی 99 می شوند که از جمله مشهورترین آنها می توان به مرحوم آیت الله احمدی آذری قمی و حجت الاسلام حسن روحانی ( رئیس کمیسیون دفاع مجلس وقت) اشاره کرد.

آیت الله احمد آذری قمی در مخالفت با نخست وزیری مجدد میر حسین موسوی و پیام امام (ره) مبنی بر لازم بودن نخست وزیری مجدد موسوی در مجلس دوم سخنرانی مفصلی را انجام می دهد و در بخشی از استدلال خود مبنی بر مخالفت با نخست وزیری موسوی ، حمایت امام از بنی صدر و مهدی بازرگان را شاهد می آورد و میگوید امام با مسئولیت داشتن آنها هم موافق بود اما بعد از مدتی مشخص شد که مسیر آنها مسیر انقلاب نبوده است و لذا نظر امام را حجت شرعی نمی داند و پیام امام را ارشادی می داند و نه مولوی!امام(ره) در همان ایام سخنی مشهور در پاسخ به برخی از مخالفین بیان می کنند و می گویند اس کاش برخی از آقایان ادب را از رادیو اسرائیل می آموختند!

در فضای آن روزهای مجلس شورای اسلامی دوم بحثی مطرح بود مبنی بر اینکه امام نخست وزیری مجدد موسوی را با توجه به پیام محسن رضایی و برخی از فرماندهان جنگ که اگر موسوی مجددا نخست وزیر نشود جبهه های جنگ متزلزل می شود ، واجب دانسته بودند.اینکه امام (ره) در آن مقطع مهم تمامی نگاه خود را به پیروزی در جبهه های جنگ جلب کرده بودند و هیچ هدف مهمتری از جبهه های جنگ برای ایشان در آن مقطع زمانی اهمیت نداشته است را نباید دوراز نظر داشت.

سر انجام روز موعود فرا می رسد و آیت الله خامنه ای به عنوان رئیس جمهور منتجب در مجلس شورای اسلامی حاضر می شوند و با بیان اینکه موسوی نخست وزیر منتخب ایشان نبوده است و به دلیل تخلفات آشکار موسوی از قانون اساسی با انتخاب مجدد وی به نخست وزیری موافق نیستند عدم رضایت خود از این انتخاب را اعلام می کنند اما بیان می کنند چون نظر حضرت امام (ره) موافق انتخاب مجدد موسوی به عنوان نخست وزیر است بنده نیز وی را به عنوان نخست وزیر مجددا به مجلس معرفی می کنم.

پس از این سخنان آیت الله خامنه ای مجلس را ترک می کنند و مجلس وارد رای گیری می شود و 99رای در مخالفت با موسوی اعلام می شود.اتفاق نادر مجلس شورای اسلامی رقم می خورد و جناح چپ مجلس آرا را یکی یکی اعلام کرده و لیست 99 نفر مخالف موسوی که محرمانه بوده است را منتشر می کنند و آنان را ضد ولایت فقیه معرفی می کنند و اختلافات در فضای سیاسی کشور عمیق تر و جدی تر می شود.

دوره دوم نخست وزیری موسوی اوج اختلافات در حزب جمهوری اسلامی است که حالا به دولت چهارم نیز کشیده شده است و هر روز در کشور حادثه ای جدیدی را از نظر سیاسی رقم می زند.حزبی که قرار بود عامل وحدت نیروهای انقلاب باشد حالا خود به عاملی برای انشقاق و دو دستگی تبدیل شده است و جناح چپ حزب که حالا هم دولت را تماما در اختیار دارد و هم در مجلس نفوذ قابل توجهی دارد سعی می کند حزب را هم با خود همراه کند.همه اینها باعث می شود حزب جمهوری اسلامی عملا از سال 64 به بعد فعالیت های چشمگیری نداشته باشد و افول آن هر روز بیش از روز قبل نمود داشته باشد و شاید به همین دلیل هم امام خمینی(ره) در خرداد سال 1366 دستور توقف فعالیت های حزب جمهوری اسلامی را صادر می کنند.

در دوره نخست وزیری موسوی افرادی که تمایلات نزدیک سیاسی به بنی صدر در پیش و پس از انقلاب اسلامی داشتند در مسئولیت های اجرایی مختلف قرار میگیرند.از جمله این افراد می توان به حسن ابراهیم حبیبی و مصطفی میرسلیم اشاره کرد که هر دو در دوران تحصیل در خارج از کشور از همدوره های بنی صدر در فرانسه بودند.حبیبی از دوستان نزدیک او بود و پس از انقلاب در سال 1358 رقیب بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری شد و در دوره میر حسین موسوی به وزارت فرهنگ و آموزش علی رفت و بعدترها به عنوان وزیر دادگستری به مجلس معرفی شد.ایت الله خلخالی در مجلس دوم در مرداد 1363 با وزارت او مخالفت جدی کرده بود و دلیل آن را هم سفر وی به همراه بنی صدر به اسرائیل دانسته بود ، همان حرفی که شهید عبدالحمید دیالمه نیز در مخالفت با بنی صدر و حبیبی گفته بود ، اما هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی از حبیبی دفاع نموده و وی به وزارت می رسد.

میر سلیم نیز که در فرانسه مهندسی خوانده بود و از دوستان نزدیک بنی صدر در فرانسه بود، پس از انتخاب بنی صدر به عنوان رئیس جمهور، اولین پیشنهاد او برای نخست وزیری بود که مورد توافق او و مجلس قرار نمی گیرد و پس از آن رجایی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی می شود.

میر سلیم نیز در دوران نخست وزیری موسوی به ریاست جمهوری و نخست وزیری می رود و در چرخشی اشکار متمایل به حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن می شود و دوستی نزدیکی با موسوی پیدا می کند.تمامی این اختلافات و چرخش های سیاسی را باید از عوامل جدی اختلافات و شکاف ها در حزبی دانست که به قول سید حسن آیت معجون و آشی از سلیقه های مختلف سیاسی در آن زمان از تاریخ انقلاب بود.

حزب فراگیر

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۰ ب.ظ

حزب جمهوری اسلامی


به مناسبت سی و ششمین سالگرد تاسیس حزب جمهوری اسلامی ، در هفته نامه پنجره، ویژه نامه ای به همین مناسبت منتشر و چاپ کردم.برای دوستان علاقمندی که این مباحث را پیگیری می کنند و نتوانستند نشریه پنجره شماره 230 را مطالعه نمایند و یا در آینده با این موضوع مواجه می شوند ، متن خام مقاله ها به علاوه مصاحبه ها را در فواصل زمانی مختلف منتشر می کنم، امیدوارم که برای دوستان علاقمند مفید باشد.


29 بهمن 1357 تنها یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی حزبی اعلام موجودیت کرد که بسیاری از تحولات سیاسی دهه اول انقلاب اسلامی را تحت تاثیر خود قرار داده بود.حزبی که در روزهای اول تشکیل خود با جذب جمعیتی قابل توجه توانست به سرعت ارکان مهمی همانند مجلس خبرگان قانون اساسی ، مجلس شورای اسلامی اول و شورای عالی قضایی را در اختیار خود بگیرد و به بازیگر اصلی صحنه سیاسی کشور تبدیل شود.

حزب جمهوری اسلامی با دبیر کلی روحانی پر نفوذ و مشهور آن روزها یعنی آیت الله سید محمد حسینی بهشتی و هیئت موسسی روحانیون مشهوری همانند آیت الله خامنه ای ، آیت الله موسوی اردبیلی ، آیت الله هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام و المسلمین باهنر به گروه سیاسی پر نفوذی تبدیل شد که بازخوانی فعالیت های دهه اول انقلاب اسلامی با چشم پوشی از فعالیت های این گروه عملا امکان پذیر نیست.

تنها 4 روز پس از اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی ، اعضای هیئت موسس به همراه دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی با حضور در تحریریه روزنامه کیهان مصاحبه ای مفصل با فریدون گیلانی ، روزنامه نگار مشهور آن روزهای ایران انجام دادند و دلایل تشکیل حزب جمهوری را بر شمردند و اهداف خود را اعلام نمودند.

 

دبیر کل وقت حزب جمهوری اسلامی به دلیل شناخت از گروه های مختلف سیاسی و مبارزین انقلابی آن روزها تلاش نمود افراد مختلف با دیدگاه های سیاسی و اجتماعی گوناگون را در حزب جمهوری اسلامی دور هم جمع نموده و حزبی را تشکیل دهد که تبلوری از دیدگاه های گوناگون باشد.از حبیب الله پیمان تا ابوالحسن بنی صدر و از عبدالحمید دیالمه تا ابوشریف و محمد منتظری و حسن آیت و هیات های موتلفه اسلامی به حزب جمهوری اسلامی دعوت شدند اما برخی ها این دعوت را نپذیرفتند و بعد ترها رقیب اصلی برای حزب شدند و برخی ها هم این دعوت را پذیرفتند و به عضویت حزب در آمدند.

روحانیون سیاسی آن روزهای ایران با آنکه رهبری امام خمینی(ره) را پذیرفته بودند اما تمامی آنها در مورد یاران او یک نظر و همدل نبودند.گو اینکه برخی از آنها با دبیر کل حزب جمهوری اسلامی و روحانیون پر نفوذ آن اختلافات سیاسی گسترده ای داشتند و خط سیاسی خود را از آنها جدا نمودند.

پس از انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی و نگارش قانون اساسی پیشنهادی و رای آوردن آن ، اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار شد و تبدیل به عرصه ای برای اختلافات عمیق میان روحانیون انقلابی شد.

روزگاری اگر سید محمد موسوی خوئینی ها در نگارش اساسنامه حزب جمهوری اسلامی یار همدل سید محمد بهشتی بود و او را تائید می کرد اما حالا شرایط متفاوت شده بود و یار دیروز بهشتی تبدیل به رقیب او در عرصه سیاسی شده بود.جامعه روحانیت مبارز تهران هم که بهشتی و یاران هم حزبی او از جمله آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی که از بنیانگذاران آن بودند حالا مسیری متفاوت از بهشتی و یاران او را برگزیده بود و بنی صدر را کاندیدای مورد قبول خود می دید.تقدیر چنین رقم خورده بود که بنی صدری که سال ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی خود را اولین رئیس جمهور ایران می دانست و به تمام دوستان و نزدیکان خود هم این را می گفت ، به ریاست جمهوری برسد و اگر تا یک سال قبل بنی صدر به حزب جمهوری دعوت می شد و مورد احترام دبیر کل حزب بود حالا به اصلی ترین دشمن حزب تبدیل شده بود و خطی را مقابل حزب جمهوری تشکیل داده بود.(1)

آغاز ریاست جمهوری بنی صدر ، آغاز جنگ علنی میان حزب جمهوری و بنی صدر است.روزی بنی صدر حزب جمهوری و تمامی رهبران آن را متهم به تمامیت خواهی و انحصار طلبی می کند و روز دیگر اعضای حزب جمهوری اسلامی در مجلسی که تازه کار خود را آغاز کرده است علیه بنی صدر نطق های آتشینی ایراد می کنند.عبدالحمید دیالمه با آنکه جوانی کم سن و سال است که هنوز حتی سن و سالش به سی سالگی هم نرسیده است اما از اعضای حزب جمهوری اسلامی و نمایندگان مجلس است که بنی صدر را در کنار بنی امیه و بنی عباس از دشمن ترین دشمنان اسلام می داند!(2) حسن آیت هم اگرچه دبیر سیاسی حزب جمهوری و از نمایندگان مجلس است اما در مخالفت صریح و آشکار با بنی صدر با کسی شوخی و تعارف ندارد و ماهی نیست که علیه بنی صدر موضع گیری علنی نگیرد.اگر تا دیروز آیت ، دولت موقت و اعضای آن را محافظه کار می دانست و در کاخ دادگستری و فرودگاه مهرآباد تهران علیه آنان سخنرانی می کرد و سوال میکرد چرا دولت وقت گروه های آزادی بخش همانند فلسطینی ها و گروه های لبنانی را به رسمیت نمی شناسد(3) حالا بنی صدر را دشمن ترین شمنان انقلاب و آرمان های اسلامی می داند.

حزب جمهوری اسلامی در شرایطی سال 1359 را به انتها می رساند که اختلافات برخی از انقلابیون با رهبران حزب و همچنین دشمنی بنی صدر با حزب به اوج خود رسیده است.14 اسفند 1359 و تنها دو هفته مانده تا آغاز سال 1360 ، بنی صدر در میتینگی در دانشگاه تهران به مناسبت سالگرد درگذشت محمد مصدق سخنرانی جنجالی را ایراد می کند که به جای گرامیداشت مصدق شعارهای سیاسی او و حامیانش علیه حزب جمهوری اسلامی تمامی خیابان های اطراف دانشگاه تهران را تحت تاثیر قرار می دهد.اگر تا روزهای قبل مخالفت ها با بهشتی و حزب به صورت مختصر در گوشه و کنار ابراز می شد اما حالا عده کثیری تحت حمایت رئیس جمهور وقت شعارهای "مرگ بر بهشتی" و "مرگ بر حزب جمهوری" را با صدای بلند در زمین چمن دانشگاه تهران فریاد می زنند.

از قم صدای اعتراض مراجعی همانند آیت الله گلپایگانی و نجفی مرعشی بلند می شود و در نامه ای خطاب به امام خمینی(ره) از اتفاقات 14 اسفند دانشگاه تهران گلایه و ابراز نگرانی می کنند و اتفاقات دانشگاه تهران را ضد اسلامی و ضد روحانیت خطاب می کنند.(4)

امام خمینی(ره) هم اگر تا آن روزها درباره اختلافات و دعواهای حزب جمهوری و رئیس جمهور وقت ابراز نظری نکرده بودند اما حالا وارد میدان شده و در جواب نامه علمای قم ، قول پیگیری آن حادثه را می دهند.

سال 1360 آغاز می شود و شاید کمتر کسی باشد که حدس بزند تا آخرین روز بهار آن سال تکلیف برخی از جریانات سیاسی مشخص می شود و انقلاب به یکی از گردنه های حساس تاریخی خود برسد.

خرداد 1360 هیات رسیدگی به حوادث دانشگاه تهران که متشکل از روحانیونی همانند آیت الله محمد یزدی و شهاب الدین اشراقی بوده است به دلیل همراهی و همکاری نکردن بنی صدر با آن هیات اعلام استعفا می کنند.20 خرداد رهبری انقلاب در نامه ای کوتاه بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل می کنند و 29 خرداد طرح استیضاح و عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی صدر در مجلس شورای اسلامی توسط اعضای شاخص حزب جمهوری اسلامی مطرح و امضا می شود.

تقدیر چنین رقم خورده است که در اوج جنگ تحمیلی عراق به ایران و اوج اختلافات سیاسی برخی از گروه های سیاسی ، یکی از مهم ترین مقاطع سیاسی کشور رقم بخورد و اولین رئیس جمهوری تاریخ ایران به دلیل عدم کفایت سیاسی عزل شود.

تنها 8 روز پس از عزل بنی صدر با آغاز جنگ مسلحانه سازمان مجاهدین خلق علیه نظام اسلامی، رهبران حزب جمهوری اسلامی هدف ترور قرار میگیرند و در 6 تیر ماه 1360 آیت الله خامنه ای در مسجد جامع ابوذر تهران هدف بمبگذاری قرار گرفته و ترور می شود.با آنکه ترور آیت الله خامنه ای به عنوان یکی از مهم ترین اعضای حزب، فضای سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار می دهد اما جلسه اضطراری حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر ماه 1360 که برای بررسی جانشینی بنی صدر ترتیب داده شده بود برگزار می شود و با بمبگذاری فردی به نام " محمد رضا کلاهی صمدی" از اعضای نفوذی سازمان مجاهدین خلق بیش از 70 نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی و در راس آنها آیت الله سید محمد حسینی بهشتی به شهادت می رسند.

 

اگر تا روزهای قبل مخالفین بهشتی او را راسپوتین ایران لقب داده بودند و بر علیه او مقاله می نوشتند و او را با رضاخان مقایسه می کردند و معتقد بودند با هدف قرار دادن وی جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد اما حالا با ترور او صفحه سیاسی کشور ورق خورده است و مشخص شده است که بهشتی نه آنگونه بود که مخالفین او می گفتند نه آنگونه بود که در موردش اغراق می شد.بهشتی تنها یک رجل سیاسی و انقلابی بود که تمایل داشت انقلابی که خود نیز در پیروزی آن سهیم بوده است به نقطه مطلوب برسد.

بلافاصله پس از انفجار 7 تیر 1360 محمد جواد باهنر به دبیر کلی حزب انتخاب می شود.اگر تا چند روز قبل با حضور بهشتی اختلافات در حزب علنی نبود و بهشتی می توانست مجمع الاضداد تفکرات مختلف را در کنار یکدیگر حفظ کند ، اما حالا اختلافات عمیقتر و آشکار تر می شود.

مرداد 1360 از راه می رسد و محمد علی رجایی به عنوان دومین رئیس جمهوری ایران انتخاب می شود و میر حسین موسوی ، وزیر امورخارجه پیشنهادی رجایی در کابینه بنی صدر که مورد قبول بنی صدر واقع نشده بود ، حالا در دولت محمد جواد باهنر به صندلی وزارت امورخارجه نزدیک شده است.موسوی با آنکه از اعضای حزب جمهوری اسلامی است اما به شدت مورد مخالفت دو تن از اعضای حزب قرار داشت.اولین نفر عبدالحمید دیالمه بود که در 7 تیر ماه 1360 به شهادت رسید و دومین آنها حسن آیت بود که همچنان در قید حیات بود.آیت مخالفت خود را با موسوی بارها اعلام کرده بود.اما دست تقدیر آیت را هم در 14 مرداد 1360 با خود برد و دبیرسیاسی حزب جمهوری اسلامی هم در اوج ترورها ف ترور می شود و به شهادت می رسد.

17 مرداد 1360 کابینه پیشنهادی باهنر به دلیل شرایط اضطراری کشور یکجا به رای اعتماد نمایندگان سپرده می شود و رای کامل می آورد و میر حسین موسوی پس از کریم سنجانی و ابراهیم یزدی، سومین وزیر خارجه ایران می شود.

8 شهریور ماه 1360 باز ترور مشکوک و متاثر کننده ای در کشور رخ می دهد و رئیس جمهوری وقت به همراه نخست وزیر در انفجار بمب در دفتر نخست وزیری به شهادت می رسند.عامل بمب گذاری "مسعود کشمیری کرمانشاهی" دبیر جلسات شورای امنیت ملی بوده است که او هم از اعضای نفوذی سازمان مجاهدین خلق در نظام اسلامی بوده است.

بلافاصله آیت الله مهدوی کنی توسط امام خمینی(ره) به   عنوان نخست وزیر موقت اعلام می شود و مهدوی کنی هم کابینه شهید باهنر را به عنوان کابینه پیشنهادی خود اعلام می کند.

حال قرعه به نام آیت الله خامنه ای افتاده است و وی به عنوان سومین آخرین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی معرفی می شود.

مهر ماه 1360 انتخابات ریاست جمهوری سوم برگزار می شود و آیت الله خامنه ای به عنوان رئیس جمهوری انتخاب می شوند.

آیت الله خامنه ای در نظر دارد محمد غرضی و علی اکبر ولایتی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شوند و رای مجلس را کسب کنند اما مجلس با اعلام این دو نفر موافق نیست و سرانجام میر حسین موسوی که تا چند ماه قبل سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی و وزیر امورخارجه بوده است به نخست وزیری می رسد.

 

مخالفین موسوی 9 نفر هستند و نطقی علیه او انجام می دهند اما رئیس جمهور و رئیس مجلس وقت موافق نطق آنها نیستند و این مخالفت ها تاثیری در عدم رای آوری موسوی برای نخست وزیری ندارد.

سال 1360 به عنوان بحرانی ترین سال انقلاب اسلامی هم به پایان خود نزدیک می شود و با اغاز سال 1361 آرام آرام اختلافات درون حزب جمهوری اسلامی به هیات دولت هم کشیده می شود.اگر تا پیش از این سهم حزب جمهوری اسلامی در هیات دولت کم بوده است اما حالا با به ریاست جمهوری رسیدن دبیر کل حزب جمهوری و نخست وزیر شدن یکی از مهم ترین اعضای شورای مرکزی حزب ، سهم وزرای عضو حزب جمهوری هم در کابینه بسیار بیشتر می شود.

اگر تا بهار 1360 تنها مجلس شورای اسلامی و شورای عالی قضایی در اختیار حزب جمهوری بوده ، اما حالا دولت هم در اختیار اعضای حزب جمهوری قرار میگیرد.

اختلافات میان جناح راست سنتی حزب با جناح چپ اوج میگیرد و 7 نفر از اعضای هیات دولت که به جناح راست حزب و تفکرات آنها نزدیک هستند اعلام استعفا می کنند که در نهایت 2 نفر از آنها در سال 1363 استعفا داده و از دولت خارج می شوند.

ماه عسل اعضای حزب جمهوری اسلامی در دولت به پایان رسیده است و اختلافات آشکار و علنی تر می شود.

آیت الله خامنه ای حاضر به کاندیداتوری برای انتخابات دوره چهارم ریاست جمهوری نیستند اما پس از دیدار با امام خمینی(ره) در نماز جمعه تهران اعلام می کنند که برای دوره چهارم کاندیدا خواهند شد اما در خفا و محافل خصوصی نقل می شود که شرط ایشان برای کاندیدای ریاست جمهوری عدم نخست وزیری میر حسین موسوی است.

اگر عرصه سیاسی برای انقلابیون سنتی و خط امامی ها باز و فراخ شده است اما برای انقلابیون دیروز و مدرن همانند نهضت ازادی ها این عرصه نه تنها فراخ نیست بلکه تنگ تر هم شده است و مهدی بازرگان به عنوان کاندیدای دوره چهارم ریاست جمهوری در سال 1364 توسط شورای نگهبان رد صلاحیت می شود و آیت الله خامنه ای با رای قاطعی می تواند به ریاست جمهوری برسد.

اما در اقدامی غیر منتظره محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در نامه ای به امام خمینی(ره) پیشنهاد می کند که موسوی حتما برای دوره دوم نیز نخست وزیر شود تا رزمندگان در جبهه های جنگ دچار تزلزل و تردید نشوند.

امام با پیشنهاد رضایی موافقت می کند و در پیامی اعلام می کنند عدم نخست وزیری موسوی خیانت به اسلام است!

آیت الله خامنه ای به دلیل پیروی از فرمان امام خمینی(ره) موسوی را علی رغم میل باطنی خود به مجلس برای پست نخست وزیری معرفی می کنند اما 99 نفر از اعضای مجلس شورای اسلامی از جمله آیت الله احمد آذری قمی و حجت الاسلام حسن روحانی با نخست وزیری مجدد موسوی مخالفت می کنند.(5)

سرانجام رای گیری صورت میگیرد و موسوی به نخست وزیری می رسد اما جناح هوادار موسوی در مجلس با اعلام اسامی مخالفین موسوی ؛ جنجالی تازه در مجلس را آغاز می کنند و مخالفین موسوی را ضد ولایت فقیه معرفی می کنند!

موسوی در دوره دوم نخست وزیری خود کابینه را یکدست تر از گذشته به نفع خود تشکیل می دهد و اختلافات در حزب نیز به حد اعلی خود می رسد.شاید به همین دلایل بود که امام خمینی(ره) در خرداد 1366 در نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی دستور توقف فعالیت های حزبی را می دهند که میراث دار بزرگی از تاریخ دهه اول انقلاب اسلامی بوده است.

حزبی که اگر چه در خرداد 1366 متوقف شد اما تفکر جناح راست و چپ آن بعد از خرداد 66 تا به امروز در فضای سیاسی کشور باقی ماند و تبدیل به جناح های سیاسی امروز ایران شدند.

تشکل فراگیر مد نظر آیت الله بهشتی اگر چه عمری بیشتراز ده سال نیافت اما تاثیری بیشتر از 36 سال یافت که این روزها همچنان شاهد تاثیر آن در فضای سیاسی کشور هستیم.

 

 

منابع:

1-      مردان سیاسی فیضیه ، علی دارابی، 1379

2-      نطق عبدالحمید دیالمه ، اردیبهشت ماه 1360

3-      روزنامه جمهوری اسلامی ، مرداد 1358

4-      نامه آیت الله گلپایگانی خطاب به امام خمینی(ره) ، 15 اسفند ماه 1359

5-      آذر ماه 1364 ، جلسه بررسی رای اعتماد به نخست وزیری میر حسین موسوی

کدخدایی


دکتر عباسعلی کدخدایی عضو و سخنگوی سابق شورای نگهبان حرف های بسیاری درباره انتخابات سال 88 و 92 برای گفتن دارند.مشهورترین و رسانه ای ترین سخنگوی شورای نگهبان که در واقع در طول 4 سال پر هیاهوی سال های 88 تا 92 به عنوان رسانه ای ترین عضو شورای نگهبان شناخته شدند و در جزئیات کامل این انتخابات ها قرار داشتند.

به همین دلیل مصاحبه ای را در اردیبهشت ماه امسال ترتیب دادیم و در دفتر دکتر خدایی حاضر شدیم تا روایت ایشان از انتخابات سال 88 و 92 را بشنویم.آنچه از نظر شما می گذرد ماحصل بیش از 2 ساعت مصاحبه با دکتر عباسعلی کدخدایی عضو سابق شورای نگهبان و هیات علمی دانشگاه تهران است.لازم به یادآوری است که متن این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره در 6 دی ماه 1393 منتشر شده است:


 

آقای دکتر سال 88 یکی از جنجالی ترین سال ها برای شورای نگهبان هم بوده است.اگر امکان دارد درباره وقایع خرداد و تیر ماه آن سال توضیحاتی را بفرمائید که کاندیداها چطور تائید صلاحیت شدند و چرا پس از اعلام نتایج انتخابات 3 نفر از 4 نفر کاندیدا به نتایج اعتراض داشتند و چطور به اعتراضات آن ها رسیدگی شد؟

تشکر از شما و دوستان خوبتان که با گذشت 5 سال از انتخابات 88 همچنان سعی دارید به این مقطع مهم سیاسی تاریخ انقلاب بپردازید و درباره آن اتفاقات روشنگری کنید.در انتخابات سال 88 بیش از 500 نفر از افراد مختلف برای کاندیداتوری در انتخابات ثبت نام نمودند که از این میان 4 کاندیدا تائید صلاحیت شدند که تمامی این 4 نفر از سابقه داران نظام در عرصه های مدیریتی و کلان بودند و پست هایی همانند ریاست جمهوری و نخست وزیری و ریاست مجلس و فرماندهی سپاه پاسداران را در کارنامه خود داشتند.

حقیقتا هم در آن زمان برای ما مهم نبود که کدام یک از این افراد در انتخابات رای می آورند و پیروز انتخابات می شوند.برای ما مهم این بود که انتخابات سالم برگزار شود و هرکس که منتخب مردم بود نام او اعلام شود.

من این موضوع را هم همان ایام در مصاحبه ها اعلام کردم که بی بی سی شیطنتی کرد و گفته بود کدخدایی گفته آقای موسوی برنده انتخابات بوده است! در صورتی که من مطلقا چنین سخنی را نگفته بودم و همان زمان اعلام کرده بودیم که هر کس برنده انتخابات شود ما نام او را اعلام می کنیم.

در آن زمان هم ما کمال همکاری را با ستاد انتخاباتی کاندیداها برای برگزار امن و مطمئن انتخابات داشتیم و تلاش نموده بودیم انتخابات در بهترین شرایط برگزار شود.حتی به خاطر دارم مثلا برای اعضای ستاد آقای موسوی بیش از 24 هزار کارت حضور در پای صندوق های رای صادر کرده بودیم که بیشترین تعداد بود.

فرآیند انتخابات در روز 22 خرداد 88 چطور بود؟

ما از اول صبح 22 خرداد که انتخابات آغاز شد در سراسر کشور سعی نمودیم که انتخابات به بهترین شکل برگزار شود.اگر در نقطه ای اعلام می شد که تعرفه کم آمده سعی می کردیم به سرعت به وزارت کشور اعلام کنیم و تعرفه ها به صندوق ها برسد.اگر تخلفی اعلام می شد، شورای نگهبان به عنوان اینکه ناظر انتخابات است سریع پیگیری می کرد و سعی می شد مشکلی پیش نیاید.

در مورد تعرفه ها اشاره کردید.آقای کرباسچی نماینده ستاد آقای کروبی در مصاحبه ای در همان ایام اعلام کرده بودند که از صبح در برخی از شعبه ها اعلام شده بود تعرفه کم آمده است اما رسیدگی نشده بود.این امر حقیقت دارد؟

من این موضوع را دقیق نمی دانم.اما قاعدتا وقتی تعرفه ای در شعبه ای کم می آید به وزارت کشور اعلام می شود و وزارت کشور هم مسئول رسیدگی به این امر است و اگر مشکلی هم در شعبه ای پیش آمده بررسی شده و به آن رسیدگی شده است.این طور نبوده است که مشکلی بدون رفع شدن و پیگیری کنار گذاشته و فراموش شود و به آن رسیدگی لازم صورت نگیرد.

موضوع دیگری که درباره تقلب وجود داشت و استدلال می شد که در انتخابات تقلب شده است این بوده که خبرگزاری فارس و ایرنا ساعت 18.36 عصر روز انتخابات اعلام کرده بودند که آقای احمدی نژاد برنده انتخابات است.نظر شما درباره این استدلال چیست؟

اینکه خبرگزاری نتیجه انتخابات را پیش از اتمام رای اعلام کند کار خطایی است اما من یک سوال داردم.اگر خبرگزاری ها این کار را کرده اند که کار اشتباهی بوده است پس چرا یکی از کاندیداها ( میر حسین موسوی) هم چند ساعت بعد مصاحبه کرده بودند و خود را برنده انتخابات اعلام کرده بودند؟حرف ما این است که این کار از طرف هر کسی صورت بگیرد غلط است.اشتباه است.با آن خبرگزاری ها هم باید برخورد صورت می گرفت.کسی حق ندارد پیش از اینکه انتخابات به پایان برسد و آرا شمرده شود نتایج را اعلام کند.تقریبا آن کار آقای موسوی در اعلام نتایج را همه اشتباه می دانستند و اعتراف می کردند که ایشان هم کار درستی نکرده که مصاحبه کرده و خود را با تفاوت بسیار زیاد برنده انتخابات اعلام کرده است.

شما ظاهرا روز سه شنبه 26 خرداد 88 با نماینده کاندیداهای معترض هم جلسه داشتید.اگر می شود درباره این جلسه هم توضیحاتی را بفرمائید.

بله.روز سه شنبه صبح بود که عده ای از این افراد آمدند و جلسه ای برگزار شد.استدلالات خود را بیان کردند که بیشتر حول چند محور بود.اول بحث تعرفه ها بود که مدعی بودند بسیار بیش از نیاز منتشر شده است و چیزی در حدود 71 میلیون برگ تعرفه منتشر شده است که اصلا صحت نداشت و برای حرف خودشان هم سندی نداشتند.بعضی از این افراد هم مدعی بودند که اصلا شورای نگهبان را قبول ندارند!

چه افرادی در جلسه به نمایندگی از کاندیداها حضور داشتند؟

از طرف آقای موسوی آقای محتشمی پور آمده بودند.از طرف آقای کروبی آقای کرباسچی آمده بودند و از طرف آقای رضایی هم آقای دانش جعفری در جلسه حضور داشتند.

من به این افراد گفتم شما چرا حالا این حرف را می زنید؟آن زمان که ما آقایان را تائید صلاحیت کردیم چرا نگفتند شورای نگهبان را قبول ندارند؟آن زمان باید می گفتند.نه اینکه حالا انتخاباتی برگزار شده و فرد دیگری رای آورده است و آقایان حالا می گویند شورای نگهبان را قبول ندارند.

فرد دیگری هم در جلسه گفت اساسا باید انتخابات باطل شود و نتیجه انتخابات را قبول ندارند.

آقای دانش جعفری هم که از طرف ستاد آقای رضایی آمده بودند بحث بازشماری آرا را مطرح و قبول کردند و قرار بر این شد که حدود 10 درصد از صندوق هایی که اعلام کرده اند و مشکل دارد بازشماری شود.

عصر همان روز هم ظاهرا جلسه دیدار نماینده کاندیداهای معترض با رهبری بوده است.درست است؟

بله همان روز عصر بعد از جلسه ای که صبح در شورای نگهبان در دیدار با نماینده کاندیداهای معترض برگزار شد جلسه ای در حضور مقام معظم رهبری تشکیل شد و از هر ستاد 5 نفر آمده بودند و از ستاد آقای موسوی چیزی که در خاطر دارم حدود 10 نفر آمده بودند.بنده و آقای صادق لاریجانی هم به نمایندگی از شورای نگهبان در جلسه حضور داشتیم و چند نفر هم از وزارت کشور آمده بودند.

موضوعات داخل آن جلسه هم حول چند محور بود.اول بحث بی طرف نبودن اعضای شورای نگهبان بود.مطرح کردند که از 12 نفر اعضای شورا 7 یا 8 نفر از آنها به نفع یکی از کاندیداها ( محمود احمدی نژاد) موضع گیری کردند.ما سوالی که داشتیم این بود که این 7 یا 8 نفر چه کسانی هستند؟ در آن زمان ما 2 نفر از اعضای شورای نگهبان را داشتیم که هم زمان در دولت هم مسئولیت داشتند.یکی آقای دکتر الهام بودند که اگر اشتباه نکنم از وزرا بودند و یکی دیگر از آقایان هم آقای دکتر عزیزی بودند که معاون گمان می کنم بودند.خوب این طبیعی است وقتی فردی در دولت هم هست از دولت موجود حمایت می کند.ما که نمی توانیم انتظار داشته باشیم نقد دولت را انجام دهند.اگر این طور است و عضویت در دولت با عضویت در شورای نگهبان در تضاد است خوب من مثال دیگری می زنم.چرا زمانی که مرحوم آقای دکتر حبیبی معاون اول رئیس جمهوران وقت بودند و هم زمان عضو شورای نگهبان هم بودند مطرح نشد که در انتخابات تقلب می شود.مرحوم دکتر حبیبی هم در دولت سازندگی و هم در دولت اصلاحات معاون اول رئیس جمهور بودند و عضو حقوقدان شورای نگهبان هم بودند.پس ما باید بگوئیم چون ایشان در دولت هم بودند پس تقلبی شده است؟

موضوع دیگری که مطرح شد بحث صلاحیت آقای احمدی نژاد بود که مطرح کردند که خود حضرت آقا هم گفتند این بحث دیگری است و به روند برگزاری انتخابات ربطی ندارد.در نهایت یکی از آقایان حاضر در جلسه که عضو ستاد آقای موسوی هم بودند( دکتر عباس آخوندی)خطاب به حضرت آقا گفتند که ما می دانیم در انتخابات تقلب نشده است و اگر صندوق ها شمرده شود باز نام آقای احمدی نژاد اعلام می شود اما ما به صلاحیت ها آقای احمدی نژاد اعتراض داریم که حضرت آقا هم فرمودند این موضوع دیگری است.

اساسا در جلسه دیدار با رهبری همین موضوعات مطرح شد.

سرانجام بازشماری آرا چه شد؟

آرا شمرده شد و نتیجه انتخابات تائید هم شد و حتی در برخی از صندوق ها داشتیم که رای افراد دیگر بیشتر هم اعلام شده بود که رقیب آقای احمدی نژاد بودند اما بعد از بازشماری رای آنها چند عددی کمتر شد.این نشان می داد انتخابات سالم برگزار شده است و نتایج نه تنها مخدوش نبوده بلکه درست و صحیح بوده است.

یکی از شبهات مطرح از طرف ستاد آقای کروبی این بود که ایشان در انتخابات سال 84 در مرحله اول که اعلام رسمی هم شد بیش از 5 میلیون رای کسب کرده بودند اما چطور می شود در سال 88 رای ایشان 300 هزار رای اعلام شود؟نظر شما درباره این شبهه چیست؟

ببینید ادبار و نظر مردم حسب شرایط تغییر می کند.من برای شما مثالی بزنم فردی که در دوره ای رئیس جمهور بوده است و هر زمان که انتخابات مجلس برگزار می شده است نفر اول بوده ، در انتخابات مجلس ششم نفر سی ام شدند.پس چرا آن زمان نگفتند تقلب شده است؟ این که چون فردی در زمانی فلان قدر رای کسب کرده و چند سال بعد رای او کم شده است که دلیل بر تقلب در انتخابات نیست.بلکه این به دلایل مختلف در اجتماع و میان مردم است که نظرشان نسبت به آن فرد تغییر می کند.

در انتخابات سال 92 اما ما شاهد روند دیگری بودیم و دیدیم که مردم به پای صندوق های رای آمدند و نام آقای دکتر روحانی هم از صندوق های رای بیرون آمد و این بار دیگر کسی به نتایج اعتراضی نکرد.

بله این هم نشان از این داشته و دارد که برای ما فرقی نمی کرد و نمی کند چه کسی برنده انتخابات باشد و ما فرد منتخب و پیروز را اعلام می کنیم و انتخابات سال 92 نشان داد که موضوع تقلب هیچ واقعیتی در انتخابات ایران ندارد.

ممنون از توضیحات خوب شما و وقتی که برای این مصاحبه در نظر گرفتید.

من هم برای شما آرزوی موفقیت می کنم.