گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است


روز گذشته جلسه خوبی در دانشگاه صداوسیما به همت موسسه امید برگزار شد که افتخار داشتم در کنار دوستان و همکاران دیگر، مدیریت پنل را بر عهده داشته باشم. جلسه ای که چهره هایی همانند عباس عبدی، محمد آقاسی (مرکز افکارسنجی ایسپا)، ابراهیمی محسنی (افکارسنجی دانشگاه تهران)، پرویز امینی و مسعود معینی پور حضور داشتند و پیرامون انتخابات امسال ریاست جمهوری و نگرش و سوگیری جامعه بحث شد.

تاکید ویژه مهمانان برنامه این بود که آمار و ارقام در سال های اخیر در جامعه ایران و به خصوص انتخابات، معناداری خاص و ویژه ای دارد. جامعه ما در حال تغییر هست و این تغییر و خواست، و معترض به وضع حال بیش از هر زمان دیگری در انتخابات نمود دارد.

طیف اصولگرای سیاسی، متوجه این تغییرات زیستی جامعه نیست و اینکه جامعه دیگر به این نوع گفتمان و نگاه بالا به پائین رای نمی دهد و اگر با این شیوه سیاست ورزی بخواهند ادامه دهند تقریبا در تهران دیگر اصولگرایی رای نخواهد آورد و در کل کشور نیز نمی تواند با اقبال زیادی روبرو شود.
چهره هایی همانند حدادعادل، ولایتی و محسن رضایی به عنوان شاخصین جریان اصولگرایی اساسا جذابیتی برای جذب رای جامعه ندارند و طیف شکست خورده سیاسی در جامعه ما را همین افراد و نگاه های نزدیک به اینها تشکیل می دهد.

جمنا اساسا طرح از پیش شکست خورده ای بود که هیچ پشتوانه عقلانی و سیاسی برای تشکیل آن نیست (چهره هایی که با تخصص های مختلف دور هم جمع شده اند و گروهی تشکیل داده اند) و رای 16 میلیونی رئیسی صرفا رای به اعتراض نسبت به وضع موجود است. روحانی قابلیت شکست خوردن را داشت، اما در این طرف مخالفین روحانی این پتانسیل را نداشتند که بتوانند وی را شکست دهند.

سه جریان عمده رای و پایگاه اجتماعی در ایران وجود دارد: آقایان خاتمی، احمدی نژاد و جریان نزدیک به هاشمی رفسنجانی. رقابت اگر زمانی بین اینها شکل می گرفت مشخص می شد که در جامعه ما چه کسی دست برتر را دارد.

آمار و ارقام ها واقعیت را بدون روتوش به مسئولین ما نشان می دهد اما برخی از این مسئولین گویا تمایل ندارند با واقعیت ها روبرو شوند و آمار و افکارسنجی های مراکزی همانند ایسپا، دانشگاه تهران و صداوسیما این دور هم بسیار نزدیک به نتیجه نهایی انتخابات را پیش بینی کرده بودند اما خیلی ها تا روز انتخابات هم این آمار را باور نداشتند اما بعدا اذعان کردند که درست بوده است.

در کل جلسه دیروز برآورد خوبی از نظرسنجی ها و نشان دهنده جهت گیری های سیاسی و اجتماعی جامعه ما بود که نشان می دهد جامعه به کدام طرف در حرکت است و اگر گروه های سیاسی متوجه شرایط جدید نشوند به سرعت از صحنه سیاسی توسط مردم حذف خواهند شد و شانسی برای بقا نخواهند داشت.

چه کسی عمار را کشت؟

پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۱۵ ب.ظ


روزنامه قانون در مطلبی جنجالی درباره شهید محسن حججی که شهادت وی در سوریه بازتاب گسترده ای در داخل کشور داشت، اینگونه تحلیل کرد که شهادت این جوان پاسدار ارتباط مستقیم با دخالت سپاه در سوریه و عراق دارد و اگر حضور سپاه در این دو کشور و مبارزه با گروه های سلفی نبود حججی هم شهید نمی شد!

در جنگ صفین از جمله افراد مشهوری که صحابه زمان پیامبر هم بود و در کنار علی بن ابیطالب (ع) به شهادت رسید، جناب عمار بود. پیامبر اسلام(ص) در نقل قولی مشهور گفته بودند عمار توسط عده ای از منافقین به شهادت خواهد رسید که جایگاهشان در جهنم است.

زمانیکه عمار به شهادت رسید و این حدیث نقل شد، برای جبهه معاویه بسیار گران آمد چون حدیث موثق و صحیحی بود و بسیاری آن را از پیامبر اسلام شنیده بودند. معاویه حیله ای کرد و این شایعه را انداخت که عمار را علی (ع) به شهادت رسانده! چون او را با خود به جبهه جنگ آورده است! این استدلال ضعیف و مضحک است اما جالب است بدانیم حقیقتا عده ای این استدلال را پذیرفتند و مقصر شهادت عمار را که در کنار جانشین و خلیفه رسول الله علیه یک یاغی همانند معاویه جنگیده بود و به شهادت رسیده بود، علی (ع) دانستند!

حال حکایت امروز ما و روزنامه قانون که تفکر عده ای در جامعه ما را نمایندگی می کند همین استدلال معاویه است. شهادت محسن حججی به دلیل ایستادگی در مقابل حرامیانی بود که اگر مقابلشان کسانی نمی ایستادند امروز تا داخل کشور ما آمده بودند و همه چیز ما را نابود می کردند و به عین این را در پیام های آنها دیده ایم که می گویند هدف نهایی ایران است و در عمل هم در خرداد امسال و حوادث مجلس این را نشان دادند.

اما امان از جامعه ای که تحت تاثیر رسانه های معاند نظام قرار بگیرد که به شدت به دنبال عوض کردن جای حقیقت با دروغ هستند تا جامعه ما به همین وضع در بیاید و دائم خط کشی شود و بخشی از جامعه گمان کند اگر جمهوری اسلامی و سپاه نبود دشمن با ایران و ایرانی هم هیچ کاری نداشت همان طور که در دوره قاجاریه و پهلوی کاری نداشت!

امثال روزنامه قانون هم خواننده چندانی ندارند و تیراژ محدودی همانند آفتاب یزد و مردم سالاری و ... دارد اما هدف این رسانه ها یک چیز بیشتر نیست، جنجال و حاشیه سازی برای انعکاس در فضای مجازی و شبهه ایجاد کردن ها برای زیر سوال بردن سیاست های دفاعی کشور. روزنامه قانون در این سال ها نشان داده تبحر خاصی در این زمینه دارد.

منطق حصر در جمهوری اسلامی

پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۰۹ ب.ظ

از چند روز قبل و با انتقال آقای کروبی به بیمارستان قلب تهران مساله حصر باز در فضای مجازی مطرح شد و از دیشب و با موضوع اعتصاب غذا این مساله تشدید شده است و رسانه های همراستا با این جریان هم چند روزی است معرکه ای به راه انداخته اند.

مهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از 25 بهمن 1389 در حصر خانگی به سر می برند. دلایل مختلفی هم برای حصر عنوان شده است که از جمله آنها اتفاقات سال 88 بود و برخی دیگر همانند سعید جلیلی و سردار نجات در سخنرانی های مختلف دلیل اصلی حصر را سوء استفاده محصورین از فضای انقلاب های عربی برای کلید زدن چنان فضایی و مشابه سازی در ایران سال 1389 عنوان کردند.

اما هرچه که باشد حصر در شرایطی که به هفتمین سال خود نزدیک می شود مساله ای قابل بحث و بررسی است. سابقه حصر در سال های گذشته نیز برقرار بوده است و به نوعی به جز میر حسین موسوی و زهرا رهنورد که اکنون در حصر می باشند، سابقه حصر در دهه 60 و 70 منحصر به روحانیون برجسته بوده است و البته ناگفته نماند هیچگاه هم در آن مقطع زمانی با مخالفت آقایان کروبی و موسوی مواجه نشده بود.

در دهه 60 آیت الله شریعتمداری مرجع تقلید شهیر وقت به دلیل ایفای نقش در کودتای نوژه و همکاری با صادق قطب زاده برای بر اندازی جمهوری اسلامی به حصر محکوم شد و در سال 1365 درگذشت. توجیه حصر آیت الله شریعتمداری دادگاهی نشدن یک مرجع تقلید در جمهوری اسلامی به دلیل تلاش برای بر اندازی نظام و اعدام نشدن وی بود که می توانست اتفاق تاریخی مهمی باشد اما صلاحدیده شد تا وی محصور شود.

روحانی بعد آیت الله محمد صادق روحانی بود که در سال 1364 به دلیل اعتراض به نحوه انتخاب قائم مقامی رهبری آیت الله حسینعلی منتظری به حصر خانگی رفت و تا اواسط دهه 70 در حصر بودند.

روحانی بعدی شخص آیت الله حسینعلی منتظری بود که در سال 1376 به دلیل سخنرانی پر حاشیه پیرامون جمهوری اسلامی ایران و انتخابات دوم خرداد 76 به حصر رفت و تا سال 81 در حصر بود. در کنار آیت الله منتظری، آیت الله احمد آذری قمی هم به حصر رفت و به دلیل سابقه بیماری سرطان خون و تشدید این بیماری در بهمن ماه 1377 در تهران درگذشت.

روحانیون دیگری هم همانند آیت الله سید محمد شیرازی ( به دلیل صدور فتوای حرمت جنگ با عراق) ، سید حسن طباطبایی قمی ( منتقد ولایت فقیه)، مهدی حایری یزدی نیز در حصر بودند و منطق حصر آنان نیز دادگاهی نشدن و حفظ شان مراجع تقلید و روحانیت برجسته در نظامی بود که خود بر اساس یک تفکر روحانیت شیعه بر سر کار آمده بود و قاعدتا دادگاهی و مجازات کردن روحانیون برجسته و تراز اول در آن می توانست عواقب جدی داشته باشد و اصل بر حفظ شان افراد و نظام بود.

فوت شدگان در حصر آیت الله شریعتمداری، شیرازی و آذری قمی بوده اند که هر سه به دلیل بیماری بعد از مدتی درگذشتند.
مابقی مواردی که گه گاه مطرح می شود همانند کیانوری، امیرانتظام، مریم فیروز و ... در واقع حصر خانگی نبود و جنبه امنیتی برای نگهداری از افرادی بود که با غرب یا شرق سابقه همکاری و جاسوسی داشته اند.

منطق تاریخی حصر در جمهوری اسلامی در واقع سه مورد است: 1- حفظ شان فرد و جایگاه و سابقه وی برای دادگاهی نشدن 2- آشفته نشدن جامعه به دلیل تبعاتی که رفع حصر و دادگاهی کردن افراد می تواند داشته باشد. 3- حصر صرفا برای روحانیون بوده است ( به جز موسوی و رهنورد).

اما روشی که منتقدین حصر در پیش گرفته اند نه تنها مشکلی را حل نمی کند که باعث آشفتگی و مشکلات بیشتری نیز می شود. تاریخ نشان داده است حل منطقی حصر و کوتاه آمدن از مواضع رادیکال بهترین راه برای حل مشکل است و آشوب و جنجال صرفا کار را مشکل تر می کند. دادگاهی شدن افراد هم قطعا هم باعث حکم سنگین برای افراد می شود و هم جامعه را ملتهب می کند و این نیز نمی تواند راهگشا باشد. راه حل حصر چیزی جز کوتاه آمدن از مواضع تند و به حاشیه نکشیدن جامعه نیست.