گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جمهوری اسلامی ایران» ثبت شده است

تاریخ سازی سیاسی

سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۷ ب.ظ

KGB


مدتی قبل بر حسب تصادف مطالبی را در اینترنت مشاهده کردم پیرامون کتاب ساختگی با عنوان "رفیق آیت الله" که توسط یکی از فعالین اپوزیسیون (امیر عباس فخرآور) نگاشته شده و سعی دارد با برخی از واقعیت های تاریخی و تحریف بخش های مهم دیگری در عمل نشان دهد جمهوری اسلامی ایران و رهبری فقید انقلاب و رهبری کنونی انقلاب اسلامی تحت تاثیر دستگاه های امنیتی شوروی سابق و به خصوص کا.گ.ب بوده اند!


این مطلب در نوع خود اهمیتی ندارد و مطلب تازه ای نیست و از همان ماه های قبل از پیروزی انقلاب، شاه و ساواک تصمیم داشتند همین قرائت از انقلاب مردم را ترویج کنند و بگویند انقلابی در کار نیست و صرفا انقلاب دستپخت همسایه شمالی ایران است! اما مهم در اینجا این است که برخی از واقعیت ها بیان شده و سعی شده در کنار آنها مطالب جعلی دیگر نیز عرضه شود و متاسفانه به دلیل کم کاری در حوزه تاریخ معاصر ایران، این کتاب تا حدی توانسته در ذهن جوانان و علاقمندان شبهاتی را ایجاد کند. همان طور که فیلم های ضبط شده درباره این کتاب و همین طور کانال تلگرامی آن با اقبالی نسبی در اینترنت مواجه شده است.


کتاب دارای بیش از ده فصل است و بالغ بر 600 صفحه حجم دارد اما آنچه در اینترنت از آن موجود است صرفا 140 صفحه ابتدایی آن است یعنی از زمان شروع جنگ سرد و زمینه های انقلاب اسلامی و بخش های بعدی همانند نفوذی ها در کشور و ... فایلش در اینترنت موجود نیست و در خارج از کشور نشر و گسترده شده است و به همین دلیل دسترسی به آن در داخل کشور ممکن نیست.


اما اجمالا مباحثی را که گذری مطالعه کردم چند محور داشت. نویسنده کتاب سعی دارد آیت الله خامنه ای را در برهه سال های 1344 تا 1348 در خارج از کشور نشان دهد و اینکه حضور نداشتن ایشان را به نوع پیش پا افتاده و احمقانه ای اثبات کند و بگوید ایشان در مدرسه پاتریس لومومبا حضور داشته است. توسل این قرائت هم به این است که سید محمد موسوی خوئینی ها نیز در لایپزیک تحصیل کرده بود در همان ایام و چون اسناد جدی درباره موسوی خوئینی ها وجود دارد پس درباره آیت الله خامنه ای نیز صحیح است! این مغالطه را قبل ترها اشرف پهلوی هم در کتاب خاطراتش انجام داده بود و جدیدا شنیده ام سید حسین نصر هم این کار را انجام داده است و خطر اینجاست که فخرآور جدی گرفته نمی شود اما اشرف پهلوی و سید حسین نصر جدی گرفته می شوند! یعنی چون این افراد شناخته شده هستند و خاطراتشان نیز برای مورخین تا حدی اهمیت دارد این خاطرات نویسی ها می توان در آینده تبدیل به سندی هرچند اشتباه برای دیگران شود.


لازم به ذکر است که در تاریخ مزبور آیت الله خامنه ای در مشهد ساکن بوده اند و در همان ایام نیز فرزند دوم ایشان ( سید مجتبی) متولد شده بودند و قطعا غیبت 4 ساله ایشان چیزی نبوده است که از چشم کسی در 50 سال قبل مخفی بماند. ضمنا که ایشان امام جماعت مسجد کرامت نیز بوده اند و شاگردان قابل توجهی نیز در مشهد داشته اند.


نکته بعد قرائتی است که در کتاب سعی شده عنوان شود و رهبری آیت الله خامنه ای را تحت تاثیر حذف افرادی همانند آیت الله بهشتی، مطهری، قدوسی و ... نشان دهد و حتی ادعا شده است به دلیل اینکه آیت الله خامنه ای در جریان کودتای نوژه قرار داشته است و مسعود کشمیری نیز در ستاد خنثی سازی کودتا نیز بوده است پس بین کشمیری و آیت الله خامنه ای رابطه ای بوده است! کشمیری بعدا شهید نامیده شد تا آیت الله خامنه ای بتواند رجایی و باهنر و ... را کنار بزند و خیلی جعلیات دیگر که اگر برای مطلعین به تاریخ معاصر مضحک هست اما واقعا برای افراد غیر مطلع می تواند ایجاد شبهه کند.


آیت الله خامنه ای هیچگاه در ستاد خنثی سازی کودتا عضو نبود و قطعا با کشمیری نیز آشنایی نداشت، همچنان که خود آیت الله خامنه ای بعدها در جریان انفجار دفتر نخست وزیری به شهید نامیده شدن کشمیری مشکوک شد و با طرح شبهه باعث لو رفتن جسد سازی برای کشمیری شدند به علاوه اینکه ترور ایشان در 6 تیرماه 1360 نیز جز بدیهیات تاریخی است به دلیل وجود فیلم ها و عکس ها و معاینات پزشکی افرادی که حتی بعدها با ایشان اختلاف نظر سیاسی پیدا کردند ( همانند دکتر فاضل) و این هم امری غریب است که نویسنده این کتاب سعی دارد به خورد مخاطب دهد که ترور آیت الله خامنه ای در تیر ماه 1360 ساختگی بوده است و با نشان دادن عکس 2 سال قبل (1358) نماز جمعه تهران که دست راست ایشان سالم بوده است القا کند این تصویر مربوط به اسفندماه 1360 است پس ترور ساختگی بوده است!


در ترور شهیدان رجایی و باهنر نقش مشکوک سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی همیشه مطرح بوده و هست اما هیچگاه در هیچ سند و شهادتی نام دیگران مطرح نشد به دلیل آنکه آن ایام اساسا سازمان محاهدین انقلاب اسلامی نزدیک ترین گروه به شهید رجایی به عنوان رئیس جمهور بودند.


در انفجار حزب جمهوری اسلامی و نقش محمد رضا کلاهی نیز همه افراد آشنا با حزب و مسئولین امر وحدت نظر دارند و اما اینکه چرا نام کلاهی و کشمیری هیچگاه در لیست اینترپول قرار نگرفت به دلیل سیاسی و ارتباط آن با جناح چپ در سال های ابتدایی انقلاب بوده است که همیشه نیز این سوال وجود داشته و البته سوال درستی است اما قطعا ارتباطی به آیت الله خامنه ای و ریاست جمهوری و رهبری ایشان ندارد.


در مورد نقش کا.گ.ب در ایران و ارتباط برخی از روحانیون با سرویس های شرق همانند موسوی خوئینی ها به دلایل عمده همیشه شبهه واقعا وجود داشته است و البته اسناد مکتوب و غیر مکتوب نیز در این باره وجود دارد و شبهاتی که به تسخیر سفارت آمریکا مربوط می شود، اما باز در این باره هیچگاه نقش فردی همانند آیت الله خامنه ای مطرح نبوده و نیست به دلیل اینکه ایشان در آن ایام اساسا در سفر حج بوده اند و ارتباطی با اشغال سفارت آمریکا در تهران نداشتند.


در مجموع این اتفاق نظر وجود دارد به دلیل گذشته روشن آیت الله خامنه ای که همواره فردی حاضر در جامعه (چه در مشهد و چه در تهران و چه در دوران تبعید) بوده اند ایشان فردی کاملا انقلابی و در مسیر امام (ره) از سال 1341 بوده اند و شهادت دوستان ایشان که بعدها با ایشان اختلافاتی نیز پیدا کردند در این زمینه حجت خوبی است. در مورد ارتقاء سیاسی ایشان از سال 1359 به بعد نیز این موضوع اصلا عجیب نبوده و نیست. آیت الله خامنه ای از موسسین حزب جمهوری اسلامی و عضو شورای انقلاب بوده اند و طبیعتا با حذف روحانیون و انقلابیون سن دار تر که به وسیله ترور حذف شدند افراد جوان تر باید جای آن افراد را پر می کردند، همان طور که این اتفاق بعدها برای وزرا و برخی از نمایندگان مجلس رخ داد اما قطعا آیت الله خامنه ای هیچگاه به دلیل شرط اجتهاد و ... در قانون اساسی گمان این را هم نمی کردند که جانشین امام خمینی(ره) در مقام رهبری شوند.


در مجموع باید گفت که این کتاب سازی که در خارج از کشور رخ داده و مسیری است که از سال های دهه 60 در خاطرج از کشور آغاز شده است تنها یک هدف دارد و آن مخدوش کردن ذهن افراد نا آگاه و زیر سوال بردن برخی تصورات افرادی غیر مطلع است که قطعا اگر در کودتاه مدت جوابگو نباشد در دراز مدت می تواند آسیب های جدی وارد کند.


امید است که با همت و سعی و تلاش بیشتر، تلاش شود تاریخ معاصر برای نسل جوان بهتر و بیشتر تبیین شود و شبهات به این پیش پا افتادگی برای عده ای مطرح نشود.


پ.ن: سابقه فردی همانند فخر آور نیز برای انتشار این کتاب جالب است. یک اپوزیسیون مجهول الهویه در دهه 70 و 80 که بعدها به خارج از کشور رفت و با آمریکایی ها و صهیونیست ها ارتباط صمیمی برقرار کرد و از این طریق نگارش این کتاب می تواند جالب توجه باشد که فردی با این سابقه دوستی با غربی ها هدفش از انتشار این کتاب چه چیز می تواند باشد؟ آیا چیزی جز کمک به سرویس های غربی است و در زمین آنها ایفای نقش کردن؟


27 سال رهبری آیت الله خامنه ای

جمعه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۳۹ ب.ظ

آیت الله خامنه ای


14خرداد 1368 آغاز دوران رهبری آیت الله خامنه ای است. امروز رهبری ایشان وارد سال بیست و هشتم خود شد و این دوران پر بود و هست از اتفاقات گوناگون که به نظرم عبور از این اتفاقات مختلف باعث قوی شدن نظام اسلامی و رهبری آیت الله خامنه ای شده است.


رهبری آیت الله خامنه ای زمانی آغاز شد که تازه 10 ماه از پایان جنگ ایران و عراق سپری می شد و جمهوری اسلامی در آستانه دوران جدیدی بود. کشور نیاز به بازسازی وسیع داشت و دولت جدید در آستانه تشکیل بود و قانون اساسی نیز تغییر کرده بود و امکان حمله مجدد عراق به ایران بود و به نظرم این موارد خود گویای آغاز دوران دشوار پیش روی آیت الله خامنه ای بود. ایشان با تمام قدرت و در آستانه 50 سالگی وارد چنین فضایی شدند. بسیاری از گروه های سیاسی هم بودند که پیش از این مخالف ایشان در ریاست جمهوری بودند و با به رهبری رسیدن ایشان و جوان بودن ایشان قاعدتا مخالفت ها با ایشان هم جدی تر می شد به خصوص که در آغاز رهبری آیت الله خامنه ای بحث مرجعیت دینی ایشان هم مطرح نبود و یک قدرت معنوی و دینی در ایشان بالفعال وجود نداشت. دهه 70 نیز برای جمهوری اسلامی آغاز بحران های بین المللی بود همانند بحران طالبان در افغانسان و رستوران میکنوس و الخبر عربستان و آمیا آرژانتین و در داخل هم وقایعی همانند قتل های زنجیره ای و اتفاقات دوران دوم خرداد به خصوص واقعه 18 تیر سال 1378 که نظام اسلامی و آیت الله خامنه ای به خوبی توانستند از این بحران ها عبور کنند. دهه80 نیز وضع به همین ترتیب بود و فقط یک قلم از بحران های سیاسی در این دهه اتفاقات سال 1388 بود که پشت سر گذاشتن آن خود حکایت از مدیریت قوی آیت الله خامنه ای داشته و دارد.

فراموش نکنیم در این دوران وضع ایران با همسایگان خود همانند کشورهای شمالی همانند آذربایجان و ترکمنستان و ارمنستان بهبود یافته است و ما دیگر در عراق و افغانستان دشمن جدی نداریم و اوضاع از 27 سال گذشته بهتر است. از طرف دیگر جامعه یکدست تر و بهتر و توسعه یافته تر از 27 سال قبل است و این چیز کمی نیست. کادرسازی برای نظام اسلامی بهتر انجام شده است و ایران در مقایسه با کشورهای مهم منطقه همانند مصر و عربستان و عراق و ترکیه در وضعیت بهتری از نظر شرایط علمی و اقتصادی و نظامی و توسعه نیروی انسانی قرار دارد و تبدیل به قطبی در غرب آسیا شده است.


همه اینها نشان می دهد که رهبری آیت الله خامنه ای به نسبت به کل موفق بوده است و ایران روند صعوی را طی کرده است نه بر خلاف سخن های بی پایه عده ای مخالف و مغرض که معتقد به نزول ایران هستند و بر اساس آمارها و ارقام و بیان شفاف مسائل حرف آنها سندیت درستی نیز ندارد.


مجموع برداشت های من از دوران رهبری آیت الله خامنه ای با تمام و فراز و نشیب های آن مثبت است کما اینکه همین امروز شاهدیم اگر ایران مقتدر نبود قطعا نیرویی همانند داعش و بنیادگرایان وهابی تمام غرب آسیا را در می نوردیدند و با سدی به نام جمهوری اسلامی نیر مواجه نبودند و از افغانستان تا سوریه و لبنان در اختیار آنان بود.


فراموش هم نکنیم 4 شاه مهم و مشهور معاصر همانند محمد شاه و احمد شاه قاجار و رضا و محمد رضا پهلوی همگی از کار بر کنار و عزل شدند و به جز محمد رضا پهلوی مابقی دوران حاکمیت کوتاهی در ایران داشتند و در خارج از ایران هم از دنیا رفتند و این نشان می دهد ایران کشوری آرام و بی جنجال و حاشیه نیست. ایران همان کشوری است که وقایع شهریور 20 و 28 مرداد 1332 و 15 خرداد 1342 و 22 بهمن 1357 را تجربه کرده است و نشان می دهد حکمرانی در این کشور تا به چه حد دشوار و سخت و طاقت فرساست.

اما با تمامی این حرفها، امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای رهبری و حکمرانی موفق و خوبی را از خود نشان دادند و این گویای این است که جمهوری اسلامی و رهبری آیت الله خامنه ای در 27 سال اخیر موفق بوده است و این اصلا نکته کمی نیست.

بازخوانی ترور ها و گذر تند اتفاقات

سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۳ ب.ظ

مرداد سال 1360

این برشی از صفحه اول روزنامه اطلاعات 14 مرداد سال 1360 است.تنها با یک خوانش سریع از این صفحه روزنامه می توان به گذر سریع و با شدت اتفاقات در آن روزها پی برد.

ترور حسن آیت نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی با بیش از 60 گلوله ، تشکیل کابینه شهید باهنر تنها 45 روز پس از عزل بنی صدر و انتخاب محمد علی رجایی به عنوان دویم رئیس جمهور ایران، خبر جبهه های جنگ و کشف خانه های تیمی گروه های مخالف جمهوری اسلامی ایران.همه اینها نشان می دهد آن روزهای سال 1360 تا چه حد بحرانی و پر از حادثه بوده است.


34 سال پیش در این روز سید حسن آیت نماینده جنجالی دوره اول مجلس شورای اسلامی ترور شد و به شهادت رسید و حدود 3 هفته بعد از آن نیز محمد جواد باهنر به همراه محمد علی رجایی در انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رسیدند.


گاهی فکر می کنم اگر سیل این اتفاقات میخواست در کشور دیگری رخ دهد چه می شد؟یا این اتفاقات در چند ده سال در یک کشور دیگر می توانست رخ دهد؟

صفار هرندی


محمد حسین صفارهرندی سکاندار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت نهم بوده است و از جمله افرادی بود که در بعد از وقایع سال 88 با حضور در دانشگاه ها  سخنرانی ها عمومی، سعی داشت در جامعه ملتهب آن زمان روشنگری انجام دهد.صفارهرندی این روزها عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی است.برای بررسی فضای انتخابات سال 88 و 92 مصاحبه ای با وی را ترتیب دادیم که مختصری از آن مصاحبه در ادامه از نظر شما می گذرد.این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره در 6 دی ماه 1393 منتشر شده است.

آقای صفار ، به نظر شما چرا در انتخابات سال 88 بحث تقلب مطرح شد و باعث شد انتخاباتی با حضور بیش از 85 درصد مردم با آن حواشی مواجه شود؟

من اول می خواهم به انتخابات سال 84 اشاره کنم.در انتخابات 84 وقتی آقای احمدی نژاد پیروز انتخابات شدند همان زمان هم برخی ها موضوع تقلب را مطرح کردند و مدعی شدند در آن انتخابات هم تقلب صورت گرفته است.من سوالی که دارم این است که اول موضوع تقلب مورد ادعای افراد در آن سال حل بشود که چه کسی تقلب کرد؟وزارت کشور که در آن زمان در اختیار اصلاح طلبان بود و وزیر کشور وقت هم آقای موسوی لاری بودند.آقای خاتمی هم همان ایام انتخابات نهم ریاست جمهوری را سالم ترین انتخابات تا آن زمان عنوان کردند اما برخی ها مدعی تقلب در آن انتخابات بودند.پس اول باید تکلیف این افراد با انتخابات سال 84 مشخص شود که چرا گفتند تقلب صورت گرفته و چرا دولت اصلاحات در انتخابات تقلب کرده است؟!

در سال 88 هم همین اتفاق در ابعاد وسیع تری رخ داد.حضرت اقا هم چند ماه قبل از انتخابات گفتند که این چه حرفی است که عده ای می زنند که در انتخابات می خواهد تقلب بشود و عده ای می خواهند تقلب کنند؟اگر هم افراد مدعی تقلب بودند و حضرات واقعا هم فکر می کردند که در انتخابات تقلب می شود چرا اصلا در انتخابات شرکت کردند؟من اگر بدانم در رقابتی شرکت می کنم که سرانجام عدالت رعایت نمی شود و نتیجه صحیح را اعلام نمی کنند اصلا انگیزه های خودم را از دست می دهم و کنار می کشم و در انتخابات شرکت نمی کنم.پس این نشان می داد که اینها خودشان هم می دانستند که در انتخابات تقلب نمی شود و آن حرف ها بیشتر بهانه بوده است.من سوال دیگری دارم.اینها واقعا اگر فکر می کردند که در سال 88 نظام می خواهد به نفع یکی از کاندیداها در نتایج آرا دست ببرد پس چرا دائما از روزهای قبل از انتخابات مدعی پیروزی آقای موسوی بودند و می گفتند که آقای موسوی برنده انتخابات می شود؟حتی روز انتخابات هم به هر کس که می رسیدند می گفتند که ما برنده انتخابات هستیم و انتخابات را برده ایم!

آقای موسوی هم همان شب مصاحبه ای را ترتیب دادند و خود را پیروز انتخابات اعلام کردند.

بله همین طور است.من سوال دیگری که دارم همین است.چرا اقای موسوی آمدند و خودشان را برنده انتخابات معرفی کردند؟هنوز که صندوقی باز نشده بود،صندوقی شمرده نشده بود.آقای موسوی شما بر اساس چه اطلاعاتی آمدید و اعلام کردید که برنده انتخابات هستید؟چرا همان موضع بحث تقلب را مطرح نکردند؟

من یک خاطره ای نقل بکنم برای شما که نشان می داد این حضرات درباره انتخابات چگونه فکر می کردند و چگونه عمل می کردند.یکی از افرادی که نماینده آقای کروبی در یکی از صندوق ها بود و خانم محترمی هم بود از صبح پای صندوق بودند و آخر شب هم زمانی که صندوق ها باز شده بود و آرا شمرده شده بود ایشان حضور داشتند.وقتی آرای آن صندوق اعلام شد دیدند آقای کروبی در آن صندوق حتی یک رای هم ندارد.از آن خانم سوال کرده بودند که شما نماینده آقای کروبی هستید و به ایشان رای نداده اید؟ایشان گفته بودند که بله چند روز قبل به ما گفته بودند برای آنکه آرا بیشتر شود و اقای کروبی هم شانسی برای پیروزی ندارند به آقای موسوی رای بدهید تا رای ایشان بیشتر شود!این را خانمی می گوید که خودش پای صندوق رای بوده و نماینده آقای کروبی هم بوده است.بگذریم از اینکه رئیس ستاد انتخاباتی آقای کروبی هم بر طبق برخی از خبرها رای خودشان را به اقای موسوی داده بودند و گفته بودند به آقای کروبی رای نداده ام.حالا این هم خبری بوده است که همان ایام منتشر شد.

تمامی اینها نشان می داد که طرحی از قبل ریخته شده بود تا انتخابات سال 88 را با حواشی مواجه کنند.اینکه برخی از شبکه های ماهواره ای همانند بی بی سی فارسی دائما اخبار این نماینده ها را پوشش دهند و در تنور وقایع بعد از انتخابات سال 88 بدمند اصلا چیز عادی و طبیعی نبوده است.

حتی ظاهرا آقای آخوندی در جلسه دیدار نماینده کاندیداهای معترض با رهبری هم به این موضوع عدم تقلب اشاره کرده بودند؟

بله اولین زمزمه ها برای اینکه تقلب نشده است و ایراد معترضین به نتایج چیز دیگری است در همان جلسه در حضور آقا مطرح شد و اعتراف کردند که در انتخابات دهم ریاست جمهوری تقلب نشده است.

به نظر شما نماز جمعه رهبری انقلاب در 29 خرداد 88 چه تاثیری در وقایع روزهای بعد از انتخابات داشت؟

رهبری در آن نماز جمعه با کاندیداها اتمام حجت کردند و آن نماز جمعه هم به شدت در میان مردم تاثیر داشت.اگر عده ای بودند که مذهبی هم به شمار می رفتند و رهبری اقا را قبول داشتند که از اعتراضات کنار کشیدند و سخنان آقا را قبول کردند.حتی ممکن بود عده ای هم نظام و رهبری را قبول نداشته باشند اما متوجه شدند که اعتراضات معترضین در مورد خود انتخابات نیست و هدف چیز دیگری است و برای همین آنها هم فهمیدند که دارد از آنها سو استفاده می شود برای همین کنار کشیدند و شما میدیدید که در پر جمعیت ترین تظاهرات که مثلا در 25 خرداد 88 برگزار شد در خوشبینانه ترین حالت اگر 500-600 هزار نفر حضور داشتند این عده در روزهای بعد به 50-60 هزار نفر رسید و شما ریزش را کاملا احساس می کردید.

نظر شما درباره نتایج انتخابات سال 92 چیست؟چرا اقای دکتر روحانی پیروز انتخابات شدند؟

تمامی آن حرف هایی که چه بیرونی ها و چه برخی از افراد هم صدا با انها در داخل کشور بیان می کردند در انتخابات 92 نشان داده شد که لااقل در میان 73 درصد مردم بی تاثیر بوده است و مردم همچنان نظام و رهبری را قبول دارند و این نشان می داد که فضای ملتهب سال 88 که برای براندازی نظام طراحی شده بود در سال 92 از بین رفت و مردم همچنان جمهوری اسلامی را قبول دارند و به نظام اطمینان خاطر دارند.

ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

موفق باشید.

حسن حبیبی و راه متفاوت سیاست پیشگی

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۲۰ ق.ظ

مرحوم حسن ابراهیم حبیبی، یکی از شخصیت های کمتر پرداخته شده تاریخ معاصر ایران است که تاثیر قابل توجهی نیز در سال های بعد از انقلاب اسلامی در حاکمیت داشته است.

به مناسبت دومین سالگرد درگذشت وی که روز گذشته بود، تصمیم گرفتم مطلبی کوتاه در مورد وی بنویسم و به سیر فعالیت های او اشاره ای مختصر کنم.


حسن ابراهیم حبیبی


اگر بخواهیم در مورد مرحوم حبیبی سخن بگوییم شاید بهتر باشد که زندگی سیاسی و اجتماعی او را به دو بخش تقسیم کنیم و درباره حسن حبیبی متقدم و متاخر سخن بگوییم.


حبیبی از جمله دانشجویان و شاگردان جامعه شناسی احسان نراقی بود که به دلیل همین شاگردی و تلمذ با دانشجوی دیگر نراقی نیز رفاقت داشت و آن کسی نبود جز سید ابوالحسن بنی صدر،جوان آن روزها که سال ها بعد به عنوان اولین رئیس جمهور ایران برگزیده شد.


حبیبی جوان در آن سال ها عازم فرانسه شد و در آن کشور تحصیل کرد و حقوق آموخت و سال ها بعد با کسب همین تجربه تبدیل به فردی شد که پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را نوشت.آن روزها ملی گرایی و عضویت در نهضت آزادی برای مذهبی های فرنگ رفته نوعی روشنفکری محسوب می شد و همین عامل باعث شد تا حبیبی به عضویت نهضت آزادی در بیاید و با اعضای نهضت نیز رابطه نزدیک داشته باشد.

در همان ایام بود که حبیبی در اروپا با آیت الله سید محمد حسینی بهشتی آشنا شد و همین آشناییت هم به او کمک کرد تا سال ها بعد تبدیل به امین رهبران انقلاب شود و به عضویت شورای انقلاب درآید و سخنگوی شورا نیز شود.

آیت الله بهشتی نیز از متشرع بودن حبیبی تعریف ها و تمجید ها کرد و در جمعی گفت: " این آقای حبیبی ما فردی متشرع و بسیار پایبند دین است . با آنکه صورتی سرخ و گل انداخته دارد اما بیش از 7 سال در اروپا گوشت استفاده نکرد و فقط از سبزیجات استفاده می کردند." و این نشان از پایبندی حبیبی به اصول شرع داشت.


با پیروزی انقلاب اسلامی حبیبی به عنوان یکی از ملی گرا های عضو نهضت آزادی دارای سمت در نظام تازه تاسیس شد و در تدوین پیش نویس قانون اساسی نقش ایفا کرد.چند ماه بعد دست روزگار او را تبدیل به رقیب دوست قدیم خود کرد و تبدیل به رقیب جدی بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری شد و حزب جمهوری اسلامی پس از رد صلاحیت جلال الدین فارسی، از وی حمایت تمام قد کرد و روزنامه جمهوری اسلامی،ارگان حزب مقاله های تمجید آمیزی از وی منتشر کرد.اما دست روزگار بنی صدر را رئیس جمهور ایران کرد و جامعه روحانیت مبارز نیز بنی صدر را بر حبیبی ترجیح داد.آن روزها بسیار شایع شده بود که امام خمینی(ره) نیز به بنی صدر رای داده است و تمامی نزدیکان امام(ره) نیز طرفدار بنی صدر هستند اما سال ها بعد در سال 1368، امام(ره) در نامه ای به آیت الله منتظری گفتند که در انتخابات اول نه تنها به بنی صدر رای نداده بودند بلکه حبیبی را فردی اصلح برای ریاست جمهوری می دانستند و به او رای داده بودند.


بعد از پیروزی بنی صدر در انتخابات اول ریاست جمهوری، دوران حسن ابراهیم حبیبی متاخر نیز آغاز می شود.هرچه اعضای نهضت آزادی با رهبران جمهوری اسلامی فاصله می گیرند اما حسن حبیبی به رهبران نظام نزدیکتر می شود و مقبول تر می افتد و پس از عزل بنی صدر در سال 60 و چند ماه بعد با ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای و نخست وزیری میر حسین موسوی ، حسن حبیبی تنها عضوی از نهضت آزادی و ملی گراهای سابق است که به عنوان وزیر آموزش عالی(علوم) انتخاب می شود و در دولت دوم موسوی نیز به عنوان وزیر دادگستری انتخاب می شود.با آنکه وزارت دادگستری سمتی تشریفاتی و خنثی در قانون اساسی بود و هست اما انتخاب حبیبی و نفوذ او به این سمت اعتبار می بخشد و بعدترها مشخص می شود این انتخاب به توصیه رئیس شورای عالی قضایی وقت ایت الله موسوی اردبیلی بوده است که به حسن حبیبی اعتماد کامل داشته است.


بعد از وقایع سال 60 دو نفر از اعضای نهضت آزادی بودند که از این تشکیلات خارج می شوند و در درون حاکمیت باقی می مانند و راه خود را جدا می کنند.عباس شیبانی و حسن ابراهیم حبیبی.شاید به همین دلیل هم در سال های بعد از انقلاب اعضای نهضت آزادی تلویحا بیشترین انتقادات را از این دو عضو پیشین خود می کنند و این رفتار اعضای سابق خود را نفی می کنند.


حبیبی در روز رای اعتماد به عنوان وزیر پیشنهاد دادگستری در 24 مرداد 1363 مورد یک اتهام جدی واقع می شود و آن هم سفر به اسرائیل است!


ایت الله خلخالی روحانی مشهور آن روزهای جمهوری اسلامی از وی در مورد سفر به اسرائیل سوال می کند و حسن حبیبی هم در جواب می گوید چیز مهمی نبوده است و سفری اصلا در کار نبوده و توضیحات مختصری را در آن باره می دهد!(+)


همین شبهه در مورد حبیبی باعث می شود تا رای اعتماد به او در معرض خطر قرار بگیرد و رئیس وقت جلسه مجلس،آیت الله هاشمی رفسنجانی جمله ای در حمایت از حبیبی می گوید و از او تعریف می کند و باعث می شود حبیبی بتواند رای اعتماد نمایندگان را کسب کند.


اما سال ها قبل و در روز رای عدم کفایت سیاسی به بنی صدر ، عبدالحمید دیالمه از اعضای حزب جمهوری اسلامی که در انفجار 7 تیر ماه 1360 دفتر مرکزی حزب به شهادت رسیده بود روایت دیگری از این سفر ارائه کرده بود و مدعی شده بود بنی صدر به اتفاق دوست خود(حسن حبیبی)در اواخر دهه 30 سفری به اسرائیل داشته اند و همین موضوع را دلیل دیگری برای عدم کفایت سیاسی بنی صدر اعلام می کند.


عبدالحمید دیالمه و سید حسن آیت از مخالفین جدی حسن حبیبی و بنی صدر در مجلس اول شورای اسلامی بودند که هر دو به فاصله کوتاهی در تیر ماه و مرداد ماه 1360 ترور شده و به شهادت می رسند.به مخالفین این دو فرد باید نام دیگری را نیز اضافه کرد و آن میر حسین موسوی بود که در مجلس شورای اسلامی اول مخالفین جدی همانند دیالمه و آیت داشت که همواره راه و مشی سیاسی او را نزدیک به ملی گراها عنوان می کردند.اگر دیالمه صرفا بر اساس تحلیل و جمع آوری اسناد با حبیبی مخالف بود اما سید حسن آیت به دلیل تحصیل در رشته جامعه شناسی و آشنا بودن با نراقی و موسسه او بهتر حسن حبیبی را می شناخت و شاید به همین دلیل هم بود که حسن حبیبی مخالفت هایی را ابراز می کرد.


دیالمه در همان ایام حسن حبیبی را با بنی صدر مقایسه کرده بود که همانند بنی صدر است و همان افکار و راه و روش را دارد ولی کمی بی عرضه تر از بنی صدر است و به اینگونه مخالفت جدی خود با حبیبی را نشان داده بود.حبیبی متقدم و متاخر برای افرادی همانند دیالمه و آیت در واقع یک شخصیت بودند که تفاوتی ماهوی با هم نداشتند و صرفا بعد از پیروزی انقلاب راه و روش خود را تغییر داده است.


مرحوم حسن حبیبی بعد از تغییر قانون اساسی در سال 1368 و به ریاست جمهوری رسیدن آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان معاون اول هاشمی رفسنجانی در دولت های پنجم و ششم انتخاب شد و همزمان عضو حقوقدان شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام هم بود و مورد اعتماد کامل رهبران نظام قرار داشت.شخصیت او به گونه ای بود که حتی در دولت اول سید محمد خاتمی نیز به عنوان معاون اول انتخاب و برگزیده شد و تا سال 1380 سمت خود را حفظ کرد.


حسن حبیبی


حسن ابراهیم حبیبی در کنار شخصیت سیاسی خود همواره به فعالیت های علمی و ادبی نیز علاقه داشته است و سال ها ریاست فرهنگستان ادب فارسی و بنیاد ایرانشناسی را بر عهده داشت و علاقمند بود نام وی در کنار بزرگان تاریخ ایران همانند امیر کبیر و خواجه نظام الملک طوسی که هم سیاست پیشه بودند و هم علم دوست و ادب شناس قرار بگیرد.


حکایت دوران پر فراز و نشیب زندگی مرحوم حسن ابراهیم حبیبی را چه نقد کنیم و چه قبول داشته باشیم اما در مورد او یک چیز صدق می کرد و آن امین بودن او برای رهبری اول انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و رهبری ثانی نظام،آیت الله خامنه ای و بزرگان دیگر انقلاب همانند هاشمی رفسنجانی بوده است و دلیل این حرف نیز سپردن مسئولیت ها و ماموریت های مهم به او بوده است.اگر پیام های تسلیت مقامات نظام به مناسبت فوت او در سال 1391 را بررسی مجدد نمائیم این مساله بیش از پیش آشکار خواهد شد.