گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خبرگزاری فارس» ثبت شده است

 

برای مشاهده این مصاحبه در خبرگزاری فارس، می توانید اینجا را کلیک نمائید.

 

خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: مستند «قمار» تازه ترین مستند تاریخی سیاسی است که با موضوع مک فارلین ساخته شده و در تیرماه امسال نیز در خبرگزاری فارس رونمایی شد.

موضوع مستند پیرامون مذاکرات مخفیانه ایران و آمریکا در دهه شصت و در اوج جنگ ایران و عراق است که برای اولین بار تبدیل به مستند شده است. ماجرای مک فارلین مربوط به روابط میان ایران و آمریکا در حدود ۳۵ سال قبل است که بعدها به ایران‌-گیت هم مشهور شد.

آن زمان و در پشت پرده میان برخی از مقامات ایرانی و آمریکایی در اواسط دهه ۶۰ و اوج جنگ ایران و عراق روابط پنهانی برقرار شده بود تا ایران به ظاهر بتواند به آزادی گروگان‌های آمریکایی و فرانسوی در لبنان کمک کند و از آن طرف هم آمریکایی ها به ایران تجهیزات و سلاح های محدودی را بدهند تا توازنی در جنگ میان ایران و عراق برقرار شود. مسئول اصلی مذاکرات در داخل ایران آیت الله هاشمی رفسنجانی بود که معتقد بود ایران می تواند با همین مذاکرات محدود به روابط سیاسی با آمریکا برسد و مسائل میان دو کشور حل شود، هر چند که مذاکرات مخفیانه باشد و فقط تعداد بسیار محدودی از اطرافیان او از مذاکرات مخفیانه اطلاع داشته باشند.

در طرف دیگر در آمریکا هم مقام اصلی پشت پرده مذاکرات رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا و مشاور مستعفی امنیت ملی‌اش رابرت مک فارلین بود. موضوع از سال 1364 آغاز شده و تا آبان سال 1365 پیش رفته بود و تبادلاتی نیز میان دو طرف ایرانی و آمریکایی انجام شده بود اما افشاگری مذاکرات و سفر مک فارلین به تهران آن هم توسط نشریه الشراع لبنان باعث شد تا هم مذاکرات بر هم خورد و هم بعدها مشخص شود جزئیات مذاکرات چه چیزهایی بوده است و جنجالی در ایران و آمریکا ایجاد شود.

این مستند به کارگردانی «سیدمهدی دزفولی» در 80 دقیقه ساخته شده و کتابی ۴۲۰ صفحه‌ای نیز با همین مضمون منتشر شده است که درباره مذاکرات ایران و آمریکا نوشته شده است. به همین بهانه با سیدمهدی دزفولی کارگردان این مستند مصاحبه ای را ترتیب دادیم که در ادامه می خوانید:

 

**آقای دزفولی زاده اگر امکان دارد در ابتدا کمی درباره مستند خود توضیح دهید. چرا این مستند در این مقطع ساخته و رونمایی شد؟

-مستند قمار پیرامون مذاکرات ایران و آمریکا در سال 1364 و 1365 است. ایران در آن سال ها به دلیل آنکه درگیر جنگ با رژیم صدام بود نیاز به سلاح داشت تا بتواند هواپیماهای میگ عراقی که تا ارتفاع 80 هزار پا پرواز می کردند و موشک های هارپون آن ها را سرنگون می کرد یا تانک های تی 72 عراقی را که شوروی در اختیار آن ها قرار داده بود و فقط موشک های تاو می توانست آنها را منهدم کند بدست آورد.

این سلاح ها هم آمریکایی بود و در آن زمان هم رابطه ایران و آمریکا مثل امروز قطع بود و ایران با تحریم ها مواجه بود. بحث دلالین اسلحه برای خرید سلاح ها همان زمان مطرح شد که می توانند سلاح های مورد نظر ایران را تامین کنند به شرط اینکه گروگان های آمریکایی که در لبنان از سال 61 به گروگان گرفته شده بودند با واسطه گری ایران آزاد شوند. ایران در لبنان نفوذ معنوی داشت و می توانست به آزادی گروگان ها کمک کند. به هر حال مذاکرات مخفیانه ای شکل گرفت و در حدود 10 محموله سلاح در سال های 64 و 65 بین ایران و آمریکا رد و بدل شد و چند گروگان هم آزاد شدند اما از طریق یک نشریه لبنانی به نام الشراع ماجرا لو رفت و اینکه رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی رونالد ریگان هم خرداد 65 به تهران آمده بود کار را وخیم تر کرد و باعث جنجالی در ایران و آمریکا شد که بعد از انقلاب و تسخیر سفارت آمریکا بی نظیر بود.

به نظر من که نه، به گواهی اتفاقاتی که رخ داد نشان داده شد که ایران برنده مذاکرات نبوده است. در مذاکرات الجزایر ایران و آمریکا تفاهم کردند اما به دلیل یک کلمه تابعیت که ایرانی های فراری توانستند تابعیت آمریکایی بگیرند و اموال خودشان را محفوظ نگه دارند مذاکرات به ضرر ایران شد.

 

**و این موضوع پیش بیاید که مذاکره پنهانی در صورت دشمنی چه معنایی دارد؟

-بله. دقیقا. همین مساله باعث شد تا خیلی ها سوال کنند که چطور ایران و آمریکا که به ظاهر دشمن هم هستند پشت پرده مذاکره کرده اند؟ این سوال مهمی بود. بعد که اسناد و اطلاعات منتشر شد مشخص شد بهانه مذاکره تامین سلاح ایران و آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان بوده اما در اصل پشت پرده مذاکرات، تعیین سرنوشت جمهوری اسلامی بعد از فوت امام خمینی(ره) بوده است. اینکه بعد از امام یک جریان نزدیک به غرب روی کار بیاید این جریان بتواند مسیر جمهوری اسلامی را تغییر دهد و از این دست حرف های مهم و کلان.

نکته مهمتر هم این بود که مشخص شد اسرائیلی ها هم در مذاکرات نقش داشتند. یعنی چهره ای همانند امیرام نیز به عنوان مشاور شیمون پرز با اسم و پاسپورت جعلی ایرلند به تهران آمده بود به همراه رابرت مک فارلین، با برخی از چهره های ایرانی همانند حسن روحانی و دکتر محمد علی هادی و ... مذاکره کرده بود و در نهایت هم در فرانسه با حسن روحانی در همان سال ها مذاکره شده بود. این ها چیزهای عجیبی بود که کمتر درباره آن در داخل ایران صحبت شده بود.

**میتوان گفت که شما در هنگام تحقیق و پژوهش درباره این ماجرا به مطالب تاریخی جدیدی رسیدید که پیش تر عنوان نشده بود؟

-ببینید مطالب تاریخی جدیدی نیست. همان زمان در آمریکا به اینها پرداخته شده بود و کلی از اسناد مذاکرات و ... منتشر شد. اما خب به دلیل عدم وجود اینترنت و شبکه های اجتماعی و ... اینها به داخل ایران نیامد و سال ها بعد در داخل ایران به صورت محدود به این مسائل و موضوعات پرداخته شد. من هم در این کار به خیلی از این اسناد مراجعه کردم. البته به روایت طرف ایرانی هم پرداختیم که بعدا  نگویند ما یک طرفه به پیش رفته ایم. بالاخره خاطرات آقای هاشمی در سال 1364 و 1365 به همه این موارد و موضوعات اشاره کرده است. همچنین موسسه آقای هاشمی کتاب مذاکرات مک فارلین را منتشر کرده است. اما همه اینها نسبت به روایت های آمریکایی حقیقتا یک صدم هم نیست. در آمریکا کلی کتاب و سند منتشر شد. کلی درباره این مذاکرات حرف زده شد و اینها قابل توجه بود و هست.

 

**چرا شما در این زمان و مقطع به سراغ این پرونده رفته و به آن پرداختید؟

-مقتضای سن من و مطالعات من اجازه این را نمی داد که مثلا 20 سال پیش به سراغ این پرونده بروم. من اولین بار سال 86، 87 درباره این پرونده مطالعاتی کردم و بعد سال 91 و 92 عمیق تر شد و به صورت جدی از سال 97 وارد این پرونده و نوشتن کتاب و ساخت مستند شدم. البته این سال ها هم بحث مذاکرات بالا گرفته است که طبیعتا ساخت چنین مستندی را طلب می کرد.

به هر حال ما در هر دولتی شاهد بحث مذاکره ایران و آمریکا بوده ایم. در دولت اصلاحات بارها این بحث مطرح شد و ایران و آمریکا در بحث افغانستان همکاری هایی را با هم انجام دادند. دوره آقای احمدی نژاد هم مطرح شد که ایران و آمریکا در عراق همکاری هایی کردند. سال 91 هم مذاکراتی مخفیانه در عمان انجام شد که بعد منجر به مذاکرات ژنو و بعد هم ثمردهی برجام در سال 94 شد آن هم در دولت آقای روحانی که همین چند سال پیش بود. قطعا چند ماه آینده چه ترامپ انتخاب بشود و یا نشود چه سال آینده در ایران یک رئیس جمهور اصلاح طلب یا اصولگرا روی کار بیاید این بحث مذاکرات ایران و آمریکا همچنان ادامه دارد.

همه اینها نسبت به روایت های آمریکایی حقیقتا یک صدم هم نیست. در آمریکا کلی کتاب و سند منتشر شد. کلی درباره این مذاکرات حرف زده شد و اینها قابل توجه بود و هست.

 

**چرا؟

-به دلیل شرایط اقتصادی و سیاسی جامعه ما. تا  زمانی که ما درگیر تحریم های سنگین و سخت هستیم، آمریکا در منطقه ما پایگاه دارد و حضور جدی دارد و ما را تهدید به حمله نظامی می کند، بحث ما با آمریکا هم جدی خواهد بود و دائم زمزمه مذاکرات مطرح می شود. به هر حال آمریکا در حال حاضر کشور اول دنیاست و ما با آن درگیر هستیم. از روز اول پیروزی انقلاب هم درگیر بودیم و همچنان هم ادامه دارد. این ها باعث می شود که بحث مذاکره ادامه دار باشد. چیزی است که به این زودی ها حل نمی شود. حالا در این شرایط ما باید ببینیم مذاکره خوب و بد چیست. در تاریخ چه مذاکراتی داشتیم با آمریکایی ها.

**چند نمونه در این زمینه را مثال می زنید؟

-بله. مثلا ما مذاکرات الجزایر را در سال 59 داشتیم. بعدش همین مذاکرات مک فارلین بود. بعدش سال 69 و 70 مذاکرات با پیکو به نمایندگی از آمریکایی ها با ایران بود. بعدش مذاکرات سعدآباد در سال 82 برای پرونده هسته ای ایران بود و آخرینش هم همین مذاکرات برجام در سال های 92 تا 94 بود.

 

**برداشت شما از چنین رویدادها و وقایعی چیست؟

-به نظر من که نه، به گواهی اتفاقاتی که رخ داد نشان داده شد که ایران برنده مذاکرات نبوده است. در مذاکرات الجزایر ایران و آمریکا تفاهم کردند اما به دلیل یک کلمه تابعیت که ایرانی های فراری توانستند تابعیت آمریکایی بگیرند و اموال خودشان را محفوظ نگه دارند مذاکرات به ضرر ایران شد. در مذاکرات مک فارلین هم که ما به آن پرداختیم بارها سر ایران کلاه گذاشته شد. سلاح های معیوب به ایران داده شد، سلاح هایی که آرم اسرائیلی بود داده شد. چندین برابر پول سلاح ها را بیشتر از ایران گرفتند و از این دست مسائل. سر مذاکرات پیکو هم ایران با رایزنی های خود باعث آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان شد اما آمریکایی به تعهدات خودشان عمل نکردند. در موضوع مذاکرات سعدآباد هم همین اتفاق رخ داد و ایران صنعت هسته ای خود را بیش از یکسال تعلیق کرد و در نهایت ما به حق وحقوق خود نرسیدیم. در مذاکرات برجام هم که شاهد نتایجش در حال حاضر هستیم.

آنها چندین کتاب خاطرات و تحلیل در این زمینه داشته اند که به طور مستقیم به ماجرای مک فارلین پرداخته است. در سال ۲۰۱۸ نیز که فیلم «ساخت آمریکا» را با بازی تام کروز ساختند که تم اصلی فیلم همین ماجرای مک فارلین بود.

 

**این موضوع مهمی است که چرا ایران همواره بازنده این مذاکرات بوده است؟

-من نظر خاصی واقعا ندارم. اما احساس می کنم ما با شیوه و ادبیات مذاکرات آشنا نیستیم. بلد نیستیم چگونه مذاکره کنیم تا برنده شویم. دائم از موضع ضعف وارد می شودیم و وقتی ضعیف وارد شویم، متضرر هم خارج می شویم.

**برای ساخت مستند شما و چاپ کتاب مشکلی رخ نداد؟

-نه خدا را شکر مشکل خاصی نبود. برخی از سلایق اعمال شد و دست ما هم نبود اما در کل سنگ اندازی جدی رخ نداد و خدا را شکر کار به نتیجه رسید.

**درباره پرونده مک فارلین آمریکایی ها هم فیلم و کتاب داشته اند و آن را تحلیل کرده اند؟

-بله چندین بار تا به الان این موضوع مورد پرداخت آمریکایی ها قرار گرفته است. آنها چندین کتاب خاطرات و تحلیل در این زمینه داشته اند که به طور مستقیم به ماجرای مک فارلین پرداخته است. در سال ۲۰۱۸ نیز که فیلم «ساخت آمریکا» را با بازی تام کروز ساختند که تم اصلی فیلم همین ماجرای مک فارلین بود.

 

**جز مستندی که شما ساخته اید، ما اثر دیگری در این باره داشته ایم؟

-چندتایی کتاب در این باره نوشته شده است. در مرکز مطالعات جنگ روزشمار جنگ نوشت نیز جلد ۴۴ آن به ماجرای مک فارلین اختصاص دارد که البته فقط به واکنش رسانه ها بسنده کرده است. در سال 88 هم کتاب خاطرات آقای هاشمی منتشر شده که ماجرای مک فارلین از دید آقای هاشمی روایت شده و که تقریبا نصف کتاب درباره تاریخ لبنان و گروه های لبنانی و عکس و نقشه بود و مابقی هم مطالب سطحی و دم دستی بود. موارد کاملا سطحی مطرح شده و به خیلی از موضوعات هم اصلا پرداخته نشده است. یک کتاب ۳۰-۴۰ صفحه ای هم که انتشارات روزنامه ایران همان بهار سال ۸۸ منتشر کرد که بیشتر شبیه دانستنی‌های خیلی فشرده و خلاصه ای از ماجرای مک فارلین است.

-بازخوردهای کار شما چطور بوده؟

خدا را شکر در روزنامه ها و خبرگزاری ها و سایت های داخلی و خارجی خوب به مستند پرداخته شد. کتاب هم خدا را شکر در حد خودش مورد توجه قرار گرفت و فروش به نسبت خوبی داشته است.

رونمایی مستند و کتاب قمار

رونمایی مستند و کتاب قمار

رونمایی مستند و کتاب قمار

رونمایی مستند و کتاب قمار

رونمایی مستند قمار

رونمایی مستند قمار

رونمایی مستند قمار

رونمایی مستند و کتاب قمار

رونمایی مستند و کتاب قمار

رونمایی مستند و کتاب قمار

رونمایی مستند قمار

 

رونمایی از مستند و کتاب قمار

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۴۵ ب.ظ

مراسم رونمایی از کتاب و همچنین نقد و بررسی مستند ۸۰ دقیقه‌ای «قمار» پیرامون مذاکرات مک فارلین در سال های ۶۴ و ۶۵، با حضور «علی هاشمی» مذاکره کننده با مقامات آمریکایی در ماجرای مک فارلین، «عباس سلیمی نمین» مورخ و «سیدمهدی دزفولی» کارگردان و نویسنده این اثر، شب گذشته (یکشنبه ٢٢ تیرماه) در خبرگزاری فارس برگزار شد.

در این مراسم پس از اکران مستند، دزفولی گفت: محسن کنگرلو مشاور امنیتی میرحسین موسوی که نفر اول مذاکرات بود، مرحوم شد و از تصاویر آرشیوی او در مستند استفاده کردیم. به برخی شخصیت‌ها هم دسترسی نداشتیم و البته ادعایی هم نداریم که به همه موارد درباره مک فارلین پاسخ داده‌ایم. سعی کرده ایم در حد بضاعت خود در دسترسی به افراد و دارا بودن از آرشیو ها و کمک کردن از منابع انگلیسی زبان، در دو سال مستند و کتاب قمار را آماده عرضه به علاقمندان کنیم.

* برای مذاکره هرگز به اسرائیل نرفتم

سپس علی هاشمی بهرمانی (رفسنجانی)، برادرزاده آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و مذاکره‌کننده در دور دوم مک‌فارلین گفت: گلپور نویسنده کتاب «شنود اشباح» با استناد به گزارش غربی‌ها یک فصل از این کتاب را به موضوع مک فارلین پرداخته اما به دلیل اینکه فقط از دید غربی‌هاست، کامل نیست.

این مستند کمک می‌کند حرفها شنیده شود و نظرات آنها و اهداف مذاکره کنندگان هم روشن شود.

وی افزود: مک‌فارلین اولین و آخرین مورد مذاکره نبود، با آمریکایی‌ها بارها مذاکره شده، از جمله در ماجرای طالبان، سقوط صدام و...

یک زمان صدام شقی‌ترین و بزرگترین دشمن انقلاب اسلامی بود که به لطف خدا توسط دشمن ایران از بین رفت، البته که حتما آمریکایی‌ها هم اهدافی از سقوط او داشتند.

وی با بیان اینکه خاطراتش از ماجرای مک‌فارلین را به دعوت دفتر مقام معظم رهبری شرح داده و ثبت شده است، به بیان برخی ایرادات مستند «قمار» پرداخت و گفت: آن کمیته‌ای که بعد از مک فارلین تشکیل شد، زیر نظر دفتر ریاست جمهوری (آیت‌الله خامنه‌ای) بود که در مستند به اشتباه زیر نظر آیت‌الله هاشمی بیان شد.

وی افزود: کنگرلو هم مشاور امنیتی میرحسین بود نه معاونش و بعید هم می‌دانم میرحسین از اقدامات او خبر داشته باشد. کنگرلو یک شخصیت قبل از انقلاب بود و اقداماتی در «فجر اسلام» داشتند که شبیه مؤتلفه و فدائیان اسلام بود

هاشمی بهرمانی تصریح کرد: من هرگز برای مذاکرات به سرزمین‌های اشغالی نرفتم و این کذب محض است. فقط یک سفر به آمریکا از طریق ترکیه داشتم. از آقای (سردار) وحیدی هم اسم نبردید که در مذاکرات بودند، فکر کنم آقای جواد لاریجانی هم بود

وی افزود: باید اجازه داده شود زوایای نیمه پنهان چنین ماجراهایی بیان شود. درباره مذاکرات ایران با آمریکا درباره سرنگونی صدام هم قصد و غرض هایی بود و اگر یک روزی روند مذاکرات بیان شود، موجب تعجب مردم خواهد شد این مستند اولین تلاش ها برای بیان چنین مطالبی است و من از کارگردان این اثر تشکر می کنم.

* مک فارلین تجربه‌ای ارزشمند و خطیر است

سلیمی نمین هم طی سخنانی گفت: امام از مذاکرات اطلاعاتی نداشتند و آمریکایی ها به دلیل مواضع قاطع امام بشدت زیان می‌دیدند و می‌خواستند شرایط را به‌ سرعت تغییر دهند و به همین جهت باید ارتباطی را برای سایر ملت‌ها روشن کنند که بگویند ایران از مواضع خودش عدول کرده است و برای مذاکره دست و پا می‌زدند.

به گفته این مورخ معاصر، مک فارلین تجربه‌ای ارزشمند و خطیر است و نشان می‌هد امام به برخی مسئولان مسئولیت‌هایی می‌دادند اما آن‌ها را کنترل می‌کردند و حتی به آنها نهیب می‌زدند. الان هم رهبری در برخی جاها افرادی به کار می‌برند که در نحوه تفکر زاویه دارند اما در چارچوب انقلاب از آنها می‌توان استفاده کرد.

هاشمی هم گفت: مک‌فارلین ما را به این سمت سوق داد که شورای امنیت ملی را در سال ۶۷-۶۸ راه بیندازیم. چون جمهوری اسلامی بر اساس تجربیات به وجود آمده حرکت کرده است.

وی در پاسخ به ادعای سلیمی نمین درباره مذاکره با آمریکایی ها در لندن گفت: من لندن نرفتم و در بروکسل بلژیک مذاکرات انجام شد. از ترکیه با یک هواپیمای کوچک رفتیم سوئیس، سپس ایسلند، سپس واشنگتن؛ بدون اینکه من ویزا داشته باشم. بعدها که مشخصات فرودگاه را به آقای سعید امامی که بازجوی پرونده ما در این موضوع بود توضیح دادم گفت آن فرودگاه متعلق به سیا است.

سلیمی نمین در واکنش گفت: توقف هواپیمای کوچک شما در اسرائیل به ضرر آنها نیست که در گزارش «تاور» به دروغ نوشته باشند. البته منظورم این نیست که شما اطلاع داشته‌اید. ممکن است مختصات آن را ندانسته باشید

هاشمی تاکید کرد: آیت‌الله هاشمی در جریان سفر آمریکا نبودند، یعنی از زمانی که به آقای محسن رضایی وصل شدیم، ایشان گفتند نیاز نیست مستقیم گزارش دهیم.

سلیمی نمین پاسخ داد: آقای محسن رضایی و امثالهم جرأت چنین کاری را نداشتند که هماهنگ نباشند. آیا آقای هاشمی فردی است که بدون هیچ تحقیقی اطلاعاتی را به امام منتقل کند؟!

* مشی امام و رهبری بیرون کردن افراد از صف انقلاب نیست

این مورخ در جمع‌بندی دیدگاه خود نسبت به مستند «قمار» گفت: برای اولین بار گام ارزشمندی است اما راه درازی دارد تا با صبر و حوصله اشکالات را اصلاح کند و جا دارد به عنوان یک نمونه، مدیریت رهبری انقلاب اسلامی را دنبال کنید. یعنی اگر کم تحملی هایی داریم و کسی را از صف انقلاب بیرون می‌کنیم، از مشی امام و رهبری درس بگیریم و اینچنین نکنیم، مانند تجربه مک فارلین. باید در این مستند به انگیزه ما برای مذاکره با آمریکایی ها پرداخت و همچنین بیان کرد انگیزه آمریکایی‌ها چیست

کارگردان مستند «قمار» هم گفت: چون در پرونده مک فارلین ابعاد ناپیدا بسیار است، ادعا نداریم همه نکات را گفته‌ایم و حتی می‌توان به جای مستند ۸۰ دقیقه‌ای، ۸۰۰ دقیقه کار ساخت و این پرونده به دلیل ابعاد پنهان و ناشناخته حقیقتا کشش این مقدار ساخت را هم دارد. سعی کردیم در حد بضاعت خودمان کار را بشکافیم و تناقضاتی که وجود دارد را رفع کنیم و پس از 35 سال اثر تصویری مستقلی و مبسوطی را در داخل ایران درباره ماجرای مک فارلین تولید نمائیم. 

دزفولی افزود: برخی موارد مستند را قطعا اصلاح خواهیم کرد تا تبدیل به محل مناقشه و اختلاف و به حاشیه رفتن حرف اصلی مستند نشود و نظر کارشناسان تاریخی هم تامین شود

وی گفت: کتاب هم در حال اصلاح است و امروز فقط ماکت آن رونمایی می‌شود اما چاپ نهایی به زودی انجام خواهد شد. چاپ این اثر بر عهده انتشارات شهید کاظمی قم می باشد و من از این دوستان بابت چاپ این کتاب تشکر می نمایم و امیدوارم مورد استقبال دوستان علاقمند به تاریخ معاصر به خصوص تاریخ انقلاب اسلامی قرار بگیرد. نویسنده کتاب  «قمار» گفت: البته پیش فروش کتاب از امروز آغاز شده است علاقه‌مندان می توانند از لینک زیر برای تهیه کتاب ثبت نام کنند: http://lish.ir/1BHR

وی در پایان گفت: ان‌شاءالله مستند که در واقع اثری از مرکز مستند بسیج سازمان صداوسیما می باشد، تا روزهای آینده داخل سایت فیلمگردی قابل مشاهده خواهد بوددر پایان مراسم از پوستر و ماکت مستند و کتاب قمار رونمایی شد و مراسم به پایان رسید.

 

برای مشاهده این مصاحبه در سایت خبرگزاری فارس می توانید اینجا را کلیک نمائید.

 

ماجرای مک فارلین مربوط به روابط میان ایران و آمریکا در حدود ۳۵ سال قبل است که بعدها به ایران‌-گیت هم مشهور شد. اینکه در پشت پرده میان برخی از مقامات ایرانی و آمریکایی در اواسط دهه ۶۰ و اوج جنگ ایران و عراق روابط پنهانی برقرار شده بود تا ایران به ظاهر بتواند به آزادی گروگان‌های آمریکایی و فرانسوی در لبنان کمک کند و از آن طرف هم آمریکایی ها به ایران تجهیزات و سلاح های محدودی را بدهند تا توازنی در جنگ میان ایران و عراق برقرار شود. مسئول اصلی مذاکرات در داخل ایران آیت الله هاشمی رفسنجانی بود که معتقد بود ایران می تواند با همین مذاکرات محدود به روابط سیاسی با آمریکا برسد و مسائل میان دو کشور حل شود، هر چند که مذاکرات مخفیانه باشد و فقط تعداد بسیار محدودی از اطرافیان او از مذاکرات مخفیانه اطلاع داشته باشند. در طرف دیگر در آمریکا هم مقام اصلی پشت پرده مذاکرات رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا و مشاور مستعفی امنیت ملی‌اش رابرت مک فارلین بود. موضوع از سال 1364 آغاز شده و تا آبان سال 1365 پیش رفته بود و تبادلاتی نیز میان دو طرف ایرانی و آمریکایی انجام شده بود اما افشاگری مذاکرات و سفر مک فارلین به تهران آن هم توسط نشریه الشراع لبنان باعث شد تا هم مذاکرات بر هم خورد و هم بعدها مشخص شود جزئیات مذاکرات چه چیزهایی بوده است و جنجالی در ایران و آمریکا ایجاد شود.

 حالا سیدمهدی دزفولی به عنوان مستندساز، در تازه‌ترین اثر تصویری و مکتوب خود سراغ این پرونده تاریخی رفته است. آنگونه که خودش می گوید تلاش کرده است ابعاد مختلف ماجرای مک فارلین را بررسی کند و در مستندی ۸۰ دقیقه‌ای و کتابی ۴۲۰ صفحه‌ای آن را در معرض قضاوت مخاطش قرار دهد. او پیش‌تر مستندهای تاریخی «روزهای خرداد»، «داستان ناتمام یک حزب» و «معمای سی ۱۳۰» را ساخته است.

 مستند «قمار» جدیدترین ساخته دزفولی است که به زودی رونمایی می‌شود، به همین بهانه با او گفت‌وگو کردیم که مشروح آن در پی می‌آید.

 

* چه شد به سراغ این پرونده و ماجرا رفتید؟ و پژوهش‌های شما چه مدت به طول انجامید؟

احتمالاً به خاطر دارید که سال ۹۱ زمزمه بحث مذاکره با آمریکایی ها مطرح شده بود و اواخر دوره آقای احمدی نژاد هم بود. برخی ها می گفتند احمدی نژاد به دنبال مذاکره با آمریکایی ها هست و برخی هم پیش بینی می کردند رئیس جمهور بعدی ایران در آن زمان، هر کسی باشد خواه ناخواه به دنبال مذاکره با آمریکا خواهد رفت تا بتواند پرونده هسته ای ایران را که باعث تحریم های سنگین بانکی و اقتصادی شده است، حل بکند. در سطح جامعه هم شبهه مذاکره ایران با آمریکا مطرح بود و به نوعی خیلی ها سوال می کردند چرا ما نمی رویم با آمریکا مذاکره کنیم تا همه چیز حل شود و اصطلاحاً اوضاع رو به راه شود؟ خاطرم هست همان زمان ها پیش یکی از سیاسیون اصلاح طلب مشهور رفته بودیم برای گرفتن مصاحبه‌ای درباره اتفاقات سال ۸۸، ایشان خیلی صریح در آمد آخر مصاحبه گفت مشکل بین ایران و آمریکا با یک پرس چلوکباب حل می‌شود!

من واقعا به این فکر افتادم که به قول آن دوست اصلاح طلب مشکل ایران و آمریکا با یک پرس چلوکباب حل می شود؟ شاید الان هم شوخی فرض بکنیم این حرف را، اما واقعا در سال ۹۱ خیلی این حرف زمینه داشت که مشکل ما هستیم که نمی رویم مذاکره کنیم. در همین فکرها بودم و مطالبی هم جسته و گریخته خوانده بودم که با  یادداشتی در سایت بی بی سی مواجه شدم. خاطرم نیست نویسنده اش چه کسی بود اما درباره مذاکره میان ایران و آمریکا در دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی با میانجیگری فردی به نام پیکو بود که معاون «خاویر پرز دکوئیار» دبیر کل وقت سازمان ملل بود. این ماجرا هم مربوط به سال های ۶۹ و ۷۰ می شد.

ماجرا هم از این قرار بود که ایران در میانه دهه ۶۰ تلاش کرده بود نقش میانجیگری بین گروه‌های مقاوم لبنانی با غربی ها را ایفا کند تا گروگان های غربی در لبنان که توسط نیروهای مردمی گروگان گرفته بودند، آزاد شوند و گروه های لبنانی هم به خواسته‌های خود در لبنان برسند که نمونه اش خروج اسرائیل از لبنان و پایان جنگ بود و این وسط ایران هم بتواند به عنوان میانجی، از آمریکا سلاح‌هایی همانند تاو و فونیکس و هارپون دریافت کند تا در مقابل ارتش عراق حداقل به توازن برسد. این موضوع در آبان ۱۳۶۵ توسط نشریه الشراع لبنان که افشا شد کل ماجرا بهم خورد. سال ۱۳۶۸ که آقای هاشمی رئیس جمهور شد و امام هم فوت کرده بودند، بر حسب ظاهر آقای هاشمی پیام فرستادند که حاضر است به آزادسازی مابقی گروگان‌های غربی که در لبنان باقی مانده بودند کمک کند و حالا هم که جنگ ایران و عراق تمام شده بود، آمریکا به جای سلاح به ایران، پول های بلوکه شده ایران را که میلیاردها دلار بود پس بدهد و کار ناتمام سال ۶۴ و ۶۵ تمام شود. از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۷۰ ماجرا پیش رفت و همه گروگان ها در لبنان آزاد شدند اما آمریکا به تعهداتش که عمل نکرد هیچ، تازه ایران محکوم شد که حتما با گروگانگیرها هم در ارتباط بوده است و موج جدیدی از تحریم ها و فشارها علیه ایران آغاز شد!

همین آقای پیکو که اصالتا فکر می کنم فردی سوئدی بوده و به تعبیر آقای محمد ملکی معاون وقت آقای ولایتی در وزارت خارجه اتفاقا هم با ایران رابطه خوبی داشت و از ما ایرانی ها خوشش می آمد به حسب ظاهر، در کتاب خاطراتش نوشته که این بدعهدی آمریکا آبروی او و دکوئیار را برد و هاشمی هم بسیار عصبانی شده بود اما نمی توانست دیگر کاری بکند. این یعنی دوبار اعتماد آقای هاشمی به آمریکایی‌ها در دهه شصت نتیجه ای نداده بود و سر ایران کلاه رفته بود.

جمع‌بندی‌اش جالب بود. نوشته بود با مشابه این پرونده و همین طور مذاکرات سعدآباد که سال ۸۲ انجام شده بود اما نتیجه اش به شکست منجر شده بود، بعید است که آیت‌الله خامنه ای اجازه مذاکره ایران و غرب را بدهد، چون ته ذهن ایشان چیزهای منفی درباره آمریکا هست و مذاکره مستقیم احتمالا منتفی است.

این یادداشت اما دو ایراد داشت که بعداً وقتی بیشتر مطالعه کردم متوجه آنها شدم. اول اینکه اصلا اشاره ای به ماجرای مک فارلین نکرده بود. صرفا ماجرا واسطه گری پیکو از سال ۶۸ تا ۷۰ و بعد مذاکرات سعدآباد در سال ۸۲ را نوشته بود و هم جمع بندی او به گونه ای بود که انگار مشکل ایران هست و آمریکا هیچ تقصیری ندارد و مشکلات آن وقت کشور تقصیر مثلا آیت الله خامنه‌ای هست که از سر لجاجت اجازه مذاکره با آمریکا را نمی دهد و ما مذاکره کنیم همه مشکلات خود به خود حل می شود.

وقتی بیشتر مطالعه کردم دیدم از قضا اولین برخورد سیاسی و مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا اصلا در دهه 60 زمان جنگ اتفاق افتاده و یک مقام ارشد آمریکایی مثل رابرت مک فارلین با همراهی افرادی همانند اولیور نورث هم آمده تهران و در همین تهران خودمان بین ایران و آمریکا مذاکره شده است. بعد هم متوجه شدم رأس مذاکرات آقای هاشمی بوده است و چهره هایی همانند آقای حسن روحانی و محسن رضایی و ... هم در جریان مذاکرات بوده اند و به ظاهر هم توجیه خوبی برای مذاکرات داشتند.

* چه توجیهی؟

همین که ایران به آزادی گروگان های غربی در لبنان کمک کند و از این طرف هم سلاح بگیرد. اما در واقع با یک فکر خیلی خامی مذاکرات به پیش رفت و در نهایت هم که افشا شد، بر خلاف آنچه که گفته می شود که ایران پیروز شد، در اصل ایران باخت و آمریکا سر ایران کلاه گذاشت.

 

* چرا؟

به دلیل اینکه اولا مشخص شد برای برخی از مسئولین ما شعار نفی رابطه با آمریکا و شیطان بزرگ بودن آمریکا ظاهرا شوخی است و حاضر هستند بر خلاف اطلاع رهبران دیگر کشور همانند امام خمینی (ره)، آیت الله خامنه ای و آیت الله موسوی اردبیلی و ... که از سران قوا بودند بروند با آمریکایی‌ها مذاکره هم بکنند، البته آن ها اسمش را می‌گذاشتند عقلانیت و واقع‌نگری اما حقیقتا ته ماجرا مشخص شد که سر ایران کلاه رفت. ثانیا که مشخص شد ما خیلی از مواقع سلاح های معیوب گرفتیم و تازه چند برابر بیشتر عرف بازار هم پول دادیم! یعنی چند برابر پول سلاح سالم را داده‌ایم و سلاح معیوب گرفتیم. ثالثاً بعد هم مشخص شد که بخشی از این پول سلاح‌ها رفته است برای شورشیان کنترا در نیکاراگوئه که علیه دولت انقلابی آن کشور فعالیت می کردند و ایران غیرمستقیم داشته است پول سلاح کسانی را می داده که علیه دولت آن کشور که با ایران رابطه هم داشته اقدام کنند! در نهایت هم مشخص شد که اصلا مذاکرات اصلی چیز دیگری بوده است و مذاکره برای مابعد دوران حیات امام خمینی(ره) بوده است و اینکه خط سیاسی ای مثل خط آقای هاشمی هم قوی و هم پیروز شود و بگویند جانشین امام آقای منتظری مثلا نیست، آقای هاشمی است!

* اینها را با سند و مدرک می‌گویید یا تحلیل شخصی شما هست؟

نخیر اینها هم در اسناد آمریکایی ها آمده است که بعدا در کمیته تاور منتشر شد و برخی از مذاکره کنندگان و مسئولان مطلعی آمریکایی گفتند، و هم در برخی از اسناد و مدارک چهره های داخلی به آن اشاره شده است.

* مثلا چه کسانی این موضوع را تائید کرده اند؟

در داخل وقتی پرونده آشکار شد برخی از نمایندگان مجلس دوم شورای اسلامی به واسطه اسنادی که به آنها رسیده بود به این جمع بندی رسیدند که مذاکرات در اصل برای بعد از دوران امام (ره) بوده و صرفا درباره سلاح ها در جنگ و اینها نبوده است و عمق خیلی بیشتری داشته است، مثلا همان زمان و هم این زمان آقای سید محمد خامنه‌ای درباره آن صحبت کردند و نظرات خود را گفتند که موجود است. دیگران هم همین طور. در اسناد آمریکایی ها هم که به صورت مبسوط به این ها اشاره شده است. مثلا آقای قربانی‌فر که خودش مذاکره کننده کانال یک با آقای محسن کنگرلو بوده، صریحا گفته است که اصلا من مذاکرات را پیشنهاد دادم و هدف هم این بود که ایران را معتدل کنیم چون می‌دانستیم آیت‌الله خمینی خیلی زنده نخواهد ماند. این را به اسرائیلی‌ها هم گفته بودند و اسرائیلی‌ها هم علاقمند شده بودند در مذاکرات باشند و برای همین «امیرام نیر» مشاور شیمون پرز هم در مذاکرات بوده است. دوست قربانی فر یعنی عدنان خاشقچی هم که دلال سلاح و عربستانی بوده است، همین ها را تائید کرده بود و اینکه قربانی فر به او گفته بود سه خط سیاسی عمده در ایران دهه ۶۰ وجود دارد و بهترین خط برای تقویت کردن جریان آقای هاشمی است که با موفقیت نسبی در جنگ محبوب بشود و جامعه بفهمد با قدرت‌یابی هاشمی می تواند به دوره خوبی وارد شود که از رادیکالیزم آیت الله خمینی و حامیانش دیگر خبری نباشد.

* این ها را که شما می‌گویید در واقع قصد دارید بگویید که آقای هاشمی و خط سیاسی ایشان مورد امید و اطمینان غربی‌ها بودند؟

ببینید من چیزی را از خودم نمی‌گویم و اصلا هدف من هم کار سیاسی نبوده است. من حرف‌هایی را می‌زنم که اسناد آن ها منتشر شده و شفاف است و می‌خواهم بگویم که در قبل غربی ها درباره ایران چگونه فکر می کردند و هدفشان از مذاکره چه بوده است و برای امروز که باز بحث مذاکره مطرح شده است و چند سال پیش به برجام منتهی شد و الان باز می گویند مذاکره کنیم، عبرت بگیریم.

 

من که شخصا نه اصولگرا هستم نه اصلاح طلب و نه گرایش سیاسی هم به این دو طیف دارم. هدف من یک عبرت آموزی تاریخی از یک پرونده فراموش شده هست. مثلا اینکه چرا اصلا مذاکره ها با آقای هاشمی و زیر نظر ایشان انجام شد؟ چرا مثلا نرفتند سراغ آقای میرحسین موسوی و یا آیت الله خامنه ای مثلا؟

* خب برخی‌ها می‌گویند چون آقای هاشمی فرمانده جنگ و در عمل نفر دوم کشور بود.

اگر این طور بود که آقای منتظری برای مذاکره هم شاید بد نبود! قائم مقام امام بود و برش کمی هم نداشت در داخل نظام و آن زمان حرفی می زدند تقریبا همه حرف ایشان را گوش می دادند. اما سراغ آقای منتظری نرفتند چون اصلا فرد مطلوب و هوشمندی برای مذاکره با غربی ها نبود، معلوم هم نبود بعد از امام اگر آقای منتظری رهبر شود اصلا ایران به کدام طرف برود. اما آقای هاشمی گرایش‌های مشخصی برای تمایل به غرب داشت که می توانست در همان چارچوب مطلوب غرب باشد. بارها و بارها قبل از انقلاب به غرب مثل بلژیک و آمریکا سفر کرده بودند، دائم در سخنرانی ها می گفتند که مدل مطلوب ایران توسعه ای هست که غرب و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم کردند و همچنین فردی بود که نشان می داد اهل مذاکره و تعامل هست. البته اسمش را همان موقع و همین موقع می گذاشتند با منطق و عقلانیت برخورد کردن و واقع بینی، اما ...

* خب این بد است؟

این بد نیست. اما ساده انگاری از مسائل پیچیده است. اینکه شما فکر کنی انقلاب اسلامی شده و منافع آمریکا در غرب آسیا به خطر افتاده، بعد آمریکا می آید به عنوان یک کشور انقلابی با شما مذاکره می کند و می گوید خب همه چیز حل شده و در شرایط پایاپای با هم مذاکره کنیم! اصلا چرا باید آمریکا این کار را بکند وقتی شما را زیر فشار گرفته است و یک جنگ تحمیلی را خودش راه انداخته و نیابتش را به صدام داده است؟ چه منطقی دارد؟ آمریکا به هیچ چیز راضی نشده و نمی شود مگر سرنگونی جمهوری اسلامی ایران و بازگشتن به شرایط قبل از سال ۱۳۵۷. اساساً شالوده و جوهره جهان‌بینی انقلاب اسلامی غرب‌ستیزانه به این معناست که سلطه غرب را نمی‌پذیرد و حاضر نیست زیر فکر غربی‌ها کار کند و اداره شود. جوهره انقلاب اسلامی مستقل بودن و مبارزه با کشورهایی همانند آمریکاست که دوست دارند دیگران نوکری آنها را بکنند.

 

یک مثال هم بزنم تا بحث شفاف تر شود. ما قبل از انقلاب، ۲۸ ماه روابطمان با بریتانیا تقریباً بد بود و بعد هم که قطع شد. این دوره نخست وزیری دکتر مصدق بود که نه انقلابی بود و نه ضد غربی و تازه خودش تحصلیکرده غرب بود و تمایل به غرب داشت. مصدق فقط می‌خواست نفت ایران ملی شود. با این شرایط غرب با مصدق چه کرد؟ علیه او کودتا کرد و حدود ۱۲ سال هم محدود و زندانی بود در خانه‌اش و بعد هم فوت شد. مصدق ضد آمریکایی بود؟ یا مثلا می خواست انگلیس از صحنه روزگار محو شود؟ نه. فقط می گفت آقا ما می خواهیم ایران مستقل اداره شود. زدند پدر مصدق را در آوردند و آن بلاها را سرش هم آوردند. این یعنی هر موقع شما خیال کنی آمریکا و انگلیس و بقیه کشورهای غربی می خواهند با شما مذاکره کننده و شما هم اسم مذاکره که زیر فشار هستی را بگذاری عقلانیت و واقع بینی، اولین اشتباه مهلک را مرتکب شده ای. چون هدف از این مذاکره تأمین منافع شما نیست، تامین منافع غربی است که منافعش با منافع شما صد در صد در تضاد است.

حالا در مورد انقلاب اسلامی هم همین است. تا بگویی می‌خواهیم مستقل باشیم آمریکا تحمل نمی کند. مستقل به این معنا که خودت برای خودت تصمیم بگیری و مقابل اراده آمریکایی ها هم بایستی. و الا خیلی از کشورها مدعی استقلال هستند اما عملا به دلیل مراودات اقتصادی با آمریکا اراده ای از خود ندارند و تا آمریکا چیزی از آنها بخواهد مجبور به انجامش هستند.

خلاصه آقای هاشمی اینگونه وارد مذاکرات شد و فکر هم می‌کرد نتایج خوبی حاصل شود اما در نهایت دیدیم به کجا ختم شد.

* کمی بیشتر درباره پرونده توضیح بدهید.

مذاکرات بر حسب ظاهر از تابستان سال ۱۳۶۴ آغاز شده بود هرچند ظاهرا زمینه های آن از قبل چیده شده بود و یک شبکه ای از ایرانیان خارج از کشور شکل گرفته بود که با داخل رابطه داشتند و توانستند با محسن کنگرلو و بعد آقای هاشمی ارتباط بگیرند به بهانه تامین سلاح ایران و خدمت به کشورشان ایران! دو کانال هم در مذاکرات نقش داشتند. کانال اول که آقای محسن کنگرلو بود که مشاور امنیتی نخست وزیر وقت، میرحسین موسوی بود اما طبق گفته خودشان زیر نظر آقای هاشمی کار می کرد و با ایشان در ارتباط بود و از ایشان هم دستور می گرفت و فقط به ایشان هم گزارش می داد و تا خرداد ۱۳۶۵ که مک فارلین آمد تهران و شکست خورده برگشت این کانال ادامه کار داده بود. کانال دوم هم از تابستان سال ۱۳۶۵ کارش شروع شد با کمک علی هاشمی که برادرزاده آقای هاشمی بود و چند محموله را به ایران آوردند تا در نهایت آبان ۶۵ ماجرا لو رفت و کانال دوم هم کارش متوقف شد و جنجال شروع شد.

مجموعا طی این مدت یکی ـ دو گروگان آمریکایی در لبنان آزاد شدند و چند هزار موشک تاو و هارپون و فونیکس به ایران داده شده بود و ایران هم چند میلیون دلار پول این ها را داده بود.

* امام در جریان نبودند؟ چنین چیزی امکان دارد؟

آقای هاشمی و کنگرلو می‌گفتند امام از طریق حاج سید احمد خمینی در جریان بوده است، اما من واقعا به سند قطعی نرسیدم و فقط نقل قول می‌کنند. نه امام و نه حاج سید احمد گفته بودند که در جریان مذاکرات بودند. اگر هم در جریان بودند، فقط در جریان ماجرای دلالان سلاح بوده اند. اینکه ما از دلالین سلاح می‌خریم و به جنگ کمک می کنیم. اما قطعا امام از پشت پرده مذاکرات که سیاسی بود، هیچ خبری نداشتند چون در منطق امام(ره) اساساً مذاکره با آمریکا نفی شده بود و نمونه‌اش همان سفر مک‌فارلین که به تهران آمد و امام اجازه دیدار هیچ مقامی رسمی با وی را ندادند. در واقع فقط آقای هاشمی و کنگرلو و علی هاشمی و وردی‌نژاد اینها خبر داشتند. قطعا در این سطح از مذاکرات آقای خامنه ای و موسوی اردبیلی و نمایندگان مجلس هم هیچ خبری نداشتند. تامین سلاح با مذاکرات سیاسی و تعیین خط و خطوط جمهوری اسلامی بعد از فوت امام (ره) خیلی فرق دارد.

 

* شما ظاهرا به نقش آقای روحانی هم پرداخته‌اید. آقای روحانی کجای ماجرا بوده‌اند؟

آقای روحانی طبق خاطرات آقای هاشمی در سال ۶۵، ظاهرا در مذاکرات با مک فارلین در تهران هم یکی دو جلسه حضور داشتند و در خارج هم یعنی در فرانسه هم با مک فارلین مذاکراتی کرده بودند که خود مک فارلین هم سال ۲۰۱۶ در یک جلسه ای به همین مذاکره با آقای روحانی هم اشاره کرده است. اما خود آقای روحانی همیشه سکوت کرده است و چیزی در این مورد نمی‌گویند. ما هم که سراغ ایشان برای مصاحبه رفتیم اصلا وقتی برای مصاحبه ندادند و جوابی نگرفتیم.

 

* یعنی آقای روحانی هم به دنبال تعیین خط مشی جمهوری اسلامی بعد از فوت امام (ره) بوده است؟

من واقعا حرفی از خودم نمی زنم. خاطرات مک فارلین هست، اسناد روزنامه های غربی هست، خاطرات آقای هاشمی هست و همین طور مصاحبه ها و خاطرات افراد دیگر ماجرا. من اینها را گردآوری کرده ام و مورد استناد قرار داده ام قضاوت با خواننده است.

نمی‌خواهم برچسب این را بخورم که خواسته‌ام کاری علیه رئیس جمهور یا دولت فعلی تولید کنم. به نظر من مذاکرات مک فارلین درس‌های بزرگی برای ایران داشته است، ایران پیروز آن مذاکرات نبوده است و همچنین بعد از ۳۴، ۳۵ سال خیلی نقاط ابهام فراوانی دارد که باید به آن ها اشاره شود. اصلا چرا ما نباید این پرونده‌های مهم تاریخی را بخوانیم؟ چرا نباید کتابی یا فیلمی درباره آن تولید کنیم؟ همین ها باعث شده دائم بحث مذاکره پیش بیاید و مثل برجام هم برویم مذاکره بکنیم و بعد از سی و اندی سال وزیر خارجه ما با وزیر خارجه آمریکا دیدار هم بکند و قدم هم بزنند اما در نهایت بدترین کلاه سر ایران برود. اینها برای این هست که ما حافظه تاریخی خوبی نداریم و تاریخ را درست تحلیل نمی‌کنیم و الا این مسائل قبلا هم برای ما رخ داده بود و می‌توانستیم با عبرت آموزی و تحلیل بهتری مذاکره کنیم. من به عنوان یک علاقمند به تاریخ و انقلاب، صرفا دغدغه ام بیان و تحلیل این نکات تاریخی فراموش شده هست.

* آمریکایی ها درباره این ماجرا فیلم و کتاب دارند و تحلیلش کردند؟

بله به دفعات و از همان زمان داخل آمریکا جنجال بزرگی درست شد. کلی کتاب خاطرات و تحلیل و ... درباره ماجرای مک فارلین در آمریکا منتشر شد. سال ۲۰۱۸ هم که که فیلم ساخته آمریکایی را با بازی تام کروز ساختند که تم اصلی فیلم ماجرای مک فارلین بوده است.

* ما در داخل کتابی یا فیلمی درباره این ماجرا نداریم؟

کتاب که ۳-۴ تا نوشته شده است. یک دوره مرکز مطالعات جنگ روزشمار جنگ نوشت که فکر می‌کنم چیزی که در خاطرم هست جلد ۴۴ آن ماجرای مک فارلین هست که صرفاً واکنش رسانه ها را در آن زمان آورده است. سال ۸۸ هم موسسه آقای هاشمی که کتاب خاطرات ایشان را منتشر می کند کتابی را که نوشته آقای محسن هاشمی بود درباره ماجرای مک فارلین از دید آقای هاشمی منتشر کرد که تقریبا نصف کتاب درباره تاریخ لبنان و گروه های لبنانی و عکس و نقشه بود، نصف کتاب هم مطالب سطحی و دم دستی بود و نتیجه گیری هم اینکه ما در ماجرای مک فارلین برنده شدیم و آقای هاشمی هم جز خدمت کاری نکردند و پرونده مک فارلین نقطه ابهامی ندارد! من نمی‌گویم این روایت خدای ناکرده دروغ است، عرض می‌کنم سطحی است و خیلی چیزها هم اشاره نشده است که جای سوال دارد که چرا؟ اصلا به گزارش آمریکایی ها و خاطرات مک فارلین و اسناد غربی و مصاحبه های قربانی‌ فر و خاشقچی و ... هیچ اشاره ای نشده است. یک کتاب ۳۰-۴۰ صفحه ای هم که انتشارات روزنامه ایران همان بهار سال ۸۸ منتشر کرد که بیشتر شبیه دانستنی‌های خیلی فشرده و خلاصه از ماجرای مک فارلین است. سال قبل هم دیدم آقای عباس شادلو کتابی درباره این ماجرا نوشتند که خلاصه آن را در اپلیکشین موبایلی خواندم اما هنوز موفق نشدم کل کتاب را بخوانم اما احساس کردم ایشان هم در حد کلیات مطالبی را بیان کرده اند و خیلی جهت گیری خاصی ندارند. صرفا گفته‌اند ماجرا چه بوده است و چه افرادی در آن نقش داشتند و اینکه چرا مذاکرات مک فارلین رخ داد اما کتاب مفصل تری نسبت به بقیه کتاب ها هست و قطعا هم مطالب نوتری دارد.

* فیلم چطور؟

نه من فیلم خاصی ندیدم در داخل درباره ماجرا مک فارلین تولید شده باشد. فیلم داستانی و سینمایی که اصلا تولید نشده است مستند هم فقط خاطرم است در بخش کوتاهی از مستند «من روحانی هستم» به نقش آقای روحانی در مذاکرات مک فارلین اشاره شده است. چیزی هم اگر بوده است، در حد کلیپ های کوتاه و مختصر بود.

* کتاب و فیلم شما چه تمایزی با این تولیدات دارد؟

 در کتاب سعی کردم تقریبا تمام روایت های دو طرف را بیاورم. روایت آقای هاشمی را به نقل از همان کتاب موسسه ایشان که فرزندشان نوشته اند آورده ام، به علاوه مصاحبه هایی که سال ۸۲ با همشهری و بعد با کیهان در این باره کردند و یا خاطرات آقای کنگرلو و ... را آوردم. حرف های منتقدین داخلی همانند آقای سید محمد خامنه‌ای و دیگران را هم آوردم و سراغ افرادی همانند آقای علی هاشمی هم رفتم. اسناد و حرف های آمریکایی ها را هم آورده ام. البته یک نکته بگویم؛ چون مذاکرات طرف ایران محرمانه بوده است و هیچ سند رسمی وجود ندارد و همه چیز شفاهی است، خیلی از مسائل ناشفاف هست و هیچ کسی نمی‌تواند ادعا کند درباره ماجرا مک فارلین همه چیز را می‌داند. آمریکایی ها هم نگاه خودشان را گفته اند و منتشر کرده اند. آنها هم قطعا خیلی چیزها را نگفته اند. بنابر این من هم ادعا نمی کنم همه چیز را گفته ام و یک راز مهم را مثلا افشا کرده ام، نه. اما سعی کرده ام در ۴۰۰ صفحه مطالب مهم و کلیدی را که تا به حال در داخل به صورت رسمی منتشر نشده بود را بیاورم.

 

در مستند هم در ۸۰ دقیقه سعی کردم مطالب مهم و کلیدی از اول تا آخر را بیان کنم و جمع بندی ام درباره روابط ایران و آمریکا و حل نشدن اختلافات را بگویم. با افراد مطلع هم مصاحبه کرده ام و سعی کردم فیلم های آرشیوی مهم و قابل استناد را هم پیدا کنم و در کار استفاده کنم.

* ابتدای مصاحبه اشاره کردید که سال ۹۱ درباره این کار پژوهش کردید و به آن علاقمند شدید. پس چرا ۵،۶ سال بعد وارد پژوهش کتاب و ساخت فیلمش شدید؟

به دلیل اینکه حمایتی نداشتم. بعدها با دوستان بسیج مطرح کردم و حاضر به حمایت مختصر شدند. البته آن ها هم طبعاً ملاحظات خودشان را دارند. این کار در واقع یک دغدغه شخص خود من بوده و کسی هم حمایت خاصی نکرده است که بتوانم آن را زودتر کار کنم. همین جا هم لازم می‌دانم از دوستان بسیج سازمان صداوسیما و همچنین از دوستان انتشارات شهید کاظمی قم که حاضر شدند پشتیبانی از ساخت مستند و همچنین انتشار کتاب را تقبل کنند، تشکر کنم. حقیقتش این کار باید سال ۹۱ و ۹۲ انجام می‌شد که بحث مذاکرات داغ شده بود و آقای روحانی هم تازه رئیس جمهور شده بودند، اما به هر حال افتاد به سال ۹۷ و ۹۸ و الان هم رونمایی‌اش در سال ۹۹ هست که سال آخر دولت هست و باز شاهد زمزمه ها برای مذاکره با آمریکای دوران ترامپ بعد از این همه فراز و نشیب هستیم.

 

* در مستند «قمار» با چه افرادی مصاحبه کرده‌اید؟

با ۷ نفر مصاحبه شده است. آقایان علی هاشمی، محمد هاشمی، جواد منصوری(معاون وزیر وقت امورخارجه)، کیمیایی (از اعضای دفتر آیت الله منتطری و دوست سید مهدی هاشمی)، سید حسین موسویان (مشاور آقای هاشمی در زمان ریاست مجلس)، عباس سلیمی نمین (مورخ و از افرادی که درباره بیت آیت‌الله منتظری و ماجراهای سید مهدی هاشمی مفصل کار کرده اند).

* تولید این کار چقدر زمان برده است؟

من تقریبا پژوهش را سال ۹۷ شروع کردم و تا همین اواخر سال ۹۸ ادامه داشت. تولید کار هم اسفند ۹۷ آغاز شد و همین هفته قبل به پایان رسید و تدوین هم تمام شده است.

* جمع‌بندی شما این است که بین مذاکرات مک فارلین، با برجام و احتمالا مذاکرات آینده ایران و آمریکا می‌تواند شباهت و ارتباطی وجود داشته باشد؟

ارتباط را که نمی دانم. فقط در ماجرای مک فارلین و برجام چهره‌هایی همانند آقای هاشمی و روحانی بودند که نقش کلیدی در هر دو پرونده داشتند اما ارتباط را نمی‌دانم. شباهت ها بیشتر به نظرم مهم است. من که کارآگاه یا فردی نیستم که بخواهم بروم پرونده امنیتی را مثلا کشف و حلش کنم. من یک نویسنده و مستندساز کنجکاو هستم که دوست دارم از دل تاریخ مطالب و نکاتی که فکر می‌کنم برای امروز ما خوب و قابل استفاده و عبرت آموز هست را استخراج کنم و در زمانه خودم آن ها را بیان کنم تا شاید چهار نفر عبرت بگیرند و ذهنیتی را درست کنم.

* کتاب شما از وزارت ارشاد مجوز گرفته است و مشکلی برای چاپ ندارد؟

خدا را شکر به دلیل استنادات و مدارک کتاب مشکلی پیش نیامده است و به آن مجوز داده اند. این یعنی من حرف بی سند و مدرک و نامربوطی نزده‌ام. در مستند هم همین طور است. سعی کرده ام با استناد باشد و تا حد امکان دقیق حرف زده باشم و مطالبم را گفته باشم.

* پیش‌بینی شما از اتفاقات آینده بین ایران و آمریکا و بحث مذاکره چیست؟

ما تا سال‌ها دو گرایش را در جمهوری اسلامی داریم. یکی افرادی که معتقدند همه چیز از راه مذاکره فقط حل می شود و ما باید دست ها را بالا بگیریم و برویم مذاکره کنیم با آمریکا تا بالاخره مسائلمان حل شود، اگر هم مذاکره شکست خورد خود ما مقصریم و هیچ راهی نداریم جز مذاکره با آمریکا! جدیدا هم می گویند حتی با انگلیس و فرانسه و آلمان هم نه. فقط با آمریکا!

یک عده هم می‌گویند مذاکره با آمریکا و نتیجه گرفتن بی حاصل است چون آمریکا به دنبال رویکرد و منافع خودش است و کاری با منافع ایران ندارد. من نمی گویم لزوما یکی از این ها درست است اما قطعا دسته دوم به واقعیت نزدیک‌تر هستند. فقط کافی است تجربه های این ۴۲ سال را نگاه کنیم و با تجربه های قبل از انقلاب هم مقایسه کنیم. ببینیم بازی برد برد معنی دارد؟ و آیا زمانی که مذاکره می شود فقط هدف یک بحث محدود است یا بحث های دیگری هم مطرح می شود که می تواند منافع کشور رابه خطر اندازد؟

گزارش چند قتل و پاسخ انتقادات

شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۳ ب.ظ

یادداشت در خبرگزاری فارس

یادداشت جدیدم در خبرگزاری فارس پیرامون مستند "گزارش چند قتل" را می توانید در اینجا یا در خبرگزاری فارس مطالعه نمائید. (+)  


28 خردادماه امسال، مستند «گزارش چند قتل» رونمایی شد که به موضوع قتل های زنجیره‌ای و خودکشی سعید امامی از نفرات کلیدی وزارت اطلاعات که در سال 1378 در بیمارستان خودکشی کرد، می‌پردازد.

مستند در همین چند روز کوتاه بعد از انتشار واکنش عده‌ای از افراد رسانه‌ای و تاریخ‌نگار را برانگیخت که در این یادداشت تلاش می‌کنم به بخشی از آن شبهات و سوالات پاسخ دهم و البته خوشحالم که باعث واکنش هایی شده است و به نسبت بازدید آن در سایت های فروش فیلم  همانند فیلیمو و سینمامارکت و ...(VOD) مناسب بوده است.

همانطور که دوستانی که فیلم را مشاهده کرده اند می دانند این مستند دارای چند بخش است که بخش ابتدایی آن هفته قبل منتشر شد که صرفا، مطرح کردن صورت مساله و اتفاقات رخ داده پیرامون آن پرونده در سال 1377 است که تلاش کرده صورت مساله را درست تعریف کند و بعد از آن به متهمین ردیف اول تا سوم شامل سعید امامی، سید مصطفی موسوی(کاظمی) و مهرداد عالیخانی اشاره کند.

اینکه سعید امامی چه فردی بود و چه سوابقی داشت، و کاظمی و عالیخانی نیز دارای چه عقبه ای بودند و چرا نام آنها به عنوان متهمین اصلی مطرح شد؟.

مبنا و اساس اطلاعات مستند نیز سخنان رهبری انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه دی ماه 1377 تهران، اطلاعیه وزارت اطلاعات در همیان دی 77 و صدور احکام متهمین توسط دادگاه نیروهای مسلح در سال 1379 بود که قطعا حکم رسمی و موضع قطعی و علنی نظام اسلامی است.

از ابتدایی که بحث ساخت مستند در جمع‌های دوستانه مطرح شد تا زمانیکه این مستند منتشر شد، شاهد دو موضع گیری بودیم که در تمامی این سال‌ها نیز وجود داشته است و باعث دسته بندی افراد درباره این پرونده می‌شود، شهید سعید امامی یا سعید امامی جاسوس؟

اولین آنها این بود که چرا آقای سعید امامی که توسط برخی از دوستانش همانند حجت الاسلام روح الله حسینیان شهید نامیده شده است مورد اشاره قرار نگرفته است و یا به موضع آقای فلاحیان پرداخته نشده است؟ چرا ظاهرا یک جانبه به قاضی رفته‌ایم؟

در پاسخ باید گفت که موضع مستندساز به عنوان فردی که می‌خواهد واقعه‌ای تاریخی را کنکاش کند با یک پژوهشگری که مقاله‌ای ژورنالیستی می‌نویسد و یا پژوهشی مکتوب انجام می‌دهد متفاوت است.

زمان در مستند بسیار مهم است و در مستندها که زمانش در نهایت 1 الی 2 ساعت بیشتر نیست، نمی‌توان به تمامی مسائل پرداخت. ساحت مستند متفاوت از کار مکتوب است که در کار مکتوب بسیار بیشتر و بهتر می‌توان به پرونده‌های مختلف پرداخت و آن ها را بررسی کرد. هرچند که در حال نگارش کتاب این پرونده هم بودم که فعلا به دلایلی منصرف شده‌ام و با دوستان انتشاراتی که صحبت شده است به دلیل خاص و حساس بودن موضوع حاضر به انجام کار نشده‌اند.

مضاف بر اینکه در پرداخت به این پرونده‌ها نمی‌توان موضعی خنثی داشت. باید کارگردان و نویسنده کار موضع خود را مشخص کنند. جانب کدام قرائت را می‌گیرند؟ در این مستند اساس و اصل همان موضع رهبری انقلاب در سال 1377 است که صریحا در نماز جمعه تهران اعلام شد.

رهبری صریحا قتل ها را محکوم کردند و حتی آن ها را مشکوک اعلام کردند که توسط عده ای انجام شده است که نمی توانسته‌اند دلسوز نظام باشند و با آدم کشی افرادی که خنثی و بی تاثیر بودند و به راه انداختن جنجال علیه نظام بخواهند به نفع نظام کاری را انجام داده باشند. حال چگونه می توان با این مواضع صریح قرائت دیگری از آقای امامی ارائه کرد که صرفا بر اساس تحلیل ها و حرف های غیر رسمی افراد است؟ چرا در تمامی این سال ها عده ای تلاش کرده اند قرائت غیر رسمی و مخدوش از آن پرونده و نفرات مقصر در آن ارائه کنند؟

در مورد جناب آقای سعید امامی نیز سوابق خانوادگی، دوره جوانی در آمریکا و فعالیت های ایشان در دهه 60 و 70 مورد بررسی قرار گرفته است. اینکه مسئول گزینش وی یعنی آقای سعید حجاریان کاشی درباره او چه گفته بود، اینکه موضع رئیس جمهور وقت و وزیر اطلاعات وقت ( حجت الاسلام دری نجف آبادی) چه بود، اینکه وزارت اطلاعات چرا آن بیانیه معروف را در دی ماه 1377 صادر کرد و عواقب آن چه بود، همگی اینها مهم و قابل بررسی است که در کار اشاره شده است.

اما اصل سوال در مستند این است که منفعت آن قتل ها و حواشی به سود چه کسانی شد؟ چرا یک سال پس از اتفاقات دوم خرداد 1376، آن جنجال ها درست شد و آیا طبیعی بود؟ چرا بعد از آن جنجال ها اتفاقات کوی دانشگاه تهران در تیر 1378 رخ داد و در نهایت به انتخابات مجلس ششم و تخریب گسترده چهره های مطرح نظام در میان طیف جریان اصلاح طلب رسید و در نهایت با ترور خاص آقای سعید حجاریان در انتهای سال 1378، بهانه ای دیگر برای تخریب نظام آغاز شد؟

قتل های زنجیره ای مطلقا پرونده ای ساده نیست، نه افراد دخیل در آن که در قید حیات هستند به سادگی حاضر به پاسخگویی هستند، نه افرادی که منتقد آن چهره ها بودند صریحا صحبت می کنند و نه حتی مدارک قطعی در اختیار قرار می گیرد و این یعنی بر اساس محکمات و احکام صادر شده و مواضع سران نظام در آن سال ها باید به بازخوانی پرونده پرداخت.

اینکه افراد سعی در تشکیک وارد کردن در احکام پرونده و اصل موضوع دارند محل تامل است. اینکه افراد حامی نظام نسبت به احکام قوه قضائیه و مواضع رسمی نظام "نومن ببعض و نکفر ببعض" رفتار می کنند چه معنایی می تواند داشته باشد؟

جز این است که احکام رسمی درباره این پرونده و متهمین آن ها صادر شد و افراد محکوم شدند و به زندان رفتند؟ این چیزی جز مقصر بودن در پرونده داشت و این چیزی از سوابق مشکوک آن افراد در دهه 60 و 70 کم می کرد و می کند؟

چرا در تمامی این بیست سال هیچگاه به صورت جدی به این پرونده پرداخته نشد و افراد دخیل در آن حاضر به صحبت صریح نشدند و صرفا با افراد خاص و در حد کم حاضر به مصاحبه شدند؟ این ها سوالاتی است که هر جوابی به آن ها می تواند ما را به یک سو ببرد. اما فراموش نکنیم مهم ترین اصل در هر بازخوانی تاریخی به خصوص وقتی موضوعات سیاسی نیز می شوند، وفاداری به حقیقت است. حقیقت است که باعث می شود موضع ما نسبت به اتفاقات مشخص و صریح شود.

مستند "گزارش چند قتل"، فارغ از هر موضع سیاسی که مستندساز و نویسنده کار دارد، در تلاش برای کشف حقیقت برای امروز جامعه است. آن پرونده همچنان بعد از دو دهه هنوز به صورت گرهی جدی در اذهان افراد جامعه وجود دارد. مخالفین تلاش داشته و دارند هر سال به بهانه ای از آن علیه نظام اسلامی استفاده کنند و بتوانند چهره نظام را با جنگ روانی غیر واقعی تخریب کنند و متاسفانه در این بین نیز کار جدی درباره آن پرونده و آن اتفاقات صورت نگرفته بود.

تلاش بر این است که در قسمت های بعدی این کار، بتوان به ابعاد دیگری پرداخت و به صورت جدی تر آن ها را بررسی نمود و به مابعد آن پرونده و سوابق هر کدام از افراد پرداخت.

پرونده قتل های زنجیره ای کوه یخی بود و هست که بخش کمی از آن از آب بیرون زده بود و ناگفته های فراوانی دارد. کوه یخی که در وقایع سیاسی امروز ما نیز بسیار تاثیرگذار است و می تواند گره های فراوانی را حل کند و چنانچه به ابعاد مختلف آن پرداخته نشود در آینده نیز می تواند هزینه ساز باشد.

امیدوارم با ساخت قسمت اول این مستند توانسته باشیم بازخوانی یک پرونده مهم را انجام داده باشیم و این فتح بابی برای پرداختن به مهم ترین پرونده نظام اسلامی در چهل سال اخیر باشد.

پرونده قتل های زنجیره ای سوژه ای است که اگر به آن نپردازیم و بررسی نشود تا سال های سال همچنان استخوان لای زخم باقی خواهد ماند.

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، نشست رونمایی از مستند معمای سی ـ 130 در خبرگزاری فارس با حضور مهدی دزفولی کارگردان مستند معمای سی ـ 130 سعید براتی دستیار کارگردان، کاپیتان علی صولتی خلبان هواپیما سی ـ 130 ، سرهنگ دوم محمد علی شریف النسب و سید ناصر نامجو فرزند شهید نامجو برگزار شد.

 

مهدی دزفولی: ابهام زدایی از برخی حوادث تاریخ انقلاب نیاز امروز ماست

مهدی دزفولی نوسنده و کارگردان مستند طی سخنانی اظهار داشت: عملیات شکست حصر آبادان قرار بود هفتم و هشتم شهریور ماه 1360 انجام شود که به دلیل انفجار دفتر نخست وزیری به وسیله عامل نفوذی مسعود کشمیری و شهادت محمد علی رجایی رئیس جمهور و حجت‌الاسلام محمد جواد باهنر نخست وزیر به یک ماه بعد منتقل شد.

وی افزود: عملیات ثامن الائمه برای شکست حصر آبادان پنج مهر ماه 1360 آغاز شد. نخستین عملیات بزرگ و گسترده ایران در اوایل جنگ بود که اتفاق خوبی در کشور رقم زد. دو روز بعد از عملیات، هواپیمای سی ـ 130که حامل پنج تن از فرماندهان بزرگ کشور بود سقوط کرد.

دزفولی ادامه داد: برای من این پرسش ها ایجاد شدند چرا هواپیما سقوط کرد و چرا این مسئله پی‌گیری نشد؟ چرا گزارش سقوط این هواپیما اعلام نشد؟ چرا پنج تن از فرماندهان در این هواپیما حضور داشتند؟ تازه قرار بود افراد بیشتری از جمله تیمسار سرلشکر قاسمعلی ظهیرنژاد و مهدی چمران در این هواپیما باشند که به دلایلی سوار نشدند.


سعید براتی و مهدی دزفولی

 

وی با بیان اینکه بعد از عملیات موفق شکست حصر آبادان، قرار بود طرح ریزی برای فتح خرمشهر در همان پاییز صورت بگیرد که انجام نشد. گفت: سقوط این هواپیما عملیات را به چند ماه بعد منتقل کرد. مضافا بر این تمام این افرادی که در سوار این هواپیما شدند افراد برجسته و فرماندهان طراز اول این مملکت بودند. قرار بود خدمت امام برسند و برای فتح خرمشهر فکر کنند.

این مستند ساز گفت: سرلشکر جواد فکوری نظامی تحصیل‌کرده در آمریکا بود طراح اصلی عملیات مهم و برجسته کمان 99 است که هنوز هم در دنیا جز عملیات مهم شناخته می‌شود. صدام برای سر شهید فکوری جایزه گذاشته بود. سرلشکر سید موسی نامجو از موسسین دانشکده افسری بودند و بعد از انقلاب هم وزیر دفاع انتخاب شده بودند.

وی ادامه داد: سرلشکر ولی‌الله فلاحی بعد از انقلاب ماجرای پاوه نقش برجسته‌ای داشتند. سرلشکر یوسف کلاهدوز قبل از انقلاب و عضو گارد بودند. بعد از انقلاب از بنیان‌گذاران سپاه بودند و از ارتش به سپاه منتقل شده بودند. محمد جهان آرا نسبت فرمانده سپاه خرمشهر بودند و احتمالا اگر به شهادت نمی رسید در بازپس گیری خرمشهر نقش کلیدی داشت.شهادت بزرگترین فرماندهان کشور شوک سنگینی بود. 

این مستند ساز با بیان اینکه در تاریخ انقلاب و تاریخ جنگ این حادثه آنگونه که باید به آن پرداخته نشده است تصریح کرد: هر سال یک یادبود محدودی برگزار می‌شود و بعضی سال‌ها هم فراموش می‌شود. هیچ کس سراغ افرادی مانند کاپیتان صولتی خلبان این هواپیما و آقای پهلوان و خرمدل نرفت.با آنها صحبتی نشده است.

وی ادامه داد: این حادثه برای خانواده این عزیزان مبهم بوده است. ما از سال 1393 سعی داشتیم اطلاعاتی را از نیروی هوایی و مرکز اسناد انقلاب اسلامی اطلاعاتی و مرکز پژوهش‌های سیاسی به دست بیاوریم متاسفانه به نتیجه نرسیدم.

دزفولی گفت: دوستان مربوطه حتی به آقای براتی که اطلاعات را جمع آوری می‌کردند یادآور شدند ارتش قانونی دارد که بعد از 30 سال اسناد را چون نگهداری آن هزینه بر است. مکانی نیز برای نگهداری ندارد از بین می‌برد.

وی ادامه داد: نیروی هوایی به او گفته بودند شما دنبال چیزی می‌گردید که اصلا وجود ندارد. فرماندهان نیروی هوایی حاضر مصاحبه نشدند گفتند سراغ حادثه‌ای رفتید که طبیعی بوده است. اما ما با مطالعه‌ای که کردیم متوجه شدیم به احتمال زیاد این حادثه مشکوک بود و طبیعی نیست.

دزفولی گفت: خانواده این عزیزان نیز ابهاماتی دارند حداقل باید ابهام زدایی بشود. بله ما در سال 1360 در گیر جنگ بودیم. بالاخره مساله کلیدی کشور ما جنگ بود. تا 7 سال بعد مسئله کلیدی کشور جنگ بود ولی الان که ما یک فصلی دیگر را پشت سر گذاشتیم. سی و اندی سال گذشته است. افراد خیلی راحتتر می‌توانند صحبت کنند.

وی افزود: در تاریخ انقلاب حوادث مبهم زیادی است که ابعاد گوناگون آن پرداخته نشده است. از جمله کودتای نوژه یا نقاب که در سال 1359 اتفاق افتاد. هنوز مجعول باقی مانده است. خیلی از وقایع منتهی به انقلاب مانند طرح جوش، انفجار در دفتر نخست وزیری و حزب جمهوری اسلامی، قضیه مک فارلین ما سعی کردیم با ساخت مستند معمای سی ـ 130 راهی را آغاز کنیم. تا ابعاد حوادث دیگر نیز شناخته و به آنها پرداخته شود.

این مستند ساز ابراز امیدواری کرد: دوستانی که در سپاه و ستاد مشترک ارتش هستند. بعد از 36 سال از سقوط سی ـ 130 نسبت به این پرونده شفافیت سازی کنند . چرا در یک روز 5 تن از فرماندهان نظامی ما به شهادت می‌رسند. نه کتابی در این زمینه منتشر شد نه فیلمی ساخته شد نه کسی صحبتی می‌کند نه گزارش سانحه منتشر شد.

 

براتی: مستند معمای سی ـ 130 ساخته شد تا در تاریخ بماند

سعید براتی مشاور و دستیار کارگردان مستند معمای سی ـ 130 اظهار داشت: خانواده بازماندگان آن هواپیما نسبت به برخی مسائل از جمله اینکه آقای صولتی خلبان هواپیمای سی ـ 130 که در حادثه زنده ماندند هیچ وقت راضی به مصاحبه نشدند اما با شما مصاحبه کردند.گله داشتند. اما ما در ابتدای سال 93 با ایشان گفت‌وگوی زیادی کردیم تا بلاخره ایشان را متقاعد شد تا گفت‌وگو کند. ضمن اینکه در مورد برخورد نیروی هوایی با خودشان فکت هایی دادند.

وی ادامه داد: ما با روابط عمومی نیرو هوایی ارتش مراجع کردیم که یک سرهنگی بودند می‌خواستیم از ایشان اطلاعات بگیریم. وی حادثه سقوط هواپیما سی ـ 130 را خیلی بدیهی می‌دانستند و معتقد بودند خیلی پروازها تا مرز سقوط رفته‌اند و این اتفاق نیفتاد. اتفاقی که درباره پرواز 550 افتاد اتفاقی طبیعی بوده است و خیلی‌ پروازها تا مرز حادثه رفته و خدا کمک کرده تا این حادثه اتفاق نیفتد.

وی افزود: نیروی هوایی در ساخت این مستند و ارائه اطلاعات و گزارش از پرواز 550 همکاری مناسبی با ما نداشت. ده‌ها بار به ستاد فرمانده نیروی هوایی و روابط عمومیشان مراجعه کردیم که جواب به ما ندادند حتی برای ساخت مستند و ساخت ماکت هواپیما خواستیم که وارد هواپیما شویم که این درخواست هم توسط آنان رد شده است.

دستیار کارگردان ادامه داد: علت عدم همکاری نیروی هوایی هم این بود که چون مدت زمان زیادی از این حادثه گذشته بود و همچنین کارهای روزمره‌ای که داشتند نخواستند با ما همکاری کنند و دغدغه‌ای هم نسبت به این مسئله وجود نداشت. پیگیری‌های من و آقای دزفولی برای تهیه این مستند منجر به تولید این مستند شده است پشت تهیه این مستند دغدغه‌ای وجود داشته است که بازخوانی نسبت به این حادثه صورت گیرد.

براتی گفت: ما تکه‌های پازل و حلقه‌های این حادثه را که اسناد آن را داشتیم کنار هم گذاشتیم. این کار با سرمایه شخصی انجام شده و عقبه مالی و سفارش کار نداشته است، ده‌ها مورد مثل این است که کار نشده است.

وی افزود: هر کس هم فکرمی‌کند که بخش‌هایی از این مستند نامشخص است می‌تواند به دنبال اسناد برود و بتواند این پازل را کامل کند. صحبت با آقای صولتی خلبان هواپیما سی ـ 130 یکی از حلقه‌های مهم و ستون فقرات کار بود. تنها دلیلی که در این مستند ما توانستیم جلو بریم. فکت‌هایی است که تا حدی ما جمع آوری کردیم. متوجه شدیم که این حوادث جا برای بازپرداخت دارد. اگر در این حوادث اسناد و مستنداتش وجود داشته باشند و بازماندگانش گفت و گو کنند.  

براتی ادامه داد: این مستند ساخته شد تا در تاریخ ما بماند شاید این پرونده هیچ وقت رونمایی نشود، ولی شواهد و قراینی که در این مستند و فیلم به آن اشاره شده است، جزو ستون‌هایی است که نمی‌شود کتمانش کرد. متأسفانه نتایج مشخصی از پرونده سقوط به‌دست ما نرسیده است. ما بضاعتمان همین بود و می‌پذیریم در بخش‌هایی نتوانستیم حق مطلب را ادا کنیم.

علی صولتی خلبان هواپیمای سی ـ 130

علی صولتی خلبان به‌عنوان شاهد اصلی این پرونده گفت: بعد از حادثه تا دو سال من درگیر این پرونده بودم. در رفت و آمد به دادگاه بودم. اما نتیجه این مستند را دیدم بهتر بود اسم این مستند معمای نفوذ بود تا معمای سی ـ130 بود چون زمانی از معمای مستند نام می بریم. باید بدانیم علت سقوط حادثه چه بوده است. زمینه بروز حادثه چه عواملی بودند. یا احتمالا چه کسانی در حادثه دست داشتند.

 وی افزود: اگر می‌خواستند در این مستند معمای سی ـ 130 را مشخص کنند، کل جزییاتی که من درباره معمای سی ـ 130 صحبت کردم را عنوان مستند می‌گذاشتند. که چه اتفاقی افتاد و به کجا رسید. زمانی که این پرواز انجام شد. نیروهای ارتش در حال تعدیل شدن بود من جزو کسانی بودم که فکر می‌کردم جزو تعدیلی‌ها باشم زمان پرواز مدام در حال تغییر بود. دچار تردید شدم.

صولتی ادامه داد: به فرمانده‌ام گفتم اگر من جزو تعدیلی‌ها هستم به من اطلاع دهید. فرمانده ام با ناراحتی گفت از این حرفها نزن تو جز تعدیلی ها نیستی.

وی با بیان اینکه ارتش و تکاوران نیروی دریایی در اوایل آغاز جنگ، بدون داشتن اسلحه و مهمات با جان و دل سعی کردند خرمشهر سقوط نکند. گفت: چرا نباید این افتخارات ارتش را بگوییم. چرا تیم بررسی سوانح نیروی هوایی از نیروی زمینی انتخاب شد. این نخستین اشکال بررسی این حادثه بود.  پرتقال فروش را از اینجا پیدا کنید.

خلبان هواپیمای سی ـ 130 ادامه داد: دو سال من برای ارائه توضیحات به دادگاه انقلاب رفتم درنهایت کار به جایی رسید که آقای سلیمی یکی از ماموران پرونده به من گفت فکر نمی‌کنید کارشناس پرواز شما موتورها را خاموش کرده است و من گفتم چنین امکانی وجود نداشت چون باید تک‌تک موتورها خاموش می‌شد.

وی ادامه داد: همیشه در سانحه‌های هوایی خلبان نیز کشته می‌شد و من در آن حادثه جان سالم به در بردم و نمی‌توانستند بگویند که علت سقوط هواپیما اشتباه خلبان بوده است. بر حسب اتفاق این دفعه خلبان زنده بود و حرف زد. من در حین بررسی این پرونده گفتم اگر قصد دارید پرونده را ببندید به گردن من بیندازید و گردن من از مو باریک‌تر است.

صولتی اشاره کرد: من از زمانی که از آمریکا به ایران برگشتم با شهید فکوری در پست فرماندهی کار می‌کردم و ایشان را می‌شناختم. هیچ‌یک از خانواده فرماندهان تقاضای مصاحبه با من را نکردند. دو سال پیش در محل سانحه کهریزک قرار بود همایشی برگزار شود، من گمان کردم که تندیسی قرار است ساخته شود، اما یک تابلوی وایت‌برد آورده بودند با 5 اسم و یک جعبه شیرینی. وی افزود: من به آنجا رفتم و صحبت کردم و گفتم این قدردانی برای شهدای بزرگی که در سقوط هواپیما به شهادت رسیدند مناسب نیست و باعث شرمندگی است و این همایش شبیه به بزرگداشت و همایش نبود.

وی سپس با اشاره به حادثه گفت: من با زحمت بسیار هواپیما را در منطقه کهریزک نشاندم به امید اینکه یکی از این بزرگواران زنده بماند اگر یکی از آنها زنده می‌ماند شهادت می‌داد که من چه تلاشی کردم و هواپیما را با آن وضعیت توانستم در کهریزک فرود بیاورم.

صولتی ادامه داد: هواپیمای آتش‌گرفت. با آنکه مصدوم بودم سعی کردم افراد را از داخل هواپیما بیرون بیاورم شاید اگر در کشور دیگری بود، قدردانی از من می‌شد و مقامی به من داده می‌شد، حتی دریغ از یک ریال پول.

وی افزود: برخی‌ها از جمله آقای پهلوان که مهندس پرواز بودند گفتند که در داخل هواپیما بمب‌گذاری شده بود. این در حالی است که کروچیف پروازی قبل از پرواز هواپیما را بازرسی می کند و به به خلبان تحویل می‌دهند و بعد از آنکه قرار است پرواز انجام شود خلبان به بازرسی هواپیما می‌رود.

صولتی ادامه داد: دو نفر از قبل از پرواز آمدند و هواپیما را بازرسی کردند و گفتند قصدشان این است که ببینند خلبان اسلحه مخفی نکرده باشد. آن موقع رسم شده بود عوامل خودی گروه ضربت تشکیل می‌دادند و آن دو نفری که آمده بودند گفته می‌شود گروه ضربت بودند که آمده بودند، کسی اجازه ندارد که اجزای هواپیما را باز کند مگر آنکه فرم پر کرده باشند که فلان قسمت هواپیما را باز کند. وی افزود: این دو نفر احتمالا جزو متخصصین هواپیما بودند ولی عضو گروه ضربت بودند. در جلسات هم گفتم آقای پهلوان را پیدا کنید برود در جلسات فنی و این دو نفر را پیدا کنید. من نه از نتایج گزارش باخبر نشدم.

علاقمندان تهیه مستند در این لینک می‌توانند این مستند را تهیه کنند. (اینجا)

http://cinemamarket.ir/fa/Shop/product/معمای سی ـ 130 
 

رونمایی مستند معمای C130

دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۹ ب.ظ

افزودن تصویر از طریق آدرسپوستر مستند معمای c130



به امید خدا روز سه شنبه 25 مهرماه 1396، از ساعت 15 مستند معمای سی 130 در خبرگزاری فارس واقع در میدان فردوسی بن بست شاهرود پلاک 1 رونمایی خواهد شد.


برای مشاهده جزئیات برنامه می توانید به سایت خبرگزاری فارس مراجعه و اینجا را کلیک نمائید.



مصاحبه با مقدم فر

این مصاحبه پیش از این در شماره 222 نشریه پنجره در 6 دی ماه 1393 منتشر شده بود و به جهت بازخوانی آن پرونده و مستند روزهای خرداد مجددا در اینجا منتشر می شود.

محمدرضا مقدم فر را بسیاری همچنان با مدیر مسئولی خبرگزاری فارس می شناسند.مقدم فر با آنکه چند سالی می شود از خبرگزاری فارس به خبرگزاری تسنیم رفته است و مدیریت این خبرگزاری را بر عهده گرفته است اما همچنان حرف های زیادی از دوران مدیرعاملی خبرگزاری فارس برای گفتن دارد.به همین دلیل و برای بررسی انتخابات سال 88 و عملکرد خبرگزاری فارس در آن مقطع زمانی به دفتر مقدم فر در خبرگزاری تسنیم رفتیم و روایت او را از آن ایام جویا شدیم.

مصاحبه ای که در ادامه از نظر شما می گذرد مختصری از 45 دقیقه گفتگو با محمد رضا مقدم فر در فروردین ماه سال 93 می باشد.

آقای مقدم فر شما در سال 88 مدیر مسئول خبرگزاری فارس بودید و در آن ایام هم فارس مورد هجمه شدید کاندیداهای اصلاح طلب قرار داشت.چرا فارس در آن ایام به شدت مورد نقد قرار می گرفت؟

خبرگزاری فارس از سال ها قبل از 88 فعالیت خود را آغاز کرده بود و در طی آن سال ها تبدیل به رسانه ای تاثیر گذار و معتبر در جامعه ایران شده بود.در سال 88 هم این خبرگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم را به خوبی مورد پوشش قرار داده بود و از موضع اصولی نظام هم دفاع و حمایت می کرد و همین موضوع باعث شده بود که برخی ها از این روند راضی نباشند و بخواهند فارس را دچار حاشیه هایی کنند و این خبرگزاری را مورد تهاجم قرار دادند.

چرا خبرگزاری فارس در عصر 22 خرداد 88 در ساعت 18.36 ، خبر پیروزی آقای احمدی نژاد را منتشر کرد؟

اولا در آن ایام خبرگزاری فارس نظرسنجی های متعددی را انجام می داد و سعی می کرد علمی هم این نظرسنجی ها کار شوند.ما در تهران و دفاتر استانی فارس مراکز نظرسنجی داشتیم و این ها روز به روز نظرسنجی می کردند و نظر مردم را جویا می شدند و ما می دیدیدم که اقای احمدی نژاد با آرای خوبی پیش هستند.ثانیا ما در روز انتخابات نیز خبرنگاران خود را مامور کردیم که به مراکز رای گیری بروند و فضای ستادها را بررسی کنند و ببیند نسبت آرا به چه شکل است و فضای عمومی جامعه را بر آورد کنند که از آن طریق هم نسبت آرا تا حدودی مشخص می شود.ثالثا در آن خبری که اعلام شد پیش بینی شده بود که با توجه به نظر سنجی ها و مشاهدات میدانی خبرنگاران خبرگزاری فارس یکی از کاندیداهای عدالت خواه پیش هست و ما اسمی هم از آقای احمدی نژاد در آن خبر نبرده بودیم.

خوب بالاخره از آن خبر برداشت می شد که فرد مورد نظر آقای احمدی نژاد است.

بله این برداشت می شد اما اسمی از فردی نبرده بودیم.این را هم فراموش نکنیم که چون خبرگزاری فارس، سایتی بود که از موضع نظام حمایت می کرد و در انتخابات و پوشش رسانه ای انتخابات نیز به شدت فعال و فراگیر عمل می کرد مورد کینه دشمنان نظام بود و به همین دلیل سعی داشتند خبرگزاری فارس را با این اتهامات دچار حاشیه کنند.

شما به عنوان فردی رسانه ای تحلیلتان در مورد فضای انتخابات سال 88 چیست؟چرا سال 88 انتخابات با آن حواشی همراه شد؟

این خیلی ساده لوحی است که اگر ما فکر کنیم انتخابات سال 88 به دلیل اختلافات آقای احمدی نژاد و موسوی و کروبی دچار آن حوادث شد.نه انتخابات سال 88 همان طوری که در آن ایام هم گفته شد واقعا جنگ احزابی علیه نظام بود.همه حزب ها و گروه ها دست به دست هم داده بودند و به جنگ نظام آمده بودند.متاسفانه بصیرت برخی از افراد کم بود و فضای 88 را جور دیگری می دیدند و فکر می کردند که مثلا وقایع سال 88 به دلیل حرف های آقای احمدی نژاد در مناظره ها به وجود آمده است و مثلا بحث 88 مربوط به اعتراضات آقایان موسوی و کروبی است.اصلا این طور نبود.سال 88 دارای زمینه های قبلی بود.حضرت اقا هم در سخنان خود در همان ایام و در سال های بعد اشاره کردند که برای حوادث سال 88 از مدت ها قبل زمینه چینی شده بود و سال ها کار کرده بودند  تا بتوانند نظام را زمینگیر کرده و نظام را تضعیف کنند.

آیا برای انتخابات سال 88 خبرگزاری فارس برنامه ریزی قبلی کرده بود که چطور انتخابات را پوشش دهد؟

خب، رسانه ای که می خواهد در عرصه سیاسی و اجتماعی دیده شود و تاثیرگذار باشد قاعدتا با برنامه وارد پوشش رسانه ای می شود و امکان ندارد که برنامه ریزی برای پوشش رسانه ای وجود نداشته باشد.

برخی از منتقدین خبررسانی خبرگزاری فارس در سال 88 اعلام می کردند که چون خبرگزاری فارس وابسته به نهادهای نظام است و یک سایت ساده محسوب نمی شود، جانبدارانه عمل کرده و این اشتباه بوده است و خبر پیروزی یک کاندیدا را اعلام کردن آن هم توسط چنین سایتی امری ساده نبوده است.آیا این نقد را قبول دارید؟

خبرگزاری فارس کی و کجا جانبدارانه عمل کرد؟مگر فارس اخبار انتخاباتی آقایان موسوی و کروبی و رضایی را پوشش نمی داد؟مگر ما افرادی را در بدنه فارس نداشتیم که به افرادی غیر از آقای احمدی نژاد رای داده باشند؟آیا واقعا این نوع نقد منتقدین عملکرد فارس معقول و منطقی است؟فارس هیچگاه جانبدارانه عمل نکرد و فقط سعی و تلاش داشت که بتواند حرفه ای و درست به رسالت خود عمل کند.

به عنوان سوال آخر، به نظر شما چرا وقایع پس از انتخابات سال 88 بیش از 8 ماه ادامه داشت و کشور را درگیر حواشی نمود؟

این به برنامه ریزی دشمن برای انتخابات ایران باز می گشت.شما شاهد بودید که بی بی سی فارسی تنها 8 ماه قبل از انتخابات سال 88 راه اندازی شد و تمرکز خود را بر روی بحث انتخابات در ایران گذاشت و این نشان می داد که اینها برای ما برنامه ها مفصلی ریخته بودند.شبکه های ماهواره ای و معاند دیگر هم همچنین.سایت های خبری آنها هم چنین وضعی را داشتند.ولی آنها فکر نمی کردند که شرایط تغییر کند و نظام بتواند به سلامت از این اتفاقات بیرون بیاید.

بخش اول مصاحبه با خبرگزاری فارس

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۶ ب.ظ

برای مطالعه بخش اول مصاحبه با خبرگزاری فارس در مورد مستند داستان ناتمام یک حزب می توانید اینجا را کلیک نمائید و یا ادامه مطلب را مطالعه نمائید.


مصاحبه با خبرگزاری فارس


بعد از تشکیل حزب جمهوری اسلامی بعضی از دوستان مانند سعید حجاریان به ما طعنه می‌زدند که این چه حزبی است که همه در آن هستند حتی اصطلاحی هم شهید آیت داشتند که می‌گفتند آش شله قلمکار شده که همه نوع فکری در این حزب هست.

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، از پایه گذاران پرآوازه و مقتدر نظام جمهوری اسلامی به شمار می رود. نقش تعیین کننده آن عالم زمان آگاه در دوران مبارزات منتهی به انقلاب اسلامی و نیز در تأسیس و تکوین نظام جمهوری اسلامی، امری است که جملگی بر آن تأکید دارند. سرانجام آن اندیشمند بزرگ، در هفتم تیرماه 1360، در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و با 72تن از همفکران و یارانش به شهادت رسید.

 به همین دلیل با سید مهدی دزفولی کارگردان مستند “داستان ناتمام یک حزب” به گفت‌وگو نشستیم که  فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی از سال 57 تا 66 را  بازخوانی کرده است. این مستند 65 دقیقه ای در طی 19 ماه، از پائیز سال 1392 تا بهار 1394 تولید و ساخته شده است.


*به عنوان نخستین سوال بفرمایید انگیزه شما از ساخت مستند تاریخی در باره حزب جمهوری اسلامی چه بوده است؟ سوال دومم کمی کلی‌تر است که روند مستند‌سازی سیاسی و تاریخی با چه مشکلاتی همراه است.

-ابتدا از شما و دوستان خبرگزاری فارس برای داشتن نگاه ویژه به مبحث تاریخ انقلاب و مستند تشکر می‌کنم این بسیار جای تقدیر و تشکر دارد.

سال 91 بود که به فکر ساخت مستندی با موضوع «حزب جمهوری اسلامی» افتادم.  حزب جمهوری در تاریخ 10 ساله حیات خود یعنی ـ از سال 66 تا 57 ـ نقش مهمی در تاریخ دهه اول انقلاب داشته و نقش فعالی در آن مقطع ایفا کرده‌ است.

به طور مشخص اگر بخواهم به وقایع تاریخی اشاره کنم که حزب در آن نقش مستقیمی داشته است از جمله می‌توان به نقش حزب در مجلس خبرگان قانون اساسی، دوره اول مجلس شورای اسلامی، دوره اول انتخابات ریاست جمهوری و عزل بنی صدر اشاره کرد.

در دیگر مقاطع و رهبران حزب و اعضای آن، در سه قوه آن زمان حضور داشتند. آقای خامنه‌ای ریس جمهور وقت، دبیرکلی حزب را نیز بر عهده داشت. نخست وزیر وقت، میر حسین موسوی از اعضای شورای مرکزی حزب به شمار می‌آمد.

خیلی اعضای کابینه نظیر آقای ناطق نوری، علی‌اکبر ولایتی، پرورش، مرتضی نبوی، ‌حبیب‌الله عسگراولادی و ... همه عضو حزب بودند بنابراین این حزب بود که انقلاب را به پیش برد.

واقعا اگر این حزب نبود بنده معتقدم جریاناتی نظیر بنی صدر و مجاهدین خلق(منافقین) می‌توانستند انقلاب را به سمت خود سوق دهند.

واقعا اگر این حزب نبود بنده معتقدم جریاناتی نظیر بنی صدر و مجاهدین خلق(منافقین) می‌توانستند انقلاب را به سمت خود سوق دهند.

 

حزب جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب دست به کادرسازی برای نظام زد. یکی از دلایلی که نخستین دولت بعد از انقلاب را مهندس بازرگان تشکیل داد این بوده که، انقلابیون مسلمان آن موقع که نزدیک خط امام بودند، تشکیلات خیلی قوی نداشتند.

به خاطر همین کسانی که تشکیلات داشتند راحت می‌توانستند کارهای سیاسی بکنند. به دلایل فوق که توضیح داده شد حزب جمهوری واقعا موضوع خوبی برای کار کردن بود.

اگر گروه‌های سیاسی درون کشور را تبار‌شناسی کنیم مشاهده می‌کنیم بعد از سال 1366 از دل حزب جمهوری اسلامی بیرون آمدند. اگر امروز گروه‌های سیاسی به اسم اصلاح طلب داریم مشخص است که ریشه فکری و نحله آن برمی‌گردد به طیف چپ‌گرای حزب جمهوری اسلامی، خیلی افرادی که بعدها به شهرت می‌رسند مثل آقای حجج الاسلام سید محمد خاتمی و حسن روحانی، کاندیداهای مورد حمایت حزب در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی بودند و از سوی حزب جمهوری اسلامی برای جامعه مطرح می‌شوند.

یا مثلا حزب مؤتلفه اسلامی را که امروز نگاه می‌کنیم از داخل حزب جمهوری اسلامی بیرون آمده است. طبیعی هم هست چرا که حزب جمهوری اسلامی 4 میلیون عضو داشت و قاعدتا پرجمعیت ترین حزب تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شد.

قاعدتا می‌توانست برای سال‌های بعد هم تأمین نیرو کند. چالش‌هایی که ما بعد از تعطیلی حزب دهه هفتاد و هشتاد می‌بینیم عقبه فکری آن به حزب جمهوری اسلامی باز می‌گردد.

اگر سال 88 شاهد اتفاقاتی در سطح جامعه هستیم که گروه‌های سیاسی آن را رقم می‌زنند این مسائل ریشه در همان اختلافاتی دارد که در حزب وجود داشته است.

اگر آقای موسوی سال 88 بعد از انتخابات، اعتراضاتی را مطرح می‌کند این مباحث بر می‌گردد اختلافات حزبی که با دیگر اعضای حزب داشته است.

امروز پس از بیست و هشت سال از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی می‌بینیم به استثنای چند کتاب کار جدی در مورد حزب صورت نگرفته است.

صرفا هر سال با فرارسیدن هفتم تیر که سالگرد انفجار دفتر مرکزی حزب است؛ تنها از حزب جمهوری اسلامی و اعضای شهید آن نامی برده می‌شود.

اساسا شهدای حزب هم بیش از صد نفر هستند هر چند ـ تعدادی که در آن تاریخ شهید شدند اعضای حزب نیستند و تنها در آن جلسه که بررسی اوضاع کشور بود حضور داشتند ـ حتی بعضی‌های دیگر مثل شهیدان حسن آیت، حجت الاسلام محمد تقی بشارت و درویش قبل و بعد از انفجار به شهادت می‌رسند.

از سوی دیگر می‌توان حزب جمهوری اسلامی را عقبه فکری نظام دانست. رهبران حزب از جمله مقام معظم رهبری، رهبر نظام می‌شود و خط فکری نظام را تعیین کرده و پیش بردند.

مصاحبه با خبرگزاری فارس ، مستند داستان ناتمام یک حزب

*ساخت مستند « داستان ناتمام یک حزب» چه مدت طول کشید؟

-بنده پاییز سال 92 ساخت مستند را شروع کردم و اوایل خرداد 94 به اتمام رساندم. کنارش کارهای دیگری چون «روزهای خرداد» و «پرواز 55: شهادت فکوری، نامجو...» کار می‌کردم که انشالله دو ـ سه ماه دیگر کارش تمام می‌شود.

ولی بخش اصلی کار به حزب جمهوری باز می‌گردد و بخش اعظم کار صرف جمع آوری آرشیو مکتوب و صوتی شد.

جمع آوری آرشیو در این شرایط خاص کشور خیلی سخت است دلایلش را بنده خیلی هم خوب نمی‌دانم که چرا یک نفر که می‌خواهد درباره مسائل نظام و ریشه‌های آن کار کند این اندازه سخت می‌تواند به منابع دسترسی پیدا کند.

*از چه مکان‌ها و منابعی باید استفاده می‌کردید؟

- برای ساخت مستند به آرشیو صدا و سیما نیاز داشتیم که متاسفانه دسترسی به آرشیو‌های سازمان ساده نیست. به نسبت سازمان،‌ دسترسی به منابع غنی کتابخانه مجلس شورای اسلامی آسانتر و بهتر است. مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز آرشیو‌های خوبی برخوردار است اما با ضعف‌هایی نیز همراه است چرا که همه منابع در آن موجود نیست.

از سوی دیگر به «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» هم اشاره کنم که آنجا هم خیلی منابع در اختیار محققان و مستند‌سازان مستقل نمی‌گذارند صرفا پروژه‌های داخلی خودشان را حمایت می‌کنند آن هم حمایت‌های محدود!

برای ساخت مستند به آرشیو‌های دفاتر سیاسی ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی نیاز داشتیم آنان نیز با ما همکاری نکردند به ویژه یک تاریخ‌های خاصی را اصلا در اختیار قرار نمی‌دهند بنابراین با این ضعف‌ها و مشکلات مستند را ساختیم که به اعتقاد خودم شبیه معجزه بود که با این محدویت منابع توانستیم آرشیو تهیه کنیم.

در مجموع باید بگویم کسانی که می‌خواهند روی تاریخ معاصر به ویژه تاریخ انقلاب و به خصوص درسال 57 تا 66 کار کنند با محدودیت آرشیو مواجه هستند فرقی هم ندارد تصویری،‌مکتوب یا صوتی باشد اینطور نیست که تنها یک بخش ضعیف باشد ما در همه حوزه‌ها ضعف داریم یکی از دلایلی که در این برهه تاریخی کمتر کار ساخته شده هم همین کمبود منابع است.

برخلاف این تصور که شاید خیلی‌ها فکر کنند دراین مقاطع کار زیاد صورت گرفته اما اینطور نیست و همین باعث می‌شود که اگر ما هم کار نکنیم شبکه هایی چون « من‌وتو» و «بی بی سی فارسی» مستند بسازند قرائت‌ خود را بیان کنند.

*پس از ساخت مستند‌های تاریخی در شبکه‌های ماهواره‌ای، گمان شده است که نیاز به ساخت مستند سیاسی در کشور حس شد که سازمان‌ها اسناد را در اختیار مستند ‌سازان انقلابی قرار دهند. لااقل این گارد برای ارائه آرشیوها شکسته شده است، اینطور نیست؟

- اینطور که هست طبیعتا وقتی افرادی صف شکنی می‌کنند گارد از بین می‌رود اما بنده نمی‌توانم بگویم که به طور مطلوب شرایط فراهم شده است هنوز هم دسترسی به آرشیو با مشکلات زیادی همراه است.

*نقشی که این اسناد، فیلم‌ها، گفت‌وگوها بر روی مخاطب می‌تواند بگذارد تا قرائت انقلاب اسلامی در این فضای پر شائبه هنوز پرچمدار باشد چه اندازه است؟

اولا شما حقایقی که ارائه می‌دهید و برایش شاهد تصویری هم می‌آورید باعث فهم بهتر می‌شود.

دوم زمانی که مثلا کتاب برای دوره اول مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی نوشته می‌شود. مخاطب عام جذب کتاب نمی‌شوند. اساسا «شنیدن کی بود مانند دیدن» تصویرها حقایق و مفاهیم را بهتر القا می‌کنند.

من نمی‌دانم چرا در کشور ما اجازه دسترسی به آرشیوهایی که خیلی هم امنیتی نیست نداریم حتی دسترسی به ساده‌ترین آرشیوها مربوط به سال 57 و آرشیوهای انتخابات سال 58 یا حتی صحبت‌های رهبری و امام خمینی(ره) سخت است.

*بنابراین برای ساخت یک مستند باید پروسه‌های سخت را طی کنی؟

موزه‌های تاریخ معاصر مانند موزه عبرت و بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت‌الله دکتر بهشتی که وابسته به جای خاصی نیستند نیز به آسانی آرشیوها را در اختیار مستند‌سازان قرار نمی‌دهند.

 اگر دسترسی به آرشیو‌ها آسان‌تر شود برای فهم و دریافت تاریخ معاصر کمک موثری است. بنده واقعا تصور می‌کنم این جفایی است که مسئولان صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام می‌دهند و باعث می‌شود که این منابع در دسترس نباشد تا دیگران فرصت پیدا کنند در تاریخ  دست ببرند و آن را به نفع خود تمام کنند.

ما می بینیم سوای بحث مستندسازی، سایت‌های اینترنتی چون ویکی پدیا و سایر شبکه‌ها قرائتی از تاریخ انقلاب ارائه می‌دهند که با واقعیت انقلاب همخوانی ندارد. بنابراین امیدوارم شرایط برای ساخت مستندات تاریخی و سیاسی فراهم شود. تا تاریخ انقلاب از مهجوریت حارچ شود.

*شخصیت های محوری حزب جمهوری اسلامی آیت‌الله شهید بهشتی است درباره این شخصیت و اعضای حزب توضیح دهید؟

- اولا با نگاه تبار‌شناسانه به حزب جمهوری اسلامی ایران متوجه خواهیم شد چگونه آیت‌الله بهشتی به فکر تاسیس یک حزب افتادند؟. آقای بهشتی در خاطراتش بیان می‌کند؛ سال 1340 که نهضت آزادی به وجود آمد خیلی خوشحال شدند که یک تشکیلات مسلمان و مبارز و تحصیلکرده می‌خواهد فعالیت سیاسی را آغاز کند، اما در طول زمان الزامی به ضابطه و احکام اسلامی در نهضت آزادی ندید.به این دلیل هم عضو نهضت آزادی نشد.

همچنین در سال 44 که سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد خوشحال می‌شود که سازمانی با هدف و انگیزه اسلامی تاسیس شد و در خاطرات شهید نیز است. اما بعد از مدتی پی به خط انحرافی سازمان می‌شود و ابراز نگرانی هم می‌کند.

دهه 50 که فعالیت‌های سیاسی در ایران اوج می‌گیرد پی به خلا نیرو‌های مذهبی در کار تشکیلاتی می‌برد به همین دلیل شهید تمایل به کار تشکیلاتی داشت البته آقای شهید بهشتی یک کارهایی نیز قبلتر انجام داده بود.

 مدرسه مدرسه حقانی را با مشارکت شهید قدوسی تاسیس کردند در آلمان هم تشکل دانشجویی انجمن های اسلامی اروپا و آمریکا را با همکاری دانشجویان تشکیل می‌دهند.

حتی خیلی جالب است بدانید کسانی که آقای بهشتی در انجمن‌های اسلامی خارج کشور با آنها شنا شدند به همکاری با حزب جمهوری اسلامی پرداختند.

 آقای اسدالله بادامچیان نقل می‌کنند همان ابتدا که آقای بهشتی را دیدند، گفتند: بعد از انقلاب به تشکل نیاز داریم. چون پیش بینی می‌کردند انقلاب به زودی به پیروزی می‌رسد. از همان سال 56 زمینه تاسیس حزب را آغاز کردند. آیت‌الله بهشتی پاییز 57 شروع به دعوت افراد می‌کند و یک هفته بعد از پیروزی انقلاب حزب جمهوری اسلامی اعلام تشکیل می‌‌شود.

که در اسفند همان سال یک میلیون نفر عضو حزب می‌شوند و علت این استقبال هم به خاطر شرایط آن دوره و تصور افراد از جمهوری اسلامی و خوشنامی روحانیون مانند  آقای بهشتی بود. آقای بهشتی در داخل و خارج از کشور بسیار شناخته شده بودند، آقای خامنه‌ای، باهنر و موسوی اردبیلی نیز از روحانیون خوشنام  بود. به همین دلیل این حزب با  حمایت مراجع و مبارزین و امام خمینی روبه‌رو شد.

علت دیگر استقبال مردم هم کارکرد مشخص و هدفمندی حزب بوده است. حزب صرفا با این نگاه که تشکیلاتی تاسیس شود ایجاد نشد.

ایشان جمله معروفی هم دارند که می‌گویند حزب معبد من است، همین نشان دهنده نگاه عمیق ایشان به تأسیس حزب بوده است آیت‌الله بهشتی از ابوالحسن بنی صدر، آقای لاهوتی، موسوی خوئینی‌ها، حبیب الله پیمان تا بچه های هیئت‌های مؤتلفه و گروه های چپ اسلامی را برای عضویت حزب دعوت می‌کند که برخی می‌پذیرند و برخی نمی‌پذیرند و همین باعث ایجاد سریع شورای مرکزی 40 نفری می‌شود و خیلی سریع هم ایجاد می‌شود.

بهرحال این نشانه پس زمینه قبلی تفکر آقای بهشتی بوده و این خلق الساعه نبوده است تجربه احزاب مختلف بعد از انقلاب مشروطه را ایشان بررسی کرده و هوشمندان به فکر تأسیس حزب می‌افتند.

مصاحبه با خبرگزاری فارس ، مستند داستان ناتمام یک حزب

*افراد متضاد و گوناگونی از حبیب الله پیمان گرفته تا آقای آیت و میر حسین موسوی به حزب دعوت شدند که نشان دهنده نگاه وحدت‌گرایانه حزب است. چه اتفاقی افتاد که حزب دچار ریزش شده است.

-این سوال که وجود داشته منتها بنده یک بارهم این سؤال را از آقای مؤمنی در مستند پرسیدم، ایشان هم یک خاطره‌ای از آقای بهشتی نقل کردند و گفتند که من از آقای بهشتی این سؤال را پرسیدم.

ایشان هم گفتند بعضی از دوستان مانند سعید حجاریان به ما طعنه می‌زدند که این چه حزبی است که همه در آن هستند حتی اصطلاحی هم شهید آیت داشتند که می‌گفتند آش شله قلم کار شده که همه نوع فکری در این حزب هست.

آقای بهشتی به منتقدان پاسخ داد این حرف شما درباره اصول درست است اما درباره فروع که قصدمان این است که یک تشکلی ایجاد شود همه در آن فعالیت کنند نادرست است.

تا کنگره اول حزب رویه مذکور ادامه پیدا می‌کند و بعد از آن با تشکیل کنگره و انتشار اساسنامه، طبقه بندی و تصفیه افراد را شروع می‌کنیم تا حزب همگون شود. متأسفانه با شهادت ایشان این همگونی ایجاد نشد.

نکته دوم هم به جامع الاطراف بودن شهید بهشتی باز می‌گردد یک جمله‌ای را آقای موسوی اردبیلی نقل می‌کرد اگر قصد داشتیم با افرادی کار کنیم باید بیش از هشتاد درصد اشتراک بین ما وجود داشت تا این همکاری صورت می‌گرفت.

اما آقای بهشتی با کسانی که کمترین اشتراک را با آنها داشتند حتی کمتر از ده درصد هم می توانسند کار کنند. به همین دلیل آقای موسوی اردبیلی پاییز 58 از حزب جدا می‌شود.

 از سال 60 به بعد کم کم خطوط جریان‌ها مشخص‌تر می‌شود. قبل از آن تاریخ خیلی از خطوط مشخص نبود و یکی از دلایلی که بنی صدر توانست یازده میلیون رای جمع کند مشخص نبودن تفکرات کامل افراد است.

آقای غفوری فرد می‌گفتند که یک شب با آقای باهنر به سمت منزل می‌رفتیم که ایشان از من سوال کرد نظر شما درباره  شورای مرکزی و اعضای حزب چیست؟

من به ایشان گفتم این افراد همه تک ستاره‌های خوبی هستند اما نمی‌توانند با هم کامل شوند. مثالی هم زدم در حزب از یک سو شهید عراقی را می‌بینید روحیه مشخصی دارد و از سوی دیگر فردی مانند شهید درخشان را داریم که با روحیه متعادل قادر به کار جمعی هستند.

از سوی دیگر فردی مانند حسن آیت را داریم که بسیار آدم جنجالی  است که حرف‌هایش را صریح می‌زند و از سوی دیگر هم فرد دیگری مثل مرتضی نبوی و غفوری فرد را داریم که خصلتا انسان‌های آرامی هستند.

شهید باهنر این نظر مرا قبول داشت حتی خود آقای غفوری فرد ادامه داد ناهمگونی حزب را با هیئت مؤسس حزب مطرح کردیم ولی این را محول کرده بودند به تشکیل کنگره اول که دیگر با توجه به اتفاقاتی که افتاد کنگره اول عملا سال 62 تشکیل شد.

*مطابق اسناد امام علاقمند بود روند وحدت گونه در میان اشخاص بعد از انقلاب حفظ شود اما نشد و شما سند تاریخی آنرا در مستند داستان ناتمام یک حزب آوردید.

 امام همیشه یک مورد برایشان خیلی مهم است آن هم حفظ وحدت سیاسی در جامعه و اینکه التهابات در جامعه به حداقل برسد.

ادامه این گفت‌وگو در شماره دیگری در خبرگزاری فارس منتشر می‌شود.

حزب جمهوری اسلامی و مخالفین آن!

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۲۲ ق.ظ

این مقاله به مناسبت سالگرد تاسیس حزب جمهوری اسلامی در سایت فارس نیوز منتشر شده بود که آن را در اینجا نیز می توانید مطالعه نمائید.


پس از آنکه حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 29 بهمن 1357 اعلام موجودیت کرد و در مدتی کوتاه توانست جمعیتی قابل توجه را به عضویت خود در آورد ، مخالفت ها با این حزب تازه تاسیس آغاز شد.

مخالفین که برخی از آنها اگرچه با نظام تازه تاسیس سیاسی ایران هم مخالف بودند و بالطبع با حزب جمهوری اسلامی هم مخالفت می ورزیدند اما برخی از آنها با رهبری انقلاب و نظام اسلامی موافق بودند اما در رقابت های سیاسی مخالف حزب جمهوری اسلامی دسته بندی می شدند.

اگر بخواهیم مخالفین حزب جمهوری اسلامی را بر بشماریم می توانیم به گروه ها و احزاب ذیل اشاره نمائیم؟

1-      بنی صدر و حامیان او

سید ابوالحسن بنی صدر اگرچه از اعضای شورای انقلاب محسوب می شد و به دلیل آنکه فرزند آیت الله بنی صدر روحانی مشهور همدانی بود و در دسته بندی های سیاسی نیز در آن زمان از حامیان امام خمینی در مجلس خبرگان قانونی اساسی محسوب می شد و برای عضویت در حزب جمهوری اسلامی هم دعوت شده بود اما وی این دعوت را نپذیرفته بود و از میانه سال 1358 مخالفت های او با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن آغاز شده بود.

اوج این اختلافات را در انتخابات ریاست جمهوری سال 1358 و مجلس شورای اسلامی و همچنین در وقایع سال 1359 و 1360 باید جستجو کرد.

بنی صدر پس از مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی اختلافات خود با رهبران حزب را آشکار نمود و صف مخالفین درجه اول حزب جمهوری اسلامی قرار گرفت.او حتی در این دسته بندی های سیاسی در مقابل دوست قدیمی خود حسن ابراهیم حبیبی که مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی بود قرار گرفت و پس از پیروزی بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری هر از گاهی سعی می نمود حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن را مورد حملات خود قرار دهد.



 

ترکیب رای دهندگان به حسن حبیبی در مقطع انتخابات سال 1358 جالب توجه بود.علاوه بر حزب جمهوری اسلامی که رسما از وی حمایت نموده بود ، هم حزبی های سابق حبیبی در نهضت آزادی همانند محمد توسلی(شهردار وقت تهران) نیز از وی حمایت کردند.حتی در آن ایام عبدالکریم سروش از دوستان سابق بنی صدر هم از حبیبی حمایت نموده بود.

بنی صدر در جمله ای تحقیر آمیز مدعی شده بود به جز مسعود رجوی( که رد صلاحیت شد) ، بقیه کاندیداهای ریاست جمهوری دارای بدنه اجتماعی نبوده و نیستند!

 

 

2-      جنیش ملی مجاهدین(سازمان مجاهدین خلق)

از گروه های مخالف نظام اسلامی و چارچوب های فکری امام خمینی(ره) می توان جنبش ملی مجاهدین وقت و سازمان مجاهدین خلق که بعدترها تبدیل به سازمان شد را نام برد که از روزهای ابتدایی تشکیل حزب جمهوری اسلامی مخالف سرسخت این حزب و رهبران آن بود.آنهایی که روزهای انقلاب را به خاطر دارند حتما به یاد می آورند که رهبران این سازمان تروریستی از همان روزهای ابتدایی شعارهای خود را علیه رهبران حزب به خصوص آیت الله بهشتی سر می دادند و در مراسم ها و تجمعات خود شدیدترین تهمت ها را به دبیر کل حزب جمهوری اسلامی وارد می کردند.اتفاقات 14 اسفند 1359 و ترورهای تابستان سال 1360عمق کینه این گروه از یاران امام (ره) را به نمایش گذاشت و اسنادی که بعدترها آشکار و علنی شد نشان می داد که این گروه سعی در اجرایی نمودن سیاست های دشمنان خارجی جمهوری اسلامی در داخل را داشته است.

این گروه به دلیل نفاق خود ابتدا سعی نموده بود با پنهان شدن در پشت شخصیت آیت الله طالقانی از زبان ایشان رهبران نظام اسلامی و حزب جمهوری اسلامی را مورد تخریب قرار دهد که موفق نشد.شعار آنها در روزهای ابتدایی پس از رحلت آیت الله طالقانی که شعار سر می دادند:"بهشتی ، بهشتی، طالقانی را تو کشتی!" از مشهورترین شعارهای منافقانه آنها علیه دبیر کل مظلوم حزب جمهوری اسلامی بود.

3-      خط سومی ها!

جریان موسوم به جریان یا خط سوم گروهی بودند که به ظاهر نه موافق حزب جمهوری اسلامی بودند و نه موافق بنی صدر و به همین دلیل هم نام خط سوم را برای خود برگزیده بودند.این گروه بعدترها در سال 1359 و 1360 ظهور پیدا کرد و برخی از اعضای آن همانند محمد موسوی خوئینی ها که نقش قابل تاملی در برخی از وقایع سال های اول انقلاب داشته است در ابتدا از دوستان شهید بهشتی و اعضای حزب جمهوری اسلامی بوده است و در نگارش اساسنامه حزب جمهوری نیز ایفای نقش نموده بود اما مدت زمان کوتاهی بعد تبدیل به مخالف سرسخت حزب جمهوری اسلامی و شهید بهشتی شد.

از مشهورترین اعضای دیگر خط سوم می توان به مرحوم سید احمد خمینی فرزند امام (ره) اشاره کرد که از منتقدین حزب جمهوری اسلامی در روزهای ابتدایی انقلاب به شمار می رفت اما بعدترها با آشکار شدن چهره منافق بنی صدر مواضع سیاسی خود را اصلاح نمود و به اعضای حزب جمهوری اسلامی نزدیکتر شد.

 

4-      جامعه روحانیت مبارز تهران

در انتخابات سال 1358 ریاست جمهوری جامعه روحانیت مبارز تهران از جمله منتقدین حزب جمهوری اسلامی در آن انتخابات بود و به همین دلیل هم بر خلاف حزب جمهوری اسلامی از کاندیداتوری بنی صدر حمایت کردند.این اختلافات بعدترها به ظاهر کم شد اما تا انتهای فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خرداد 1366 این اختلافات وجود داشت.

فراموش نکنیم مرحوم آیت الله مهدوی کنی دبیر کل این تشکل سیاسی روحانی، بود که در آن سالها از حامیان بنی صدر به شمار می رفت ولی بعدترها تبدیل به مخالف سرسخت بنی صدر و از حامیان شهید بهشتی شدند.

در اصل رهبران اصلی حزب جمهوری اسلامی همانند شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی خود از موسسین جامعه روحانیت مبارز بودند که بعدترها به حزب جمهوری اسلامی رفتند ، اما این رفاقت دیرینه با دیگر اعضای جامعه روحانیت باعث نشده بود تا اختلافات بروز پیدا نکند.

5-      جنبش مسلمان مبارز

از گروه های دیگر منتقد حزب جمهوری اسلامی جنبش مسلمان مبارز به رهبری حبیب الله پیمان بود.با آنکه پیمان خود به حزب جمهوری اسلامی دعوت شده بود اما این دعوت را نپذیرفته بود و بعدترها در مناظرات سال 1360 با آنکه در کنار مرحوم شهید بهشتی قرار می گرفت اما اختلافات و مخالفت های وی با حزب جمهوری اسلامی علنی و آشکار بود.بعدترها شاگرد او میر حسین موسوی به حزب جمهوری اسلامی پیوست و همان خط پیمان را در حزب پیگیری می کرد.

6-      روشنفکران غیر مذهبی

از دیگر مخالفین سرسخت حزب جمهوری اسلامی می توان به روشنفکران غیر مذهبی همانند اعضای کانون نویسندگان ایران اشاره نمود که اگر چه به ظاهر فعالیت های فرهنگی داشتند اما در اصل فعالیت های سیاسی پر رنگی را انجام می دادند.

از اعضای سرشناس سیاسی آن می توان به سیاوش کسرایی و احمد شاملو اشاره نمود که گرایشات نزدیک به حزب توده داشتند و با حزب جمهوری اسلامی سرسازگاری نداشتند.

7-      نهضت ازادی ایران و جبهه ملی

از مخالفین دیگر سرشناس حزب جمهوری اسلامی می توان به اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی ایران اشاره نمود که از بدو تشکیل حزب جمهوری اسلامی با این تشکل انقلابی مخالف بودند.اگر چه روزگاری شهید بهشتی از علاقمندان به نهضت ازادی و رهبران آن بود و با برخی از اعضای آن در شورای انقلاب هم همکار و هم جبهه بودند اما دیری نپائید که اختلافات خود را بروز داد و دوستان قبل از انقلاب تبدیل به منتقدین و مخالفین بعد از انقلاب شدند.

جبهه ملی نیز پس از انتقاد به لایحه قصاص در سال 1358 از طرف حضرت امام مرتد اعلام شدند و از صحنه سیاسی ایران حذف شدند.

8-      حزب توده

این حزب از احزاب مارکسیستی دوران بعد از به سلطنت رسیدن محمد رضا پهلوی بود که مورد حمایت شوروی در ایران قرار داشت.حزب توده پس از ماجرای ترور محمد رضا پهلوی در دانشگاه تهران در سال 1327 غیر قانونی اعلام شد امام همواره در دهه 30 و دهه 40 در ایران به صورت زیر زمینی فعالیت می کرد و نقشی مشکوک در ایران داشته است.سال 1357 با پیروزی انقلاب اسلامی اعضای این حزب که در آلمان شرقی و شوروی سکونت داشتند یک به یک به ایران بازگشتند و به دلیل آنکه نورالدین کیانوری از نوادگان مرحوم آیت الله شیخ فضل الله نوری بود و به گمان آنکه می توان با رهبران جمهوری اسلامی رابطه حسنه برقرار نماید به اشاره شوروی دبیر کل حزب توده شد.این حزب در ابتدای انقلاب با جمهوری اسلامی و اعضای حزب جمهوری رابطه به ظاهر خوبی داشت اما پس از وقایع سال 1360 آرام آرام به مخالفین حزب جمهوری اسلامی تبدیل شد تا بهمن ماه 1361 که فعالیت های این حزب در ایران ممنوع اعلام شد و کادر رهبری آن دستگیر شدند.

 

از مجموع احزاب و گروه های مخالف حزب جمهوری اسلامی می توان به نتیجه گیری کلی دست یافت و آنکه اینکه به جز منتقدین روحانی حزب جمهوری اسلامی که شامل طیف راست و چپ سیاسی در ایران می شدند مابقی مخالفین حزب در اصل مخالفین نظام اسلامی بودند که مخالفت با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن را در اصل مخالفت با اصل نظام می دانستند و سعی در تضعیف کردن آن داشتند.

نکته بعد در مورد اختلافات جامعه روحانیت مبارز تهران با حزب جمهوری اسلامی در مقطع سال 1358 باید این مطلب را مد نظر داشت که بعد از رسوایی بنی صدر عملا موضع بر حق حزب جمهوری اسلامی آشکار شد و جامعه روحانیت مبارز تهران نسبت به قبل تغییر مشی قابل توجهی از خود نشان داد اما خط سومی ها که بعدترها مجمع رحانیون مبارز را تشکیل دادند تا به آخر فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خرداد 1366 از منتقدین و مخالفین حزب جمهوری باقی ماندند و سپس در سال 1367 تشکیلات خود تحت عنوان مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادند.از اعضای این تشکل روحانی که مخالف و منتقد حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن بودند می توان به سید محمد موسوی خوئینی ها ، آیت الله توسلی و امامی جمارانی اشاره نمود.در اصل اعضای دفتر امام خمینی(ره) که در آن زمان از طیف چپ روحانیون محسوب می شدند از مخالفین اصلی حزب جمهوری اسلامی بودند و برخی از کارشناسان سیاسی و مورخین نیز معتقد هستند همین ترکیب دفتر حضرت امام (ره) در مخالفت ایشان با فعالیت های حزب جمهوری اسلامی بی تاثیر نبوده است.