گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

 

برای مشاهده قسمت پنجم برنامه ویرگول با حضور آقایان میلاد دخانچی و جعفر حسن خانی و بحث پیرامون اینکه آیا نظام جمهوری اسلامی ناکارآمد است؟ می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

 

چه شد که جمهوری اسلامی ایران، قطعنامه 598 را پذیرفت؟ این پرسش از آن دسته پرسش‌هاست که پیش کشیدن آن، پاسخ‌های متفاوتی را به دنبال دارد. کتاب «جنگ و صلح» نیز کوششی در جستجوی پاسخ این پرسش است و برای رسیدن به پاسخ، صحبت‌های شماری از صاحب‌نظران را مرور می‌کند.
«جنگ و صلح» نام دارد و عنوان فرعی «روایتی از سال‌های قبل و بعد از پذیرش قطعنامه 598» روی جلد آن دیده می‌شود. مجموعه‌ای است از شانزده مصاحبه درباره مباحث پیش و پس از پذیرش قطعنامه 598 و درنگی است بر آرا و نظرات مختلف و حتی متضاد با یکدیگر درباره روند آغاز و امتداد و پایان جنگ تحمیلی، و نیز چگونگی مدیریت اقتصاد جنگ و تصمیماتی که در آن سال‌ها گرفته شد.
 
این کتاب که سال 1400 به کوشش انتشارات صاد منتشر شد، مجموعه‌ای از گفت‌وگوهاست و از این‌رو استفاده از واژه «روایت» برای آن خالی از ایراد نیست. هر کدام از مصاحبه‌شونده‌ها روایتی متفاوت با دیگران ارائه می‌کنند و ما در کتاب نه با یک روایت منفرد که با چند روایت مجزا و مستقل از یکدیگر سروکار داریم و به همین دلیل شاید بهتر بود در عنوان فرعی آن به‌جای «روایت» از «روایت‌ها» استفاده می‌شد.


سید محمد مهدی دزفولی کار پژوهش و تنظیم نهایی مصاحبه‌ها را انجام داده است و در مقدمه کتاب، جنگ را به دو بخش مجزا از هم تقسیم می‌کند و آزادسازی خرمشهر در بهار 1361 را نقطه گذر از بخش اول به بخش دوم می‌بیند. در بخش نخست که از شروع جنگ تا سوم خرداد 1361 ادامه داشت، دشمن متجاوز را از بیشتر مناطق اشغالی بیرون کردیم و قوای بعثی را به آن سوی مرزهای بین‌المللی عقب راندیم. بخش دوم جنگ، پس از آن آغاز شد، طولانی‌تر و به تعبیر دزفولی «مهم‌تر» از بخش نخست بود و به دنبال چند سال درگیری نظامی پرافت‌وخیز، سرانجام با پذیرش قطعنامه 598 به پایان رسید.


دزفولی در توضیح محتوای کتاب و انگیزه و دلایلی که او را به انجام این کار ترغیب کرد می‌نویسد این کتاب «درواقع اثری مربوط به بازخوانی بخش دوم جنگ تحمیلی و چگونگی پایان یافتن جنگ تحمیلی است و پس از آن وارد دوران سازندگی در دو دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی از سال 1368 تا 1376 می‌شود. درواقع، هدف از تألیف و گردآوری این اثر، پرداختن به چرایی و چگونگی پذیرش قطعنامه 598 پس از هشت سال جنگ میان ایران و عراق است و اینکه چطور شد که حضرت امام که بر رسیدن ایران به خواست‌های مشروع خود همانند تعیین و مجازات متجاوز، گرفتن غرامت و بازگشت دولت متجاوز بعثی عراق به مرزهای بین‌المللی تأکید داشتند، بدون محقق‌شدن این شروط در تیر ماه 13674 به ناگاه قطعنامه را پذیرفتند و جنگ ایران و عراق این‌گونه پایان یافت.»


کمتر از یک سال بعد، در خرداد 1368 دولتی به ریاست آیت‌الله هاشمی آغاز به کار کرد که «سرآغاز فصل جدیدی در جمهوری اسلامی شد.» سپس می‌افزاید «به نظر می‌رسد پس از گذشت بیش از 33 سال از پایان جنگ تحمیلی و همچنین نزدیک به 24 سال از سپری شدن دوران دولت سازندگی، بررسی این دو مقطع برای آیندگان و عبرت‌آموزی از آن مهم باشد. مقاطع دهه 60 و 70 درواقع ریل‌گذاری ایران پس از انقلاب بود که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی (داخلی و خارجی) حائز اهمیت است.»
 
دزفولی در بخش آغازین کتاب، به جنگ تحمیلی و برخی مسائل و چالش‌های مرتبط با آن می‌پردازد. برای مثال، به ماجرای مک‌فارلین و افشای سفر هیئت آمریکایی اشاره می‌کند و معتقد است این ماجرا «نشان داد که برخی مقامات ایرانی... تمایل به برقراری رابطه با آمریکا از طریق تبادل سلاح دارند که مسأله‌ای مهم و قابل‌تأمل در سال‌های اوج جنگ بود.» یا روی شکل‌گیری مجمعی در مجلس شورای اسلامی (دوره دوم) موسوم به مجمع عقلا انگشت می‌گذارد و کوشش‌هایی را که اعضای آن برای ختم هرچه سریع‌تر جنگ به کار بسته بودند یکی از مسائل مهم تاریخ جمهوری اسلامی عنوان می‌کند.


می‌نویسد «جنس مجمع عقلا بیش از آنکه سیاسی باشد، گفتمانی بود و حکایت از شکل‌گیری گفتمانی جدید در کشور داشت که بخشی از آن در جامعه بود و بخش دیگر آن در مجلس دوم شورای اسلامی و در میان مسئولین؛ گفتمانی که موافق ادامه جنگ نبود و به حسب ظاهر، ادامه جنگ را برخلاف مصلحت نظام می‌دانست.» نیز اشاره می‌کند که فعالیت‌های این مجمع خوشایند امام خمینی (ره) نبود و زیرا در نگاه ایشان صلحی که در آن منافع جمهوری اسلامی نادیده گرفته شود، طرف متجاوز جنگ معلوم نشود، سرنوشت اسرا مبهم باقی بماند و بحث غرامت مطرح نشود، صلح شرافتمندانه‌ای نبود و با هیچ عقل و منطقی هم نمی‌خواند.
 
اما بعدتر، در تابستان 1367 شرایط چنان رقم خورد که امام خمینی (ره) قطعنامه 598 را که از آن به «نوشیدن جام زهر» تعبیر می‌کرد  پذیرفت. تصمیمی که به زعم دزفولی - و بسیاری دیگر - تصمیمی متفاوت با رویه قبلی ایشان بود. دزفولی می‌نویسد «همواره در طی این سال‌ها چگونگی پذیرش قطعنامه 598 توسط امام (ره) مورد بحث‌های مفصل و بی‌پایان قرار گرفته است که نشان از اهمیت آن مقطع تاریخی دارد. اینکه آیا مسئولین دولتی وقت مقصر بودند یا خیر و کوتاهی کردند، اینکه فرماندهان نظامی در سپاه و ارتش چه گزارش‌هایی به امام (ره) منتقل کردند و اینکه فرماندهی جنگ یعنی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در تیر ماه 67 چگونه شرایط جنگ را برای امام (ره) تشریح کرد که ظرف مدت دو هفته نظر امام (ره) از ادامه جنگ به پذیرش قطعنامه تغییر کرد، همگی از بحث‌های تاریخی – سیاسی مهمی است که بازخوانی آن‌ها مهم و کلیدی است و تلاش شده در اثر پیش رو این بازخوانی در مصاحبه با کارشناسان صورت بگیرد.»

 

برای مشاهده این گزارش در سایت خبرگزاری ایبنا می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

به گزارش خبرگزاری فارس، مراسم رونمایی از کتاب «مصاف» با حضور عمادالدین باقی نویسنده و پژوهشگر، سیدمحمدعلی ابطحی، معاون و رئیس دفتر سابق سیدمحمد خاتمی و سیدجواد حسینی پژوهشگر و معاون فرهنگی دانشجویی دانشگاه امام صادق روز گذشته دوشنبه ۱۷ بهمن برگزار شد.

این کتاب به موضوع تقابل سه نفر از چهره‌های مطرح حوزه‌ها در دهه اول انقلاب اسلامی، یعنی ‌شریعتمداری، منتظری و محمد شیرازی با انقلاب اسلامی مردم ایران و رهبری حضرت امام (ره) پرداخته است.

در ابتدای این مراسم، سیدمهدی دزفولی نویسنده اثر گفت: انگیزه تألیف و نگارش این کتاب در سال ۱۳۹۸ شروع شد و اینکه احساس می‌شد بخش مهمی از تاریخ دهه اول انقلاب که زمان مهم و کلیدی هم بوده، مورد غفلت واقع شده است و من تلاش کردم این مقطع مهم که در واقع تقابل برخی از چهره‌های روحانی و حوزوی با حضرت امام (ره) بوده است را بیان کنم و بگویم بر خلاف باور و تصور عده‌ای که گمان کرده و می‌کنند که انقلاب اسلامی، انقلابی بوده است که همه روحانیت و حوزه‌ها در آن نقش داشته‌اند و به تعبیر شریعتی روحانیت یک حزب تمام بوده، در واقع این طور نبوده است.

وی ادامه داد: اتفاقاً برخی از مخالفین و دشمنان جدی و اصلی انقلاب اسلامی مردم ایران و رهبری امام (ره) در حوزه‌ها و در میان روحانیون بوده‌اند که مطرح ترین آن افراد، افرادی همانند ‌شریعتمداری و شیرازی بوده‌اند. منتظری هم در دهه اول انقلاب همراه انقلاب و امام (ره) بود اما بعد از ماجراهای سال ۶۷ و ۶۸ تبدیل به منتقد و مخالف شد و پشت پا به تمام آن سوابق قبلی زد و تبدیل به یکی از مخالفین جدی نظام جمهوری اسلامی شد.

وی افزود: حضرت امام (ره) هم در اسفند ۶۷ که هم اکنون در آستانه سالگرد آن هم هستیم در پیام منشور روحانیت مبارز خودشان به همین مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها اشاره کرده‌اند و اینکه از برخی از همین جریانات خون دل خوردند و برخی‌ها وی را به دلیل سیاسی بودن و یا حتی سابقه تدریس فلسفه نجس می‌دانستند!

دزفولی گفت: تمام تلاش من این بوده است که در کتاب «مصاف» به همین جریانات و کارشکنی‌ها و مخالفت‌ها اشاره کنم و زمانی که اثر به دوستان نشر معارف داده شد این دوستان هم از آن استقبال کردند و کتاب به زیور طبع آراسته شد و من همین جا از این دوستان بابت اعتماد به بنده و چاپ این کتاب تشکر می‌کنم.

مواردی در کتاب «مصاف» بی‌انصافی درباره منتظری است

عمادالدین باقی در ادامه این مراسم گفت: این کتاب تلاش خوبی برای بیان مقطعی از تاریخ انقلاب ایران است. من حقیقتش قصد شرکت در این مراسم را نداشتم اما احساس کردم نباید حق منتظری ضایع شود و باید واقعیت‌ها بیان شود و یکی از دلایل حضور من در این مراسم، دفاع از منتظری بوده است. همچنین من زمانی که دزفولی را دیدم، خاطرات حدود سی ـ چهل سال قبل خودم زنده شد که زمانی کتابی نوشتم (حزب قاعدین زمان) و بسیار هم چاپ شد و بازخورد زیادی درباره انجمن حجتیه داشت، اما بعداً پشیمان شدم. من راهی را رفتم که درست نبود و امروز هم آمدم تا به وی بگویم راه مهمی را می‌روند، اما اشتباهات تکرار نشود. در واقع دزفولی همان من سی ـ چهل سال پیش است که مقابل چشمانم قرار دارد.

وی افزود: نویسنده در این کتاب به بخش‌های خوب و مهمی اشاره کرده، اما برخی از موارد را آورده‌اند که درباره منتظری بی‌انصافی است. مثلاً گفته‌اند که منتظری اختیاراتی داشت که در حد رئیس شورای عالی قضایی وقت بود و وی خودش از افراد باعث و بانی آن شرایط قضایی در دهه ۶۰ بوده است. به دلیل این اختیارات پس چرا و به چه چیز نقد می‌کند و می‌گوید وضعیت دستگاه قضایی بد بوده است؟

باقی تصریح کرد: در صورتی که شما اگر نشریات دهه ۶۰ را ببینید در همان ایام مشاهده می‌کنید که منتظری خودشان از دستگاه قضایی انتقاد می‌کردند و روزنامه‌ها هم تیتر می‌زدند. یا نوشته‌اند که منتظری مرجع نبود و برای وی مرجع سازی شد؛ در صورتی که وی قبل از انقلاب مرجع بود و مردم اصفهان و نجف آباد از وی تقلید می‌کردند. یا گزینه رهبری شدن وی چیز عجیبی نبود. من قبل از انقلاب از شهید بهشتی این را شنیده بودم که نظرشان بعد از امام بر منتظری بود و اخیراً کتابی هم منتشر شده است که مشخص شده امام موسی صدر هم به منتظری نگاه داشتند.

این نویسنده و پژوهشگر گفت: یا گفته‌اند که منتظری با فتوا و حکمی که دادند، باعث شدند که حکم مفسدین فی الارض اعدام صادر شود و فتوا و حکم امام این بود، در صورتی که این بحث برای اواسط دهه ۶۰ است و تا امروز همین حکم صادر می‌شود. یعنی منتظری نهایتاً یک یا ۲ سال که در قدرت بودند از زمان صدور این حکم دخالت داشتند، شما قبل و بعد از آن را چطور به منتظری مربوط می‌دانید؟

وی افزود: همچنین دزفولی در کتابش به این مساله پرداخته‌ که منتظری به ضرب و زور دستگاه‌های حاکمیتی مرجع شدند. خب امام هم همین طور بود. قبل از انقلاب خیلی‌ها مرجعیت وی را قبول نداشتند، آیا این دلیل می‌شود که بگوئیم برای امام هم مرجعیت سازی شد؟ در کل باید بگویم تلاش دزفولی تلاش خوب و قابل تقدیری بوده است، اما ما ملاک حق و باطل را نباید امام قرار دهیم. چیزی که وی در پشت جلد کتابش نوشته‌ یعنی وی تکلیف خودش را مشخص کرده است و امام را محور حق قرار داده و دیگر مخالفین وی را ناحق کرده است؛ در صورتی که این نوع برخورد درست به نظر نمی‌رسد.

نباید تاریخ را یک طرفه قضاوت کنیم

در ادامه مراسم محمدعلی ابطحی هم به نقد و بررسی کتاب پرداخت و گفت: ما نباید تاریخ را یک طرفه قضاوت کنیم و بگوییم فلان فرد در مقطعی اینگونه بود و تا آخر بر اساس همان یک مقطع بخواهیم قضاوت کنیم. مثلاً اینکه گفته شود آیت الله خامنه‌ای زمانی در مشهد افرادی را تائید می‌کردند و بعد همان افراد منحرف نامیده شدند، نباید به این معنا باشد که همیشه همین روند در مورد آیت الله خامنه‌ای وجود داشته و امروز بر این اساس وی را قضاوت کنیم.

وی افزود: منتظری در مقطعی در دهه ۶۰ شاید حکمی داده باشد، اما روح کلی منتظری و منش و رفتار وی رفتارهای انسانی و دلسوزانه بوده است. وی اساساً فردی بود که به انسان‌ها بسیار اهمیت می‌داد.

ابطحی گفت: در مورد جریان انقلاب اسلامی و حوزه‌ها نیز باید بگویم که بله این حرف درستی که دزفولی گفتند و در این کتاب هم آمده است که همه روحانیت پشت سر امام نبودند و جریان امام اتفاقاً جریان خاصی در میان حوزه‌ها و روحانیت بوده است. حوزه سنتی ما هیچ وقت ارتباط خوبی با انقلاب و حرکت‌های انقلابی نداشته است. من یک خاطره نقل کنم از آیت الله خامنه‌ای در مورد پدر همسرم که مرحوم موسوی نژاد بوده است.

وی تصریح کرد: یک بار آقای خامنه‌ای را زمانی که ما رفت و آمد داشتیم دیدم که وی فرمودند پدرخانم شما موسوی نژاد است؟ بعد گفتند عجب، خاطرت هست که این جریان که در واقع ۹۹ درصد جریان حوزه مشهد بود چقدر ما را قبل از انقلاب اذیت کردند؟ چون اینها سنتی بودند و با انقلابی‌ها خیلی رابطه خوب و حسنه‌ای نداشتند.

وی افزود: این واقعیت آن زمان حوزه‌های علمیه سنتی ما بوده است. الان هم همین است. روحانیت سنتی ما که من اسمشان را مذهبی‌های سکولار می‌گذارم، همین الان هم رابطه خوبی با حاکمیت و سیاسیون ندارد و هیچ باجی به حاکمیت نمی‌دهد. این‌ها معنی‌دار است و اگر شما بخواهید کتاب بنویسید باید این روحانیت را هم در این کتاب بیاورید. شما الان در واقع کار سیاسی کرده‌اید و سه نفر را انتخاب کرده‌اید.

ابطحی گفت: یا وقتی بحث شیعه انگلیسی مطرح می‌شود، ما شیعه انگلیسی‌های دیگری هم داریم که باید افرادی مثل ‌آقای جنتی و یا سیدان مشهد را هم جز این طیف شیعه انگلیسی محسوب کرد. چون همان کارها را می‌کنند!

در ادامه علیجان زاده به نمایندگی از نشر معارف، منتشرکننده کتاب «مصاف» ضمن نقد صحبت‌های ابطحی، جریان کنونی حوزه در قم و مشهد را جریانی دانست که بعضاً حامیان حاکمیت نیز هستند و با برشمردن برخی از مراجع همانند ‌آیت‌الله مکارم شیرازی، سبحانی و یا حتی سیستانی این افراد را حامی انقلاب اسلامی دانست و صحبت‌های ابطحی را بسیار دور از واقعیت‌های حوزه‌های علمیه و روحانیت در این دوره عنوان کرد. به خصوص با ابراز تعجب از قیاس شیعه انگلیسی با افرادی همانند ‌آقایان جنتی و سیدان!

در ادامه مراسم سیدجواد حسینی درباره این کتاب گفت: کتاب دزفولی از این جهت که به بررسی مقطع مهم تاریخ انقلاب که قبلاً کم به آن توجه شده است پرداخته است مورد توجه است و من از این حیث این کار را کار خوبی می دانم.

وی افزود: اولاً من باید بگویم اولین مرجع سازی که در تاریخ شیعه انجام شد در واقع برای منتظری بوده است. منتظری به دلیل زیر سوال بردن علم غیب امام در کتاب شهید جاوید، به دلیل زیر سوال بردن عصمت حضرت زهرا (س) و به دلیل برخی مواضع خاص وی در بیان روحانیت قبل از انقلاب به شدت مخالفین جدی داشت و پایگاه جدی نداشت. اگر امام (ره) از وی حمایت نمی‌کرد، وی شانسی برای مرجعیت داشت؟ در مورد مرجع تقلید بودن وی در اصفهان و نجف آباد هم باید بگویم که این مرجعیت منطقه‌ای که در خیلی جاها بوده است و الان هم وجود دارد، اما مرجعیت عام فرق داشته است. مرجعیت عام را قطعاً امام (ره) و انقلاب برای منتظری درست کردند.

 سیدجواد حسینی تصریح کرد: هاشمی دنبال این بود که رساله منتظری منتشر شود. هاشمی هم اسم وی را برای قائم مقامی در سال ۱۳۶۴ مطرح کرد. ابطحی اگر می‌خواهد اینگونه تاریخ انقلاب را زیر سوال ببرد که منتظری را خود نظام بزرگ کرد و بعد در یک پروژه وی را به دلایلی حذف کردند، به این هم پایبند باشند که هاشمی هم زیر سوال می‌رود و نقش وی در این جاها برجسته می‌شود.

محمدعلی ابطحی در پاسخ به این نکته گفت: بله من منکر این نیستم که اگر کسی مثل هاشمی هم خطا کرده است، بیان شود. البته این را هم بگویم که در بزرگ شدن منتظری و در حذف منتظری، سیداحمد خمینی، نقش جدی و اصلی داشته است و من این را باید بگویم.

حسینی در ادامه با بیان اینکه منتظری فقه دولت اسلامی نوشته است و کتاب ولایت فقیه وی تئوری‌پردازی برای ولایت فقیه کرد، گفت: وی خودش معتقد بود که ولی فقیه باید در تمامی ابعاد حاکمیت دخالت داشته باشد و زیر نظر وی همه چیز انجام شود و ولی فقیه باید مسائل را کنترل کند. من تعجب می‌کنم که منتظری تا این حد برای ولی فقیه اختیار قائل بود و خودش به عنوان جانشین و قائم مقام رهبری در امور دخالت می‌کرد و بعد می‌گفت من تمایلی به حکومت و قدرت نداشتم. وی تمایل نداشت و این‌طور رفتار می‌کرد، اگر تمایل داشت چه می‌کرد؟

وی افزود: ‌ای کاش نویسنده یک بار برای همیشه در کتاب خودش می‌گفت که بیت منتظری یعنی چه افرادی؟ بالاخره سیدهادی هاشمی، شیخ الشریعه، سیدمهدی هاشمی، فتح الله امید نجف آبادی و.... کجای بیت منتظری بودند؟ این کار در این کتاب نشده و کاش انجام می‌شد. این به نظر من مهم و کلیدی بوده است؛ اگر محقق می‌شد.

منتظری یکی از گزینه‌های آمریکایی‌ها برای آینده ایران بود

سیدمهدی دزفولی در ادامه جلسه و صحبت‌های خود نیز با بیان اینکه منتظری در دهه اول انقلاب چون خودش در رأس قدرت قرار گرفته بود و به هر دلیلی از جمله ترور رهبران انقلاب همانند مطهری و بهشتی و … گزینه رهبری آینده محسوب می‌شد، گفت: او به شدت درباره ولی فقیه و اختیارات او تئوری‌پردازی کرده بود و قائل به دخالت ولی فقیه در امور قدرت و حاکمیت بود، اما تا وی از جانشینی رهبری عزل شد شروع کرد به نقد ولایت فقیه کرد و اینکه منکر اختیارات ولی فقیه شد و اینکه ولی فقیه صرفاً باید نظارت داشته باشد!

وی افزود: به علاوه اینکه من درباره منتظری هم در کتاب و در جریان پرونده مک فارلین آورده‌ام که وی و بیتشان به عنوان یکی از گزینه‌های آمریکایی‌ها برای مسائل آینده ایران مد نظر بودند. اسنادش در کمیته تاور هم آمده است. چرا؟ چون افرادی همانند منوچهر قربانی‌فر و فتح الله امید نجف آبادی نفوذ در بیت منتظری داشتند و همین‌ها باعث طمع آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها به وی و بیتشان شده بود. بازی سیدمهدی هاشمی در مک فارلین، سوای از قتل‌ها برای همین بود. ما باید به اینها هم توجه کنیم که بیت منتظری چه مسائل جدی دیگری داشت که در این سه دهه به آنها اشاره نشده است.

دزفولی گفت: یک نکته هم درباره صحبت باقی درباره مرجعیت امام بگویم. زمانی که آیت‌الله‌ العظمی بروجردی مرحوم شدند در سال ۱۳۴۰ روزنامه‌ها از چهار نفر به عنوان گزینه مرجعیت نام بردند. ‌شریعتمداری و گلپایگانی و لنگرودی و روح الله خمینی. این برای سال ۴۰ است و امام (ره) آنقدر مشهور و جایگاه دار بود که مرجعیت وی از همان سال ۱۳۴۰ مطرح بود و من در همین کتاب «مصاف» این را آورده‌ام. منتظری اگر ادعا می‌کنند که وی در سال ۱۳۴۲ برای امام نامه امضا کردند که وی مرجع هستند و امام اعدام نشدند، خلاف واقعیت تاریخی دارند ادعا می‌کنند و شما حرف‌های وی را تکرار می‌کنید.

عمادالدین باقی با بیان اینکه عنوان خوبی برای کتاب انتخاب کردید، گفت: اینکه سیدمهدی هاشمی جعبه سیاه بیت منتظری بوده است، اما من می گویم سیدمهدی هاشمی جعبه سیاه کل نظام بوده است و شما بیا و این جعبه سیاه را برای کل نظام باز کن. به علاوه اینکه شما سعی کرده‌اید بگویید منتظری تحلیل سیاسی نداشت و ساده لوح بود اما تاریخ نشان داد واقعیت چه بوده است.

سید جواد حسینی با بیان نکته پایانی درباره منتظری و اینکه وی بینش سیاسی درستی نداشت با بیان خاطره از مرحوم آیت الله مهدوی کنی در کتاب خاطراتشان گفت: آقای‌ مهدوی می‌گفتند من نه منتظری را زمان قائم مقامی خیلی بالا بردم، نه بعد عزل پایین آوردم. چون وی را می‌شناختم و جایگاهش را می‌دانستم و اغراق گویی نمی‌کردم. او مدرس خوب و متبحری بود، اما بینش و درک سیاسی عمیق و جدی نداشت و نباید وی را زیاد مطرح می‌کردیم.

 

برای مشاهده متن اصلی خبر در سایت خبرگزاری فارس می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

برای مشاهده صحبت های من درباره جشنواره فیلم فجر چهل و یکم که در بهمن ما 1401 برگزار شد می توانید اینجا را کلیک و برنامه نقد سینمایی شبکه پنج سیما را مشاهده نمائید و بیست دقیقه آخر این برنامه را ببینید.

 

خوشحال میشوم اگر نکته ای داشتید برای من ارسال کنید.  

 

کتاب «مصاف» فردا در خانه کتاب رونمایی می‌شود. این کتاب به یکی از بخش‌های کمتر گفته شده تاریخ انقلاب اسلامی اشاره دارد. مهدی دزفولی، نویسنده و پژوهشگر این کتاب که در زمینه ساخت مستند نیز فعالیت دارد، در گفتگو با «جوان» درباره لزوم نگارش کتاب‌هایی با محوریت تاریخ انقلاب اسلامی که مخاطبانش نسل جوان باشد، می‌گوید: «فضاسازی ماهواره‌ها و شبکه‌های اجتماعی همانند اینستاگرام را نباید دست کم گرفت. من تلاش کردم قرائت متفاوتی از دهه اول انقلاب برای جوانان امروز با تمرکز بر بچه‌های دهه ۷۰ و ۸۰ ارائه کنم.»
دزفولی با اشاره به اینکه موضوع کتاب «مصاف» پرداختن به برخی چهره‌ها و جریان‌ها در حوزه‌های علمیه است که مخالف انقلاب و نهضت امام خمینی (ره) بودند، می‌گوید: «واقعیت این است که ما در مورد زمینه‌های پیروزی انقلاب اسلامی و از طرفی جریانات حامی و مخالف انقلاب اسلامی و حرکت امام (ره) خیلی کار خاص و ویژه‌ای انجام ندادیم. عوام فکر می‌کنند انقلاب اسلامی کار حوزه‌های علمیه و روحانیت بود و به تعبیر شریعتی روحانیت یک حزب تمام است! اما در واقع اصلاً این‌گونه نبوده است. بلکه برخی مخالفت‌ها و دشمنی‌ها با امام (ره) و جریان انقلاب اسلامی مردم ایران توسط برخی روحانیون و برخی حوزه‌های علمیه انجام شد و همچنان نیز ادامه دارد. این بسیار مهم است. به دلیل اینکه چه در قبل از انقلاب و چه بعد از آن سعی کردند آلترناتیو انقلاب اسلامی را در درون حوزه‌ها به وجود بیاروند. کودتا طراحی کردند برای زمین زدن انقلاب و رهبر بعد از کودتا را هم سید کاظم شریعتمداری معین کردند که بگویند روحانیت پشت کودتاست و کودتا مشروعیت دارد!»
وی ادامه می‌دهد: «سعی کردم در کتابم همین‌ها را بگویم و شرح دهم و مشخص کنم چه جریاناتی در پشت پرده علیه انقلاب و امام (ره) در ظاهر اسلامی و شرعی وجود داشته و دارد. همانند همین جریانات نزدیک و شاگردان آقایان منتظری و محمد شیرازی که امروزه مشاهده می‌کنید.»
این پژوهشگر می‌افزاید: «من شخصاً این دغدغه را داشتم که بگویم حوزه‌های ما کجای انقلاب اسلامی بودند و برخی از روحانیون و مراجع تقلید وقت چرا با انقلاب و امام (ره) مقابله و دشمنی و مخالفت می‌کردند و ارزش کار امام این بود که در فضای سنتی حوزه که با دربار و شاه همراه بودند، حرکتی انقلابی کرد و رهبر انقلاب شد و دستگاه شاه را جمع کرد.»

 

برای مشاهده متن این مصاحبه در سایت جوان آنلاین می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

 

علاقمندان برای تهیه کتاب مصاف می توانند اینجا را کلیک نمایند و این کتاب را با تخفیف 10 درصدی به قیمت 67500 تومان تهیه نمایند. 

 

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب«مصاف»با زیر عنوان «تقابل اسلام انقلابی با اسلام سکولار در دهه اول انقلاب اسلامی»به قلم سید محمد مهدی دزفولی چاپ و به بازار نشر عرضه شد.

در معرفی این اثر آمده است: پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی از چهره‌های مشهور حوزه علمیه، شروع به مخالفت با امام (ره) و انقلاب اسلامی کردند. چهره‌هایی که طرفداران پرشماری نیز داشتند و معتقد بودند برداشت و تفسیر آنها از اسلام، صحیح و کامل و درست است و این برداشت‌های امام(ره) از اسلام است که صحیح نیست و ما چیزی به نام اسلامی انقلابی نداریم. از جمله اولین این افراد، آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری بود که در دو کودتای نوژه و کودتای صادق قطب‌زاده علیه انقلاب اسلامی فعالیت کرد و حزب ساخته او با نام حزب مسلمان مبارز بارها در آشکار و نهان علیه انقلاب اسلامی بیانیه صادر کرد و موضع گرفت. در دیدگاه آیت‌الله شریعتمداری اسلام انقلابی جایی نداشت و نهایت مبارزه، مبارزه با بهائیان بود.

 

چهره بعدی آیت‌الله سید محمد شیرازی، بزرگ خاندان شیرازی بود که در ابتدا و در نجف حامی امام(ره)‌ بود اما بعد از مدتی به مخالفت با امام(ره) و انقلاب اسلامی پرداخت و معتقد به عدم وحدت در جهان اسلام بود و برادر کوچک‌تر او (سیدصادق شیرازی) که بعد از او جانشین‌اش شد نیز در این سال‌ها به صورت علنی علیه جمهوری اسلامی و امام (ره) موضع می‌گیرد.

 

و در نهایت چهره آخر آیت‌الله حسینعلی منتظری است که جدی‌ترین مخالفت و تقابل را با امام(ره)‌ از سال 1365 تا 1368 داشت و توسط امام از قائم مقامی رهبری عزل شد و طبق نامه تاریخی و مشهور امام، آیت‌الله منتظری معتقد به کشورداری توسط لیبرال‌ها بود و چنانچه منتظری به مقام رهبری می‌رسید کشور از آن طریق در اختیار ضد انقلاب قرار می‌گرفت و انقلاب اسلامی شکست می‌خورد. آیت‌الله منتظری در سال‌های بعد از فوت امام (ره)؛ به نقد امام و انقلاب اسلامی پرداخت و علناً خود را چهره‌ای مخالف جمهوری اسلامی نشان داد.  این کتاب روایت تقابل این سه چهره با امام (ره)‌ در دهه اول انقلاب اسلامی است.

 

چرا باید این کتاب را مطالعه کرد؟

سه چهره آیت‌الله کاظم شریعتمداری، سید محمد شیرازی و حسینعلی منتظری دیدگاهی را ترویج می‌کردند که در آن انقلاب اسلامی محکوم به شکست بوده، اسلام انقلابی و سیاسی اساساً معنایی نداشته و صرفاً اسلامی خنثی و سکولار پذیرفته شده است که کار چندانی به سیاست و مبارزه با استکبار نداشته باشد و اساساً اداره کشورها را باید در اختیار نیروهای غیر انقلابی قرار داد.

روایت تقابل این دیدگاه‌ها و این افراد با انقلاب اسلامی و امام (ره) آموزنده است؛ به علاوه اینکه هر کدام از این چهره‌های زیر متن‌ها و موارد فرعی تاریخی مهم و جدی نیز دارند. به عنوان مثال عملکرد و موضع‌گیری‌های آیت‌الله منتظری در پرونده قتل‌های سید مهدی هاشمی و پرونده مک فارلین و همچنین ماجرا اعدام‌های سال 1367 و موضع‌گیری علیه دفاع مقدس و مدیریت جنگ در بهمن 1367، تا حد زیادی ایفای نقش داشته است و باید مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد و هرکدام از این پرونده ها، پرونده‌های مهم و تاریخی است.

 

 

از سوی دیگر، بررسی پرونده و عملکرد آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری و نزدیکی او با دربار و شاه و ساواک اهمیت تاریخی ویژه‌ای دارد و در کنار این‌ها، موضع گیری‌های وی به نفع رژیم صهیونیستی نیز قابل تأمل است. علاوه بر این،  جریان موضع‌گیری‌ها و عملکرد آیت‌الله سیدمحمد شیرازی و شیعیان تکفیری که به خصوص در این سال‌ها پررنگ‌تر شده‌اند نیز، مهم و تاریخی است و باید برای جوان امروز که با بسیاری از حقایق تاریخی آشنا نیست، این مسائل را بازگو کرد.

نشر معارف کتاب «مصاف» را در 318 صفحه و به  و به قیمت 75 هزار تومان منتشر کرده است.

 

برای مشاهده متن اصلی خبر در خبرگزاری تسنیم می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

 

برای مشاهده قسمت چهارم برنامه ویرگول، گفت و گوی صریح با مسعود براتی پژوهشگر حوزه تحریم پیرامون تحریم های اقتصادی غرب علیه ایران و آینده اقتصاد تحریمی ایران، می توانید به این لینک مراجعه نمائید. 

قسمت های دیگر برنامه ویرگول پلاس را می توانید در کانال آپارات سفیر فیلم مشاهده نمائید و برای این کار می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

 

برای مشاهده قسمت چهارم برنامه ویرگول، گفت و گوی صریح با دکتر پرویز امینی و محمد عطریانفر پیرامون اصلاح پذیر بودن یا نبودن جمهوری اسلامی و اعتراضات پس از فوت مهسا امینی در جامعه ایران، می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

 

قسمت های دیگر برنامه ویرگول پلاس را می توانید در کانال آپارات سفیر فیلم مشاهده نمائید و برای این کار می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

خبرگزاری مهر - گروه هنر- زهرا منصوری: این گفتگو بیش از هر چیز دیگر یک «تجربه‌نگاری» است. روایتی از تجربه یک تیم برنامه‌ساز برای ایجاد فرصت و فضای «گفتگو» در دورانی پرالتهاب و پر از سوءتفاهم.

مرکز «سفیر فیلم» سال‌هاست که به واسطه فعالیت‌های خود در حوزه مستندسازی به نامی شناخته‌شده هم در محافل تخصصی مستندسازی و هم در محافل رسانه‌ای و حتی گعده‌های مجازی تبدیل شده است؛ مرکزی که هر از گاهی دست روی سوژه‌های ملتهب هم می‌گذارد و فارغ از اینکه چقدر در پرداخت درست و به قاعده به آن سوژه موفق عمل کند، تلاش دارد در عبور از خط قرمزها، پیش‌قدم باشد.

حالا «ویرگول» عنوان تازه‌ترین تجربه این گروه است؛ برنامه‌ای که در دو قالب «مناظره» و «گفتگوی داغ» تلاش دارد تا روزنه‌ای هرچند کوچک را برای زنده‌نگه داشتن «چراغ گفتگو» در شرایط ملتهب این روزها، باز نگه دارد.

این برنامه با اجرای سیدمهدی دزفولی و پشتیبانی تیم تولید مرکز مستند سفیرفیلم تولید و از طریق پلتفرم‌های اینترنتی منتشر و گاه بریده‌هایی از آن در شبکه‌های اجتماعی به اصطلاح وایرال هم می‌شود.

سیدمهدی دزفولی که از تهیه‌کنندگان و کارگردانان پرکار در حوزه مستند طی سال‌های اخیر بوده است، در این برنامه به‌عنوان مجری مقابل مهمانان قرار می‌گیرد تا در قالب گفتگوهایی صریح دیدگاه‌های آنان را به چالش بکشد.

به همین بهانه تصمیم گرفتیم، در گفتگویی صریح، این بار ما میزبان دزفولی باشیم تا علاوه‌بر روایت تجربه خود و دوستانش در به سرانجام رساندن این برنامه، پاسخ‌های او را درباره ابهامات و چالش‌هایی که شاید در ذهن طیفی از مخاطبان این برنامه‌ها باشد، بشنویم.

آنچه در ادامه می‌خوانید، ماحصل گفتگوی صریح خبرگزاری مهر، با یکی از ایده‌پردازان و مجری اصلی برنامه اینترنتی «ویرگول» است.

* قبل از اینکه وارد سوالات چالشی بشویم، بد نیست به‌عنوان مقدمه بگویید «ویرگول» اساساً با چه هدفی متولد شد، تا براساس آن ببینیم چقدر می‌تواند در تحقق اهدافش موفق باشد.

اواخر سال ۹۹ و قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ بود که ما در مرکز مستند «سفیر فیلم» به این جمع‌بندی رسیدیم که نیاز به ساخت برنامه‌ای داریم تا در قالب آن چهره‌های مختلف سیاسی را دعوت به گفتگو کنیم تا به صراحت درباره مواضع خود نسبت به انتخابات و اداره جامعه ایران، و برنامه‌های پیشنهادی صحبت کنند. در آن مقطع احساس می‌کردیم که انتخابات ۱۴۰۰ انتخابات مهمی است و می‌تواند منجر به یک تغییر ریل شود.

از طرفی هم بعد از حوادث سال ۹۸ احساس می‌کردیم گروه‌های سیاسی نیاز به یک مفاهمه و بحث جدی با یکدیگر دارند که قاعدتاً محل طرح آن‌ها نمی‌توانست در صداوسیما باشد، به دلیل اینکه صداوسیما عملاً تحت‌تأثیر نگاه‌های امنیتی است و به همین دلیل نمی‌گذارند خیلی از حرف‌ها در آن زده شود و همین بسته نگه داشتن فضا باعث شده این مجموعه نتواند در بزنگاه‌ها نقش کلیدی و ویژه خود را ایفا کند. در چنین شرایطی مباحثی مانند آینده نظام و یا عملکرد برخی نهادهای کلیدی، روی آنتن صداوسیما قابل طرح نبود. وقتی به این جمع‌بندی رسیدیم که این برنامه باید با چهره‌های بسیار شاخص تولید شود، برآورد مالی هم برای آن داشتیم که مرکز سفیر فیلم امکان تأمین آن را نداشت. از طرفی بعد از اعلام فهرست نامزدهای تأیید صلاحیت شده برای انتخابات ۱۴۰۰ از سوی شورای نگهبان، احساس کردیم دیگر بحث مناظره و مباحثه، بلاموضوع شده است!

* یعنی به‌طور کامل طرح را کنار گذاشتید و تولیدش منتفی شد؟

بعد از انتخابات، مجدد پیگیری‌هایی داشتیم اما هر بار به دلایلی، کار در زمان قبل و بعد از انتخابات ۱۴۰۰ منعقد نمی‌شد...

* اما از همان زمان نیاز به شکل‌گیری چنین گفتگویی را در جامعه احساس کرده بودید.

بله. حتی دقیق‌تر بخواهم بگویم، ما با آقای پیام فضلی‌نژاد هم برای این برنامه صحبت کرده بودیم که او هم نکات و ملاحظاتی داشت که اجرایی کردن آن‌ها هم مطابق با برآوردی که ما داشتیم، امکان پذیر نبود.

* صریح می‌توانید بگویید چقدر برآورد کرده بودید؟

بله. آن زمان چیزی در حدود ۵ میلیارد تومان برآورد آن پروژه برای حدود ۱۰-۱۲ قسمت برنامه بود که تأمینش برای مرکزی مانند «سفیر فیلم» اصلاً ساده و امکان‌پذیر نبود. به همین دلیل هم کارمان پیش نرفت. در همان مقطع به صورت غیرمستقیم حتی صحبت‌هایی هم با آقای محمدرضا شهیدی‌فر هم داشتیم. به گزینه‌های دیگری مانند برادران صفاریان‌پور هم فکر کرده بودیم. به فهرستی از چهره‌ها رسیده بودیم که می‌دانستیم سیاسی، به معنای چهره‌های جهت‌دار، نیستند و بیشتر کاراکترهای با سابقه برنامه‌سازی در تلویزیون بودند. در مجموع در آن مقطع به دلیل مباحث مالی این پروژه به سرانجام نرسید، اما دغدغه‌اش را همچنان داشتیم و می‌خواستیم فضای این گفتگو در جامعه ایران شکل بگیرد.

صداوسیما همان زمان برنامه‌هایی مانند «زاویه» و یا قبل‌تر از آن «جیوه‌گی» و «سوره» را داشت اما برنامه‌ای که درباره مسائل آن روز جامعه با رویکرد نگاه به آینده و ایده حکمرانی و مطرح کردن دیدگاه‌های مختلف برای حل و فصل چالش‌های کشور در آن صحبت شود، روی آنتن نداشتیم.

امسال و در اوایل تابستان ما چند اتفاق حاشیه‌ای با موضوع حجاب داشتیم؛ مثل ماجرای اتوبوس بی‌آرتی و خانم سپیده رشنو و یا مادر و دختری که با ون گشت ارشاد مواجه شده بودند و آن مسائل پیش آمد. بازهم ما احساس کردیم نیاز به گفتگو درباره این اتفاقات داریم تا بتوانیم درباره روند تحولات، بحث‌های اساسی داشته باشیم. آن موقع، حتی با برخی چهره‌ها هم که صحبت می‌کردیم، ابراز تمایل نمی‌کردند و فضایی به‌وجود آمده بود که نخبگان جامعه چندان به گفتگو روی خوش نشان نمی‌دادند. وقتی اتفاقات بعدی افتاد، بالاخره گروهی از افراد به این جمع‌بندی رسیدند که باید این گفتگو شکل بگیرد چراکه فضا هر روز رادیکال‌تر می‌شد و شاهد شکل‌گیری دوقطبی‌ها و چندقطبی‌های بسیار تند و شدید بودیم، آن هم به صورتی که قطب‌های مختلف جامعه، اساساً حرف یکدیگر را نمی‌فهمند.

کسی که منتقد نظام، معترض و یا حتی معاند بود، حرف طرف مقابل را که احتمال در گروه مدافعان نظام بود نمی‌فهمید و به‌عکس از این طرف هم فاصله‌ها آنقدر زیاد شده بود که آدم‌ها نسبت به یکدیگر زاویه پیدا کردند و حالت تخاصم و عناد گرفته است در این فضای رادیکال، حرف‌ها شنیده نمی‌شود و آدم‌ها هم به فکر کنش‌های رادیکال می‌افتند و این بسیار خطرناک است.

از معتمدآریا تا احمدی‌نژاد؛ همه را دعوت کردیم!/ «سوپاپ» نیستیم
نمایی از پشت‌صحنه برنامه «ویرگول»

* اشاره‌ای داشتید که امکان شکل‌گیری این گفتگوها در صداوسیما نبود. به این دلیل بود که سراغ ظرفیت پلتفرم‌های مجازی رفتید؟

درباره این مسئله هم توضیح می‌دهم. در همان ایام برنامه «شیوه» در شبکه چهار روانه آنتن شد که تلاش داشت یک تریبون آزاد برای چهره‌های مختلف باشد تا همه بتوانند در قالب آن نظراتشان را مطرح کنند. اتفاقاً برنامه خوبی هم بود اما بالاخره صداوسیما خط قرمزهایی دارد و آدم‌ها هر حرفی را نمی‌توانند مطرح کنند و نمی‌توانند صریح باشند، مجری هم نمی‌تواند صریح باشد. از طرفی هم مشخص بود که امکان دعوت هر چهره‌ای هم در این برنامه وجود نداشت.

ما در پیش‌فرض خودمان این خط قرمزها را حذف کردیم تا بتوانیم در برنامه خودمان، با آدم‌های مختلف وارد گفتگو شویم. حتی اگر فردی سابقه محکومیت قضائی در ماجراهای سال‌های ۹۸ و ۸۸ را داشت، می‌خواستیم او را هم به برنامه بیاوریم تا صحبت کند. حتی آدم‌هایی که زوایایی با نظام داشتند را هم می‌خواستیم پای میز گفتگو بیاوریم تا بتوانیم در قالب هاردتاک و یا تاک شوی چند نفری، با آن‌ها چالش داشته باشیم. نقطه اصلی بحث‌مان هم بررسی ایران امروز با نگاه به فردا بود و اساساً نمی‌خواستیم به گذشته بازگردیم و بحث و جدل‌های بیهوده سابق سیاسی را داشته باشیم. به‌دنبال بحث سیاسی صرف هم نبودیم.

ما پیش‌تر در فضای پلتفرم‌ها تجربه برنامه‌سازی سیاسی را داشتیم که اتفاقاً موفق هم بودند؛ مانند برنامه «خشت خام» کار حسین دهباشی و یا «رودررو» کار آقای امیرحسین ثابتی. با همین پشتوانه ما هم برنامه «ویرگول» را در فضای پلتفرم‌ها، کلید زدیم. احساس کردیم اگر بخواهیم بیش از این منتظر تأمین بودجه و حاشیه‌هایی از این دست شویم، فرصت را از دست می‌دهیم.

* یعنی در آخر با بودجه «سفیر فیلم» این پروژه کلید خورد؟

بله. چون احساس کردیم برای گفتگو دارد دیر می‌شود.

* فکر نمی‌کنید همان زمان هم دیر شده بود! واقعیت این است که آنقدر ما این «گفتگو کردن» را به تأخیر انداختیم که احساس می‌شود در این شرایط حتی صریح‌ترین اظهارات و چالشی‌ترین گفتگوها هم برای همه مخاطبان اقناع‌کننده نیست. به‌عنوان یک برنامه‌ساز دغدغه‌مند با چنین چالشی مواجه نبودید؟

اشاره کردم که ما از چند سال پیش نسبت به شکل‌گیری این گفتگو احساس نیاز کرده بودیم. اگر ما در همان مقطع قبل از انتخابات این فرصت را به‌دست می‌آوردیم تا درباره همه مسائل یک دهه مابین ۸۸ تا ۹۸ صحبت و بحث کنیم، شاید امروز شرایط متفاوتی را داشتیم. در آن یک دهه شرایط به گونه‌ای پیش رفت که انگار جامعه مدام احساس می‌کرد دارد محدود و محدودتر می‌شود، دارد در یک بن‌بستی گرفتار می‌شود، بخشی از جامعه اساساً این تصور را پیدا کرد که ما هیچ صدا و سلیقه‌ای در حاکمیت نداریم و با آن بیگانه هستیم پس آینده آن هم برای ما مهم نیست! تا قبل از انتخابات ۱۴۰۰ واقعاً فضا مهیا بود که درباره این مسائل گفتگو کنیم، اما متأسفانه از بعد از انتخابات این فرصت از دست رفت و گویی فرصت گفتگو محدودتر شد. در حالی که ما همچنان چاره‌ای جز گفتگو نداشتیم. امروز هم همچنان چاره‌ای جز گفتگو نداریم. بالاخره باید از دل صحبت با آدم‌هایی که درباره این مسائل و مشکل فکر کرده‌اند و دغدغه دارند، به یک راهکار و مدل برون‌رفت برسیم. وگرنه این خطر وجود دارد که همه چیزمان را از دست بدهیم.

* خب این مدل گفتگو در شرایط بحرانی، چیزی از جنس یک سوپاپ اطمینان به نظر نمی‌رسد؟ یعنی طرفین گفتگو ممکن است به اصل شکل‌گیری چنین گفتگویی بدبین باشند!

اولاً ببینید من که نه سمت حاکمیتی دارم نه کسی هستم. صرفاً یک آدم معمولی هستم که کارش مستندسازی و پژوهشگری و نویسندگی است. اینکه چرا این گفتگوها را زودتر شکل ندادیم در اختیار من نبوده است و من هم کوتاهی نکردم. شخصاً هر زمان توانستم برای جامعه خودم کاری بکنم سعی کردم در حد وسع خودم انجام بدهم. این ایرادات به مدیرانی باز می‌گردد که تا بحرانی رخ می‌دهد تازه به فکر درمان می‌افتند و آینده‌نگری ندارند. برایشان گویی مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد تا زمانی که خطری رخ دهد. پس این ایراد ما نیست. ثانیاً عرض کردم جنس نگاه بسیاری از مدیران فرهنگی و امنیتی ما تهدید محور و بحران ساز است! کما اینکه همین امروز هم ما نگرانی‌هایی درباره ادامه تولید و پخش برنامه‌هایی از جنس «شیوه» از آنتن رسانه ملی را داریم. امکان دارد برخی فشارها باعث تعطیلی این قبیل برنامه‌ها بشود. این واقعاً یک آفت است که برخی هنوز و در این شرایط هم متوجه این نکته نشده‌اند که جامعه ما چقدر متکثر است و بخش‌های مختلف این جامعه چقدر نیاز دارند که حرف‌های‌شان شنیده شود.

از معتمدآریا تا احمدی‌نژاد؛ همه را دعوت کردیم!/ «سوپاپ» نیستیم
گفتگوی مهدی دزفولی و احمد زیدآبادی در «ویرگول»

* اجازه دهید صریح‌تر سوالم را مطرح کنم؛ همین برنامه شما یعنی «ویرگول» آیا تاکنون به «سوپاپ اطمینان بودن» متهم نشده است؟ یعنی نقدهای صریحی که شاهد مطرح شدن آن‌ها در این برنامه هستیم، آیا صرفاً به این دلیل نیست که در شرایط بحرانی به یاد گفتگو افتاده‌ایم و این شائبه وجود دارد که با عبور از این شرایط بحرانی، بار دیگر باب شکل‌گیری این گفتگوها مسدود شود؟

ما تعمدا در این برنامه تلاش کردیم از آدم‌هایی دعوت به گفتگو کنیم که نماینده بخش معترض جامعه باشند و حرف‌های‌شان را هم صریح مطرح کنند. نکته مهمتر اما این است که بدانیم، من به‌عنوان یک برنامه‌ساز، از جایی برای تولید این برنامه دستور نگرفته‌ام. ما خودمان احساس نیاز کردیم که این گفتگو باید شکل بگیرد و تا به اینجا هم هیچ نهادی از ادامه کار ما جلوگیری نکرده است، کما اینکه کسی هم به ما نگفت این برنامه را بسازید. این برنامه صرفاً بر اساس دغدغه شخصی ما و احساس نیازی بود که باید تولید شود و جمع بندی ما در مرکز مستند سفیرفیلم بوده است. شاید آدم‌هایی مانند احمد زیدآبادی و مجید تفرشی، پیش‌تر در برنامه‌های تلویزیونی هم حضور داشته‌اند اما ما فرصتی را فراهم آوردیم که صریح‌تر از قاب تلویزیون مواضع خود را مطرح کنند. البته از همه آدم‌ها راهکار هم خواستیم و اینگونه نبود که تنها تریبون آزادی برای طرح انتقادات باشیم.

* چطور افراد را برای حضور در قاب برنامه خود مجاب می‌کنید. به‌خصوص که گفتگو با احمد زیدآبادی در شرایط منتشر شده که او پیش‌تر اعلام کرده بود به‌طور کامل دنیای سیاست را رها کرده و دیگر حاضر به موضع‌گیری نیست!

درباره برنامه گفتگو با احمد زیدآبادی، ما این برنامه را حدود سه هفته قبل از آن موضع‌گیری و خداحافظی‌شان از دنیای سیاست ضبط کرده بودیم اما انتشارش به این زمان افتاد و خودشان هم در توئیتی روی این نکته تأکید کردند که این گفتگو مربوط به قبل بوده است. درباره دعوت از دیگر افراد هم بالاخره ما در طول این سال‌ها با برخی از این افراد در ارتباط بوده‌ایم و حتی در مستندهای‌مان از حضورشان استفاده کرده بودیم. با برخی از افراد هم شاید در حدود دو ساعت، شخصاً گفتگوی تلفنی داشتم تا مجاب به حضور در برنامه بشوند. اینگونه نبود که با یک تماس، افراد راضی به حضور بشوند. ما حتی سراغ برخی چهره‌های هنری که در این جریانات مواضع رادیکالی داشتند هم رفتیم و دعوت کردیم که بیایند و در برنامه ما حرف‌شان را بزنند اما قبول نکردند. یعنی آدم‌هایی هم بوده‌اند که دعوت ما برای گفتگو را نپذیرفتند و اینگونه نبوده که هر آن‌کس که دعوت کرده باشیم، به برنامه آمده باشد.

* سراغ کدام هنرمندان رفتید که دعوت شما برای گفتگو را نپذیرفتند؟

با مانی حقیقی صحبت کردیم و ایشان نپذیرفت که در برنامه حضور داشته باشد. برداشتش این بود که در این فضا نه به ما اجازه می‌دهند که حرف‌های او را منتشر کنیم، نه تضمینی وجود دارد که بعد از صحبت‌هایش، اتفاقی برایش رخ ندهد! من صراحتاً به آقای حقیقی اعلام کردم شما هر چه بگویید را ما پخش می‌کنیم اما ایشان نپذیرفت و تلفن را هم قطع کرد! اتفاقاً رشته تحصیلی ایشان فلسفه است و ما هم گفتیم برنامه‌ای را با همین رویکرد تولید می‌کنیم تا نقدهای شما را نسبت به حاکمیت و اتفاقاتی که در جامعه جریان دارد، بشنویم. حتی به خانم فاطمه معتمدآریا هم تماس گرفتیم. برداشت ایشان هم همین بود. با چند نفر دیگر از افراد هنری هم تماس داشتیم اما هیچکدام حاضر به گفتگو نشدند.

* چون می‌خواستید صریح صحبت کنید، فکر نمی‌کنید بخشی از دلایل این افراد برای نپذیرفتن ورود به این گفتگو به همان سوال قبلی من برمی‌گردد که گویی به اصالت چنین گفتگویی تردید دارند؟

بله این نکته وجود دارد اما ما به سهم خودمان داریم تلاش می‌کنیم تا این فضا را بشکنیم. هدف‌مان این است همه آدم‌ها صریح صحبت کنند تا نکات‌شان مطرح شود و در مجموع بتوانیم به یک راه حل برسیم. ما تلاش داریم از دل این گفتگوها به یک راهکار برسیم.

* چقدر تضمین وجود دارد که برفرض رسیدن به یک راهکار در قالب چنین گفتگوهایی، آن راهکارها فرصت عملیاتی شدن پیدا کنند؟ به تعبیر دیگر چقدر فکر می‌کنید این مباحث از سوی نمایندگان حاکمیت، شنیده می‌شود؟

ما یک نهاد حاکمیتی تصمیم‌گیر نیستیم. وظیفه ما این است که فرصت گفتگو را به‌وجود بیاوریم و راه‌حل‌های مختلف را منعکس کنیم. از مرحله‌ای به بعد این وظیفه نهادهای حاکمیتی مانند مجلس و دولت است که باید تصمیم بگیرند به این راه‌حل‌ها توجه کنند. اتفاقاً یکی از انتقادات به برنامه ما که در برخی از کامنت‌ها با آن مواجه شدم، همین مسئله فاصله نظر تا عمل در کشور است. تعبیر یکی از دوستان این بود که ما تبدیل به بچه‌هایی شده‌ایم که سر بزرگی داریم اما دست و پای‌مان کوچک است! این انتقادی جدی است که باید به حرف نخبگان توجه بیشتری داشته باشیم.

* واکنش افراد مختلف نسبت به برنامه «ویرگول» تا به امروز چه بوده و با چه نقدهایی مواجه شده‌اید؟

واکنش‌ها و نظرات مختلفی را شاهد هستیم. برخی از افراد نزدیک به طیف فکری خودمان، این انتقاد را به ما داشتند که چرا سراغ آدم‌هایی می‌رویم که به تعبیر آن‌ها در سال‌های گذشته عملکرد رادیکالی داشته‌اند. جواب من هم به این دوستان این بود که شرایط امروز ما شبیه ۵ سال قبل نیست و واقعاً نیاز داریم که همه گروه‌ها با هم حرف بزنند. از ابتدا هم قرار و هدف‌مان این بود که هیچ محدودیتی برای دعوت از آدم‌ها نداشته باشیم.

آقای عبدالکریمی نکته‌ای را به من می‌گفت، که برایم هم جالب بود و هم تأسف‌آور. می‌گفت من سال‌هاست که یک سری نقد را دارم مطرح می‌کنم و در این سال‌ها هر جا رفته‌ام که این نقدها را مطرح کنم، در مقابل آدم‌های ثابتی بودند! تعبیر آقای عبدالکریمی این بود که این مسئله نشان می‌دهد حاکمیت در این سال‌ها نتوانسته چند نیروی تازه‌نفس و اهل فکر تربیت کند تا تکثیر شوند و شروع به دفاع از نظام کنند و تولید فکر کنند و اهل بحث باشند. این نشانه یک بحران است. این در حالی است که طرف مقابل همواره فعالیت فکری داشته است و ما باید حرف طرف مقابل را هم بشنویم.

اگر بخواهیم فقط حرف‌های خودمان را بشنویم، این رویکرد قطعاً خطاست. سال‌هاست که صداوسیما ما دارد همین روش را در برنامه‌سازی پیش می‌برد. سال‌هاست که شاهد حضور آدم‌های ثابت در فضای رسانه‌های رسمی هستیم. هدف ما در «ویرگول» تکرار همین مسیر نبود و سعی کردیم راه تازه‌ای باز کنیم که امیدوارم موفق بوده باشیم و ضعف‌هایمان هم کمتر شود.

از معتمدآریا تا احمدی‌نژاد؛ همه را دعوت کردیم!/ «سوپاپ» نیستیم
گفتگوی مهدی دزفولی و عباس عبدی در «ویرگول»

* یک سوال صریح دیگر می‌خواهم بپرسم؛ اگر نام «سفیرفیلم» پای این مجموعه نبود، فکر می‌کنید همچنان اجازه و فرصت تولید با این سطح از صراحت و عبور از خطوط قرمز را داشت؟ به زبان عامیانه‌تر فکر نمی‌کنید الان این برنامه از نگاه طیفی از معترضان اینگونه تحلیل می‌شود که این هم «از خودشونه» وگرنه اجازه تولید پیدا نمی‌کرد!

کارنامه سفیرفیلم در این نزدیک به ۱۳ سالی که فعالیت می‌کند، کاملاً مشخص است. آنچه باعث شده در این سال‌ها در میان طیفی از جامعه دانشگاهی مورد اقبال قرار بگیرد، همین مسئله است که غالباً تلاش کرده است بدون هیچ ملاحظه‌ای سراغ سوژه‌های مختلف برود. سفیرفیلم از ابتدا قرار نبود یک مرکز سری‌سازی باشد که حرف‌های روتین و معمول را تکرار کند.

ما در همین مجموعه مستند «ایکسونامی» را کار کردیم که از سوی خیلی از گروه‌های فکری نزدیک به خودمان تقبیح شد و در رویدادی مانند جشنواره «عمار» اساساً به آن توجهی نشد، چرا که دوستان معتقد بودند که ما بیش از اندازه از خطوط قرمز عبور کرده‌ایم. همین امروز هم سوژه‌های ملتهب دیگری را در دست کار داریم که نسبت به پرداختن به آن‌ها نقدهایی به ما وارد می‌شود. اینکه کسانی می‌گویند سفیرفیلم هم «از خودشونه»، واقعاً اینگونه نیست.

* (باخنده) یعنی از «خودشون» نیستید؟

سفیرفیلم تشکیل شده از یک گروه مستندساز جوان که دوست دارند حرف‌های تکراری نزنند و با نیازهای جامعه به پیش بروند.

* این ولی جواب من نیست!

واقعاً نمی‌دانم ما از خودشون هستیم یا نه! می‌خواهم صادقانه صحبت کنم. مشخصاً درباره برنامه «ویرگول»، هم ایده‌اش در جمع خودمان شکل گرفت، هم مسیر تولیدش با تلاش خودمان طی شد. این «خودمان» هم می‌شود بچه‌هایی که امروز در بخش‌های مختلف «سفیر فیلم» مشغول به کار هستند. اینگونه نیست که از یک نهاد بالادستی دستوری رسیده باشد که این کار باید بشود. کمااینکه اشاره کردم در مقابل این کار هم تا به امروز هیچ نفی‌ای را شاهد نبوده‌ایم. همه مسئولیت این کار برعهده خودمان است. سفیرفیلم همواره در مسیر کاری‌اش این «استقلال» را داشته است و به معنایی که برخی افراد در ذهن دارند، «وابسته» به جایی نیستیم. البته می‌فهمم که ممکن است طیفی از مخاطبان این گفتگو این گزاره را نپذیرند، اما واقعیت همین است.

* یکی از قسمت‌های برنامه شما که اتفاقاً خیلی هم در فضای مجازی و رسانه‌ای بازنشر شد، برنامه مربوط به ملاقات دو برادر بود که یکی از معترضان بود و دیگری از نیروهای ضدشورش. از آنجایی که آن کار از سوی گروهی از مخاطبانش با اتهام «ساختگی بودن» مواجه شد، کمی درباره آن کار توضیح می‌دهید.

اولاً باید بگویم این کار ارتباطی با برنامه ویرگول ندارند و یک کلیپ کوتاه مستقل مربوط به اعتراضات اخیر بوده است. ثانیاً این کار را حدود یک ماه و نیم پیش در سفیرفیلم ساختیم. دو نفری که در فیلم می‌بینید، واقعاً با هم برادر هستند و واقعاً هم در مسائل اخیر، با یکدیگر زاویه داشتند. یکی از آن‌ها شغلی در شمال شهر تهران دارد و دیگری کارش فروش ابزار آلات پزشکی است. گرایش‌های سیاسی این دو واقعاً با هم متفاوت است و این اتفاق که در فیلم روایت می‌شود، واقعاً برای‌شان رخ داده بود که یکی در صف معترضین بود و دیگری در صف نیروهای بسیج و هر دو مقابل هم قرار گرفته بودند. کل حرف ما در آن آیتم و برنامه این بود که خیلی از این افراد در جامعه امروز ما حضور دارند که برخی این طرفی و برخی آن طرفی هستند و گاهی با هم چالش هم دارند اما در نهایت نیاز داریم که یکدیگر را درک کنیم. اینکه کلاً بخواهیم روابط را قطع کنیم و آدم‌ها کف خیابان بیاید و در برابر هم بایستند، درست نیست.

* این گزاره کمی کلیشه‌ای و تکراری نشده است؟

مهم این است که تا قبل از این برنامه، به‌صورت عینی آن را ندیده بودیم و درباره‌اش صریح حرف زده نشده بود.

از معتمدآریا تا احمدی‌نژاد؛ همه را دعوت کردیم!/ «سوپاپ» نیستیم
مستند رویارویی دو برادر از محصولات «سفیر فیلم» بازتاب‌های بسیاری پیدا کرد

* فکر می‌کنید مخاطب معترضی که در خیابان است، این حرف و این ویدئو را باور کرده است؟

متوجه نکته شما هستم اما بحث اصلی این است که ما نیاز به اصلاح روندها داریم. باید حرف همه را شنید و سعی کنیم به راه حل برسیم، هرچند زمان را از دست داده باشیم.

ما در آیتم دو برادر می‌خواستیم بگوییم آن کسی که معترض است حکم برادر ما را داریم و از سوی دیگر به معترضین بگوییم آن کسی که دارید به او فحاشی می‌کنید هم برادر و خواهر خودتان است. در جامعه‌مان نیاز داریم که همه این آدم‌ها در کنار یکدیگر فهمیده شوند. این فضایی است که باید تلاش می‌کردیم بعد از سال ۸۸ در کشور ایجاد کنیم و نکردیم. در این فرصت تلاش ما این بود به اندازه ظرفیتی که داریم و با استفاده از بستری که در فضای مجازی و پلتفرم‌ها برای مان به‌وجود آمده است این خلأ را پر کنیم.

* با این نقد مواجه شده‌اید که حین اجرای برنامه، اجازه نمی‌دهید حرف طرف مقابل به‌طور کامل منعقد شود و در میان صحبت‌هایش ورود می‌کنید!؟

بله اتفاقاً. چندین نفر از دوستان این تذکر را داده‌اند و تلاش ما هم این است که این گفتگوها حالت هاردتاک پیدا کند. اما طبیعی است که در حال آزمون و خطا هستیم. هر برنامه‌ای که منتشر می‌شود، همه کامنت‌ها و بازخوردهای را مطالعه می‌کنیم تا اشتباهات را اصلاح کنیم و امیدواریم بهتر و کم خطاتر بشویم.

* با فروکش کردن این شرایط بحرانی، برنامه «ویرگول» هم تعطیل می‌شود؟

نه. امیدوارم هم برنامه «ویرگول» که یک برنامه مناظره‌محور است و هم برنامه «ویرگول پلاس» که در قالب هاردتاک تولید می‌شود، ادامه داشته باشد. وقتی این فصل اول به پایان برسد، براساس بازخوردها سراغ فصل‌های بعدی می‌رویم. ما حتی با احمدی‌نژاد و لاریجانی می‌خواستیم قرار گفتگو بگذاریم که گفتند ایشان فعلاً موضع‌شان سکوت است. با دفتر سیدمحمد خاتمی تماس گرفتیم که گفتند نمی‌خواهند موضعی در برابر دوربین داشته باشند و فعلاً مصاحبه نمی‌کنند. در حال حاضر پیگیر گفتگو با روحانی هستیم. حتی یکی از ایده‌های بلندپروازانه‌مان این است که بتوانیم مناظره میان رؤسای جمهور سابق داشته باشیم؛ مثلاً مناظره‌ای میان احمدی‌نژاد و روحانی برای راه چاره این روزها.

حقیقتاً ما تمام تلاش خود را می‌کنیم که حتی این افراد را هم پای میز گفتگو بیاوریم، شاید هم به نتیجه نرسیم اما تلاش خود را می‌کنیم. این بسیار مهم است که چهره‌های شاخص سیاسی که امروز یا منتقد هستند و یا سکوت کرده‌اند، پای میز گفتگو بیایند. از لاریجانی و ظریف تا حسام‌الدین آشنا هم می‌خواهیم دعوت به گفتگو کنیم. هم به بهزاد نبودی زنگ می‌زنیم و هم به یاسر جبرائیلی؛ واقعاً هیچ محدودیتی برای دعوت از افراد نداریم و از همه می‌خواهیم که به میدان گفتگو بیایند و حرف بزنند.

حتی چهره‌هایی مانند حشمت‌الله طبرزدی و محمد نوری‌زاد که تبدیل به اپوزسیون سرسخت نظام شده‌اند را هم به گفتگو دعوت می‌کنیم. شاید گفتگو صریح و تندی هم با آن‌ها داشته باشیم اما مهم این است که بدانیم در ذهن هر یک از ما چه می‌گذرد و چه ایده‌ای برای امروز داریم. حرف اصلی این است که همه ما این کشور را دوست داریم و می‌خواهیم حال همه مردم ما در این کشور خوب باشد. باید این مشکلات حل شود و یکی از راهکارها برای حل این مشکلات، همین شنیدن حرف آدم‌های مختلف است، شاید به ایده جدی برای حل مشکلات کشور برسیم و شاید گوش شنوایی باشد که این حرف‌ها را بشنود و به کار بندد.

 

برای مشاهده متن این مصاحبه در سایت خبرگزاری مهر می توانید اینجا را کلیک نمائید.