گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۲۳۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید مهدی دزفولی» ثبت شده است

فروش مستند گزارش چند قتل

سه شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۳۲ ب.ظ

 

فروش DVD مستند گزارش چند قتل، پیرامون قتلهای زنجیره ای سال ۱۳۷۷ و سعید امامی در کتابفروشی کیهان تهران آغاز شده است. علاقندان برای تهیه این مستند می توانند به این کتابفروشی واقع در خیابان انقلاب بین فخررازی و دانشگاه مراجعه نمایند.

شماره های تماس کتابفروشی کیهان: ۶۶۴۰۳۴۷۹ / 09371767944

منظور از تجربه در علوم جدید چیست؟

يكشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۳ ب.ظ


یادداشت درباره تجربه در علوم جدید

یادداشت جدیدم در خبرگزاری مهر را می توانید هم در سایت این خبرگزاری (اینجا) مطالعه نمائید و هم در ادامه از نظر شما می گذرد.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-سید مهدی دزفولی*: پیش از این در سلسله مقالاتی که به صورت جسته و گریخته درخبرگزاری مهر منتشر شد، به بررسی گزینشی ابواب مختلف در فلسفه علم از جمله فلسفه زیست شناسی، فلسفه زبان؛ فلسفه ذهن و همچنین بررسی مساله اختیار یا عدم اختیار پرداختیم.

مسائلی که تشکیل دهنده بخش های مهم و عمده ای از فلسفه علم در قرن بیستم بودند و این روزها همچنان در فلسفه علم بحث پیرامون آنها داغ است. حال به بررسی یکی از مهم ترین و پایه ای ترین مسائل می پردازیم که تجربه در علوم جدید است. اینکه دقیقا منظور از تجربه چیست و در علوم جدید به چه کار می آید؟

پیش از اینها گالیسون و تامس کوهن به صورت مفصل در کتاب های خود درباره تجربه و ارتباط آن با علوم تجربی صحبت کرده بودند.

تجربه را در منطق و روش شناسی کلاسیک در مقابل استقرا می نشانند.

مقصود از استقرا، تصفح ناقص جزئیات بود و استنتاج قاعده ای کلی و شکننده از آن (همچون نتیجه گیری «همه کلاغ ها سیاه اند» از «کلاغ الف سیاه است»، «کلاغ ب سیاه است» و ...). برای استحکام استقرا و به دست آوردن قضایای کلی حقیقی، از قاعده ای ارسطویی استفاده می کردند که می گفت: «تقارن بی سبب دو یا چند حادثه نادر است». این قاعده کبرای قیاسی قرار می گرفت که صغرای آن، همان تعمیم استقرایی شکننده بود و نتیجه، قضیه ای کلی بود که ربط سببی و دایمی میان دو حادثه را بیان می کرد.

برای نمونه، اگر آب بارها و بارها در ۱۰۰ درجه به جوش آید (در شرایطی معین و ثابت)، آنگاه به حکم اینکه تقارن بی سبب نادر است، معلوم می شود که تقارن جوش آمدن و درجه ۱۰۰، تقارنی بی سبب و اتفاقی نیست و بنابر این، می توان گفت همواره آب در ۱۰۰ درجه به جوش می آید. منطقیان این قضیه اخیر را که محصول مشترک استقرا و قیاس است، قضیه ای تجربی می نامیدند. (ابن سینا، ۹۵-۹۶ نصیرالدین ۳۷۲ – ۳۷۳، صدر ۳۱-۳۶)

اما در فلسفه جدید غرب، تجربه چنین تعرفی ندارد و تفاوتی ماهوی و منطقی با استقرا پیدا نمی کند و در اساس، شیوه ای است مولف از مشاهدات (observation) و استقرائات عدیده و سنجیده و هدفدار (و گاه بهره جویند از ریاضیات) برای کشف رابطه ای علی یا نظمی طبیعی یا اثبات یا ابطال یا تائید (confirmation) تئوری یا قانونی عملی.

بدین قرار، در علوم تجربی جدید، تجربه در دو مقام به کار می رود:

۱) مقام کشف و گرد آوری و ۲) مقام داوری.

اگر چه به نظر بسیاری از فیلسوفان علم، نقش اصلی تجربه در این علوم، داور بودن است، نه کاشف بودن. آنجا هم که سخن از کشف می رود، به دلیل رخنه های نیرومند هیوم در ضرورت و علیت و یاس از رفوپذیری استقرا، بیشتر کشف نظمی قانون وار منطور است، تا رابطه ای ضروری و علی.

مورخان علم توجه به استقرای پیجیده و هدفمند (تجربه) و صورت بندی نوین آن را میراث اصیل فرانسیس بیکن (۱۵۶۱-۱۶۲۶) می‌شمارند، اگرچه، حضور آن در عصرهای باستان را به هیچ رو انکار نمی کنند. ارسطو، خود تجربه گری ورزیده بود و در زیست شناسی مشاهدات دقیقی داشت و ابن سینا در طب و داروشناسی دست به تجربه های باریکی برد و دقایق روش شناسی تجربی را – که به درستی با یافته های بیکن برابری می کرد – در قانون به ودیعت نهاد ( موسی، ۲۳۴؛ به نقل از مادام گواشون).

اما غلبه مدرسی‌گری و خوار شمردن طبیعت و علوم طبیعی و اشغال عالمان به باریک اندیشی در «حقایق عالیه و ثابته» وجود، رفته رفته نگاه تجربی به جهان فانی و پست را کم فروغ و کوته بین کرد تا وقتی که رنسانس در رسید و عزم بشر بر تسخیر طبیعت و ملالتش از قیاسات عقیم برهانی و مشاجرات ناکام متافیزیکی، او را به سوی استقرا و روش تجربی راند و فرانسیس بیکن «نو ارغنون» را در مقابل ارغنون ارسطو نوشته و نهاد و به جای آموختن قانون قیاس، آداب استقرا را آموزش داد و روح دوران جدید را در این عبارت ریخت که «قیاس به درد غلبه بر خصم می خورد، اما آدمی به چیزی حاجت دارد که او را بر طبیعت غلبه ببخشد.»

این چیز عبارت است از «نوعی استقرا که دریافت ها را به اجزای خود تجزیه کند و با شیوه خاص حذف و طرد به نتیجه ای ضروری برسد.» ( نظریه ها ...، ۵۱).

وی در همین کتاب «نو ارغنون»، استقراگرایان صرف را در گردآوری به موران، و مردان قیاس را در بافندگی به عنکبوتان تشبیه می‌کند و مرد راستین علم را چون زنبوری می شمارد که «مصالح خود را از گل ها و باغ ها و چمن زارها گرد می آورد، ولی با نیروی خودش آن ها را تبدیل و هضم می کند.» ( فلسفه علمی، ۱/۱۶۵).

روش شناسی تجربی بیکن، واجد دو مرحله سلبی و ایجابی است:

مرحله سلبی عبارت است از شناختن «بت» ها و حذر کردن از آن ها. این همانند باب مغالطات است در منطق کلاسیک. بت های قبیله، غار، بازار  و نمایش خانه – که عبارت اند از عادات فکری و تعصبات شخصی و گروهی و مغالطات زبانی و تقالید تاریخی – موانع درک درست حقیقت و کشف رموز طبیعت اند. آن ها را باید شناخت و ذهن را از آن ها پیراست.

آن گاه نوبت به مرحله ایجابی، یعنی استقرای سنجیده ( تجربه) می رسد. در این گونه استقرا، به مشاهده صرف و منفعل اکتفا نمی شود، بلکه «طبیعت را می فشارند و وادار می کنند تا خود را عوض کند.» ( نظریه ها، ۵۴)

برای انجام این گونه استقرا و رسیدن به قاعده کلی، بیکن پیشنهاد می کند که محققان ۳ جدول ترتیب دهند: جدول حضور، جدول غیاب و جدول مدارج.

در میان مصادیق یک پدیده، بیکن ۲۷ نوع مصداق را بر شمارد که ارزش ویژه دارند که اغلب توسط خود محقق پدید می آیند و داوری درباره صورت ها یا علت های محتمل یک پدیده را آسان می کنند و به حذف یک یا چند صورت کمک می نمایند (همان، ۶۰).

این مصادیق فیصله بخش، همان ها هستند که بعدها در تاریخ علم، آزمون های فیصله بخش نامیده شدند و اهمیت بسیار یافتند و داوری میان تئوری‌های رقیب را به عهده گرفتند، مانند مشاهده پذیری اهله زهره که آزمونی فیصله بخش میان نظریات بطلمیوسی و کپرنیکی در ستاره شناسی قلمداد گردید. (کوهن، ۲۲۲-۲۲۴).

شیوه تجربی بیکن، با همه نیکی ها که داشت، شیوه ای محافظه کارانه بود و همواره دانشمندان را به حرکت آهسته و محتاطانه از پائین به بالا دعوت می کرد. دانش تجربی نیرو گرفته بود و نمی توانست چنین آهسته گام بردارد و به انتظار جمع آوری داده های پراکنده و غربال کردن و طبقه بندی آنها بنشیند و سپس تئوری پردازی کند. روش دکارت را می توان شورشی بر ضد بیکن دانست. دکارت با استفاده از مبادی نخستین (first principles) و استخراج احکام تجربی از آن ها و حرکت از بالا به پائین کوشید تا علم فیزیک تجربی را بنا کند.

خطاهای متعدد و مکرر او، به نیوتن آموخت که چنان شیوه ای مقرون به صواب نیست. صدای بلند نیوتن در علم که «من اهل فرضیه بافی نیستم»، یعنی اهل تجربه و استقرا هستم، بانگی بود بر ضد دکارت و شیوه ی غیر تجربی علم آفرینی او.

با این همه، چنان که مورخانی چون کوایره و آرتور برت – و بعدها کارل پوپر، فیلسوف شهیر علم- باز نموده اند، دست و دامان نیوتن هم از فرضیه ها پر بود و بر خلاف تظاهر و تجاهلی که می کرد، علم او هم یک علم تجربی – استقرایی تمام عیار نبود. (نک: برت، ۲۲۰ بب، سروش؛ علم چیست ...، ۱۴۳ بب)

شیوه تجزبه و ترکیب نیوتن را گامی به پیش در تجربه گری دانسته اند. در این گام، تحولی معرفت شناسانه نهفته نیست، اما برای عالم تجربی، دقت و قوت افزون تری را به همراه می آورد. در تجزیه، عالم از جزئیات به کلی می رود (استقراء)، و در ترکیب از کلی به جزئی سیر می کنند (قیاس). این مقدار را در نزد ارسطو و راجر بیکن (با فرانسیس بیکن اشتباه نشود) و گروستست هم می توان یافت، اما تجزیه و ترکیب نیوتن واجد دو خصیصه تازه است: اول آنکه جزئیات حاصل از کلی باید مجددا و مستقلا مورد تائید تجربی قرار گیرند، و دوم آنکه باید به دنبال پیش بینی ها رفت که «نو» باشند و از نمونه های نخستینی که در استقرا به کار گرفته شده اند، فراتر روند. (لازی، ۸۱).

هرشل (۱۷۹۲- ۱۸۷۱) ستاره شناس و فیلسوف علم انگلیسی، با تامل در دستاوردهای روش شناسان و عالمان پیش از خود، تصویر روشنی از روش شناسی علمی و نقش تجزیه را تا آن زمان در کتاب گفتارهای آغازین در فلسفه طبیعت (۱۸۳۰م) به دست داد. تفکیک میان مقام داوری و مقام گردآوری و اهمیت بنیادین تجربه در مقام داوری از آن اوست. همچنین است تاکید وی بر نقش فرضیه های راهنمای عمل که همواره از استقرا بر نمی خیزند، بلکه چون چراغی، جهت و هدف استقرا را روشن می کنند. همچنین است سخن وی در باب آزمون های فیصله بخش و پیش بینی های کاملا بدیع تئوری ها که مایه تائید نیرومند آنها می شود (چون مسیر بیضوی ستاره های دوگانه که تائیدی نامنتظر بر مکانیک نیوتنی بود) و نیز اهمیت نمونه های مبطل، که مقاومت تئوری در مقابل آن ها نشانه استحکام آن است.

این ها همه یادآور و پیشتاز روش شناسی کارل پوپر است که یک قرن بعد پا به عرضه ظهور نهاد. دو هم روزگار هرسل، یعنی جان استوارت میل و ویلیام هیوئل با تاملات خویش و نیز با مکاتبات میان خود، وضوح بیشتری به روش شناسی علم و نقش تجزیه در آن بخشیدند.

استقرا و تجربه اندک اندک از مقام گردآوری کنار نهاده می شدند و در مقام داوری جای می گرفتند. نیوتن در عمل، و هرشل در نظر چنین کردند. ویلیام هیوئل نیز به راه هرشل رفت و بر نقش فرضیات مقدم بر تجریه انگشت تاکید نهاد. وی که آشکارا دل به مکتب کانت سپرده بود، به «فکت» خالص باور نداشت و همواره در علم، از ایده های مقدم بر «فکت» جست و جو می کرد. استقرا هم در نظر وی البته بی ارج نبود، اما مانند نیوتن آن را در فرآیند «فرضیه – استنتاج- بررسی» جای می داد. (نظریه ها ۲۱۷- ۲۱۶).

اما میل، ورق را برگرداند و خواستار بازگرداندن استقرا (تجربه) به جایگاه پیشینش شد، یعنی هم به مقام کشف و صید و هم به مقام داوری، هر دو.

تحولات پس از میل: شاید بتوان گفت باریک اندیشی های میل در چگونگی تجربه، قله و پایان تجربه پژوهی روش شناسانه بود، بدین معنا که حد توانایی و ناتوانی استقرای مرکب و میزان کمک به آن به کشف و داوری علمی معلوم شد. دانشمندان از آن پس، به دنبال راه های دیگر گشتند تا پارگی های استقرا را رفو کنند. جونز و چارلز پیرش از پیشگامان پیوند استقرا با حساب احتمالات بودند. با در آمدن بزرگانی چون کارنپ، نیگل و فون رایت، این حوزه وضوح مفهومی بیشتر یافت و تفکیک احتمالات عینی از ذهنی و محاسبه «احتمال منطقی» فرضیات به روش شناسی علمی نیروی بیشتری داد.

در این عرصه، علاوه بر کتاب «مساله منطقی استقرا»، از فون رایت (۱۹۷۵) و کتاب «مبانی منطق احتمال» از کارنپ (۱۹۵۰)، باید از کتاب الاسس المنطقیه للاستقرا، تالیف محمد باقر صدر، فقیه و مرجه بزرگ اسلامی- شیعی یاد کرد که نخستین کتابی است که در تاریخ اسلام در این موضوع نوشته شده است.

کارل همپل و نلسون گودمن با طرح دو پارادوکس در تائید های استقرایی، شبهه و رخنه افکندند و صعوبت جدا کردن قرائن با ربط از قراین بی ربط را بازنمودند، و استقرا را از تصدیقات به تصورات تسری دادند.

همچنین درآمدن ابزارهای ظریف سنجش و اندازه گیری به کمک تجربه، مسائل تازه ای را پیش روی تجربه گران نهاد که از همه مهمتر تاثیر تجربه در پدیده تجربه پذیر بود. اصل عدم قطعیت و ناشدنی بودن تعیین هم زمان سرعت و مکان الکترون، از توالی این امر بود.

پوزیتیوسیم منطقی، تحول دیگری در این میدان بود که از گره خوردن معنا و صدق با تجربه حاصل آمد. پوزیتیویست های منطقی معناداری را در گرو تجربه پذیری، و تجربه پذیری را به معنای اثبات پذیری تجربی یا دست کم امکان بررسی صدق گزاره می دانستند.(ایر)

در مقابل، کارل پوپر با پیشنهاد معیار ابطال پذیری، تجربه پذیری را مساوق ابطال پذیری شمرد و پیوند معنا و تجربه پذیری را نیز گسسته دانست.

سرانجام، باید به تفطن هایی اشاره کرد که اولا تجربه را داور مطلق دادگاه علم نمی داند، بلکه آن را مسبوق و مصبوغ به تئوری می‌شمارد، و ثانیا حوزه تفسیر قراین و تجارب را منوط و متکی به پارادایم علمی حاکم (توماس کوهن) یا عوامل سیاسی و اجتماعی و حتی علایق و منافع تجربه گران (آندرو پیکرینگ و دیگران) می داند. 

داستان تجربه در علوم جدید به خصوص علوم تجربی، خصوصا در قرن های نوزدهم و بیستم داستان مهم و پر فراز و نشیبی بوده است. فیلسوفان علم در قرن بیستم درباره آن سخن ها گفتند و جدال ها کردند. علوم جدید رابطه تنگاتنگی با تجربه دارد و در عصر و زمانه ما تجربه نقش مهمی در علمی بودن یا نبودن مساله ای ایفا می کند.[۱]



[۱]  در بخش هایی از مقاله از کتاب علم شناسی نیز بهره گرفته شده است.

تهیه و خرید کتاب شهید محمد کچویی

يكشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۰۴ ب.ظ


کتاب فروشی صفحه سفید (وابسته به انتشارات صفحه سفید، ناشر کتاب شهید محمد کچویی) در ضلع شمالی میدان فلسطین تهران پلاک ۹ گشایش یافت. علاقمندان برای خرید کتاب شهید روز هشتم، پیرامون زندگی و زمانه شهید محمد کچویی می توانند به این کتابفروشی مراجعه نمایند.

از روزهای آینده نیز توزیع این کتاب توسط پخش ققنوس آغاز می شود.

 

همچنین علاقمندان برای پیگیری صفحه انتشارات صفحه سفید در اینستاگرام می توانند اینجا را کلیک نمایند.

سید مهدی دزفولی مستندساز و کارگردان جوان کشورمان در مصاحبه با بلاگ سینمامارکت (+) درباره مستند جدیدش “گزارش چند قتل” و اینکه ایده اصلی این کار از کی و کجا آغاز شده گفت: ایده کلی کار از سال قبل در ذهنم تشکیل شد و در ابتدای سال ۹۶ با توجه به حساسیت موضوع و نبود منابع عمومی در مورد پرونده قتلهای زنجیره ای تصمیم گرفتم کاری تصویری تولید کنم. که از تجربیات کار قبلی ام که در مورد سقوط هواپیمای فرماندهان ارتش و سپاه که در ۷ مهر سال ۶۰ اتفاق افتاده بود بسیار کمک گرفتم.

سید مهدی دزفولی

وی در ادامه سخنان خود اضافه کرد: برای ساخت هرچه بهتر مستند «گزارش چند قتل» سعی کردم با افراد مهم و تاثیرگذار سیاسی همچون سعید حجاریان که مسئول گزینش سعید امامی هم بود، حجت‌الاسلام فلاحیان، حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان و خانواده آقای سعید امامی مصاحبه‌هایی انجام بدهم؛ اما بسیاری از آنها به این کار رضایت نمی‌دادند. در نهایت توانستیم با آقای بختیاری که معاون شهید لاجوردی بود و همچنین با آقای دری نجف‌آبادی مصاحبه‌هایی را انجام بدهم.

این کارگردان جوان با اشاره به مراحل فنی آماده سازی مستند گفت: بعد از پایان مرحله پژوهش که چیزی حدود ۶ ماه طول کشید وارد بخش انجام مصاحبه‌ها شدیم که نزدیک به دو ماه زمان برد و بعد از ۴ ماه تدوین، مستند «گزارش چند قتل»آماده نمایش شد.

دزفولی با اشاره به حساسیت موضوع مستندش به بازخوردهای مجازی و حقیقی آن اشاره و افزود : با توجه به صحبتهایی که با برخی دوستان مطلع در حوزه رسانه و تاریخ معاصر داشته ام بازخورد اولیه کار مثبت و رو به جلو بوده است. در این مدت یک ماهه که کار اکران شده است در کل رفتارهایی که دیده‌ایم را مثبت جمع بندی می کنیم. در ادامه هم دنبال این هستیم که فیلم را برای افراد مرتبط و تاثیر گذار در پرونده قتلهای زنجیره ای مانند آقایان حسینیان و حجاریان و فلاحیان و… اکران کنیم.

این مستند ساز جوان در جواب این سوال که چرا برای اکران فیلم تبلیغات خاص و گسترده ای انجام نشده است گفت : اصلی ترین دلیل برای اینکه برای فیلم تبلیغات خاصی را انجام نداده ایم این است که موضوع فیلم موضوع خاص و حساسیت برانگیزی بود و شاید رونمایی و تبلغات گسترده حواشی برای مستند ایجاد می کرد. مسئله بعدی بحث شرایط زمانی کشور بود که اتفاقات مهمی مانند مشکلات اقتصادی و اخبار جام جهانی در تیتر اصلی رسانه های کشور بوده و هست که این اتفاقات موجب شد تا رو نمایی و یا اکران خاصی نداشته باشیم .

دزفولی در مورد اهمیت کار در موضوع قتلهای زنجیره ای به عنوان یکی از پرونده های حساس تاریخ جمهوری اسلامی ایران افزود : قتلهای زنجیره ای یکی از مهمترین و پیچیده ترین پرونده های امنیتی نظام است چرا که گروهی امروز وجود دارد که در این مسائل دخیل بودند و در حال حاضر دارای سمت‌های دولتی و جزء چهره‌های سرشناس سیاسی هستند. درباره موضوع قتلها تا به امروز کتاب و یا فیلم تاثیرگذاری تهیه نشده است تا به سوالات مطرح شده در این باره پاسخ دهد. یکی از اصلی ترین عواملی که موجب شد تا ما درباره این پرونده فیلم بسازیم این است که راهی را برای ورود به مسائل حاشیه ساز برای نظام باز کنیم. ما در پرداختن به تاریخ خصوصاً تاریخ معاصر بسیار ضعیف عمل کرده‌ایم  تا جای که مسئله های مانند اعدام های سال ۶۰ و یا موضوع آقای منتظری می تواند در انتخابات ما تاثیر گذار شود. ما از نپرداختن به تاریخ خصوصا تاریخ معاصر و دهه ۶۰ ضربه های بسیاری خورده ایم که با کار خوب و تمیز رسانه ای می شود بسیاری از این تهدید ها را به فرصت تبدیل کرد.

وی در پاسخ به این سوال که که آیا مستند “گزارش چند قتل” سفارشی ساخته شده است پاسخ داد: نه اصلا ، این یکی از پیش داوری های بود که در مورد فیلم صورت گرفت، کار کاملا دغدغه شخصی است و اگر سفارشی بود قطعا حاشیه های خاصی هم ایجاد می کرد . مسئله دیگر هم اینکه کار سفارشی همیشه در اکران وضعیت مطلوب تری دارد.

دزفولی در بخش دیگر سخنانش در پاسخ به منتقدانی که می گویند تنها یک قرائت خاص از پرونده قتلهای زنجیره ای در فیلم بیان شده است اظهار داشت: سعید امامی به دلیل اینکه معاونت داخلی وزارت اطلاعات زمان آقای فلاحیان را از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ را برعهده داشت از چهره‌های سرشناس کشور در سال‌های اخیر بود. بعد هم که در سال ۱۳۷۷ آن اتفاقات رخ داد، او به عنوان متهم ردیف اول معرفی شد و سپس آقای عالی خانی و موسوی که از دوستانش بودند به عنوان متهمان ردیف دوم و سوم محکوم شدند.

وی تصریح کرد: البته دو قرائت مختلف در مورد سعید امامی وجود دارد. نخست که اطرافیانش معتقد هستند او قربانی توطئه‌ای شد که در دولت اصلاحات رقم خورده بود تا برخی‌ها بتوانند در قالب آن به نظام ضربه وارد کرده و نیروهای حزب اللهی و ارتشی را از صحنه بیرون کنند. قرائت دوم این بود که او فردی بود که سوابق خانوادگی خاصی داشت و تعدادی از افراد فامیل او از وابستگان رژیم پهلوی قبل از انقلاب بودند.

این کارگردان تاکید کرد: سعی کردم تا این دو نگاه را به نوعی مطرح کنم و از همه مهمتر قرائت رسمی نظام از این موضوع را در این مستند بیاورم. زیرا بالاخره آن زمان در مورد این وقایع پرونده‌ای تشکیل شده بود و این افراد در دادگاه نیروهای مسلح دادگاهی شدند و بالتبع حکمی هم برای آنها در سال ۱۳۷۹ صادر شد.

این مستند ساز خاطرنشان کرد: عده‌ای بعداً این اتفاقات را بهانه‌ای کردند که وزارت اطلاعات را ضعیف کنند تا از این راه به نظام ضربه وارد کنند و در نهایت بتوانند با استفاده از جنجالی که ایجاد می‌شود به گمان خودشان، جمهوری اسلامی را زمین بزنند.
دزفولی افزود: برای هرچه بهتر شدن مستند «گزارش چند قتل» سعی کردیم تا با برخی از نزدیکان آقای سعید امامی هم گفت‌وگوهایی را بگیریم که متاسفانه راضی به مصاحبه نشدند. البته او یک پسر دارد که الان در کشور آمریکا است و همسرش هم که در کشور بود از ایران خارج شده است. با آنها هم قصد داشتیم مصاحبه‌هایی را انجام بدهیم که این فرصت فراهم نشد.

وی در پاسخ به این سوال که آیا مستند “گزارش چند قتل” ادامه دارد افزود: قصد داریم تا به صورت عمیق‌تری حوادث و وقایع آن سال ها را بررسی کرده و به تصویر بکشیم. در قسمت دوم این مستند، در نظر دارم سوابق هر کدام از افرادی را که در این حادثه‌ها دخیل بودند نیز به تصویر بکشم. امیدوارم اگر مشکلی ایجاد نشود قسمت دوم مستند که از مهر یا آبان، ساختش را شروع می کنیم، تا پایان سال جاری آماده نمایش شود.

دزفولی در پایان اضافه کرد: علاقه‌مندان می‌توانند این مستند را از طریق تارنمای «سینمامارکت» خریداری کنند.از ابتدای سال تحصیلی جدید نیز اکران‌های دانشگاهی آن آغاز می‌شود. البته قصد داشتیم مستند را به دوره اخیر جشنواره عمار برسانیم که آماده نشد ولی برای دوره بعدی آن ارسال می کنیم.

مصاحبه پیرامون مستند "گزارش چند قتل"

پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۲۴ ب.ظ

به گزارش «عمار فیلم» (+)، سیدمهدی دزفولی، از مستندسازان کشور درباره کار جدیدش با عنوان «گزارش چند قتل» اظهار داشت: ایده اولیه تولید این مستند از آنجایی شروع شد که در تاریخ انقلاب پرونده‌ای داریم که هنوز هم درباره آن شبهاتی در سطح جامعه وجود دارد. این واقعه با عنوان «قتل‌های زنجیره‌ای» در سال ۱۳۷۷ و یک سال بعد از شروع دولت اصلاحات رخ داد.

وی افزود: این اتفاقات که با ترور شهید لاجوردی شروع شد، به قتل‌های زنجیره‌ای رسید، سپس اتفاق‌هایی که مربوط به وزارت اطلاعات بود رخ داد، در ادامه ترور شهید صیاد شیرازی و خودکشی سعید امامی رخ داد و در نهایت نیز حوادث کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ اتفاق افتاد.

دزفولی ادامه داد: با توجه به حوادث رخ داده در آن مقطع زمانی، علاقه‌مند شدم روی این قسمت از تاریخ انقلاب کار کنم. زیرا موضوعی بود که تا به حال در مورد آن کاری انجام نشده بود و تا امروز کتاب یا فیلمی درباره آن نیست.

این کارگردان خاطرنشان کرد: در این میان، گرهی وجود دارد که به افرادی که در این مسئله دخیل بودند و در حال حاضر دارای سمت‌های دولتی هستند و جزء چهره‌های سرشناس سیاسی هستند، برمی‌گردد. به طور خلاصه در مورد این موضوع جای خالی احساس می‌شد که باید کاری در این مورد صورت می گرفت.

وی در ادامه سخنان خود اضافه کرد: برای ساخت هرچه بهتر مستند «گزارش چند قتل» سعی کردم با افراد مهم و تاثیرگذار سیاسی همچون سعید حجاریان که مسئول گزینش سعید امامی هم بود، حجت‌الاسلام فلاحیان، حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان و خانواده آقای سعید امامی مصاحبه‌هایی انجام بدهم؛ اما بسیاری از آنها به این کار رضایت نمی‌دادند. در نهایت توانستیم با آقای بختیاری که معاون شهید لاجوردی بود و همچنین با آقای دری نجف‌آبادی مصاحبه‌هایی را بگیریم.

این مستندساز اظهار داشت: به صورت مشخص با افرادی همچون عبدالله شهبازی ارتباط گرفتیم و مقالاتی را که او درباره این مسائل نوشته بود، مطالعه کردیم. همچنین با برخی چهره‌های کمتر شناخته شده‌ای که کار زیادی روی این مسئله کرده بودند، مصاحبه‌هایی کردیم که از جمله این افراد می‌توانم به آقای حسین قاسمی اشاره کنم.

دزفولی تصریح کرد: خاطرات سعید حجاریان، یکی از کتاب‌های اکبر گنجی، مقالات عمادالدین باقی و حتی فایل‌های صوتی که این افراد داشتند، استفاده کردیم تا نشان بدهیم آن مطالبی که آنها بیان می‌کردند، خلاف واقع بوده است. از نشریات و روزنامه‌هایی چون سلام، کیهان و صبح امروز استفاده کردیم.

این کارگردان خاطرنشان کرد: برای کامل‌تر شدن این مستند از برخی فیلم‌های منتشر شده بازجویی‌ها و برگه‌های آن که نزدیک به هزار صفحه از آنها تا امروز منتشر شده است، استفاده کردیم.

دزفولی یادآور شد: برای تولید هرچه بهتر مستند «گزارش چند قتل» تعدادی از آرشیو‌های مربوط به آقای سعید امامی را به دست آوردیم و صحبت‌هایی را که رهبری و رئیس جمهور وقت در دی ماه سال ۱۳۷۷ داشتند تهیه کردیم.

پژوهش «گزارش چند قتل» ۶ ماه طول کشید

وی با اشاره به مراحل فنی آماده سازی مستند گفت: بعد از پایان مرحله پژوهش که چیزی حدود ۶ ماه طول کشید وارد بخش انجام مصاحبه‌ها شدیم که نزدیک به دو ماه زمان برد و بعد از ۴ ماه تدوین، مستند «گزارش چند قتل» آماده نمایش شد.

این کارگردان عنوان کرد: در مجموع مستندی را در ۳۵ دقیقه به عنوان قسمت نخست از یک مجموعه مستند که به بازخوانی قتل‌های زنجیره‌ای سال ۱۳۷۷ و اتفاقات سال ۱۳۷۸ می‌پردازد، تهیه کردیم.

وی در بخش دیگر سخنانش اظهار داشت: سعید امامی به دلیل اینکه معاونت داخلی وزارت اطلاعات زمان آقای فلاحیان را از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ را برعهده داشت از چهره‌های سرشناس کشور در سال‌های اخیر بود. بعد هم که در سال ۱۳۷۷ آن اتفاقات رخ داد، او به عنوان متهم ردیف اول معرفی شد و سپس آقای عالی خانی و موسوی که از دوستانش بودند به عنوان متهمان ردیف دوم و سوم محکوم شدند.

دزفولی تصریح کرد: البته دو قرائت مختلف در مورد سعید امامی وجود دارد. نخست که اطرافیانش معتقد هستند او قربانی توطئه‌ای شد که در دولت اصلاحات رقم خورده بود تا برخی‌ها بتوانند در قالب آن به نظام ضربه وارد کرده و نیروهای حزب الهی و ارتشی را از صحنه بیرون کنند. قرائت دوم این بود که او فردی بود که سوابق خانوادگی خاصی داشت و تعدادی از افراد فامیل او از وابستگان رژیم پهلوی قبل از انقلاب بودند.

این کارگردان تاکید کرد: سعی کردم تا این دو نگاه را به نوعی مطرح کنم و از همه مهتر قرائت رسمی نظام از این موضوع را در این مستند بیاورم. زیرا بالاخره آن زمان در مورد این وقایع پرونده‌ای تشکیل شده بود و این افراد در دادگاه نیروهای مسلح دادگاهی شدند و بالتبع حکمی هم برای آنها در سال ۱۳۷۹ صادر شد.

دزفولی افزود: برای هرچه بهتر مستند «گزارش چند قتل» سعی کردیم تا با برخی از نزدیکان آقای سعید امامی هم گفت‌وگوهایی را بگیریم که متاسفانه راضی به مصاحبه نشدند. البته او یک پسر دارد که الان در کشور آمریکا است و همسرش هم که در کشور بود از ایران خارج شده است. با آنها هم قصد داشتیم مصاحبه‌هایی را انجام بدهیم که این فرصت فراهم نشد.

این کارگردان خاطرنشان کرد: عده‌ای بعداً این اتفاقات را بهانه‌ای کردند که وزارت اطلاعات را ضعیف کنند تا از این راه به نظام ضربه وارد کنند و در نهایت بتوانند با استفاده از جنجالی که ایجاد می‌شود به گمان خودشان، جمهوری اسلامی را زمین بزنند.

ساخت قسمت دوم «گزارش چند قتل» از پاییز

وی اضافه کرد: امیدوارم با توجه به اینکه پیش بینی می‌کنم بازخوردهای خوبی را از تماشای مستند «گزارش چند قتل» دریافت کنیم، قسمت دوم را نیز تولید می‌کنیم. قصد داریم تا به صورت عمیق‌تری این حوادث و وقایع آن سال ها را بررسی کرده و به تصویر بکشیم.

دزفولی یادآور شد: در قسمت دوم این مستند، در نظر دارم سوابق هر کدام از افرادی را که در این حادثه‌ها دخیل بودند نیز به تصویر بکشم. امیدوارم اگر مشکلی ایجاد نشود قسمت دوم مستند که از مهر یا آبان، ساختش را شروع می کنیم، تا پایان سال جاری آماده نمایش شود.

این کارگردان عنوان کرد: در این چند روزی هم که مستند، منتشر شده اتفاق خاصی روی نداده است. برخی گمان را داشتند که حساسیتی ایجاد شود. ولی در هر صورت استقبال خوبی از نمایش آن تا امروز صورت گرفته و امیدوارم با عرضه این مستند اتفاق‌های خوبی رقم خورد و جریان‌سازی در سطح کشور صورت بگیرد و بازخوانی خوبی از پرونده مهمی که وارد بیستمین سالگرد آن شدیم، داشته باشیم.

این کارگردان ادامه‌داد: فعلاً به دنبال این موضوع هستیم که بخش نخست مستند نمایش داده شود تا با بازخوردهایی که از مخاطبان خود می‌گیریم بتوانیم افراد دیگری همچون آقایان فلاحیان و حسینیان از موافقان و حجاریان، باقی و نیازی از منتقدان را برای انجام مصاحبه راضی کنیم تا از صحبت‌های آنها برای بخش دوم مستند استفاده کنیم.

دزفولی اضافه کرد: علاقه‌مندان می‌توانند این مستند را از طریق تارنمای «سینما مارکت» خریداری کنند. از ابتدای سال تحصیلی جدید نیز اکران‌های دانشگاهی آن آغاز می‌شود. البته قصد داشتیم مستند را به دوره اخیر جشنواره عمار برسانیم که آماده نشد ولی برای دوره بعدی آن می‌فرستیم.

سیدمهدی دزفولی، از مستندسازان کشور در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی خبرگزاری فارس (+) درباره کار جدیدش با عنوان «گزارش چند قتل» اظهار داشت: ایده اولیه تولید این مستند از آنجایی شروع شد که در تاریخ انقلاب پرونده‌ای داریم که هنوز هم درباره آن شبهاتی در سطح جامعه وجود دارد. این واقعه با عنوان «قتل‌های زنجیره‌ای» در سال 1377 و یک سال بعد از شروع دولت اصلاحات رخ داد.

وی افزود: این اتفاقات که با ترور شهید لاجوردی شروع شد، به قتل‌های زنجیره‌ای رسید، سپس اتفاق‌هایی که مربوط به وزارت اطلاعات بود رخ داد، در ادامه ترور شهید صیاد شیرازی و خودکشی سعید امامی رخ داد و در نهایت نیز حوادث کوی دانشگاه در سال 1378 اتفاق افتاد.

دزفولی ادامه داد: با توجه به حوادث رخ داده در آن مقطع زمانی، علاقه‌مند شدم روی این قسمت از تاریخ انقلاب کار کنم. زیرا موضوعی بود که تا به حال در مورد آن کاری انجام نشده بود و تا امروز کتاب یا فیلمی درباره آن نیست.

این کارگردان خاطرنشان کرد: در این میان، گرهی وجود دارد که به افرادی که در این مسئله دخیل بودند و در حال حاضر دارای سمت‌های دولتی هستند و جزء چهره‌های سرشناس سیاسی هستند، برمی‌گردد. به طور خلاصه در مورد این موضوع جای خالی احساس می‌شد که باید کاری در این مورد صورت می گرفت.

وی در ادامه سخنان خود اضافه کرد: برای ساخت هرچه بهتر مستند «گزارش چند قتل» سعی کردم با افراد مهم و تاثیرگذار سیاسی همچون سعید حجاریان که مسئول گزینش سعید امامی هم بود، حجت‌الاسلام فلاحیان، حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان و خانواده آقای سعید امامی مصاحبه‌هایی انجام بدهم؛ اما بسیاری از آنها به این کار رضایت نمی‌دادند. در نهایت توانستیم با آقای بختیاری که معاون شهید لاجوردی بود و همچنین با آقای دری نجف‌آبادی مصاحبه‌هایی را بگیریم.

این مستندساز اظهار داشت: به صورت مشخص با افرادی همچون عبدالله شهبازی ارتباط گرفتیم و مقالاتی را که او درباره این مسائل نوشته بود، مطالعه کردیم. همچنین با برخی چهره‌های کمتر شناخته شده‌ای که کار زیادی روی این مسئله کرده بودند، مصاحبه‌هایی کردیم که از جمله این افراد می‌توانم به آقای حسین قاسمی اشاره کنم.

دزفولی تصریح کرد: خاطرات سعید حجاریان، یکی از کتاب‌های اکبر گنجی، مقالات عمادالدین باقی و حتی فایل‌های صوتی که این افراد داشتند، استفاده کردیم تا نشان بدهیم آن مطالبی که آنها بیان می‌کردند، خلاف واقع بوده است. از نشریات و روزنامه‌هایی چون سلام، کیهان و صبح امروز استفاده کردیم.

این کارگردان خاطرنشان کرد: برای کامل‌تر شدن این مستند از برخی فیلم‌های منتشر شده بازجویی‌ها و برگه‌های آن که نزدیک به هزار صفحه از آنها تا امروز منتشر شده است، استفاده کردیم.

دزفولی یادآور شد: برای تولید هرچه بهتر مستند «گزارش چند قتل» تعدادی از آرشیو‌های مربوط به آقای سعید امامی را به دست آوردیم و صحبت‌هایی را که رهبری و رئیس جمهور وقت در دی ماه سال 1377 داشتند تهیه کردیم.

* پژوهش  «گزارش چند قتل» ۶ ماه طول کشید

وی با اشاره به مراحل فنی آماده سازی مستند گفت: بعد از پایان مرحله پژوهش که چیزی حدود ۶ ماه طول کشید وارد بخش انجام مصاحبه‌ها شدیم که نزدیک به دو ماه زمان برد و بعد از ۴ ماه تدوین، مستند «گزارش چند قتل» آماده نمایش شد.

این کارگردان عنوان کرد: در مجموع مستندی را در 35 دقیقه به عنوان قسمت نخست از یک مجموعه مستند که به بازخوانی قتل‌های زنجیره‌ای سال 1377 و اتفاقات سال 1378 می‌پردازد، تهیه کردیم.

وی در بخش دیگر سخنانش اظهار داشت: سعید امامی به دلیل اینکه معاونت داخلی وزارت اطلاعات زمان آقای فلاحیان را از سال 1368 تا 1376 را برعهده داشت از چهره‌های سرشناس کشور در سال‌های اخیر بود. بعد هم که در سال 1377 آن اتفاقات رخ داد، او به عنوان متهم ردیف اول معرفی شد و سپس آقای عالی خانی و موسوی که از دوستانش بودند به عنوان متهمان ردیف دوم و سوم محکوم شدند.

دزفولی تصریح کرد: البته دو قرائت مختلف در مورد سعید امامی وجود دارد. نخست که اطرافیانش معتقد هستند او قربانی توطئه‌ای شد که در دولت اصلاحات رقم خورده بود تا برخی‌ها بتوانند در قالب آن به نظام ضربه وارد کرده و نیروهای حزب الهی و ارتشی را از صحنه بیرون کنند. قرائت دوم این بود که او فردی بود که سوابق خانوادگی خاصی داشت و تعدادی از افراد فامیل او از وابستگان رژیم پهلوی قبل از انقلاب بودند.

این کارگردان تاکید کرد: سعی کردم تا این دو نگاه را به نوعی مطرح کنم و از همه مهتر قرائت رسمی نظام از این موضوع را در این مستند بیاورم. زیرا بالاخره آن زمان در مورد این وقایع پرونده‌ای تشکیل شده بود و این افراد در دادگاه نیروهای مسلح دادگاهی شدند و بالتبع حکمی هم برای آنها در سال 1379 صادر شد.

دزفولی افزود: برای هرچه بهتر مستند «گزارش چند قتل» سعی کردیم تا با برخی از نزدیکان آقای سعید امامی هم گفت‌وگوهایی را بگیریم که متاسفانه راضی به مصاحبه نشدند. البته او یک پسر دارد که الان در کشور آمریکا است و همسرش هم که در کشور بود از ایران خارج شده است. با آنها هم قصد داشتیم مصاحبه‌هایی را انجام بدهیم که این فرصت فراهم نشد.

این کارگردان خاطرنشان کرد: عده‌ای بعداً این اتفاقات را بهانه‌ای کردند که وزارت اطلاعات را ضعیف کنند تا از این راه به نظام ضربه وارد کنند و در نهایت بتوانند با استفاده از جنجالی که ایجاد می‌شود به گمان خودشان، جمهوری اسلامی را زمین بزنند.

* ساخت قسمت دوم  «گزارش چند قتل» از پاییز

وی اضافه کرد: امیدوارم با توجه به اینکه پیش بینی می‌کنم بازخوردهای خوبی را از تماشای مستند «گزارش چند قتل» دریافت کنیم، قسمت دوم را نیز تولید می‌کنیم. قصد داریم تا به صورت عمیق‌تری این حوادث و وقایع آن سال ها را بررسی کرده و به تصویر بکشیم.

دزفولی یادآور شد: در قسمت دوم این مستند، در نظر دارم سوابق هر کدام از افرادی را که در این حادثه‌ها دخیل بودند نیز به تصویر بکشم. امیدوارم اگر مشکلی ایجاد نشود قسمت دوم مستند که از مهر یا آبان، ساختش را شروع می کنیم، تا پایان سال جاری آماده نمایش شود.

این کارگردان عنوان کرد: در این چند روزی هم که مستند، منتشر شده اتفاق خاصی روی نداده است. برخی گمان را داشتند که حساسیتی ایجاد شود. ولی در هر صورت استقبال خوبی از نمایش آن تا امروز صورت گرفته و امیدوارم با عرضه این مستند اتفاق‌های خوبی رقم خورد و جریان‌سازی در سطح کشور صورت بگیرد و بازخوانی خوبی از پرونده مهمی که وارد بیستمین سالگرد آن شدیم، داشته باشیم.

این کارگردان ادامه‌داد: فعلاً به دنبال این موضوع هستیم که بخش نخست مستند نمایش داده شود تا با بازخوردهایی که از مخاطبان خود می‌گیریم بتوانیم افراد دیگری همچون آقایان فلاحیان و حسینیان از موافقان و حجاریان، باقی و نیازی از منتقدان را برای انجام مصاحبه راضی کنیم تا از صحبت‌های آنها برای بخش دوم مستند استفاده کنیم.

دزفولی اضافه کرد: علاقه‌مندان می‌توانند این مستند را از طریق تارنمای «سینما مارکت» خریداری کنند. از ابتدای سال تحصیلی جدید نیز اکران‌های دانشگاهی آن آغاز می‌شود. البته قصد داشتیم مستند را به دوره اخیر جشنواره عمار برسانیم که آماده نشد ولی برای دوره بعدی آن می‌فرستیم.

مصاحبه قدس آنلاین


به گزارش قدس آنلاین، این مستند به چگونگی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله بهشتی و اعضای این حزب می‌پردازد. با سیدمهدی دزفولی کارگردان مستند «داستان ناتمام یک حزب» درباره علت پرداختن به این موضوع و مسائل مرتبط با ساخت این مستند که تولید آن دو سال به طول انجامید، گفت و گو کردیم. (+)

■  در آغاز درباره روند ساخت مستند «داستان ناتمام یک حزب» توضیح بدهید و اینکه چرا به سراغ بازخوانی فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی رفتید؟ 
ساخت این مستند از مهر سال ۹۲ آغاز شد. هدف اصلی ما این بود تا یک بازخوانی کلی از فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی داشته باشیم؛ از ۳۰ بهمن ۵۷ تا اردیبهشت سال ۶۶ که فعالیت حزب متوقف شد.  
حزب جمهوری اسلامی در یک دهه اول انقلاب، تأثیرگذارترین تشکل سیاسی کشور بود که بسیاری از مسئولان وقت، عضو آن بودند. بعد از اتفاق‌های سال ۶۰ که بنی صدر از کشور رفت، این حزب گسترده‌ترین فعالیت‌ها را در کشور داشت. در این مقطع زمانی، از انتخابات ریاست جمهوری گرفته تا ترورها و جنگ هشت ساله رخ داد که این رخدادها اهمیت بازخوانی فعالیت‌های حزب را نشان می‌دهد.  
تفکرات سیاسی کنونی هم به خاستگاه اصلی جریان راست و چپ حزب جمهوری برمی گردد. از سوی دیگر بسیاری از اعضای حزب به مراتب عالی در سطح مدیریتی کشور رسیدند، ضمن اینکه حزب جمهوری موجب ارتقای خیلی از گروه‌ها شد به همین دلیل بازخوانی فعالیت‌های حزب مهم است.

■  با توجه به دشواری‌های دسترسی به آرشیو سازمان صدا و سیما، با چه محدودیت هایی در ساخت این مستند مواجه بودید؟ 
برای تهیه آرشیو به مشکلاتی برخوردیم و تلاش کردیم با دوستانی که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی کارهای پژوهشی انجام می‌دهند، اسنادی را به دست بیاوریم.  
از مؤسساتی که مربوط به شهدای هفت تیر هستند، سندهایی را به دست آوردیم و تلاش کردیم آرشیوی از صدا و سیما و مراکزی که به صورت خصوصی و شخصی اسناد را نگهداری می‌کنند، منابع پژوهشی را به دست بیاوریم. بخشی از اطلاعات هم طی مصاحبه با افرادی که در آن دوره عضو حزب بودند، جمع آوری شد از جمله دکتر جاسبی که قائم مقام حزب بود تا آقای عسگراولادی، جواد منصوری، آقای معادیخواه، فرشاد مؤمنی و افرادی که با شهید بهشتی در ارتباط بودند. به سراغ خانواده شهید بهشتی هم رفتیم ولی یکی از فرزندانشان حاضر به گفت و گو نشد. با علی مطهری، پسر شهید مطهری که پدرشان اوایل تأسیس حزب از مخالفان تأسیس آن بود و شأن روحانیت را فراتر از کارهای سیاسی می‌دانست هم گفت و گو کردیم تا تفکرات مختلف بررسی شود.
سخنرانی‌های امام (ره)، صحبت‌های رهبری به عنوان دبیرکل حزب و دیگر اعضای فعال حزب هم در مستند آمده است. مستند داستان ناتمام یک حزب در تابستان سال ۹۴ به پایان رسید که در جشنواره سینما حقیقت و جشنواره عمار اکران شد.  
از سال ۹۳ هم نوشتن کتابی درباره حزب جمهوری را شروع کردم که تا پایان سال ۹۵ طول کشید و امیدوارم امسال یا سال آینده به چاپ برسد.

■  آیا در مسیر کار تحقیقاتی با نقاط تاریکی روبه‌رو شدید که به پاسخ روشنی نرسید؟ 
بله موارد بسیاری بود، اینکه اختلافات داخل حزب از چه چیزی به وجود آمد تا جزئیات انفجار دفتر حزب و اینکه چرا فعالیت‌های حزب ناتمام ماند؟ آیا سال ۶۶ فعالیت‌های حزب متوقف شد یا پیش از آن متوقف شده بود؟ ابهام‌هایی درباره اختلاف‌های اعضای شورای مرکزی حزب که افرادی با طیف‌های مختلف فکری در این شورا فعالیت داشتند. از سوی دیگر روحانیت داخل حزب با بخشی از غیر روحانیون در حزب مشکل داشتند. شهید بهشتی تلاش کرده بود که همه طیف‌های سیاسی را در کنار هم جمع کند، از برخی افراد هم برای پیوستن به حزب دعوت شد که نپذیرفتند همچون محمد منتظری و آقای موسوی خوئینی ها.

■  شهید محمد منتظری که از شهدای هفت تیر هستند، عضو حزب نبودند؟ 
آقای منتظری در روز ۷ تیر به خاطر حلالیت‌طلبی از آقای بهشتی در ماجرای بنی صدر به دفتر حزب آمده بود که شهید شد ولی ایشان عضو حزب جمهوری نبود. بازخوانی داستان حزب جمهوری اسلامی به خاطر تفکرات مختلفی که در آن وجود داشت و مسیر جریان‌های سیاسی بعد انقلاب را شکل داد، حائز اهمیت است. اتفاق‌هایی که در جریان انقلاب افتاده، خاستگاهش در این حزب است. در دهه ۶۰ کل جمعیت کشور ۳۰ میلیون نفر بود که چهار، پنج میلیون نفر عضو حزب جمهوری اسلامی بودند یعنی حدود یک پنجم جمعیت کشور عضو این حزب بودند، هیچ حزبی نداشتیم که با چنین جمعیتی عضو داشته باشد.

■  آیا در مسیر تحقیقات با این مشکل روبه‌رو شدید که بگویند این آرشیو یا اسناد محرمانه است و امکان دستیابی به آن را ندارید؟ 
فراوان؛ مثلاً هیچ وقت به مذاکرات شورای مرکزی حزب یا برخی از سخنرانی‌های شهید بهشتی و سخنرانی‌های عمومی سران حزب دسترسی پیدا نکردیم.  
البته بخشی از این‌ها بعد از ۳۰ سال موجود نیست و اسناد حزب هم به صورت منسجم آرشیو نشده است در حالی که درباره حزب جمهوری باید مدارک و آرشیو بیشتری جمع‌آوری شود.

■  با تکثر نگاه و پرداخت‌های مختلف روی فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی از سوی دیگر فیلمسازان و مستندسازان موافقید؟ 
حتماً، علاوه بر پرداخت به فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی، اسناد تاریخ انقلاب هم بسیار حائز اهمیت است و درباره آن‌ها هم کار جدی نشده است؛ مثلاً در مورد کودتای نوژه که تنها کودتای نظامی از داخل کشور بود، اثر تصویری جدی نداریم. تاریخ انقلاب مملو از حوادثی است که به صورت جدی مورد بازخوانی قرار نگرفته است و اگر به آن‌ها پرداخته نشود، گسست تاریخی برای نسل جدید به وجود می‌آورد، نسلی که اطلاعات کافی در مورد تاریخ انقلاب ندارند. ما در این مستند یک ساعته به صورت کلی به اتفاقات مهم آن دوره پرداختیم که هر کدام از آن‌ها یک مستند جدی را می‌طلبد.
نسل جدید هم هر چه تفکرات، بینش‌ها و اختلاف‌ها را بهتر درک کند می‌تواند به دلایل و ریشه اختلافات بهتر پی ببرد. به طور قطع هرچه درباره اتفاقات دهه ۶۰ بیشتر کار شود، هم برای امروز بهتر است و هم اینکه سبب تعمیق نگاه‌ها به انقلاب اسلامی می‌شود.  

■  چرا مستندسازها کمتر سراغ اتفاق‌های دهه ۶۰ می‌روند؟ 
چون دوست ندارند که وارد بحث‌های پژوهشی جدی و سنگین بشوند و ترجیح می‌دهند که رخدادهای روز را دنبال کنند که برایشان کم‌هزینه‌تر است و هم اینکه ممکن است بسیاری از افرادی که برای ساخت مستند نیاز به گفت‌وگو با آن‌هاست، فوت شده باشند یا در دسترس نباشند. هم اینکه جو روشنفکری در مورد اتفاقات روز وجود دارد. اگر به کارنامه جشنواره فیلم فجر نگاه کنید از سال ۹۳ به بعد، آثاری با نگاهی تاریخی و سیاسی همچون فیلم‌های سیانور، ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز با اقبال عمومی مواجه شده و جریان ساز بودند اما به دلیل سختی و مشقت ساخت این فیلم ها، زمانبر بودنشان و نیازشان به پژوهش‌های جدی، کمتر کسی سراغ ساخت این فیلم‌ها می‌رود در حالی که این ژانر حرف‌های جدیدی دارد و نکات مغفول بسیاری را روشن می‌کند.  
حزب جمهوری هم بستری است که حرف‌های جدی و زیادی برای گفتن دارد و می‌توان درباره آن کارهای جدی و جریان ساز زیادی ساخت.

■  طی انجام این پروژه بویژه در مراحل پژوهشی، شخصیت شهید بهشتی را چطور یافتید؟ 
شهید بهشتی در زمان انقلاب ۵۰ ساله بودند و برای انقلاب اسلامی، برنامه داشتند. یکی از افرادی که در مورد انقلاب بسیار هوشمندانه رفتار می‌کرد، آقای بهشتی بود.  
در ساواک پرونده‌ای از ایشان وجود ندارد و این نشان می‌دهد که بسیار هوشمندانه پیش می‌رفتند.  
جالب است بدانید که شهید بهشتی، قبل از پیروزی انقلاب دفترچه‌ای داشت که در آن نام افراد معتمد را یادداشت کرده بود تا در مسیر استقرار نظام از آن‌ها کمک بگیرد.  
همه شواهد نشان می‌دهد که ایشان فکر جدی برای اداره انقلاب داشتند. جزو شخصیت‌های فکوری بودند که بعد از پیروزی انقلاب، برنامه‌های جدی برای اداره نظام داشتند. این نظم فکری و با برنامه بودن در زندگی شخصی ایشان هم نمود داشت.  

■  ورود نسل دهه ۶۰ را به اتفاقات این دهه پر حادثه که بناست در قاب سینما، این وقایع را با استناد به اسناد و تاریخ شفاهی به جا مانده از آن دوران روایت کنند، چطور می‌بینید؟ نقاط قوت و ضعف این ورود چیست؟ 
نقطه قوتش این است که نسل سوم انقلاب، ذهنیت قالبی نسبت به اتفاقات آن دوره ندارد، ضمن اینکه نسل جدید حرف‌های جدیدی برای گفتن دارد.  
به نظر می‌رسد که نهضتی در نسل دهه ۶۰ برای بازخوانی اتفاقات آن دهه آغاز شده است چون دهه ۶۰، دهه بسیار مهم و پرالتهابی است و بسیاری از اتفاقات دوران حاضر هم به آن دهه برمی گردد که کارهای عمیق و مهم درباره آن دهه مهم موجب شفاف سازی و تنویر افکار عمومی می‌شود.
 

منبع: روزنامه قدس

گزارش چند قتل و پاسخ انتقادات

شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۸:۳۳ ب.ظ

یادداشت در خبرگزاری فارس

یادداشت جدیدم در خبرگزاری فارس پیرامون مستند "گزارش چند قتل" را می توانید در اینجا یا در خبرگزاری فارس مطالعه نمائید. (+)  


28 خردادماه امسال، مستند «گزارش چند قتل» رونمایی شد که به موضوع قتل های زنجیره‌ای و خودکشی سعید امامی از نفرات کلیدی وزارت اطلاعات که در سال 1378 در بیمارستان خودکشی کرد، می‌پردازد.

مستند در همین چند روز کوتاه بعد از انتشار واکنش عده‌ای از افراد رسانه‌ای و تاریخ‌نگار را برانگیخت که در این یادداشت تلاش می‌کنم به بخشی از آن شبهات و سوالات پاسخ دهم و البته خوشحالم که باعث واکنش هایی شده است و به نسبت بازدید آن در سایت های فروش فیلم  همانند فیلیمو و سینمامارکت و ...(VOD) مناسب بوده است.

همانطور که دوستانی که فیلم را مشاهده کرده اند می دانند این مستند دارای چند بخش است که بخش ابتدایی آن هفته قبل منتشر شد که صرفا، مطرح کردن صورت مساله و اتفاقات رخ داده پیرامون آن پرونده در سال 1377 است که تلاش کرده صورت مساله را درست تعریف کند و بعد از آن به متهمین ردیف اول تا سوم شامل سعید امامی، سید مصطفی موسوی(کاظمی) و مهرداد عالیخانی اشاره کند.

اینکه سعید امامی چه فردی بود و چه سوابقی داشت، و کاظمی و عالیخانی نیز دارای چه عقبه ای بودند و چرا نام آنها به عنوان متهمین اصلی مطرح شد؟.

مبنا و اساس اطلاعات مستند نیز سخنان رهبری انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه دی ماه 1377 تهران، اطلاعیه وزارت اطلاعات در همیان دی 77 و صدور احکام متهمین توسط دادگاه نیروهای مسلح در سال 1379 بود که قطعا حکم رسمی و موضع قطعی و علنی نظام اسلامی است.

از ابتدایی که بحث ساخت مستند در جمع‌های دوستانه مطرح شد تا زمانیکه این مستند منتشر شد، شاهد دو موضع گیری بودیم که در تمامی این سال‌ها نیز وجود داشته است و باعث دسته بندی افراد درباره این پرونده می‌شود، شهید سعید امامی یا سعید امامی جاسوس؟

اولین آنها این بود که چرا آقای سعید امامی که توسط برخی از دوستانش همانند حجت الاسلام روح الله حسینیان شهید نامیده شده است مورد اشاره قرار نگرفته است و یا به موضع آقای فلاحیان پرداخته نشده است؟ چرا ظاهرا یک جانبه به قاضی رفته‌ایم؟

در پاسخ باید گفت که موضع مستندساز به عنوان فردی که می‌خواهد واقعه‌ای تاریخی را کنکاش کند با یک پژوهشگری که مقاله‌ای ژورنالیستی می‌نویسد و یا پژوهشی مکتوب انجام می‌دهد متفاوت است.

زمان در مستند بسیار مهم است و در مستندها که زمانش در نهایت 1 الی 2 ساعت بیشتر نیست، نمی‌توان به تمامی مسائل پرداخت. ساحت مستند متفاوت از کار مکتوب است که در کار مکتوب بسیار بیشتر و بهتر می‌توان به پرونده‌های مختلف پرداخت و آن ها را بررسی کرد. هرچند که در حال نگارش کتاب این پرونده هم بودم که فعلا به دلایلی منصرف شده‌ام و با دوستان انتشاراتی که صحبت شده است به دلیل خاص و حساس بودن موضوع حاضر به انجام کار نشده‌اند.

مضاف بر اینکه در پرداخت به این پرونده‌ها نمی‌توان موضعی خنثی داشت. باید کارگردان و نویسنده کار موضع خود را مشخص کنند. جانب کدام قرائت را می‌گیرند؟ در این مستند اساس و اصل همان موضع رهبری انقلاب در سال 1377 است که صریحا در نماز جمعه تهران اعلام شد.

رهبری صریحا قتل ها را محکوم کردند و حتی آن ها را مشکوک اعلام کردند که توسط عده ای انجام شده است که نمی توانسته‌اند دلسوز نظام باشند و با آدم کشی افرادی که خنثی و بی تاثیر بودند و به راه انداختن جنجال علیه نظام بخواهند به نفع نظام کاری را انجام داده باشند. حال چگونه می توان با این مواضع صریح قرائت دیگری از آقای امامی ارائه کرد که صرفا بر اساس تحلیل ها و حرف های غیر رسمی افراد است؟ چرا در تمامی این سال ها عده ای تلاش کرده اند قرائت غیر رسمی و مخدوش از آن پرونده و نفرات مقصر در آن ارائه کنند؟

در مورد جناب آقای سعید امامی نیز سوابق خانوادگی، دوره جوانی در آمریکا و فعالیت های ایشان در دهه 60 و 70 مورد بررسی قرار گرفته است. اینکه مسئول گزینش وی یعنی آقای سعید حجاریان کاشی درباره او چه گفته بود، اینکه موضع رئیس جمهور وقت و وزیر اطلاعات وقت ( حجت الاسلام دری نجف آبادی) چه بود، اینکه وزارت اطلاعات چرا آن بیانیه معروف را در دی ماه 1377 صادر کرد و عواقب آن چه بود، همگی اینها مهم و قابل بررسی است که در کار اشاره شده است.

اما اصل سوال در مستند این است که منفعت آن قتل ها و حواشی به سود چه کسانی شد؟ چرا یک سال پس از اتفاقات دوم خرداد 1376، آن جنجال ها درست شد و آیا طبیعی بود؟ چرا بعد از آن جنجال ها اتفاقات کوی دانشگاه تهران در تیر 1378 رخ داد و در نهایت به انتخابات مجلس ششم و تخریب گسترده چهره های مطرح نظام در میان طیف جریان اصلاح طلب رسید و در نهایت با ترور خاص آقای سعید حجاریان در انتهای سال 1378، بهانه ای دیگر برای تخریب نظام آغاز شد؟

قتل های زنجیره ای مطلقا پرونده ای ساده نیست، نه افراد دخیل در آن که در قید حیات هستند به سادگی حاضر به پاسخگویی هستند، نه افرادی که منتقد آن چهره ها بودند صریحا صحبت می کنند و نه حتی مدارک قطعی در اختیار قرار می گیرد و این یعنی بر اساس محکمات و احکام صادر شده و مواضع سران نظام در آن سال ها باید به بازخوانی پرونده پرداخت.

اینکه افراد سعی در تشکیک وارد کردن در احکام پرونده و اصل موضوع دارند محل تامل است. اینکه افراد حامی نظام نسبت به احکام قوه قضائیه و مواضع رسمی نظام "نومن ببعض و نکفر ببعض" رفتار می کنند چه معنایی می تواند داشته باشد؟

جز این است که احکام رسمی درباره این پرونده و متهمین آن ها صادر شد و افراد محکوم شدند و به زندان رفتند؟ این چیزی جز مقصر بودن در پرونده داشت و این چیزی از سوابق مشکوک آن افراد در دهه 60 و 70 کم می کرد و می کند؟

چرا در تمامی این بیست سال هیچگاه به صورت جدی به این پرونده پرداخته نشد و افراد دخیل در آن حاضر به صحبت صریح نشدند و صرفا با افراد خاص و در حد کم حاضر به مصاحبه شدند؟ این ها سوالاتی است که هر جوابی به آن ها می تواند ما را به یک سو ببرد. اما فراموش نکنیم مهم ترین اصل در هر بازخوانی تاریخی به خصوص وقتی موضوعات سیاسی نیز می شوند، وفاداری به حقیقت است. حقیقت است که باعث می شود موضع ما نسبت به اتفاقات مشخص و صریح شود.

مستند "گزارش چند قتل"، فارغ از هر موضع سیاسی که مستندساز و نویسنده کار دارد، در تلاش برای کشف حقیقت برای امروز جامعه است. آن پرونده همچنان بعد از دو دهه هنوز به صورت گرهی جدی در اذهان افراد جامعه وجود دارد. مخالفین تلاش داشته و دارند هر سال به بهانه ای از آن علیه نظام اسلامی استفاده کنند و بتوانند چهره نظام را با جنگ روانی غیر واقعی تخریب کنند و متاسفانه در این بین نیز کار جدی درباره آن پرونده و آن اتفاقات صورت نگرفته بود.

تلاش بر این است که در قسمت های بعدی این کار، بتوان به ابعاد دیگری پرداخت و به صورت جدی تر آن ها را بررسی نمود و به مابعد آن پرونده و سوابق هر کدام از افراد پرداخت.

پرونده قتل های زنجیره ای کوه یخی بود و هست که بخش کمی از آن از آب بیرون زده بود و ناگفته های فراوانی دارد. کوه یخی که در وقایع سیاسی امروز ما نیز بسیار تاثیرگذار است و می تواند گره های فراوانی را حل کند و چنانچه به ابعاد مختلف آن پرداخته نشود در آینده نیز می تواند هزینه ساز باشد.

امیدوارم با ساخت قسمت اول این مستند توانسته باشیم بازخوانی یک پرونده مهم را انجام داده باشیم و این فتح بابی برای پرداختن به مهم ترین پرونده نظام اسلامی در چهل سال اخیر باشد.

پرونده قتل های زنجیره ای سوژه ای است که اگر به آن نپردازیم و بررسی نشود تا سال های سال همچنان استخوان لای زخم باقی خواهد ماند.

مستند گزارش چند قتل!

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۲۸ ب.ظ

 

با پیروزی دولت اصلاحات در دوم خرداد 1376، گفتمان اصلاح طلبی به قدرت سیاسی دست یافت و نیروهای چپ خط امامی دهه شصت، در دهه هفتاد توانستند تحت عنوان اصلاح طلبان به صحنه سیاسی بازگردند. اما با شروع این دولت اتفاقات ویژه ای در کشور اتفاق افتاد که بی سابقه بود. قتل های زنجیره ای در سال 1377، ترور علی صیاد شیرازی و خودکشی سعید امامی در بهار سال 1378 و اتفاقات کوی دانشگاه تهران در تابستان سال 78 همگی باعث شد آن سال ها، سال های ویژه  ای در کشور ما باشند که کمتر به بازخوانی آنها هم پرداخته شده است.

 

مستند گزارش چند قتل به بازخوانی ترور نویسندگان دگراندیش در سال 1377 می پردازد و خودکشی سعید امامی در خرداد سال 1378 را بررسی می کند. برای مشاهده این مستند می توانید به سایت فیلیمو در اینجا مراجعه نمائید. 

 

برای مشاهده تیزر این مستند هم می توانید اینجا را مشاهده نمائید. 

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر مقاله ای با عنوان توهم اراده آگاهانه[۱] گزیده ای از مقاله دانیل.ام.وگنر است که توسط سید مهدی دزفولی ترجمه شده است. (+)

مساله اراده آزاد از مسائل کلیدی و مهم در اندیشه بشری بوده و هست که قدمت آن شاید به هزاران سال قبل باز گردد. این که اساسا انسان آزاد است یا غیرمختار و چگونه میتوان اثبات نمود که مختار میباشیم یا خیر، از جمله جنجالی ترین بحث ها در همیشه تاریخ حیات انسان بوده است. دانیل وگنر Wegner Daniel روانشناس و استاد دانشگاه هاروارد یکی از پیشگامان مطالعه مدرن «اراده» است و تا به حال مقالات و تالیفات زیادی را نیز در این باره انجام داده است. در یکی از  مقالاتی که توسط وی در سال ۲۰۰۴ منتشر شد به این مساله از نگاه خود پرداخته بود و بخشی از مقاله وی نیز در شماره اول و دوم دوره جدید نشریه ارغنون در سال ۱۳۹۳ نیز به چاپ رسیده بود که بخش های مهمی از آن مقاله از نظر شما می گذرد.

اراده چیست؟

اراده، قابل تجربه حسی و اندازه گیری آزمایشگاهی نیست؛ بلکه تنها آثار آن قابل مشاهده است.

سالیان دراز، چنین می پنداشتیم که اراده همان تلاش و همان کوشش فوق العاده ای است که در بعضی لحظه های دشوار آگاهانه از خود نشان می دهیم.

وگنر و اراده آزاد

وگنر در مقاله خود تلاش دارد با آزمایش های مختلف و بیان های متفاوت روانشناسی مساله اختیار را بررسی کند و به این سوال مهم و کلیدی پاسخ داد که چرا انسان میتواند مختار باشد یا نباشد؟

 فهم اراده آگاهانه به یکی از دو طریق زیر است. به طور معمول اراده آگاهانه را به مثابه چیزی در نظر میگیریم که وقتی کنشی انجام می دهیم آن را تجربه می کنیم. به نظر می رسد اعمال ارادی اند یا غیر ارادی و این احساس اختیاری بودن با انجام عملی به صورت هدفمند نشانه اراده آگاهانه است. همچنین سخن گفتن از اراده آگاهانه به مثابه نیرویی از ذهن - اصطلاحی برای ارتباط علی میان اذهان و کنش های ما - معمول است. می توان فرض کرد که تجربه اراده کردن آگاهانه یک کنش و علیت این کنش از سوی ذهن آگاه فرد، یک چیز واحدند. با وجود این، همانگونه که روشن می شود، آن دو کاملا با هم فرق دارند و تمایل به خلط منبع آنها، منبع توهم اراده آگاهانه است. لذا در ابتدا، باید به هر کدام به نوبت نگاهی افکنیم، نخست اراده را به عنوان یک تجربه بررسی کنیم و سپس آن را به مثابه یک نیروی علی در نظر بگیریم.

تجربه اراده آگاهانه

اراده احساس می شود. دیوید هیوم به اندازه کافی به خاطر این نظرش اثرگذار بوده است که اراده «چیزی نیست مگر تاثرات درونی که احساس می کنیم و ما زمانی از آن آگاهیم که دانسته موجب حرکت جدیدی در بدنمان، یا دریافت جدیدی در ذهنمان شویم.»

این تعریف تجربه فرد را در مرکز مفهوم [اراده] قرار میدهد، یعنی اراده، علل یا نیروها یا محرک هایی در یک فرد نیست، بلکه احساس آگاهانه شخصی از این قبیل ایجاد کننده ها، اعمال نیروها یا به حرکت در آوردن ها است.

تعریف  هیوم به این دلیل معنادار است که رخداد این تجربه آگاهانه برای هر فرد، باید باشد، تا او بتواند ادعا کند عملی را که انجام داده، آگاهانه اراده کرده است.

بدون تجربه اراده کردن، نمی توان اعمال را ارادی دانست، حتی کنش هایی که از بیرون کاملا اختیاری به نظر می رسند، نبات، برنامه ها و سایر افکار را می توان تجربه کرد، اما اگر فرد بگوید عملی را که انجام داده، اراده نکرده است آن عمل ارادی نیست. برای مثال، اگر فردی برنامه ریزی کند که دوش بگیرد و بگوید قصد دارد چنین کند و سپس زیر آب برود و ۱۵ دقیقه خود را بشوید و بیرون بیاید و گزارش دهد که دوش گرفته است ( اما هنوز هم می گوید این احساس را ندارد که آگاهانه اراده دوش گرفتن داشته است) اعتراض ما به چه کسی است؟ اراده کردن آگاهانه یک کنش، نیازمند احساس انجام آن است، نوعی جذابیت درونی که به نحوی اطمینان بخش تائید میکند فرد آن کنش را انجام داده است. اگر این فرد، چنین احساسی را در خصوص دوش گرفتن به دست نیاورد، حتی اگر ما با او در آب رویم تا این موضوع را بررسی کنیم، هیچ راهی وجود ندارد تا بتوانیم به این اطمینان برسیم که آگاهانه دوش گرفتن را اراده کرده است یا نه.

این واقعیت که تجربه های اراده آگاهانه صرفا با گزارش های فردی تثبیت می شوند (من دوش گرفتم، بله من چنین کردم)، مادامی کاملا درست است که گزارش های فردی همیشه در تطابق با سایر نشانه های بیرونی این تجربه باشند، اما این انطباق همیشه روی نمیدهد. تجربه اراده کردن که برای رخ دادن ارادی آگاهانه اعمال ضروری است، همیشه همراه با اعمالی نیست که با نشانه های دیگری که اراده شده اند، آشکار شوند.

برای مثال فردی را در نظر بگیرید که مبتلا به سندروم دست بیگانه است، یک اختلال عصبی – روانشناختی که در آن فرد تجربه ای از حرکت دستش دارای ذهن است، بیماران دچار دست بیگانه نوعا این حس را دارند که یکدستشان به صورت خودکار عمل میکند. آنها فاقد این حس اند که اختیار کنش هایشان را دارند و ممکن است فکر کنند این دست با نیت آگاهانه آنها به جهات مختلف حرکت می کند. این سندروم اغلب با صدمه به بخش میانی لوب فلورنتال سمت مقابل دست مبتلا، همراه است.

بنکر و همکارانش از بیمار دست بیگانه ای سخن می گویند که:

دست چپ او هر چه نزدیکش را می گرفت، لباس هایش را بر میداشت و می کشید و حتی در زمان خوابیدن گلویش را می فشرد ... . این فرد با بازویی بسته می خوابید تا مانع رفتار نامناسب شبانه دستش شود. او هرگز انکار نکرد که دست و بازوی چپش متعلق به اوست، هر چند او به این اندام به گونه ای استناد می کرد که گویا یک هویت مستقل دارد.

حرکات دست بیگانه را باید ارادی یا غیر ارادی دسته بندی کرد؟ از سوی دیگر به نظر می رسد دست بیگانه کارهای نسبتا پیچیده ای می کند، اعمالی که ما احتمالا اگر آنها را صرفا تماشا می کردیم و نمی دانستیم که بیمار بر آنها کنترلی ندارد، اختیاری یا ارادی دسته بندی می کردیم. برای مثال در نمونه ای از یک بیمار دیگر:

در یک لحظه وقتی در حال بازی چکرز[۲]  بود، دست چپ حرکتی که خواست او نبود، و او این حرکت را با دست راست تصحیح کرد، هرچند دست چپ، به علت ناکامی بیمار، حرکت غلط را دوباره تکرار کرد. در لحظاتی دیگر، او صفحات کتاب را یکدست ورق می زند در حالی که دست دیگر سعی داشت آن را ببندد. او با دست راست اصلاح می کرد، در حالی که دست چپ ژاکت او را رها نمی کرد، او سعی داشت لباس را با صابون بشوید در حالی که دست چپ سعی داشت صابون را به ظرف برگرداند، و او سعی میکرد تا گنجه را با دست راست باز کند در حالی که دست چپ آن را می بست.

با نگاه به دست بیگانه، این امر کاملا آزادی است. از سوی دیگر تجربه بیمار از این کنش ها تجربه اراده آگاهانه نیست. آسیب مغزی، تنها عاملی نیست که می تواند تجربه اراده آزاد را ذیل کند. مثلا عدم اختیاری را که در طی هیپنوتیزم روی می دهد در نظر بگیرید. شاید تنها تاثیر قدرتمند هیپنوتیزم این احساس باشد که کنش هایتان را برای شما رخ می دهند نه اینکه شما آنها را به انجام می رسانید.

برای ایجاد این تجربه، یک هیپنوتیزم کننده ممکن است بگوید: «لطفا بازوهایتان را روی پهلوهایتان بگذارید. حالا روی احساسات خود در بازویتان تمرکز کنید. چیزی که احساس خواهید کرد این است که بازوی شما در حال سنگین شدن است. حس می کنید گویی یک وزنه بزرگ آن را به زیر می کشد، به سوی زمین. بازوی شما سنگین و بسیار سنگین است. آن قدر سنگین که نمی توانید مقاومت کنید. بازوی شما در حال سقوط و افتادن به سمت زمین است.»

با این روایت، بسیاری از شنوندگان عملا تجربه خواهند کرد که بازویشان در حال سنگین شدن است و برخی احساس خواهند کرد که بازویشان در حال افتادن است. وقتی از این افراد در این باره سوال می کنیم، اغلب می گویند که احساس حرکت ارادی بازویشان را نداشته اند، بلکه حرکت به پایین بازو را به مثابه چیزی تجربه کرده اند که برایشان روی داده است. این حالت برای هرکس در این وضعیت رخ نمی دهد، اما با این حال نشان می دهد که تجربه اختیار را می توان در یک کنش ارادی دست کاری کرد.

در موضوع بی اختیاری هیپنوتیکی، فرد درباره عملی که بعدا رخ می دهد، تصوری کاملا شفاف و مشخص دارد. مسلما این تصور فرد، شکلی انتظای دارد (بازویم خواهد افتاد) تا اینکه به مثابه یک نیت (من بازویم را پایین خواهم آورد) تعبیر شود. بی اختیاری هیپنوتیکی نمایانگر نمونه ای از فقدان تجربه ارادی است.

نیروی اراده آگاهانه

اراده صرفا یک تجربه نیست بلکه یک نیرو هم هست. بدین دلیل، به این فکر می افتیم که تجربه اراده آگاهانه، ادراک مستقیم نیروی اراده است. مثلا احساس اینکه فردی به عمد کلوچه نمی خورد، به راحتی می تواند به مثابه ادراک بلاواسطه ذهن آگاه فردی در نظر گرفته شود که باعث این عمل می شود. به نظر می رسد نیرویی را در درونمان تجربه می کنیم که نمیگذارد کلوچه را بخوریم، اما این نیرو همان تجربه نیست.

وقتی اراده آگاهانه یک نیرو توصیف می شود، اشکال متفاوتی به خورد می گیرد. اراده می تواند پدیده ای موقتی باشد تا اعمال افراد را پدید آورد، یا می تواند یک ویژگی همیشگی فرد یعنی یک نوعی قدرت درونی باشد. درست همان طور که یک ظرف می تواند داغ باشد یا یک خودرو می تواند ویژگی قرمز بودن را داشته باشد و یک فرد نیز به نظر می رسد واجد اراده است، قدرتی که باعث اعمالش می شود. این نیرو می تواند با ما باشد. این اراده می تواند ضعیف یا قوی باشد و لذا می تواند برای توضیح چیزهایی نظیر حرکت مقتدرانه یک فرد برای شیرجه زدن در یک استخر شنا یا ضعف فردی دیگری در تکه کردن شکلات بکار رود. مفهوم قدرت اراده یک تبیین شهودی مهم برای رفتار انسان از دوره باستان بوده است و در طول تاریخ روانشنانی اساس اراده بوده است.

سه کارکرد ذهن به طور کلاسیک عبارت بود از: شناخت، عاطفه و اراده.

اراده در این روش سنتی، از یک هویت تبینی درجه اول برخوردار است. به عبارتی دیگر، چیزهای زیادی را تبیین می کند. اما هیچ چیز آن را تبیین نمی کند. البته این نگرش به اختیار، مطالعه علمی آن را منتفی می سازد و تنها باید آن را ستایش کرد. تلقی اراده به مثابه نیرویی که در فرد باعث کنش او می شود، مشابه این تبیین است که گفته شود خدا باعث یک رویداد شده است. این نگاه هرگونه تبیین کننده دیگری را مغلوب می کند، اما با این حال هنوز هیچ چیزی را به نحوی پیش بینانه، تبیین نمی کند. درست همانطور که نمی تواینم بگوییم خدا چه می خواهد بکند، نمی توانیم پیش بینی کنیم اراده احتمالا چه انجام خواهد داد و چه انجام نخواهد داد.

این تصور که اراده یک نیروی مستقر در فرد است مشکل بیشتری هم دارد. هیوم به این موضوع اشاره می کند وقتی که او مشکل بنیادین علیت را گوشزد می کند. در اصل او معتقد است علیت یک خاصیت درونی اشیا نیست. مثلا وقتی که میبینیم یک توپ بولینگ به سرعت در حال حرکت است و به میله چوبی برخورد می کند، به نظر می رسد که توپ یک نوع نیروی علی خود را در خود دارد.

چرا افراد تجربه ارادی را با یک ساز و کار علی اشتباه می گیرند؟چرا اراده پدیداری به این راحتی از این همه موعظه دانشمندان در مورد ساز و کارهای در بر گیرنده کنش انسانی پیشی می گیرد؟ به مثاله یک قاعده وقتی افراد به شهودی دست می یابند، به سرعت فریفته آن می شوند به طوری که مرتبا پشت آن می ایستند و انبوهی از اطلاعات را که به لحاظ فنی درست است رها می کنند، دلیل آن تناسب های شهودی است. این تناسب ها بخشی از یک نقشه بزرگ تر از امور است که باعث می شود به سادگی نتوان از آنها دست کشید.

مکانیسم ها و ذهن

ما دانسته های بسیاری درباره عوامل، اهداف، علایق و نیات داریم و این مفاهیم را در هر زمان استفاده می کنیم. با این حال مفاهیم فقط برای درک دامنه محدودی از تجارب ما مفیدند. مثلا حرکات عقربه های ساعت و قطرات باران و قطارهای برقی را می توان بر اساس روبط علی ای درک کرد که هیچ نوع اراده یا آگاهی ای ندارند. آنها مکانیسم ها هستند. بسط مفهوم عامل علی به این مقوله ها( بدین معنا که این چیزها توان ایجاد کردن رفتارشان را دارند) با روابط علی فیزیکی ای که ما در اطرافمان درک می کنیم خیلی خوب جور در نمی آید.

هر یک از ما به دلیل استفاده از این دو شیوه بسیار متفاوت اندیشیدن و تبیین رویدادها (یکی شیوه فیزیکی، مکانیکی و دیگری شیوه ذهنی روانشناختی) کاملا خرسندیم. در سیستم های تبیین مکانیکی افراد در برابر پرسش های علیت، نسخه های شهودی فیزیک را به کار می برد و لذا علت ها و معلول ها را در جهان به عنوان رویدادها در نظر می گیرند. به همین نحو افراد در سیستم های تبیین ذهنی برای تبیین کنش ها از نظریه های ضمنی روانشناختی برای پرسش های علیت استفاده می کنند. در شیوه مکانیکی اندیشیدن، تمام تجملات روان شناسانه بی فایده اند، مثلا یک سیستم فیزیکی مانند ساعت، قصد نگهداشتن زمان یا تجربه کردن چنین کاری را ندارد. اما جوهر سیستم تبیین ذهنی وجود افکار و احساسات مرتبط با کنش است. در این سیستم اشیا و رویدادهای علیت فیزیکی اصولا مهم نیستند، فرد می تواند مثلا تجربه ای از در اختیار داشتن مرگ یک دشمن و احساس گناه بعد از آن را داشته باشد حتی اگر ساز و کاری برای رویدادن چنین کاری نباشد.

جبرگرایی و اراده آزاد

کتابی تحت عنوان توهم اختیار آگاهانه مسلما در چشم خوانندگانی که معتقد به اختیار آزادند حس برانگیختگی را دارد. کاملا معقول است که به عنوان کتاب نظر افکنیم و فکر کنیم تمام آن درباره جبرگرایی است و به طور کلی عقیده اختیار آزاد در آن چندان جدی گرفته نخواهد شد. البته این خط اندیشه مسلما یک رهیافت کاملا جبرگرایانه خواهد بود. لذا به طور کلی در این مورد، بحث ما عملا درباره تجربه اراده آزاد و آزمایش آن در طی زمانی که افراد آن را احساس می کنند و زمانی است که فاقد این احساس اند. اندیشه خاصی که ما واکاوی کرده ایم این است که تجربه اختیار آزاد را بر اساس فرآیندهای مکانیکی و جبرگرایانه تبیین کنیم.

ظاهرا این نظریه نباید چیز زیادی را در خصوص حل مساله کلاسیک اختیار آزاد و جبرگرایی ارائه کند. تبیین احساس اختیار بر اساس اصول جبرگرایانه چقدر به ما کمک می کند تصمیم بگیریم کدام یک درست است؟ بیشتر فلاسفه و افراد عادی این موضوع را جنگی بین دو نظریه بزرگ می دانند و خواهان تصمیمی هستند که با آن یکی پیروز شود. با این حال، وقتی زمان می گذرد در واقع تصمیمی برای آن به طور کلی اتخاذ نمی شود. انتخاب مرسومی که ما میان این محدوده ارائه می کنیم در واقع یک انتخاب نیست، بلکه یک دوگانه کاذب است. این کار مثل این است بپرسیم: آیا باید برقصیم یا باید اتاق را در زمان پخش موسیقی ترک کنیم؟ وقتی یک قطب این محدوده دوگانه را بر اساس طرف دیگر تبیین کنیم این دو گانگی از بین می رود. با این حال، این موضوع به خوبی یا اوضاع کسی که با نسخه استاندارد این مساله دمخور است جور در نمی آید، لذا باید اصولا بررسی کنیم این انتخاب متداول چگونه ما را به بیراه می کشاند.

به هر حال بحث درباره مختار یا غیرمختار بودن، بحثی است که وجود داشته و دارد و هر فیلسوف و دانشمندی تلاش دارد از زاویه دید خود به آن بپردازد و همچنان این مساله زنده و جدی در علم مورد بحث است.


[۱] گزیده ای از مقاله دانیل.ام.وگنر precis of the illusion of conscious will، BEHAVIORAL AND BRAIN SCIENCES (۲۰۰۴)

[۲] chekers