این مطلب را قرار بود حدود 6 ماه قبل بنویسم اما به دلیل مشغله کاری و فکری و اینکه علاقمند بودم با تامل بیشتری بنویسم فرصت نشد تا اینکه این روزها به مناسبت فرا رسیدن سال نو و تعطیلات مربوط به آن ، فرصت بیشتری دست داد تا مطلبی کوتاه در این باره بنویسم.
آقای محسن کدیور که پیش از وقایع سال 1388 از ایران خارج شده و در طی این سال ها در آمریکا سکنی گزیده اند از سال 1389 دست به انتشار مقالاتی در سایت شخصی خود و همچنین سایت جرس زده اند که از جمله آنها می توان نقد برخی از احکام اسلام همانند ساب النبی و ارتداد ( به مناسبت ترور یک نویسنده آذربایجانی به نام رافق تقی) و همچنین مقالاتی که بعدترها تبدیل به کتاب اینترنتی همانند نقد مرجعیت ایت الله خامنه ای و نقد برخورد جمهوری اسلامی با مخالفین روحانی خود همانند آیت الله شریعتمداری شد اشاره کرد.همچنین کتاب دیگری درباب نقد رهبری انقلاب خطاب به آیت الله هاشمی رفسنجانی ( تیر ماه 1389 ) زمانی که ایشان رئیس مجلس خبرگان رهبری بودند داشتند که فرصت نشده است که آن را کامل مطالعه کنم.مجموعه این کتاب ها را نیز تحت عنوان " افضل الجهاد کلمه الحق عند الامام جائر" منتشر کرده اند که نشان از خصومت و دید منفی ایشان نسبت به رهبری آیت الله خامنه ای دارد و متاسفانه این کینه شخصی بر خلاف اظهارات ایشان ، در جای جای مطالب ایشان موج می زند که این نوع نگاه برای یک نویسنده که مدعی دیدگاه منصفانه است متاسفانه مطلقا قابل قبول نیست و پیش از این نیز در ایمیل های خصوصی که با ایشان رد و بدل شده بود به این نکته اشاره نموده بودم.
اما در اینجا قصد دارم به صورت کوتاه به نقد کتاب نفی مرجعیت آیت الله خامنه ای که توسط ایشان در فضای اینترنت منتشر شده است بپردازم.
پیش از این نیز در چند ایمیل پرسش و پاسخ هایی با جناب کدیور داشته ام که متن کوتاه آن در صفحه گوگل پلاس شخصی ام منتشر شده است.
کتاب آقای محسن کدیور دارای چند ضعف استدلالی قابل توجه است که با واکنش هایی نیز مواجه شده است.
مورد اول آن نقل قول مخدوشی است که از قول آیت الله محمد مومن قمی در مورد مرجعیت آیت الله خامنه ای صورت گرفته است که توسط آیت الله مومن در ماه های اخیر تکذیب شده است.نکته قابل تامل اینجاست که آقای کدیور خود نیز این صحبت را از استاد خود مرحوم ایت الله منتظری نقل کرده است که علی القاعده خالی از ایراد در نقل نبوده است.ایت الله مومن در مورد این نقل قول پیش از این گفته بودند:
آیت الله مومن در حاشیه جلسهای در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و در پاسخ به این ادعا به خبرنگار سایت مباحثات گفت: چنین مطلبی که بیان شده و به بنده و آیت الله طاهری خرم آبادی نسبت داده شده است به کلی دروغ است و صدردصد تکذیب میشود.
وی افزود: کاملا کذب محض است که بنده و آیت الله طاهری خرم آبادی در چنین جلسهای حضور داشته باشیم و به عنوان اعتراض آن را ترک کرده باشیم.
گفتنی است آیت الله مومن پیش از مطرح کردن این سؤال تأکید کرد ادعاکنندگان چنین مطالبی شأنیت و صلاحیت نام بردن ندارند و باید از آنان به عنوان ضدانقلاب و معاند تعبیر کرد.
اما از سوی دیگر نگاهی گذرا به اسناد موجود نشان میدهد حضرت آیت الله مومن در همان سال به صورت کتبی اعلام کردند: شهادت میدهم معظم له مجتهدی عادل و جامع الشرایط میباشند.( لینک)
مورد دوم نقل قول آقای کدیور از آیت الله خامنه ای است که ایشان در سال 1367 در قم چیزی به این مضمون از آیت الله خامنه ای در مورد موسیقی شنیده اند که ایشان گفته اند به فتوای آیت الله منتظری عمل شود.اما برای این نقل قول خود سندی ارائه نکرده اند که می توان این نقل قول را در بهترین حال به دلیل خطای در شنیدن و یا ضعف در حافظه و نقل قول دانست.
موارد مشابه دیگری همانند اینکه فردی در سال های ریاست جمهوری ( بدون آنکه اسمی از آن فرد برده شود) آیت الله خامنه ای نقل کرده اند که یکبار با عنوان آیت الله از ایشان نام برده شد اما ایشان فرمودند بنده آیت الله نیستم و حجت الاسلام هستم و در به کار بردن القاب دقت کنید! اما ایشان چند سال بعد و در سال 1369 درس خارج فقه تشکیل داده اند.
این دست از شواهد ارائه دادن ها بدون سند مکتوب و یا تصویری و یا صوتی حقیقتا خالی از فایده و حجت است.
مورد بعد مربوط می شود به حکم ارتداد سلمان رشدی که آقای کدیور اعلام این حکم را پاشنه آشیل فقاهت آیت الله خامنه ای دانسته اند:
آقای کدیور ادعا کرده که آیتالله خامنهای گفتهاند مرتد فطری توبه اش مورد قبول است و چون این حکم مخالف همهی فقها بوده، اشتباه است. در نتیجه، ابراز چنین حکمی از نشانه های عدم اجتهاد ایشان خواهد بود. برای روشن شدن مطلب، قبل از هر امری، بررسی دقیق و فقهی گفتههای آیتالله خامنهای ضرورت دارد.
یکی از مسلمات در فقه اسلامی این است که اگر مرد مسلمانی کافر شود، حکم آن اعدام و مرگ است، اگرچه توبه کند، زیرا توبهی او قبول نیست. به چنین کسی مرتد فطری گویند. حال آقای کدیور ادعا کرده که آیتالله خامنهای گفته مرتد فطری توبهاش مورد قبول است و چون این حکم مخالف همهی فقها بوده، اشتباه است. در نتیجه، ابراز چنین حکمی از نشانههای عدم اجتهاد ایشان خواهد بود. برای روشن شدن مطلب، ابتدا گفتههای آیتالله خامنهای را در اینباره ذکر میکنیم تا اول صحت استناد چنین مطلبی به ایشان معلوم گردد و تا بعد بتوانیم آن را تحلیل و بررسی کنیم.
آیتالله خامنهای در تاریخ 28 بهمن 1367 در پی حکم امام (ره)، به ارتداد و واجب قتل بودن سلمان رُشدی در نمازجمعه چنین فرمودند: «مهلت اجرای حکم امام که محدودیت ندارد، بلکه روزی اجرا خواهد شد و این عنصر بدبختی که خودش را در این دردسر انداخت، جز مردن چارهای دیگر برایش نیست... و این اعدام انقلابی بلاشک در مورد او اجرا خواهد شد، هرچند ممکن است توبه کند و کتاب بنویسد و از مسلمانان جهان و از امام امت معذرتخواهی کند و تعلقش را نسبت به کتاب تکذیب نماید که در این صورت، ممکن [است] از سوی مردم بخشوده شود، ولی در این حالت، خود آمریکاییها او را خواهند کشت و دیگر...»
در این کلامِ آیتالله خامنهای، هیچ شاهدی بر عدم اجتهاد وجود ندارد، زیرا هیچ اشتباه و خطایی وجود ندارد و فقط سوءبرداشتی است که از سوی بعضیها، از جمله آقای کدیور، صورت گرفته است. برای روشن شدن مطلب به نکات زیر توجه کنید:
1. کلمهی «هرچند» همانطوریکه در کتب لغت فارسی به آن اشاره شده است، یک کلمهی شرطی مرکب است. ادات شرط به دو جمله نیاز دارند که به آن دو جمله، شرط و جزا گفته میشود و معمولاً کاربرد آنها اینگونه است که جملهی شرط مقدم بر جملهی جزاست. مانند این جمله: «اگر آفتاب برآید، هوا روشن خواهد شد.» اما گاهی اتفاق میافتد که جزا مقدم بر شرط میشود و این امرِ رایجی در اکثر زبانهاست. مانند این جمله: «هوا روشن خواهد شد، اگر آفتاب برآید.» با توجه به این نکته، کلمهی «هرچند»، چون یک کلمهی شرطی است، نیازمند به شرط و جزاست. باید ببینیم شرط و جزای آن چیست.
دو احتمال در کلام وجود دارد که با هر یک از آنها ادعای کدیور اشتباه و غلط از آب درخواهد آمد. احتمال اول آنکه جملهی «هرچند ممکن است توبه کند» جملهی شرط باشد و جملات قبل از آن جملهی جزا باشد؛ یعنی جمله اینچنین بوده باشد: «سلمان رُشدی به دستور امام روزی کشته خواهد شد، هرچند ممکن است توبه کند.» اگر جملهی شرطیه اینچنین باشد، حاکی از آن است که توبهی او مورد قبول نیست، زیرا طبق جملهی او، علیایّحالٍ باید کشته شود. چون جملهی شرطیه این میشود: «اگرچه سلمان رشدی توبه کند، اما روزی باید کشته شود.» و این معنا کاملاً منطبق بر فتوای اکثر فقهای شیعه است و مشکلی ندارد.
در نتیجه، با این احتمال، ادعای آقای کدیور اثبات نخواهد شد. احتمال دوم آنکه جملهی «هرچند ممکن است توبه کند» جملهی شرط باشد و جملات بعدی جملهی جزا باشند؛ یعنی جملهی شرطیه اینچنین باشد: «اگر سلمان رُشدی امکان داشته باشد توبه کند، در این صورت ممکن است از سوی مردم بخشیده شود، اما آمریکاییها او را خواهند کشت.» معنای این جمله این نیست که اگر مرتد فطری توبه کرد، از نظر شرع اسلام توبهی او قبول میشود، بلکه فقط میگوید شاید مردم او را ببخشند.
به تعبیر دیگر، در این جمله نیامده است که مردم باید او را ببخشند که دلالت بر قبول شدن توبهی او داشته باشد، بلکه آمده است مردم شاید او را ببخشند و ممکن هست که چنین اتفاقی نیفتد و دلالتی ندارد که آیا شرع هم او را میبخشد یا نه؟ در نتیجه، با این احتمال هم ادعای آقای کدیور اشتباه خواهد بود؛ یعنی آیتالله خامنهای هرگز با این عبارت نگفته توبهی مرتد فطری شرعاً مورد قبول است و هر عاقلی آن را میفهمد، اما چرا ایشان درک نکرد، والله عالم.
اما آنچه باعث شد که ایشان دچار سوءبرداشت شود، جملهی «هرچند ممکن است توبه کند» است. ایشان خیال کرده مراد آیتالله خامنهای این است که ممکن است توبهی او مورد قبول واقع شود، در حالی که واضح است که چنین مراد نبوده است. توبه کردن و مورد قبول واقع شدن توبه، از نظر شرع، دو چیز متفاوت است و اینهمانی این دو، از جمله مغالطات کدیور است. لازم به ذکر است در همین باره، در کلام آیتالله خامنه-ای جملهای که دلالت بر قبول توبهی مرتد فطری نماید، وجود ندارد.(لینک)
2. بر فرضی هم اگر کسی فتوا دهد که توبهی مرتد فطری مقبول است، ضرری به اجتهاد او نمیزند، زیرا فقهایی از شیعه بودهاند که چنین فتوایی دادهاند. همانطوری که کلام مرحوم صاحب جواهر دلالت بر وجود چنین فقهایی دارد. ایشان در اینباره فرمودند: «مرتد فطری اسلامش مورد قبول نیست، اگرچه توبه کند و به اسلام برگردد و قتلش حتمی است و در این مسئله اگرچه بعضی اختلاف کردند و قائل به پذیرفتن توبه شدند، اما این خلاف قابل اعتنا نیست.»
ایشان پذیرفته مجتهدانی با این مسئله مخالفت کردهاند، اما یا به دلیل کم بودن مخالفین یا ضعیف بودن دلیل آنها، قابل توجه نخواهد بود. واضح و روشن است که منظور از مخالفین، مجتهد هستند، نه مقلدین، زیرا مخالفت آنها محلی از اعراب ندارد و به حساب نمیآید. پس میتواند کسی مجتهد باشد و معتقد باشد مرتد فطری توبهاش مورد قبول است.
3. کسی مثل آقای کدیور که از این عبارت آیتالله خامنهای که اصلاً دلالت بر ادعایش ندارد و خیلی واضح و روشن بوده، چنین استفادهای کرده و آن را به ایشان نسبت داده است، از دو حالت خارج نیست: یا خیلی بیسواد بوده که حتی از این عبارت واضح و روشن، برداشتی خلاف و اشتباه داشته یا اینکه مغرضانه چنین نسبتی را به ایشان داده است. و از آنجا که خودشان اعتراف کردهاند که غرض سویی ندارند و ما هم شرعاً موظف هستیم فعل مسلمان را بر صحت حمل کنیم، پس معلوم میشود که ایشان دچار سوءفهم است.
4. از مطالب فوق به دست میآید آنچه رسانههای غربی به مسئولین نظام نسبت دادند، مبنی بر لغو شدن حکم اعدام سلمان رُشدی در صورتی که توبه کند، یا دروغ محض بوده است یا دچار سوءبرداشت شدهاند؛ همان چیزی که برای آقای کدیور اتفاق افتاده است، اگر بخواهیم حمل بر صحت کنیم. البته بر رسانههای بیگانه قطعاً این حمل خوشبینانه جایز نیست.
همچنین ایشان اشاره نموده اند که برخی از فقهای زمان همانند آیت الله صانعی و یا آیت الله مشکینی زیر فشار و تحت تاثیر شرایط زمانه فقاهت آیت الله خامنه ای را تائید نموده اند که من نمی دانم ایشان در مورد عواقب چنین ادعایی آیا فکری کرده اند.اگر چنانچه آیت الله صانعی مثلا بعدترها از نظر خود به فرض پیشمان شده اند چرا آن را اعلام نکرده اند و آیا می شود اساسا به نظر چنین فقیه مذبذبی توجه نمود؟
همچنین ایشان اشاره کرده اند آیت الله خامنه ای به صورت اجباری و با تهدید توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در سال 1373 به عنوان مرجع جایز التقلید معرفی شده اند و رئیس آن زمان جامعه مدرسین یعنی ایت الله فاضل لنکرانی نیز نام خود را ابتدای همه نوشته بودند که این ایشان از حب مقام و جاه ایشان داشته است!اما گویا ایشان مطلع نبوده اند که اعلام اسامی اولا بر اساس حروف الفبا نبوده است و بر اساس تعداد رای بوده است و ثانیا غالب فضلای وقت حوزه نیز این اعلام را تائید نموده و در سال های بعد نام حضرات آیات سیستانی و وحید خراسانی نیز به آن اضافه شد.
مجموعا در مطالبی که مربوط به این موضوع است و توسط اقای کدیور منتشر شده است مطالب خلاف واقع و خلاف بدیهیات عقلی فراوان به چشم می خورد که باعث شده است این اثر را اثری فاقد استنادات عقلی و نقلی بدانیم و بیشتر اثری سیاسی و برای تسویه حساب های سیاسی دانسته شود تا برای مطرح کردن بحثی جدی و عقلایی.امید است که نویسنده در ویراستاری های آینده این اثر به این اشتباهات پرداخته و سعی در پاسخ و یا اصلاح آنها بنماید.انشاالله