گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

شورای نگهبان و سال ها عملکرد

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۲۲ ب.ظ

شورای نگهبان در تمامی این سال ها جایگاه مهم و استراتژیکی در معادلات سیاسی کشور پیدا کرده است. چه در سال ۷۶ چه در جنجال تحصن مجلس ششم در سال ۸۲ چه انتخابات سال ۸۴ و چه در سال های ۹۲ و ۹۶. اما همیشه پاسخ شورای نگهبانی ها به انتقادات مطرح شده یک بخش بریده از کلام امام در اوایل دهه شصت بود: منتقدین به فقهای شورای نگهبان فاسد هستند.

اما ایا امام سخن دیگری درباره شورای نگهبان نداشتند؟


نامه معروف خرداد ۱۳۶۷ امام خطاب به "حضرات فقهای محترم شورای نگهبان" که تصریح داشت: "گاهی دیده می‌شود که بعضی از آقایان محترم در مسائلی وارد می‌شوند که موجب وهن شورای نگهبان است... حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه‌ای ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند."  هم خواندنی و تامل برانگیز است.

منبع: صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحات ۶۱۲ و ۶۱۳

گزارش یک ترور

جمعه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۶، ۰۴:۰۲ ب.ظ


سپهبد علی صیاد شیرازی از فرماندهان نامدار ارتش جمهوری اسلامی بود که در طول دوران دفاع مقدس و به خصوص به دلیل مدیریت موفق عملیات مرصاد که بر ضد منافقین در مرداد 1367 طراحی شده بود، در میان جامعه ایران به شهرت رسید.

صیاد شیرازی اما 11 سال بعد از عملیات مرصاد در تروری خاص و غافلگیر کننده در 21 فروردین ماه 1378 در مقابل منزل خود در تهران به شهادت رسید. 2 ماه بعد از ترور صیاد شیرازی، در خرداد ماه همان سال بسیاری از روزنامه های تهران خبر از فوت سعید امامی( معاون معزول شده وزارت اطلاعات در دهه 60 و 70) دادند و 3 هفهته پس از فوت سعید امامی، غائله جنجالی و عجیب 18 تیر سال 1378 به بهانه انتشار نامه محرمانه سعید امامی خطاب به نمایندگان مجلس پنجم در روزنامه سلام و توقیف این روزنامه رسما کلید خورد.

اما چرا بازخوانی ترور صیاد شیرازی حائز اهمیت است و ترور وی در کنار ترور حاج اسدالله لاجوردی 6 ماه قبل از ترور صیاد شیرازی در 1 شهریور ماه 1377 کلیدهای گم شده بحث های قتل های زنجیره ای و آشوب های سلسله وار دو سال اول دولت اصلاحات از سال 1376 تا سال 1378 است؟

شاید نیاز باشد برای بازخوانی این ترورها از سال 1376 ماجرا را آغاز کنیم. 2 خرداد 1376، اتفاق مهم و چشمگیری در سپهر سیاسی ایران به خصوص در میانه دهه 70 بود. پیروزی خاتمی و جریان چپ اسلامی که بعد از سال 1368 عملا از صحنه سیاسی کشور کنار رفته بودند آنقدر اهمیت داشت که از آن تعبیر به زلزله سیاسی می شد و همگان پیش بینی می کردند پیروزی خاتمی و جریان چپ در آن سال ها عواقب جدی خواهد شد و 2 خرداد شروع یک انقلاب سیاسی است! کسانی که به دنبال تغییر در راس حاکمیت در ایران بودند و می دانستند پروژه اصلاحات اگر بخواهد به نتیجه برسد باید نهادهای هوشمند و فکور نظام همانند سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات تخریب شوند، برنامه ویژه ای برای این نهادهای مهم تدارک دیده بودند.

سعید حجاریان در کتاب "برای تاریخ" که گفتگو با عمادالدین باقی در سال 1378 می باشد و پس از ترور حجاریان در سال 1379 منتشر شد ( نشر نی) به همین تغییرات و تحولات اشاره می کند و از جلسه مهم بهزاد نبوی و وی ( حجاریان) در تابستان سال 1376 در وزارت اطلاعات نام می برد که با حضور معاونین اصلی وزارت ( همانند پورمحمدی و امامی) در آن سال برگزار شد و گفته شد که 2 خرداد 76 آغاز تحولات جدی در ایران خواهد بود که همه چیز را متحول خواهد کرد.

تنها 1 سال پس از دوم خرداد و پس از جنجال های بیت آیت الله منتظری، مواضع ساختارشکنانه روزنامه های اصلاح طلب همانند جامعه و ... حرف های خاص نزدیکان رئیس جمهور وقت و حامیان دوم خرداد،  رسما در 1 شهریور ماه 1377 پس از چند سال توقف عملیات های تروریسیتی در کشور، موج ترورها آغاز شد و در اولین ترور اسدالله لاجوردی دادستان سابق مرکز در بازار تهران ترور شد.
لاجوردی از جمله افرادی بود که از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی با جریانات و افراد مهمی همانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رهبران جریان چپ همانند بهزاد نبوی، موسوی بجنوردی، موسوی خوئینی ها و یوسف صانعی اختلافات جدی داشت و همین اختلافات باعث شده بود تا وی در سال 1364 از سمت خود عزل شده و کنار گذاشته شود و پس از ترور وی نیز هیچ یک از نشریات وابسته به جریان چپ (دوم خرداد) از لفظ شهید برای وی نیز استفاده نکردند. وصیت نامه لاجوردی حاکی از درد و دل های جدی وی پیرامون برخی از گروه ها و جریانات بود که به نظر وی نیز در جریان انفجار دفتر نخست وزیری نیز همین جریان ها دست اندرکار بودند و منافقانه در صفوف انقلابیون نفوذ کرده بودند.

در پائیز سال 1377 پس از ترورهای داریوش فروهر و همسرش و چند نفر دیگر از چهره های دگر اندیش جو ملتهب و امنیتی علیه نهادهای امنیتی نظام به خصوص وزارت اطلاعات شکل گرفت. اما جالب اینجاست که بر اساس اطلاعات و اسناد پیش از ترور لاجوردی مشخص شده بود که تیم های ترور در کشور فعال شده و قصد ترورهای مهمی دارند اما برخی از نهادهای مسئول به این ترورها بی توجهی نشان دادند و ترور به علی صیاد شیرازی رسید.

صیاد شیرازی به عنوان چهره ای نظامی و شاخص ترور شد تا جو بیش از پیش ملتهب تر شود و جامعه ایران در شوک بیشتری فرو رود. پس از دستگیری سعید امامی در سال 1377 و جنجال ها پیرامون وی، خبر فوت ناگهانی وی نیز در خرداد 1378 جو را بیشتر از قبل هم ملهت کرد و پروژه تخریب نهادهای امنیتی در افکار عمومی با جدیت بیشتری کلید خورد. اتفاق بزرگ و مهیبی همانند 18 تیر 1378 و تیتر روزنامه سلام کافی بود تا با یک تیر چند نشان ( از جمله تخریب وزارت اطلاعات، مجلس پنجم، و نهادهای زیر نظر رهبری و ...) زده شود که با هوشمندی رهبری و عملکرد به موقع سپاه پاسداران غائله جمع شد.


بازخوانی ترورهای دو سال اول دولت اصلاحات و ارتباط آن با قتل های زنجیره ای و رسیدن آن به 18 تیر 1378 و غائله های دیگر می تواند قفل های مهم و تاریخی را در دهه 70 بگشاید، ای کاش فرصتی مهیا شود تا بیش از پیش بتوان به این موارد اشاره کرد و پاسخ های جدی به سوالات مهم داد.


داستان ناتمام توسعه در ایران

جمعه, ۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ب.ظ

دولت سازندگی آیت الله هاشمی رفسنجانی


سال 1367 در ایران یک بزنگاه و نقطه عطف مهمی است که کمتر به آن توجه و پرداخته شده است. قطعا تیر ماه 1367 از زمان های حساس و سرنوشت ساز در  تاریخ 100 سال اخیر ایران است که در آینده بیشتر و دقیق تر به آن پرداخته خواهد شد.

"پایان دفاع و آغاز بازسازی" در سال 1367 آغاز دوره ای جدید و کاملا متفاوت در کشور بود. پس از پایان جنگ شرایطی به وجود آمد که عملا مسیر جمهوری اسلامی ایران را تغییر داد و به تعبیری پارادایم در کشور تغییر کرد.

تا پیش از تیر ماه 1367 اگر در کشور به مقتضای پیروزی انقلاب اسلامی، مباحثی همچون عدالت اجتماعی، اقتصاد دولتی، رابطه سیاست خارجی بر اساس اصل نه شرقی و نه غربی و ... مطرح بود اما به مقتضای تفکری که باعث شد تا قطعنامه 598 سرانجام به قبول رهبری فقید انقلاب برسد و وی در متن پذیرش قطعنامه از عباراتی همانند جام زهر و معامله آبروی خود با خدا سخن بگوید، دوره ای در کشور آغاز شد که عملا بسیاری از شعارها و مباحث تغییر کرد.

در دوره جدید توجه به عدالت اجتماعی خیلی محل بحث نبود و مباحث حول محور توسعه می چرخید، اقتصاد به دلیل مضمحل شدن و آشکار شدن ضعف بلوک شرق، باید به طرف اقتصاد آزاد و غربی گردش پیدا می کرد و دیگر معنا نداشت برای بازسازی کشور جنگ زده، خود را از رابطه و کمک غرب و شرق محدود و محروم کرده و نخواهیم با قدرت های جهانی رابطه دوستانه داشته باشیم!

10 ماه بعد از 27 تیر ماه 1367، رهبری فقید انقلاب اسلامی درگذشت. 30 خرداد ماه 1368 رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در سفری مهم و تاریخی به شوروی رفت و سخن از آغاز دورانی جدید کرد. 2 ماه بعد رئیس وقت مجلس به ریاست جمهوری رسید و عملا تفکر مهمی و سرنوشت ساز در کشور حاکم شد. تفکری که در برخی از لایه های زیرین جامعه وجود داشت اما رئیس جمهور جدید مبین و نمود اصلی آن بود. جسارت اصلی وی این بود که تغییرات جدید در جامعه را علنی کند و بخواهد همان شعار تغییرات را فریاد بزند.

رئیس پر قدرت دولت جدید تصمیم گرفت تا بر اساس حکم رهبری فقید انقلاب در شهریور ماه 1367، نهضت سازندگی بعد از جنگ را در کشور آغاز کند و برنامه ریزی های گسترده ای بر اساس الگوی بانک جهانی و استقراض از صندوق بین المللی پول را سامان داد. برنامه اول توسعه کشور با جنجال فراوان در مجلس سوم شورای اسلامی به تصویب رسید و پس از آن برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران استقراض خارجی کرد.

همه اینها ابتدای کار بود. شعارها و سخنان رئیس جمهور وقت در نماز جمعه با سخنان وی در سال های 1366 و 1367 در نماز جمعه متفاوت بود. اگر وی در سال های جنگ از اهمیت عدالت اجتماعی و توجه به اقشار آسیب پذیر سخن می گفت اما حال بیان می کرد مقتضای دوره جدید توسعه است و له شدن برخی از اقشار آسیب پذیر ( همان مستضعفین سابق!) زیر چرخ های توسعه. مساله توسعه به موضوع روز کشور در همه ابعاد تبدیل شده بود و الگوی اصلی در کشور آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم بودند. اگر آلمان و ژاپن توانسته بودند کمتر از 15 سال به سرعت خود را بازسازی کنند چرا جمهوری اسلامی ایران نتواند از همان الگو استفاده کرده و به سرعت به توسعه و پیشرفت و بازسازی برسد؟

مناطق آزاد تاسیس شد، راه کشی های گسترده صورت گرفت، نهضت سد سازی راه افتاد، کارخانه سازی بدون فکر قبلی انجام شد، دولت تغییرات گسترده در بدنه مدیریت کشور داد اما به ناگاه و با غافلگیری عجیب، وقتی سیاست تعدیل اقتصادی صورت گرفت تورم به نزدیک 50 درصد رسید، مردم حاشیه نشین در بسیاری از شهرها اعتراض کرده و کشور رو به بحران گذاشت و دولت در شوک فرو رفت.

بسیاری از بانک های دولتی به دلیل استقراض های وسیع خارجی اعتبار خارجی خود را از دست دادند و بسیاری از بانک ها قادر به گشایش ال سی نبودند. اعتبار بسیاری از بانک های قدیمی ایرانی همانند بانک ملی و سپه و ... از بین رفت و این بانک ها دچار افلاس اقتصادی شدند.

شرایط بعد از جنگ اگر قرار بود بهبود یابد، اما بر عکس شرایط هر روز بدتر و بدتر شد و کار به آنجا رسید که افرادی همانند محسن نوربخش و روغنی زنجانی که حاضر شده بودند تمام تفکرات دهه 60 خود در دولت موسوی را کنار بگذارند و 180 درجه تغییر کنند اما با این حال کنار گذاشته شدند و افرادی همانند طبیبیان و محمدخان جای آن ها را در دولت ششم گرفتند.

به ناگاه سیاست تعدیل جای خود را به سیاست تثبیت اقتصادی داد و دولت عملا زمین گیر شد. توسعه ای که قرار بود در همه عرصه های اقتصادی گسترش یابد و  نهضت سازندگی به پیش برود به سرعت ظرف 5-6 سال زمین گیر شد و رئیس دولت وقت به شدت از طرف جامعه مورد بدبینی و اعتراض قرار گرفت.


عملا دولت سازندگی از سال 74 به بعد تبدیل به دولتی شکست خورده شد که همگان در حال روزشماری برای پایان آن بودند. سراب توسعه در دولت سازندگی زود خود را نشان داد اما آنگونه مدل تفکر توسعه یافتگی در کشور ادامه یافت. در دولت اصلاحات نیز همان افراد کلیدی در راس کار بودند و همان تفکر به پیش رفت. اگر رای مردم در 2 خرداد 1376 نه بزرگ به دولت سازندگی و رئیس آن دولت قلمداد شد اما دولت اصلاحات در مسیر توسعه یافتگی و عمل به آن، همان مسیر دولت سازندگی را طی کرد. در مورد دولت نهم و دهم نیز همین موضوع صادق بود. گویی اساسا از دهه سی شمسی تا به امروز سراب توسعه یافتگی در کشور وجود دارد اما در حال درجا زدن هستیم و توسعه یافتگی ناقص در این کشور اپیدمی شده است.

جالب است بدانیم همچنان بعد از سال ها هنوز چوب توسعه یافتگی ناقص را در کشور می خوریم و در برخی از حوزه ها با بحران های آن در حال دست و پنجه نرم کردن هستیم. نهضت سد سازی که در اوایل دهه 70 به راه افتاد، این روزها یکی از عوامل اصلی خشکسالی در کشور شده است. کشاورزی پر عیب و ایراد در کشور یکی از عوامل دیگر هدر رفت آب و منابع آبی در این سرزمین هست. اقتصاد نحیف شده ایران که هر سال شاهد افزایش نرخ نقدینگی در آن هستیم که خدا می داند کی حباب آن خواهد ترکید یکی دیگر از مولودهای توسعه ناقص در ایران است.

"داستان ناتمام سازندگی" در ایران داستان مغفول واقع شده ای است که در پیچ و خم بحث های سیاسی فراموش شده است اما درد اصلی در کشور ما همین موضوع است. کاش زمانی فرا برسد که بتوان در مورد توسعه یافتگی ناقص که در حکم سم مهلکی برای ایران بوده و هست و خواهد بود بیشتر نوشت و صحبت کرد و به نیمه اول دهه 70 شمسی با واکاوی بیشتری توجه کرد.

بازخوانی ترور کاظم سامی کرمانی

پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ب.ظ

داریوش فروهر در کنار پروانه اسکندری


مدتی است که بر روی ترور مشکوک مرحوم دکتر کاظم سامی کرمانی که در آذر ماه 1367 در تهران رخ داد مشغول تحقیق بودم و هستم.

فایلی که در ادامه قرار می گیرد حلاصه همین علاقمندی ها و گردآوری هاست که در اختیار شما قرار می گیرد. امیدوارم به تدریج مفصل تر این پرونده در همین جا منتشر شود و در اختیار و در دسترس علاقمندان قرار بگیرد.


برای دانلود فایل پی دی اف می توانید دریافت را کلیک نمائید.

حصر دیروز از دیدگاه محصورین امروز

سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۲۷ ق.ظ

25 بهمن 1389 شروع روزی بود که رهبران معترضین به نتیجه انتخابات سال 88 یعنی آقایان مهندس میر حسین موسوی و حجت الاسلام مهدی کروبی به دلیل ابعاد جدیدی که اعتراضات آن ها به نظام اسلامی و شرایط کشور پیدا کرده بود، وارد حصر خانگی شدند و امروز دقیقا 6 سال از آن زمان می گذرد.


انتخابات سال 88 و وقایع پس از آن عبرت های فراوانی با خود به همراه داشت که در جای خود باید به درستی بررسی شود و مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. اما در ادامه و به دلیل بحث رفع حصر که این روزها مجددا به موضوعی داغ در شبکه های اجتماعی تبدیل شده است، موضع آقایان موسوی و کروبی در مورد حصر آقایان شریعتمداری و منتظری در دهه 60 و 70 را نقل می کنم و قضاوت را در مورد محصورین دیروز از نگاه محصورین امروز را به مخاطب واگذار می کنم.


1- میر حسین موسوی و حصر آیت الله شریعتمداری


مهندس میرحسین موسوی – نخست وزیر وقت- طی مصاحبه ای که در تاریخ ۵/۲/۱۳۶۱ منتشر شد، در پاسخ به این سوال:

«نظر شما در مورد توطئه ای که توسط بیگانگان و به دست قطب زاده طرح ریزی شده بود، چیست؟»


گفت: «برنامه ی قطب زاده و همدستان توطئه گرش بسیار برنامه ی کودکانه ای بود. اگر از جنبه های ساده لوحانه ی این طرح خائنانه بگذریم، آن چه برای من تعجب آور است این است که چگونه قطب زاده اطمینان داشت که در صورت موفقیت در اجرای اهداف پَست خود می تواند بر مردم حاکم شود. ملت ما چهره ی امثال او را شناخته و جریانات وابسته به اغیار غیراسلامی را به خوبی شناخته است... ملت ما در این جریان با چند روحانی‌نمای منحرف روبرو می باشد نه با نهاد روحانیت. اگر بخواهم مساله را خلاصه کنم این است که نهاد روحانیت نمی تواند در راستای سیاست های آمریکا حرکت کند و امیدی برای افراد شناخته شده و جریانات ورشکسته چه قبل و چه بعد از انقلاب باشد، اما شریعتمداری و امثالهم می توانند. من نوار صحبت های این فرد را شنیدم و برای مردمی که روزی مقلد ایشان بودند ناراحت شدم. چرا که من صدها نفر از اطرافیان خود را می شناختم که با عشق و علاقه از ایشان تقلید می کردند. چون او را مرجع می پنداشتند. انسان به مرجع خود علاقه ی قلبی هم پیدا می کند. خاطرم هست بعد از فوت آیت الله بروجردی به هر خانه ی همشهری ها که می رفتم، یک طرف عکس این شخص و طرف دیگر عکس امام بود. ولی وقتی کسی در هر مقامی به اعتماد و احساس مذهبی مردم پاسخ درست نمی دهد، جای آن محبت را بی توجهی تنها نمی گیرد، بلکه نفرت سر بر می آورد. مردم تحمل نمی کنند اسلام و عقاید آن ها به شوخی گرفته شود. آن ها دوست ندارند که اسلام پناهی، نردبام ترقی کسی قرار گیرد... [آمریکا و ایادی او] تصور می نمایند که هنوز می توان با تکیه بر انگیزه های شرک آلود ناسیونالیستی و ملی گرایی در کشور بحرانی را به وجود آورد، ولی ملت مسلمان ما از جمله برادران و خواهران آذربایجانی ما اگر از یک مرجع تقلید می کنند، بدین خاطر نیست که همشهری آن هاست... به هر حال، هر کس از ماجرای شریعتمداری خاطراتی دارد... در آرشیو محرمانه ی وزارت امور خارجه هنگامی که در آن جا انجام وظیفه می نمودم اسناد زیادی در باره ی ایشان دیدم که می توانم گواهی دهم. از جمله آن ها، درست در بحبوحه ی انقلاب و اوج گیری حرکت اسلامی مردم، نماینده ای از طرف شاه مراکش با پادویی سفیر ایران در عراق، برای ملاقات ایشان می آید. خوب کسی که این سند را می بیند اگر چیز دیگری هم نباشد این سوال مطرح می شود که نماینده ی مخصوص شاه حسن با یک مرجع شیعه چه کاری می تواند داشته باشد؟ (مگر این که تصور کنیم شاه حسن شخصی است که خواسته است سهم امام خودش را به ایشان تقدیم کند.)»"

   (منبع: خاطره ها، جلد اول، محمد محمدی ری شهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، تابستان ۱۳۸۳، صفحات ۲۷۱ تا ۲۷۳)


لازم به ذکر است که پس از آشکار شدن دخالت آیت الله شریعتمداری در جریاناتی همانند کودتای نوژه و کودتای قطب زاده علیه جمهوری اسلامی ایران در اردیبهشت سال 1361 به حصر رفت و 4 سال بعد در سال 1365 چشم از جهان فروبست و این در شرایطی بود که مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر وقت و یکی از چهره های سرشناس سیاسی کشور هیچگاه به این حصر اعتراض نکرد.


2- حجت الاسلام مهدی کروبی و حصر آیت الله منتظری


کروبی و حصر آیت الله منتظری


حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی نیز پس از وقایع 18 تیر ماه سال 1378 و اظهار نظر برخی از اعضای دفتر آیت الله منتظری درباره شرایط سیاسی نظام، به دفاع از حصر آیت الله منتظری و عزل ایشان از قائم مقامی رهبری پرداخت.


سخنان حجت الاسلام کروبی به عنوان دبیر مجمع روحانیون مبارز آن روزها در روزنامه های طیف راست و چپ انعکاس وسیعی داشت و آن در حالی بود که آیت الله منتظری آن ایام در حال گذران 2 سال از دوران حصر خود بود و آن حصر تا سال 1381 نیز ادامه یافت.


لازم به ذکر است کروبی پس از وقایع آبان سال 1376 که منجر به آغاز 5 سال حصر خانگی آیت الله منتظری شد بارها و بارها از مواضع آن مرحوم انتقاد کرد و حصر منتظری را امری اشتباه و خطا ندانست و از آن دفاع نمود.



گزارش رونمایی از کتاب شهید روز هشتم

يكشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۲۶ ق.ظ

سایت های مختلف خبری مراسم رونمایی از کتاب شهید روز هشتم پیرامون شهید محمد کچویی را پوشش خبری داده اند. یکی از کامل ترین این گزارش ها برای خبرگزاری مهر است که گزارش آن در ادامه از نظر شما می گذرد:


به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم رونمایی از کتاب «شهید روز هشتم» نوشته مهدی دزفولی با محوریت زندگی شهید محمد کچویی روز چهارشنبه ۲۰ بهمن در سالن اجتماعات خانه کتاب برگزار شد.

در ابتدای این مراسم مهدی دزفولی نویسنده اثر با شرح چگونگی شکل گیری ایده نگارش کتاب به آغاز طرح از سال ۱۳۹۱ اشاره کرد و گفت: در ابتدا قرار بود کتاب پیرامون شهید اسدالله لاجوردی و دوران مبارزات و مسئولیت وی تالیف و گردآوری شود، اما در نهایت با پیش رفتن کار و توجه به غفلت و گمنامی شهید محمد کچویی کار به سمت این شهید چرخش پیدا کرد و در نهایت کار به این شهید و چند پرونده مهم تاریخی دیگر اختصاص پیدا کرد.

وی سپس به جزئیات کتاب و موضوع پرداخته و گفت: در این کتاب با بیش از ۳۵ نفر از مطلعین، پیرامون شهید محمد کچویی مصاحبه شده است و بالغ بر ۸۰ صفحه اسناد و مدارک گردآوری شده است که به قطع می توان گفت در این زمینه خاص برای اولین بار شاهد چنین پرداخت مفصل و صریحی هستیم. همچنین در فصول هفتم و هشتم این کتاب به دلیل پیوند خوردن پرونده ترور شهید محمد کچویی با پرونده سید محمد رضا سعادتی و جاسوسی سعادتی برای شوروی، بازخوانی مفصلی از پرونده سعادتی و همچنین پرونده تیمسار معدوم احمد مقربی صورت گرفته است. در این پرونده ها نیز با افراد مطلعی همانند خسرو قنبری تهرانی، بهزاد نبوی، فیض الله عرب سرخی، سرهنگ مهدی کتیبه، جواد منصوری و ... مصاحبه شده است و سعی شده برای اولین بار نیز اسناد پرونده سعادتی و مقربی منتشر شود.

دزفولی در ادامه گفت: به دلیل اهمیت پرونده کچویی و در کنار آن پرونده های سعادتی و مقربی تلاش شد تا اثر کاملا مستند و به دور از احساسات و عواطف باشد و برای خواننده قابل باور و قابل پذیرش باشد که در این میان به دلیل نوع خاص پرونده و اسناد با دشواری هایی نیز مواجه بودیم. محمد کچویی، مبارز مشهور پیش از انقلاب بود که برای اولین بار در سن ۲۲ سالگی به زندان افتاد و در آستانه انقلاب نیز ۲۸ ساله بود که در ستاد استقبال از حضرت امام (ره) حضور داشت. سپس به مدیریت زندان اوین رسید و در سن ۳۱ سالگی و فردای فاجعه ۷ تیر ماه، در زندان اوین ترور شده است. او عنوان اولین شهید عملیات های انتحاری سازمان منافقین محسوب می شود.

این پژوهشگر گفت: پس از شهادت کچویی پرونده ضارب وی در زندان یعنی محمد کاظم افجه ای بررسی شده و مشخص می شود وی با محمد رضا سعادتی نفر دوم سازمان که آن زمان  به دلیل جاسوسی برای شوروی دستگیر شده بود و مشغول طی گذران ۱۰ سال زندان خود در اوین بوده ارتباط گرفته وخط ترور کچویی و دیگران را از وی گرفته بود. با قطعی شدن نقش سعادتی در ترور کچویی، سعادتی مجددا توسط آیت الله محمدی گیلانی محاکمه شده و سرانجام در ۵ مرداد ۱۳۶۰ اعدام شد. سعادتی همان فردی است که در اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ قصد داشت با نفوذی که سازمان منافقین در دادستانی تهران داشته پرونده تیمسار معدوم احمد مقربی را که به جرم جاسوسی برای کا.گ.ب توسط ساواک دستگیر شده بود و دی ماه ۱۳۵۶ اعدام شد، به سفارت شوروی منتقل کند که سرانجام در تهران دستگیر شد. پرونده مقربی و نحوه لو رفتن وی برای کا.گ.ب از اهمیت فوق العاده برخوردار بوده است و به همین دلیل شوروی ها به شدت به دنبال به دست آوردن پرونده وی از طریق منافقین در اولین روزهای انقلاب بودند که همین موضوع نشان می دهد این سازمان از همان ابتدای انقلاب با بیگانگان در ارتباط بوده و برای آنها جاسوسی می کرده است.

در ادامه برنامه، جواد منصوری معاون مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بیان خاطراتی از محمد کچویی از سال ۱۳۴۸ تا پایان زندگی این شهید پرداخت و رمز موفقیت کچویی و امثال وی را خلوص و ثبات قدم در راه دانست. منصوری در پایان ابراز امیدواری نمود این اثر و اثرهای مشابه آن آغازی برای توجه بیشتر به شهدای دیگر انقلاب اسلامی همانند شهیدان لاجوردی و مهدی عراقی باشد.

در ادامه مراسم اکبر خلیلی به بیان خاطرات از محمد کچویی از دهه ۵۰ تا انتهای زندگی این شهید پرداخت. خلیلی با بیان اینکه یک رمان [ ترکه های درخت آلبالو] مربوط به زندگی محمد کچویی در سال های دهه ۶۰ نوشته که در همان سال ها برنده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز شده، کچویی را مجاهدی نامید که از بسیاری از مشاهیر مخلصانه تر مبارزه کرد اما یاد و نام وی در طی این سال ها به فراموشی سپرده شده بود.

وی افزود: اما این اثر می تواند آغازی برای مطرح شدن مجدد نام وی باشد. شناخت من از محمد کچویی از دوره روزنامه نگاری اش در روزنامه جمهوری اسلامی شروع شد و زمانی که برای تهیه گزارش در سال ۵۸ به زندان اوین رفته بودم. همان جا اولین بار با رئیس وقت زندان یعنی محمد کچویی آشنا شدم. او زندان را به خوبی مدیریت می کرد.

درویش کاشانی یکی دیگر از آشنایان و دوستان شهید کچویی نیز در این مراسم به خاطره گویی پرداخت و وی را جوانی معتقد و مبارز خطاب کرد که علی رغم مخالف خیلی ها در دهه ۴۰ و ۵۰ با مبارزات سیاسی وی علیه رژیم شاه اما او مقتدرانه به راه خود ادامه داد تا سرانجام در ۸ تیر ماه ۱۳۶۰ به شهادت رسید.

این دوست شهید کچویی گفت: کچویی در امامزاده یحیی، مغازه صحافی داشت و من هم پیش او کار می‌کردم. وقتی ساواک کچویی را بازداشت کرد، من بودم که مغازه صحافی کچویی را سرپا نگه داشتم.

محسن کچویی فرزند شهید کچویی و مدیر انتشارات صفحه سفید به عنوان سخنران بعدی این برنامه گفت: سید مهدی دزفولی به علاقه شخصی خودش این کتاب را تهیه و تدوین کرده است و پس از پایان کار و برای حفظ و نشر بهتر محتوای کتاب، انتشارات صفحه سفید پذیرفت آن را منتشر کند. او که باید روایت شود، همسر شهید و مادر اوست که پشت صحنه همه سال های مبارزه بوده است. علاقه‌مندم درباره زندگی مادرم فیلم تولید شود؛ زنی که در ۱۶ سالگی با پدرم ازدواج کرد و در زمان جوانی که پدرم به‌عنوان مرد سخت‌کوش و انقلابی در ۳۱ سالگی به شهادت رسید، با وجود همه سختی‌ها خسته نشد.

فرزند شهید کچویی در بیان خاطرات خود از پدرش گفت: من از کودکی علاقه زیادی به خوردن کَره داشتم. انقلاب که شد، کره کمیاب بود. در اطراف همسایه های ما برخی چهره ها  زندگی می کردند. در مراوده با بچه های آنها می شنیدم که آنها در خانه کره دارند. یک روز به پدرم گفتم، این دوستان همسایه ما کره دارند. پدرم جواب داد: وقتی همه مردم، کره ندارند بخورند، پس ما هم نباید داشته باشیم.

وی در ادامه گفت: روزی با پدرم به زندان اوین رفته بودم. پدر، رئیس زندان بود و من در فضای زندان می چرخیدم و بازی می کردم که ناگهان از محل تعاونی خوراکی های زندان سردرآوردم. وارد که شدم چشمم افتاد به کلی جعبه کره که تا سقف چیده بودند. مسئول تعاونی که مرا شناخت، به احترام پدرم پرسید، چه می خواهم. من هم گفتم: کره. او یک جعبه کره به من داد. اولی را که باز کردم همانجا بخورم، ناگهان پدرم رسید و پرسید این چیست؟ ماجرا را که فهمید، کره ها را از من گرفت و با مسئول تعاونی برخورد کرد و گفت: این کره ها برای زندانی ها تهیه شده است. مگر بچه من، زندانی است که کره بخورد.

سید محمد غرضی هم در بخشی از این برنامه، به بیان نکاتی پیرامون مبارزین انقلاب در قبل و بعد از انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: همه ملت ما هرکدام یک کچویی اند و سرباز راه خدا و این سرزمین هستند.

غرضی در سخنانش به مشروطه، ملی شدن نفت، تحقق ۲۲ بهمن و خوار کردن قدرت طلبی آمریکایی ها در ایران گفت و همه را قدرت مسلمان موحد ایرانی خواند.

وی گفت: تاریخ ایران با تاریخ هیچ‌کجای دنیا قابل مقایسه نیست.

در پایان این مراسم  و با حضور مهمانان و حضار از کتاب «شهید روز هشتم» رونمایی شد.


لینک خبر(+)

شهید روز هشتم

چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۲۶ ب.ظ

مراسم رونمایی از کتاب شهید روز هشتم پیرامون زندگی و زمانه شهید محمد کچویی چهارشنبه 20 بهمن ماه 1395 در خانه کتاب برگزار شد. در ادامه تصاویری از این مراسم از نظر شما می گذرد.


برای تهیه این کتاب می توانید با انتشارات صفحه سفید و شماره های ۸۶۰۷۰۰۲۹ و
۸۶۰۷۰۳۴۵ تماس حاصل نمائید.


مراسم رونمایی از کتاب شهید محمد کچویی/ شهید روز هشتم


مراسم رونمایی از کتاب شهید محمد کچویی/ شهید روز هشتم


مراسم رونمایی از کتاب شهید محمد کچویی/ شهید روز هشتم


مراسم رونمایی از کتاب شهید محمد کچویی/ شهید روز هشتم


مراسم رونمایی از کتاب شهید محمد کچویی/ شهید روز هشتم


مراسم رونمایی از کتاب شهید محمد کچویی/ شهید روز هشتم


مراسم رونمایی از کتاب شهید محمد کچویی/ شهید روز هشتم



رونمایی از کتاب "شهید روز هشتم"

چهارشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۳۰ ب.ظ

پوستر رونمایی کتاب شهید کچویی


به امید خدا هفته آینده 20 بهمن ماه 1395 از کتاب شهید محمد کچویی با عنوان "شهید روز هشتم" رونمایی خواهد شد. شرکت برای همه علاقمندان آزاد خواهد بود و آدرس و زمان دقیق برنامه در پوستر بالا آمده است. 

حضور همگی دوستان باعث خوشحالی و مسرت خواهد بود. 

دوران ما بعد هاشمی رفسنجانی...

دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۳۵ ب.ظ

هاشمی رفسنجانی در کنار امام(ره)


شاید خیلی ها فکر می کردند که هاشمی رفسنجانی به دلیل سلامت جسمی که دارد، فعلا زمان فوتش فرا نرسد و برای سال های بعد باقی بماند. اما هاشمی در کمال بهت و حیرت در 19 دی ماه 1395 و در سن 82 سالگی در گذشت. خبر برای موافقین و مخالفینش شوک آور بود از آن جهت که وی در تمامی سال های بعد از انقلاب اسلامی و دقیقا از 22 بهمن سال 1357 تا همین دیروز همراه نظام اسلامی بود و نام جمهوری اسلامی ایران با نام اکبر هاشمی رفسنجانی گره خورده بود.


تنها دو نفر در سال های اخیر از حلقه اولیه انقلابیون باقی مانده بودند که در تمامی این سالها در سمت های کلان نظام اسلامی حضور داشتند و  تقریبا در تمامی مناصب مهم حاکمیتی نظام هم ایفای نقش کرده بودند: حضرت آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی.


حالا اما دیگر عصر هاشمی رفسنجانی هم به پایان رسید. هاشمی به سرای باقی رفت و کارنامه عملکرد او باقی است در پیشگاه خداوند متعال پاسخگوی عملکرد خویش باشد.


اما قطعا فقدان هاشمی رفسنجانی عصر جدیدی را برای نظام اسلامی رقم خواهد زد. در سال های اخیر فقدان بسیاری از روحانیون همانند آیت الله مهدوی کنی، آیت الله خزعلی، آیت الله واعظ طبسی، آیت الله موسوی اردبیلی و ... را شنیده بودیم، اما جنس و مقام هاشمی رفسنجانی متفاوت بوده و هست.


هاشمی رفسنجانی یک تفکر و یک روش و مسلک بود و راه و روش و تیمی را به همراه خود داشت. هاشمی سیاست مداری پیچیده و زیرک و آگاه بود که در بزنگاه های سیاسی تاریخی مهم همانند خرداد 1360، خرداد 1368، خرداد 1376، اردیبهشت 1392 و ... نقش تاریخی بی بدیلی را از خود به نمایش گذاشت که او را از بسیاری دیگر افراد جدا می کند. حالا زمانی است که جمهوری اسلامی دیگر هاشمی را در کنار خود ندارد.


جانشینی هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، خبرگان رهبری، دانشگاه آزاد اسلامی، طیف اعتدال و اصلاح طلب و ... برای آینده سوال برانگیز خواهد بود اما به نظرم مهم تر از همه لحظات تاریخی است که ما در آن قرار داریم. هاشمی تکیه گاه مهمی بود که نقش بی بدیل خود را در خداد 1368 نشان داد و می توانست برای آینده نیز چنین باشد که تقدیر نخواست و نشد. از آن روز حساس نظام در آینده نگران هستم که چه خواهد شد.


همچنین هاشمی به عنوان یک نیروی سیاسی متعادل کننده می توانست نقش مهمی را ایفا نماید که دیگر چنین نخواهد بود و افراد دیگر با فاصله بسیار زیادی از وی قرار دارند. هاشمی اگر در دوره ای به سمت جناح راست و بعدها اصولگرایان گرایش داشت اما در سال های اخیر به طرف اصلاح طلبان گرایش یافته بود و یا اصلاح طلبان به سمت وی گرایش یافته بودند و این نکته مهمی بود.


هاشمی در مجموع نه سفید سفید بود و نه سیاه سیاه و عملکردی خاکستری در طی 38 سال گذشته داشت. اما حالا شرایط متفاوت است و در پیش روی ما انقلاب اسلامی قرار دارد بدون هاشمی رفسنجانی.


به نظرم در ماه ها و سال های آینده با عدم حضور هاشمی رفسنجانی، جناح متمایل به وی از مدار خود خارج خواهند شد و بیشتر و بیشتر از انقلاب و نظام اسلامی فاصله خواهد گرفت. این یک لطمه برای نظام خواهد بود. مخالفین هاشمی نیز یک مخالف قدرتمند را از دست دادند و این نیز مهم است و باعث قدرتمند تر شدن مخالفین هاشمی خواهد شد. چون یک مخالف هوشمند را هم از سر راه خود برداشته می بینند.


جانشینی هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم مهم خواهد بود. اینکه چه کسی جانشین وی در بهمن ماه امسال می شود مهم است تا آینده مجمع و رویکرد آن مشخص شود.( فردی همانند آیت الله هاشمی شاهرودی و یا فردی همانند ایت الله یزدی و یا احتمالا آیت الله جنتی.)


مهم ترین بحث به نظرم برای مجلس خبرگان رهبری است که پس از انتخابات اسفندماه 1394، بسیاری چشم به این داشتند که هاشمی در مجلس خبرگان است و در لحظه تاریخی مهم، نقش خود را ایفا خواهد کرد که چنین نشد و آینده مبهم باقی ماند. اما به نظرم این پیچ تاریخی که پیش رو داریم، مهم ترین پیچ تاریخی انقلاب اسلامی خواهد بود.


بحث دانشگاه آزاد و ثروت و متعلقات آن هم مهم هست که بماند برای آینده.


در مجموع با فوت هاشمی رفسنجانی، قطعا نظام اسلامی وارد دوران جدیدی خواهد شد و کشور شرایط جدیدی را تجربه خواهد کرد که با قبل کاملا متفاوت است. هاشمی مرد با تجربه ای بود که از دست دادن وی برای حامیانش به شدت ضربه سنگینی خواهد بود و برای مخالفینش به شدت فرصتی مغتنم به شمار می رود. اما قطعا موافقین وی در موضع ضعف قرار خواهند گرفت و جای شکی باقی نیست.


انتخابات سال آینده هم به شدت تحت تاثیر فوت هاشمی رفسنجانی است و باید به این نکته نیز توجه نمود.


برای مشاهده یادداشت جدیدم در سایت خبرگزاری مهر می توانید اینجا را کلیک نمائید و یا ادامه را مطالعه نمائید.


خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-سید مهدی دزفولی: سال ۱۹۸۲ کریپکی کتاب ویتگنشتاین، قواعد و زبان خصوصی را منتشر کرد و با این کتاب، به فهرست بلند بالای مفسران اثری برجسته از فیلسوفی فوق العاده در قرن بیستم، لودویگ ویتگنشتاین، پیوست.

ویتگنشتاین از فلاسفه مشهور قرن بیستم بود که در مدت حیاتش تنها یک اثر از وی به انتشار رسید و مابقی آثار وی مقالات فراوان و کوتاه بود، که سبک نگارشی آن هم به این طریق بوده است که مقالات را جمع آوری و ویراستاری می نمود و سرانجام سعی داشت آن ها را در قالب کتابی منتشر نماید به همین جهت نویسنده و فیلسوفی به شدت پر یادداشت و تک نویس بود که سرانجام شهرت وی نیز به دلیل انتشار کتابی بود که در زمان حیات وی به انتشار نرسید و پس از فوت وی منتشر شد و تبدیل به یکی از متون مهم و کلیدی فلسفه در قرن بیستم شد.

کتاب تحقیقات فلسفی را فیلسوفان زیادی مطالعه و موشکافی کرده اند. این اثر دشوار، دیریاب، مختصر و گاه مجمل و دیر فهم است و بر سر تفسیر صحیح آن، اتفاق نظر وجود ندارد. برخی معتقدند کتاب تحقیقات فلسفی عدول از پاره ای دیدگاه های فلسفی است که او در کتاب قبلی موسوم به رساله منطقی- فلسفی اظهار کرده بود، هنگامی که در سال ۱۹۲۱ همراه استادش برتراند راسل، سرگرم حل مشکلات منطق و زبان بود. تحقیقات فلسفی، رد تصویری به نظر می رسد که رساله از زبان پرداخته بود. موضوع های دو کتاب مشابه اند اما جهت گیری آنها نه.

کریپکی نیز از جمله فیلسوفان تحلیلی مشهور معاصر در آمریکا است که در حال حاضر در قید حیات بوده و آنچه در ادامه از نظر شما می گذرد، شرح بسیار خلاصه شده ای از نظرات ویتگنشتاین و نقد بر برخی از آنها توسط کریپکی است که در ادامه مطالعه می نمائید.

در پژوهش های زبانی، برای دستیابی به دریافتی شفاف، باید رورش کاربرد زبان را بررسی کرد و از مثال ها و مثال های نقش فراوان کمک گرفت تا پیش فهمی های نادرست نمایان و ریشه کن شوند. شاید استحکام فوق العاده این پیش ذهنی ها سّر این واقعیت باشد که کار ویتگشنتاین تا بدین اندازه دشوار و مغلق و البته مورد حاجت است.

الف) معنا، فهم و قواعد

کتاب تحقیقات فلسفی دو بخش دارد. در بخش نخست موضوع های زیر را داریم؛ نقد دیدگاهی در باب زبان که تراکتاتوس پرداخته است. تاملاتی در ذات و غایت فلسفه، ملاحظاتی درباره «پیروی از قواعد»، نکاتی در باب «امتناع خصوصی» و اظهار نظرهایی چند در باب فلسفه روانشناسی شامل نکاتی راجع به درون نگری، تخیل، دیدن و خودآگاهی و امثال ذلک.

تفسیرهای بسیاری از ویتگنشتاین در دست است که کریپکی به جزء به آنها اشاره می کند.

ب) زبان، معنا، بازی زبانی و سبک های زندگی

قسمت هایی از کتاب تحقیقاتی فلسفی که به ماهیت معنا مربوط است احتمالا مشهورترین بخش های آن است. یکی از اندک تصریحات ویتگنشتاین در این باب از این قرار است:

«در اغلب مواردی که از واژه معنا استفاده می کنیم، مراد از معنای واژه کاربرد آن در زبان است.»

مفسران زیادی معتقدند منظور از عبارت بالا رد برداشت سنتی از معنا به مثابه «حالتی درونی» یا «فرآیندی درونی» است. توصیف های متفاوتی شده است از آن امر مستور ذهنی و خصوصی که ویتگنشتاین در صدد نفی آن است. قدر مسلم، وی در صدد ابطال باوری است که به غلط تبدیل به نظریه شده و می گوید هنگام استعمال الفاظ، حالتی یا فرآیندی ذهنی و درونی پدید می آید که عبارت است از ظهور چیزی بر پرده ذهن و این همان معناست:

«مرتب کوشش می کنیم در پشت پرده ای ضخیم از ملابسات همراه ادراک که اول با آن مماس می شویم، فرآیندی ذهنی را بیابیم که گمان می کنیم گوهر ادراک را تشکیل می دهد. اما هرچه بیشتر می کوشیم کمتر موفق می شویم. گویی کوشش لازم و کافی برای این منظور شدنی نیست. گیریم در ورای هر ادراکی چیزی رخ دهد و آن را بیابیم از کجا معلوم که آن چیز گوهر ادراک باشد؟ چرا باید وقتی می گوییم "حالا می فهمم" فرآیند ادراک مستور بوده باشد فقط به خاطر این که فهمیدم؟ اگر این فرآیند به واقع مستور بوده من چگونه تشخیص دادم که چه چیزی را بجویم؟ گیر می کنیم.» ( رساله ویتگنشتاین، ص ۱۵۳).

ج) قواعد و پیروی از قواعد

به نظر می رسد موضوع زبان و تفاهم ربط مستقیمی دارد با موضوع کاربرد صحیح نشانه ها و این یعنی این که هنجارمندی ( Normativity) نقش اساسی در تفاهم ایفا می کند. قادریم تفاهم کنیم چون نشانه هایی را به کار می بریم که ما و مخاطبمان یکسان می فهمیم. افزون بر این، نوعی یکنواختی در معنا و ادراک هم در کار است، ناچار نیستیم هر بار که از نشانه ای استفاده می کنیم توضیح بدهیم که مدلول آن همان است که در کاربرد قبلیمان بود. نیاز نداریم نظامی از بازنمایی نمادین (Symbolic Representation) را مرتب اختراع کنیم.

از جستار ۱۳۸ تا ۲۴۲ کتاب تحقیقات فلسفی، موضوع پیروی از قواعد تحلیل می شود. کاربرد یک نشانه در طول زمان، فهم نشانه و استفاده از آن در کاربردهای مکرر بعدی بررسی می شود و ویتگنشتاین در تبیین فهم معنای نشانه و استعمال آن در آینده با این مساله مواجه می شود:

«وقتی کسی به من می گوید مکعب من معنایش را می فهمم. ولی آیا وقتی من آن را می فهمم، تمام کاربردهای این واژه به ذهنم می آیند؟»

در جای دیگری نیز می گوید ( صفحه ۱۵۱):

«کسی اعدادی را پشت سر هم می نویسد. کسی دیگر او را تماشا می کند و می کوشد قانون حاکم بر توالی آن اعداد را کشف کند. وقتی کشف کرد می گوید:" حالا می توانم بقیه اش را بگویم". این توانایی و درک در لحظه رخ می دهد. ببینیم این چیست که در لحظه رخ می دهد.»

منظور ویتگنشتاین این است که فهمیدن یک نشانه یعنی فهمیدن استعمال آن. استعمال نشانه در گرو پیروی از یک قاعده است. توانایی به کار بردن نشانه (فهمیدن نشانه) از این نظر یک معماست که این فهمیدن، کار یک بار و دو بار و چند بار نیست. وقتی نشانه ای را به درستی فهمیدی می دانی آن را چگونه به کار ببری و این متضمن مطلب دیگری است؛ در آینده هم همواره آن نشانه را می فهمی.

د) هنجارمندی: قواعد و زبان خصوصی

اکنون که دانستیم معنای یک نشانه متضمن استعمال آن نیز هست، این مساله بروز می کند که فهم چیزی اساس به آینده و استعمال صحیح مبتنی است چه معنای می دهد.

این توانایی با خصلت «آینده – مرکزی» آن نمی تواند از یک حالت ذهنی منعزل و مستقل تشکیل یافته باشد. چنین چیزی نمی تواند ماهیت معنا را تشکیل دهد. تصور این که فهم قاعده شئی است از اشیاء عالم و مستقل از دیگر اشیاء، دست کم تصور بسیار بعیدی است.

مشهور است که در پاراگراف های ۲۴۳ تا ۲۷۵ تحقیقات فلسفی، ویتگنشتاین به موضوع زبان خصوصی پرداخته است. یک قرائت از این بخش کتاب این است که وی دلیلی روشن و ساده برای اثبات دیدگاه ذهنی گرایان در باب معنا می آورد تا زمینه لازم را برای رد این دیدگاه فراهم کند. در این پاراگراف ها شرح دقیق و مفصلی آمده است از مثال نقضی که علیه مخالفان ذهنی گرایی می توان آورد.  البته جواب آن نیز بیان شده است.

پیوند میان ملاحظات ویتگنشتاین در باب زبان خصوصی و پیروی از قواعد، ریشه در انگاره هنجارمندی دارد که در پژوهش وی درباره ماهیت معنا جایگاهی بس رفیع یافته است. در این پاراگراف ها قصد دارد نشان دهد که استدلالی که برای زبان خصوصی بیان شده است اگر عین تناقض نباشد دست کم نتایج متناقض به بار می آورد. چنان زبان خصوصی را خود شخص هم نخواهد فهمید ( ص ۲۵۷) زیرا در زبان خصوصی و فهم خصوصی، تمایز فهمیدن حقیقی و به ظاهر فهمیدن منتفی می شود. بدین سان، هنجارمندی زبان قربانی می شود و این نا پذیرفتنی است چون پیروی از قاعده آن را اقتضا می کند. امکان ندارد زبان راستینی داشته باشیم که شرایط کاربرد آن خالی از عنصر هنجارمندی باشد و زبان خصوصی چنین چیزی است.

پارادوکس شکاک

در پیشگفتار کتاب رویکرد ویتگنشتاین به پیروی از قواعد و زبان خصوصی کریپکی می نویسد که تفسیرش از ویتگنشتاین را باید این گونه دید ( ۱۹۸۲:۵):

«مجموعه ی مسائل و دلایلی که من در خلال خواندن آثار ویتگنشتاین به دست آورده ام ... این مقاله را نه شرح استدلال ویتگنشتاین و نه شرح استدلال کریپکی باید پنداشت بلکه باید شرح استدلال ویتگنشتاین آن چنان که بر کریپکی اثر گذاشته و برای او مساله ای ایجاد کرده است، محسوب کرد.»

کریپکی با این مدعا آغاز می کند که استدلال زبان خصوصی را اساسا «باید ذیل موضوع پیروی از قاعده فهمید.»

برای توضیح و تقویت بیشتر اشکال شکاک، کریپکی سه معیار را که ممکن است در تعیین معنی به کار رود بررسی میکند. او معتقد است چهارمی نمی توان یافت و هیچ یک از این سه معیار هم دردی را دوا نمی کند و در نتیجه اشکال شکاک به قوت خود باقی و چشم انتظار راه حلی است. راه حلی که کریپکی معتقد است ویتگنشتاین برای این اشکال یافته جنجال فراوانی بر پا کرده است.

آن سه چیز که ممکن است ماهیت فهم و معنا را تشکیل دهند از نظر کریپکی عبارت اند از: کاربرد عملی نشانه، حالت های آگاهی همراه با کاربرد نشانه که با درون نگری قابل شهود و از سنخ کیفیات ( از قبل تجربه) هستند و سرانجام، گرایش به کاربرد نشانه.

تفسیر کریپکی از ویتگنشتاین بیش از آثار دیگر او، مثلا در باب منطق موجهات و، نامگذاری و ضرورت، مناقشه برانگیز بوده است.

بسیاری گفته اند که کریپکی در این تفسیر، اصطلاح خصوصی را به معنای فردی در مقابل جمعی یا عمومی می گیرد. روشن نیست که این برداشت را مدلل ساخته یا نه، لکن برداشت دیگری هم ممکن است که اتفاقات پذیرفتنی تر می نماید. یک تفسیر متفاوت این است که بگوییم این سخن کریپکی صحیح است که مثال ویتگنشتاین از واژگان دال بر حس در بحث زبان خصوصی، ذکر یک نمونه از مطلب عام تری است اما این مقدار کافی نیست برای استنتاج او دائر بر اینکه جامعه  اهل زبان است که کار معنا بخشی را انجام می هد.

در تفسیری بدیل می توان گفت ویتگنشتاین آن قدر بر انگاره ی جامعه اهل زبان تمرکز و تاکید نکرده است که کریپکی به او نسبت می دهد. عبارت او دقیق است آن جا که تاکید می کند زبان فعالیتی است که کسانی بدان دست می زنند که قصد مفاهمه دارند و بافت متن بسیار اهمیت دارد. اما یک قرائت دیگر از او ممکن ( و احتمالا طبیعی تر) است. در این قرائت، نفی این پندار که معنا به طور انفرادی و شخصی و به تنهایی تعیین می شود و ارائه نظریه جایگزین آن بر پایه جامعه – محوری، کانون توجه نیست بلکه مقصود اصلی ویتگنشتاین رد نظریه ای است که معنا را تصویر ذهنی و درونی به حساب می آورد و برای روشن شدن این نکته است که به توضیح حقیقت فهم و ماهیت معنا به منزله پیروی از قاعده که متضمن انگاره هنجارمندی است می پردازد. ظاهرا می خواهد بگوید هنجارمندی نمی تواند امری ذهنی و درونی و مستور باشد چرا که در آن صورت بین پیروی حقیقی از قاعده، و پندار پیروی فرقی نمی ماند.

به هر حال، مباحث پیرامون فلسفه زبان و مقالات لودویگ ویتگنشتاین در این باره فروان است اما تفسیر کریپکی از ویتگنشتاین در نهایت نشان از تاثیر عمیق و اساسی او بر فلسفه ذهن و زبان در شصت سال اخیر دارد. اگر معیار عظمت یک فیلسوف میزان توجهی باید که آثار و ابتکارها و تاثیر او برانگیخته چه در مخالف و چه در موافق خود، بی شک کریپکی فیلسوفی بزرگ است. آثار منتشره او از منابع اساسی به شمار می رود و مورد بحث و بررسی و مناقشه قرار می گیرند.

علاقمندان به مباحث فلسفه زبان و شرح های کریپکی به نظرات و نوشته های ویتگنشتاین در این باب، می توانند با مراجعه به کتاب کنسلو پرتی ترجمه دکتر حسین واله و همچنین کتاب فلسفه زبان انتشارات هرمس مطالب بیشتر و عمیق تری را این باره مطالعه نمایند.