گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۷۹ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

ناگفته هایی درباره تراب حق شناس

چهارشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ق.ظ

نشریه مهرنامه


مرگ تراب حق شناس در بهمن ماه امسال بازتاب های مختلفی در داخل و خارج کشور داشت. حق شناس از افراد سرشناس مجاهدین خلق بود که بعدها گروه پیکار را پایه گذاری کرد و سرگذشت جالبی داشت. از دانشگاه به حوزه رفته بود و بعدها در سال 54 مارکسیست دو آتشه شده بود و بعدها هم از مخالفین سرسخت جمهوری اسلامی. فردی که از جمله سرشناسان مبارزین در دهه 40 و 50 بود و خیلی ها از او خاطرات مختلفی دارند.

مهرنامه در ویژه نامه نوروز 95 خود درباره تراب حق شناس و مرگ او به سراغ افرادی همانند سعید حجاریان و احمد رضا کریمی و سید رضا اکرمی رفته است و درباره حق شناس از قول این افراد مطالبی را منتشر کرده است. تحلیلی ترین مطلب را احمد رضا کریمی از اعضای سرشناس سازمان مجاهدین خلق در دهه 50 دارد که جزو خائنین مجاهدین به شمار می رود که باعث لو رفتن بسیاری از اعضای سازمان شد و همکاری گسترده ای نیز با ساواک داشت.

احمد رضا کریمی سعی کرده است درباره حق شناس و فضای آن زمان مبارزات دهه 40 و 50 توصیفات دقیقی ارائه دهد و تا حدی هم موفق بوده است.


اما آنچه که درباره حق شناس برای من به شخصه جالب بوده سیر تحولاتی است که حق شناس داشت. از یک مبارز معتقد مذهبی تا رسیدن به مارکسیسم آن هم به نحو افراطی. از ارتباط با افرادی همانند هاشمی رفسنجانی تا ضدیت جدی با همین گونه افراد.

حق شناس در سال های اخیر زندگی نیمه مخفیانه ای در آلمان داشت و خیلی از این سالهایش خبری در دست نیست به جز خاطراتی که بعد از فوت وی توسط برخی از دوستانش در همین 1 ماه منتشر شده است و گه گاه مطالبی در وی در اینترنت منتشر می شد اما خیلی گسترده و خاص نبود.

حق شناس به نظر من نمونه خوبی از سیر تحول سازمان هایی همانند مجاهدین خلق و پیکار بود و جوان هایی که یک عمر را در راه مبارزه طی کردند و سرانجام به انتهای سراب سرسبز خیالی رسیدند که هیچ بود. فقط خاطره ای ماند و عمری از دست رفته که برای رسیدن به یک جامعه خاص آرمانی طی شد و نتیجه ای هم نداد و فقط عده زیادی قربانی شدند و به هر حال اینها جز خاطرات و تاریخ سرزمین ماست و می توان از آنها تجربه های زیادی کسب کرد و امید داشت که بتوان در آینده از آنها استفاده کرد. ما امثال تراب حق شناس و احمد رضا کریمی و محسن نجات حسینی و ابریشم چی و حسین روحانی و ... در دهه های 40 و 50 کم نداشتیم که سرنوشتی عبرت انگیز پیدا کردند.بعضی زنده هستند و بعضی هم ... . به هر حال اینها از تاریخ کشور ماست و می تواند عبرت آموز باشد. پرونده مهرنامه هم حداقل چیزی است که مخاطبین علاقمند می توانند در کنار کتابهای مختلف از دوره های مبارزین جوان کشور ما در دهه 40 و 50 داشته باشند.

آیت الله احمد آذری قمی ، منتقد یا مخالف؟

دوشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ق.ظ

احمد آذری قمی


مدتی است که مشغول مطالعه کتاب جدید آقای محسن کدیور با عنوان " فراز و فرودهای احمد آذری قمی" هستم که از مجموعه کتاب های اینترنتی ایشان تحت عنوان سرگذشت روحانیون منتقد جمهوری اسلامی است.


پیش از این هم دو کتاب مربوط به همین مجموعه پیرامون آیت الله سید کاظم شریعتمداری و آیت الله منتظری را مطالعه کرده بودم و مطالبی را درباره آن کتابها نوشته بودم. این مجموعه نوشته های آقای محسن کدیور یک محور اصلی دارد و آن هم به چالش کشیدن دوران رهبری امام(ره) و آیت الله خامنه ای و هدف اصلی که خود نویسنده نیز در ابتدای کتابها بارها نوشته اند و بر آن تاکید هم کرده اند نشان دادن برخورد نظام با منتقدین روحانی خود است که در برخی موارد نیز از دایره واقع گویی نیز خارج شده اند. (همانند نوع روایات از بیماری و رفتارها با ایت الله شریعتمداری و درمان نکردن ایشان تا رحلت آن مرحوم).


کتاب پیرامون مرحوم آیت الله آذری قمی حاوی مطالب خوبی است که می تواند تفکرات و شخصیت آن مرحوم را به خوبی تبیین کند و ارجاعات خوبی هم دارد.


مرحوم آیت الله آذری قمی از فقهای موسس و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود که در مجالس دوم شورای اسلامی و اول خبرگان رهبری نیز عضو بوده اند و همچنین در ابتدای انقلاب اسلامی نیز چند ماهی دادستان انقلاب تهران بوده اند و پرونده های جنجالی همانند پرونده محمد رضا سعادتی ( نفر دوم سازمان مجاهدین خلق) زیر نظر ایشان بوده است اما بعدها به دلیل اختلاف با دولت موقت و همچنین بیماری قند و ... از این سمت استعفا می دهند هرچند که انصافا نسبت به آیت الله خلخالی پرونده درخشانی تری داشته و احکام تند کمتری صادر کرده بود. وی احتیاط خوبی در صدور احکام اعدام و مصادره اموال داشت.


آیت الله آذری قمی 3 مقطع مهم سیاسی داشته بود که یک مقطع آن از دهه 30 تا پیروزی انقلاب اسلامی بود و دو مقطع آن در دهه 60 و 70 بوده. وی به شدت مخالف دولت میر حسین موسوی بود و اعتقاد به اقتصاد آزاد بازار و محدود بودن اختیارات ولی فقیه داشت.


آذری قمی از بنیانگذاران بنیاد رسالت و روزنامه رسالت بود که از جمله مهم ترین پایگاه های فکری جناح راست در دهه 60 به شمار می رفت.


آذری قمی در سال 68 نیز نقش مهمی در به رهبری رسیدن آیت الله خامنه ای داشت و آیت الله خامنه ای نیز از جمله حامیان وی بود که به رهبری برسند اما صحنه سیاسی تغییر کرد و آذری قمی نتوانست به رهبری برسد. آذری قمی که تا سال 73 از جمله موافقین رهبری آیت الله خامنه ای بوده است و نظر وی نیز به سمت ولایت مطلقه فقیه نیز گردش پیدا کرده بود و اینکه ولی فقیه در تمامی شئون حکومتی می تواند اظهار نظر کند ناگهان به دلیل جلوگیری از انتشار رساله علمیه ( نه عملیه) وی به شدت منتقد وضع موجود می شود!

وی حتی در سال 76 از ناطق نوری حمایت کرده بود اما چند ماه بعد در مورد ولی فقیه و اختیارات وی به سید محمد خاتمی نامه نوشت و تذکراتی داد! حتی مجددا چند ماه بعد نامه ای خطاب به وزیر وقت اطلاعات ( دری نجف آبادی) نوشت و درباره وزارت اطلاعات و اختیارات آن هشدارهایی را داده بود!


وی به همراه آیت الله منتظری نطق های مشهوری در 13 رجب سال 76 انجام دادند که منجر به حصر هر دو نفر آنها شد که مرحوم آذری قمی 15 ماه بعد در بیمارستان در گذشت و آیت الله منتظری سال 81 از حصر خارج شد.


چند نکته درباره کتاب و درباره شخصیت آذری قمی لازم به ذکر است:


1- مرحوم اذری قمی متاسفانه ثبات فکری و تصمیم گیری نداشت و همین عدم میانه روی و تعادل در تصمیم گیری منجر به افراط و تفریط های مشهوری از جانب ایشان شد. همانند اختیار عمل ولی فقیه و یا نقد دولت موسوی و حمایت و بعدها نقد آیت الله خامنه ای. هر چند خود وی در سال 76 مرقوم داشت که به حقیقت های تازه ای دست یافته است! اما این را نمی توان پذیرفت که فردی در طی 2 دهه چنین تغییرات زیگزاگی را داده باشد که یک روز مخالف اختیارات مبسوط ولی فقیه باشد و یک روز ولی فقیه را چنین بالا ببرد که حتی توحید هم می تواند توسط ولی فقیه تعطیل شود و روز دیگر دوباره مخالف ولی فقیه و منتقد وی بشود!

2- مرحوم آذری قمی بر اساس یک سوء تفاهم و اشتباه در تصمیم گیری از جانب وزارت ارشاد رفتارهای تندی از خود نشان داد. چنانچه اگر رساله علمیه وی درباره اقتصاد و لی فقیه و حکومت اسلامی منتشر می شد چه بسا رفتار و کنش وی نیز متفاوت می شود. چنانچه هم که می دانیم بزرگان حوزه بر روی رفتارهایی که با ایشان می شود به شدت حساس هستند. هماند کاربرد لفظ آیت الله و آیت الله العظمی و انتشار کتب و نظرات خود و ... .


3- مرحوم آیت الله آذری قمی دو بار برای معالجه بیماری سرطان خون خود به خارج از کشور اعزام شدند.یکبار سال 64 و دیگری سال 76 که آقای کدیور سال 76 را در کتاب خود آورده اند اما نقل قول از رهبری از جانب آیت الله مومن را آورده اند که حال آذری قمی خوب نیست و رهبری فرموده اند "به درک"! ( نقل قول از آیت الله مومن هم صرفا از جانب آقای کدیور است که احتمالا منبع ایشان هم مرحوم آیت الله منتظری باید باشند که در حال حاضر این نقل قول خیلی موثق نیست.)


4- آیت الله آذری قمی از سال 76 تا لحظه فوت مواضع به شدت افراطی اخذ کردند که خیلی منتطقی به نظر نمی رسید که این هم به دلیل سوابق ایشان و چرخش ناگهانی ایشان است که تا حدودی به دلیل خصوصیات اخلاقی ایشان هم بوده است. اما قطعا این نباید باعث می شد تا با ایشان برخورد خشنی صورت بگیرد اما متاسفانه در سال 76 در قم با ایشان برخورد بدی صورت گرفت و این قابل تائید نبوده و نیست.


5- جمع بندی از موضوع ایت الله آذری قمی این است که وی از روحانیونی بوده است که نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی دو نظر کاملا متفاوت در مقاطع مختلف زمانی داشته است و به همین دلیل ما با آذری قمی متقدم و متاخر مواجه هستیم. به هر حال علت العلل شروع نظرات رادیکال آقای آذری قمی درباره رهبری و جمهوری اسلامی که از سال 73 آغار شد یک چیز بود و آن عدم اجازه انتشار مطالب حوزوی ایشان بود و بعدی که کم رنگ تر بود و یا در عرض مطلب اول بود بحث مرجعیت آیت الله خامنه ای بود که ایشان مخالف این موضوع بودند.


حجت الاسلام روح الله حسینیان (رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی) سال قبل مصاحبه ای با تسنیم پیرامون ایت الله آذری قمی و سرنوشت ایشان انجام دادند که قابل توجه است و سعی می کنم در آینده درباره اقای آذری قمی و این مصاحبه آقای روح الله حسینیان بیشتر بنویسم.


اما نکته اساسی من که بعدا سعی می کنم بیشتر به آن بپردازم و به نظرم کلید حل موضوع آیت الله آذری قمی هم همان است یک چیز بیشتر نیست. اینکه آذری قمی منتقد بود یا مخالف؟



تحلیل آمار و ارقام انتخابات اسفند 94

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۰۰ ق.ظ

سرانجام انتخابات مجلس خبرگان رهبری و شورای اسلامی برگزار شد و شاهد اتفاقات غیر منتظره ای در این انتخابات بودیم.

به نظرم تحلیل آمار و ارقام این انتخابات از چند جهت قابل توجه است:

1- اول نرخ میزان شرکت کنندگان است. در کل کشور طبق آمار وزیر کشور 62 درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند و در تهران نیز 50 درصد از مردم در انتخابات شرکت کردند.

بالاترین نرخ مشارکت در انتخابات مجلس تهران مربوط به دوره اول و سپس ششم بوده است که البته نفرات شرکت کننده با توجه به جمعیت وقت تهران پایین تر بوده است اما درصد کل مشارکت بالاتر بوده است. در این دوره حدود سه و نیم میلیون نفر از مردم تهران در انتخابات شرکت کردند و نفر اول انتخابات تهران محمد رضا عارف با بیش از 1 میلیون و پانصد هزار رای شد. تا به حال رکورد رای تهران در دست محمد رضا خاتمی در انتخابات مجلس ششم بود با 1 میلیون و دویست هزار رای که امسال عارف و علی مطهری رکورد محمد رضا خاتمی را جابجا کردند. این نشان می دهد سقف رای اصلاح طلبان در تهران 1.5 میلیون رای است که قابل توجه هم می باشد. از طرف دیگر سقف رای اصولگرایان در تهران برای غلامعلی حداد عادل بود با 1 میلیون و چهار هزار رای که نسبت به انتخابات مجلس نهم حدود 100 هزار رای هم افت و ریزش داشته است! این یعنی اقبال اصلاح طلبان در تهران تقریبا یک و نیم برابر اصولگرایان است و سقف رای اصولگرایان کف رای اصلاح طلبان است! به همین دلیل هم اصلاح طلبان به سادگی با یک لیست کلی توانستند به مجلس راه بایند.لیستی که در تهران اصلاح طلبان در جه سه بودند به غیر از 7-8 نفر در صورتی که لیست اصولگرایان درجه اول اصولگرایان بودند به غیر از 3-4 نفر!

در کل کشور هم با توجه به نرخ مشارکت مردم در حوزه های رقابتی که اصلاح طلبان شناخته شده حضور داشتند ( همانند تبریز و اصفهان) بعضا توانسته بودند به مجلس راه یابند به غیر از حوزه های مشهد و شیراز.

این نشان می دهد که طبقه متوسط شهرهای بزرگ همانند تهران و تبریز و اصفهان به اصلاح طلبان گرایش دارند و این نکته قابل توجهی است.( طبقه متوسطی که از دهه 70 دارد در شهرهای بزرگ ایران رشد قابل توجهی می کند و غالب را تشکیل می دهد که خواسته ها و توقعات متفاوتی را نیز دارد).


2- در مجلس خبرگان رهبری تهران هم همین اتفاق افتاد .لیست هاشمی با آنکه 8 مشترک با لیست جامعتین داشت اما توانست به پیروزی قابل توجهی برسد. این از آنجا مشخص می شود که رکورد رای هاشمی را در نظر بگیریم .هاشمی در این دوره هم رکورد زد و هم بالاترین رای را که 2.3 میلیون رای بود کسب کرد . کف رای هم با اختلاف یک میلیون رای برای احمد جنتی بود که در لیست هاشمی قرار نداشت و توانست نفر 16 شود! حضرات آیات یزدی و مصباح نیز حذف شدند و این یعنی برخی از افراد به آقای جنتی رای داده بودند که به آقایان یزدی و مصباح رای نداده بودند! نکته جالب تر اینکه مجموع رای آقایان مصباح و جنتی به رای هاشمی رفسنجانی هم نمی رسید و اختلاف تا بدین حد فاحش بود و این یعنی در طرف اصولگرایان شاهد رای لیستی به خبرگان در تهران نبودیم. این در صورتی بود که اگر تنها 400 هزار نفر از اصولگرایان به افراد غیر مشترک دو لیست رای می دادند آقایان یزدی و مصباح نیز به مجلس خبرگان راه پیدا میکردند اما با راهنمایی اشتباه دقیقه 90 برخی از وعاظ و سخنرانان مشهور تهران انجرافی ایجاد شده و مسیر استباهی توسط اصولگرایان طی شد.

البته نسبت به انتخابات سال 85 رای هر دو طرف رشد حدود 800 هزارتایی را داشته است.در سال 85 هاشمی رفسنجانی 1.5 میلیون رای آورده بود ( آن هم در اوج قدرت گفتمان احمدی نژاد و تنها یک سال پس از شکست هاشمی در انتخابات سال 84 ) و احمد جنتی و مصباح یزدی حدود 600 هزار رای را داشتند و امسال رای هاشمی به 2.3 میلیون رسید و رای جنتی به حدود 1.3 میلیون اما رای آقای مصباح یزدی به حدود 980 هزار رای رسید!

رای حسن روحانی هم جالب بود که نفر سوم شده و پایین تر از امامی کاشانی قرار گرفته و این نشان می دهد رای به دو فهرست باعث زیان برای رییس جمهور شده است و حسن روحانی نسبت به انتخابات سال 92 ریاست جمهوری در خبرگان امسال شاهد 300 هزار رای ریزش در تهران بوده است که قابل تامل است. البته قبول دارم که جنس انتخابات ریاست جمهوری با خبرگان متفاوت است.


3- آمار و ارقام مشارکت کنندگان هم جالب بوده است.سال 92 مصطفی محمد نجار وزیر وقت کشور اعلام کرده بود که تعداد واجدین شرایط انتخابات 50 میلیون و 500 هزار نفر است.اما امسال اعلام شد نرخ واجدین شرایط 55 میلیون و نهصد هزار نفر است و رای اولی ها حدود 3.3 دهم میلیون.این یعنی تقریبا نزدیک 1.9 میلیون نفر اگر فرض را هم بگیریم از سال 92 تا به روز انتخابات اسفند ماه کسی فوت نشده است و همه زنده مانده اند ، بلاتکلیف می مانند که چرا شاهد همچین فاصله ای هستیم؟!

همین نرخ در سال 90 هم وجود داشت و در انتخابات مجلس سال 90 هم گفته شد افراد واجد شرایط 49 میلیون نفر هستند و رای اولی ها حدود 1.1 میلیون نفر که باز شاهد اختلاف رای حدود 1 میلیون نفری در آن سال بودیم و این یعنی وزارت کشور دولت دهم آمار را کمتر از واقع اعلام نموده است تا نرخ مشارکت بالاتر اعلام شود و برای همین موضوع هم انتخابات امسال با این شور و حرارت و تحریم نشدن فقط 62 درصد مشارکت را شاهد بوده است و انتخابات سال 92 ، 73  درصد مشارکت ! این یعنی آمارهای اعلام شده در سال 90 و 92 دقیق و درست نبوده است و این هم تامل برانگیز است. ( بی بی سی نیز در یادداشت جمشید برزگر به این موضوع اشاره کرده بود.)


4- انتخابات خبرگان امسال شاهد حذف بزرگانی همانند آقایان یزدی و مصباح بوده است که حرف ها و جنجال های زیادی هم داشته است. حقیقت این است که از سال 76 تا به امروز رای تهران همواره ( به غیر از انتخابات سال 84) به نفع اصلاح طلبان بوده است و حتی در سال 88 نیز میر حسین موسوی در تهران بیش از 300 هزار رای جلوتر از احمدی نژاد بود و این یعنی اقبال شهر تهران و نه استان تهران ، به اصلاح طلبان است به دلیل شرایط خاص فرهنگی و اجتماعی که تهران دارد.

و این زنگ خطری برای اصولگرایان است که هر موقع اصلاح طلبان بتوانند حامیان خود را در تهران بسیج کنند اصولگرایان بازنده میدان انتخابات در این شهر هستند .دور قبل به عنوان مثال بالاترین رای در تهران برای حداد عادل با 1.1 میلیون رای بوده است و کمترین رای برای آقای نجابت با حدود 250 هزار رای در صورتی که امسال پایین ترین رای برای اصلاح طلبان با حدود 1.1 میلیون رای بوده است! و این یعنی اصولگرایان تهران در مجلس قبل به طور متوسط نماینده 5 تا 10 درصد مردم بوده اند و اصلاح طلبان امسال نماینده حدود 20 تا 25 درصد مردم تهران هستند و اختلاف انقدر فاحش است.


در کل بر اساس برآوردها از کرسی های مجلس حدود 47 درصد آن به اصولگرایان رسیده است و حدود 35 درصد به اصلاح طلبان و معتدلین و حدود 18 درصد هم به مستقلین که غالبا گراش آنها به سمت اصلاح طلبان و دولت است و از میان اصولگرایان هم افرادی همانند علی لاریجانی و محمد مهدی مفتح نیز همین شرایط را دارند.


5- در قم شاهد دوم شدن علی لاریجانی و ریزش حدود 70 هزار رایی او نسبت به سال 90 بودیم که تا حدودی به نظرم طبیعی بود. از سال 91 در قم فشار عجیبی برای تخریب لاریجانی شروع شد که غالبا هم توسط دوستان طیف جبهه پایداری این اتفاق افتاد اما مجموعا به نظرم مجلس دهم برای لاریجانی بهتر و ساده تر است. مضافا بر اینکه انتخابات در قم به شدت دو قطبی شد و قم بافت و فضای خاصی هم دارد که تا حدودی قابل درک و هضم است.

به نظرم ریاست مجلس دهم هم به علی لاریجانی خواهد رسید با توجه به اینکه لاریجانی ظرفیت های به مراتب بیشتری از افرادی همانند عارف و ... دارد و می تواند جلوی حضور احتمالی احمدی نژاد در انتخابات سال 96 را با چانه زنی های خاص خودش را بگیرد.

نکته قابل توجه مجلس دهم هم این است که این مجلس با اینکه فراکسیون اکثریت نسبی اصولگرا خواهد داشت اما لیدر شناخته شده ای ندارد! اگر قبلا لیدر این طیف در مجلس های ششم تا نهم حداد عادل بود اما حالا شرایط عوض شده است.

به علاوه اینکه اقلیت نسبی اصلاح طلب و حامیان دولت هم لیدری همانند عارف دارند که قطعا قدرت آنها را در مجلس آینده بیشتر می کند.

پس مجلس دهم برنده و بازنده مطلق ندارد اما به قطع مجلسی میانه رو و معقول خواهد بود.


6- مجلس خبرگان هم به نظرم ترکیبش تا حدودی تغییر کرده است و با توجه به فضای رای آوردن هاشمی و حذف آقایان یزدی و مصباح مقداری متفاوت خواهد بود هر چند که باید منتظر شهریور ماه سال آینده و شروع این مجلس ماند تا دید اولا چه کسی به ریاست مجلس خواهد رسید و ثانیا چه فضایی را پیدا خواهد کرد.

در هر حال به نظرم انتخایان امسال مرز بندی های جدیدی را شکل خواهد داد و شاهد پوست اندازی در جریان اصولگرا خواهیم بود با توجه به اینکه اولا دیگر چهره هایی همانند حداد عادل و ابوترابی و احمد توکلی با توجه به سن و سالی که دارند برای مجلس بعید است کاندید شوند و ثانیا اینکه سال 96 برای جریان اصولگرا و جریان احمدی نژاد سال مهمی است و همچنین اصلاح طلبان با ادبیاتی که گام به گام است گویا دوباره قصد فتح سنگر به سنگر نهادهای حاکمیتی را دارند. باید منتظر ماند و دید چه سرنوشتی رقم خواهد خورد و فضای سیاسی سال های آینده ایران چقدر با امروز متفاوت خواهد شد.

پیش بینی انتخابات مجلسین

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ

تنها یک روز به انتخابات مجلسین شورای اسلامی و خبرگان رهبری باقی مانده است و چند نکته به نظرم آمد که در اینجا می نویسم تا بماند برای روزها و ماه های آینده تا ببینم محقق می شود و یا خیر.


1- انتخابات مجلس خبرگان امسال با همه چهار ادوار گذشته متفاوت است و یک تفاوت عمده دارد که مرز کشی و اردو کشی دو طرز فکر است. در یک طرف هاشمی رفسنجانی است که دست به قمار حذف روحانیون شاخصی همانند حضرات یزدی و جنتی و مصباح یزدی زده است و می خواهد با این لیست ارائه شده توسط خود که خیلی از آنها هم اتفاقا نمایندگان رهبری در سمت های مختلف هستند و مرز کشی مشخصی با هاشمی دارند طوری رفتار کند که عملا این سه روحانی مشهور به خبرگان رهبری راه نیابند . این خیلی دور از ذهن نیست به شرط آنکه حجم قابل توجهی از حامیان لیست هاشمی به میدان بیایند و در این میان یک مقاله بی بی سی فارسی هم در این رابطه جنجال فراوانی را در روزهای اخیر به راه انداخته و باعث این شده که پالس هایی به داخل کشور داده شود. اگر مشارکت در تهران برای انتخابات خبرگان به بالای 60 درصد برسد و لیست هاشمی بتواند رای حداقل 30 درصدی را کسب کند قطعا با توجه به اعداد و ارقام دوره قبل خبرگان و رای حضرات جنتی و مصباح و یزدی که با توجه به افزایش مشارکت کنندگان حداقل نیاز به 1 میلیون رای برای ورود به خبرگان دارند موضوع کمی پیچیده می شود مگر اینکه مشارکت برای خبرگان در تهران زیر 60 درصد باشد و طیف اصولگرایان دست بالاتر را داشته باشند و بتوانند با رای یکدست خود به این افراد کاری کنند که از حذف آنها جلوگیری شود که این خیلی هم غیر قابل تصور نیست. ( به شرط رای دادن به غیر مشترکین در دو لیست هاشمی و جامعه روحانیت) چون اگر عملا پروژه هاشمی در خبرگان در مورد این سه نفر اجرایی شود دو اتفاق نامطلوب رخ می دهد. اول اینکه به نوعی تصور می شود جو تهران جو ضد حاکمیتی و به نوعی انگلیسی شده است! و دوم اینکه حاکمیت احساس خطر از این طرف پیدا می کند که عده ای در حال حذف روحانیون انقلابی و اصیل از خبرگان هستند و این زنگ خطری هم برای تعیین رهبری آینده نظام است. ( هر چند که اصلا معتقد نیستم با شرایط جسمانی و روحی آیت الله خامنه ای ، در مجلس خبرگان پنجم، رهبری اینده نظام تعیین شود و قطعا دوره رهبری آیت الله خامنه ای بیشتر از طول عمر مجلس خبرگان پنجم خواهد بود.)

جمع بندی من این است که با توجه به فضای این چند روز اخیر و با توجه به آمارها و نظر سنجی ها این خیلی بعید است که آقایان جنتی و یزدی و مصباح از خبرگان حذف شوند ولو اینکه رای پائینی بیاورند مگر اینکه در 24 ساعت آینده اتفاق خارق العاده ای رخ دهد و باعث شود که مردم تهران به سمت لیست هاشمی هجوم ببرند! در تهران به احتمال زیاد رای اول خبرگان برای حسن روحانی است و بعد هاشمی رفسنجانی و بعد افراد شاخص مشترک دو لیست همانند امامی کاشانی و موحدی کرمانی و ... .

در ضمن فراموش نشود که اگر دوستان اصولگرا خواهان ورود آقایان جنتی و مصباح و یزدی به خبرگان هستند حتما باید فقط به افراد غیر مشترک دو لیست رای دهند تا رای آنها به حساب حامیان هاشمی رفسنجانی گذاشته نشود.

البته فراموش نکنیم که اساسا مجلس خبرگان در استان های دیگر به غیر از کرمان و بحث انتخاب سید احمد خاتمی ، مشکل دیگری ندارد و خبرگان تشکیل شده با هر افرادی در خط انقلاب و حاکمیت است و حتی اگر لیست هاشمی رای کاملی هم بیاورد ، دست و پای نزدیکان به هاشمی در خبرگان بسیار بسته است و بعید است اتفاق خاصی در خبرگان رقم بخورد. به خصوص که در خبرگان هم ساز و کارهایی است و افرادی حضور خواهند داشت که نمی گذارند هم هاشمی به ریاست خبرگان برسد و هم اینکه برای آینده خبرگان خطری رخ دهد.


چیزی که بی بی سی فارسی تحلیل میکند

دیاگرام تحلیلی بی بی سی فارسی از انتخابات امسال مجلس خبرگان و شورای اسلامی و شرایط میدانی


2- در انتخابات مجلس شورای اسلامی در تهران و اصفهان و شیراز و تبریز موضوع کمی متفاوت است و رقابت انقدر بالاست که احتمالا مخلوطی از سه لیست اصولگرایان و اصلاح طلبان و صدای ملت رای خواهند آورد و ترتیب رای آوری هم به همین ترتیبی است که نوشته ام. احتمالا هم در مجلس آینده فراکسیون های قوی دو فراکسیون اصولگرایان و حامیان دولت خواهند بود. در حوزه های دیگر که نزدیک به 240 کرسی می شود بعید است که خیلی اتفاق خاصی رقم بخورد و با توجه به اینکه اصولگرایان دست بالاتر را دارند اصلاح طلبان خیلی حرفی برای گفتن ندارند به جز استان قم که به دلیل بحث لاریجانی و بنایی موضوع کمی متفاوت است.

اساسا اصلاح طلبان در چهار شهر تهران و اصفهان و تبریز و شیراز تا حدودی حرف برای گفتن دارند و بعد هم قم.

مجلس آینده همان طوری که احتمال زیاد داده می شود دو فراکسیون قوی و موثر خواهد داشت و احتمالا دولت در سال آینده تحت تاثیر همین دو فراکسیون و موضع گیری آنها قرار خواهد داشت.

در تهران هم احتمالا رای اول عارف خواهد بود و بعد حداد عادل و بعد علی مطهری! بعید هم می دانم با توجه به رقابت بالا که با توجه به نظرسنجی ایسپا (اینجا) برآورد می شود چیزی در حدود 70 درصد مشارکت را شاهد باشیم بیش از 5 تا 7 نفر در دور اول مشخص شوند و احتمالا بالای 20 کرسی تهران به دور دوم کشیده می شود و احتمالا هم از لیست مشترک اصلاح طلبان و صدای ملت افراد بیشتری از تهران حضور خواهند داشت تا اصولگرایان. از میان اصولگراهای لیست تهران گمان می کنم ابوترابی و میرکاظمی و وحید دستجردی و سلیمانی و توکلی و نادران به مجلس راه یابند و برای بقیه افراد شانس کمی را قائلم.


سال آینده در همین روزها هم بحث انتخابات ریاست جمهوری آرام آرام در حال داغ شدن است و قطعا انتخابات امسال تاثیر شگرفی بر آن انتخابات دارد و روحانی هم سال 95 از نظر فشار سیاسی و اجتماعی سال سختی را در پیش دارد.

مخالفین روحانی خواب یک دوره ای شدن ریاست جمهوری روحانی را می بینند و عزم خود را جزم کرده اند که بتوانند دوباره بر روی سعید جلیلی و یا شبیه به جلیلی سرمایه گذاری کنند تا کشور را به ما قبل برجام و ماقبل روحانی باز گردانند و از این طریق روحانی و هاشمی و طیف نزدیک به او را زمین گیر کنند و از طرف دیگر موافقین روحانی خواب این را می بییند که ریاست جهوری روحانی دو دوره ای شود و بتوانند اصولگرایان و احمدی نژادی ها را از میدان به در کنند و قطعا آوردگاه اصلی این دو تقابل انتخابات امسال مجلسین است.


حالا باید منتظر ماند و شنبه بعد از انتخابات را دید.


پ.ن: انتخابات امسال صف کشی میان دو خط انقلابی و ضد انقلابی است که آینده نظام را تا حد زیادی مشخص می کند و یه نظرم مهم تر از نتیجه انتخابات صف بندی های جدید سیاسی است که در کشور شکل می گیرد.همین امروز شاهدیم که لاریجانی و طیف نزدیک به او در مجلس نهم به اصلاح طلبان و حامیان دولت نزدیک شده اند ( همانند کاظم جلالی) و از طرف دیگر اصولگرایان به جبهه پایداری نزدیک شده اند و این یعنی تعیین خطوط سیاسی جدید.

مجلس ششم دیگر تکرار نخواهد شد اما برای هر دو طرف سیاست ایران یعنی اصولگراها و اصلاح طلبان مجلس نهم حرف های زیادی برای گفتن دارد. قطعا مجلس نهم که نام اصولگرا را هم یدک می کشید درد آورد تر از مجلس ششم برای اصولگراها بود چون بحث برجام و همراهی با دولت روحانی را داشت و قطعا برای اصلاح طلبان مطلوب بود چون خوابش را هم نمی دیدند مجلس اصولگرای نهم به برجام رای اعتماد و مثبت بدهد و با دولت روحانی همراهی چشم گیری داشته باشد. پس به جای گشتن اصل جنس هر چیزی باید حواسمان به بدل آن باشد!! 

گرامیداشت شهید محمد کچویی

چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ

شب گذشته مراسم یادبود شهید محمد کچویی ( مبارز مشهور پیش از انقلاب و اولین رئیس زندان اوین بعد از انقلاب که در 8 تیر ماه 1360 به شهادت رسید) در مسجد الرسول سعادت آباد برگزار شد.

این مراسم که تقریبا اولین مراسم برای محمد آقای کچویی بعد از سال 66-67 بود خیلی ها را دور هم جمع کرده بود.از دوستان قدیم و آشنایان محمد آقا تا بچه های دادستانی و زندان اوین.افرادی همانند هاشم رخ فر ، مجید قدوسی ، خلیل نیا ، عطا الله رئیسی ، اصغر تابنده و ... .


به امید خدا که با فراگیری بازخوانی سیره شهدای انقلاب اسلامی ،مجددا یاد و نام محمد کچویی نیز زنده شود.

در ادامه تصاویر مراسم دیشب که توسط سایت جماران منتشر شده است را مشاهده می کنید.

برای مطالعه گزارش خبری این مراسم که توسط سایت جماران نیز منتشر شده است می توانید اینجا را کلیک نمائید.


گرامیداشت شهید محمد کچویی


گرامیداشت شهید محمد کچویی


گرامیداشت شهید محمد کچویی


گرامیداشت شهید محمد کچویی

بخش اول مصاحبه با خبرگزاری فارس

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۶ ب.ظ

برای مطالعه بخش اول مصاحبه با خبرگزاری فارس در مورد مستند داستان ناتمام یک حزب می توانید اینجا را کلیک نمائید و یا ادامه مطلب را مطالعه نمائید.


مصاحبه با خبرگزاری فارس


بعد از تشکیل حزب جمهوری اسلامی بعضی از دوستان مانند سعید حجاریان به ما طعنه می‌زدند که این چه حزبی است که همه در آن هستند حتی اصطلاحی هم شهید آیت داشتند که می‌گفتند آش شله قلمکار شده که همه نوع فکری در این حزب هست.

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، از پایه گذاران پرآوازه و مقتدر نظام جمهوری اسلامی به شمار می رود. نقش تعیین کننده آن عالم زمان آگاه در دوران مبارزات منتهی به انقلاب اسلامی و نیز در تأسیس و تکوین نظام جمهوری اسلامی، امری است که جملگی بر آن تأکید دارند. سرانجام آن اندیشمند بزرگ، در هفتم تیرماه 1360، در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و با 72تن از همفکران و یارانش به شهادت رسید.

 به همین دلیل با سید مهدی دزفولی کارگردان مستند “داستان ناتمام یک حزب” به گفت‌وگو نشستیم که  فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی از سال 57 تا 66 را  بازخوانی کرده است. این مستند 65 دقیقه ای در طی 19 ماه، از پائیز سال 1392 تا بهار 1394 تولید و ساخته شده است.


*به عنوان نخستین سوال بفرمایید انگیزه شما از ساخت مستند تاریخی در باره حزب جمهوری اسلامی چه بوده است؟ سوال دومم کمی کلی‌تر است که روند مستند‌سازی سیاسی و تاریخی با چه مشکلاتی همراه است.

-ابتدا از شما و دوستان خبرگزاری فارس برای داشتن نگاه ویژه به مبحث تاریخ انقلاب و مستند تشکر می‌کنم این بسیار جای تقدیر و تشکر دارد.

سال 91 بود که به فکر ساخت مستندی با موضوع «حزب جمهوری اسلامی» افتادم.  حزب جمهوری در تاریخ 10 ساله حیات خود یعنی ـ از سال 66 تا 57 ـ نقش مهمی در تاریخ دهه اول انقلاب داشته و نقش فعالی در آن مقطع ایفا کرده‌ است.

به طور مشخص اگر بخواهم به وقایع تاریخی اشاره کنم که حزب در آن نقش مستقیمی داشته است از جمله می‌توان به نقش حزب در مجلس خبرگان قانون اساسی، دوره اول مجلس شورای اسلامی، دوره اول انتخابات ریاست جمهوری و عزل بنی صدر اشاره کرد.

در دیگر مقاطع و رهبران حزب و اعضای آن، در سه قوه آن زمان حضور داشتند. آقای خامنه‌ای ریس جمهور وقت، دبیرکلی حزب را نیز بر عهده داشت. نخست وزیر وقت، میر حسین موسوی از اعضای شورای مرکزی حزب به شمار می‌آمد.

خیلی اعضای کابینه نظیر آقای ناطق نوری، علی‌اکبر ولایتی، پرورش، مرتضی نبوی، ‌حبیب‌الله عسگراولادی و ... همه عضو حزب بودند بنابراین این حزب بود که انقلاب را به پیش برد.

واقعا اگر این حزب نبود بنده معتقدم جریاناتی نظیر بنی صدر و مجاهدین خلق(منافقین) می‌توانستند انقلاب را به سمت خود سوق دهند.

واقعا اگر این حزب نبود بنده معتقدم جریاناتی نظیر بنی صدر و مجاهدین خلق(منافقین) می‌توانستند انقلاب را به سمت خود سوق دهند.

 

حزب جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب دست به کادرسازی برای نظام زد. یکی از دلایلی که نخستین دولت بعد از انقلاب را مهندس بازرگان تشکیل داد این بوده که، انقلابیون مسلمان آن موقع که نزدیک خط امام بودند، تشکیلات خیلی قوی نداشتند.

به خاطر همین کسانی که تشکیلات داشتند راحت می‌توانستند کارهای سیاسی بکنند. به دلایل فوق که توضیح داده شد حزب جمهوری واقعا موضوع خوبی برای کار کردن بود.

اگر گروه‌های سیاسی درون کشور را تبار‌شناسی کنیم مشاهده می‌کنیم بعد از سال 1366 از دل حزب جمهوری اسلامی بیرون آمدند. اگر امروز گروه‌های سیاسی به اسم اصلاح طلب داریم مشخص است که ریشه فکری و نحله آن برمی‌گردد به طیف چپ‌گرای حزب جمهوری اسلامی، خیلی افرادی که بعدها به شهرت می‌رسند مثل آقای حجج الاسلام سید محمد خاتمی و حسن روحانی، کاندیداهای مورد حمایت حزب در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی بودند و از سوی حزب جمهوری اسلامی برای جامعه مطرح می‌شوند.

یا مثلا حزب مؤتلفه اسلامی را که امروز نگاه می‌کنیم از داخل حزب جمهوری اسلامی بیرون آمده است. طبیعی هم هست چرا که حزب جمهوری اسلامی 4 میلیون عضو داشت و قاعدتا پرجمعیت ترین حزب تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شد.

قاعدتا می‌توانست برای سال‌های بعد هم تأمین نیرو کند. چالش‌هایی که ما بعد از تعطیلی حزب دهه هفتاد و هشتاد می‌بینیم عقبه فکری آن به حزب جمهوری اسلامی باز می‌گردد.

اگر سال 88 شاهد اتفاقاتی در سطح جامعه هستیم که گروه‌های سیاسی آن را رقم می‌زنند این مسائل ریشه در همان اختلافاتی دارد که در حزب وجود داشته است.

اگر آقای موسوی سال 88 بعد از انتخابات، اعتراضاتی را مطرح می‌کند این مباحث بر می‌گردد اختلافات حزبی که با دیگر اعضای حزب داشته است.

امروز پس از بیست و هشت سال از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی می‌بینیم به استثنای چند کتاب کار جدی در مورد حزب صورت نگرفته است.

صرفا هر سال با فرارسیدن هفتم تیر که سالگرد انفجار دفتر مرکزی حزب است؛ تنها از حزب جمهوری اسلامی و اعضای شهید آن نامی برده می‌شود.

اساسا شهدای حزب هم بیش از صد نفر هستند هر چند ـ تعدادی که در آن تاریخ شهید شدند اعضای حزب نیستند و تنها در آن جلسه که بررسی اوضاع کشور بود حضور داشتند ـ حتی بعضی‌های دیگر مثل شهیدان حسن آیت، حجت الاسلام محمد تقی بشارت و درویش قبل و بعد از انفجار به شهادت می‌رسند.

از سوی دیگر می‌توان حزب جمهوری اسلامی را عقبه فکری نظام دانست. رهبران حزب از جمله مقام معظم رهبری، رهبر نظام می‌شود و خط فکری نظام را تعیین کرده و پیش بردند.

مصاحبه با خبرگزاری فارس ، مستند داستان ناتمام یک حزب

*ساخت مستند « داستان ناتمام یک حزب» چه مدت طول کشید؟

-بنده پاییز سال 92 ساخت مستند را شروع کردم و اوایل خرداد 94 به اتمام رساندم. کنارش کارهای دیگری چون «روزهای خرداد» و «پرواز 55: شهادت فکوری، نامجو...» کار می‌کردم که انشالله دو ـ سه ماه دیگر کارش تمام می‌شود.

ولی بخش اصلی کار به حزب جمهوری باز می‌گردد و بخش اعظم کار صرف جمع آوری آرشیو مکتوب و صوتی شد.

جمع آوری آرشیو در این شرایط خاص کشور خیلی سخت است دلایلش را بنده خیلی هم خوب نمی‌دانم که چرا یک نفر که می‌خواهد درباره مسائل نظام و ریشه‌های آن کار کند این اندازه سخت می‌تواند به منابع دسترسی پیدا کند.

*از چه مکان‌ها و منابعی باید استفاده می‌کردید؟

- برای ساخت مستند به آرشیو صدا و سیما نیاز داشتیم که متاسفانه دسترسی به آرشیو‌های سازمان ساده نیست. به نسبت سازمان،‌ دسترسی به منابع غنی کتابخانه مجلس شورای اسلامی آسانتر و بهتر است. مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز آرشیو‌های خوبی برخوردار است اما با ضعف‌هایی نیز همراه است چرا که همه منابع در آن موجود نیست.

از سوی دیگر به «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» هم اشاره کنم که آنجا هم خیلی منابع در اختیار محققان و مستند‌سازان مستقل نمی‌گذارند صرفا پروژه‌های داخلی خودشان را حمایت می‌کنند آن هم حمایت‌های محدود!

برای ساخت مستند به آرشیو‌های دفاتر سیاسی ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی نیاز داشتیم آنان نیز با ما همکاری نکردند به ویژه یک تاریخ‌های خاصی را اصلا در اختیار قرار نمی‌دهند بنابراین با این ضعف‌ها و مشکلات مستند را ساختیم که به اعتقاد خودم شبیه معجزه بود که با این محدویت منابع توانستیم آرشیو تهیه کنیم.

در مجموع باید بگویم کسانی که می‌خواهند روی تاریخ معاصر به ویژه تاریخ انقلاب و به خصوص درسال 57 تا 66 کار کنند با محدودیت آرشیو مواجه هستند فرقی هم ندارد تصویری،‌مکتوب یا صوتی باشد اینطور نیست که تنها یک بخش ضعیف باشد ما در همه حوزه‌ها ضعف داریم یکی از دلایلی که در این برهه تاریخی کمتر کار ساخته شده هم همین کمبود منابع است.

برخلاف این تصور که شاید خیلی‌ها فکر کنند دراین مقاطع کار زیاد صورت گرفته اما اینطور نیست و همین باعث می‌شود که اگر ما هم کار نکنیم شبکه هایی چون « من‌وتو» و «بی بی سی فارسی» مستند بسازند قرائت‌ خود را بیان کنند.

*پس از ساخت مستند‌های تاریخی در شبکه‌های ماهواره‌ای، گمان شده است که نیاز به ساخت مستند سیاسی در کشور حس شد که سازمان‌ها اسناد را در اختیار مستند ‌سازان انقلابی قرار دهند. لااقل این گارد برای ارائه آرشیوها شکسته شده است، اینطور نیست؟

- اینطور که هست طبیعتا وقتی افرادی صف شکنی می‌کنند گارد از بین می‌رود اما بنده نمی‌توانم بگویم که به طور مطلوب شرایط فراهم شده است هنوز هم دسترسی به آرشیو با مشکلات زیادی همراه است.

*نقشی که این اسناد، فیلم‌ها، گفت‌وگوها بر روی مخاطب می‌تواند بگذارد تا قرائت انقلاب اسلامی در این فضای پر شائبه هنوز پرچمدار باشد چه اندازه است؟

اولا شما حقایقی که ارائه می‌دهید و برایش شاهد تصویری هم می‌آورید باعث فهم بهتر می‌شود.

دوم زمانی که مثلا کتاب برای دوره اول مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی نوشته می‌شود. مخاطب عام جذب کتاب نمی‌شوند. اساسا «شنیدن کی بود مانند دیدن» تصویرها حقایق و مفاهیم را بهتر القا می‌کنند.

من نمی‌دانم چرا در کشور ما اجازه دسترسی به آرشیوهایی که خیلی هم امنیتی نیست نداریم حتی دسترسی به ساده‌ترین آرشیوها مربوط به سال 57 و آرشیوهای انتخابات سال 58 یا حتی صحبت‌های رهبری و امام خمینی(ره) سخت است.

*بنابراین برای ساخت یک مستند باید پروسه‌های سخت را طی کنی؟

موزه‌های تاریخ معاصر مانند موزه عبرت و بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت‌الله دکتر بهشتی که وابسته به جای خاصی نیستند نیز به آسانی آرشیوها را در اختیار مستند‌سازان قرار نمی‌دهند.

 اگر دسترسی به آرشیو‌ها آسان‌تر شود برای فهم و دریافت تاریخ معاصر کمک موثری است. بنده واقعا تصور می‌کنم این جفایی است که مسئولان صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام می‌دهند و باعث می‌شود که این منابع در دسترس نباشد تا دیگران فرصت پیدا کنند در تاریخ  دست ببرند و آن را به نفع خود تمام کنند.

ما می بینیم سوای بحث مستندسازی، سایت‌های اینترنتی چون ویکی پدیا و سایر شبکه‌ها قرائتی از تاریخ انقلاب ارائه می‌دهند که با واقعیت انقلاب همخوانی ندارد. بنابراین امیدوارم شرایط برای ساخت مستندات تاریخی و سیاسی فراهم شود. تا تاریخ انقلاب از مهجوریت حارچ شود.

*شخصیت های محوری حزب جمهوری اسلامی آیت‌الله شهید بهشتی است درباره این شخصیت و اعضای حزب توضیح دهید؟

- اولا با نگاه تبار‌شناسانه به حزب جمهوری اسلامی ایران متوجه خواهیم شد چگونه آیت‌الله بهشتی به فکر تاسیس یک حزب افتادند؟. آقای بهشتی در خاطراتش بیان می‌کند؛ سال 1340 که نهضت آزادی به وجود آمد خیلی خوشحال شدند که یک تشکیلات مسلمان و مبارز و تحصیلکرده می‌خواهد فعالیت سیاسی را آغاز کند، اما در طول زمان الزامی به ضابطه و احکام اسلامی در نهضت آزادی ندید.به این دلیل هم عضو نهضت آزادی نشد.

همچنین در سال 44 که سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد خوشحال می‌شود که سازمانی با هدف و انگیزه اسلامی تاسیس شد و در خاطرات شهید نیز است. اما بعد از مدتی پی به خط انحرافی سازمان می‌شود و ابراز نگرانی هم می‌کند.

دهه 50 که فعالیت‌های سیاسی در ایران اوج می‌گیرد پی به خلا نیرو‌های مذهبی در کار تشکیلاتی می‌برد به همین دلیل شهید تمایل به کار تشکیلاتی داشت البته آقای شهید بهشتی یک کارهایی نیز قبلتر انجام داده بود.

 مدرسه مدرسه حقانی را با مشارکت شهید قدوسی تاسیس کردند در آلمان هم تشکل دانشجویی انجمن های اسلامی اروپا و آمریکا را با همکاری دانشجویان تشکیل می‌دهند.

حتی خیلی جالب است بدانید کسانی که آقای بهشتی در انجمن‌های اسلامی خارج کشور با آنها شنا شدند به همکاری با حزب جمهوری اسلامی پرداختند.

 آقای اسدالله بادامچیان نقل می‌کنند همان ابتدا که آقای بهشتی را دیدند، گفتند: بعد از انقلاب به تشکل نیاز داریم. چون پیش بینی می‌کردند انقلاب به زودی به پیروزی می‌رسد. از همان سال 56 زمینه تاسیس حزب را آغاز کردند. آیت‌الله بهشتی پاییز 57 شروع به دعوت افراد می‌کند و یک هفته بعد از پیروزی انقلاب حزب جمهوری اسلامی اعلام تشکیل می‌‌شود.

که در اسفند همان سال یک میلیون نفر عضو حزب می‌شوند و علت این استقبال هم به خاطر شرایط آن دوره و تصور افراد از جمهوری اسلامی و خوشنامی روحانیون مانند  آقای بهشتی بود. آقای بهشتی در داخل و خارج از کشور بسیار شناخته شده بودند، آقای خامنه‌ای، باهنر و موسوی اردبیلی نیز از روحانیون خوشنام  بود. به همین دلیل این حزب با  حمایت مراجع و مبارزین و امام خمینی روبه‌رو شد.

علت دیگر استقبال مردم هم کارکرد مشخص و هدفمندی حزب بوده است. حزب صرفا با این نگاه که تشکیلاتی تاسیس شود ایجاد نشد.

ایشان جمله معروفی هم دارند که می‌گویند حزب معبد من است، همین نشان دهنده نگاه عمیق ایشان به تأسیس حزب بوده است آیت‌الله بهشتی از ابوالحسن بنی صدر، آقای لاهوتی، موسوی خوئینی‌ها، حبیب الله پیمان تا بچه های هیئت‌های مؤتلفه و گروه های چپ اسلامی را برای عضویت حزب دعوت می‌کند که برخی می‌پذیرند و برخی نمی‌پذیرند و همین باعث ایجاد سریع شورای مرکزی 40 نفری می‌شود و خیلی سریع هم ایجاد می‌شود.

بهرحال این نشانه پس زمینه قبلی تفکر آقای بهشتی بوده و این خلق الساعه نبوده است تجربه احزاب مختلف بعد از انقلاب مشروطه را ایشان بررسی کرده و هوشمندان به فکر تأسیس حزب می‌افتند.

مصاحبه با خبرگزاری فارس ، مستند داستان ناتمام یک حزب

*افراد متضاد و گوناگونی از حبیب الله پیمان گرفته تا آقای آیت و میر حسین موسوی به حزب دعوت شدند که نشان دهنده نگاه وحدت‌گرایانه حزب است. چه اتفاقی افتاد که حزب دچار ریزش شده است.

-این سوال که وجود داشته منتها بنده یک بارهم این سؤال را از آقای مؤمنی در مستند پرسیدم، ایشان هم یک خاطره‌ای از آقای بهشتی نقل کردند و گفتند که من از آقای بهشتی این سؤال را پرسیدم.

ایشان هم گفتند بعضی از دوستان مانند سعید حجاریان به ما طعنه می‌زدند که این چه حزبی است که همه در آن هستند حتی اصطلاحی هم شهید آیت داشتند که می‌گفتند آش شله قلم کار شده که همه نوع فکری در این حزب هست.

آقای بهشتی به منتقدان پاسخ داد این حرف شما درباره اصول درست است اما درباره فروع که قصدمان این است که یک تشکلی ایجاد شود همه در آن فعالیت کنند نادرست است.

تا کنگره اول حزب رویه مذکور ادامه پیدا می‌کند و بعد از آن با تشکیل کنگره و انتشار اساسنامه، طبقه بندی و تصفیه افراد را شروع می‌کنیم تا حزب همگون شود. متأسفانه با شهادت ایشان این همگونی ایجاد نشد.

نکته دوم هم به جامع الاطراف بودن شهید بهشتی باز می‌گردد یک جمله‌ای را آقای موسوی اردبیلی نقل می‌کرد اگر قصد داشتیم با افرادی کار کنیم باید بیش از هشتاد درصد اشتراک بین ما وجود داشت تا این همکاری صورت می‌گرفت.

اما آقای بهشتی با کسانی که کمترین اشتراک را با آنها داشتند حتی کمتر از ده درصد هم می توانسند کار کنند. به همین دلیل آقای موسوی اردبیلی پاییز 58 از حزب جدا می‌شود.

 از سال 60 به بعد کم کم خطوط جریان‌ها مشخص‌تر می‌شود. قبل از آن تاریخ خیلی از خطوط مشخص نبود و یکی از دلایلی که بنی صدر توانست یازده میلیون رای جمع کند مشخص نبودن تفکرات کامل افراد است.

آقای غفوری فرد می‌گفتند که یک شب با آقای باهنر به سمت منزل می‌رفتیم که ایشان از من سوال کرد نظر شما درباره  شورای مرکزی و اعضای حزب چیست؟

من به ایشان گفتم این افراد همه تک ستاره‌های خوبی هستند اما نمی‌توانند با هم کامل شوند. مثالی هم زدم در حزب از یک سو شهید عراقی را می‌بینید روحیه مشخصی دارد و از سوی دیگر فردی مانند شهید درخشان را داریم که با روحیه متعادل قادر به کار جمعی هستند.

از سوی دیگر فردی مانند حسن آیت را داریم که بسیار آدم جنجالی  است که حرف‌هایش را صریح می‌زند و از سوی دیگر هم فرد دیگری مثل مرتضی نبوی و غفوری فرد را داریم که خصلتا انسان‌های آرامی هستند.

شهید باهنر این نظر مرا قبول داشت حتی خود آقای غفوری فرد ادامه داد ناهمگونی حزب را با هیئت مؤسس حزب مطرح کردیم ولی این را محول کرده بودند به تشکیل کنگره اول که دیگر با توجه به اتفاقاتی که افتاد کنگره اول عملا سال 62 تشکیل شد.

*مطابق اسناد امام علاقمند بود روند وحدت گونه در میان اشخاص بعد از انقلاب حفظ شود اما نشد و شما سند تاریخی آنرا در مستند داستان ناتمام یک حزب آوردید.

 امام همیشه یک مورد برایشان خیلی مهم است آن هم حفظ وحدت سیاسی در جامعه و اینکه التهابات در جامعه به حداقل برسد.

ادامه این گفت‌وگو در شماره دیگری در خبرگزاری فارس منتشر می‌شود.

یک سال گذشت اما فراموش نشدی...

چهارشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ب.ظ

ali khalili


پارسال همین روزها بود که خبر شهادت جوانی منتشر شد که 3 سال قبل از آن در حادثه درگیری با اراذل و اوباش به خاطر دفاع از دختر جوانی مجروح شده بود و بعد از گذشت حدود 3 سال به دلیل آثار جراحت به شهادت رسید.شهیدی که عنوان پرافتخار شهید امر به معروف و نهی از منکر بر پیشانی اش حک شد و افتخاری شد برای هر دو جهانش.

حالا یکسال از آن روزها می گذرد که علی خلیلی، جوان با غیرت محله هفت حوض تهران آسمانی شده است و در طول این یکسال یاد و نامش همچنان در میان علاقمندان به او و کار جهادگونه اش زنده است.

کاش شهادت قسمت ما هم شود...  .

کسروی، چهره متفاوت تاریخ معاصر

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ

یکی از چهره های متفاوت تاریخ معاصر ایران که دو مسیر کاملا متفاوت را در طول زندگی پنجاه و پنج ساله خود طی کرد و نقشی پر رنگ در حوادث انتهایی دوران قاجار و ابتدای پهلوی اول داشت احمد کسروی تبریزی می باشد.



روز ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سیداحمد کسروی از چهره های شاخص سیاسی و فرهنگی دوران مشروطه و پهلوی اول همراه حدادزاده، منشی و محافظ خود در شعبه ۷ بازپرسی دادگستری تهران توسط فدائیان اسلام کشته شد.

کسروی روز ۸ مهر ۱۲۶۹ در آذربایجان متولد شد. او پس از فراگیری دروس متوسطه به تجارت و فعالیت‌های آزاد روی آورد. سپس در بهمن ۱۳۰۷ توسط علی‌اکبر داور، وزیر دادگستری رضاشاه به وزارت دادگستری رفت و مشغول به کار شد. با قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز مخالفت کرد و به پیشنهاد وزیر عدلیه رضاشاه به ریاست عدلیه خوزستان منصوب شد.

کسروی در رشته‌های تاریخ، لغت، زبان و دین تحقیق کرد و مخالف سرسخت عرفان بود. او از به کار بردن لغات و واژه‌های عربی دوری می‌جست. روزنامه‌ای به نام «‌پرچم‌« و مجله‌های به نام «پیمان» منتشر کرد. او همچنین بیش از ۷۰ عنوان کتاب انتشار دارد.

کسروی از جمله چهره های روشنفکری آخر عهد قاجار و دوران پهلوی اول است که سبقه مذهبی در تبریز داشته است.وی ابتدا از طلاب تبریزی بود که در حوزه این شهر به کسب دروس حوزوی مشغول شد اما پس از درگیری هایی با طلاب این مدرسه از علوم دینی فاصله گرفت و به کسب علوم جدید مشغول شد و سپس به چهره ای منتقد تشیع و روحانیت مشهور شد.

کسروی از جمله چهره هایی در تاریخ معاصر ایران است که در زمان های مختلفی از تاریخ حرکت های متفاوتی را چه به صورت مثبت و چه به صورت منفی از خود نشان داده است.اگر بخواهیم زندگی او را تقسیم بندی کنیم نیمه اول زندگی او بیشتر فردی دیندار و طرفدار مشروطیت است اما نیمه دوم زندگی او تا به انتها فردی مخالف آئین و رسوم رسمی کشور است که سعی در گسترش تجدد طلبی در جامعه ایرانی دارد.کسروی در کنار انتقاد به دین اسلام و آئین تشیع به انتقاد از دین های ساختگی همانند بهائیت هم پرداخت و کتابی در نقد بهائیت هم نوشت که در کنار کارهای دیگر او در عصر خود خیلی به چشم نیامد و البته این شایعه در مورد خود را که فردی بهایی است و در غالب چهره های تجدد طلب می خواهد بهائیت را ترویج دهد از خود دور کرد.

نام کسروی در شمار «دین‌سازان قرن بیستم» نیز آمده است؛ چرا که وی با نظریه‌پردازی و ادعای اصلاح‌گری در فرهنگ و دین، مریدانی نیز به دست آورد. جلال آل‌احمد در «خدمت و خیانت روشنفکران» یکی از پاتوق‌های روشنفکری عصر رضاخان را «باهماد آزادگان» می‌داند که ناشی از تفکرات کسروی و به همت وی پا گرفته بود. کسروی تا به آنجا به دین‌سازی اشتهار یافت که آل‌احمد از روش و منش وی در پاتوق‌های روشنفکری آنچنانی، به سومین بازی که‌‌ همان «کسروی بازی» است اشاره کرده است.

کسروی به اسائه ادب به ساحت مقدس ائمه شیعه (ع) بالاخص نسبت به امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) متهم شد، شکایت متدینین در سال‌های ۱۳۲۴-۱۳۱۶ به مقامات مسئول دادگستری نیز هیچ اثری در کاهش اقدامات وی نداشت، این در حالی است که بر اساس قانون اساسی مشروطیت، هرگونه توهین به اسلام و مذهب شیعه جرم محسوب شده و مجرم باید توسط قانون دستگیر و محاکمه شود اما دادگستری و حکومت نه تنها معترض کسروی نشدند، بلکه در دوران خفقان که هر صدا و ندایی در گلو خفه می‌شد و افرادی چون عبدالرحمن فرامرزی و علی دشتی در کسوت سانسورچی دستگاه، هر کلمه و جمله مطبوعات و نوشته‌ها را با ذره‌بین دقت می‌کردند، آثار کسروی منتشر شد و حتی به زبان‌ عربی نیز ترجمه شدند.

سیدمجتبی نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام از نجف برای مناظره و بحث به تهران آمد و در جلسات کسروی شرکت کرده و با او به بحث نشست. کسروی، به دلیل اخلاق تند و غرورش، به تحقیر نواب صفوی پرداخت و از بحث با او امتناع کرد. بار دیگر نواب، در مسیر منزل کسروی با وی به بحث و مجادله پرداخت. کسروی با تندخویی و درشت‌گویی، سید و دوستانش را می‌راند. نواب با کسروی گلاویز شد اما مأموران حکومت، کسروی را نجات دادند.

شکایت نواب به دادگستری رفت. کسروی را به دادگاه کشاندند اما دادگستری نه تنها توجهی به اعتراضات و شکایت شاکیان نکرد، بلکه به نوعی نیز دفاع از کسروی را پیشه گرفت. تنها راه حل برای شاکیان، اجرای حدودی بود که با فتوای مراجع تقلید نجف اشرف مسلم شده بود که سرانجام یکی از اعضای فعال و معتقد فدائیان اسلام، در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ کسروی را در کاخ دادگستری تهران ترور کرد.

از جمله تفکرات کسروی در اواخر عمر نقد صریح روحانیت بود که وی به دلیل سابقه ناخوشایند ذهنی سعی داشت همواره این طیف از جامعه را نقد کند.کسروی معتقد بود که روحانیون همواره به تشکیل حکومت دینی اعتقاد داشته و دارند و در صورت فراهم شدن زمان سعی خواهند کرد حکومتی دینی تشکیل داده و سلطنت را برچینند.سخنی که هر چند در آن ایام توسط درباریان و روشنفکران جدی گرفته نشد اما صدق آن 30 سال پس از کشته شدن او آشکار شد.



کسروی از جمله چهره های متفاوت تاریخ معاصر ایران است که پس از شهریور 1320 به نوعی گوشه نشینی را اختیار کرد و مریدان خود را متشکل کرد تا بتواند افکار خود را به آنها منتقل کند.

همواره معتقد بوده و و هستم که کسروی از چهره های همچنان مغفول تاریخ معاصر ایران است که بیش از پیش باید مورد بررسی قرار بگیرد و به خصوص نقش او در پهلوی اول به صورت جدی بازخوانی شود.

حزب جمهوری اسلامی و مخالفین آن!

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۲۲ ق.ظ

این مقاله به مناسبت سالگرد تاسیس حزب جمهوری اسلامی در سایت فارس نیوز منتشر شده بود که آن را در اینجا نیز می توانید مطالعه نمائید.


پس از آنکه حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 29 بهمن 1357 اعلام موجودیت کرد و در مدتی کوتاه توانست جمعیتی قابل توجه را به عضویت خود در آورد ، مخالفت ها با این حزب تازه تاسیس آغاز شد.

مخالفین که برخی از آنها اگرچه با نظام تازه تاسیس سیاسی ایران هم مخالف بودند و بالطبع با حزب جمهوری اسلامی هم مخالفت می ورزیدند اما برخی از آنها با رهبری انقلاب و نظام اسلامی موافق بودند اما در رقابت های سیاسی مخالف حزب جمهوری اسلامی دسته بندی می شدند.

اگر بخواهیم مخالفین حزب جمهوری اسلامی را بر بشماریم می توانیم به گروه ها و احزاب ذیل اشاره نمائیم؟

1-      بنی صدر و حامیان او

سید ابوالحسن بنی صدر اگرچه از اعضای شورای انقلاب محسوب می شد و به دلیل آنکه فرزند آیت الله بنی صدر روحانی مشهور همدانی بود و در دسته بندی های سیاسی نیز در آن زمان از حامیان امام خمینی در مجلس خبرگان قانونی اساسی محسوب می شد و برای عضویت در حزب جمهوری اسلامی هم دعوت شده بود اما وی این دعوت را نپذیرفته بود و از میانه سال 1358 مخالفت های او با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن آغاز شده بود.

اوج این اختلافات را در انتخابات ریاست جمهوری سال 1358 و مجلس شورای اسلامی و همچنین در وقایع سال 1359 و 1360 باید جستجو کرد.

بنی صدر پس از مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی اختلافات خود با رهبران حزب را آشکار نمود و صف مخالفین درجه اول حزب جمهوری اسلامی قرار گرفت.او حتی در این دسته بندی های سیاسی در مقابل دوست قدیمی خود حسن ابراهیم حبیبی که مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی بود قرار گرفت و پس از پیروزی بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری هر از گاهی سعی می نمود حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن را مورد حملات خود قرار دهد.



 

ترکیب رای دهندگان به حسن حبیبی در مقطع انتخابات سال 1358 جالب توجه بود.علاوه بر حزب جمهوری اسلامی که رسما از وی حمایت نموده بود ، هم حزبی های سابق حبیبی در نهضت آزادی همانند محمد توسلی(شهردار وقت تهران) نیز از وی حمایت کردند.حتی در آن ایام عبدالکریم سروش از دوستان سابق بنی صدر هم از حبیبی حمایت نموده بود.

بنی صدر در جمله ای تحقیر آمیز مدعی شده بود به جز مسعود رجوی( که رد صلاحیت شد) ، بقیه کاندیداهای ریاست جمهوری دارای بدنه اجتماعی نبوده و نیستند!

 

 

2-      جنیش ملی مجاهدین(سازمان مجاهدین خلق)

از گروه های مخالف نظام اسلامی و چارچوب های فکری امام خمینی(ره) می توان جنبش ملی مجاهدین وقت و سازمان مجاهدین خلق که بعدترها تبدیل به سازمان شد را نام برد که از روزهای ابتدایی تشکیل حزب جمهوری اسلامی مخالف سرسخت این حزب و رهبران آن بود.آنهایی که روزهای انقلاب را به خاطر دارند حتما به یاد می آورند که رهبران این سازمان تروریستی از همان روزهای ابتدایی شعارهای خود را علیه رهبران حزب به خصوص آیت الله بهشتی سر می دادند و در مراسم ها و تجمعات خود شدیدترین تهمت ها را به دبیر کل حزب جمهوری اسلامی وارد می کردند.اتفاقات 14 اسفند 1359 و ترورهای تابستان سال 1360عمق کینه این گروه از یاران امام (ره) را به نمایش گذاشت و اسنادی که بعدترها آشکار و علنی شد نشان می داد که این گروه سعی در اجرایی نمودن سیاست های دشمنان خارجی جمهوری اسلامی در داخل را داشته است.

این گروه به دلیل نفاق خود ابتدا سعی نموده بود با پنهان شدن در پشت شخصیت آیت الله طالقانی از زبان ایشان رهبران نظام اسلامی و حزب جمهوری اسلامی را مورد تخریب قرار دهد که موفق نشد.شعار آنها در روزهای ابتدایی پس از رحلت آیت الله طالقانی که شعار سر می دادند:"بهشتی ، بهشتی، طالقانی را تو کشتی!" از مشهورترین شعارهای منافقانه آنها علیه دبیر کل مظلوم حزب جمهوری اسلامی بود.

3-      خط سومی ها!

جریان موسوم به جریان یا خط سوم گروهی بودند که به ظاهر نه موافق حزب جمهوری اسلامی بودند و نه موافق بنی صدر و به همین دلیل هم نام خط سوم را برای خود برگزیده بودند.این گروه بعدترها در سال 1359 و 1360 ظهور پیدا کرد و برخی از اعضای آن همانند محمد موسوی خوئینی ها که نقش قابل تاملی در برخی از وقایع سال های اول انقلاب داشته است در ابتدا از دوستان شهید بهشتی و اعضای حزب جمهوری اسلامی بوده است و در نگارش اساسنامه حزب جمهوری نیز ایفای نقش نموده بود اما مدت زمان کوتاهی بعد تبدیل به مخالف سرسخت حزب جمهوری اسلامی و شهید بهشتی شد.

از مشهورترین اعضای دیگر خط سوم می توان به مرحوم سید احمد خمینی فرزند امام (ره) اشاره کرد که از منتقدین حزب جمهوری اسلامی در روزهای ابتدایی انقلاب به شمار می رفت اما بعدترها با آشکار شدن چهره منافق بنی صدر مواضع سیاسی خود را اصلاح نمود و به اعضای حزب جمهوری اسلامی نزدیکتر شد.

 

4-      جامعه روحانیت مبارز تهران

در انتخابات سال 1358 ریاست جمهوری جامعه روحانیت مبارز تهران از جمله منتقدین حزب جمهوری اسلامی در آن انتخابات بود و به همین دلیل هم بر خلاف حزب جمهوری اسلامی از کاندیداتوری بنی صدر حمایت کردند.این اختلافات بعدترها به ظاهر کم شد اما تا انتهای فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خرداد 1366 این اختلافات وجود داشت.

فراموش نکنیم مرحوم آیت الله مهدوی کنی دبیر کل این تشکل سیاسی روحانی، بود که در آن سالها از حامیان بنی صدر به شمار می رفت ولی بعدترها تبدیل به مخالف سرسخت بنی صدر و از حامیان شهید بهشتی شدند.

در اصل رهبران اصلی حزب جمهوری اسلامی همانند شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی خود از موسسین جامعه روحانیت مبارز بودند که بعدترها به حزب جمهوری اسلامی رفتند ، اما این رفاقت دیرینه با دیگر اعضای جامعه روحانیت باعث نشده بود تا اختلافات بروز پیدا نکند.

5-      جنبش مسلمان مبارز

از گروه های دیگر منتقد حزب جمهوری اسلامی جنبش مسلمان مبارز به رهبری حبیب الله پیمان بود.با آنکه پیمان خود به حزب جمهوری اسلامی دعوت شده بود اما این دعوت را نپذیرفته بود و بعدترها در مناظرات سال 1360 با آنکه در کنار مرحوم شهید بهشتی قرار می گرفت اما اختلافات و مخالفت های وی با حزب جمهوری اسلامی علنی و آشکار بود.بعدترها شاگرد او میر حسین موسوی به حزب جمهوری اسلامی پیوست و همان خط پیمان را در حزب پیگیری می کرد.

6-      روشنفکران غیر مذهبی

از دیگر مخالفین سرسخت حزب جمهوری اسلامی می توان به روشنفکران غیر مذهبی همانند اعضای کانون نویسندگان ایران اشاره نمود که اگر چه به ظاهر فعالیت های فرهنگی داشتند اما در اصل فعالیت های سیاسی پر رنگی را انجام می دادند.

از اعضای سرشناس سیاسی آن می توان به سیاوش کسرایی و احمد شاملو اشاره نمود که گرایشات نزدیک به حزب توده داشتند و با حزب جمهوری اسلامی سرسازگاری نداشتند.

7-      نهضت ازادی ایران و جبهه ملی

از مخالفین دیگر سرشناس حزب جمهوری اسلامی می توان به اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی ایران اشاره نمود که از بدو تشکیل حزب جمهوری اسلامی با این تشکل انقلابی مخالف بودند.اگر چه روزگاری شهید بهشتی از علاقمندان به نهضت ازادی و رهبران آن بود و با برخی از اعضای آن در شورای انقلاب هم همکار و هم جبهه بودند اما دیری نپائید که اختلافات خود را بروز داد و دوستان قبل از انقلاب تبدیل به منتقدین و مخالفین بعد از انقلاب شدند.

جبهه ملی نیز پس از انتقاد به لایحه قصاص در سال 1358 از طرف حضرت امام مرتد اعلام شدند و از صحنه سیاسی ایران حذف شدند.

8-      حزب توده

این حزب از احزاب مارکسیستی دوران بعد از به سلطنت رسیدن محمد رضا پهلوی بود که مورد حمایت شوروی در ایران قرار داشت.حزب توده پس از ماجرای ترور محمد رضا پهلوی در دانشگاه تهران در سال 1327 غیر قانونی اعلام شد امام همواره در دهه 30 و دهه 40 در ایران به صورت زیر زمینی فعالیت می کرد و نقشی مشکوک در ایران داشته است.سال 1357 با پیروزی انقلاب اسلامی اعضای این حزب که در آلمان شرقی و شوروی سکونت داشتند یک به یک به ایران بازگشتند و به دلیل آنکه نورالدین کیانوری از نوادگان مرحوم آیت الله شیخ فضل الله نوری بود و به گمان آنکه می توان با رهبران جمهوری اسلامی رابطه حسنه برقرار نماید به اشاره شوروی دبیر کل حزب توده شد.این حزب در ابتدای انقلاب با جمهوری اسلامی و اعضای حزب جمهوری رابطه به ظاهر خوبی داشت اما پس از وقایع سال 1360 آرام آرام به مخالفین حزب جمهوری اسلامی تبدیل شد تا بهمن ماه 1361 که فعالیت های این حزب در ایران ممنوع اعلام شد و کادر رهبری آن دستگیر شدند.

 

از مجموع احزاب و گروه های مخالف حزب جمهوری اسلامی می توان به نتیجه گیری کلی دست یافت و آنکه اینکه به جز منتقدین روحانی حزب جمهوری اسلامی که شامل طیف راست و چپ سیاسی در ایران می شدند مابقی مخالفین حزب در اصل مخالفین نظام اسلامی بودند که مخالفت با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن را در اصل مخالفت با اصل نظام می دانستند و سعی در تضعیف کردن آن داشتند.

نکته بعد در مورد اختلافات جامعه روحانیت مبارز تهران با حزب جمهوری اسلامی در مقطع سال 1358 باید این مطلب را مد نظر داشت که بعد از رسوایی بنی صدر عملا موضع بر حق حزب جمهوری اسلامی آشکار شد و جامعه روحانیت مبارز تهران نسبت به قبل تغییر مشی قابل توجهی از خود نشان داد اما خط سومی ها که بعدترها مجمع رحانیون مبارز را تشکیل دادند تا به آخر فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خرداد 1366 از منتقدین و مخالفین حزب جمهوری باقی ماندند و سپس در سال 1367 تشکیلات خود تحت عنوان مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادند.از اعضای این تشکل روحانی که مخالف و منتقد حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن بودند می توان به سید محمد موسوی خوئینی ها ، آیت الله توسلی و امامی جمارانی اشاره نمود.در اصل اعضای دفتر امام خمینی(ره) که در آن زمان از طیف چپ روحانیون محسوب می شدند از مخالفین اصلی حزب جمهوری اسلامی بودند و برخی از کارشناسان سیاسی و مورخین نیز معتقد هستند همین ترکیب دفتر حضرت امام (ره) در مخالفت ایشان با فعالیت های حزب جمهوری اسلامی بی تاثیر نبوده است.