به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، کتاب «جنگ و صلح» نوشته سیدمحمدمهدی دزفولی با موضوع قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت به همت نشر صاد منتشر شده است.
کتاب «جنگ و صلح» با موضوع قطعنامه ۵۹۸ عصر امروز با حضور «محسن رضایی» دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و سردار سرتیپ «بهمن کارگر» رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در سالن قصر شیرین موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس رونمایی شد.
«قاسم صفایینژاد» مدیر عامل انتشارات صاد در خصوص روند نگارش این کتاب اظهار داشت: نیازمندیم درباره وقایع و تاریخ انقلاب پژوهش و بررسی نقد بیشتری کنیم که یکی از این مقاطع، قطعنامه ۵۹۸ است که شبهات زیادی داشته و پاسخهای به آن همواره بخشی از مردم را اغنا نکرده است؛ لذا باید مخالفان و موافقان صحبت کنند تا واقعیت مشخص شود.
وی با اشاره به رویکرد نشر صاد عنوان کرد: در نشر صاد به موضوعهای حساس ورود پیدا میکنیم و درباره کتاب «جنگ و صلح»، چیزی که باعث ارزش افزوده آن شد، تولید مستند آن بود. کتاب و مستند مخاطبان را سوق خواهد داد که مخاطب مطالب را دنبال کند. این یکی از راهبردهای ما در نشر صاد است و تمرکز ما روی نشر الکترونیک است که یکی از یاوران ما در این مسیر مرکز سفیرفیلم بود.
مدیر عامل انتشارات صاد تصریح کرد: در نشر صاد بهدنبال نقد هستیم؛ اتفاقی که ایرانیان از قدیم اهل آن بودهاند، ولی مورد فراموشی و غفلت قرار گرفته است. نقد باعث میشود آن چیزی که برای مردم مهم است که همان واقعیت است، جلوهگری کند.
قطعنامه ۵۹۸ را عبرت تاریخی ببینیم
سید محمدمهدی دزفولی فعال رسانهای با بیان اینکه کتاب جنگ و صلح ۳۳ سال بعد از پذیرفته شدن قطعنامه نوشته شده است، گفت: قطعنامه ۵۹۸ را عبرت تاریخی ببینیم.
آقای دزفولی در آیین رونمایی از کتاب جنگ و صلح گفت: تاریخ به ما میگوید چهارماه پایان جنگ، تقریبا هیچ دستاوردی نظامی برای ایران وجود نداشته است و مسئولان به این جمعبندی رسیدند که نمیتوانند جنگ را ادامه دهند و امام (ره) را به این جمعبندی رساندند که جنگ قابل ادامه نیست.
وی تصریح کرد: جنس و نوع پیامهای اول جنگ و انتهای جنگ امام (ره) کاملا متفاوت است که بعد از ۳۳ سال هنوز جای تامل و کار دارد که به نظر نیازمند تحلیل و بررسی است.
این فعال رسانهای با تاکید براینکه به قطعنامه ۵۹۸ به چشم عبرت تاریخی نگاه کردهایم، گفت: در کتاب جنگ و صلح سعی کردیم درباره قطعنامه با افراد مختلف مصاحبه کنیم، به همین دلیل با افرادی همچون ابراهیم یزدی و شخصیتهای نظامی مصاحبه انجام دادیم و یک مستند ۵۳ ثانیهای نیز درباره این کتاب تولید کردیم که سعی براین بوده به نکات مهم اشاره شود.
حسین اعلایی مولف و نویسنده هم در آیین رونمایی از کتاب جنگ و صلح با تاکید براینکه بعد از گذشت سالها از پایان جنگ بهتر است بهعنوان تاریخ به موضوع قطعنامه ۵۹۸ بپردازیم، گفت: وقتی هر جنگ و حادثهای شروع میشود، مهمترین مسئله برای سیاستمداران پایان آن است.
وی گفت: در طول دوره تاریخ بشر جنگها هیچکدام تا ابد ادامه نداشتهاند بلکه جنگها به چند شیوه پایان یافتهاند. یکی اینکه یک طرف مقابل جنگ، دیگری را با شکست نظامی تسلیم میکند. روش دیگر این موضوع این است که طرفین بهدنبال مذاکره و مصالحه میروند تا توافق کنند یا اینکه جنگها بهقدری طولانی و فرسایشی میشود که طرفین جنگ را پایان میدهند.
این پژوهشگر با طرح این سوال که آیا در طول دفاع مقدس ابتکار پایان جنگ دست ما یا صدام بود؟ گفت: وقتی جنگ شروع شد راهبرد ایران جلوگیری از پیشروی صدام و آزادسازی سرزمینها و پایاندادن بهجنگ بود. امام (ره) تا آخر معتقد بودند نتیجه جنگ باید ساقط شدن حزب بعث برای مردم عراق باشد. ولی این اتفاق را به وسیله مردم عراق خواهان بودند نه با عملیات نظامی.
اعلایی ادامه داد: امام (ره) منتظر بودند حزب بعث بهوسیله ارتش عراق یا مردم برچیده شود و جنگ با حفظ تمامیت ارزی ایران پایان یابد. امام (ره) مخالف عبور از مرز بودند و در این شکی نیست که هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی در این خصوص تایید کردند، ولی ایشان معتقد بودند با دست برتر جنگ پایان یابد.
وی خاطرنشان کرد: دستگاه دیپلماتیک کشورمان برنامهای برای پایان جنگ نداشت؛ لذا در هیچ عملیاتی ما پیوست دیپلماسی نداشتیم، پس ما از ابتدا تا انتهای جنگ ابتکار عملی برای پایان دادن به جنگ مطرح نکردیم.
در ادامه، سجاد یارمحمدزاده دبیرکل مجمع شهرداران جهان اسلام با بیان اینکه در دفاع مقدس ما پیروز میدان بودیم چرا که پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بهمعنی شکست نیست، گفت: مستندسازی قطعنامه و موضوعهای دفاع مقدس اتفاقی است که لازم است صورت گیرد.
وی با تاکید براینکه نقش هنر در صلح مهم است، افزود: باید در حوزه هنرهای اسلامی به دیپلماسی هنر توجه کنیم چرا که در جنگ نرم جهانی تعیین کننده است.
یار محمدزاده ادامه داد: یک اثر هنری یک گردان و لشکر است که میتواند در مخاطب خود اثرگذاری کند. ما باید به ظرفیت مهم فرهنگی و هنری در صلح جهانی توجه ویژهای داشته باشیم چرا که کشورمان در این میدان پیروز است. ما برهمین اساس جشنواره هنر صلح را پایهگذاری کردهایم.
برای مطالعه گزارش خبرگزاری صداوسیما می توانید اینجا را کلیک نمائید.
به گزارش مشرق، آئین رونمایی از کتاب «جنگ و صلح» نوشته سیدمحمدمهدی دزفولی در باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد، این برنامه از رادیو فرهنگ هم به صورت مستقیم پخش شد.
کتاب «جنگ و صلح» مجموعهای از مصاحبه با ۱۵ چهره و شخصیت سیاسی، نظامی و اقتصادی است که درباره شرایط دوره جنگ و بعد از جنگ در دوره دولت سازندگی گفت و گو کردهاند.
* جعفری: خارجیهایی که به باغ موزه میآیند مردم ایران را تحسین میکنند
بر اساس این گزارش، علی اصغر جعفری، مدیر باغ موزه دفاع مقدس در این نشست با بیان اینکه دفاع مقدس یکی از نقاط طلایی در کشور ماست اظهار داشت: در بیش از ۲۰۰ سال گذشته، دفاع مقدس تنها جنگی است که به ملت ما تحمیل شد و با مقاومت جانانه حتی اجازه ندادیم یک سانتیمتر از خاک کشورمان در اختیار دشمن قرار بگیرد.
وی با اشاره به پذیرش قطعنامه از سوی امام خمینی (ره) به فرمایشی از مقام معظم رهبری در سال گذشته اشاره کرد که ایشان فرمودند: پذیرش قطعنامه کار عقلانی بود و اگر عقلانی نبود امام آن را نمیپذیرفت، گفت: این موضوع نشان میدهد که امام خمینی دنبال جنگ نبودند و این جنگ به ما تحمیل شد. در حقیقت زمانی وارد آن شدیم که مناطقی از کشورمان توسط دشمن اشغال شده بود و به همین دلیل امام مردم را دعوت به دفاع و بیرون راندن دشمن از کشور کردند.
جعفری باغ موزه دفاع مقدس را سندی برای دلاوری رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس دانست و با تاکید بر اینکه خیلی از خارجیها که به باغ موزه میآیند مردم ایران را تحسین میکنند ابراز داشت: امروز اسنادی را میبینیم که نشان میدهد کمکها به رژیم بعث در هیچ جایی مورد غفلت قرار نگرفته است. بنابراین دفاع مقدس مقطع بسیار حساسی از تاریخ کشور ماست و پژوهشگران باید نسبت به تبیین ابعاد مختلف آن تلاش کنند.
مدیر باغ موزه دفاع مقدس ضمن اشاره به رونمایی از کتاب «جنگ و صلح» گفت: نگارش این کتاب به این معنا نیست که همه موضوعات مطرح شده است. طبیعتاً این اثر بخشی از واقعیتها و نگاهها را به تصویر کشیده اما هنوز ناگفتههای زیادی مانده که باید بیان شود. امروز شاهد عظمت و اقتدار جمهوری اسلامی هستیم که مرهون دفاع مقدس است. شهید سلیمانی گفت دفاع مقدس قله است و مقاومت دامنه آن است.
* صفایی نژاد: لازم باشد کتاب دیگری از نقدها به موضوعات مطرح در کتاب منتشر میکنیم
قاسم صفایینژاد مدیر انتشارات صاد در این برنامه عنوان کرد: معقتدم که برای تبیین زمانهای حساس از تاریخ انقلاب نیازمند کارهای اثربخش هستیم. یکی از این موضوعات مهم قطعنامه ۵۹۸ است که سالها شبهات مختلفی پیرامون آن مطرح شده و پاسخهای متعددی به آن داده شده است. از این رو لازم بود موافقین و مخالفین درباره آن صحبت کنند تا واقعیت مشخص شود.
این ناشر با تاکید بر این مطلب که در نشر صاد تلاش شد به موضوعات مختلفی در انقلاب اسلامی ورود کنیم و این موضوع نیز در ادامه همین سیاستگذاری بود افزود: ارزش افزوده این کتاب این است که در کنار کتاب، مستند آن را هم ببینیم تا مخاطبان به اطلاعات بیشتری برسند. این کتاب باید نقد شود، از مخاطبان درخواست داریم تا کتاب را حتماً نقد کنند و ما هم آمادگی داریم این نقدها را چاپ کنیم؛ حتی اگر لازم باشد کتاب دیگری را به این موضوع اختصاص میدهیم.
* یزدان: پیشنهاد میکنم عدهای بیخیال سیاست شوند و نسبت به بیان پذیرش قطعنامه و این بخش از تاریخ صحبت کنند
امیر مهدی یزدان مدیر مرکز سفیرفیلم هم در این مراسم رونمایی در سخنانی کوتاه با بیان اینکه یکی از معضلات جدی ما این است که کار جدی برای تاریخ و فرهنگمان انجام نمیدهیم و این موضوع اولویت دسته چندم شمرده میشود اضافه کرد: برای ما که نسل بعدی پس از جنگ هستیم، همواره این سؤالات وجود دارد که چرا وقتی امام خمینی پیام پذیرش قطعنامه را میخواندند ناراحت بودند؟ چرا میتوان اثر اشک را در پیام ایشان دید؟ و چه کسی میخواهد جواب نسل ما را بدهد که امام در عرض یک هفته نظرش درباره ادامه جنگ عوض شد. دوست داشتم اشخاصی نظیر آقای ولایتی یا محسن رضایی به این سؤالات پاسخ دهند.
وی با اشاره به تغییر نگاهها و پاسخگویی به نسل آینده گفت: اگر نگاهمان این است که نسبت به نسل آینده پاسخگو باشیم تا مبادا از خائن قهرمان و از خدمتگزاران خائن ساخته شود، وظیفه مان بسیار بالاتر از این حرفاست. درخواست داریم که عدهای بیخیال سیاست شوند و نسبت به بیان این بخش از تاریخ صحبت کنند.
* علایی: ابتکار عمل را در موضوع هستهای به دست نگیریم قطعاً آنها به گونه دیگری برای ما مینویسند
سردار حسین علایی از دیگر سخنرانان این مراسم اظهار داشت: مهمترین مسئله این است که جنگ را چگونه و با چه راهبردی به پایان برسانیم. وقتی جنگ شروع شد راهبرد ایران این بود که نگذارد عراق به اهدافش برسد؛ به همین دلیل در برابر پیشرویهای او ایستاد و با آزادسازی مناطق اشغالشده خود به دنبال خاتمه جنگ بود. امام خمینی در تمام سخنرانیهای خود تاکید داشتند که اولاً نتیجه جنگ ساقط شدن حزب بعث از عراق باشد و ثانیاً بدون آن که نیروهای ایرانی وارد خاک طرف مقابل شود، جنگ خاتمه پیدا کند که البته ساقط شدن حزب بعث را به دست مردم عراق میخواستند، همچنین انتظار امام این بود که این جنگ را با حفظ تمامیت ارضی ایران به پایان برسانیم.
وی ادامه داد: بعد از آزادسازی خرمشهر، امام خمینی تنها کسی است که در شورای عالی امنیت میگوید چرا میخواهید از مرزها عبور کنید؟ در این شکی نیست که امام مخالف عبور از مرزها بودند؛ این موضوع را آقای هاشمی با تفصیل مطرح کرده است، اما از آنجا که امام خمینی اهل مشورت بودند و به ایشان گفتند که لب مرز جای مناسبی برای متوقف شدن نیست و مسئولین دیگری گفتند که باید با دست برتر جنگ را تمام کنیم، امام پذیرفتند که جنگ ادامه پیدا کند؛ به عبارت دیگر مسئولین کشور امام را راضی کردند که جنگ در خاک عراق ادامه پیدا کند.
او در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه در عملیاتها پیوست دیپلماسی نداشتیم، گفت: از ابتدا تا انتهای ابتکار عملی برای پایان دادن جنگ در دستگاه سیاست خارجی ما وجود نداشت. حال سوال این است که چرا به قطعنامه رسیدیم؟ باید در پاسخ گفت ما ابتکار عملی برای پایان جنگ نداشتیم و ابتکار عمل ما فقط در عملیاتها بود. به همین دلیل است که سازمان ملل با ابتکار شوروی و آمریکاییها به قطعنامه ۵۹۸ رسید. در حقیقت آنها به این نتیجه رسیدند که صدام نمیتواند پیروز شود و اگر حمایتهای بینالمللی از او قطع شود، ایران پیروز این جنگ است، بنابراین قطعنامه را بهگونهای رقم زدند که این جنگ نه برنده داشته باشد و نه بازنده.
سردار علایی ابتکار عمل را مهم دانست و با تاکید بر اینکه باید در دست خودمان باشد خاطر نشان کرد: اگر کشور ما در مسائل حساس ابتکار عمل را به دست نگیرد باز هم مانند قطعنامه ۵۹۸ خواهد شد و دیگران برای ما تصمیم میگیرند. امروز نیز در موضوع هستهای چنین است. اگر خودمان ابتکار عمل نداشته باشیم، بگوییم مذاکره نمیکنیم و بگذار هر چه میخواهند بنویسند، قطعاً آنها به گونه دیگری برای ما مینویسند.
* دزفولی: مصاحبه با افراد درگیر در ماجرای قطعنامه در کتاب آمده است
سیدمحمدمهدی دزفولی نویسنده این کتاب هم در پایان و پیش از رونمایی ابراز داشت: در سال ۱۳۹۵ بود که احساس کردیم مقطع قطعنامه ۵۹۸ و ماههای پایانی جنگ شباهت زیادی به اتفاقات آن سال یعنی سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ دارد. آقای علایی به درستی اشاره کرد که اگر برنامه نداشته باشید، به نتیجه خوبی نمیرسید. پیامهای امام خمینی در زمان قطعنامه و تا ۱۰ ماه پس از آن که ایشان در قید حیات بودند، بسیار قابل توجه است و عمدتاً پیامهای عمیق و محکمی است.
وی به محتوای کتاب در بخش دیگر اشاره کرد و بیان داشت: در این کتاب مصاحبههایی با افراد درگیر در ماجرای قطعنامه نظیر ابراهیم یزدی، ناصر نوبری، عباس ملکی، چهرههای اقتصادی و نظامی و ... انجام شد و در این راستا حدود ۱۶ مصاحبه جامع تهیه شد .
این مولف در ادامه به بیان مواردی مهم در این اثر اشاره کرد و گفت: نگاهمان به این موضوع نگاهی عبرتگونه است، چرا که ممکن است در مقاطع دیگری شاهد وقوع چنین اتفاقاتی باشیم.
منبع: فارس
برای مشاهده گزارش در سایت مشرق می توانید اینجا را کلیک نمائید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم رونمایی از کتاب «جنگ و صلح» نوشته سیدمحمدمهدی دزفولی عصر امروز در باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد. این کتاب روایتی متفاوت از ماههای قبل و پس از قطعنامه 598 است.
علی اصغر جعفری، مدیر باغ موزه دفاع مقدس در این نشست سخنرانی کرد و گفت: دفاع مقدس یکی از نقاط طلایی در کشور ماست. در بیش از 200 سال گذشته، دفاع مقدس تنها جنگی است که به ملت ما تحمیل شد و با مقاومت جانانه حتی اجازه ندادیم یک سانتیمتر از خاک کشورمان در اختیار دشمن قرار بگیرد.
وی با اشاره به پذیرش قطعنامه از سوی امام خمینی (ره) گفت: مقام معظم رهبری در سال گذشته فرمودند که پذیرش قطعنامه کار عقلانی بود و اگر عقلانی نبود امام آن را نمیپذیرفت. این موضوع نشان میدهد که امام خمینی دنبال جنگ نبودند و این جنگ به ما تحمیل شد. در حقیقت زمانی وارد آن شدیم که مناطقی از کشورمان توسط دشمن اشغال شده بود و به همین دلیل امام مردم را دعوت به دفاع و بیرون راندن دشمن از کشور کردند.
جعفری با اشاره به اینکه باغ موزه دفاع مقدس سندی برای دلاوری رزمندگان ما در هشت سال دفاع مقدس است، گفت: خیلی از خارجیها که به اینجا میآیند میگویند ما مردم ایران را تحسین میکنیم. این جنگ، بعد از جنگ جهانی دوم طولانیترین جنگ بود و همه جهان دست به دست هم داده بودند تا جمهوری اسلامی را ساقط کنند. امروز اسنادی را میبینیم که نشان میدهد کمکها به رژیم بعث در هیچ جایی مورد غفلت قرار نگرفته است. بنابراین دفاع مقدس مقطع بسیار حساسی از تاریخ کشور ماست و پژوهشگران باید نسبت به تبیین ابعاد مختلف آن تلاش کنند.
مدیر باغ موزه دفاع مقدس با اشاره به نگارش کتاب «جنگ و صلح» گفت: نگارش این کتاب به این معنا نیست که همه موضوعات مطرح شده است؛ طبیعتاً این اثر بخشی از واقعیتها و نگاهها را به تصویر کشیده اما هنوز ناگفتههای زیادی مانده که باید بیان شود. امروز شاهد عظمت و اقتدار جمهوری اسلامی هستیم که مرهون دفاع مقدس است. شهید سلیمانی گفت دفاع مقدس قله است و مقاومت دامنه آن است.
قاسم صفایینژاد مدیر انتشارات صاد دیگر سخنران این جلسه بود. او گفت: بنده معقتدم که برای تبیین زمانهای حساس از تاریخ انقلاب نیازمند کارهای اثربخش هستیم. یکی از این موضوعات مهم قطعنامه 598 است که سالها شبهات مختلفی پیرامون آن مطرح شده و پاسخهای متعددی به آن داده شده است. از این رو لازم بود موافقین و مخالفین درباره آن صحبت کنند تا واقعیت مشخص شود.
وی اضافه کرد: در نشر صاد تلاش کردیم به موضوعات مختلفی در انقلاب اسلامی ورود کنیم و این موضوع نیز در ادامه همین سیاستگذاری است. البته چیزی که باعث ارزش افزوده این کتاب می شود آن است که بتوانیم در کنار کتاب، مستند آن را هم ببینیم تا مخاطبان به اطلاعات بیشتری پیدا کنند. علاقهمندان مستند را میبینند و برای عمیقتر شدن اطلاعات خود به سراغ کتاب میروند.
صفایینژاد در پایان سخنان خود با اشاره به اینکه این کتاب باید نقد شود گفت: ما قصد داریم سنت تعلیقهنویسی را احیا کنیم. از این روی از مخاطبان درخواست داریم تا کتاب را حتماً نقد کنند و ما هم آمادگی داریم این نقدها را چاپ کنیم؛ حتی اگر لازم باشد کتاب دیگری را به این موضوع اختصاص میدهیم.
امیر مهر یزدان مدیر مرکز سفیرفیلم دیگر سخنران این جلسه بود. او گفت: به عنوان سرباز ناچیز جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی که با مستند و پژوهش سروکار داریم معتقدیم یکی از معضلات جدی ما این است که کار جدی برای تاریخ و فرهنگمان انجام نمیدهیم و این موضوع اولویت دسته چندم است. برای ما که نسل بعدی پس از جنگ هستیم، همواره این سؤالات وجود داشته است که چرا وقتی امام خمینی پیام پذیرش قطعنامه را میخواندند ناراحت بودند؟ چرا میتوان اثر اشک را در پیام ایشان دید؟ و چه کسی میخواهد جواب نسل ما را بدهد که امام در عرض یک هفته نظرش درباره ادامه جنگ عوض شد. دوست داشتم اشخاصی نظیر آقای ولایتی یا محسن رضایی به این سؤالات پاسخ دهند.
بنده معتقدم اگر نگاهمان این است که نسبت به نسل آینده پاسخگو باشیم تا مبادا از خائن قهرمان و از خدمتگزاران خائن ساخته شود، وظیفه مان بسیار بالاتر از این حرفاست. درخواست داریم که عدهای بیخیال سیاست شوند و نسبت به بیان این بخش از تاریخ صحبت کنند.
سخنران پایانی این جلسه، سیدمحمدمهدی دزفولی، نویسنده این کتاب بود. او گفت: در سال 1395 بود که احساس کردیم مقطع قطعنامه 598 و ماههای پایانی جنگ شباهت زیادی به اتفاقات آن سال یعنی سالهای 1394 و 1395 دارد. آقای علایی به درستی اشاره کرد که اگر برنامه نداشته باشید، به نتیجه خوبی نمیرسید. پیامهای امام خمینی در زمان قطعنامه و تا 10 ماه پس از آن که ایشان در قید حیات بودند، بسیار قابل توجه است و عمدتاً پیامهای عمیق و محکمی است.
وی اضافه کرد: در این کتاب مصاحبههایی با افراد درگیر در ماجرای قطعنامه نظیر ابراهیم یزدی، ناصر نوبری، عباس ملکی، چهرههای اقتصادی و نظامی و ... داریم. در حقیقت 15-16 مصاحبه جامع گرفتهایم. مستند ساخته شده براساس این ماجرا نیز رونمایی شد. در این کتاب سعی کردیم به مقاطع مهم اشاره شود. نگاهمان به این موضوع نگاهی عبرتگونه است، چرا که ممکن است در مقاطع دیگری شاهد وقوع چنین اتفاقاتی باشیم.
برای مشاهده خبر در خبرگزاری تسنیم می توانید اینجا را کلیک نمائید.
این مراسم روز شنبه 26 تیرماه 1400 در باغ موزه دفاع مقدس با حضور کارشناسان و مدعوین ویژه برگزار شد. برای تهیه کتاب جنگ و صلح می توانید اینجا را کلیک نمائید.
به گزارش خبرنگار حوزه سینمایی گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، مستند «مجمع عقلا» جدیدترین تولید مرکز مستند سفیر فیلم است که به تازگی از آن رونمایی و اکران آن در اینترنت نیز آغاز شده است. در همین ارتباط سید مهدی دزفولی کارگردان این مستند در گفتوگویی با خبرنگار خبرگزاری آنا به معرفی این اثر پرداخته است.
آنا: از محتوای مستند بگوئید و اینکه چرا در این مقطع آن را منتشر کردید؟
دزفولی: مستند درباره مقطع مهمی از انقلاب اسلامی است که تا حد زیادی هم مغفول واقع شده است. به هر حال اتفاقات اواخر جنگ و پس از جنگ مقطع مهمی است که به هر دلیلی در این سال ها بر روی آن کار ویژه و خاصی نشده است و تقریبا فراموش شده است. در این سال ها فقط برای پایان جنگ، مستند اتاق جنگ آقای مصطفی حریری تولید شد که انصافا هم مستند خوب و خوش ساختی است و سریال آن هم که مستند نیمه پنهان جنگ بود ساخته و پخش شد. کتاب هم که کتاب آقای کامران غضنفری است با عنوان راز قطعنامه که آن هم پر فروش و جریان ساز شد و در این مستند هم با ایشان صحبت و مصاحبه کردیم. دیگر در این سال ها خیلی کار خاص و ویژه ای درباره پایان جنگ و قطعنامه ۵۹۸ نشد. درباره بعد از جنگ هم که دولت سازندگی است کار خاص و مفصلی نشد به جز چند مستند محدود همانند مستند شورش علیه سازندگی آقای مصطفی شوقی و مستند هاشمی زنده است آقای طادی که آن هم کاری از سفیر فیلم بوده است.
ما در سفیر احساس کردیم که فاصله بین سال های ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۵ سال های مهم و حساسی است که باید به صورت ویژه روی آن کار کرد. سال هایی که ریل گذاری انقلاب اسلامی تغییر کرد. امام مرحوم شدند، آیت الله خامنه ای به رهبری رسیدند و آیت الله هاشمی رفنسجانی هم رئیس جمهور شدند. به همین دلیل باید روی آن تمرکز و کار ویژه کرد و آن دوران را تحلیل و نقد کرد. برخی ها معتقدند انحراف در مسیر انقلاب اسلامی از دوران سازندگی و به اسم توسعه آغاز شد. ما در این مستند همین مساله را هم مورد بحث و بررسی قرار دادیم.
آنا: دلیل دیگری هم داشته است؟
دزفولی: دلیل دیگر که حقیقتش اول بحث علاقمندی خود من بر روی کار پژوهشی تاریخی درست و متمرکز بر روی سوژه ها و مقاطع کلیدی و حساس هست که به نظرم آن یک دهه که اشاره کردم واجد این شرایط است. بحث بعدی هم مشابهت آن دوران با امروز ماست.
به هر حال ما غیر مستقیم هم در مستند گفتیم که اتفاقات آن سال ها با اتفاقات سال های ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ مشابهت های زیادی دارد. آدم هایی که به قدرت می رسند، تفکر حاکم بر کشور و اعتراضات گسترده مردمی تماما در آن ایام هم رخ داد اما درباره این ها کار جدی و وسیعی نشده است. این ضعف است و ما سعی کردیم این ضعف را برطرف کنیم.
نسل امروز به هر حال نسلی است که حافظه تاریخی از دهه شصت و هفتاد ندارد. بچه های امروز بچه هایی هستند که شرایط دوران جنگ و بعد از جنگ در دهه هفتاد را هم یا اصلا درک نکردند یا خیلی کم درک کردند. خود من متولد سال آخر جنگ هستم و زمانی که دولت آقای هاشمی هم به اتمام رسید ۹ سالم بود! پس باید درباره این سال ها کار کرد و عبرت گرفت از آن اتفاقات و جلوی تکرار آن ها را گرفت. من در این مستند تلاش کرده ام این کار را انجام بدهم.
آنا:مشکلی برای تولید نداشتید؟
دزفولی: مشکل که به آرشیوهای تصویری و مکتوب باز میگشت اینکه افراد کلیدی حاضر به صحبت نبودند. ما سال ۹۵ قبل از فوت آقای هاشمی تلاش کردیم با ایشان صحبت کنیم اما موفق نشدیم و در نهایت هم ایشان مرحوم شدند. با خیلی های دیگری هم تلاش کردیم صحبت کنیم اما موفق نشدیم. همانند آقایان ولایتی و ظریف و جواد لاریجانی و روحانی و ... . اما به نسبت وزن افراد حاضر در مستند خوب است و امیدوارم تاریخ نگاری خوبی را انجام داده باشیم.
آنا: جلوی کار شما گرفته نشد؟
دزفولی: نه مشکل خاصی نبود. فقط به دلیل برخی از ملاحظه ها این مستند در سال ۹۶ منتشر نشد و به امسال رسید. تهیه و انجام کار کتاب هم از سال ۹۶ تا ۱۴۰۰ طول کشید تا مصاحبه ها تکمیل و ویراستاری و نهایی شود.
برای کسانی که بخواهند این مستند را ببینید چه برنامهای دارید؟
این مستند در سایت سفیر فیلم به آدرس tamasha.safirfilm.ir در دسترس است و در سایت عماریار هم الان موجود است که فروش دانلودی هم دارد. به امید خدا از چند روز آینده هم سایت فیلمگردی مستند را در دسترس قرار می دهد.
آنا: مستند شما حرف جدیدی دارد که در مستندهای دیگر بیان نشده باشد؟
دزفولی: تمرکز ما در این مستند بر روی دو بحث عمده است. یکی بحث مجمع عقلا و اینکه اینها چه افرادی بودند و چطور شرایط سیاسی کشور را تغییر دادند و بعدا هم چطور در کشور حاکم شدند. این برای اولین بار در یک مستند تصویری به صورت جدی و مفصل مطرح و پرداخته شده است. بحث بعدی هم بحث شکست مذاکرات ایران و آمریکا در دوره آقای هاشمی است که به مذاکرات پیکو و بعد مذاکرات نفتی و تحریم های داماتو پرداختیم.
برای مشاهده این مصاحبه در سایت خبری آنا می توانید اینجا را کلیک نمائید.
علاقمندان دیدن مستند مجمع عقلا، جهت خرید و مشاهده این مستند که پیرامون مقطع پایانی جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه ۵٩٨ و دوران دولت سازندگی مرحوم هاشمی رفسنجانی می باشد، می توانند این مستند را با کلیک بر روی اینجا و وارد کردن کد تخفیف fans7 با ١۵ درصد تخفیف مشاهده نمایند.
کتاب قمار در بخش کتب دفاع مقدس نمایشگاه مجازی قرآن کریم تهران با تخفیف ٢٠ درصدی عرضه شده است و تا تاریخ ٢٠ اردیبهشت ماه ١۴٠٠ نیز برقرار می باشد.
کتاب قمار به واکاوی مذاکرات مخفیانه ایران و آمریکا در اوج جنگ تحمیلی در سال های ١٣۶۴ و ١٣۶۵ می پردازد که در ایران به ماجرای مک فارلین مشهور شد.
علاقمندان برای تهیه این کتاب می توانند اینجا را کلیک نمایند.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق -فیلم مستند قمار به کارگردانی سید مهدی دزفولی، روایتی است از ماجرای مکفارلین، مشاور رونالد دونالد ریگان که در سال ۱۳۶۵ مخفیانه به تهران آمد تا با سران قوا دیدار کند. ماجرا، تبعات فراوانی داشت که یکی از ناگفتهترین آنها، ارتباطات پنهان هاشمی رفسنجانی و معاونش حسن روحانی با امریکاییها بود.
این فیلم در تیر ماه رونمایی شد، در آذر و دی در جشنوارههای سینماحقیقت و عمار نمایش یافت و ظاهراً در جشنواره فجر نیز حضور دارد. مستند قمار در سایتهای فیلمگردی و یوتیوب قابل مشاهده است.
جناب هاشمی رفسنجانی معتقد بود که ما از مذاکره با امریکا هیچگاه ضرر نمیکنیم. این تصور کاملاً اشتباه است. زیرا از شیطان نمیتوان امید خیر داشت، مگر اینکه همجنس او باشید. نامۀ رهبران جنبش سبز به امریکا برای تحریم دولت احمدینژاد، بیش از همه یقۀ دولت حسن روحانی را گرفت. دولت خاتمی که با شعار مذاکره و گفتوگوی تمدنها به میدان آمد، توسط جورج بوش «محور شرارت» نامیده شد.
*****
ماجرای مکفارلین که سرفصل ارتباطات پنهان برخی مسئولان با امریکا شد، نقش فوق العادهای در حیات سیاسی جمهوری اسلامی داشته است، اما کمتر به آن توجه شده. به نظر راقم این سطور، انحراف برخی از مسئولان مانند هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی از همین ایام، جدی شد و آنها را از انقلاب اسلامی و آرمانهای مقدس آن جدا ساخت. از این زمان است که سیاستورزی از نوع یهودی و غربیاش توسط این افراد اجرا میشود و سپس در میان مدیران کشور و برخی از مطبوعات و احزاب رواج مییابد. مخصوصاً که این افراد بعداً به ریاست جمهوری رسیدند و این نوع سیاسیکاری را به طور گستردهای به اجرا درآوردند و عملاً انقلاب مستضعفین را به مسلخ بردند. اگر در پی علت سقوط این افراد، یا کشف نقاط انحراف انقلاب اسلامی از آرمانهای آن هستید، یکی از ریشههای آن در همین ماجرا است.
این موضوع البته بحث روز ما نیز هست. دو هفته قبل، انتشار مصاحبۀ فائزه هاشمی رفسنجانی، نقاب را از چهرۀ برخی اصلاحاتچیها برداشت و معلوم شد که کاسبان تحریم در واقع چه کسانی هستند. او آرزو میکرد ترامپ مجدداً رئیس جمهور شود تا تحریمهای او، ایران را به زانو درآورد. این رفتار خائنان وطن، مسبوق به سابقه است؛ قبلاً مخفیانه خیانت میکردند اما اکنون واضح و بیحیا، مقصود خود را بر زبان میآورند. واقعاً جای عبرت دارد که طرفداران مذاکره با امریکا، چگونه ولایت شیطانهایی مانند ترامپ را پذیرفتهاند.
از شیطان چیزی جز خباثت و شرارت صادر نمیشود. او حتی به سوگندهایش وفادار نیست. [۱] مذاکره با شیطان، به معنای به رسمیت شناختن او است. یادآوری میکنم که امام حسین(ع) هیچگاه با یزید سخن نکرد و نامهای هم برای او ننوشت. به همین سبب است که وقتی حضرت زینب به کاخ یزید رفت و مجبور شد با آن ملعون، سخن گوید در ابتدا اظهار تأسف کرد که گردش روزگار، او را به همسخنی با یزید رسانده است.
مهمترین خاصیت ترامپ این بود که ماهیت امریکا را واضح و بینقاب نشان داد. اما بیشترین تحریمها علیه کشورمان، در دوران اوباما وضع شد؛ کسی که مورد حمایت سران جنبش سبز بود، چنانکه اوباما نیز از این جنبش حمایت میکرد.
در آذر ۱۳۸۸ نامه رهبران جنبش سبز از طریق مهدی پسر اکبر هاشمی رفسنجانی به وزارت خارجه امریکا رسید، که خواستار تحریم ایران و فشار بر مسئولان کشورمان بود. متن کامل این نامه را مایکل لدین در مرداد ۱۳۹۴ در مجله و سایت فوربس منتشر کرد و در ایران نیز بازتاب فراوان داشت.
|در همین باره بخوانید:
| متن خیانتنامه سرکردگان فتنه ۸۸ به وزیر خارجه آمریکا
و اگر به قبلتر برویم، باید از ملاقات حسن روحانی با امیرام نیر (مشاوران شیمون پرز) در هشتم شهریور ۱۳۶۵ بگوییم که روزنامه یدیعوت آحارانوت آن را ادعا کرده است. طبق این نقل، حسن روحانی درخواست کرده که غرب با نیروی نظامی، ایران را تهدید کند تا (امام) خمینی عقبنشینی نماید.
واقعاً دوست داشتم که این ماجرا کذب باشد و جناب روحانی این قضیه را منکر شود. اما متأسفانه قرائن فراوانی برای صحت آن به چشم میخورد که ما در ادامه به آن خواهیم پرداخت. این دیدار به تبع مذاکراتی صورت گرفت که ابتکار آن را امریکاییها با فرستادن مکفارلین (مشاور امنیت ملی دولت ریگان) در چهارم خرداد ۱۳۶۵ به دست گرفتند.
آمدن مکفارلین به ایران
۱۳ آبان ۱۳۶۵ اکبر هاشمی رفسنجانی در مقام رئیس مجلس شورای اسلامی در حضور راهپیمایانی که در سالروز تسخیر لانه جاسوسی شعار مرگ بر امریکا میدادند، به سخنرانی پرداخت و از ورود ناگهانی رابرت مکفارلین (Robert McFarlane) مشاور ریگان به ایران سخن گفت. طبق روایت جناب هاشمی، ایران از دلالان اسلحه، مقداری تسلیحات ساخت امریکا خریده بود اما مکفارلین و چند همراهش با همان هواپیمای ایرلندیِ حامل تجهیزات، به ایران آمده مسئولان را غافلگیر کردند. آنها همراه با پیام صلح ریگان، چند هدیه نیز برای مسئولان ایرانی آورده بودند: یک کیک به شکل «کلید»، یک اسلحه کلت و یک انجیل با امضای ریگان. حضرت امام اجازه نداد که مسئولان مملکت با آنها دیدار کنند. لذا هیئت امریکایی چند روز بعد، کشورمان را ترک کردند. (سخنرانی هاشمی رفسنجانی در مراسم ۱۳ آبان ۱۳۶۵)
آنچه هاشمی در مقام رئیس مجلس و فرماندۀ جنگ، در جمع راهپیمایان روز سیزده آبان مطرح کرد، ظاهراً از استکبار ستیزی او و سایر مسئولان کشور حکایت داشت. اما او هیچگاه از مذاکرات کانال دوم که در همان روزها در جریان بود سخنی نگفت، مذاکراتی که تا امروز مخفی مانده و حتی انکار شده است.
اگر ۱۳ آبان ۱۳۶۵ جناب هاشمی مجبور شد که واقعه را علنی کند، بدان سبب بود که هفتهنامه الشّراع چاپ لبنان، یک روز قبل ماجرای مکفارلین را لو داده و انکار ماجرا به ضرر وی تمام میشد. چون او، هم مسئول جنگ و خرید تجهیزات جنگی بود، و هم مذاکرات مکفارلین به او سپرده بود. بنابراین جناب هاشمی برای کتمان کانال دوم گفتوگوها، ناچار شد از کانال اول سخن بگوید تا توجهات را به آن سمت برگرداند. اما این سخنرانی، مذاکرات را به سمتی برد که اصلاً قابل پیشبینی نبود.
انکار حسن روحانی از نقش خود در ماجرای مکفارلین
چهارم خرداد ۱۳۶۵ مکفارلین به همراه ویلیام کیسی (رئیس سازمان سیا)، الیور نورث (رئیس ستاد ارتش)، امیرام نیر (مشاور شیمون پرز که به دروغ، یک مسئول امریکایی معرفی شد) و چهار نفر دیگر، به تهران آمدند تا پیام رونالد ریگان را به سید علی خامنهای رئیس جمهور ایران برسانند. اما رئیس جمهور و نخست وزیر، حاضر نشدند با آنها گفتوگو کنند. ظاهراً تنها فردی که از آمدن آنها خوشحال شد، جناب هاشمی رفسنجانی بود که به معاونش حسن روحانی سپرد تا با آنها مذاکره کند.
جناب روحانی دیدار با مکفارلین را انکار کرده و تاکنون سخنی در این باره نگفته است، شاید برای اینکه میپندارد اگر «الف» را بگوید، باید تا «یاء» برود. یکی از وقایع به شدت مهم که اگر اثبات شود، خیانت او را اثبات میکند، ماجرایی است که پنجم تیر ۱۳۹۲ در روزنامۀ یدیعوت آحارانوت منتشر شد. طبق این گزارش، حسن روحانی با امیرام نیر که یک فرد امریکایی ـ اسرائیلی بوده در سال ۱۳۶۵ در هتلی در پاریس مخفیانه دیدار داشته است. (در ادامه به آن خواهیم پرداخت)
دی ماه ۱۳۹۲ زمانی که فیلم مستند «من روحانی هستم» نمایش یافت، خشم حسن روحانی و دولت او را فراهم آورد. آنها میگفتند که دکتر روحانی به ماجرای مکفارلین ربطی ندارد. چندی بعد، جناب روحانی از سازندگان گمنام آن فیلم، با عنوان «منتقدان بیشناسنامه» یاد کرد. به همین سبب، ادامۀ این فیلم به سبب مخالفت شدید دولت علیه سازندگانش، عملاً ساخته نشد.
منبع مورد استناد آن مستند، خاطرات هاشمی رفسنجانی بود که در چند مورد به حضور حسن روحانی در مذاکرات مکفارلین اشاره کرده است (کتاب اوج دفاع، خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۵). همچنین در کتاب «بیپرده با هاشمی رفسنجانی» که مصاحبه قدرت الله رحمانی با ایشان است، به نقش حسن روحانی به عنوان یکی از مذاکره کنندهها تصریح شده است (بی پرده با هاشمی رفسنجانی، انتشارات کیهان، ۱۳۸۳، ص ۱۲۵)
سید محمد خامنهای که در سال ۱۳۶۵ نمایندۀ مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی بود، در مصاحبه نشریۀ رمز عبور در سال ۱۳۹۳، شواهدی را مطرح کرده و معتقد است که هاشمی رفسنجانی در تهران با مکفارلین دیدار داشته است. او مخصوصاً به جلسۀ غیرعلنی مجلس اشاره میکند که هاشمی در آن روز، ماجرا را شرح داده و دیدار خود را انکار نکرده است (نشریۀ رمز عبور، شماره ۷، دی ۱۳۹۳).
چرا مکفارلین به ایران آمد؟
هدف مکفارلین و ریگان از ارتباط با ایران، ظاهراً آزادی چهار گروگان امریکایی بود که در نزد حزب الله لبنان اسیر بودند. آنها ابراز تمایل میکردند که مسئولان ایرانی وساطت کنند تا گروگانها آزاد شوند و حزب جمهوریخواه ریگان در انتخابات مجلس شکست نخورد و به سرنوشت کارتر و حزب دموکرات دچار نشود. امریکاییها متعهد شدند که در قبال وساطت ایران، برخی از قطعات دفاع ضد هوایی هاوک (Hawk) را به ایران بدهند.
اما در ورای این صحبتها، مقصود پنهان امریکاییها از آمدن به تهران، برنامهریزی برای بعد از رحلت امام خمینی بود. آنها نمیخواستند که آیندۀ کشور به دست افراد انقلابی و به قول خودشان «رادیکال» بیفتد. و این چیزی بود که مایکل لدین سیاسمتمدار امریکایی بعدها به آن اذعان کرد.
مایکل لدین همان شخصی است که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی روز ۱۹ دی ۱۳۹۹ به او اشاره فرمود؛ کسی که بیثباتی ایران و عراق و سوریه و لبنان را برنامهریزی میکند. او یک یهودی تندرو است که در امور ایران تخصص دارد. طبق برخی از اخبار، مایکل لدین از شورای روابط خارجی امریکا، در سال ۱۳۸۳ برای همایش چشمانداز برنامۀ هستهای ایران» به کشورمان دعوت شده بود! (اینجا را ببینید). این همایش توسط مرکز تحقیقات استراتژیک (وابسته به مجمع تشخیص مصلحت) به ریاست حسن روحانی برگزار شد و سید حسین موسویان دبیر همایش بود.
ماجرای آمدن مکفارلین به ایران، از مایکل لدین آغاز میشود. او اردیبهشت ۱۳۶۴ به فلسطین اشغالی رفت و با شیمون پرز دیدار کرد. قصدشان این بود که برای بعد از رحلت امام خمینی برنامهریزی کنند. به نظرشان رسیده بود که با برخی مسئولان متمایل به امریکا، طرح دوستی بریزند و از آنها حمایت نمایند تا در آینده، حکومت ایران را در دست بگیرند. پرز موضوع را پسندید و لدین نتیجه مذاکرات خود را به اطلاع مکفارلین رساند. با استقبال او، نقشهای طراحی شد و یک سال بعد به اجرا درآمد.
در نبود سفارتخانه در تهران، امریکاییها مجبور بودند ریسک سفر را به جان بخرند. ۴ خرداد ۱۳۶۵ مصادف با ماه مبارک رمضان هواپیمای حامل تسلیحات امریکایی در تهران فرود آمد و معلوم شد که یک هیئت ۱۰ نفره امریکایی شامل شش مقام سیاسی، خلبان و سه خدمه در آن هستند. امام خمینی، مسئولان را از دیدار با آنها منع کرد و یانکیها از این موضوع ناراحت شدند.
به پیشنهاد رفسنجانی، امریکاییها را به هتل استقلال تهران بردند و خود او هدایت مذاکرات را بر عهده گرفت. اما لحن برخی از گفتوگو کنندههای ایرانی، مکفارلین را عصبانی کرد و آنها چهار روز بعد، تهران را ترک کردند. یکی از مذاکره کنندهها به نام محسن کنگرلو خبر داده است که تا پای پلکان هواپیما به دنبال امریکاییها میدویده است تا آنها را بازگرداند. بعید نیست که این نحو از دلجویی، از سوی جناب هاشمی رفسنجانی فرمان داده شده باشد. کنگرلو مشاور امنیتی میرحسین موسوی بود که از طریق یکی از دوستانش به نام منوچهر قربانیفر، چند نوبت تسلیحات خریده و به ایران آورده بود. خود قربانیفر نیز در این سفر مکفارلین را همراهی میکرد.
به هر حال، اکبر هاشمی به مذاکرات خوشبین بود. او از مرداد ۱۳۶۴ خرید موشکهای تاو و هاوک را از دلالان اسلحه آغاز کرده بود و میخواست با تهیه تجهیزات، بر عراق پیروز شود؛ چنانکه در عملیات والفجر ۸ رخ داد (بهمن ۶۴ تا فروردین ۶۵). امریکاییها، آزادی گروگانهای خود در لبنان را شرط کرده بودند و هاشمی، رایزنیها را انجام داد و در قبال آن، مقداری تجهیزات دریافت شد. اما بعضی از موشکهای امریکایی که به ایران آمد، آرم اسرائیل بر آن نقش بسته بود و لذا با عصبانیت مسئولان روبهرو شد و محموله را پس فرستادند.
هاشمی مدعی بود که اگر ماجرای خرید سلاح، لو نرفته بود ما در جنگ تحمیلی، فتح الفتوح میکردیم. محسن کنگرلو نیز همین را میگوید و سخن هاشمی را تأیید میکند (روزنامه شرق، ۱۳ دی ۱۳۹۳، مصاحبۀ کنگرلو، ص ۷).
واقعاً چگونه میتوان این سخن را پذیرفت!؟ چه معنا دارد که ما از امریکا و اسرائیل سلاح بگیریم و با عراق مسلمان بجنگیم!؟ سلوک و رفتار رهبران اسلام هیچگاه چنین نبوده است. مرحوم ابوترابی در سختترین لحظات اسارت، در جواب پرسشهای صلیب سرخ، حاضر نشد از شکنجه شدنش چیزی بگوید مبادا حکمیت به اهل کفر برده باشد. [۲]
مرحوم هاشمی در مصاحبه با روزنامه شرق مدعی شده است که اگر امریکاییها به ما تسلیحات فروختند چون میدانستند ایران در جنگ بازنده نخواهد بود. به همین دلیل بود که از ما حمایت کردند تا بعد از جنگ، در جناح برنده باشند! (مصاحبه روزنامه شرق با هاشمی رفسنجانی، ۴ خرداد ۱۳۹۴) آیا واقعاً این تحلیلهای کودکانه از دهان فرماندۀ جنگ صادر شده است؟ مگر امریکاییها به طور تصادفی روی مهرۀ غلط شرطبندی کرده بودند، که بعداً تصمیم به اصلاح گرفتند؟ مطمئناً چنین چیزی هرگز اتفاق نمیافتاد. زیرا صدام به نیابت از امریکا و اسرائیل با ما میجنگید. مگر چاقو دستۀ خودش را میبرد!؟
ماجرا چطور علن شد؟
به سبب کارشکنی حسن روحانی و نپرداختن پول اسلحهها از سوی او، دلال معامله یعنی منوچهر قربانیفر[۳] که از مدتها قبل با ایران کار میکرد، متضرر شد. طبق ادعا، او ۲۴ میلیون دلار مبلغ تسلیحات را پرداخت کرده بود. وقتی که صحبتهای تلفنی و فشارهای جناب دلال افاقه نکرد و او از دریافت پولش ناامید شد، بعد از ۴۵ روز دو نامه به محسن کنگرلو نوشت و قول و قرارها را یادآوری کرد. آخرین سخن کنگرلو به او این بود که تسلیحات را شش میلیون دلار گران فروختهاند. با استنکاف حسن روحانی از پرداخت وجه، قربانیفر نسخهای از آن دو نامه را به دوستش سید مهدی هاشمی در بیت آقای منتظری، فرستاد و آنها نیز در جریان سفر مکفارلین قرار گرفتند. (متن نامهها در سایت آیت الله منتظری وجود دارد. اینجا را ببینید).
متعاقباً سید مهدی هاشمی، خبر را به گوش سردبیر هفتهنامه الشراع رساند و ماجرا در اول نوامبر ۱۹۸۶ بر روی جلد مجله فاش شد (عکس و تفصیلات ماجرا، در مستند قمار آمده است). و اینچنین هاشمی رفسنجانی مجبور شد که دو روز بعد، ماجرا را در ۱۳ آبان افشاء کند؛ یعنی پنج ماه و سیزده روز بعد از ورود مکفارلین! اما مذاکرات پشت پرده، تا ۱۴ دسامبر ۱۹۸۶ (برابر با ۲۵ آذر ۱۳۶۵) ادامه مییابد.
| در همین باره بخوانید:
|عامل کودتای نقاب چگونه با دفتر آقای نخست وزیر ارتباط گرفت
تبعات لو رفتن ماجرای مکفارلین
بعد از سخنرانی هاشمی رفسنجانی در ۱۳ آبان ۱۳۶۵، دو اتفاق غیر منتظره رخ داد. صدام خبردار شد که امریکاییها به ایران تسلیحات میفروشند. لذا احساس خسران کرد و امریکاییها در صدد دلجویی از او برآمدند. با حمایت جدیتر امریکاییها از عراق، حوادث بعدی جنگ به ضرر ایران تمام شد. حوادثی مانند شکست عملیات کربلای ۴، جنگ نفتکشها، آتشزدن سکوهای نفتی ایران، بازپسگیری فاو و همچنین شلیک به هواپیمای مسافربری که تماماً در دو سال پایانی جنگ بر ما تحمیل شدند.
اما ماجرا در امریکا بسیار جنجالی شد؛ چیزی که از آن با عنوان «ایران گیت» یا «ایران کنترا» یاد میشود. تحقیق و تفحصها آغاز گشت و دولت ریگان به پنهانکاری متهم شد. رسوایی از آن جهت بود که ریگان بدون مشورت با کنگره و برای پیروزی حزب جمهوریخواه، به این اقدام دست زده بود. مضافاً بر اینکه امریکا، از ابتدا ایران را جزو تحریمهای تسلیحاتی قرار داده بود و لذا فروش تجهیزات به کشورمان، نقض قانون AECA توسط دولت ریگان تلقی میشد (الیور نورث، مسئول فروش سلاح بود). رسوایی سوم این بود که سازمان سیا، پول دریافت شده از فروش تسلیحات را صرف شورشیان نیکاراگوئه میکرد تا علیه دولت قانونی دانیل اورتگا در امریکای مرکزی بجنگند. و افشای این ماجرا نیز مورد اعتراض کنگره قرار گرفت چون نمایندگان قبلاً علیه این دخالت قانونی را تصویب کرده بودند. (هاوارد تیچر یکی از آن شش امریکایی که به ایران آمدند، مسئول امور مالی شورشیان نیکاراگوئه بود، کسی که در تهران نقش منشی جلسه را ایفاء میکرد.)
در اردیبهشت ۱۳۶۶ دادگاهی در امریکا تشکیل شد که عاملان اصلی در آن محاکمه شدند. ویلیام کیسی رئیس سازمان سیا، در حین محاکمه، سکته کرد و جان باخت. رابرت مکفارلین و الیور نورث به جرم تخصیص غیرقانونی بودجۀ دولت امریکا، مجرم شناخته شدند. مکفارلین خودکشی ناموفقی داشت، اما چند سال بعد مشمول عفو جورج بوش (پدر) قرار گرفت. در مورد دونالد ریگان اما اغماض صورت گرفت به این بهانه که او از ماجرا خبر نداشته و مکفارلین خودسری کرده است!
حضرت امام و رؤسای قوای سهگانه چه گفتند؟
محسن کنگرلو (۹۸-۱۳۳۵) مشاور امنیتی نخست وزیر، در مصاحبهای چهار ساعته با حسین دهباشی در سال ۱۳۹۶، ماجرا را تا حدودی باز کرده است. بعد از وفات کنگرلو در اسفند ۹۸، این مصاحبه طبق وصیت او اجازۀ انتشار یافت (یوتیوب). کنگرلو به مدد منوچهر قربانیفر، امریکاییها را به ایران آورده بود و خودش نیز در مذاکرات مکفارلین حضور داشت.
محسن کنگرلو در مصاحبه با دهباشی، چند بار تصریح دارد که حضرت امام و رئیس جمهور و نخست وزیر، با این مذاکرات مخالف بودند. نظر آقای خامنهای این بود که اگر مذاکرهای هم برای خرید تسلیحات و قطعات صورت میگیرد، باید آشکار و علنی باشد آن هم با میانجیگری کشورهایی مانند ژاپن که مورد اطمینان دو طرف است. موسوی اردبیلی به عنوان رئیس شورای عالی قضایی و امام جمعه تهران، در سخنرانیهایش در خطبههای جمعه (که در مستند قمار پخش میشود)، اینطور عنوان میکند که از ماجرای مکفارلین مطلع نبوده است.
در مجموع، اینطور به نظر میرسد که هاشمی رفسنجانی به وکالت از طرف حضرت امام ورؤسای قوای سهگانه، هدایت مذاکرات را به دست گرفته بود. سپس مذاکرات مخفیانهای با امریکاییها در خاک اروپا ترتیب داد که از آن به عنوان مذاکرات کانال دوم یاد میشود.
کنگرلو در مصاحبه سعی در کتمان مذاکرات کانال دوم دارد. حتی در برابر سؤالات دهباشی تلاش میکند ماجرا را انکار کند. اما نمیتواند حسن روحانی را به سبب نپرداختن بهای تسلیحات، مقصر قلمداد نکند. او میگوید که هاشمی رفسنجانی دستور داده بود که مبلغ تسلیحات باید پرداخت شود اما روحانی به عنوان مسئول مالی، تمکین نکرد و در نهایت ماجرا به رسوایی انجامید. قبلاً کنگرلو در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی، از نقش تخریبی حسن روحانی بدون ذکر نامش، یاد کرده بود (روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۹ دی ۱۳۹۳).
|در همین باره بخوانید:
| اسراری که از لابلای گفتگوی دهباشی- کنگرلو میتوان فهمید
مذاکرات کانال دوم، حتی از سران مملکت هم مخفی شد
مذاکرات کانال دوم به دلایل متعدد، مخفی مانده است. بعد از فوت هاشمی رفسنجانی، فضای باز سیاسی به وجود آمد و برخی از افراد دخیل در ماجرا توانستند از نقش خود در این ماجرا بگویند. مانند محسن کنگرلو و مصاحبهاش با حسین دهباشی. و همچنین علی هاشمی[۴] برادرزادۀ جناب رفسنجانی که با سازندگان مستند قمار مصاحبه کرده است. او در مرداد ۱۳۶۵ در اروپا بوده و توسط امریکاییها رصد میشد. ژنرال ریچارد سیکورد با علی هاشمی دیدار کرد و پیامی به او داد تا به عمویش برساند. آنچه یانکیها از مذاکرات تهران فهمیده بودند این است که اکبر هاشمی رفسنجانی در مقام رئیس مجلس شورای اسلامی، (به قول آنها) تنها فرد میانهروست که به امریکاییها خوشبین است.
همینطور هم شد. هاشمی چراغ سبز را داد و برادرزادهاش علی به کاخ سفید برده شد تا پیام او را به امریکاییها برساند و متقابلاً پیام امریکاییها را به هاشمی.
گزارش سناتور تاور از ماجرای مکفارلین
در امریکا بیش از یکصد عنوان کتاب در خصوص ایرانگیت منتشر شده و چند فیلم مستند نیز در آنجا به تولید رسیده است. در ایران اما فقط دو کتاب در طول ۳۴ سال در این باره منتشر شدهاند، البته اگر گزارش سناتور جان تاور از این ماجرا، ابعاد دیگری از وقایع هر دو کانال گفتوگوی مخفیانه را علن کرد. در این گزارش، از علی هاشمی رفسنجانی با عنوان «برادرزاده» یا «خویشاوند» یاد شده و از حسن روحانی با عنوان «مشاور ارشد امور خارجی».
گزارش کمیتۀ تاور، متجاوز از دویست صفحه است. این گزارش در ۲۶ فوریه ۱۹۸۷ (۷ بهمن ۱۳۶۵) در امریکا منتشر شد و خلاصهای از آن، روز بعد به دست هاشمی رفسنجانی رسید (کتاب اوج دفاع، ۸ اسفند ۱۳۶۵). دی ماه ۱۳۹۸، فشردهای از گزارش تاور در کتابی به نام ایرانگیت؛ ماجرای مکفارلین توسط نشر وزراء منتشر شده است (خرید از طاقچه).
مذاکره حسن روحانی با امیرام نیر
پنجم تیر ۱۳۹۲ بعد از آنکه حسن روحانی برای ریاست دولت یازدهم انتخاب شد، روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارانوت گزارشی از ارتباط پنهان حسن روحانی با امریکاییها در خاک فرانسه را منتشر کرد. با این عنوان: «روحانی در سال ۱۹۸۶: غرب، خیلی نرم با خمینی رفتار کرده است» [۵]
دکتر حسن عباسی در یکی از سخنرانیهایش به این گزارش پرداخت و متعاقباً کتابچهای با عنوان تماس آمادۀ انتشار شد اما مجوز چاپ دریافت نکرد. کتابچه در نهایت به صورت اینترنتی با دو کیفیت منتشر شد (حجم ۱۲ مگا بایت)، (حجم ۱۱۹ مگابایت: از تلگرام | از پیامرسان گپ).
طبق آنچه در روزنامه یدیعوت آحارانوت آمده، هشتم شهریور ۱۳۶۵ در هتل پاریزین، حسن روحانی با سرهنگ امیرام نیر (Amiram Nir) به عنوان یک مسئول امریکایی دیدار کرد. اما او در واقع، مشاور شیمون پرز نخست وزیر رژیم صهیونیستی بود که همراه با مکفارلین به تهران آمده و مسئولان ایرانی احتمالاً به هویت اسرائیلیاش پی نبرده بودند. منوچهر قربانیفر نیز در جلسه به عنوان مترجم حضور داشت.
حسن روحانی در آن زمان، نائب رئیس مجلس شورای اسلامی و دبیر کمیسیون امنیت ملی بود. امیرام نیر، صوت مذاکرات را با یک دستگاه میکروتیپ مخفیانه ضبط میکرد. او بعد از مدتی، به بهانۀ رفتن به دستشویی، از جلسه خارج میشود و نوار کاست را برمیگرداند.
در زمان ریاست جمهوری جناب هاشمی، این متن برای اولین بار در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۳ (۱۵ مه ۱۹۹۴) به زبان عبری منتشر شده است. در نوبت دوم، پنجم تیر ۱۳۹۲ (۲۶ ژوئن ۲۰۱۳) به زبان انگلیسی منتشر شد و هماکنون در سایت این روزنامه قابل مطالعه است (اینجا را ببینید).
ران بن ایشای (Ron Ben Yishai) که این گزارش را تهیه کرده، در خصوص حسن روحانی اینطور نوشته است:
دکتر حسن روحانی یک مرد باهوش و بسیار خردمند است. او اگر روحانی [آخوند] نبود به جایگاهی که امروز داشت نمیرسید. او رئیس کمیسیون امنیت ملی و نائب رئیس پارلمان است و از معدود افرادی است که جایگاهش از زمان قدرت گرفتن آیت الله خمینی در ۱۹۷۹ واقعاً ارتقا یافته است.
خیلی از افراد خارج از ایران دربارهاش چیزی نمیدانند. او مراقب است که همواره در پشت صحنه بماند و مانند کسی که از بیماریها اجتناب دارد، از خبرگزاریها دوری میکند. با این حال، هرگاه رئیس جمهور ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی به کسی نیاز داشت که مأموریت دیپلماتیک حساسی را انجام دهد یا مسئلۀ امنیتی اضطراری را حل کند، از روحانی استفاده مینماید.
بنا بر این گزارش، اوایل شهریور ۱۳۶۵ دکتر روحانی در صدر یک هیئت دیپلماتیک به فرانسه رفته است. اما به درخواست قربانیفر برای دیدار با امیرام نیر، چند روز بیشتر در پاریس میماند. به روحانی گفته شده بود که با یک مقام رسمی امنیت ملی کاخ سفید دیدار خواهد کرد. او اطمینان داشت که رئیسش رفسنجانی، موافق ملاقات با مقامات رسمی امریکایی است، با این امید که بهبود روابط با امریکا بتواند منابع جدیدی برای تأمین سلاح ایجاد کند. چیزی که ایران به خاطر درگیری نظامی با همسایه خودش عراق، به شدت نیازمند آن بود.
اکنون به برخی از سخنانی که در این روزنامه از قول حسن روحانی و امیرام نیر آمده است، توجه کنید:
حسن روحانی: من انگلیسی میفهمم اما متأسفانه نمیتوانم صحبت کنم. لذا قربانیفر ترجمه خواهد کرد. لطفاً این نشست را کاملاً محرمانه در نظر بگیرید، خیلی محرمانه. من از طرف دولتم صحبت نمیکنم. چرا که این نشست کاملاً غیر منطقی است. با این حال، چون من واقعاً به آقای قربانیفر اعتقاد دارم، موافقت کردم که با شما ملاقات کنم، که امیدوارم مؤثر باشد.
من اصلاً حس خوبی نسبت به سخنرانی افراطی دیروز امام خمینی ندارم. من فکر میکنم این سرسختانهترین سخنرانی او از زمانی است که قدرت را به دست گرفته است. [۶] او میخواهد همه کسانی را که با مواضع ضد امریکایی افراطی او همراهی نمیکنند، تکهتکه کند. اما این تقصیر شما است. شما امریکاییها نشستهاید و آنچه را که بین ما و عراق میگذرد، تماشا میکنید و هیچ کمکی به ما نمیکنید. شما تا وقتی که حرکتی نکنید و نیازهای ما را تأمین ننمایید، چیزی از ایران به دست نمیآورید.
این باید برای شما واضح باشد که آنچه الان میگویم، چیزی است که رفسنجانی خواسته است تا بگویم. اگر این کار را نکنم، کار من تمام است. این روزها ما داریم با افراطیهایی مانند خمینی و پسرش رهبری میشویم. محافظان، مرا احاطه کردهاند. من چیزی برای خودم نمیخواهم، حتی پول. چرا که در جایگاهی هستم که نمیتوانم آن را خرج کنم. چون باعث سوء ظن است. من به دنبال چیزی هستم که برای کشورم بهترین است.
اگر شخصیت خمینی را تحلیل کرده باشید، باید فهمیده باشید که یک مخالف قوی، او را وادار میکند که صد قدم به عقب برود. در حالیکه یک مخالف ضعیف، او را تحریک میکند که جلو بیاید. متأسفانه شما موضع غلطی اتخاذ کردهاید. شما با او بسیار نرم برخورد میکنید. شما باید تندتر باشید. باید از موضوع برتری و تفوق برخورد کنید. شما قدرت نشان نمیدهید.
همۀ «اعتدالیون» در کشور ما، روی یک خط باریک حرکت میکنند. ما نمیتوانیم هر هفته با شما ملاقات کنیم، یا حتی هر ماه. ما آماده هستیم تا یک همکاری واقعی با شما داشته باشیم. اما نخست شما باید به ما کمک کنید تا اسلام درست را در کشورمان پرورش داده و گسترش دهیم و برای این، نیاز به پول و کمک شما داریم تا جنگ با عراق را خاتمه دهیم.
امیرام نیر: من از صداقت شما ممنونم. هیچکس از این گفتوگو مطلع نخواهد شد. فقط دو نفر در کشور من از آن اطلاع دارند. شما باید بدانید که ما با ذهنی باز و قلبی گشاده برای حل نگرانیهای ایران به اینجا آمدهایم. ما نباید اشتباهات گذشته را نبش قبر کنیم، چه از طرف شما بوده باشد چه از طرف ما. ما باید به آینده نگاه کنیم. کاملاً واضح است که اگر ایران با غرب ارتباط برقرار نکند، هیچ آیندهای نخواهد داشت. همانطور که واضح است ما به طور جدی روی مسئله ایران سرمایهگذاری کردهایم. ما احترام فراوانی برای مردم ایران قائلیم. ما برای انقلاب ایران هم احترام فراوانی قائلیم. ما امیدواریم به شما کمک کنیم، به شما «اعتدالیون» تا بتوانید خود را تقویت کنید. هر چه را لازم است به من بگویید تا ببینیم چه کاری میتوانیم انجام دهیم.
حسن روحانی: ابتدا و در درجۀ نخست، شما باید محکم و سرسختانه در مقابل خمینی بایستید. اگر دندانهایتان را به خمینی نشان ندهید، شما در همه جای جهان به مشکل خواهید خورد. اگر او را با نیروی نظامی تهدید کنید، حتی ممکن است دستتان را ببوسد و بگریزد.
نیر: ما کجا باید قدرتمان را نشان دهیم؟
روحانی: مثلاً شما به او بگویید که باید همه زندانیهای جنگی در لبنان را تا پنج روز دیگر آزاد کنید. در غیر این صورت، ما علیه شما اقدام نظامی خواهیم کرد و خودتان مقصر هستید.
نیر: ما یک امپراتوری هستیم و در حال حاضر، آرام عمل میکنیم. شما نحوۀ عمل ما در لیبی[۷] را دیدهاید. اما ما معتقدیم که استفاده از قدرت، ممکن است ایران را در دست روسها قرار دهد.
روحانی: شما باید به وسیلۀ پاکستان و ترکیه، بین مسلمانان یک پروپاگاندا علیه خمینی سازماندهی کنید. [چیزی که امروزه به وقوع پیوسته است]
امیرام نیر در اینجا اعلام میکند که میخواهد به دستشویی برود. در آنجا نوار کاست را به روی دیگر برمیگرداند و به محل ملاقات باز میگردد.
نیر: چگونه میتوانیم به افرادی در ایران کمک کنیم که معتقدند آیندۀ ایران در گرو اتحاد با غرب است؟
روحانی: برای این موضوع میتوان یک کتاب نوشت. اما بهترین راه این است که من به ایران بازگردم و با افراد نزدیک به آیت الله منتظری صحبت کنم. ما طرحی را آماده میکنیم و من با یک پاسخ نزد شما باز خواهم گشت. اما من میخواهم بدانم که آیا شما جدی هستید؟ من اعتقاد ندارم که شما واقعاً بخواهید به ما کمک کنید. تا زمانی که خمینی و افرادش قدرت داشته باشند، هیچگاه روابط ما با غرب، بهبود نخواهد کرد.
این آخرین جملهای است که رد و بدل شده. بن ایشای در ادامه گزراش خود را با این کلمات به پایان میبرد:
اینجا بود که یک راز افشاء گردید. آیت الله منتظری در آن زمان، کاندیدای اصلی برای جانشینیِ خمینیِ بیمار بود. او طراح تماسها با امریکا و اسرائیل بود. روحانی آشکارا تلاش میکرد در مناقشات قدرتی که بر سر تصرف جایگاه رهبری در ایران وجود داشته و هنوز هم دارد، به منتظری کمک کند.
با این حال هیچیک از طرحهای روحانی به نتیجه نرسید. وقوع رسوایی ایرانگیت، به تمامی جاهطلبیهای منتظری و تلاشهای روحانی برای ارتقای او پایان داد. پس از مرگ خمینی، آیت اللهها بر روی علی خامنهای افراطی توافق کردند، کسی که به عنوان جانشین خمینی تا به امروز بر این کشور حکمرانی میکند.
پس از رسوایی ایرانگیت، امیرام نیر سمت خود را رها کرد و به سراغ فعالیتهای اقتصادی رفت. او در سال ۱۹۸۸ در یک سانحه هوایی با هلیکوپتر در مکزیک کشته شد. برخی ادعا کردند که او به خاطر اطلاعات فراوانی که در مورد دخالت جورج بوش پدر در رسوایی تسلیحاتی داشت، جان خود را از دست داد.
[پایان گزارش روزنامه یدیعوت آحارانوت]
آیا میتوان دیدار حسن روحانی با امیرام نیر را واقعی تلقی کرد؟
اگر این گزارش صحیح باشد، تنها توجیهی که میتوان برای آن تراشید این است که جناب حسن روحانی در حال فریب این فرد بوده تا بتواند تسلیحات مورد نیاز رزمندگان را فراهم آورد.
اما متأسفانه این سخن نیز چندان وجهی ندارد. زیرا او از همان ایام در مجمع عقلای مجلس شورای اسلامی (گروه ۹۹ نفرهای که خود جناب حسن روحانی، ریاستش را بر عهده داشت)، همواره صحبت از صلح و پایان جنگ میکرد که با اطلاع امام خمینی و نهیب آن بزرگوار، گروه از پاشید. این ماجرا در فیلم مستند «اتاق جنگ» (مصطفی حریری) و ایضاً در مستند «من روحانی هستم» از زبان خود حسن روحانی بازگو شده است. به هر حال، حسن روحانی به عنوان تابع اکبر هاشمی، سیاستهای او را اجرا میکرد.
از اعماق دل، آرزو میکردم که ای کاش این گزارش، سراسر جعل و کذب باشد. اما متأسفانه، قرائن و امارات فراوانی برای صحت آن وجود دارد. مخصوصاً که جناب هاشمی رفسنجانی به عنوان حامی حسن روحانی و عامل اصلی در رئیس جمهور شدن او، خودش چنین رفتارهایی داشته است. به برخی از آن موارد توجه فرمایید:
۱. تلقی دکتر روحانی از برجام که حتی آب نوشیدنیِ مردم را به مذاکره با امریکا پیوند زد، به طور ناگهانی به وجود نیامده است. مخصوصاً که او سعی داشت که رفتار دولت خود را مشابه با صلح امام حسن(ع) قلمداد کند و مذاکره با امریکا را، مورد نظر قاطبۀ مردم جلوه دهد.
۲. اینکه حسن روحانی نقش خود را در ماجرای مکفارلین (که حداقل سه نوبت جناب هاشمی بر آن تصریح کرده)، انکار میکند از قضا نشان دهندۀ این است که چیزی در این میانه صحیح نیست. چنانکه افراد دیگری مانند محسن کنگرلو نیز از حضور حسن روحانی در مذاکرات سخن گفتهاند. و شخص مکفارلین هم در سال ۲۰۱۶ در گفتاری که در انتهای فیلم مستند قمار وجود دارد، به حضور حسن روحانی در مذاکرات اشاره میکند.
۳. هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۷ از حضرت امام خواسته بود که سه مسئله مهم را فیصله دهد مسائل مهمی که بعد از او، قابل حل نخواهند بود: پایان جنگ، تغییر قانون اساسی، رابطه با امریکا. امام راحل، دو مورد را حل کرد اما رابطه با امریکا را نپذیرفت (مصاحبۀ تسنیم با سید مرتضی نبوی، ۲۴ آذر ۱۳۹۹؛ همچنین مصاحبۀ سایت جماران با محسن هاشمی، ۱۶ دی ۱۳۹۹). این سخن هاشمی، نشان میدهد که او از دهۀ ۱۳۶۰ به دوستی با امریکا علاقه داشته است. چنانکه در دوران ریاست جمهوری خود نیز بارها قصد داشت با امریکا طرح دوستی بریزد. البته اکبر هاشمی این موضوع را با رهبر معظم انقلاب نیز مطرح کرده بود اما معظم له هیچگاه با درخواست او موافقت نکرد (مصاحبه با غلامعلی رجایی، سایت جماران، ۲ آذر ۱۳۹۹) و در نهایت، این آرزو برای جناب هاشمی سر نگرفت. حسن روحانی نیز با ریسمان هاشمی رفسنجانی در چاه امریکاییها فرو رفت، و شد آنچه شد.
۴. پنجم مهر ۱۳۸۸ هاشمی رفسنجانی به مایکل پوستل سفیر اتریش در روز پایان مأموریتش در ایران گفته بود که اگر غرب شیپور تقلب در انتخابات و نقض حقوق بشر را به صدا در آورد، به ادامه کار کمک شایانی خواهد کرد. جناب سفیر گزارش این دیدار را ایمیل کرده و متن، از طریق سایت ویکی لیکس لو رفته است (ویکی لیکس). این دیدار در خبرگزاریهای ایرانی، به صورت یک دیدار عادی رئیس مجمع تشخیص مصلحت، در خصوص استفاده از منابع انرژی بازتاب یافته بود! (ایسنا، ۵ مهر ۱۳۸۸).
۵. در آبان ۱۳۸۸ امریکاییها از رهبران جنبش سبز خواسته بودند که بگویند که چطور میتوانند به آنها کمک کنند. آقایان نیز نامهای بدون امضاء نوشته، به وزارت خارجه امریکا دادند مبنی بر اینکه ایران را تحت فشار قرار دهید و تحریم کنید! این نامه در مرداد ۱۳۹۴ از سوی مایکل لدین در مجله فوربس منتشر شد. حداد عادل نمایندۀ مردم تهران، متن فارسی آن را در مجلس شورای اسلامی قرائت کرد (ترجمۀ نامه را اینجا بخوانید). از آنجا که مهدی هاشمی مسئول رساندن این نامه به امریکاییها شده بود، نقش پدرش جناب اکبر هاشمی رفسنجانی در مقام نویسندۀ اول تصور میشود.
ماجرا توسط نیکآهنگ کوثر (ضد انقلاب فراری و مقیم کانادا) افشاء شده زیرا مهدی با او تماس گرفته تا به کمک او این نامه به مقامات امریکایی رسانده شود، چنانکه بارها اخبار فراوانی برایش میفرستاده و او در سایت خودنویس منتشر میکرده است. حمایت این روزهای فائزه هاشمی از ترامپ و اصرار او به اینکه سخنانش را از سر خطا نبوده، نشاندهندۀ پشت گرمی این صبیه به راهی است که پدرش آن را گشوده. چنانکه وی همیشه پدرش را صد در صد تأیید و حمایت کرده است.
۶. مخالفت هاشمی با عزل منتظری و اصرار شدید او به حضرت امام برای بازنگری در این تصمیم، نهایتاً منجر شد به اینکه متن نامۀ حضرت امام در رسانهها منتشر نشود (نامۀ عزل منتظری، ۶ فروردین ۱۳۶۸). این نامه نهایتاً در آبان ۱۳۷۶ که منتظری علیه رهبر معظم انقلاب سخنرانی کرد، منتشر شد و جناب هاشمی همان روزها، نقش خود در سانسور این نامه را در خطبههای نماز جمعه بازگو کرد.
۷. یکی از دلایلی که هاشمی به عنوان فرماندۀ جنگ به امام تحمیل کرد، نداشتن سلاح کافی و تجهیزات مدرن بود. حضرت امام برای پذیرش قطعنامه، از اصطلاح «جام زهر» استفاده کرد که مقصود او چندان فهم نشد. اما اصطلاح جام زهر، یک تعبیر برای اشاره به «خیانت خواص» است که در ادبیات جهان نیز کاربرد دارد. دشمن خارجی، تیر میاندازد اما دشمن داخلی، جام زهر پیشکش میکند.
۸.. نماد انتخاباتی روحانی یک «کلید» بود. رابرت مکفارلین نیز به طور کاملاً تصادفی، یک کیک به شکل کلید، از طرف ریگان برای مسئولان آورده بود. جالب توجه اینکه جناب روحانی، نگاهش تماماً به بیرون از ایران بود و کلیدش را فقط برای باز کردن همان قفل رابطه با امریکا مصروف کرد.
۹. توصیفات هاشمی، فرزندانش و حسن روحانی از خودشان به عنوان «اعتدالیون»، با گزارش فوق همخوانی دارد.
۱۰. تجدید نظرطلبی جناب هاشمی در مسائل اصلی انقلاب، بارها ابراز شده است؛ از پشیمانی در تسخیر لانه جاسوسی، [۸] تا سعی در حذف شعار مرگ بر امریکا، که از همان ابتدای رئیس جمهور شدنش صدای افرادی چون محتشمیپور را در آورد (سایت دیپلماسی ایرانی گزارشی از سند ویکی لیکس، ۳ اسفند ۱۳۹۵)، حتی اینکه در این اواخر در صدد حذف رهبر معظم انقلاب و سپردن مسئولیت به شورای رهبری بود (مصاحبه انصاف نیوز با فائزه هاشمی، ۲۰ دی ۱۳۹۹) در حالیکه خود او در مجلس خبرگان، نقش مهمی در رساندن آیت الله خامنهای به رهبری داشت. در واقع او شهادتی از حضرت امام داشت مبنی بر اینکه آیت الله خامنهای را شایسته این مقام میداند و آن را کتمان نکرد. و ما از این جهت، سپاسگزار او هستیم.
آیا ایران میتواند با امریکا دوستی کند؟
طبق آنچه غلامعلی رجایی میگوید، اکبر هاشمی معتقد بود که ما از مذاکره با امریکا هیچگاه ضرر نمیکنیم (سایت جماران، ۱۹ آبان ۱۳۹۹). این تصور کاملاً اشتباه است. زیرا از شیطان نمیتوان امید خیر داشت، مگر اینکه همجنس او باشید. نامۀ رهبران جنبش سبز به امریکا برای تحریم دولت احمدینژاد، بیش از همه یقۀ خود آنها یعنی دولت حسن روحانی را گرفت. دولت خاتمی که با شعار مذاکره و گفتوگوی تمدنها به میدان آمد، توسط جورج بوش «محور شرارت» نامیده شد.
به هر حال باید واضح شده باشد که اگر زمانی بیاید که ما از دشمنی با امریکا دست برداریم، آنها از ما دست برنخواهند داشت مگر اینکه ما را مانند خودشان، کافر کنند. در این مورد آیات قرآن، روشنگر و واضح هستند. با این مشعل میتوان حق و باطل را شناخت و به طور صحیح عمل کرد.
امریکاییها عملاً سیاستهای یهودیان پشت پرده از قبیل مایکل لدین را اجرا میکنند. دشمنی یهود با دین خدا، از صدر اسلام تاکنون جاری و پیوسته بوده است. چون آنها تورات و انجیل را به نحوی تحریف و بیاثر کردند که بتوانند در دنیا به هر نحوی که دوست دارند، زندگانی کنند و چیزی مانع آنها نباشد. این نقشه را برای دین اسلام هم کشیدند و متأسفانه توانستند مسیر خلافت را تغییر دهند و احادیث پیامبر را نابود کنند. به لطف خدا آن احادیث توسط امام باقر و امام صادق بازگو و مکتوب شدند. و ان شاء الله به زودی، حضرت صاحب الزمان خلافت رسول اکرم را به جای خود بازخواهند گرداند.
|در همین باره بخوانید:
| ماجرای بزرگترین دروغهای تاریخ
مهمترین تحریف در تورات و انجیل، این است که با تغییر نام ذبیح از اسماعیل به اسحاق، پیامبر آخر را از قوم یهود جلوه دادند. بنابراین، یهودیان مدعی شدند که پیامبر آخر هنوز نیامده و مسیحیان ادعا کردند که آن پیامبر، همین حضرت عیسی بوده که باید دوباره به جهان برگردد. در حالیکه علمای یهودی و مسیحی کاملاً به این حقیقت واقف هستند که آخرین پیامبر، از نسل فرزند ارشد حضرت ابراهیم یعنی اسماعیل(ع) است. و او کسی نیست جز حضرت محمد رسول الله، چنانکه نام مبارک او را با هفتاد وصف در تورات و انجیل مییابند.
|در همین باره بخوانید:
| پیامبر اسلام(ص) در کلام سلیمان(ع)
دشمنی علمای یهود با اسلام حقیقی، کاملاً آگاهانه است و مرض آنها قابل درمان نیست. علت دوستی برخی کشورها و مذاهب اسلامی با یهود نیز به همین سبب است که توانستهاند از قرنها قبل در آنها نفوذ کرده و به قدر کافی، جعل و تحریف در مذهبشان وارد کنند. اما در مورد خاندان سعودی ماجرا تفاوت دارد. آنها خودشان از نسل یهودیان حجاز هستند و اسلام آنها نیز از سر نفاق است.
قرآن به ما خبر میدهد که دشمنترین دشمنان ما مسلمانان، یهود هستند (مائده/ ۸۲). بیش از ۱۰ سال قبل یک قبیله در اردن با تفکر کردن در این آیه، تغییر مذهب داده و شیعه شدند. چون به این نتیجه رسیده بودند که مذهب حق در میان مسلمانان، همان است که یهود با آنها دشمنی میورزد؛ یعنی شیعه دوازده امامی. ای کاش همین مقدار عقل و ایمان در برخی رؤسای جمهور وجود داشت که نخواهند آیات قرآن را دوباره امتحان کنند.
به سخن قرآن کریم گوش بسپاریم و در صدد راضی کردن یهود و دنبالچههای آنها نباشیم. وگرنه به مصیبتی که در انتهای این آیه آمده، دچار خواهیم شد؛ چه اینکه الان دچار شدهایم.
وَ لَن تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إنَّ هُدَ ی اللهِ هُوَ الْهُدَ ی وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِن وَلِیٍّ وَ لاَ نَصِیرٍ (بقره/ ۱۲۰)
هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو: راهی که خدا بنماید به یقین راه حق، فقط همان است. و بعد از آنکه طریق حق را دریافتی اگر از میل و خواهش آنها پیروی کنی، دیگر از سوی خدا یار و یاوری نخواهی داشت.
** تحقیق و تألیف: امیر اهوارکی
[۱]. دستور قرآن به مقاتله با سران کفر، بدان علت است که آنها حتی به عهد و سوگندشان وفادار نیستند. و این دقیقاً یکی از پیشگوییهای خداوند تعالی است که ما در توافقنامه برجام، صدق آن را مشاهده کردیم. نه تنها ترامپ، بلکه دولت اوباما نیز برجام را نقض میکرد. رهبر معظم انقلاب نیز در به این آیه احتجاج کردهاند (۳۰ خرداد ۱۳۹۷). پس به حقانیت قرآن ایمان آوریم:
وَ إن نَکَثوا أیمانَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وَ طَعَنوا فی دینِکُم فَقاتِلوا أئِمَّةَ الکُفرِ، إِنَّهُم لا أیمانَ لَهُم لَعَلَّهُم یَنتَهونَ (توبه/ ۱۲). و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و دین شما را مورد طعنه قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید، چرا که آنها پیمانی ندارند؛ شاید (با شدّت عمل) دست بردارند!
[۲]. این خاطره تکاندهنده از برخی از اسرای ایرانی در عراق نقل شده است. مسئولان صلیب سرخ از تکتک اسرای ایرانی میپرسید که آیا شکنجه شدهاند یا نه. نوبت که به سید علیاکبر ابوترابی رسید، سکوت کرد و چیزی نگفت. بعد از رفتن آنها، مسئول شکنجه از او پرسید که چرا چیزی نگفتی؟ ابوترابی گفت: ما هر دو مسلمان هستیم، نباید به اهل کفر شکایت ببریم. این رفتار حجت الاسلام ابوترابی، برگرفته از آیۀ ۶۰ سورۀ نساء است که مسلمانان را از تحاکم به طاغوت منع کرده است. خدایش بیامرزاد و با اجداد طاهرینش محشور کناد.
[۳]. منوچهر قربانیفر با نام اصلی سوزنی، متهم به عضویت در ساواک، قبل از انقلاب مدیر یک شرکت کشتیرانی بود که صاحبانش امریکایی ـ اسرائیلی بودند. او بعد از کودتای نوژه از ایران گریخت. بعد از افشای اخبار مکفارلین به بیت آقای منتظری، ارتباطات پنهان سید مهدی هاشمی با ساواکیها علن شد؛ کسی که پیش از انقلاب، آیت الله شمسآبادی را به قتل رسانده بود. در نهایت، در آبان ۱۳۶۷ پس از محاکمه در دادگاه انقلاب، اعدام گشت.
ظاهراً همه چیز با قربانیفر، شروع شده است. او، واسطۀ اولین قرار در پاریس هم بود. امریکاییها به کنگرلو خبر میدهند که قصد دارند برخی از مقامات خود را به ایران بفرستند و او موضوع را به مقامات ایرانی اطلاع میدهند. بعد از چندی، مکفارلین به ایران میآید و بقیه ماجرا. کنگرلو از قربانیفر به عنوان یک میهنپرست یاد میکرد. به هر حال بنا به مصاحبۀ روزنامه جمهوری اسلامی با او، قربانیفر در همان دهۀ ۱۳۶۰، چند بار به تهران آمده و با برخی مسئولان اطلاعاتی مانند علی یونسی همکاری کرده است (روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۹ دی ۱۳۹۳).
[۴]. علی هاشمی بهرمانی متولد ۱۳۴۰، برادزادۀ اکبر هاشمی رفسنجانی است. پدر او به نام قاسم، در سال ۱۳۴۴ درگذشت و او در نزد عمویش اکبر بزرگ شد و تربیت یافت. او در سال ۱۳۶۵، دانشجوی زمینشناسی دانشگاه شهید بهشتی بود و برای معالجۀ چشم به اروپا رفته بود که به تور امریکاییها افتاد و بارها برای ابلاغ پیام واسطه شد بدون اینکه حتی زبان انگلیسی بلد باشد.
[۶]. اشاره است به دیدار مسئولان کشور در روز دوم شهریور ۱۳۶۵ (عید غدیر ۱۴۰۶ ق.) با امام خمینی که آن حضرت، افرادی را که در ادامۀ جنگ تحمیلی کارشکنی میکردند مانند کسانی دانست که حکمیت را بر حضرت امیر(ع) تحمیل کردند (صحیفۀ امام، ج ۲۰، ص ۱۱۱ تا ۱۲۱). و ظاهراً همینطور هم شد. فرماندگان جنگ کمتر از دو سال بعد، حضرت امام را مجبور کردند که قطعنامه شورای امنیت را بپذیرد. امام از این تحمیل، با رمز «جام زهر» یاد کرده است.
[۷]. در آوریل ١٩٨۶ امریکا به تلافی یک بمبگذاری در برلین غربی که جان شهروندان ایالات متحده را گرفت، لیبی را بمباران کرد.
[۸]. محمد هاشمی رفسنجانی (سایت الف، ۱۰ مهر ۹۹): آقای هاشمی هیچوقت بیان درستی از این مسئله [تسخیر سفارت امریکا] نمیکرد و با اصل قضیه مخالف بود و میگفت باید تشنجزدایی انجام شود و روابط بر این پایه باشد. این جمله را آقای هاشمی همیشه میگفت و استراتژیاش در دوران ریاست جمهوری نیز همین بود. و همچنین سخن فائزه هاشمی (انصاف نیوز، ۲۰ دی ۱۳۹۹): پدرم میگفت که گرفتن سفارت آمریکا عمل اشتباهی بوده...