حجت الاسلام والمسلمین منتجب نیا از حامیان سرسخت مهدی کروبی می باشد که هم در سال 84 و هم در سال 88 به وی رای داده است و به عنوان قائم مقام مهدی کروبی در حزب اعتماد ملی فعال بوده است.وی از روحانیون مشهور اصلاح طلب می باشد که در تمامی 5 سال اخیر از مواضع مهدی کروبی دفاع نموده است و همچنان معتقد است در سال 88 وقایع ناخوشایندی روی داد که می شد از وقوع آنها جلوگیری کرد اما اینگونه نشد.به همین مناسبت و برای بررسی مواضع وی در یک روز خرداد ماه به منزل ایشان رفتیم و نظرات و روایات وی از انتخابات سال 88 و 92 را جویا شدیم.مصاحبه ای که در ادامه از نظر شما می گذرد مختصری از 2 ساعت مصاحبه با رسول منتجب نیا می باشد.این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره منتشر شده است و بخش هایی از آن در مستند روزهای خرداد مورد استفاده قرار گرفته است.
حاج آقای منتجب نیا به نظر شما چه اتفاقی در سال 88 رخ داد که انتخابات ریاست جمهوری آن سال تبدیل به یک انتخابات جنجالی شد؟
انتخابات سال 88 دارای زمینه ها و شبهه هایی بود که ریشه آن در سال 84 شکل گرفته بود و ما به انتخابات سال 84 نیز معترض بودیم و اعتراض خود را نیز اعلام کرده بودیم.آقای کروبی نیز در همان سال 84 به صورت علنی اعتراضات خود را بیان کرده بودند و با دلیل و استدلال آن ها را عنوان کردند.با یک چنین فضایی بود که وارد انتخابات سال 88 شدیم.در سال 88 هم تحریکات آقای احمدی نژاد باعث شد تا حاشیه های فراوانی به وجود بیاید.از آن مناظره های جنجالی گرفته که ایشان بسیاری از افراد همانند آقای هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و غیره را متهم به فساد کردند تا توهین های ایشان به کاندیداهای رقیب که باعث شد فضای انتخابات سال 88 متفاوت شود.وقایع روزهای قبل از انتخابات هم تاثیر زیادی در به جنجال کشیده شده انتخابات آن سال داشت.
به نظر شما چرا اقای کروبی معتقد به تقلب در انتخابات سال 88 بودند؟
ما عصر روز انتخابات در ستاد آقای کروبی نشسته بودیم و انتخابات ادامه داشت که خبر رسید روزنامه کیهان تیتر اول خود را پیروزی آقای احمدی نژاد قرار داده است و برخی از خبرگزاری ها همانند خبرگزاری فارس و ایرنا هم خبر پیروزی آقای احمدی نژاد را اعلام کرده اند.البته خبر رسید که آقای محمدی گلپایگانی از دفتر رهبری با روزنامه کیهان تماس گرفته اند و تذکر داده اند که تیتر خود را اصلاح کنند اما در هر صورت این اتفاقات رخ داده بود و همه را نگران کرده بود.من فردای روز انتخابات که شنبه بود بسیار نگران آقای کروبی بودم و می دانستم که ایشان ناراحت است برای همین به منزل ایشان رفتم.دیدم آقای کروبی به شدت آشفته است و رو به من کرد و پرسید فلانی یعنی من 300 هزار رای دارم؟گفتم نه قطعا این رای شما این نیست و بعد به ایشان گفتم ببینید حاج آقای کروبی من یک برداشتی از این اعلام نتایج دارم که به شما می گویم.شاید شما خوشتان نیاید و بعد به ایشان گفتم من برداشتم این است که آقایان می خواهند بگویند آشیخ مهدی کروبی شما عمر سیاسیتان به پایان رسیده است و پرونده شما را بگذارند زیر بغلتان و بگویند بروید خانه بنشینید.بالاخره این چیزی بود که از اعلام نتایج برداشت می شد.
خوب به نظر شما دلیل بحث تقلب چه بود؟استدلالاتی که مطرح می شد چه چیزهایی بودند؟
ببینید در سال 84 مرحله اول که رای آقای کروبی اعلام هم شد ایشان چیزی در حدود 5 میلیون و 70 یا 80 هزار رای داشتند که تازه در آن زمان آقای کروبی به آن هم معترض بودند و اعتقاد داشتند رای ایشان بیشتر بوده اما اعلام نشده است.اگر ما معیارمان را همین رای اعلام شده قرار دهیم هیچ دلیلی وجود نداشت که در 4 سال رای ایشان از 5 میلیون رای به 300 هزار رای برسد.آن آرا تازه برای زمانی بود که ایشان به صورت انفرادی و مستقل در انتخابات شرکت کرده بودند و حزب اعتماد ملی نیز تاسیس نشده بود.در سال 84 و بعد از انتخابات حزب اعتماد ملی هم تشکیل شده بود که حزبی قوی و فراگیر در سطح کشور بود که اگر اعضای این حزب با خانواده های خود می خواستند در انتخابات شرکت کنند و به آقای کروبی رای دهند بیش از 300 هزار رای می شد.دلیل بعد روند اعلام نتایج بود که غیر طبیعی و غیر منطقی بود و به همین دلیل اعتراضات زیادی را همراه خود کرد.ما در برخی از شهرها، آرای اعلام شده ای را داشتیم که بیش از 100 درصد واجدین شرایط در آن شهر و منطقه بوده است.روند اتفاقات بعد از انتخابات و برخورد با اعتراضات نیز نشان داد که برنامه ریزی صورت گرفته است تا انتخابات به گونه دیگری رقم بخورد.
نظر شما درباره نقش آقای احمدی نژاد در اتفاقات بعد از انتخابات چیست؟برخی ها معتقد هستند که ایشان در تحریک بخشی از مردم بعد از انتخابات سال 88 بسیار موثر بوده اند.
بله همین طور است.صحبت های ایشان در آن ایام بسیار تحریک کننده بود.مانند سخنرانی ایشان در میدان ولیعصر(عج) که مخالفین خودشان را خس و خاشاک خطاب کردند و آنها را تهدید کردند همه اینها باعث شد تا مردم تحریک شوند و ما شاهد آن اتفاقات باشیم.
شما ظاهرا در جلسه نماینده کاندیداها با رهبری در 26 خرداد 88 هم حضور داشته اید.چه بحث هایی در آن جلسه مطرح شد.
من روز سه شنبه بود که در دانشگاه بودم، از دفتر رهبری با من تماس گرفتند و گفتند حضرت اقا با شما و عده ای از اعضای ستاد آقای کروبی کار دارند و امروز عصر تشریف بیاورید دفتر رهبری.من هم سریع کارهای خودم را جمع و جور کردم و با همان دوستان ستاد آقای کروبی رفتیم به طرف دفتر رهبری و گمان هم می کردیم که فقط ما حضور داریم.بعد که به دفتر رهبری رسیدیم دیدم از ستادهای دیگر کاندیداها هم حضور دارند.
از ستاد آقای کروبی چه افرادی بودند؟
بنده بودم و حاج خانم کروبی و آقای خباز و آقایان الویری و نجفی.از ستاد آقای موسوی هم آقای زنگنه و محمد رضا بهشتی و بهزادیان نژاد و چند نفر دیگر بودند.از ستاد آقای رضایی هم آقای دانش جعفری بود و آقای بیادی و از ستاد آقای احمدی نژاد هم چند نفری بودند.از وزارت کشور و شورای نگهبان هم چند نفر حضور داشتند.
رهبری در آن جلسه گفتند که من خودم مدیر جلسه هستم و هر حرفی که دارید مطرح کنید و از ستاد آقای کروبی هم شروع کردند.من شروع به صحبت کردم و خدمتشان عرض کردم که شما می فرمائید اعتراضات را به وزارت کشور و شورای نگهبان اعلام کنید.اولا وزارت کشور که خود متهم اصلی و ردیف اول است.از شورای نگهبان هم که اشاره کردم به آقایان کدخدایی و صادق لاریجانی که از 12 نفر عضو شورای نگهبان 7 نفر از یک کاندیدای خاص حمایت کرده اند پس اینها نیز بی طرف نمی باشند.
مباحث دیگری هم مطرح شد و ستادهای دیگر هم مباحثی را درباره انتخابات مطرح کردند.در آخر جلسه که رهبری قصد جمع بندی داشتند من یک پیشنهادی داشتم و عرض کردم از طرف تمامی ستادهای کاندیداها یک نفر حضور داشته باشد و از طرف وزارت کشور و شورای نگهبان هم یک نفر حضور داشته باشد و در یک کمیته ای به تخلفات انتخاباتی رسیدگی کنند و همه این ها حق رای هم داشته باشند تا به انتخابات رسیدگی کنند و به هر نتیجه ای که رسیدند آن را اعلام کنند.رهبری نیز از این پیشنهاد خوششان آمد و فرمودند که پیشنهاد خوبی است اما دیگر پیگیری نشد و این طرح هم به سرانجامی نرسید و جلسه هم بدون نتیجه گیری خاصی به پایان رسید.
در آخر همان هفته نماز جمعه ای توسط رهبری در دانشگاه تهران اقامه شد.نظر شما درباره نماز جمعه رهبری در 29 خرداد 88 چه بود؟
بالاخره ما رهبری را به عنوان فصل الخطاب در جامعه قبول داریم و به همین دلیل هم من به دوستان گفتم از آنجا که رهبری فصل الخطاب هستند و باید سخنان ایشان اجرا شود پس ما هم دیگر به اعتراضات ادامه ندهیم.رهبری هم بالاخره با دلایل خودشان آن حرف ها را در نماز جمعه مطرح کرده بودند.بنده هم بعد از آن ایام دیگر اعتراضات را پیگیری نکردم اما برخی از دوستان مواضع و اعتراضات خودشان را ادامه دادند.
حال به سال 92 بیاییم.به نظر شما چطور شد که در سال 92 آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسیدند و این بار دیگر بحث تقلب مطرح نشد.
من معتقد بوده و هستم که زمینه انتخابات 92 را خود دولت احمدی نژاد گذاشت.بعد از آن اختلافات در دولت و بحران های اقتصادی و سیاسی که در کشور به وجود آمد دولت احمدی نژاد وضع دیگری پیدا کرد و در شرایط دیگری قرار گرفت.نظر جامعه هم در این 4 سال یعنی از سال 88 تا 92 دچار تغییراتی شده بود.این را هم نباید فراموش کنیم که فضای انتخابات سال 88 با انتخابات 92 بسیار متفاوت بود.سال 88 آقای احمدی نژاد بود با آن فضای خاص خودش و آقای موسوی بود با آن سابقه و آقای کروبی بود با آن حرف های جنجالی.اما سال 92 آقای دکتر روحانی بودند که همیشه به عنوان فردی میانه رو و آرام شناخته می شدند که روابطشان با دفتر رهبری هم تنظیم شده بود و من با ایشان بسیار کار کرده ام و ایشان را فردی معتدل و میانه رو می دانم.آقای قالیباف و جلیلی هم بودند که مشکل خاصی نداشتند.پس فراموش نکنیم که اساسا فضای انتخابات سال 88 با 92 بسیار متفاوت بود و به همین دلیل هم نتیجه دیگری رقم خورد.
ممنون از زمانی که برای این مصاحبه اختصاص دادید.
موفق باشید.
علی اکبر جوانفکر از افراد نزدیک به دکتر محمود احمدی نژاد در دولت نهم و دهم بوده است که سمت مشاور رسانه ای و همچنین مدیر عاملی خبرگزاری ایرنا و موسسه ایران را در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد در کارنامه خود دارد.به دلیل همین نزدیکی وی به احمدی نژاد و آگاه بودن از فضای سیاسی سال 84 و 88 مصاحبه ای با وی ترتیب دادیم تا روایات او را در مورد سال 88 جویا شویم.مصاحبه ای که در ادامه از نظر شما می گذرد مختصری از 2 ساعت گفتگو و مصاحبه با جوانفکر در دفتر کار وی می باشد که اردیبهشت ماه امسال انجام شده است.این مصاحبه در شماره222 نشریه پنجره منتشر شده است.
شما در سال 84 از نزدیکان آقای احمدی نژاد بودید.به نظر شما چرا در سال 84 آقای احمدی نژاد پیروز انتخابات شدند؟
سال 84 آقای احمدی نژاد گفتمان فراموش شده مستضعفین و محرومان را در جامعه مطرح کردند و نگاه شهید رجایی به قدرت را مطرح کردند و به همین دلیل هم مورد توجه آحاد جامعه قرار گرفت و باعث شد تا ایشان به ریاست جمهوری انتخاب شوند.اما از همان ابتدا این انتخاب به کام برخی ها خوش نیامد و برخی ها دوست نداشتند آقای احمدی نژاد را در قامت رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران ببینند.به همین دلیل از برخی کانال ها به ما خبر رسید که اگر برای پیروزی دکتر احمدی نژاد مردم جشن بگیرند و شیرینی پخش کنند ممکن است عده ای با چاقو و کارد مردم را مضروب کنند.به همین دلیل ما در همان ایام در اطلاعیه ای از مردم خواستیم که جشن پیروزی آقای احمدی نژاد را با سجده شکر در درگاه احدیت برگزار کنند تا اینگونه خطر آسیب رساندن به مردم توسط عده ای که تمایل نداشتند آقای احمدی نژاد را در قامت رئیس جمهور ببینند از بین برود.
چرا برخی ها به قول شما چشم دیدن ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد را نداشتند؟
به دلیل اینکه آقای احمدی نژاد مخالف سیاست های دوران سازندگی و اصلاحات بود و گفتمان اوایل انقلاب اسلامی را مطرح کرده بود.رهبری انقلاب هم گفتمان ایشان را تائید کرده بودند.این به مذاق برخی از سیاسیون خوش نمی آمد.
حال به سال 88 برسیم.انتخابات دهم ریاست جمهوری در شرایطی برگزار شد که گفتمان اکثریت جامعه شرکت در انتخابات بود و آن انتخابات هم یکی از جنجالی ترین انتخاباتی بود که تا به حال در ایران برگزار شده است.به نظر شما چرا انتخابات سال 88 جنجالی شد؟
این باز می گشت به خط مشی سیاسی آقای احمدی نژاد که فضای سیاسی جدیدی را در کشور گشوده بودند و باعث شده بودند که مردم به سیاست نگاه جدیدی را داشته باشند و به همین دلیل بینش مردم نسبت به سیاست عوض شده بود و مردم متوجه شده بودند عده ای نمی خواهند گفتمان مردمی دکتر احمدی نژاد ادامه داشته باشد.به همین دلیل هم مردم به صحنه آمدند تا باز ایشان را انتخاب کنند.سال 88 در واقع صف آرایی مخالفین دکتر احمدی نژاد در مقابل ایشان بود.صف آرایی که گفتمان انقلاب در مقابل گفتمان رفاه زدگان قرار گرفته بود و مردم به گفتمان انقلاب رای دادند.
شما می بینید که دو انتخابات با حد نصاب بالا در زمان آقای احمدی نژاد برگزار شده است.یکی انتخابات دهم ریاست جمهوری با بیش از 85 درصد مشارکت مردم و دیگری انتخابات یازدهم ریاست جمهوری با بیش از 73 درصد مشارکت مردم و این به دلیل همین نگاه تازه ای بود که آقای احمدی نژاد در فضای سیاسی کشور مقابل مردم ایجاد کرد.آقای احمدی نژاد هم با دو رقیب قدر در سال 84 و 88 رقابت کردند.یکی آقای هاشمی رفسنجانی که در دور دوم سال 84 با بیش از 7 میلیون اختلاف رای ایشان را پشت سر گذاشتند و دیگری در سال 88 آقای موسوی که با بیش از 11 میلیون رای هم ایشان را پشت سر گذاشتند.اینها چیز کمی نبود که توسط آقای احمدی نژاد و گفتمان ایشان متحقق شد.
نظر شما درباره مناظره های انتخاباتی آن سال چیست؟به صورت مشخص مناظره آقای دکتر احمدی نژاد با مهندس موسوی.
به نظر من مناظره آقای احمدی نژاد با آقای موسوی در نتیجه انتخابات تا حد زیادی تاثیر داشت و مردم متوجه شدند که در پشت صحنه اردوگاه طرف مقابل چه می گذرد.آقای هاشمی چه نقشی دارند ، آقای خاتمی چه نقشی دارند و چه افرادی در مقابل دکتر احمدی نژاد قرار گرفته اند چه کسانی هستند.در مورد این هم که گفته شد آقای احمدی نژاد چرا اسم برخی از افراد را آوردند مگر ایشان چه گفت؟فقط سوالاتی را مطرح کرد که چیز خاص و جدیدی هم نبود.من یک سوال از شما دارم.اگر نتیجه انتخابات چیز دیگری رقم می خورد و آقای موسوی برنده انتخابات سال 88 می شدند باز آن حرف ها را در مورد مناظره می زدند و باز به سخنان آقای احمدی نژاد گیر می دادند؟مطمئن باشید چنین چیزی نمی شد و اینها صرفا بهانه ای بود تا دکتر احمدی نژاد را تخریب کنند.
نظر شما درباره سخنان و مواضع آقای احمدی نژاد بعد از انتخابات سال 88 چیست؟ایشان یک سخنرانی مشهور در 24 خرداد 88 در میدان ولیعصر انجام دادند که به شدت هم جنجالی شد.
دکتر احمدی نژاد در آن سخنرانی حرف خاصی نزدند و فقط عده ای قلیل که ضد انقلابی هم بودند و اموال مردم را تخریب می کردند مورد خطاب قرار دادند اما متاسفانه با دروغ رسانه ای طوری جلوه داده شد که انگار منظور ایشان حامیان کاندیداهای دیگر است که اصلا هم چنین چیزی نبوده است و آقای دکتر احمدی نژاد هم در همان ایام پاسخ آن دروغگویی ها را دادند.
آن جشن پیروزی میدان ولیعصر هم برای حامیان آقای احمدی نژاد که در سال 84 نتوانستند جشن پیروزی بگیرند خاطره انگیز شد که باز برخی ها دوست نداشتند خوشحالی حامیان دولت وقت و گفتمان انقلاب اسلامی را ببینند و سعی داشتند با آن حرکات شادی مردم را برایشان تلخ کنند.
شما از مشاورین رسانه ای آقای احمدی نژاد در دولت نهم و دهم بودید.پوشش خبری رسانه های دولت در انتخابات سال 88 را چگونه ارزیابی می کنید؟به خصوص خبرگزاری ایرنا.
به نظر من رسانه های دولتی خوب و قابل قبول عمل کردند و شائبه ای انصافا وجود نداشت که بتوان به آن ایراد گرفت.اما فراموش نکنیم که فضای انتخابات سال 88 فضای خاصی بود و مخالفین دنبال هر بهانه ای می گشتند تا بتوانند از آن به نفع خود استفاده کنند.
به عنوان سوال آخر، به نظر شما چرا نتیجه انتخابات سال 92 گونه ای رقم خورد که دولتی مخالف دولت دهم روی کار آمد؟
این بر می گشت به اینکه در سطح وسیعی دولت دهم تخریب شده بود و اتفاقا برخی از کاندیداهای به اصطلاح اصولگرا هم در این تخریب نقش داشتند اما مردم احساس می کردند که آقای روحانی می تواند فرد مفیدی در میان کاندیداهای دیگر باشد و به همین دلیل به ایشان رای دادند.فراموش هم نکنیم که هرگز آقای روحانی دولت دهم را آنقدر که کاندیداهای دیگر تخریب کردند ایشان هرگز تخریب نکردند و به صورت کلی انتقاداتی را مطرح می کردند.
این روزها اکثر نگاه ها به لوزان سوئیس و مذاکرات ایران با 5+1 می باشد تا بعد از 12 سال کش و قوس سرانجام مشخص شود ایا موضوع هسته ای ایران به نقطه حل خواهد رسید یا خیر؟!
در طی این سال ها چهار تیم هسته ای با طرف غربی مذاکره کرده اند که شامل تیم حسن روحانی(82 تا 84) تیم علی لاریجانی ( 84 تا 86 ) تیم سعید جلیلی ( 86 تا 92) که دبیران شورای عالی امنیت ملی بوده اند و تیم جواد ظریف ( 1392 تا 1394 ) که وزیر امورخارجه ایران بوده است می باشد.
اما در این میان نکته کلیدی دید تیم ها نسبت به مذاکرات بوده است که همین حالا نیز مذاکرات را به دو بخش ( دیدگاه سیاسی) تقسیم کرده است.عده ای موافق مذاکرات با غربی ها و دادن امتیاز در مقابل گرفتن امتیازاتی بوده اند که این گفتمان در زمان حسن روحانی و جواد ظریف غالب بوده است و دیدگاه دیگر ایستادگی تام و تمام و ندادن دور و آبنبات گرفتن از طرف مقابل ( ادبیات علی لاریجانی) بوده است که این دیدگاه هم در زمان لاریجانی و جلیلی غالب بوده است.
اما در این میان نگاه محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری پیشین را نباید فراموش کنیم که در ابتدا نگاهی کاملا سفت و سخت نسبت به تحریم ها و قطعنامه های شورای امنیت داشت و آنها را کاغذ پاره ای بیش نمی دانست که هیچ تاثیری در زندگی مردم و اقتصاد ایران ندارد اما در 2 سال آخر ریاست جمهوری خود دیدگاهی کاملا متفاوت اخذ کرد.
شاید گزافه نباشد اگر بگوییم گره خوردن کلاف مذاکرات هسته ای در زمان احمدی نژاد و بعد از او تا حدی به همین تغییر دیدگاه های افراطی و تفریطی وی مربوط بوده است که باعث شد تحریم ها و قطعنامه های شورای امنیت تا حدی در میان مردم و جامعه ایران تاثیر گذار شود.
در ادامه می توانید این دو دیدگاه متفاوت محمود احمدی نژاد در سال 1390 و 1391 به فاصله یک سال را مشاهده نمائید.
برای مشاهده در سایت آپارات نیز می توانید اینجا را کلیک نمائید.
این مطلب را قرار بود حدود 6 ماه قبل بنویسم اما به دلیل مشغله کاری و فکری و اینکه علاقمند بودم با تامل بیشتری بنویسم فرصت نشد تا اینکه این روزها به مناسبت فرا رسیدن سال نو و تعطیلات مربوط به آن ، فرصت بیشتری دست داد تا مطلبی کوتاه در این باره بنویسم.
آقای محسن کدیور که پیش از وقایع سال 1388 از ایران خارج شده و در طی این سال ها در آمریکا سکنی گزیده اند از سال 1389 دست به انتشار مقالاتی در سایت شخصی خود و همچنین سایت جرس زده اند که از جمله آنها می توان نقد برخی از احکام اسلام همانند ساب النبی و ارتداد ( به مناسبت ترور یک نویسنده آذربایجانی به نام رافق تقی) و همچنین مقالاتی که بعدترها تبدیل به کتاب اینترنتی همانند نقد مرجعیت ایت الله خامنه ای و نقد برخورد جمهوری اسلامی با مخالفین روحانی خود همانند آیت الله شریعتمداری شد اشاره کرد.همچنین کتاب دیگری درباب نقد رهبری انقلاب خطاب به آیت الله هاشمی رفسنجانی ( تیر ماه 1389 ) زمانی که ایشان رئیس مجلس خبرگان رهبری بودند داشتند که فرصت نشده است که آن را کامل مطالعه کنم.مجموعه این کتاب ها را نیز تحت عنوان " افضل الجهاد کلمه الحق عند الامام جائر" منتشر کرده اند که نشان از خصومت و دید منفی ایشان نسبت به رهبری آیت الله خامنه ای دارد و متاسفانه این کینه شخصی بر خلاف اظهارات ایشان ، در جای جای مطالب ایشان موج می زند که این نوع نگاه برای یک نویسنده که مدعی دیدگاه منصفانه است متاسفانه مطلقا قابل قبول نیست و پیش از این نیز در ایمیل های خصوصی که با ایشان رد و بدل شده بود به این نکته اشاره نموده بودم.
اما در اینجا قصد دارم به صورت کوتاه به نقد کتاب نفی مرجعیت آیت الله خامنه ای که توسط ایشان در فضای اینترنت منتشر شده است بپردازم.
پیش از این نیز در چند ایمیل پرسش و پاسخ هایی با جناب کدیور داشته ام که متن کوتاه آن در صفحه گوگل پلاس شخصی ام منتشر شده است.
کتاب آقای محسن کدیور دارای چند ضعف استدلالی قابل توجه است که با واکنش هایی نیز مواجه شده است.
مورد اول آن نقل قول مخدوشی است که از قول آیت الله محمد مومن قمی در مورد مرجعیت آیت الله خامنه ای صورت گرفته است که توسط آیت الله مومن در ماه های اخیر تکذیب شده است.نکته قابل تامل اینجاست که آقای کدیور خود نیز این صحبت را از استاد خود مرحوم ایت الله منتظری نقل کرده است که علی القاعده خالی از ایراد در نقل نبوده است.ایت الله مومن در مورد این نقل قول پیش از این گفته بودند:
آیت الله مومن در حاشیه جلسهای در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و در پاسخ به این ادعا به خبرنگار سایت مباحثات گفت: چنین مطلبی که بیان شده و به بنده و آیت الله طاهری خرم آبادی نسبت داده شده است به کلی دروغ است و صدردصد تکذیب میشود.
وی افزود: کاملا کذب محض است که بنده و آیت الله طاهری خرم آبادی در چنین جلسهای حضور داشته باشیم و به عنوان اعتراض آن را ترک کرده باشیم.
گفتنی است آیت الله مومن پیش از مطرح کردن این سؤال تأکید کرد ادعاکنندگان چنین مطالبی شأنیت و صلاحیت نام بردن ندارند و باید از آنان به عنوان ضدانقلاب و معاند تعبیر کرد.
اما از سوی دیگر نگاهی گذرا به اسناد موجود نشان میدهد حضرت آیت الله مومن در همان سال به صورت کتبی اعلام کردند: شهادت میدهم معظم له مجتهدی عادل و جامع الشرایط میباشند.( لینک)
مورد دوم نقل قول آقای کدیور از آیت الله خامنه ای است که ایشان در سال 1367 در قم چیزی به این مضمون از آیت الله خامنه ای در مورد موسیقی شنیده اند که ایشان گفته اند به فتوای آیت الله منتظری عمل شود.اما برای این نقل قول خود سندی ارائه نکرده اند که می توان این نقل قول را در بهترین حال به دلیل خطای در شنیدن و یا ضعف در حافظه و نقل قول دانست.
موارد مشابه دیگری همانند اینکه فردی در سال های ریاست جمهوری ( بدون آنکه اسمی از آن فرد برده شود) آیت الله خامنه ای نقل کرده اند که یکبار با عنوان آیت الله از ایشان نام برده شد اما ایشان فرمودند بنده آیت الله نیستم و حجت الاسلام هستم و در به کار بردن القاب دقت کنید! اما ایشان چند سال بعد و در سال 1369 درس خارج فقه تشکیل داده اند.
این دست از شواهد ارائه دادن ها بدون سند مکتوب و یا تصویری و یا صوتی حقیقتا خالی از فایده و حجت است.
مورد بعد مربوط می شود به حکم ارتداد سلمان رشدی که آقای کدیور اعلام این حکم را پاشنه آشیل فقاهت آیت الله خامنه ای دانسته اند:
آقای کدیور ادعا کرده که آیتالله خامنهای گفتهاند مرتد فطری توبه اش مورد قبول است و چون این حکم مخالف همهی فقها بوده، اشتباه است. در نتیجه، ابراز چنین حکمی از نشانه های عدم اجتهاد ایشان خواهد بود. برای روشن شدن مطلب، قبل از هر امری، بررسی دقیق و فقهی گفتههای آیتالله خامنهای ضرورت دارد.
این مقاله به مناسبت سالگرد تاسیس حزب جمهوری اسلامی در سایت فارس نیوز منتشر شده بود که آن را در اینجا نیز می توانید مطالعه نمائید.
پس از آنکه حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 29 بهمن 1357 اعلام موجودیت کرد و در مدتی کوتاه توانست جمعیتی قابل توجه را به عضویت خود در آورد ، مخالفت ها با این حزب تازه تاسیس آغاز شد.
مخالفین که برخی از آنها اگرچه با نظام تازه تاسیس سیاسی ایران هم مخالف بودند و بالطبع با حزب جمهوری اسلامی هم مخالفت می ورزیدند اما برخی از آنها با رهبری انقلاب و نظام اسلامی موافق بودند اما در رقابت های سیاسی مخالف حزب جمهوری اسلامی دسته بندی می شدند.
اگر بخواهیم مخالفین حزب جمهوری اسلامی را بر بشماریم می توانیم به گروه ها و احزاب ذیل اشاره نمائیم؟
1- بنی صدر و حامیان او
سید ابوالحسن بنی صدر اگرچه از اعضای شورای انقلاب محسوب می شد و به دلیل آنکه فرزند آیت الله بنی صدر روحانی مشهور همدانی بود و در دسته بندی های سیاسی نیز در آن زمان از حامیان امام خمینی در مجلس خبرگان قانونی اساسی محسوب می شد و برای عضویت در حزب جمهوری اسلامی هم دعوت شده بود اما وی این دعوت را نپذیرفته بود و از میانه سال 1358 مخالفت های او با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن آغاز شده بود.
اوج این اختلافات را در انتخابات ریاست جمهوری سال 1358 و مجلس شورای اسلامی و همچنین در وقایع سال 1359 و 1360 باید جستجو کرد.
بنی صدر پس از مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی اختلافات خود با رهبران حزب را آشکار نمود و صف مخالفین درجه اول حزب جمهوری اسلامی قرار گرفت.او حتی در این دسته بندی های سیاسی در مقابل دوست قدیمی خود حسن ابراهیم حبیبی که مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی بود قرار گرفت و پس از پیروزی بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری هر از گاهی سعی می نمود حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن را مورد حملات خود قرار دهد.
ترکیب رای دهندگان به حسن حبیبی در مقطع انتخابات سال 1358 جالب توجه بود.علاوه بر حزب جمهوری اسلامی که رسما از وی حمایت نموده بود ، هم حزبی های سابق حبیبی در نهضت آزادی همانند محمد توسلی(شهردار وقت تهران) نیز از وی حمایت کردند.حتی در آن ایام عبدالکریم سروش از دوستان سابق بنی صدر هم از حبیبی حمایت نموده بود.
بنی صدر در جمله ای تحقیر آمیز مدعی شده بود به جز مسعود رجوی( که رد صلاحیت شد) ، بقیه کاندیداهای ریاست جمهوری دارای بدنه اجتماعی نبوده و نیستند!
2- جنیش ملی مجاهدین(سازمان مجاهدین خلق)
از گروه های مخالف نظام اسلامی و چارچوب های فکری امام خمینی(ره) می توان جنبش ملی مجاهدین وقت و سازمان مجاهدین خلق که بعدترها تبدیل به سازمان شد را نام برد که از روزهای ابتدایی تشکیل حزب جمهوری اسلامی مخالف سرسخت این حزب و رهبران آن بود.آنهایی که روزهای انقلاب را به خاطر دارند حتما به یاد می آورند که رهبران این سازمان تروریستی از همان روزهای ابتدایی شعارهای خود را علیه رهبران حزب به خصوص آیت الله بهشتی سر می دادند و در مراسم ها و تجمعات خود شدیدترین تهمت ها را به دبیر کل حزب جمهوری اسلامی وارد می کردند.اتفاقات 14 اسفند 1359 و ترورهای تابستان سال 1360عمق کینه این گروه از یاران امام (ره) را به نمایش گذاشت و اسنادی که بعدترها آشکار و علنی شد نشان می داد که این گروه سعی در اجرایی نمودن سیاست های دشمنان خارجی جمهوری اسلامی در داخل را داشته است.
این گروه به دلیل نفاق خود ابتدا سعی نموده بود با پنهان شدن در پشت شخصیت آیت الله طالقانی از زبان ایشان رهبران نظام اسلامی و حزب جمهوری اسلامی را مورد تخریب قرار دهد که موفق نشد.شعار آنها در روزهای ابتدایی پس از رحلت آیت الله طالقانی که شعار سر می دادند:"بهشتی ، بهشتی، طالقانی را تو کشتی!" از مشهورترین شعارهای منافقانه آنها علیه دبیر کل مظلوم حزب جمهوری اسلامی بود.
3- خط سومی ها!
جریان موسوم به جریان یا خط سوم گروهی بودند که به ظاهر نه موافق حزب جمهوری اسلامی بودند و نه موافق بنی صدر و به همین دلیل هم نام خط سوم را برای خود برگزیده بودند.این گروه بعدترها در سال 1359 و 1360 ظهور پیدا کرد و برخی از اعضای آن همانند محمد موسوی خوئینی ها که نقش قابل تاملی در برخی از وقایع سال های اول انقلاب داشته است در ابتدا از دوستان شهید بهشتی و اعضای حزب جمهوری اسلامی بوده است و در نگارش اساسنامه حزب جمهوری نیز ایفای نقش نموده بود اما مدت زمان کوتاهی بعد تبدیل به مخالف سرسخت حزب جمهوری اسلامی و شهید بهشتی شد.
از مشهورترین اعضای دیگر خط سوم می توان به مرحوم سید احمد خمینی فرزند امام (ره) اشاره کرد که از منتقدین حزب جمهوری اسلامی در روزهای ابتدایی انقلاب به شمار می رفت اما بعدترها با آشکار شدن چهره منافق بنی صدر مواضع سیاسی خود را اصلاح نمود و به اعضای حزب جمهوری اسلامی نزدیکتر شد.
4- جامعه روحانیت مبارز تهران
در انتخابات سال 1358 ریاست جمهوری جامعه روحانیت مبارز تهران از جمله منتقدین حزب جمهوری اسلامی در آن انتخابات بود و به همین دلیل هم بر خلاف حزب جمهوری اسلامی از کاندیداتوری بنی صدر حمایت کردند.این اختلافات بعدترها به ظاهر کم شد اما تا انتهای فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خرداد 1366 این اختلافات وجود داشت.
فراموش نکنیم مرحوم آیت الله مهدوی کنی دبیر کل این تشکل سیاسی روحانی، بود که در آن سالها از حامیان بنی صدر به شمار می رفت ولی بعدترها تبدیل به مخالف سرسخت بنی صدر و از حامیان شهید بهشتی شدند.
در اصل رهبران اصلی حزب جمهوری اسلامی همانند شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی خود از موسسین جامعه روحانیت مبارز بودند که بعدترها به حزب جمهوری اسلامی رفتند ، اما این رفاقت دیرینه با دیگر اعضای جامعه روحانیت باعث نشده بود تا اختلافات بروز پیدا نکند.
5- جنبش مسلمان مبارز
از گروه های دیگر منتقد حزب جمهوری اسلامی جنبش مسلمان مبارز به رهبری حبیب الله پیمان بود.با آنکه پیمان خود به حزب جمهوری اسلامی دعوت شده بود اما این دعوت را نپذیرفته بود و بعدترها در مناظرات سال 1360 با آنکه در کنار مرحوم شهید بهشتی قرار می گرفت اما اختلافات و مخالفت های وی با حزب جمهوری اسلامی علنی و آشکار بود.بعدترها شاگرد او میر حسین موسوی به حزب جمهوری اسلامی پیوست و همان خط پیمان را در حزب پیگیری می کرد.
6- روشنفکران غیر مذهبی
از دیگر مخالفین سرسخت حزب جمهوری اسلامی می توان به روشنفکران غیر مذهبی همانند اعضای کانون نویسندگان ایران اشاره نمود که اگر چه به ظاهر فعالیت های فرهنگی داشتند اما در اصل فعالیت های سیاسی پر رنگی را انجام می دادند.
از اعضای سرشناس سیاسی آن می توان به سیاوش کسرایی و احمد شاملو اشاره نمود که گرایشات نزدیک به حزب توده داشتند و با حزب جمهوری اسلامی سرسازگاری نداشتند.
7- نهضت ازادی ایران و جبهه ملی
از مخالفین دیگر سرشناس حزب جمهوری اسلامی می توان به اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی ایران اشاره نمود که از بدو تشکیل حزب جمهوری اسلامی با این تشکل انقلابی مخالف بودند.اگر چه روزگاری شهید بهشتی از علاقمندان به نهضت ازادی و رهبران آن بود و با برخی از اعضای آن در شورای انقلاب هم همکار و هم جبهه بودند اما دیری نپائید که اختلافات خود را بروز داد و دوستان قبل از انقلاب تبدیل به منتقدین و مخالفین بعد از انقلاب شدند.
جبهه ملی نیز پس از انتقاد به لایحه قصاص در سال 1358 از طرف حضرت امام مرتد اعلام شدند و از صحنه سیاسی ایران حذف شدند.
8- حزب توده
این حزب از احزاب مارکسیستی دوران بعد از به سلطنت رسیدن محمد رضا پهلوی بود که مورد حمایت شوروی در ایران قرار داشت.حزب توده پس از ماجرای ترور محمد رضا پهلوی در دانشگاه تهران در سال 1327 غیر قانونی اعلام شد امام همواره در دهه 30 و دهه 40 در ایران به صورت زیر زمینی فعالیت می کرد و نقشی مشکوک در ایران داشته است.سال 1357 با پیروزی انقلاب اسلامی اعضای این حزب که در آلمان شرقی و شوروی سکونت داشتند یک به یک به ایران بازگشتند و به دلیل آنکه نورالدین کیانوری از نوادگان مرحوم آیت الله شیخ فضل الله نوری بود و به گمان آنکه می توان با رهبران جمهوری اسلامی رابطه حسنه برقرار نماید به اشاره شوروی دبیر کل حزب توده شد.این حزب در ابتدای انقلاب با جمهوری اسلامی و اعضای حزب جمهوری رابطه به ظاهر خوبی داشت اما پس از وقایع سال 1360 آرام آرام به مخالفین حزب جمهوری اسلامی تبدیل شد تا بهمن ماه 1361 که فعالیت های این حزب در ایران ممنوع اعلام شد و کادر رهبری آن دستگیر شدند.
از مجموع احزاب و گروه های مخالف حزب جمهوری اسلامی می توان به نتیجه گیری کلی دست یافت و آنکه اینکه به جز منتقدین روحانی حزب جمهوری اسلامی که شامل طیف راست و چپ سیاسی در ایران می شدند مابقی مخالفین حزب در اصل مخالفین نظام اسلامی بودند که مخالفت با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن را در اصل مخالفت با اصل نظام می دانستند و سعی در تضعیف کردن آن داشتند.
نکته بعد در مورد اختلافات جامعه روحانیت مبارز تهران با حزب جمهوری اسلامی در مقطع سال 1358 باید این مطلب را مد نظر داشت که بعد از رسوایی بنی صدر عملا موضع بر حق حزب جمهوری اسلامی آشکار شد و جامعه روحانیت مبارز تهران نسبت به قبل تغییر مشی قابل توجهی از خود نشان داد اما خط سومی ها که بعدترها مجمع رحانیون مبارز را تشکیل دادند تا به آخر فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خرداد 1366 از منتقدین و مخالفین حزب جمهوری باقی ماندند و سپس در سال 1367 تشکیلات خود تحت عنوان مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادند.از اعضای این تشکل روحانی که مخالف و منتقد حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن بودند می توان به سید محمد موسوی خوئینی ها ، آیت الله توسلی و امامی جمارانی اشاره نمود.در اصل اعضای دفتر امام خمینی(ره) که در آن زمان از طیف چپ روحانیون محسوب می شدند از مخالفین اصلی حزب جمهوری اسلامی بودند و برخی از کارشناسان سیاسی و مورخین نیز معتقد هستند همین ترکیب دفتر حضرت امام (ره) در مخالفت ایشان با فعالیت های حزب جمهوری اسلامی بی تاثیر نبوده است.
این مقاله به مناسبت بازخوانی حزب جمهوری اسلامی،در شماره 230 نشریه پنجره منتشر شده بود.
روز ۹ خرداد ۱۳۵۸ روزنامه «جمهوری اسلامی»، ارگان حزب جمهوری اسلامی، اولین شماره خود را منتشر کرد.
این در حالی بود که تنها 3 ماه از تاسیس حزب جمهوری اسلامی می گذشت و با این حال حزب جمهوری اسلامی در همین مدت کوتاه توانسته بود صاحب نشریاتی از جمله روزنامه جمهوری اسلامی شود که در 16 صفحه منتشر می شد.
روزنامه کیهان همزمان در خبری با اعلام انتشار روزنامه جمهوری اسلامی در معرفی صاحب امتیاز این روزنامه نوشت: «حزب جمهوری اسلامی در بهمن ماه ۵۷ به وسیله آقایان دکتر بهشتی، هاشمی رفسنجانی، دکتر باهنر، موسوی اردبیلی، خامنهای اعلام موجودیت و فعالیت علنی خود را رسما شروع به کار کرد. این حزب اکنون زیر نظر شورای مرکزی که مرکب از ۳۰ نفر از طبقات مختلف دانشگاهیان، دانشجویان، روحانیون، کارگران، پیشهوران، حقوقدانان و معلمان است رهبری میشود. حزب جمهوری اسلامی بزرگترین ارگان سیاسی کشور است که دارای چندین میلیون عضو بوده و تاکنون توانسته است اقشار وسیع مردم را به خود جذب نماید.»
مدیریت روزنامه «جمهوری اسلامی» با آیت الله سید علی خامنه ای بود که آن روزها عضو شورای انقلاب بودند و اولین سردبیر این روزنامه میرحسین موسوی بود که بعدها در تابستان ۶۰ وزیر امور خارجه شد و به دلیل مشغلههای کار وزارت از فضای روزنامه فاصله گرفت و چندی بعد به نخستوزیری برگزیده شد.
جمهوری اسلامی از روزنامههایی بود که مقالات آن به ویژه در دهه ۶۰ منشأ تحولات بسیاری شد و از آن جمله یادداشتهای میرحسین موسوی سردبیر این روزنامه بود که بارها در فضای سیاسی کشور جنجال به پا کرد. در جریان تلاش حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروههای انقلابی برای برکناری ابوالحسن بنیصدر هم روزنامه جمهوری اسلامی نقش ویژهای ایفا کرد.
در جریان ناآرامیهای اوایل دهه ۶۰ که به شهید شدن متوالی دو دبیرکل حزب جمهوری اسلامی در کمتر از دو ماه منجر شد، فعالیت حزب جمهوری اسلامی محدودتر شد. اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی بود که همزمان ریاست دفتر سیاسی جمهوری اسلامی را برعهده داشت. مسیح مهاجری درباره وظایف دفتر سیاسی میگوید: «ما یک دفتر سیاسی در طبقهٔ هفتم ساختمان روزنامه جمهوری اسلامی واقع در خیابان سعدی داشتیم. رئیس دفتر سیاسی طبق مقررات حزب، دبیرکل حزب بود؛ یعنی آقای بهشتی. دبیر دفتر سیاسی، آقای مهندس میرحسین موسوی بود و اعضای دفتر سیاسیِ هر سال، مؤسسان حزب بودند به اضافه چند نفر از اعضای شورای مرکزی که بنده بودم و آقای زورق (از اعضای روزنامه) و آقای محمدرضا بهشتی و آقای میرمحمدی که همه از اعضای دفتر سیاسی حزب بودیم. اگر کس دیگری هم بود، الان بنده به خاطر ندارم. ما در آنجا بحث میکردیم و مسائل را تحلیل میکردیم و مینوشتیم. تحلیلهای سیاسی را مسوول تشکیلات تهران، شهید جواد مالکی از شهدای هفتتیر، از ما میگرفت و در داخل حزب و به صورت تشکیلاتی توزیع میکرد.»
با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ماه ۶۰، آیتالله بهشتی به همراه بیش از ۷۰ مدیر دولتی و نماینده مجلس عضو حزب به شهادت رسیدند و در پی این واقعه ضربه بزرگی به حزب وارد شد. پس از شهید بهشتی، حجتالاسلام محمدجواد باهنر به دبیر کلی حزب رسید و در کابینه محمدعلی رجایی نخست وزیر شد اما دوران دبیرکلی وی نیز دیری نپایید که در جریان حادثه بمبگذاری هشتم شهریور همان سال در دفتر نخستوزیری بار دیگر چهرههای انقلاب هدف قرار گرفتند و این بار دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و رئیس جمهور وقت به شهادت رسیدند.
سومین و آخرین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، آیتالله سیدعلی خامنهای بود. امام جمعه وقت تهران نیز همچون دو دبیر کل پیشین در سال ۶۰ مورد سوءقصد قرار گرفت اما به جراحت ایشان انجامید. بعد از شهادت گروه بزرگی از اعضای حزب جمهوری اسلامی، اختلافات میان اعضای باقیمانده بالا گرفت. حزب جمهوری اسلامی، در مرامنامه و نیز در کتاب «مواضع ما» دیدگاههای خود را در زمینه سیاست، اقتصاد و فرهنگ شرح داده بود، اما بافت متکثر و بعضاً ناهمگون اعضای حزب، به زودی اختلافاتی را بر سر مسائل سیاسی و اقتصادی به وجود آورد.
این اختلافات به جایی رسید که در خردادماه سال ۱۳۶۶ به دنبال توصیه امام خمینی، توقف کامل فعالیتها و در حقیقت انحلال حزب جمهوری اسلامی اعلام شد. گفته میشد عامل اصلی انشقاق در این حزب تضاد آرا و افکار اعضای حزب پیرامون نوع نگرش اقتصادی در اداره جامعه بوده است. در پی انحلال حزب، روزنامه «جمهوری اسلامی» تعطیل نشد اما در دوره جدید به صورت مستقل، با مدیریت مسیح مهاجری به فعالیتهای خود ادامه داد.
سعید علامیان از اعضای قدیمی تحریریه روزنامه جمهوری اسلامی که از سال 1360 تا اواخر دهه 60 در این روزنامه مشغول به فعالیت بوده است می گوید تیراژ این روزنامه در آن زمان چیزی بیش از 400 هزار نسخه در روز بوده است که بعد از روزنامه کیهان در جایگاه دوم قرار داشته است.دفتر روزنامه جمهوری اسلامی در روزهای بعد از انقلاب تبدیل به محفلی برای عناصر فرهنگی حزب اللهی و انقلابی شد و افرادی همانند قیصر امین پور ، یوسفعلی میرشکاک، سید حسن حسینی ، مرتضی سرهنگی ، هدایت الله بهبودی ، سهیل محمودی و ... در این دفتر رفت و آمدهای فراوانی را داشتند، کسانی که در دهه 70 و 80 تبدیل به عناصر فرهنگی شاخص در انقلاب اسلامی شدند.
روزنامه جمهوری اسلامی در سالهای انتشار از ابتدا تاکنون همواره خود را مدافع اندیشههای امام خمینی معرفی کرده است و از این منظر گاه منتقد جریان سنتی راست شده است و گاه به چپها تاخته است. جمهوری اسلامی هنوز هم هر روز جملهای از امام خمینی را در نیمتای صفحه اول خود به چاپ میرساند تا یادآوری کند که خاستگاهاش کجاست. این روزنامه تنها میراث به جا مانده از حزب جمهوری اسلامی است.
منابع:
روزنامه کیهان، ۹ خرداد ۱۳۵۸
خاطرات بازمانده، حزب جمهوری اسلامی در گفتوگو با مسیح مهاجری، محمدحسین وزارتی
مصاحبه با سعید علامیان ، از اعضای قدیمی هیات تحریریه روزنامه جمهوری اسلامی
سید نظام الدین موسوی در روزهای انتخابات سال 88 مدیر مسئولی روزنامه جوان را بر عهده داشت و چند سال بعد به خبرگزاری فارس رفت و پس از محمد رضا مقدم فر مدیر مسئول این خبرگزاری شد.شنیدن روایت های موسوی نیز از روزهای انتخابات سال 88 خالی از لطف نیست به علاوه اینکه او نیز نکات بدیعی در مورد پاسخ به شبهه تقلب معترضین انتخابات سال 88 برای گفتن دارد.به همین دلیل در یکی از روزهای آذر ماه امسال به دفتر او در خبرگزاری فارس رفتیم و مصاحبه ای با وی انجام دادیم که در ادامه از نظر شما می گذرد.لازم به ذکر است که متن این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره منتشر شده است و بخشی از این مصاحبه در مستند روزهای خرداد مورد استفاده قرار گرفته است.
آقای موسوی شما در سال 88 مدیر مسئول روزنامه جوان بودید و درگیر فضای انتخابات سال 88 هم بودید.سال 90 به مدیر مسئولی خبرگزاری فارس انتخاب شدید و در این خبرگزاری مشغول شدید.به نظر شما چرا در سال 88 رسانه های حامی گفتمان انقلاب اسلامی مورد هجمه رسانه های معاند قرار گرفتند؟
خوب این طبیعی است که رسانه های معاند تمایل ندارند فضای خبر و خبررسانی در اختیار رسانه های انقلاب اسلامی باشد و تمایل دارند انحصار خبری در دست آنها باشد.سال 88 هم به شدت بر روی همین موضوع کار می کردند که بتوانند فضای خبررسانی را در اختیار داشته باشند و نگذارند که صدای رسانه های انقلابی همانند خبرگزاری فارس به مردم برسد.
شبهه ای در همان ایام مطرح شد مبنی بر اینکه خبرگزاری فارس در عصر انتخابات 22 خرداد 88 خبر پیروزی آقای احمدی نژاد را منتشر کرده است.به نظر شما چقدر این شبهه وارد بود؟
من در آن ایام در خبرگزاری فارس مشغول نبودم و برادر عزیزم جناب آقای مقدم فر مسئولیت خبرگزاری فارس را بر عهده داشتند.اما اگر شما به همان تاریخ و ساعت مراجعه کنید میبینید که اولا فارس خبر پیروزی اقای احمدی نژاد را منتشر نکرده است بلکه گفته با توچه به برآوردها و اطلاعات رسیده یکی از کاندیداها با گفتمان عدالت محوری در دور اول به پیروزی می رسد.ثانیا این امر طبیعی است که خبرگزاری ها در مورد انتخابات اطلاع رسانی می کنند و اطلاعاتی که به دستشان می رسد را منتشر می کنند و در همه جای دنیا هم این معقول و متداول است.ثالثا خبرگزاری فارس با توجه به اطلاعات ستاد انتخابات وزارت کشور و کانال های خبری خود آن خبر را منتشر کرده است.در آخر هم نکته قابل توجه این است که این خبر همچنان در فارس وجود دارد و بر خلاف آنکه برخی ها می گفتند خبرگزاری فارس سریعا آن خبر را حذف کرد اصلا این طور نبود و آن خبر به دلیل درست بودن و بدون مشکل بودن همچنان در سایت خبرگزاری فارس قابل دسترسی است.
عملکرد خبرگزاری فارس را در سال 88 چگونه ارزیابی می کنید؟
شخصا معتقدم خبرگزاری فارس و بدنه خبرگزاری فارس در سال 88 به خوبی توانست در مقابل هجمه رسانه های معاند ایستادگی کند و خط رسانه ای آنها بشکند و اجازه ندهد جنگ روانی آنها به پیش برود.از این نظر فارس عملکرد قابل قبولی را دارد.
شما این را در نظر بگیرید که آقای موسوی همان شب انتخابات ساعت 11 شب مصاحبه ای را ترتیب دادند و خود را پیروز انتخابات اعلام کردند و سایت ها و رسانه های همسو با ایشان هم به سرعت این خبر را در جامعه پمپاژ کردند و مدعی شدند که آقای موسوی برنده انتخابات است و اگر نتیجه دیگری اعلام شود پس حتما تقلب شده است! حال اگر فارس و رسانه های حامی گفتمان انقلاب اسلامی خوب عمل نمی کردند و اطلاعات را برای مردم مخابره نمی کردند ممکن بود چه اتفاقی بیفتد؟آیا آقای موسوی و ستاد ایشان در عملکرد منفی خود موفق نمی شدند و جامعه را بیش از آن چیز که دیدیم دچار التهاب و ضرر نمی کردند؟این نقش مثبت رسانه های حامی گفتمان انقلاب بود که در سال 88 اجازه ندادند دشمن بیشتر بتواند در برنامه های خود موفق باشد.
در آخر به نظر شما چرا اتفاقات سال 88 رقم خورد و چرا برخی از رسانه های تا هفته های بعد از انتخابات خط رسانه ای مشخصی را در قبال آن حوادث نداشتند و صرفا راوی بودند؟
ببینید این برمی گشت به این نکته که دشمن ماه ها بود که بر روی انتخابات سال 88 کار می کرد.شما اطلاع دارید که بی بی سی فارسی فقط چند ماه قبل از انتخابات سال 88 راه اندازی شد و هدف آن در مقطع زمانی سال 88 انتخابات آن سال و به جنجال کشیدن آن بود.به علاوه اینکه رسانه های داخل کشور هم شاید گمان نمی کردند بعد از انتخابات سال 88 آن اتفاقات رخ دهد و سرانجام آن نیز به کجا می رسد و برای همین تا روزها بعد از انتخابات همچنان خط رسانه ای مشخصی را در قبال وقایع سال 88 نداشتند و نمی دانستند چگونه باید موضع گیری کنند.سال 88 هم برای ما درس های زیادی به همراه داشت که از برنامه های دشمن غفلت نکنیم.
ممنون از فرصتی که برای مصاحبه در نظر گرفتید.
موفق و پیروز باشید.
سید محمد علی ابطحی از چهره های شناخته شده تر اصلاح طلبان برای جامعه جوان ایرانی است.این هم به لطف حضور فعال وی در شبکه های اجتماعی است و همچنین وبلاگ مشهوری که وی تا خرداد 88 هر روز در آن مطلب می نوشت و تبدیل به مشهور ترین وبلاگ یک فعال سیاسی اصلاح طلب شده بود.محمد علی ابطحی در دوران اصلاحات در مقطعی معاون پارلمانی و رئیس دفتر سید محمد خاتمی بوده و همچنین عضو فعال مجمع روحانیون مبارز می باشد که در سال 88 در ستاد مهدی کروبی عضویت داشت و از نزدیک در جریان وقایع انتخابات سال 88 بوده است.
وی چند روز بعد از انتخابات سال 88 بازداشت شد و چند ماه بعد از زندان آزاد شد و حرف های فراوانی از روزهای انتخابات سال 88 برای شنیدن دارد.به همین مناسبت به دفتر وی رفتیم تا روایت او از انتخابات سال 88 ریاست جمهوری را بشنویم.لازم به ذکر است که این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره منتشر شد و بخشی از این مصاحبه در مستند روزهای خرداد استفاده شده است.
آقای ابطحی سال 84 فردی در انتخابات ریاست جمهوری پیروز انتخابات شد که شاید کمترین حدس ها درباره پیروزی وی مطرح بود.به نظر شما چطور شد که آقای احمدی نژاد در انتخابات آن سال به پیروزی رسیدند و در دوره 4 سال اول دولت ایشان چه اتفاقاتی افتاد که اصلاح طلبان به این نتیجه رسیدند که نباید بگذارند آقای احمدی نژاد برای بار دوم به ریاست جمهوری برسد.
سال 84 به نظر من به دلیل تفرقه اصلاح طلبان بود که فردی همانند آقای احمدی نژاد توانست به ریاست جمهوری برسد.ببینید بنده معتقدم اگر از 4 کاندیدای اصلاح طلبان که آقایان معین و مهرعلیزاده و کروبی و هاشمی رفسنجانی بودند یک نفر از آنها همانند آقای مهرعلیزاده مثلا از انتخابات کنار می کشیدند و رای آن یک فرد در سبد کاندیداهای دیگر قرار می گرفت آقای احمدی نژاد هیچگاه به پیروزی نمی رسیدند و این اتفاقات 8 سال دوران آقای احمدی نژاد هرگز رخ نمی داد.همچنین من معتقدم که در سال 84 جامعه صدای متفاوتی را می خواست که برخی از سیاستمداران ما این را متوجه نشدند و باعث شد که آقای احمدی نژاد با کمی هوشمندی این موضوع را متوجه شوند.آسیب های 4 سال اول دولت آقای احمدی نژاد و آن پوپولیسمی هم که ایشان مروج آن در جامعه بود باعث شد تا اصلاح طلبان برای آینده کشور احساس خطر کنند و به همین دلیل تلاش نمایند تا از طریق انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نگذارند که آقای احمدی نژاد دوباره رئیس جمهور شوند.
سال 88 موضوع اصلی که باعث اتفاقات بعد از انتخابات شد بحث تقلب در انتخابات بود.خود شما هم در آخرین پستی که قبل از بازداشت در وبلاگ خودتان منتشر کردید به همین موضوع تقلب پرداختید.دلیل بحث تقلب در انتخابات سال 88 چه بود؟
سال 88 به نظر من مجموعه اتفاقاتی باعث این شد که بحث تقلب و شائبه هایی در این زمینه مطرح شود.اول بحث هایی بود که آقای احمدی نژاد همان ایام مطرح کردند که معروف ترین آن در مناظره با آقای مهندس موسوی بود و به اقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری نسبت هایی را دادند اما با ایشان برخورد نشد و حتی به آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری نیز اجازه پاسخ دادن در تلویزیون، داده نشد.نکته بعد بحث بی طرف نبودن برخی از اعضای شورای نگهبان بود که از آقای احمدی نژاد صریحا حمایت می کردند که این بسیار جای بحث داشت.نکته بعدی هم خبر خبرگزاری فارس بود که عصر انتخابات اعلام کرده بودند آقای احمدی نژاد با نسبت بسیار بالا برنده انتخابات شده اند.تمامی اینها شبهاتی را ایجاد کرد که به نظر من منجر به اتفاقات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بود.به علاوه اینکه من شتاب زدگی را بدترین آفت انتخابات سال 88 می دانم.شتاب زدگی و دستپاچگی که باعث شد انتخابات آن سال به آن وضع کشیده شود.
فیلمی از شما در مستند "بیست و چندم خرداد" پخش شد که در آن شما به اقای کروبی گفتید که خبرگزاری فارس و ایرنا پیروزی آقای احمدی نژاد را اعلام کرده اند.این فیلم هم برای همان شب انتخابات است.ما در مصاحبه با مسئولین و معاونین وقت خبرگزاری فارس و ایرنا دلیل این خبر زدن را جویا شدیم که آنها کانال های خبری ویژه خود و همچنین نظر سنجی ها را برای دلیل این خبر زدن مطرح کردند.نظر شما چیست؟
ببینید این که سایت هایی همانند فارس و ایرنا که متعلق به نهادهای حکومتی هستند خبری را بزنند که در روند انتخابات تاثیر گذار است اصلا چیز عادی نیست.این ها سایت های معمولی نبودند که آن خبر را منتشر کنند و بعد بگویند بر اساس نظر سنجی ها این خبر را منتشر کردیم.بعد هم به نظر من آن کسی که اول موضوع را شروع می کند او مقصر است اتفاقا.آقای مهندس موسوی هم چند ساعت بعد از انتشار این خبر ، مصاحبه ای را انجام دادند و خود را برنده انتخابات معرفی کردند که من به آن مصاحبه هم نقد دارم.اما آن فردی که اول دعوا را شروع می کند آن فرد مقصر است.به نظر من این دلایل اصلا دلایل منطقی و درستی هم برای انتشار خبر پیروزی آقای احمدی نژاد در عصر انتخابات نیست.
به نظر شما دلایل آقایان کروبی و موسوی برای اعتراض به نتیجه انتخابات و ادامه دادن آن موضوع ماه ها بعد از انتخابات چه بود؟
چون این مستند ، مستند صریحی است من این را برای شما می گویم.بعد از اینکه من از حبس آزاد شدم آقای مهندس موسوی به عیادت من آمدند و همانجا ایشان فرمودند بحث ما اصلا بحث جمهوری اسلامی و رهبری و این ها نیست.ما فقط بحثمان در حد آقای محصولی ، اسم هم آوردند.در حد آقای محصولی است و از ایشان درباره اینکه انتخابات را چگونه برگزار کردند سوال داریم.همین.
به نظر من وزارت کشور و دولت وقت اصلا در انتخابات سال 88 درست و خوب عمل نکرد و همه وظایف خود را از روی دوششان برداشتند و بر روی دوش رهبری انداختند که این به شدت اشتباه بود.
حال به انتخابات سال 92 برسیم.به نظر شما چرا در انتخابات سال 92 وقایع سال 88 تکرار نشد و این بار فردی رای آورد که کاملا مخالف گفتمان 8 سال قبل بود؟
در سال 92 به نظر من همه بردند بر خلاف سال 88 که به نظرم همه ضرر کردند.سال 92 همه به بلوغ رسیدند و از درس های سال 88 استفاده کردند.اصلاح طلبان بلوغ نشان دادند ، اصولگرایان بلوغ نشان دادند حتی مخالفین آقای دکتر روحانی هم بلوغ نشان دادند و به همین دلیل به نظرم انتخابات سال 92 انتخابات متفاوتی بود.
همچنین به نظر من دولت آقای احمدی نژاد و شخص ایشان در تراز جمهوری اسلامی نبودند و به همین دلیل هم نتوانستند مورد توجه مردم قرار بگیرند و ادامه داشتند باشند.