گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۲۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید مهدی دزفولی» ثبت شده است

 

مستند داستان ناتمام یک حزب، بازخوانی فراز و نشیب های حزب جمهوری اسلامی از بهمن ۵٧ تا خرداد ۶۶ روز شنبه ٧ تیر ماه ٩٩ ساعت ٩ صبح از شبکه چهار سیما پخش خواهدشد. این حزب تاسیس شهید آیت الله بهشتی بود و در یک دهه فعالیت های خود منشا اثرات سیاسی و اجتماعی فراوانی بود. این مستند تولید سال ٩٢تا ٩۴ به کارگردانی سید مهدی دزفولی است و برای سومین سال پیاپی از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شود. 

 

برای مشاهده این مستند در سایت تلویبیون که آرشیو مستند پخش شده در شبکه 4 است میتوانید اینجا را کلیک نمائید.

 

همچنین در این تاریخ این مستند از شبکه افق سیما نیز پخش شد که می توانید در اینجا مشاهده اش نمائید.

جایگاه "تجربه" در علوم جدید

يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۰۷ ب.ظ

برای مطالعه یادداشت جدیدم در صفحه دین و اندیشه خبرگزاری مهر می توانید اینجا را هم کلیک نمائید.

 

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_سید محمدمهدی دزفولی: پیش از این در یادداشت‌ها و مقالاتی سلسله وار، به بررسی مفاهیم استقرا، تکرار پذیری، تصدیق پذیری و… در فلسفه علم پرداختیم. در این یادداشت به بررسی مسأله تجربه در علوم جدید خواهیم پرداخت و مفهوم تجربه را بررسی خواهیم کرد.

تجربه را در منطق و روش شناسی کلاسیک در مقابل استقرا می‌نشاندند. مقصود و منظور از استقرا، نیز معین کردن ناقص جزئیات بود و استنتاج قاعده‌ای کلی و شکننده از آن (همچون نتیجه گری «همه کلاغ‌ها سیاه اند» از «کلاغ الف سیاه است»، «کلاغ ب سیاه است» و …).

برای استحکام استقرا و به دست آوردن قضایای کلی حقیقی، از قاعده‌ای ارسطویی استفاده می‌کردند که می‌گفت: «تقارن بی سبب دو یا چند حادثه، نادر است».

این قاعده کبرای قیاسی قرار می‌گرفت که صغرای آن، همان تعمیم استقرایی شکننده بود و نتیجه، قضیه‌ای کلی بود که ربط سببی و دائمی میان دو حادثه را بیان می‌کرد.

برای نمونه، اگر آب بارها و بارها در ۱۰۰ درجه به جوش آید (در شرایطی معین و ثابت)، آنگاه به حکم اینکه تقارن بی سبب نادر است، معلوم می‌شود که تقارن جوش آمدن و درجه ۱۰۰، تقارنی بی سبب و اتفاقی نیست و بنابر این، می‌توان گفت همواره آب در ۱۰۰ درجه به جوش می‌آید.

منطقیان این قضیه اخیر را که محصول مشترک استقرا و قیاس است، قضیه‌ای تجربی می‌نامیدند. (ابن سینا، ۹۶-۹۵، نصیرالدین ۳۷۳-۳۷۲، صدر ۳۶-۳۱).

اما در فلسفه جدید غرب، تجربه (experiment) چنین تعریفی ندارد و تفاوتی ماهوی و منطقی با استقرا (induction) پیدا نمی‌کند و در اساس، شیوه‌ای است مؤلف از مشاهدات و استقرائات عدیده و سنجیده و هدفدار (و گاه بهره جوینده از ریاضیات) برای کشف رابطه‌ای علی یا نظمی طبیعی یا اثبات یا ابطال یا تأیید تئوری یا قانونی عملی.

بدین قرار، در علوم تجربی جدید، تجربه در دو مقام به کار می‌رود؛ الف- مقام کشف و گردآوری ب- مقام داوری

اگرچه به نظر بسیاری از فیلسوفان علم، نقش اصلی تجربه در این علوم، داور بودن است، نه کاشف بودن. آنجا هم که سخن از کشف می‌رود، به دلیل رخنه‌های نیرومند دیوید هیوم در ضرورت و علیت و یاس از رفوپذیری استقرا، بیشتر کشف نظمی قانون وار منظور است، تا رابطه‌ای ضروری و علی.

مورخان علم توجه به استقرای پیچیده و هدفمند (تجربه) و صورت بندی نوین آن را میراث اصیل فرانسیس بیکن (۱۶۲۶-۱۵۶۱) می‌شمارند، اگرچه، حضور آن در عصرهای باستان را به هیچ رو انکار نمی‌کنند. ارسطو، خود تجربه گری ورزیده بود و در زیست شناسی مشاهدات دقیقی داشت و ابن سینا در طب و داروشناسی دست به تجربه‌های باریکی برد و دقایق روش شناسی تجربی را – که به درستی با یافته‌های بیکن برابری می‌کرد – در قانون به ودیعت نهاد (موسی، ۲۳۴، به نقل از مادام گواشون).

اما غلبه مدرسی گری و خوار شمردن طبیعت و علوم طبیعی و اشتغال عالمان به باریک اندیشی در «حقایق عالیه و ثابته» وجود، رفته رفته نگاه تجربی به جهان فانی و پست را کم فروغ و کوته بین کرد تا وقتی که رنسانس (عصر نوگرایی در اروپا) رسید و عزم بشر بر تسخیر طبیعت و ملالتش از قیاسات عقیم برهانی و مشاجرات ناکام متافیزیکی، او را به سوی استقرا و روش تجربی راند و فرانسیس بیکن «نو ارغنون» را در مقابل ارغنون ارسطو نهاد و بجای آموختن فنون قیاس، ادب استقرا را آموزش داد و روح دوران جدید را در این عبارت ریخت که «قیاس به درد غلبه بر خصم می‌خورد، اما آدمی به چیزی حاجت دارد که اورا بر طبیعت غلبه ببخشید».

این چیز عبارت است از «نوعی استقرا که دریافت‌ها را به اجزای خود تجزیه کند و با شیوه خاص حذف و طرد به نتیجه‌ای ضروری برسد.» (نظریه‌ها، ۵۱).

وی در همین کتاب «نو ارغنون»، استقراگرایان صرف را در گردآوری به موران، و مردان قیاس را در بافندگی به عنکبوتان تشبیه می‌کند و مرد راستین علم را چون زنبوری می‌شمارد که «مصالح خود را از گل‌ها و باغ‌ها و چمن زارها گرد می‌آورد، ولی با نیروی خودش آن‌ها را تبدیل و هضم می‌کند.» (فلسفه علمی، ۱/۱۶۵).

روش شناسی تجربی بیکن، واجد دو مرحله سلبی و ایجابی است. مرحله سلبی عبارت است از شناختن «بت ها» و حذر کردن از آن‌ها. این همانند باب مغالطات است در منطق کلاسیک. بت‌های قبیله، غار، بازار و نمایش خانه – که عبارت اند از عادات فکری و تعصبات شخصی و گروهی و مغالطات زبانی و تقالید تاریخی – موانع درک درست حقیقت و کشف رموز طبیعت اند. آن‌ها را باید شناخت و ذهن را از آن‌ها پیراست. (همان، ۱/۱۰۳).

آن گاه نوبت به مرحله ایجابی، یعنی استقرای سنجیده (تجربه) می‌رسد. در این گونه استقرا، به مشاهده صرف و منفعل اکتفا نمی‌شود، بلکه «طبیعت را می‌فشارند و وادار می‌کنند تا راه خود را عوض کند.» (نظریه‌ها، ۵۴).

برای انجام این گونه استقرا و رسیدن به قاعده کلی، بیکن پیشنهاد می‌کند که محققان ۳ جدول ترتیب دهند: جدول حضور، جدول غیاب و جدول مدارج. در جدول حضور، همه مصادیق پدیده مورد پژوهش (nature به تعبیر بیکن) را گرد می‌آورند. مثلاً برای تحقیق در حرارت، پدیده‌هایی چون نور خورشید، شراب تحت خمیر و به وجود آمدن، اصطکاک و … را در نظر می‌گیرند و در جدول غیاب، مصادیق فاقد پدیده مورد پژوهش را می‌آورند. چون نور ماه و جز آن. در جدول مدارج پدیده‌هایی را می‌آورند که به درجات مختلف، از حرارت برخوردارند. آنگاه با مقایسه آن‌ها، صورت یا علت آن پدیده را گمان می‌زنند. بیکن خود با این روش، علت حرارت را «حرکتی بسط یابنده که اجزای کوچک اجسام را در کام می کشد»، گمان زد. (همان ۵۷-۵۶).

در میان مصادیق یک پدیده، بیکن ۲۷ نوع مصداق را بر می‌شمارد که ارزش ویژه دارند و از میان آن‌ها خصوصاً به مصادیق حساس و فیصله بخش اشاره می‌کند (instances of the finger – post crucial instance) که اغلب توسط خود محقق پدید می آیند و داوری درباره صورت‌ها یا علت‌های محتمل یک پدیده را آسان می‌کنند به حذف یک یا چند صورت کمک می‌نمایند (همان، ۶۰). این مصادیق فیصله بخش، همان‌ها هستند که بعدها در تاریخ علم، آزمون‌های فیصله بخش نامیده شدند و اهمیت بسیار یافتند و داوری میان تئوری‌های رقیب را بر عهده گرفتند، مانند مشاهده پذیری اهله زهره که آزمونی فیصله بخش میان نظریات بطلمیوسی و کپرنیکی در ستاره شناسی قلمداد گردید. (کوهن، ۲۲۲-۲۲۴).

شیوه تجربه بیکن، با همه نیکی‌ها که داشت، شیوه‌ای محافظه کارانه بود و همواره دانشمندان را به حرکت آهسته و محتاطانه از پایین به بالا دعوت می‌کرد.

دانش تجربی نیرو گرفته بود و نمی‌توانست چنین آهسته گام بردارد و به انتظار جمع آوری داده‌های پراکنده و غربال کردن و طبقه بندی آن‌ها بنشیند و سپس تئوری پردازی کند. روش دکارت را می‌توان شورشی بر ضد بیکن دانست. دکارت با استفاده از مبادی نخستین و استخراج احکام تجربی از آن‌ها و حرکت از بالا به پایین کوشید تا علم فیزیک تجربی را بنا کند.

خطاهای متعدد و مکرر او، به نیوتن آموخت که چنان شیوه‌ای مقرون به صواب نیست. بانگ بلند آوازه نیوتن در علم که «من اهل فرضیه بافی نیستم»، یعنی اهل تجربه و استقرا هستم، بانگی بود بر ضد دکارت و شیوه غیر تجربی علم افرینی او. با این همه، چنان که مورخانی چون کوایره (Koyre) و آرتور برت – و بعدها کارل پوپر، فیلسوف علم- بازنموده اند، دست و دامان نیوتن هم از فرضیه‌ها پر بود و بر خلاف تظاهر یا تجاهلی که می‌کرد، علم او هم یک علم تجربی – استقرایی تمام عیار نبود. ( نک برت، ۲۲۰ بب، سروش؛ علم پیست، ۱۴۳ بب).

شیوه تجزیه و ترکیب نیوتن را گامی به پیش در تجربه گری دانسته اند. در این گام، تحولی معرفت شناسانه نهفته نیست، اما برای عالم تجربی، دقت و قوت افزون‌تری را به همراه می‌آورد. در تجزیه، عالم از جزئیات به کلی می‌رود (استقرا)، و در ترکیب از کلی به جزئی سیر می‌کند (قیاس).

این مقدار را در نزد ارسطو و راجر بیکن (با فرانسیس بیکن اشتباه نشود) و گروستست هم می‌توان یافت؛ اما تجزیه و ترکیب نیوتن واحد دو خصیصه تازه است: اول آنکه جزئیات حاصل از کلی باید مجدداً و مستقلاً مورد تائید تجربی قرار گیرند، و دوم آنکه باید به دنبال پیش بینی‌هایی رفت که «نو» باشند و از نمونه‌های نخستینی که در استقرا به کار گرفته شده اند، فراتر روند (لازی، ۸۱).

هرشل (۱۸۷۱-۱۷۹۲ م) ستاره شناس و فیلسوف علم انگلیسی، با تأمل در دستاوردهای روش شناسان و عالمان پیش از خود، تصویر روشنی از روش شناسی علمی و نقش تجربه را تا آن زمان در کتاب گفتارهای آغازین در فلسفه طبیعت (۱۸۳۰ م) به دست داد. تفکیک میان مقام داوری و مقام گردآوری و اهمیت بنیادین تجربه در مقام داوری از آن اوست. همچنین است تاکید وی بر نقش فرضیه‌های راهنمای عمل که همواره از استقرا بر نمی‌خیزند، بلکه چون چراغی، جهت و هدف استقرا را روشن می‌کنند. همچنین است سخن وی در باب آزمون‌های فیصله بخش و پیش بینی‌های کاملاً بدیع تئوری‌ها که مایه تأیید نیرومند آن‌ها می‌شود (چون مسیر بیضوی ستاره‌های دوگانه کا تأییدی نامنتظر بر مکانیک نیوتنی بود) و نیز اهمیت نمونه‌های مبطل، که مقاومت تئوری در مقابل آن‌ها نشانه استحکام آن است. اینها همه یادآور و پیشتاز روش شناسی کارل پوپر است که یک قرن بعد پا به عرصه ظهور نهاد. دو نفری که هم عصر هرشل بودند، یعنی جان استوارت میل و ویلیام هیوئل، با تاملات خویش و نیز با مکاتبات میان خود، وضوح بیشتری به روش شناسی علم و نقش تجربه در آن بخشیدند.

استقرا و تجربه اندک اندک از مقام گردآوری کنار نهاده می‌شدند و در مقام داوری جای می‌گرفتند. نیوتن در عمل، و هرشل در نظر چنین کردند. ویلیام هیوئل نیز به راه هرشل رفت و بر نقش فرضیات مقدم بر تجربه انگشت تاکید نهاد. وی که آشکارا دل به مکتب کانت سپرده بود، به «فکت» خالص باور نداشت و همواره در علم، از «ایده» های مقدم بر «فکت» جست و جو می‌کرد. استقرا هم در نظر وی البته بی ارج نبود، اما مانند نیوتن آن را در فرآیند «فرضیه – استنتاج- بررسی» جای می‌داد. (نظریه‌ها، ۲۱۶-۲۱۷).

اما میل، ورق را برگرداند و خواستار بازگرداندن استقرا (تجربه) به جایگاه پیشینش شد، یعنی هم به مقام کشف و صید و هم به مقام داوری، هر دو. شیوه‌های استقرایی میل (که عمدتاً از هرشل وام گرفته و در «نظام منطق» آورده است) برای کشف نظم‌های تجربی و قانون‌های علی مشهورند و به طور خلاصه بدین قرارند:

۱- روش وفاق: اگر در شرایط ABEF و ACD و ABCE، پدیده‌های abc و acd و afg رخ دهند، احتمال آنکه Aعلت a باشد معقول می‌نماید.

۲- روش خلاف: حال اگر در شرایط ABC، پدیده a رخ دهد، ولی در شرایط BC پدیده a رخ ندهد احتمال آنکه A، علت (یا جز علت) a باشد، فزونی بسیار می‌گیرد.

۳- روش تغییرات هم زمان: اگر در شرایط ABC، مقدار A را کم و زیاد کنیم، و به دنبال آن، a هم به نسبتی کم و زیاد شود، خبر از ربط علی A و a می‌دهد.

۴- روش باقیمانده‌ها: اگر مقارن شرایط ABC، پدیده abc رخ دهد و بدانیم که B علت b است و C علت c است، می‌توانیم گمان بزنیم که A هم لاجرم علت a است.

غرض از علت شیوه‌های یاد شده، گاه شرط لازم و گاه شرط کافی است و به ندرت شروط لازم و کافی را در بر می‌گیرد. همچنین علت، گاه حضور عاملی است و گاه غیبت آن و نیز، علت گاه منفرد است، گاه ترکیبی عطفی از چند عامل، و گاه منفصله مانعه الخلوی از چند عامل و… همچنین شرایط آزمایش همواره گزینشی است، بدین معنا که هیچگاه نمی‌توان مطمئن شد که همه عواملی که با پدیده مورد تحقیق مقارنت دارند، حصر شده اند یا نه. اینها همه بر پیچیدگی کار می‌افزاید و دشواری یک تجربه دقیق علمی و ظرافت استنتاج از آن را باز می‌نماید.

میل، خود روش خلاف را مهم‌ترین جز روش‌های چهارگانه می‌شمرد و روش وفاق را صرفاً برای استقرای شمارشی سودمند می‌یافت و بس. آنچه از نظر فلسفی مهم است، ین است که هر یک از روش‌های چهارگانه یاد شده، خود یک استقراست و بس. و چون چند استقرا (روش‌های وفاق و خلاف و تغییرات هم زمان) با هم انجام شوند و به کمک هم آیند، استقرایی مرکب و پیچیده حاصل می‌شود که مفید ظن نیرومندی است و این استقرای پیچیده همان است که امروزه «تجربه» نامیده می‌شود.

میل اصل یکنواختی طبیعت یا اصل علیت را پشتوانه تجارب می‌دانست، اما خود آن اصول را هم تجربی و استقرایی می‌شمرد و نمی‌خواست به اصلی فرا تجربی و پیشینی گردن نهد! (نک صدر، ۱۳۵ بب، که مؤلف در آنجا می کوشد تا با تکیه بر اصول احتمالات، اصل علیت را مستحکم نماید.)

با همه اصرار میل بر نقش روش‌های استقرایی چهارگانه در کشف و صید علل و قوانین، هنگامی که وی به «علیت مرکب» می‌رسد، به نقصان کارآمدی آن‌ها اذعان می‌کند و بر گرفتن روش فرضی – استنتاجی را توصیه می‌نماید، چه، در علم دینامیک که ترکیب نیروها به برآیند ویژه ای می‌انجامد – و چه در شیمی- که ترکیب عناصر به ماده مرکب خاصی ختم می‌شود – روش‌های وفاق و خلاف میل چندان کارساز نیستند و نمی‌توانند علت پدیده را به درستی نشان دهند. در اینجا باید ابتدا «گمانی» در باب علت زد (گمانی که بر خاسته از استقرا نیست) و سپس صدق وکذب آن گمان را در علم آزمود.

تحولات پس از میل

شاید بتوان گفت باریک اندیشی های میل در چگونگی تجربه، قله و پایان تجربه پژوهی و روش شناسانه بود، بدین معنا که حد توانایی و ناتوانی استقرای مرکب و میزان کمک آن به کشف و داوری علمی معلوم شد. دانشمندان از آن پس، به دنبال راه‌های دیگر گشتند تا پارگی‌های استقرا را رفو کنند. جونز و پارلز پیرس از پیشگامان پیوند استقرا با حساب احتمالات بودند. با در آمدن بزرگانی چون کارنپ، نیگل و فوت رایت، این حوزه وضوح و مفهومی بیشتر یافت و تفکیک احتمال عینی از ذهنی و محاسبه «احتمال منطقی» فرضیات به روش شناسی علمی نیروی بیشتری داد. در این عرصه، علاوه بر کتاب «مساله منطقی استقرا»، از فون رایت (۱۹۷۵ م) و کتاب «مبانی منطقی احتمال» از کارنپ (۱۹۵۰ م)، باید از کتاب الاسس المنطقیه للاستقرا تألیف محمد باقر صدر، فقیه و مرجع بزرگ اسلامی – شیعی یاد کرد که نخستین کتابی است که در تاریخ اسلام در این موضوع نوشته شده است و برای علاقه مندان به این موضوع بسیار مفید خواهد بود.

کارل همپل و نلسون گودمن با طرح دو پارادوکس در تائیدهای استقرایی، شبهه و رخنه افکندند و صعوبت جدا کردن قرائن با ربط از قرائن بی ربط را بازنمودند و استقرا را از تصدیقات به تصورات تسری دادند.

همچنین در آمدن ابزارهای ظریف سنجش و اندازه گیری به کمک تجربه، مسائل تازه ای را پیش روی تجربه گران نهاد که از همه مهم‌تر تأثیر تجربه در پدیده تجربه پذیر بود. اصل عدم قطعیت و ناشدنی بودن تعیین هم زمان سرعت و مکان الکترون، از توالی این امر بود.

پوزیتیویسم منطقی، تحول دیگری در این میدان بود که از گروه خوردن معنا و صدق با تجربه حاصل آمد. پوزیتیویست های منطقی معناداری را در گرو تجربه پذیری، و تجربه پذیری را به معنای اثبات پذیری تجربی یا دست کم امکان بررسی صدق گزاره می‌دانستند.

در مقابل، کارل پوپر با پیشنهاد معیار ابطال پذیری، تجربه پذیری را مساوق ابطال پذیری شمرد و پیوند معنا و تجربه پذیری را نیز گسسته دانست (پوپر، ۱/۵۶،۵۵). سرانجام، باید به تفطن هایی اشاره کرد که اولاً تجربه را داور مطلق دادگاه علم نمی‌داند، بلکه آن را مسبوق و مصبوغ به تئوری می‌شمارد، و ثانیاً حوزه‌ی تفسیر قرائن و تجارب را منوط و متکی به پارادایم علمی حاکم (توماس کوهن) یا عوامل سیاسی و اجتماعی و حتی علایق و منافع تجربه گران (آندرو و پیکرینگ و دیگران) می‌داند.

درباره تجربه در علم جدید، افزون بر این مطالب که در اینجا بیان شد، می‌توان به این کتاب‌ها نیز مراجعه کرد و می‌تواند برای علاقه مندان مفید باشد:

Galison P.How Experiment End Chicago ۱۹۸۷

Kuhn.Th. The Structure of Scientific Revolutions. Chicago ۱۹۶۲

هلوکاست ایرانی!

جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۵ ب.ظ

 

سال 1914 تا 1918 جنگ جهانی اول در نیمی از جهان برقرار بود. ایران در جنگ اعلام بی طرفی کرد اما به دلیل بروز قحطی در سال های 1917 تا 1919 میلادی (1296 تا 1298 شمسی) به دلیل حضور نیروهای بریتانیایی در ایران و تامین اجباری آذوقه برای بریتانیا، بیش از همه کشورهای درگیر جنگ از قحطی و خشکسالی مصنوعی آسیب دید و طبق برآوردها بین 20 تا 40 درصد جمعیت آن زمان ایران تلف شدند. این آسیب جمعیتی جدی باعث شد تا ایران بیش از 30 سال نتواند به جمعیت خود در قبل قحطی یعنی حدود 11 میلیون نفر برسد! ایضا نتواند در مقابل اتفاقات سیاسی داخلی و خارجی واکنش نشان دهد و تا سال ها ایران تبدیل به کشوری منزوی و ضعیف شود. در واقع تلف شدن بیش از 2 میلیون نفر ایرانی در مدت 2 سال هلوکاست واقعی قرن بیستم بود که تاکنون توجه جدی و در خوری به آن نشده است.

 

مستند هلوکاست در صدمین سالگرد آن واقعه به بررسی آن پرداخته است و برآمدن رضاخان در کودتای سوم اسفند 1299 را بررسی می کند.

 

برای مشاهده این مستند در سایت فیلمگردی می توانید اینجا را کلیک نمائید.

اصل تحقیق پذیری در علم

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۰۶ ب.ظ

برای مطالعه اصل این یادداشت در خبرگزاری مهر می توانید اینجا را کلیک نمائید.

 

به گزارش خبرنگار مهر، سیدمهدی دزفولی، پژوهشگر فلسفه علم در یادداشتی با عنوان اصل تحقیق پذیری در علم [۱] به بررسی این اصل در فلسفه علم پرداخته است؛

پیش از این سلسله مقالاتی درباره «علم شناسی فلسفی» در خبرگزاری مهر به قلم نگارنده منتشر شد که علاوه بر بررسی چیستی «فلسفه علم» و بررسی برخی از شاخه‌های آن همانند فلسفه زبان، فلسفه ذهن و فلسفه زیست شناسی موضوعاتی مانند تبیین علمی، روش علمی، احتمال، تجربه در علوم جدید و مسائل فلسفه و تاریخ علم را هم شامل می‌شد. در آن مقالات تلاش شد با کمک ترجمه مقالات معتبر و شناخته شده و همچنین بسط دادن آنها، به توضیح نسبتاً قابل قبولی از این موضوعات پرداخته شود. در ادامه به بررسی اصل تحقیق پذیری در علم و مفهوم تحقیق پذیری خواهم پرداخت. در این یادداشت از ترجمه مقاله ر.و. آشبی با همین عنوان هم کمک گرفته شده است.

«اصل تحقیق پذیری» چیست؟ برجسته‌ترین آموزه پوزیتیوست های منطقی در ابتدای قرن بیستم این بود که جمله‌ها در صورتی معنای اخباری قابل درکی دارند که حاکی از عبارتی باشند؛ تحلیلی و تحقیق پذیر تجربی. البته کسی منکر این جملات، علاوه بر معنای اخباری، یعنی معنای صدق و کذب بردار و یا دال بر امری دانستنی، معنای امری و انفعالی هم می‌توانند داشته باشند، مثل این جملات: «برای من یک لیوان بیاور» و «چه هدیه خوبی آورده‌ای!».

حال با کنار نهادن جملات حاکی از عبارات تحلیلی، پوزیتیویست ها بر آن بودند که اگر جمله‌ای بخواهد معنای ادراکی، اخباری، توصیفی و یا حقیقی داشته باشد؟ (مثل این جمله که می‌گوید: خورشید ۹۳ میلیون مایل [۱۵۰ میلیون کیلومتر] از زمین فاصله دارد) می باید حاکی از عبارتی باشد که اثبات صدق و کذبش و یا احتمال صدق و کذبش؛ با استناد به مشاهدات حسی [اگر نه عملاً] دست کم عقلا میسر باشد.

سنت شکنی پوزیتیوست های منطقی از این ضابطه معنا نشأت می‌گرفت، چون اگر آن ضابطه را در میان آوریم باید کثیری از جملات فلسفه سنتی را بی معنا بدانیم (مثل این جملات: «هستی غیرمادی است»، «روایی اخلاق اعمال، وصفی غیر تجربی است»، «جمال، صورتی معنادار است»، «خداوند برای تحصیل غرضش، جهانی آفریده است».) لذا، این افراد هم مانند ویتگنشتاین در رساله منطقی – فلسفی، بر آن شدند که اغلب عبارات موجود در فلسفه سنتی نه باطل که یاوه اند و این عقیده مقبولیت یافت که اصل تحقیق پذیری، ناشدنی بودن مابعد الطبیعه را مبرهن می‌سازد و از این مقدمه، این نتیجه به دست آمد که تنها راه معرفت به جهان خارج، علم تجربی است و بس.

به لحاظ تاریخی، اصل تحقیق پذیری از تبار تجربه گرایی هیوم، میل و ماخ است و خویشاوندی‌هایی هم با مصلحت و عمل گرایی دارد، گو اینکه تفاوت‌های مهمی هم با آنها دارد. مصلحت گرایی "پرس" و "جیمز" و "دوئی"، مکتبی است که می‌گوید، مضمون معقول هر نماد، تأثیری است که پذیرفتن آن نماد، در عمل، بر رفتار و تجارب ما می نهد، این مکتب، برخلاف اصل تحقیق پذیری، معنا را در گرو اغراض و اهداف آدمی و رفتار تأمین کننده آن اغراض می نهد. عمل گرایی بریجمن و دیگران، مکتب و نگاهی است که می‌گوید معنای هر اصطلاح را در جای خاصی استعمال کرد. از این رو، معنا و یا یکی از معانی طول، عبارت است از مجموعه اعمالی که به وسیله یک میله اندازه گیری انجام می‌شود.

گاه "موریتس شلیک" و دیگر پوزیتیویست های منطقی معنای جمله را مساوی با روش اثبات صدق آن جمله گرفته اند. لکن این افراد بر خلاف طرفداران عمل گرایی، مرادشان از روش اثبات، نه روش اثبات بالفعل، بلکه امکان منطقی اثبات بود. کتاب نظریه عمومی معرفت شلیک (برلین ۱۹۱۸) و همچنین کتاب ساختار منطقی جهان کارنپ (برلین ۱۹۲۸) از اسلاف بلافصل اصل تحقیق پذیری اند. نخستین صورت بندی آن را وایزمن در کتاب تحلیل منطقی مفاهیم احتمالی (۱۹۳۰) به دست داد و سپس شلیک، کارناپ، نویرات، رایشنباخ، همپل، ایر و دیگر پوزیتیوست های منطقی، آن را در کتب و مقالات فراوانشان آوردند.

مسائل ناشی از این اصل

چرایی‌هایی که در اطراف آن اصل پدید آمده است چنین اند:

اول. مجرای آن اصل کدام است، قضایا، عبارات و یا جملات؟ دوم. این اصل، معیاری است برای معناداری و یا برای تعیین معنای جملات؟ سوم. وقتی عبارتی در عمل اثبات یا ابطال نشده و یا اثبات نشدنی و ابطال نشدنی است. به چه معنایی می‌توان آن را اثبات پذیر یا ابطال پذیر خواند؟ چهارم. چه نوع عباراتی مستقیماً مخبر از مشاهده‌ای حسی اند و صدق و کذبشان را چگونه می‌توان معلوم کرد؟ پنجم. خود آن اصل تحلیلی است یا تحقیق پذیر تجربی؟ و اگر نیست به چه معنا، معنادار است؟ ششم سوالی است که این اصل، پاسخ آن است، آیا خود سوالی است منطق پسند؟ (آن سوال این است: معنای یک جمله و یا معناداری آن را، به مدد کدام ضابطه عام می‌توان به دست آورد؟)

مجرای آن اصل

اصل تحقیق پذیری را، در پاره‌ای از صورت بندی‌های آغازینش، به منزله ضابطه‌ای برای تفکیک معناداری از بی معنا عنوان کرد. لکن، بنابر استعمال رایج و مقبول نزد فیلسوفان، قضیه آن است که صادق یا کاذب باشد، لذا، به طریق اولی، هیچ قضیه‌ای نمی‌تواند بی معنا باشد. برای رفع این اشکال، پاره‌ای از طرفداران بعدی آن اصل چنین گفتند که هر جمله اسنادی که از نظر دستوری درست ساخته شده باشد (خواه با معنا و خواه بی معنا)، مقید «عبارتی» است. و اصطلاح قضیه مخصوص مفاد جملات خبری معنادار است، و لذا، قضایا اخص از عبارت اند. حال، اصل تحقیق پذیری، معیاری است برای تفکیک عبارات با معنا از بی معنا. البته این تعریف خود مبتی است بر استعمال «جمله خبری معنادار» که در واقع همان جملاتی هستند که عادتاً آنها را با معنا و بی معنا می‌خوانند.

به دلیل این اشکال، در صورت بندی‌های دیگر، آن اصل را مستقیماً بر جملات تطبیق می‌کنند ولی اشکالش این است که جملات را عادتاً صادق و کاذب نمی‌خوانند و لذا، آنها را اثبات پذیر و ابطال پذیر هم نمی‌توان خواند.

برای دفع این اشکال‌ها، می‌توان جملات و عبارات و قضایا را بدین نحو از یکدیگر تمیز نهاد: هر جمله، به معنایی که ما به کار خواهیم برد، به زبانی خاص تعلق دارد و می‌تواند با معنا یا بی معنا باشد، لکن، صدق و کذب در آن راه ندارد و اثبات پذیر و ابطال پذیر هم نیست و میان جملات هم نسبت منطقی برقرار نمی‌شود. اما عبارت، همان مفاد جمله‌ی اسنادی است (در شرایطی خاص)، و جملات گوناگون در زبان‌های گوناگون می‌توانند واجد مفاد یکسان باشند. عبارات صدق و کذب بر می‌دارند و اثبات پذیر و ابطال پذیر هم هستند و میانشان نسبت‌های منطقی برقرار می‌شود. قضایا همه اوصاف سلبی و ایجابی عبارات را داند؛ با این تفاوت که بی معنا نمی‌توانند باشند یعنی مفاد جملات بی معنا واقع نمی‌شوند.

برای سهولت امر، ما گاه تحقیق پذیری را به جملات و معناداری را به عبارات نسبت می‌دهیم. لکن، در نظر دقیق، مدعای اصل تحقیق پذیری این است که معنا خبری یا معناداری جملات در گروه اثبات پذیری (یا ابطال پذیری) عباراتی است که مفاد آن جملات اند.

ضابطه معنا یا معناداری

تعبیرات آغازین اصل تحقیق پذیری، معنا جمله را عین امکان منطقی تحقیق عبارتی می‌دانست که مفاد آن جمله است، و در نهایت، آن را (ظاهراً) با وقوع چند ادراک حسی مساوی می‌گرفت. این تعریف، در مورد «جملات تجربی» یعنی جملاتی که علاوه بر مفاد غیر توصیفی، فقط محمولات تجربی دارند (مثل «سرخ»، «گرد» و میان پرده تا حدی معقول می‌نماید.) محمول تجربی، بر حسب تعریف، محمولی است دال بر وصفی مشاهده پذیر یا احساس پذیر. از این رو، میل طبیعی ما می‌گوید معنی جمله «این چیز سرخ است»، حاصل ادراکی حسی است که مثبت آن است. یعنی، هر کس که وقت دیدن اشیا آن جمله را برای تمیز اشیای سرخ از غیر سرخ به کار می‌برد، معنای آن را می فهمد، و هر کس که قادر به تمیز سرخ از غیر سرخ نیست، معنای آن جمله را نمی فهمد. ممکن است این اشکال به نظر رسد که کور مادرزادی که بتواند اشیای سرخ را به طریق دیگری غیر از دیدن، مثلاً لمس کردن، تمیز دهد، آیا معنای آن جمله را نمی فهمد؟ طرفداران آغازین اصل تحقیق پذیری جواب خواهند داد که در آن صورت، محمول سرخ برای آن کور، معنای بصری ندارد بلکه معنای لمسی دارد. به نظر آنان، درک معنای محمولات تجربی بر حسب قدرت تفکیک حواس ما تعین می‌یابد.

برای مثال، شاید کسی بتواند تعریفی ظاهری از “c۱>” به دست دهد و بگوید آن "نوتی" است بین نوت هایی که با C و C# نشانشان می‌دهند، در صورتیکه، اگر وی نتواند ربع پرده‌ها را از هم تمیز دهد، پیداست که از فهم معنا "C۱>" به نحو عمده‌ای عاجز است.

لکن، می‌توان در پاسخ گفت که آن پاسخ از ابهام لفظی چون "معنا"، "دال"، و "نشان دادن" تغذیه می‌کند. مثلاً منظور از داشتن "معنای لمسی" در صورت نشان دادن امری ملموس، فرق دارد با منظور از داشتن "معنای حقیقی خبری". به علاوه معنای جمله را با ادراکات حسی هر یک شانیت اوصافی را دارند که دیگری ندارد. مثلاً معنای جمله مانند ادراک نیست که در وقت خاصی و با شدت و درجه خاصی رخ دهد. و بالاخره، اگر معنای جمله را با ادراک حسی و شخصی افراد، یکی بگیریم، اصل تحقیق پذیری به ورطه‌ی فردانیت (solipsism) عجیبی سقوط خواهند کرد.

برای دفع این اشکالات، پاره‌ای از صورت بندی‌های آغازین آن اصل، معنای هر عبارت را با معنای مجموعه محدودی از عبارات مخبر از مشاهدات تجربی یکی دانستند. ولی چنان چه که بعداً به تفصیل خواهیم آورد، بر این رأی هم دو اشکال مهم وارد شد:

اول. عبارات بسیاری هستند که معنایشان به هیچ وجه معادل معنای مجموعه‌ای محدود از عبارات مخبر از مشاهدات نیست. دوم. معنای عبارتی را عین معنای عبارت دیگر دانستن، جز این نمی‌گوید که آن دو عبارت، هم معنا هستند. و این کجا و دادن معنا عبارت و یا تبیین آن کجا؟

به دلایل یاد شده، نمی‌توان گفت که اصل تحقیق پذیری ضابطه‌ای است برای تعیین معنای جملات، و لذا در صورت بندی‌های بعدی آن را به منزله ضابطه‌ای برای معنای حقیقی داشتن یا معنای خبری داشتن، عنوان کردند.

تحقیق پذیری شدید – وایزمان، شلیک و دیگران، در صورت بندی‌های نخستینشان بر آن بودند که تجارت مثبته، به معنای یک جمله، تعین نام می‌بخشند. برای مثال، وایزمان در کتاب "وایزمن تحلیل منطقی مفاهیم احتمالی" می‌گفت که "هرکس جمله‌ای را ادا می‌کند، باید بداند که آن جمله در چه شرایطی صادق یا کاذب است. اگر این را نداند، معنای جمله را هم نخواهد دانست. اگر نتوان عبارتی را به طور کامل بررسی کرد، تحقیق پذیر نیست و لذا فاقد معنا است." این شرط را، گاه شرط "تحقیق پذیری شدید" خوانده اند. مفاد این شرط، در واقع، این عبارت است که عبارت S در صورتی معنای محصل خبری دارد که با یک مجموعه محدود از عبارات پایه مخبر از مشاهده (basic observation statement) On….O۱ رابطه استلزام متقابل داشته باشند.

اشکالات عمده بر این شرط چنین اند:

اول. یک عبارت کلی، که افراد بی شماری را شامل می‌شود (مثل عبارات حاکی از قوانین علمی)، مطلقاً معادل مجموعه محدودی از عبارات مخبر از مشاهده نیست و لذا قابل بررسی کامل نیست. دوم. هر عبارت شخصی درباره شیء فیزیکی خاصی را می‌توان مبنای پیش بینی‌های نامحدودی کرد و به همین سبب قابل بررسی کامل نیست.

سوم عبارات حاکی از حوادث گذشته و آینده و یا عبارات مخبر از ادراکات حسی دیگران، قابل تحقیق تام نیستند. چهارم. حتی اگر عبارتی ثنائی (مثل: "اشیای سرخ وجود دارند" و یا " دست کم یک شیء سرخ وجود دارد") به معنای مطلوب قابل بررسی باشد، نقیضش به دلیل کلی بودن چنان نخواهد بود (یعنی این عبارت: "شی سرخی وجود ندارد" یا "همه چیز ناسرخ است").

از این رو، شرط تحقیق پذیری شدید این تالی فاسد را به دنبال خواهد داشت که نقیض عبارات ثنائی بی معنایند و این به نوبه خود موجب طرد اصل اساسی منطق [اتناع اجتماع نقیضین] خواهد شد که اگر عبارت Sصادق باشد نقیضش کاذب خواهد بود و اگر S کاذب باشد نقیضش صادق خواهد بود. پنجم. اگر S عبارتی معنادار و N عبارتی بی معنا باشد (بنابر این شرط کنونی)، در این صورت عبارت مولکولی و مرکب S یا N باید معنادار باشد.

ششم. مشاهده به طور کامل تحقیق پذیرند، چون در غیر این صورت هیچ عبارتی تحقیق پذیر کامل و یا واجد محصل خبری نخواهد بود، حتی عبارتی که منطقاً معادل با ترکیب عطفی تعداد محدودی از عبارات مخبراز مشاهده باشد.

ابطال پذیری

بعضی‌ها به جای تحقیق پذیری کامل، ابطال پذیری کامل به منزله‌ی ضابطه تمیز عبارات معنادار از بی معنا پیشنهاد کرده اند. مفاد اصلی ضابطه‌ی ابطال پذیری کامل این است که عبارتی S وقتی و فقط وقتی با معنا است که عبارت نقیض S به طور کامل تحقیق پذیر باشند. لذا، بر این ضابطه هم اشکالاتی نظیر اشکالات پیشین وارد است:

اول. عبارات ثنائی ابطال پذیر کامل نیستند. چون اگر S عبارت ثنائی باشد نقیضش عبارتی است کلی. دوم. حتی اگر عبارتی کلی ابطال پذیر کامل باشد، نقیضش به دلیل ثنائی بودن چنان نخواهد بود. از این رو، لازمه این اصل این است که نقیض یک عبارت کلی بی معنا باشد، و این، دوباره، به انکار اصل تناقض منتهی خواهد شد.

سوم. اشکال ویژه ای هم بر این اصل وارد است و آن اینکه عباراتی کلی چون «هر چه آب خالص باشد صد در صد خواهد جوشید» فقط وقتی معنادار (یعنی ابطال پذیر کامل) اند که عبارت ثنائی سالب همبسته شأن (مثل این عبارت «نمونه آب خالصی هست که در صد درجه نمی جوشد») گفتنی و به طریق اولی با معنا باشد. لکن، خود این عبارت ثنائی سالبه وقتی معنادار است (یعنی ابطال پذیر کامل است) که عبارت کلی همبسته اش گفتنی و به طریق اولی بامعنا باشد. برای خروج از این دور، چاره‌ای نیست جز داشتن ضابطه معنادار مستقلی برای عبارات کلی یا عبارات ثنائی. چهارم. اگر عبارت S با معنا و N بی معنا باشد (بنابر شرط حاضر)، در آن صورت عبارت S و N بامعنا باشد. پنجم. این شرط هم مترتب بر این فرض است که عبارات پایه مخبر از مشاهده، تحقیق پذیر کامل اند.

تأییدپذیری

برای رفع اشکالات یاد شده، صورت بندی‌های بعدی اصل تحقیق پذیری طالب آنند که عبارات معنادار چنان باشند که به مدد دسته‌ای از عبارات مخبر از مشاهده، کم یا بیش تائید شوند نه اینکه اثبات کامل گردند.

کارناپ، در دو مقاله مهم تحت عنوان «معنا و آزمون پذیری» (۱۹۳۶-۱۹۳۷)، میان آزمودن و تائید جملات تمیز نهاد. وی گفت، جمله در صورتی «آزمودنی» است که بدانیم شیوه خاصی (مثلاً انجام تجزیه‌ای چند) برای تائید خودش یا نقیضش در دست است. لکن، جمله وقتی «تائیدپذیر» است که نوع قرائنی که آن را تائید می‌کنند دانسته باشیم، ولو ندانیم که راه کسب و کشف آن قرائن چیست. کارناپ، چهار ضابطه برای معناداری مورد بررسی قرار داد: آزمون پذیری کامل، تأیید پذیری کامل، آزمون پذیری ناقص و تائید پذیری ناقص. همه این ضوابط، عبارات متافیزیکی را از معناداری می‌اندازند. ضابطه چهارم، گشاده دست ترین ضابطه هاست و عبارات تجربی گوناگونی را که از دست اثبات پذیری کامل و یا ابطال پذیری کامل جان سالم به در نمی‌برند، وارد عرصه‌ی عبارات معنی داری می‌کند. هر یک از این ضوابط کارناپ، نوعی زبان تقید آفرین تجربی مذهبانه را تعین می بخشد که به نظر وی، معادل است با نوعی «تجربی مذهبی تقید آفرین». کارناپ، در مقالات یاد شده عمدتاً به دنبال دادن شرحی فنی از شئون صوری آن زبان‌ها بود. و از مشکلات بزرگ که با آن مواجه شد، دادن شرحی مقنع از تائید پذیری بود. شیوه‌ی وی، در واقع، آن بود که همه عباراتی را که در زبان صوری شده تجربی مذهبانه قابل بیان باشند، معنادار شمارد و بس.

همپل، هم در مقاله‌ی «مسائل مربوط به ضابطه تجربی مذهبانه معنا و تحولات حاصله در آن» (۱۹۵۰) به بحث از این رأی پرداخت که معناداری جمله، فقط در گرو آن است که به زبانی تجربی مذهبانه قابل ترجمه باشند. هر زبان صوری، متقوم به قواعد تشکیل و تبدیل ساخت آن وقواعد تشخیص لغات لغت نامه‌ی پایه آن است. زبان تجربی مذهبان آن است که لغت نامه پایه آن، صرفاً و منحصراً حاوی لغات تجربی باشد. و چنان که همپل خود توضیح می‌دهد، لغات [دال بر مفاهیم] قابلی را می‌توان به مدد «جملات تحویلی» وارد این زبان کرد، همچنان که مصنوعات تئوریک (theoretical Construct) علوم پیشرفته (مثل «میدان الکتیریکی»، «درجه حرارت مطلق» و «پتانسیل ثقلی») را می‌توان از این راه وارد زبان کرد که ورود سیستم‌های قیاسی تفسیر شده را به زبان مجاز بشماریم. همپل مدعی است که ضابطه وی بسیاری از اشکالات صورت بندی‌های پیشین اصل تحقیق پذیری را ندارد. منطق یک زبان صوری می‌تواند تضمین کند که هیچ عبارت کلی یا ثنائی به دلیل صورت منطقی شأن از معناداری نیفتند، همچنان که می‌تواند معنادار بودن نقیض یک عبارت معنادار را تضمین کند. لغت نامه و ساخت زبان‌هایی صوری تجربی مذهبانه نمی‌گذارد که هیچ عبارت بی معنایی، معنادار شمرده شود حتی اگر مؤلفه ای از یک عبارت مولکولی تحقیق پذیر باشد. با این همه، اشکالات صوری محض را که کنار بگذاریم، همپل و کارناپ، در مقام بررسی اصل تحقیق پذیری هر دو با این مشکل روبرویند که اوصاف و مقومات کامل زبان تجربی مذهبانه را معین کنند. «اصطلاح تجربی» یا «محمول حسی» آن است که دال بر وصفی باشد، ذاتاً احساس پذیر (observable imprinciple) [مشاهده پذیر] حتی اگر هیچکس آن را احساس [مشاهده] نکرده باشد. حال اگر وصفی تاکنون به احساس در نیامده باشد، از کجا بدانیم که احساس پذیر است؟ یک جواب این است که عبارت پایه باشد، از کجا بدانیم که احساس پذیر است؟ یک جواب این است که عبارت پایه مخبر از مشاهده Pa که می‌گوید شیء a وصف P است، فقط وقتی معنی دار است که ادراک حسی مثبت آن حدوث پذیر باشد. لکن این حدوث پذیری نمی‌تواند به معنای «حدوث پذیری در عالم خارج» (factually could) باشد، چرا که می‌توان درباره حوادثی که وقوعشان در عالم خارج ناممکن است، سخنان معنادار گفت. لذا، لاجرم منظور این است که آن ادراک حسی امکان منطقی داشته باشد. ولی در این صورت، تنها معنای ممکن بودن منطقی ادراکات حسی این است که عبارت Pa ممکن الصدق است. و این پیداست که عبارت Pa که موصوفی و مسمایی به اسم a و صفتی به نام P دارد، و هر عبارتی از این جنس، ممکن الصدق است. لذا، قید و توضیح بیشتری درباره محمول حسی نیاوریم، از تمیز نهادن عبارات پایه با معنای مخبر از مشاهده و عبارات بی معنای عاجز خواهیم ماند.

در مقالات بعدی به بسط بیشتر مفهوم تحقیق پذیری در علم خواهیم پرداخت و نقدهای جدیدتر به آن و همچنین تئوری رابطه صدق و معنا، معنا و ادراک را بررسی خواهیم کرد.

پی نوشت:

[۱] Verification principle هم به معنای اثبات صدق و هم به معنای آزمودن صدق یک عبارت است لذا verifiability هم به معنای تحقیق پذیری و هم به معنای اثبات پذیری است.

جهان پس از کرونا

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۵۸ ق.ظ

 

 

کرونا ویروس جدید با نام علمی Covid19 تقریبا دو ماهی است که جهان را به خود مشغول کرده و چند صد هزار نفر در جهان به این ویروس آلوده شده اند و چند ده هزار نفر نیز بر اثر ابتلا به این ویروس جان خود را از دست داده اند. قرنطینه حدود نیمی از جمعیت جهان در قاره های آسیا و اروپا و در آمریکای شمالی نشان از جدی گرفته شدن این ویروس توسط جهان مدرن امروز دارد. اما یک سوال مهم همواره در طی این ماه ها ذهن بسیاری از مردم جهان را به خود مشغول کرده است. سوالی درباره جهان مابعد کرونا و اینکه چه بر سر جهان خواهد آمد؟

برای پاسخ به این سوال به نظر بد نیست تا بررسی تاریخی از بیماری های فراگیر انجام دهیم و ببینم در طی قرن های گذشته پس از شیوع و همه گیری بیماری هایی همانند طاعون، وبا و آنفولانزا که جمعیت های قابل توجه و بعضا میلیونی را می کشت و از پا در می آورد، جهان به چه شکل و گونه ای در می آمد؟

 

  1. فراگیری طاعون در اروپای قرون وسطا

یکی از فراگیر ترین بیماری ها و کشنده ترین آن ها در قرون وسطا، طاعون در آسیا و اروپا بود. در میانه قرون وسطی همه گیری طاعون که از چین شروع شد سپس به غرب آسیا و بعد از آن به اروپا رسید و طبق روایت های تاریخی باعث مرگ هزاران نفر شد و به دلیل فراگیری این بیماری چندین سال مردم در کشور های مختلف در قرنطینه بودند تا سرانجام این بیماری از بین رفت. طبق روایت های تاریخی فقط در ایران و در شهرهایی همانند نیشابور و ری بیش از 70 درصد جمعیت این شهرها بر اثر طاعون از بین رفتند.[2] در اروپا نیز همین اتفاق رخ داد و در ایتالیا و انگلستان دوره قرون وسطا، جمعیت قابل توجهی بر اثر طاعون فوت شدند. اما بعد از این فراگیری طاعون و از بین رفتن آن اروپا وارد دوره رنسانس شد. علم مدرن کم کم ظهور کرد و بشر به دنبال علاج مشکلات خود بود. انقلاب صنعتی اول در ابزار آلات مدرن و پیشرفته برای زندگی بهتر بشر تجلی پیدا کرد و پس از آن پزشکی نیز در قرون هجدهم و نوزدهم و بیستم متحول شد و در قرن نوزدهم سرانجام واکسن طاعون کشف شد و طاعون برای همیشه ریشه کن شد. [3] بلای بزرگی همانند طاعون و کشندگی بالای آن بشر را به فکر علاج انداخته بود. زمینه های تاریخی همانند رویارویی علم و دین و دعوای کلیسا با دانشمندانی همانند کپلر و کپرنیک و گالیله و ... دست به دست هم داد تا دوره جدیدی در زندگی بشر به وجود آید که سرانجام آن به دوره رنسانس و انقلاب صنعتی منجر شد.

  1. فراگیری آنفولانزا در سال 1918

مهم ترین بیماری و کشنده ترین آن ها در تاریخ حیات بشر بیماری آنفولانزا اسپانیانی بود. در پایان جنگ جهانی اول با شیوع آنفولانزا در جهان طبق آمار حدود 100 میلیون نفر بر اثر ابتلا به این بیماری جان خود را از دست دادند و جمعیت جهان که در آن زمان در حدود 600 میلیون نفر برآورد می شود به یک باره با مرگ و میر عجیب و غیر قابل باوری مواجه شد. شیوع آنفولانزا در جهان و کم بودن امکانات پزشکی و خروج جهان از جنگ اول بین الملل دست به دست هم داد تا پزشکان نتوانند مقابله خاصی با آنفولانزای اسپانیایی بکنند و در نهایت این جمعیت قابل توجه و عظیم از بشر در سراسر کره زمین تلف شوند.[4] پس از این دوره تاریخی و به دلیل مستهلک شدن اروپا در جنگ جهانی اول و بروز قدرت ایالات متحده، کم کم آمریکا به عنوان قدرت جدیدی در جهان ظهور کرد و افول اروپا آرام آرام شروع شد. در واقع تغییر بنیادین جهان پس از فراگیری آنفولانزا کشنده 1918، ظهور قدرت جدیدی در جهان به نام ایالات متحده بود که توانست اروپا را پشت سربگذار و به قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی جدیدی تبدیل شود و پس از آن در جنگ جهانی دوم از سال 1938 تا 1945 بتواند جایگاه خود را تثبیت نماید و تبدیل به قدرتی در مقابل اروپا شود.[5]

فراموش نکنیم که در سال 1918 تنها یک سال از تاسیس شوروی و وقوع انقلاب اکتبر می گذشت و جهان در واقع پس از کشتار بیماری آنفولانزا با تحولات سیاسی و ژئوپلتیکی چشم گیری مواجه شده بود که کمتر شباهتی به قبل داشت. در زمانی که خیلی ها تصور میکردند پزشکی مدرن می تواند مشکلات بشر را حل نماید و دیگر بیماری فراگیری رخ نخواهد داد، بیماری آنفولانزا جمعیت قابل توجهی را از پا در آورد و مشخص شد پزشکی همچنان راه درازی را برای پیمون در پیش دارد.

هم زمان با شروع این بیماری، در ایران نیز بیماری وبا گسترش یافته بود. در ایران که از سال 1917 تا 1919 قطحی بزرگ نیز در جریان بود، وبا هم عاملی شد تا جمعیتی بین 10 تا 40 درصد از جامعه ایران تلف شوند و بزرگ ترین خسارت انسانی به ایران در کل تاریخ ایران زمین وارد آید. این خسارت به حدی بود که حتی با حمله مغولان به ایران در حدود قرن هفتم هجری هم قابل مقایسه نبود. خسارت ناشی از شیوع وبا در ایران و گسترش قحطی در کشور به میزانی بود که در حدود 30 سال زمان برده شد تا جمعیت ایران به جمعیت پیش از سال 1914 و آغاز جنگ جهانی اول برسد!

پس از این اتفاقات مهم در ایران هم قرارداد 1919 منعقد شد و سال بعد از آن بود که با کودتای 1299 (1920) رضاخان در ایران ظهور کرد و سلسله قاجار در آستانه منقرض شدن قرار گرفت. [6]

  1. شیوع کووید 19 و آغاز تحولات جدید

حالا در قرن بیست و یکم و در زمانه ای که شاید کسی گمان نمیکرد یک ویروس بتواند علم مدرن و پزشکی جدید را به چالش جدی بکشد، ویروس جدیدی نیمی از جهان را تعطیل کرده است و جمعیت قابل توجهی را به کام مرگ کشانده است و همچنان بعد از گذشت 2 ماه واکسنی برای آن ساخته نشده است و پزشکان مردم را به قرنطینه و پیش گیری های شخصی دعوت می کنند. این یعنی دانش و علم بشر همچنان آن قدر آسیب پذیر است که نمی تواند بشر امروزین را از بلا و مشکلات محفوظ بدارد و به روش های سنتی برای محفوظ ماندن انسان ها متوسل می شود.

در عین حال خسارت های مالی و اقتصادی ناشی از تعطیلی چند هفته ای کشورهایی همانند چین، هندوستان، روسیه، ایتالیا، آلمان، بریتانیا و ... غیر قابل پیش بینی است و برآورد می شود اقتصاد جهانی در سال 2020 شاهد رکودی بی سابقه باشد. مشاهده هم کردیم که قیمت نفت به پائین ترین میزان خود در 18 سال گذشته رسیده است و متوسط قیمت مبادله نفت به حدود 14 دلار در هر بشکه رسیده است![7]

این ها نوید اتفاقات تازه ای در جهان را می دهد. در حال حاضر که نگارنده این مقاله در حال نگارش این سطور می باشد، جمعیت مبتلایان به کرونا ویروس در آمریکا به بیش از 200 هزار نفر رسیده است، دو سوم جمعیت این کشور در قرنطینه می باشند[8] و پیش بینی می شود اقتصاد آمریکا در سال 2020 به دلیل تبعات کرونا ویروس دچار رکود عمیقی شود. رکودی که ممکن است باعث پیش افتادن اقتصاد چین از آمریکا در این سال شود و شاهد بروز اتفاقات جدیدی در جهان باشیم.

اروپای غربی به خصوص کشورهایی همانند ایتالیا و آلمان و بریتانیا به دلیل تعداد مبتلایان بالا و کشته های زیاد یقینا امسال با وضعیت اقتصادی بغرنجی مواجه خواهند بود و نظام درمانی این کشورها تا ماه ها نیاز به بازسازی مجدد خواهند داشت و به سرعت نمی توانند به جایگاه قبلی خود بازگردند.

در کشور ما ایران نیز به دلیل شیوع این ویروس از ابتدای اسفندماه 1398 تاکنون (فروردین ماه 1399) و به دلیل قرنطینه های خانگی و بسته بودن مغازه ها و نیمه تعطیل شدن کسب و کارها و ادارات، به احتمال زیاد در سال پیش رو شاهد اعتراضات صنفی و اجتماعی خواهیم بود که از هم اکنون باید برای آن فکری کرد. به دلیل شرایط تحریمی کشور و عدم فروش نفت و پائین آمدن قیمت نفت، امید دولت به کسب درآمدهای مالیاتی بود اما به دلیل کم رونق شدن فروش و کسب و کارهای مردمی میزان محقق شدن در آمدهای مالیاتی نیز چشم انداز مثبتی را نشان نمی دهد که این زنگ خطری برای ما در سال 1399 می تواند باشد.

به هر حال اگر بخواهیم جمع بندی از وضعیت پیش رو در سال 2020 (1399) در جهان داشته باشیم به احتمال فراوان شاهد بروز تحولات سیاسی و اقتصادی در جهان خواهیم بود و می توان گفت که جهان مابعد کرونا شباهت کمی به جهان ماقبل کرونا خواهد داشت. کرونا ویروس تغییرات مهمی را در جهان آغاز کرد که هفته ها و ماه های پیش رو عمق و دامنه آن را نشان خواهد داد.

اتفاقات مشابه تاریخی نیز نشان داده است که فراگیر شدن بیماری ها و تعطیل شدن زندگی عادی مردم در جهان، تحولات عظیمی را پس از ریشه کن شدن بیماری رقم زده است. شاید پر بیراه نباشد که ادعا کنیم کرونا ویروس مبدا تحولات جدیدی در جهان مدرن شده است.

 

[1]  sm.dezfouli@gmail.com

[2]  مرگ سیاه در تاریخ میانه ی ایران، یعقوب آژند، مطالعات تاریخی سال اول تابستان 1368 شماره 6

[3]https://web.archive.org/web/20120216075334/http://old.nationalreview.com/interrogatory/kelly200509140843.asp

[4]https://web.archive.org/web/20120709092946/https://www.census.gov/population/international/data/worldpop/table_history.php

[5]  https://www.census.gov/population/international/data/worldpop/table_history.php

[6]  مجد، محمد قلی، قطحی بزرگ، 1387، چاپ اول، تهران، انتشارات مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی، مقدمه و فصل اول

[7]  خبرگزاری فارس، 12 فروردین ماه 1399، "نفت به پائین ترین قیمت خود در 18 سال اخیر رسید!"

[8]   خبرگزاری تسنیم، 14 فروردین ماه 1399، "تعداد مبتلایان به کرونا در آمریکا از 200 هزار نفر عبور کرد"

پخش تلویزیونی مستند بیگانه های آشنا

چهارشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۸، ۰۲:۲۳ ب.ظ

 

بالاخره مستند بیگانه های آشنا بعد از 8 ماه تلاش و پیگیری، امشب بعد خبر شبانگاهی ساعت 22 از شبکه 3 سیما پخش میشه.

 

فروردین و اردیبهشت ماه امسال که رفتیم لرستان و خوزستان فکر نمی کردم ساخت این مستند انقدر انرژی و زمان ببره اما خدا رو شکر بالاخره تلاش ها نتیجه داد و امیدوارم کار خوبی از آب در اومده باشه و مخاطب خوشش بیاد.

 

مستند روایت متفاوتی از سیل ابتدای امسال (1398) هست و ارتباطی هم با شهادت حاج قاسم سلیمانی داره.

 

اگر این مستند رو امشب نتونستین از تلویزیون ببینید از فردا لینکش داخل تلویبیون رو اینجا قرار میدم. در سایت سینما مارکت (+) و در سایت تلویبیون (+)

 

 

آتابای یک عاشقانه آرام

شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۸، ۰۱:۳۲ ب.ظ

 

 

نیکی کریمی شاید جوان ترین کارگردان زن مطرح سینمای ایران باشد که از سال 92 وارد کارگردانی سینمای ایران شده است و تاکنون چند فیلم سینمایی را نیز تولید کرده، اما قطعا فیلم "آتابای" متفاوت ترین و شاید بهترین فیلمی است که او تاکنون ساخته است. فیلم در یکی از روستاهای اطراف خوی می گذرد جایی که نویسنده و بازیگر اصلی فیلم هادی حجازی فر در آنجا متولد شده است و کل فیلم تقریبا به زبان آذری است. در یک کلام فیلم یک عاشقانه آرام است اما عاشقانه ای که برای مخاطب حس نزدیکی ایجاد نمی کند. عاشقانه ای که بیشتر روشنفکرانه است و حس یک شهروند متوسط و یا متوسط رو به پائین در خوی نیست و بیشتر حسی روشنفکرانه دارد. اما بازی ها تا حد زیادی قابل قبول است. بازی هادی حجازی فر و جواد عزتی تحسین برانگیز است و بازی سحر دولتشاهی نیز قابل قبول است.

آتابای به عنوان شخصیت اصلی فیلم در سودای عشق گذشته و کنونی خود است اما نمی تواند صریح ابرازش کند، زمانی هم که ابراز می شود باز در آخر فیلم شاهد هستیم که به وصالش نمی رسد و ناکام می ماند. اما این شخصیت همچنان نکات مغفولی دارد که در فیلم خیلی به آن پرداخته نمی شود. گذشته اش، اینکه به چه دلیل قاطعی از تهران به اطراف خوی برگشته و ... خیلی مشخص نیست.

اینکه خوی و روستای اطرافش به عنوان محل فیلمسازی انتخاب شده و گاهی ارجاعی هم به مقبره شمس تبریزی می شود از ظرایف جالب فیلم است. و اینکه یک مرد معمار در گذشته عاشق شده و بعد از سال ها و زمانی که وارد میان سالی شده است باز هم عاشق می شود و این بار هم به عشقش نمی رسد حس خوبی را در مخاطب ایجاد می کند اما فیلم منقطع می ماند و تمام می شود. کاش فیلم ادامه ای هم داشت و حس را بیشتر درگیر می کرد اما در هر حال به نظر نگارنده آتابای فیلم قابل قبولی است و شخصا اگر قرار باشد به آن نمره ای بدهم از 10 نمره 6 را به آن می دهم.

اینکه نیکی کریمی می تواند در فضاهای مختلف و با شخصیت های مختف، به عنوان یک زن فیلم بسازد از نکات قابل توجه کار اوست و امیدوارم که در آینده شاهد کارهای بهتر و قوی تری از او باشم.

روز بلوا، اما بدون بلوا!

شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۸، ۰۱:۳۱ ب.ظ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یادداشت هایی که در چند پست منتشر می شود نقدها و تحلیل های کوتاه من از فیلم های جشنواره فیلم فجر امسال (جشنواره سی و هفتم) است که تصمیم گرفتم در اینجا هم منتشر کنم که بماند و بعدا نیز بتوانم به آن ها رجوع کنم یا دوستان علاقمند هم در جریان قرار بگیرند.

 

فیلم "روز بلوا" سوژه ی خوبی دارد. سوژه ای که شاید باور نمی شد که بهروز شعیبی بخواهد به آن ورود کند. فساد در جمهوری اسلامی و در بین شخصیت های به ظاهر معتبر و سرشناس نظام. ورود به چنین مقوله و موضوعی قابل توجه است و خوب، اما وقتی عمق پیدا نمی کند باعث می شود که موضوع هم به خوبی منعقد نشود و فیلم به نتیجه مطلوب نرسد.

روحانی ناخواسته درگیر فساد مالی برادرش می شود و جلوتر که می رود متوجه می شود پدر همسرش و خود همسرش نیز درگیر این فسادها هستند و از اعتبار و آبروی او در جامعه سو استفاده شده است. روحانی جوان به دنبال برخورد با این فساد است و حتی سعی می کند تا انتهای پرونده برود اما پرونده به جای منطقی ختم نمی شود. نهایتا روحانی به کمک یک جوان آشنا با اینترنت و هک کامپیوتر می تواند به اطلاعات مالی شرکت پدر همسرش دسترسی پیدا کند و واقعیت را به قوه قضائیه اطلاع دهد. اما فیلم در همین جا به پایان می رسد. نه از بعد ماجرا چیزی می بینیم نه منطق اقتضا می کند که یک نفر در ظرف چند روز با کمک یک جوان بتواند چنین فسادهایی را آشکار و رسانه ای کند و این به نظرم از ضعف های فیلم است.

اینکه یک کارگردان ارزشی جسارت پرداختن به این پرونده ها را دارد از نکات قابل توجه و خوب است اما چرا این فیلم به نکات عمیق تر نمی پردازد و در یک سطح رها می شود به نظرم از عیوب کار است. وقتی قرار است به مسائل کلان پرداخته شود ای کاش به عمق بریم و کار در یک سطح رها نشود. ارتباط منطقی اجزا، کشش داستان، رسیدن به نقطه مشخص که حس مشترک بین مخاطبین ایجاد کند که آها حالا به جای خوبی پرداخته شد و منطقی بود مهم هست. با اینکه فیلم روز بلوا فیلم ارزشمندی است اما لااقل از دید من این ایجاد حس مشترک بین بینندگان فیلم برای فیلم رخ نداده است و باعث شده فیلم رها شود بدون آنکه به سرانجام ماجرا برسیم.

در کل اگر بخواهم به این فیلم از 10 نمره ای بدهم نمره من به آن 7.5 خواهد بود. امیدوارم که متوجه فساد و اهمیت آن در نظام جمهوری اسلام باشیم و تصمیم بگیریم جدی تر و بهتر و عمیق تر به آن بپردازیم و سر سری از کنار آن عبور نکنیم. ورود سینماگران به این عرصه هم ارزشمند است اما کاش حضوری جدی تر و دقیق تر باشد و شاهد ساخت فیلم های بیشتر با چنین موضوعاتی باشیم.

پرونده نشریه نسیم بیداری

شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۸، ۰۳:۴۳ ب.ظ

 

سال 1394 در نشریه نسیم بیداری پرونده ای کار شد درباره سازمان مجاهدین خلق به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس سازمان که اکنون می توانم لینک تهیه نشریه را در اینجا قرار بدهم.

 

برای مطالعه مطالب من و مطالب دیگر دوستان و دانلود فایل پی دی اف نشریه می توانید اینجا را کلیک نمائید.

 

«تغییر در وضعیت معیشتی مردم، تغییرات اساسی در نگاه سیاسی آنها و البته تغییرات به‌وجود آمده در روند تولید سینما به واسطه تجهیزات جدید 3 دلیل رشد صعودی ساخت مستندهای سیاسی و البته افزایش علاقه‌مندان آن است.» این حرف‌های سیدمهدی دزفولی، مستندساز جوانی است که مستند «گزارش چند قتل» او مخالفان و طرفداران دوآتشه بسیاری داشت. او معتقد است که همانگونه که در دهه 60 و 70سینما با قهرمان‌ها و عاشق‌هایش سرپا بود و در دهه 80 سینمای اجتماعی باب شد، دهه 90با ژانر تاریخی و سیاسی آغاز شد. سیانور و ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز در سینمای داستانی یکه‌تازی کردند و در مستند هم به‌خاطر تجربه وقایع سال 88گویی یک نوع نگاه بازخوانی وقایع در میان فیلمسازها به‌وجود آمد. دزفولی می‌گوید: «بیش از نیم‌قرن از ترور کندی در آمریکا می‌گذرد و هنوز هم درباره آن مستند ساخته می‌شود اما ما 40 سال بعد از انقلاب هنوز پرونده‌هایی درباره ترور، کودتا و جنگ داریم که حتی گشوده هم نشده‌اند و گاهی مفقودند و به همین دلیل مستند سیاسی می‌تواند در ایران تا سال‌ها مخاطب داشته‌باشد.» او درباره حضور جریان‌های سیاسی در پشت بسیاری از مستندهای سیاسی که بیشتر شبیه بیانیه‌هایی هستند که به جای چاپ در روزنامه و کتاب و اعلامیه سر از سینما درمی‌آورند، می‌گوید: «بالاخره برخی جریان‌ها از برخی فیلم‌ها حمایت می‌کنند اما یادمان نرود که هنوز هم چه اصولگراها و چه اصلاح‌طلب‌ها همکاری چندانی با مستندسازها برای ساخت یک اثر ندارند. همزمان با این ماجراها موضوع تسویه‌حساب‌های سیاسی در قالب مستند را هم نمی‌توان نادیده‌ گرفت.»

 

برای مطالعه ادامه مصاحبه در سایت روزنامه همشهری میتوانید اینجا را کلیک نمائید.