گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۱۷۳ مطلب با موضوع «تاریخ معاصر ایران» ثبت شده است

27 سال رهبری آیت الله خامنه ای

جمعه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۳۹ ب.ظ

آیت الله خامنه ای


14خرداد 1368 آغاز دوران رهبری آیت الله خامنه ای است. امروز رهبری ایشان وارد سال بیست و هشتم خود شد و این دوران پر بود و هست از اتفاقات گوناگون که به نظرم عبور از این اتفاقات مختلف باعث قوی شدن نظام اسلامی و رهبری آیت الله خامنه ای شده است.


رهبری آیت الله خامنه ای زمانی آغاز شد که تازه 10 ماه از پایان جنگ ایران و عراق سپری می شد و جمهوری اسلامی در آستانه دوران جدیدی بود. کشور نیاز به بازسازی وسیع داشت و دولت جدید در آستانه تشکیل بود و قانون اساسی نیز تغییر کرده بود و امکان حمله مجدد عراق به ایران بود و به نظرم این موارد خود گویای آغاز دوران دشوار پیش روی آیت الله خامنه ای بود. ایشان با تمام قدرت و در آستانه 50 سالگی وارد چنین فضایی شدند. بسیاری از گروه های سیاسی هم بودند که پیش از این مخالف ایشان در ریاست جمهوری بودند و با به رهبری رسیدن ایشان و جوان بودن ایشان قاعدتا مخالفت ها با ایشان هم جدی تر می شد به خصوص که در آغاز رهبری آیت الله خامنه ای بحث مرجعیت دینی ایشان هم مطرح نبود و یک قدرت معنوی و دینی در ایشان بالفعال وجود نداشت. دهه 70 نیز برای جمهوری اسلامی آغاز بحران های بین المللی بود همانند بحران طالبان در افغانسان و رستوران میکنوس و الخبر عربستان و آمیا آرژانتین و در داخل هم وقایعی همانند قتل های زنجیره ای و اتفاقات دوران دوم خرداد به خصوص واقعه 18 تیر سال 1378 که نظام اسلامی و آیت الله خامنه ای به خوبی توانستند از این بحران ها عبور کنند. دهه80 نیز وضع به همین ترتیب بود و فقط یک قلم از بحران های سیاسی در این دهه اتفاقات سال 1388 بود که پشت سر گذاشتن آن خود حکایت از مدیریت قوی آیت الله خامنه ای داشته و دارد.

فراموش نکنیم در این دوران وضع ایران با همسایگان خود همانند کشورهای شمالی همانند آذربایجان و ترکمنستان و ارمنستان بهبود یافته است و ما دیگر در عراق و افغانستان دشمن جدی نداریم و اوضاع از 27 سال گذشته بهتر است. از طرف دیگر جامعه یکدست تر و بهتر و توسعه یافته تر از 27 سال قبل است و این چیز کمی نیست. کادرسازی برای نظام اسلامی بهتر انجام شده است و ایران در مقایسه با کشورهای مهم منطقه همانند مصر و عربستان و عراق و ترکیه در وضعیت بهتری از نظر شرایط علمی و اقتصادی و نظامی و توسعه نیروی انسانی قرار دارد و تبدیل به قطبی در غرب آسیا شده است.


همه اینها نشان می دهد که رهبری آیت الله خامنه ای به نسبت به کل موفق بوده است و ایران روند صعوی را طی کرده است نه بر خلاف سخن های بی پایه عده ای مخالف و مغرض که معتقد به نزول ایران هستند و بر اساس آمارها و ارقام و بیان شفاف مسائل حرف آنها سندیت درستی نیز ندارد.


مجموع برداشت های من از دوران رهبری آیت الله خامنه ای با تمام و فراز و نشیب های آن مثبت است کما اینکه همین امروز شاهدیم اگر ایران مقتدر نبود قطعا نیرویی همانند داعش و بنیادگرایان وهابی تمام غرب آسیا را در می نوردیدند و با سدی به نام جمهوری اسلامی نیر مواجه نبودند و از افغانستان تا سوریه و لبنان در اختیار آنان بود.


فراموش هم نکنیم 4 شاه مهم و مشهور معاصر همانند محمد شاه و احمد شاه قاجار و رضا و محمد رضا پهلوی همگی از کار بر کنار و عزل شدند و به جز محمد رضا پهلوی مابقی دوران حاکمیت کوتاهی در ایران داشتند و در خارج از ایران هم از دنیا رفتند و این نشان می دهد ایران کشوری آرام و بی جنجال و حاشیه نیست. ایران همان کشوری است که وقایع شهریور 20 و 28 مرداد 1332 و 15 خرداد 1342 و 22 بهمن 1357 را تجربه کرده است و نشان می دهد حکمرانی در این کشور تا به چه حد دشوار و سخت و طاقت فرساست.

اما با تمامی این حرفها، امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای رهبری و حکمرانی موفق و خوبی را از خود نشان دادند و این گویای این است که جمهوری اسلامی و رهبری آیت الله خامنه ای در 27 سال اخیر موفق بوده است و این اصلا نکته کمی نیست.

آیت الله احمد آذری قمی ، منتقد یا مخالف؟

دوشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ق.ظ

احمد آذری قمی


مدتی است که مشغول مطالعه کتاب جدید آقای محسن کدیور با عنوان " فراز و فرودهای احمد آذری قمی" هستم که از مجموعه کتاب های اینترنتی ایشان تحت عنوان سرگذشت روحانیون منتقد جمهوری اسلامی است.


پیش از این هم دو کتاب مربوط به همین مجموعه پیرامون آیت الله سید کاظم شریعتمداری و آیت الله منتظری را مطالعه کرده بودم و مطالبی را درباره آن کتابها نوشته بودم. این مجموعه نوشته های آقای محسن کدیور یک محور اصلی دارد و آن هم به چالش کشیدن دوران رهبری امام(ره) و آیت الله خامنه ای و هدف اصلی که خود نویسنده نیز در ابتدای کتابها بارها نوشته اند و بر آن تاکید هم کرده اند نشان دادن برخورد نظام با منتقدین روحانی خود است که در برخی موارد نیز از دایره واقع گویی نیز خارج شده اند. (همانند نوع روایات از بیماری و رفتارها با ایت الله شریعتمداری و درمان نکردن ایشان تا رحلت آن مرحوم).


کتاب پیرامون مرحوم آیت الله آذری قمی حاوی مطالب خوبی است که می تواند تفکرات و شخصیت آن مرحوم را به خوبی تبیین کند و ارجاعات خوبی هم دارد.


مرحوم آیت الله آذری قمی از فقهای موسس و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود که در مجالس دوم شورای اسلامی و اول خبرگان رهبری نیز عضو بوده اند و همچنین در ابتدای انقلاب اسلامی نیز چند ماهی دادستان انقلاب تهران بوده اند و پرونده های جنجالی همانند پرونده محمد رضا سعادتی ( نفر دوم سازمان مجاهدین خلق) زیر نظر ایشان بوده است اما بعدها به دلیل اختلاف با دولت موقت و همچنین بیماری قند و ... از این سمت استعفا می دهند هرچند که انصافا نسبت به آیت الله خلخالی پرونده درخشانی تری داشته و احکام تند کمتری صادر کرده بود. وی احتیاط خوبی در صدور احکام اعدام و مصادره اموال داشت.


آیت الله آذری قمی 3 مقطع مهم سیاسی داشته بود که یک مقطع آن از دهه 30 تا پیروزی انقلاب اسلامی بود و دو مقطع آن در دهه 60 و 70 بوده. وی به شدت مخالف دولت میر حسین موسوی بود و اعتقاد به اقتصاد آزاد بازار و محدود بودن اختیارات ولی فقیه داشت.


آذری قمی از بنیانگذاران بنیاد رسالت و روزنامه رسالت بود که از جمله مهم ترین پایگاه های فکری جناح راست در دهه 60 به شمار می رفت.


آذری قمی در سال 68 نیز نقش مهمی در به رهبری رسیدن آیت الله خامنه ای داشت و آیت الله خامنه ای نیز از جمله حامیان وی بود که به رهبری برسند اما صحنه سیاسی تغییر کرد و آذری قمی نتوانست به رهبری برسد. آذری قمی که تا سال 73 از جمله موافقین رهبری آیت الله خامنه ای بوده است و نظر وی نیز به سمت ولایت مطلقه فقیه نیز گردش پیدا کرده بود و اینکه ولی فقیه در تمامی شئون حکومتی می تواند اظهار نظر کند ناگهان به دلیل جلوگیری از انتشار رساله علمیه ( نه عملیه) وی به شدت منتقد وضع موجود می شود!

وی حتی در سال 76 از ناطق نوری حمایت کرده بود اما چند ماه بعد در مورد ولی فقیه و اختیارات وی به سید محمد خاتمی نامه نوشت و تذکراتی داد! حتی مجددا چند ماه بعد نامه ای خطاب به وزیر وقت اطلاعات ( دری نجف آبادی) نوشت و درباره وزارت اطلاعات و اختیارات آن هشدارهایی را داده بود!


وی به همراه آیت الله منتظری نطق های مشهوری در 13 رجب سال 76 انجام دادند که منجر به حصر هر دو نفر آنها شد که مرحوم آذری قمی 15 ماه بعد در بیمارستان در گذشت و آیت الله منتظری سال 81 از حصر خارج شد.


چند نکته درباره کتاب و درباره شخصیت آذری قمی لازم به ذکر است:


1- مرحوم اذری قمی متاسفانه ثبات فکری و تصمیم گیری نداشت و همین عدم میانه روی و تعادل در تصمیم گیری منجر به افراط و تفریط های مشهوری از جانب ایشان شد. همانند اختیار عمل ولی فقیه و یا نقد دولت موسوی و حمایت و بعدها نقد آیت الله خامنه ای. هر چند خود وی در سال 76 مرقوم داشت که به حقیقت های تازه ای دست یافته است! اما این را نمی توان پذیرفت که فردی در طی 2 دهه چنین تغییرات زیگزاگی را داده باشد که یک روز مخالف اختیارات مبسوط ولی فقیه باشد و یک روز ولی فقیه را چنین بالا ببرد که حتی توحید هم می تواند توسط ولی فقیه تعطیل شود و روز دیگر دوباره مخالف ولی فقیه و منتقد وی بشود!

2- مرحوم آذری قمی بر اساس یک سوء تفاهم و اشتباه در تصمیم گیری از جانب وزارت ارشاد رفتارهای تندی از خود نشان داد. چنانچه اگر رساله علمیه وی درباره اقتصاد و لی فقیه و حکومت اسلامی منتشر می شد چه بسا رفتار و کنش وی نیز متفاوت می شود. چنانچه هم که می دانیم بزرگان حوزه بر روی رفتارهایی که با ایشان می شود به شدت حساس هستند. هماند کاربرد لفظ آیت الله و آیت الله العظمی و انتشار کتب و نظرات خود و ... .


3- مرحوم آیت الله آذری قمی دو بار برای معالجه بیماری سرطان خون خود به خارج از کشور اعزام شدند.یکبار سال 64 و دیگری سال 76 که آقای کدیور سال 76 را در کتاب خود آورده اند اما نقل قول از رهبری از جانب آیت الله مومن را آورده اند که حال آذری قمی خوب نیست و رهبری فرموده اند "به درک"! ( نقل قول از آیت الله مومن هم صرفا از جانب آقای کدیور است که احتمالا منبع ایشان هم مرحوم آیت الله منتظری باید باشند که در حال حاضر این نقل قول خیلی موثق نیست.)


4- آیت الله آذری قمی از سال 76 تا لحظه فوت مواضع به شدت افراطی اخذ کردند که خیلی منتطقی به نظر نمی رسید که این هم به دلیل سوابق ایشان و چرخش ناگهانی ایشان است که تا حدودی به دلیل خصوصیات اخلاقی ایشان هم بوده است. اما قطعا این نباید باعث می شد تا با ایشان برخورد خشنی صورت بگیرد اما متاسفانه در سال 76 در قم با ایشان برخورد بدی صورت گرفت و این قابل تائید نبوده و نیست.


5- جمع بندی از موضوع ایت الله آذری قمی این است که وی از روحانیونی بوده است که نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی دو نظر کاملا متفاوت در مقاطع مختلف زمانی داشته است و به همین دلیل ما با آذری قمی متقدم و متاخر مواجه هستیم. به هر حال علت العلل شروع نظرات رادیکال آقای آذری قمی درباره رهبری و جمهوری اسلامی که از سال 73 آغار شد یک چیز بود و آن عدم اجازه انتشار مطالب حوزوی ایشان بود و بعدی که کم رنگ تر بود و یا در عرض مطلب اول بود بحث مرجعیت آیت الله خامنه ای بود که ایشان مخالف این موضوع بودند.


حجت الاسلام روح الله حسینیان (رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی) سال قبل مصاحبه ای با تسنیم پیرامون ایت الله آذری قمی و سرنوشت ایشان انجام دادند که قابل توجه است و سعی می کنم در آینده درباره اقای آذری قمی و این مصاحبه آقای روح الله حسینیان بیشتر بنویسم.


اما نکته اساسی من که بعدا سعی می کنم بیشتر به آن بپردازم و به نظرم کلید حل موضوع آیت الله آذری قمی هم همان است یک چیز بیشتر نیست. اینکه آذری قمی منتقد بود یا مخالف؟



آغاز یک پایان

شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۴۵ ق.ظ

14 اسفند 1359 / دانشگاه تهران

14 اسفند 1359 آغاز یک پایان بود از چند جهت! اول اینکه خط افرادی که تفسیر دیگری از جمهوری اسلامی و آینده انقلاب اسلامی داشتند کاملا از خط سیاسیون و انقلابیون سنتی و نزدیک به رهبری انقلاب ( حزب جمهوری اسلامی و دولت محمد علی رجایی و ...) جدا شد و این اتفاق تنها 2 سال بعد از انقلاب اسلامی رخ داد که این خیلی مهم بود و تنها 6 ماه بعد هم باعث شد این خط از ایران خارج شود و سعی کند مبارزات خود را در خارج ایران به پیروزی برساند!

دوم هم اینکه مشخص شد جمهوری اسلامی ایران و رهبری انقلاب کاملا موضع مشخصی در قبال لیبرالیسم و التقاط با نظام اسلامی دارند و این به مراتب از مورد اول اگر مهمتر نباشد کم اهمیت تر نبود.


14 اسفند 59 تبدیل به یک شاخص شد برای همین التقاط ها که سرانجام از قطار انقلاب پیاده خواهند شد و در سال های دهه 60 و 70 و 80 هم شاهد همین پیاده شدن ها از قطار انقلاب بودیم که اتفاقا چهره های مطرحی هم بودند و تبدیل به عبرت های تاریخ شدند! واقعا انقلاب اسلامی بر سر بقا و ادامه مسیر خود با کسی شوخی نداشته و ندارد.

انتشار قسمت سوم مستند کوتاه "شش پر حاشیه"

جمعه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۱۶ ب.ظ


قسمت دوم مستند کوتاه شش پر حاشیه

قسمت سوم و آخر مستند کوتاه "شش پر حاشیه"  از تولیدات مرکز مستند سازی سفیر فیلم پیرامون مجلس ششم منتشر شد.


در این قسمت به موضوع تحصن و فرار برخی از نمایندگان مجلس ششم و همچنین عبرت آموزی های این مجلس اشاره شده است.


برای مشاهده این قسمت می توانید اینجا را کلیک کنید.

قحطی بزرگ


دیروز از رادیو ایران برنامه پیک بامدادی تماس گرفتند و پیرامون قحطی بزرگ در ایران ، ما بین سال های 1917 تا 1919 که در زمان جنگ جهانی اول بوده مصاحبه ای را انجام دادند که امروز از برنامه پیک بامدادی پخش شد. عنوان این برنامه قحطی بزرگ در ایران و نقش دولت بریتانیا در این زمینه بود.


برای شنیدن این مصاحبه و فایل صوتی به دقیقه 18 به بعد فایل گوش دهید و اینجا را کلیک کنید.

قسمت دوم مستند کوتاه شش پر حاشیه منتشر شد

يكشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ق.ظ

قسمت دوم مستند کوتاه شش پر حاشیه

قسمت دوم مستند کوتاه شش پر حاشیه از تولیدات مرکز مستند سفیر فیلم پیرامون بازخوانی مجلس ششم شورای اسلامی که در اختیار کامل اصلاح طلبان قرار داشت منتشر شد.


برای مشاهده این مستند می توانید اینجا را کلیک کنید.

مصاحبه با نشریه روزانه جشنواره عمار

نشریه روزانه جشنوراه فیلم عمار مصاحبه ای را پیرامون مستند داستان ناتمام یک حزب انجام داد که در شماره چهارشنبه 15 دی ماه 1394 این نشریه منتشر شد. با اینکه به دلیل سرعت انتشار این مصاحبه متن پیاده شده دارای اشکلاتی همانند تحصیلات من ( کارشناسی فلسفه نه ، کارشناسی ارشد فلسفه علم) و برخی از موارد فیلم دارد اما مصاحبه خوبی بود و از این دوستان خوب ممنون هستم. امسال انتشار نشریه روزانه عمار با بچه های خوب بوشهری بود که نسبت به سال های قبل نشریه سطح و کیفیت بهتری هم پیدا کرده بود. 

جشنواره امسال هم تمام شد و به همه دوستان جشنواره عمار یک خسته نباشید و خدا قوت اساسی میگم.

گزارش سینما پرس از مستند داستان ناتمام یک حزب


روز گذشته مستند " داستان ناتمام یک حزب " که مستندی پیرامون حزب جمهوری اسلامی و بازخوانی 9 سال فعالیت های این حزب بود در سالن شماره 3 سینما فلسطین و در جشنواره سینما حقیقت اکران عمومی شد و بازتاب هایی در برخی از سایت های خبری و سینمایی داشت.

سایت سینما پرس درباره این مستند و اکران آن در جشنواره سینما حقیقت گزارش را منتشر نموده است که در ادامه بخش هایی از آن از نظر شما می گذرد.( لینک)

در روزهای اینده هم به امید خدا بازتاب های دیگر این مستند را منتشر خواهم کرد.


فیلم مستند«داستان ناتمام یک حزب» به کارگردانی سید محمد مهدی دزفولی در مدت ۵۴ دقیقه فیلم دیگر حاضر در این بخش بود. فیلمی که چند بیننده ای اضافه تر از فیلم پیشین در همین بخش داشت و گویی سوژه ملتهب و جذابش توانسته بود نظر مخاطبین جشنواره را به خود جلب کند.

فیلمی خوش ساخت که پله پله و مرحله مرحله بر جذابیت و اهمیتش افزوده می شد و مخاطب را با وقایع مهم تاریخ معاصر پس از انقلاب اسلامی درگیر می کرد.  هماهطور که از اسم فیلم نیز پیداست، داستان فیلم داستان یک حزب است، حزب جمهوری اسلامی که پرونده اش از سال های ۵۷ تا ۶۶ بازخوانی می شود. در این بازخوانی از مصاحبه با افراد مؤثر حزب در آن دوران و همچنین تصاویر آرشیوی کامل و بعضا کمتر دیده شده و همچنین نریش استفاده شده بود تا بتواند تصویری هرچند جامع تر را از وقایع مربوط به حزب جمهوری اسلامی ارائه دهد. تصویری فارغ ازجانب داری های سیاسی که می تواند بر دید فیلمسازان مستند اثرگذار باشد.

در این فیلم شاید جذاب ترین صحنه ها مربوط به تصاویری آرشیوی بود که کمتر توسط مخاطب عام دیده شده و در صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز پخش نشده است. تصاویری از مصاحبه حضرت آیت اله خامنه ای پس از مجروحیت در ششم تیر ماه، صحبت های کامل حضرت امام خمینی پیرامون شهادت شهید بهشتی و یارانشان و تصاویری از اولین جلسه پیش نویس قانون اساسی و صحبت های بنی صدر و دیگر افراد حاضر در جلسه.

فیلمی یک دست و با نگاهی منصفانه و در عین حال متفکر از فیلمسازی جوان که می تواند نشان دهنده خوش ذوقی و کاوشگری نسل جدید فیلمسازان مستند در این حوزه باشد، فیلمسازانی که هر چند در ارتباط مستقیم با وقایع انقلاب و موضع گیری های حزبی پس از آن نبوده اند، اما با کاوشگری و نگاهی متفکرانه و پژوهشگر می توانند مخاطب خود را بی واسطه با موضوعات مهمی در پیش و پس از انقلاب روبرو کنند. به گونه ای که مخاطب اطلاعات و دیدی جامع نسبت به موضوعات و جزئیات پیش آمده در تاریخ معاصر کشور و انقلابش پیدا کند و خود را به واقع در آن دوران احساس کند. رسالتی که از مهمترین وظایف فیلمساز مستند تاریخی و سیاسی است.

بازگشت مظفر بقایی

دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۵ ب.ظ


امسال به دلایل متعدد بحث و حرف درباره مظفر بقایی بیشتر از سال های قبل بود. به خصوص که رسانه های متعدد همانند شرق و فارس و سایت های نزدیک به احمدی نژاد و ماهنامه رمز عبور و هفته نامه صدا به بازخوانی شخصیت مظفر بقایی پرداختند و هرکدام از آنها نیز از زاویه نگاه سیاسی خودشان به بازخوانی بقایی می پردازند.

اما در این میان یک حرف مشترک وجود دارد و آن اینکه مظفر بقایی بیشتر از هر زمان دیگری برای این مطرح می شود که وقایع سال 88 اتفاق افتاد و میر حسین موسوی در سیبل مخالفت حامیان و پیروان مظفر بقایی بود.

همان طور که مرحوم شهید آیت مدتی در حدود 5 سال عضو حزب زحمتکشان ملت ایران بود و شاخص ترین کنش سیاسی وی بعد از انقلاب مخالفت با بنی صدر و میر حسین موسوی بود دیگر یاران و معتقدان به بقایی هم تا حدودی همین زمینه را دارند.افردی همانند سید محمود کاشانی و سید احمد کاشانی و حتی عبدالله جاسبی همین خصوصیت را داشته و دارند تا افرادی که دیگر در این دنیا نیستند اما هر از گاهی در زمان حیاتشان اگر بحثی با آنها شکل کی گرفت و مصاحبه ای انجام می شد مخالفت خود را با موسوی بیان می کردند.همانند مرتضی کاشانی و حسین بنکدار تهرانی که در زمان حیات با نشریه شهروند امروز مصاحبه هایی را در مخالفت با موسوی و روایت آیت از موسوی کرده بودند.

امسال نیز بحث ها در مورد بقایی شکل گرفت و بعضی از رسانه ها به بازخوانی شخصیا بقایی پرداختند.


1- رسانه های اصلاح طلب شرق و صدا و یا اصولگرایی همانند فارس تلاش داشتند مرز بندی با مظفر بقایی را حفظ کنند و او را عنصری وابسته با بیگانه عنوان کردند که روابط مشکوکی داشته است اما فصل مشترک او با بعد از انقلاب این بوده است که بسیاری از شاگردانش مخالف میر حسین موسوی بودند.همانند شهید حسن آیت.

2- رسانه های حامی احمدی نژاد همانند دولت بهار و نکات پرس هم سعی داشتند چهره ای بینابینی ارائه دهند که بقایی خطاهایی داشته است اما خوبی هایی هم داشته است و حتی برخی از انقلابیون اول انقلاب همانند هاشمی رفسنجانی نیز از وی حمایت کرده بودند( به دلیل روابط دور خانوادگی) و فصل مشترک بقایی با بعد از انقلاب همان بود که شاگردان وی مخالف موسوی بودند و حتی در بازجویی های بقایی هم چیز خاصی بدست نیامد و اینکه وی بازداشت و سپس فوت شد به شدت مشکوک است.

3 اما رسانه هایی همانند رمز عبور با بازخوانی پرونده امنیتی بقایی و انتشار بخشی از بازجویی های وی تلاش کردند تا حد زیادی بقایی را مبرا از اتهامات کنند و با اینکه در آخر مقاله نوشته شد وی عنصری وابسته به دیکتاتوری داخلی و استکبار خارجی بود اما روح کلی پرونده این را می گوید ه نگارنده گمنام! همدلی عجیبی با مظفر بقایی دارد.


اما نکته قابل توجه در این میان دور همنشینی قدمای حزب زحمتکشان در مزار خانوادگی بقایی ها در بهشت زهرا تهران بود که در آن حرف ها از همه باب زده شد.از مصدق و اینکه وی انگلیسی بوده است ! تا اینکه 28 مرداد و کودتا نامیدن آن دروغ بزرگ تاریخ است! این گزارش کامل را در روزنامه شرق می توانید مطالعه کنید.(+)


از همه اینها بگذریم قرائت هایی است که نزدیکان مظفر بقایی از سال 1388 به بعد به جامعه ایران تزریق کرده اند و افراد کم اطلاع خواسته و ناخواسته باعث دامن زدن به این قرائت ها شده اند.حقیقتا این را نمیدانم که 28 مرداد 1332 را کودتا ندانستن و هم صدا شدن با سلطنت طلبان چقدر به نفع ما و انقلاب اسلامی است؟ مگر جز این است که شاه و سلطنت طلبان هم می گفتند و می گویند که 28 مرداد نه تنها کودتا نبود بلکه نشانه عشق مردم به شاه و شاه دوستی بود!!! و قیام ملی بود؟ آیا می شود اینگونه قرائت ها را ترویج کرد و بعد خود را انقلابی و مسلمان متعهد هم دانست؟ انگلیسی دانستن مصدق کی و کجا اثبات شده است را هم نمی دانم اما این را می دانم که می شود مخالف منصف بود و اگر با مصدق مخالف هم هستیم اخلاق را رعایت کنیم.

این را هم نمی دانم که به بهانه مخالفت با موسوی و عده ای از طرفداران مصدق چرا و چطور می توان چهره بقایی را تطهیر کرد. مگر جز این است که بقایی در سال های 1339 و 1340 صریحا در مجلس شورای ملی اذعان کرد که تا به حال ( آن زمان) چندین بار تاج و تخت را از سقوط نشان داده است و مگر نقش وی در ترور افشار طوس دروغ است ؟ مگر جز این است که بقایی از چهره های مخالف انقلاب اسلامی بوده است و در خاطرات افرادی همانند مرتضی کاشانی و بنکدار تهرانی هم این حرف ها آمده است و اساسا یکی از مخالفت های شهید حسن ایت با بقایی بر سر همین موضوع نبوده است؟ مگر جز این است که بقایی به قول شهید آیت که از نزدیک با وی آشنایی داشت هاست مشروب خوار بوده است و تعهد به نماز و شعائر اسلامی نداشته است؟ آیا اگر بخواهیم میر حسین موسوی را بکوبیم و حامیان مصدق را از میان به در کنیم اینها روش آن است و یا اینها کمک می کند که منطق به حق برخی از مخالفین موسوی و حامیان مصدق هم ضایع شود؟


به هر حال و به هر دلیلی این روزها بحث تاریخ معاصر و بازخوانی جنجالی های تاریخ همانند بقایی داغ داغ است اما هر چه هست امیدوارم این داغی به سوختگی نینجامد و باعث رشد و بلوغ تاریخ نگاری و تاریخ خوانی در جامعه ما شود.


دولت موقت

در سال 1364(1985م) گروهی از مقامات بلند پایه شورای امنیت ملی آمریکا نظیر رابرت مک فارلین با همکاری سازمان سیا به سرپرستی ویلیام کیسی اجرای سیاست نزدیک سری به ایران را آغاز کردند. زمینه شکل گیری تمایل به نزدیکی مخفی و مذاکرات پنهانی در مقامات آمریکایی برای توافق با عناصر ایرانی از طریق مبادله قطعات نظامی به ایران در مقابل آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان، متعاقب بروز بحران ناشی از تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و ظهور پدیده گروگان گیری غربی ها و ناتوانی آمریکا در حل این مشکل بود. (سلیمی بنی، صادق، ارمغان دموکراسی، قم: نشر معارف، 1383، ص303)


از آنجا که هیچ گونه کانال ارتباطی میان ایران و آمریکا برقرار نبود، آمریکایی ها سعی کردند از طریق فروش اسلحه به ایران در شرایطی که ایران نیاز مبرم به این تسلیحات داشت زمینه برقراری رابطه با ایران را فراهم کنند. آمریکایی ها امیدوار بودند که دولت مردان ایران به خاطر نیاز مبرمی که به سلاح های آمریکایی دارند دشمنی ها را کنار گذارده و زمینه برقراری رابطه با آمریکا را فراهم کنند. در این راستا بود که مک فارلین و همراهانش با مقداری تسلیحات و همچنین هدایای دیگر همچون کتاب انجیل امضا شده توسط ریگان و یک عدد کیک که به صورت کلیدی تهیه شده بود به ایران وارد شدند. به رغم عدم استقبال و پذیرش رسمی از هیأت آمریکایی توسط مقامات ایران و استقرار آنها پس از چند ساعت معطلی در یکی از هتل های تهران در تاریخ 4خرداد 1365(25 مه 1985م) مک فارلین و همراهان وی طی مدت چهار روز اقامت خود در تهران، پس از انجام هفت دور مذاکره با افراد ایرانی، سرانجام بدون حصول نتیجه، مجبور به ترک ایران شدند.


از مجموع گزارش ها چنین برمی آید که هیأت ایرانی مذاکرات خود را صرفا روی خرید سلاح و آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان معطوف کرده بود، در حالی که هیأت آمریکایی هدف از سفر را ملاقات با مقامات طراز اول کشور و برقراری گفت و گوی مستقیم با سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان اصلی قرار داده بود.(معبادی، حمید، چالش های ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص124)
آقای هاشمی رفسنجانی ریاست وقت مجلس شورای اسلامی در این مورد گفتند: هدف آنها در اصل این بود که بیایند آن یخ های سردی که در روابط ایران و آمریکا ایجاد شده بود را ذوب کنند هدف نزدیک آنها این بود که ما را شفیع کنند در لبنان. آنها خواهش کردند که یکی از مسئولان کشور، آنها را بپذیرند ولی هیچ یک از مسئولان حاضر به ملاقات با آنان نشد. مک فارلین با عصبانیت گفته بود شانس در خانه شما آمده و مشکلاتتان را آماده ایم حل کنیم، فضای شما در تصرف هواپیماهای عراقی و چه و چه است و ما آمدیم مشکلات شما را حل کنیم. مک فارلین گفته بود من اگر رفته بودم روسیه که پوست بخرم گورباچف روزی سه بار با من ملاقات می کرد.نماینده مخصوص رئیس جمهور آمریکا آمده و یک کلام حاضر نیستید با آن صحبت کنید. ما گفتیم با شما صحبتی نداریم، شما آتش افروز این جنگ هستید شما مسئول مسائل کشور ما هستید ... .(نشریه خبرگزاری جمهوری اسلامی، چکیده اخبار و گزارش های مربوط به شکست تلاش آمریکا برای تجدید رابطه با ایران، اسفند ماه 1365ف ص4و6)


شکست دیپلماسی مک فارلین در این قضیه رسوایی بزرگ را برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا به دنبال آورد. مهمترین پیامدهای این ماجرا عبارت بودند از: 1. نادیده گرفتن سیاست تحریم تسلیحاتی ایران از سوی واشینگتن، اعتبار ایالات متحده در نزد متحدینش را درهم شکست.


2. در صحنه داخلی ایالات متحده تنش های شدیدی در بین نهادها و مراکز تصمیم گیری به خصوص منازعات و کشمکش هایی بین گنکره و قوه مجریه رخ داد. پیامد داخلی مک فارلین آنچنان تلخ و شکننده بود که بسیاری از مقامات واشنگتن یا از مقام خود استعفا دادند یا با زیر سوال بردن رئیس جمهور تهدید به استعفای خود نمودند در میان استعفا دهندگان رئیس کاخ سفید، رئیس شورای امنیت ملی و دادستان کل به چشم می خورد در نهایت عامل اصلی و مجری حربه چماق و شیرینی یعنی مک فارلین نیز از شدت فشارهای وارده اقدام به خودکشی کرد.


3. به موازات افت پرستیژ و اعتبار آمریکا و تشتت به وجود آمده در سیاست خارجی این کشور، ابتکار عمل آن برای پایان دادن به جنگ نیز از بین می رفت. در مقابل، شوروی سابق با بهره برداری از وضعیت پیش آمده و شدت بخشیدن به حمایت های خود از عراق، درصدد به دست گرفتن ابتکار عمل برآمد.


4. افشای این ماجرا سبب بروز تنش در روابط عراق و آمریکا گردید. تلاش مخفیانه آمریکا برای نزدیکی به  ایران بیش از هر کشور، عراق را تحت تأثیر قرار دارد.(سلیمی بنی، صادق، ارمغان دموکراسی، قم: نشر معارف، 1383، ص311-313) 


انتقاد شدید دولت های متحد آمریکا به ویژه کشورهای عربی از ماجرای فروش اسلحه به ایران، فشار مداوم انکار عمومی، آزاد نشدن کلیه گروگانهای آمریکایی که در بازداشت جهاد اسلامی لبنان بودند و پافشاری مقامات ایران بر حل اختلافات با عراق در میدان های نبرد و پرهیز از حل سیاسی مسأله، همگی باعث شد که خسارات جبران ناپذیری بر اعتبار آمریکا وارد شود. از این رو این کشور سعی کرد با اتخاذ یک سیاست کاملا سرسختانه در قبال ایران بخشی از خسارات وارده بر اعتبار خویش را جبران نماید بدین ترتیب دولت ریگان حتی از تظاهر به بی طرفی نسبت به جنگ خودداری و با بهره گیری از نیروهای نظامی آمریکا، فعالانه به نفع عراق وعلیه ایران در جنگ دخالت کرد و از آن پس نیز حمله ایالات متحده آمریکا، بیش از پیش متوجه جمهوری اسلامی ایران گردید.(معبادی، حمید، چالش های ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص126و127)


اما در مورد استعفای دولت موقت باید بگوییم در خصوص دلایل و انگیزه های استعفای بازرگان نظرات متفاوتی ابراز شده است. بسیاری از تحلیل گران بر این باورند که اشغال سفارت آمریکا عمده ترین عامل سقوط دولت موقت بوده است چون این حرکت مورد تأیید وسیع مردم، روحانیت و رهبر انقلاب بود و با معیارها و سیاست های لیبرال ها منافات داشت. لذا دولت موقت تنها چاره را در استعفا و کناره‌گیری دید. در مقابل مهندس بازرگان وجود هرگونه رابطه بین اشغال سفارت آمریکا و استعفای دولت را منکر شده و گفت «عمل گروگان گیری دانشجویان کوچکترین تأثیری در تصمیم دولت موقت و تقدیم استعفای آن نداشته است».(بازرگان، مهدی،‌ انقلاب ایران در دو حرکت، نشر مؤلف، 1363، ص95)

اما نمی توان مقارن بودن این دو حادثه را از روی تصادف به حساب آورد و به هر حال اشغال لانه جاسوسی چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم تأثیر خود را بر روی استعفای دولت موقت گذاشت. البته ملاقات بازرگان رئیس دولت موقت و وزیر خارجه او دکتر یزدی با برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر در حاشیه جشن بیست و پنجمین سالگرد استقلال الجزایر در یازدهم آبان ماه 1358 ه.ش که بدون مشورت با امام(ره) صورت گرفت در تشدید مخالفت با دولت موقت تأثیرگذار بوده است این ملاقات بدون توجه به موضع گیری صریح رهبری سازش ناپذیر انقلاب اسلامی نسبت به آمریکا در پیام ارسالی به این اجلاس انجام شد. امام در پیام ارسالی درخواست کرده بود: سران و نمایندگان کشورهایی که در الجزایر جمع شده اید، بیایید متحد شویم و دست جنایتکاران چپ و راست که در رأس آن آمریکاست قطع نموده و اسرائیل را از ریشه برکنیم.»(روزنامه جمهوری اسلامی، 12/8/1358) این ملاقات با توجه به روابط بحرانی دو کشور در آن بر هه حساس زمانی و رفتار نامناسب آمریکا که باعث اوج گیری جو ضد آمریکایی در ایران شده بود، مفهومی جز عقب نشینی از مواضع انقلابی نداشت. از این رو با واکنش شدید افکار عمومی و مردم و گروه های انقلابی مواجه شد. اما آنچه در مورد مذاکره آقای بهشتی با آمریکایی ها مطرح نموده اید واقعیت نداشته و صحیح نیست و آقای بهشتی هیچ گونه ملاقاتی با آمریکاییها نداشتند.


برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:


- ارمغان دموکراسی، صادق سلیمی بنی، قم: نشر معارف، 1383
- چالش های ایرانی و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حمید معبادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،‌ 1381
- چکیده اخبار و گزارش های مربوط به شکست تلاش آمریکا برای تجدید رابطه با ایران، نشریه خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1365
- سیری در جنگ ایران و عراق از آغاز تا پایان، محمد درودیان، تهران: مرکز تحقیقات و مطالعات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 1376