گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۱۴۷ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

معمای c130

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۲ ب.ظ
سال 1393 مشغول ساخت مستندی با عنوان معمای c130  پیرامون سقوط هواپیمای امرای ارتش و سپاه در 7 مهرماه 1360 شدیم. حاصل این مستند 7 مصاحبه بود که برای بازخوانی آن ماجرا، پرونده ای را در سایت "تاریخ ایرانی" کار کردیم که به مرور در این سایت منتشر می شود.
 
مطالبی که در ادامه از نظر شما می گذرد یادداشت مقدماتی بر این پرونده است. برای مشاهده این مطلب در سایت تاریخ ایرانی می توانید اینجا را کلیک نمائید.
 
 
 
غروب هفتم مهرماه ۱۳۶۰ هواپیمایی نظامی در اطراف تهران سقوط کرد. اگرچه به دلیل اهمیت برخی از مسافران این پرواز، تا چند روز اخبار آن در رسانه‌های کشور منتشر می‌شد و مقامات مسئول درباره شهادت آن جمع ابراز تاسف می‌کردند، اما حقیقت این بود که این فاجعه، بسیاری از معادلات سیاسی و نظامی کشور را تغییر داد.

 

سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ ارتش با شماره پرواز ۵۰۵ در منطقه کهریزک تهران که منجر به شهادت افرادی چون ولی‌الله فلاحی، یوسف کلاهدوز، محمد جهان‌آرا، جواد فکوری و سید موسی نامجو شد، عملا معادلات جنگ ایران و عراق را تغییر داد، فتح خرمشهر به ۸ ماه بعد از آن موکول شد و عملا جنگ بیش از ۷ سال دیگر ادامه یافت.

 

اهمیت سرنشینان پرواز یادشده تا جایی بود که نیروی هوایی ارتش، وزارت دفاع، ستاد مشترک ارتش و قائم‌مقام سپاه پاسداران، در یک روز با خلأ فرماندهان خود مواجه شدند و معادلات جنگ تغییر کرد.

 

دلیل دیگر اهمیت این سقوط، مشکوک بودن سانحه بود؛ کارشناسان معتقدند این سقوط، خرابکاری و در ادامه پروژه نفوذ بود که نمود اصلی آن در تابستان سال ۱۳۶۰ خود را در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، انفجار دفتر نخست‌وزیری و همچنین ترور و شهادت دادستان انقلاب کشور نشان داد؛ نفوذی که تا در بیت رهبر فقید انقلاب اسلامی رخنه کرد و اگر هوشیاری مقام‌های مسئول نبود، امکان داشت بمب ۸ شهریور ۱۳۶۰، زودتر از آن تاریخ، امام(ره) را به جای شهیدان رجایی و باهنر به شهادت برساند!

 
تمامی این زمینه‌های تاریخی - سیاسی منجر به تولید مستندی با عنوان «معمای سی-۱۳۰» به کارگردانی سید مهدی دزفولی بود؛ مستندی که پس از ۳ سال تلاش و ممارست ساخته شد تا ابعاد مختلف این حادثه را بررسی و راز سقوط هواپیمای امرای ارتش و سپاه را در غروب ۷ مهرماه ۱۳۶۰ کشف کند. امید که این مستند و پرونده مکتوب ضمیمه آن، ما را در جهت نیل به هدف مورد نظر و نیز بازشناسی ارتش در سه سال نخست انقلاب یاری نماید.

 

***

 

روز ۷ مهر ۱۳۶۰ به دنبال سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ ارتش در منطقه کهریزک تهران پنج تن از فرماندهان نظامی کشور سرلشکر ولی‌الله فلاحی جانشین رئیس ستاد ارتش، یوسف کلاهدوز قائم مقام سپاه، سید موسی نامجو وزیر دفاع، جواد فکوری مشاور جانشین ستاد ارتش و محمد جهان‌آرا فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر به شهادت رسیدند.
 

این حادثه در پی موفقیت عملیات ثامن‌الائمه و شکست حصر آبادان به وقوع پیوست، زمانی که فرماندهان نظامی برای ارائه گزارش این پیروزی به امام، عازم تهران بودند. روزنامه اطلاعات روز هشتم مهر در خبری نوشت: «ساعت ۷:۱۵ دیشب یک هواپیمای باری به علت نامعلومی در منطقه میدان تیر کهریزک سقوط کرد. بر اساس گزارش خبرنگار ما به نقل از شاهدان عینی ساعت ۷:۱۵ دیشب بعد از شنیدن صدایی مهیب در نزدیکی کهریزک، روبروی میدان تیر متوجه آتش‌سوزی وسیعی شدیم. بلافاصله برای آگاهی از چگونگی آن به محل رفتیم و مشاهده کردیم یک هواپیما در حال سوختن است و عده‌ای نالان خودشان را از هواپیما به بیرون می‌اندازند. بلافاصله با کمک عده‌ای از اهالی منطقه برای کمک به مجروحین بسیج شدیم و عده‌ای را که قدرت و توانایی داشتند و سالم بودند از داخل هواپیما بیرون آوردیم. پس از مدتی ۳ هلی‌کوپتر متعلق به ارتش و نیروی هوایی برای کمک و اعزام مجروحین به محل آمدند و در همین موقع ماموران آتش‌نشانی و اورژانس و پاسداران به منطقه آمدند و با کمک برادران ارتش و سپاه مجروحان را با هلی‌کوپتر به بیمارستان‌ها انتقال دادند. شاهدان عینی به خبرنگار ما گفتند پس از سقوط، هواپیما به مدت چند ساعت می‌سوخت که با کمک ماموران و نیروهای مردمی آتش خاموش گردید در حالی که از هواپیما جز آهن‌پاره چیز دیگری نمانده بود. خبرنگار ما که از هواپیما دیدن کرد گزارش می‌دهد که در اثر سقوط هواپیما جلو و قسمتی از وسط هواپیما از بین رفته و مقداری از دم هواپیما سالم است. شاهدان عینی گفتند ما شنیدیم که هواپیما حامل عده‌ای از رزمندگان مجروح جبهه‌های جنوب و تعدادی از جنازه‌های شهدای جبهه‌های جنوب بوده و از اهواز به تهران می‌آمده است.»
 

همان روز ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران در رابطه با سانحه سقوط هواپیما در کهریزک بیانیه‌ای صادر کرد. در این بیانیه آمده بود: «بسمه‌تعالی - هموطنان عزیز و شهیدپرور ایران، یک فروند هواپیمای سی-۱۳۰ ارتش جمهوری اسلامی ایران که حامل شهدا و مجروحین جنگ بوده، در روز گذشته از اهواز عازم تهران بود در ساعت ۱۹ شب گذشته دچار سانحه شده و در منطقه میدان تیر کهریزک سقوط می‌نماید. در این حادثه تعدادی از سرنشینان هواپیما نیز شهید و تعدادی مجروح و مصدوم می‌شوند، موضوع تحت بررسی و تحقیق می‌باشد که پس از تکمیل نتیجه به آگاهی هموطنان عزیز خواهد رسید.»
 

ستاد مشترک در بیانیه دیگری که ساعاتی بعد منتشر کرد با اشاره به اسامی برخی از شهدای این واقعه اعلام کرد مراسم تشییع آنان روز پنجشنبه ۹ مهر برگزار می‌شود. در بیانیه دوم ستاد مشترک آمده بود: «امروز ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران با کمال افتخار و سرافرازی گلگون‌کفنانی دیگر را به انقلاب اسلامی ایران هدیه نمود. گلگون‌کفنانی که از بدو پیروزی انقلاب همه چیز خود را وقف این انقلاب نموده و در این راه هرگونه تالم و تاثرات روحی و جسمی را به جان خریده بودند. گلگون‌کفنانی که به انقلاب اسلامی ایران و رهبر عظیم و عزیز آن عشق ورزیده و در این راه سر از پای نشناخته و پروانه‌وار گرد شمع وجود آنان سوختند. اینان به آرزوی قلبی خود که همانا آرزوی فرد فرد پرسنل مسلمان و متعهد و جان بر کف نیروهای مسلح است نائل گشته و به لقاالله پیوستند. ایشان همچون دیگر شهدای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از سرباز تا سپهبد شهید قرنی با افتخار زیستند، با سرافرازی و سربلندی در راه حفظ دستاوردهای انقلاب مبارزه کرده و جانانه سر در این راه جان به جان‌آفرین تسلیم نمودند. سرلشکر شهید ولی فلاحی جانشین ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرتیپ نامجو وزیر دفاع و نماینده امام در شورای عالی دفاع و فرمانده دانشکده افسری، سرتیپ شهید فکوری وزیر دفاع سابق و فرمانده سابق نیروی هوایی و مشاور رئیس ستاد مشترک ارتش و برادر شهید کلاهدوز قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از این خیل بودند که در حادثه جانخراش سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ همراه تعداد دیگری از برادران ارتشی و سپاه پاسداران و بسیج مستضعفین ندای حق را لبیک گفته و در جوار رحمتش قرار گرفتند.»
 

شورای موقت ریاست جمهوری همان روز با صدور بیانیه‌ای شهادت جمعی از فرماندهان و سربازان ارتش و سپاه در سانحه سقوط هواپیما را تسلیت گفته و اعلام کرد: «برای بررسی درباره علت و چگونگی این سانحه هوایی دستورات لازم به مسئولان امر داده شده است.»
 

روزنامه جمهوری اسلامی دو روز بعد از حادثه اسامی ۴۱ تن از افرادی که در این حادثه شهید یا مجروح شده بودند را به چاپ رساند. این روزنامه نوشت: «یک مقام آگاه انتظامی که در محل سقوط هواپیمای نظامی سی- ۱۳۰ حضور داشته است در یک گفت‌وگوی اختصاصی با جمهوری اسلامی لیست سرنشینان هواپیمای سقوط کرده را اعلام کرد. این مقام مطلع در همین گفت‌وگو از سرنوشت مسافرینی که اسمشان اعلام شده اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت که نمی‌داند این افراد شهید شده‌اند یا مجروح. وی از توضیح بیشتر در مورد حادثه خودداری کرد و گفت اطلاعات بیشتر را هیات بررسی‌کننده این موضوع اعلام خواهد کرد ولی تعداد مسافرین که شامل مجروحین - شهدا و سرنشین سالم بوده است، ۱۰۰ تن می‌باشد.»
 

روزنامه اطلاعات همان روز فهرستی از شهدای احتمالی حادثه سقوط سی-۱۳۰ منتشر کرد که تعداد زیادی از اسامی آن با فهرست روزنامه جمهوری اسلامی مشترک بود اما نکته قابل توجه در هر دوی این فهرست‌ها این بود که نامی از شهید محمد جهان‌آرا در میان نبود. رادیو تلویزیون نیز همچون مطبوعات که آن زمان بیشتر اخبارشان متاثر از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بود، اشاره‌ای به نام فرمانده شهید سپاه خرمشهر نکرد. این سکوت خبری ادامه داشت تا حوالی چهلم شهدای سقوط که سپاه پاسداران در بیانیه دعوت به مراسم چهلمین روز شهادت سرنشینان سی-۱۳۰ در مدرسه فیضیه قم در کنار نام ۴ فرمانده شهید ارتش و سپاه به نام شهید محمد جهان‌آرا نیز اشاره کرد. در بیانیه سپاه پاسداران که در روز ۱۸ آبان‌ماه منتشر شد، آمده بود: «به مناسبت چهلمین روز شهادت سرداران شهید برادران ارتشی فلاحی، نامجو، فکوری و برادران پاسدار کلاهدوز، جهان‌آرا و دیگر شهدای سانحه هوایی مجلس بزرگداشتی در شهر خون و قیام در مدرسه فیضیه قم از ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۶:۳۰ امروز (دوشنبه) برپاست. به پاس احترام به خون این شهیدان عزیز و تاکید بر ادامه راه‌شان تا پیروزی نهایی اسلام بر کفر و همگام با روحانیت متعهد و بیدارمان در این مجلس شرکت می‌کنیم.»


 

علت سقوط چه بود؟
 

هرچند ابهام‌ها درباره دلایل سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ ارتش در هفتم مهر ۱۳۶۰ همچنان پابرجاست و روایت‌های گوناگونی از واقعه بیان شده است اما روایت کمک ‌خلبان این پرواز از دیگر احتمالات بیشتر مورد توجه واقع شده است. محمود خرم‌دل که از حادثه جان سالم به در برده است، چند سال قبل در این‌باره به ماهنامه صنایع هوایی گفت: «پس از ترک اهواز همه چیز مرتب بود تا حدود ساعت ۸ شب به نزدیک کوه‌های حسن‌آباد قم رسیدیم. در این زمان سیستم برق هواپیما به طور کامل از کار افتاد و تاریکی همه جا را فراگرفت و تنها چراغ‌های حرم عبدالعظیم دیده می‌شدند. بر اثر قطع برق موتورهای هواپیما نیز خاموش شدند و سیستم هیدرولیک هدایت از کار افتاد...» ماهنامه صنایع هوایی در شماره ۱۷۶ خود طی گزارشی که درباره سقوط سی-۱۳۰ به همراه این گفت‌وگو منتشر کرد، نوشت: «فکوری ابتدا به کابین خلبان آمد و با چراغ قوه سعی کرد که مشکل را برطرف کند و بعد برای باز کردن دستی چرخ‌ها رفت. چنین احساس می‌شد که فکوری فهمیده است مشکل فرا‌تر از قطع برق است. از آنجا که فرمان هواپیما تریم شده بود هواپیما با سرعتی آهسته و به طور افقی به سمت زمین در حرکت بود. به همین دلیل هواپیما در بیابان فرود آمد. از آنجا که یکی از چرخ‌ها قفل نشده بود، هواپیما به یک سمت خم شده و روی زمین کشیده شد. کمک خلبان با باز کردن پنجره از هواپیما خارج شد و لحظاتی بعد هواپیما با ۸۰۰۰ پوند سوخت منفجر گردید. ۴۵ دقیقه بعد یک بالگرد برای کمک به بازماندگان حادثه به محل آمد.»


آنچنان که از سخنان خرم‌دل و گزارش ماهنامه مذکور برمی‌آید کادر پرواز در زمان سقوط می‌دانسته‌اند که موتور‌ها را از دست داده‌اند با این حال توانستند هواپیما را بر زمین بنشانند. این در حالی است که این فرود، ده‌ها کشته بر جای گذاشته است که درباره آمار بالای آن دلیل دیگری مطرح است. به گفته برخی مسئولان به دلیل اینکه تابوت‌های حامل کشته‌شدگان عملیات ثامن‌الائمه که در انتهای هواپیما قرار داشت با سرعت بسیار بالا به سمت جلو پرتاب شده بود آمار شهدا را بالا برده بود. این روایت بعد‌ها منجر به این شد که حمل تابوت به این شکل در هواپیماهای ترابری ممنوع شود. هواپیماهای ترابری سی-۱۳۰ در آن زمان دو گردان بودند که نقش اصلی را در ترابری نیرو‌ها، مجروحان و شهدا بین اهواز و تهران برعهده داشتند.

 

برای خرید و تهیه مستند معمای سی 130 می توانید اینجا را کلیک نمائید. 


روز گذشته جلسه خوبی در دانشگاه صداوسیما به همت موسسه امید برگزار شد که افتخار داشتم در کنار دوستان و همکاران دیگر، مدیریت پنل را بر عهده داشته باشم. جلسه ای که چهره هایی همانند عباس عبدی، محمد آقاسی (مرکز افکارسنجی ایسپا)، ابراهیمی محسنی (افکارسنجی دانشگاه تهران)، پرویز امینی و مسعود معینی پور حضور داشتند و پیرامون انتخابات امسال ریاست جمهوری و نگرش و سوگیری جامعه بحث شد.

تاکید ویژه مهمانان برنامه این بود که آمار و ارقام در سال های اخیر در جامعه ایران و به خصوص انتخابات، معناداری خاص و ویژه ای دارد. جامعه ما در حال تغییر هست و این تغییر و خواست، و معترض به وضع حال بیش از هر زمان دیگری در انتخابات نمود دارد.

طیف اصولگرای سیاسی، متوجه این تغییرات زیستی جامعه نیست و اینکه جامعه دیگر به این نوع گفتمان و نگاه بالا به پائین رای نمی دهد و اگر با این شیوه سیاست ورزی بخواهند ادامه دهند تقریبا در تهران دیگر اصولگرایی رای نخواهد آورد و در کل کشور نیز نمی تواند با اقبال زیادی روبرو شود.
چهره هایی همانند حدادعادل، ولایتی و محسن رضایی به عنوان شاخصین جریان اصولگرایی اساسا جذابیتی برای جذب رای جامعه ندارند و طیف شکست خورده سیاسی در جامعه ما را همین افراد و نگاه های نزدیک به اینها تشکیل می دهد.

جمنا اساسا طرح از پیش شکست خورده ای بود که هیچ پشتوانه عقلانی و سیاسی برای تشکیل آن نیست (چهره هایی که با تخصص های مختلف دور هم جمع شده اند و گروهی تشکیل داده اند) و رای 16 میلیونی رئیسی صرفا رای به اعتراض نسبت به وضع موجود است. روحانی قابلیت شکست خوردن را داشت، اما در این طرف مخالفین روحانی این پتانسیل را نداشتند که بتوانند وی را شکست دهند.

سه جریان عمده رای و پایگاه اجتماعی در ایران وجود دارد: آقایان خاتمی، احمدی نژاد و جریان نزدیک به هاشمی رفسنجانی. رقابت اگر زمانی بین اینها شکل می گرفت مشخص می شد که در جامعه ما چه کسی دست برتر را دارد.

آمار و ارقام ها واقعیت را بدون روتوش به مسئولین ما نشان می دهد اما برخی از این مسئولین گویا تمایل ندارند با واقعیت ها روبرو شوند و آمار و افکارسنجی های مراکزی همانند ایسپا، دانشگاه تهران و صداوسیما این دور هم بسیار نزدیک به نتیجه نهایی انتخابات را پیش بینی کرده بودند اما خیلی ها تا روز انتخابات هم این آمار را باور نداشتند اما بعدا اذعان کردند که درست بوده است.

در کل جلسه دیروز برآورد خوبی از نظرسنجی ها و نشان دهنده جهت گیری های سیاسی و اجتماعی جامعه ما بود که نشان می دهد جامعه به کدام طرف در حرکت است و اگر گروه های سیاسی متوجه شرایط جدید نشوند به سرعت از صحنه سیاسی توسط مردم حذف خواهند شد و شانسی برای بقا نخواهند داشت.

میرحسین موسوی از شهید حسن آیت می گوید!

شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۰۵ ب.ظ

مرداد 1388 ،روزنامه وطن امروز در مصاحبه ای با دکتر اسرافیلیان از اساتید دانشگاه علم و صنعت و از دوستان قدیمی شهید حسن آیت، به روایت کمتر شنیده شده ای از میرحسین موسوی و اختلافات فکری وی با شهید حسن آیت ( اولین دبیرسیاسی حزب جمهوری اسلامی) اشاره کرد که در نوع خود جالب بود و در آن ایام به شدت خبرساز شد. بعد از آن هم روزنامه جوان و خبرگزاری فارس مطالبی را با همین محتوا منتشر کردند که هر دو رسانه با شکایت میرحسین موسوی مواجه شدند و کار به دادگاه کشید اما هر دو رسانه تبرئه شدند.

اما در این میان شاید از همه شنیدنی تر سخنان خود مهندس موسوی درباره حسن آیت باشد و اینکه آیت درباره موسوی چه می گفته است و اختلافات چه بوده باشد!
1 سال قبل از انتخابات جنجالی سال 88، در تیرماه 1387 نشریه شهروند امروز در پرونده بازخوانی تفکرات شهید بهشتی و حزب جمهوری اسلامی مصاحبه ای منتشر نشده با میرحسین موسوی را منتشر کرد که موسوی در چند بند آخر آن مصاحبه درباره حسن آیت و اختلافات خود با آیت صحبت کرده بود. مصاحبه ای که به آن توجه نشده، اما شنیدن اختلافات آیت با موسوی از زبان خود موسوی خواندنی است.

موسوی در این مصاحبه می گوید که در ابتدا در حزب جمهوری اسلامی جریاناتی وجود داشت که موضع جدی در قبال دکتر مصدق و مخالفت با وی داشتند. هر کس هم در حزب وارد می شد و طرفداری از جریانات ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق  می کرد با واکنش این جریان مواجه می شد.
ما این ها را به شهید بهشتی اطلاع دادیم و ایشان هم موافق برخوردها نبودند. چند سطر پائین تر موسوی از این جریان و افراد آن نام می برد و آن ها را شهید آیت و محمود کاشانی عنوان می کند. اینکه به موسوی نیز گفته می شد او نیز حامی جریانات ملی گرا و مصدق است اما موسوی می گوید اینگونه نیست و من نه طرفدار مصدق هستم و نه کاشانی و این اختلافات قدیمی و تاریخی را نباید زنده کرد! همچنین موسوی به سابقه دوستی و ارتباط با دکتر پیمان اشاره می کند که شهید آیت به همین موضوعات نیز درباره سابقه مهندس موسوی حساس بوده است.

خاطرات از چاپ پوستر 30 تیر 1358 به مناسبت قیام 30 تیر هم مطرح می شود که باعث شروع اختلافات بود و باعث اختلافات جدی دیگری هم شد.
چند خط پائین تر موسوی از نقش ویژه شهید آیت در تصویب اصل ولایت فقیه تجلیل می کند و می گوید که در پیش نویس قانون اساسی، اصل ولایت فقیه وجود نداشت و با تلاش دکتر آیت این بند در مجلس خبرگان قانون اساسی تصویب شد.

در این مصاحبه چند نکته قابل توجه است: 1- خود مهندس موسوی صریحا از اختلافات جدی فکری با دکتر آیت می گوید و اینکه آیت منتقد جدی وی بوده است. 2- آیت منتقد جدی جریانات ملی گرا و طرفدران مصدق در حزب جمهوری بود و این را آشکارا بیان می کرد و همچنین به رابطه سیاسی میر حسین موسوی با دکتر حبیب الله پیمان نیز حساس بوده و هشدارهایی در این باره داده بود. 3- آیت نقش ویژه ای در تصویب اصل ولایت فقیه داشت و حتی در شورای انقلاب وقتی پیش نویس قانون اساسی ارائه شد و این اصل در آن نبود، در مجلس خبرگان قانون اساسی، حسن آیت بود که پیگیر تصویب این اصل شد و به نتیجه رسید.

به هر حال بازخوانی این مصاحبه نشان می دهد که از مخالفین جدی مهندس موسوی در حزب جمهوری به اذعان خود وی، شهید حسن آیت بوده است و بارها و بارها بین این دو فرد اختلافات فکری بروز پیدا کرده بود و ریشه این اختلافات در تفکرات این دو فرد در جریانات تاریخی معاصر ایران و نگرش به مسائل سیاسی بوده است. اختلافاتی که در سال های اخیر باز مورد توجه قرار گرفته است.


مصاحبه میر حسین موسوی پیرامون حزب جمهوری اسلامی


ادامه مصاحبه میر حسین موسوی پیرامون حزب جمهوری اسلامی

40 روز پس از رحلت امام خمینی(ره) در تیرماه 1368، نماینده وقت مردم کرج در مجلس شورای اسلامی نطقی آتشین و حاشیه ساز ایراد کرد که عواقب جدی برای وی به همراه داشت.

عبدالمجید شرع پسند که جوان ترین نماینده مجلس بود و در 25 سالگی به مجلس دوم شورای اسلامی راه پیدا کرده بود و سابقه مجروحیت و جانبازی در سال 60 را داشت و برادر وی مهدی شرع پسند هم از  سپاهیانی بود که به شهادت رسیده بود، در نطق پیش از دستور خود در تیرماه 68 از خطر انحراف در انقلاب اسلامی پس از رحلت امام (ره) سخن گفته بود و اینکه با شرایط کنونی خوش بین به عاقبت انقلاب نیست و ... .

نطق وی با برخورد شدید افراد جناح چپ آن زمان ( که امروز اصلاح طلب می باشند ) همانند حجت الاسلام مهدی #کروبی و حجت الاسلام مجید انصاری و ... مواجه شد.

حجت الاسلام کروبی در واکنش به این نطق نماینده مجلس گفته بود:

«حقاً آقای شرع پسند بداند که کل مخالفین قسم خورده ی نظام جمهوری اسلامی اعم از منافقین، چپی‌های صددرصد، توده‌ای را خوشحال کرد و هر کدامشان پشت این تریبون بودند دیگر مطمئناً از آن بدتر نمی‌گفتند! نکته‌ای که من دربارهٔ فرمایشات آقای شرع پسند با آقایان نماینده‌ها دارم این است که آقای شرع پسند تقاضای استعفا کرده‌اند. نمایندگان مجلس اگر صلاح بدانند خواهش می‌کنم بعضی‌ها نیایند شفاعت بکنند یا بگویند که ایشان آگاه نیست چون کاملاً آگاه است از حرف‌هایی که می‌زند. معلوم است خلاصه سخنگوی یک مجموعه و یک جریان و یک طیفی هست... .  به هر جهت براساس منطق ما، اینجا بهترین جاست و آقای شرع پسند شایستگی اینجا بودن را ندارد، از نظر منطق آقای شرع پسند، اینجا مال مرتجعین و لیبرال‌ها و آنها هستند که برای اسلام سال‌ها جان کنده‌اند دارد هدم اسلام می‌کند. برود دنبال آنهایی که برای اسلام یا برای خلق دفاع می‌کنند و کسی شفاعت او را نکند».

حجت الاسلام حسن #روحانی نماینده وقت مجلس سوم نیز به شدت بر شرع پسند و نطق او تازید تا جائیکه که شرع پسند مجبور شد استعفا دهد، اما علنا با تائید آیت الله #هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی برکنار شد!

شرع پسند با نامه انتقادی و تند 154 نفر از نمایندگان چپ مجلس سوم برکنار شد و پس از برکناری مدت ها در زندان به سر می برد و با آنکه در دوره نمایندگی از مصونیت قضایی برخوردار بود، اما بازجویی به جرم جاسوسی پس می داد! تا با دخالت مسئولین ارشد نظام پس از ماه ها تبرئه و آزاد شد!

برخورد با مجید شرع پسند صرفا به دلیل نطق انتقادی ساده در مجلس شورای اسلامی آن هم در شرایطی که یک نماینده مصونیت قضایی و حقوقی دارد اتفاقی تامل برانگیزی بود. آن هم از جانب جناح چپ و بزرگان آن در مجلس سوم همانند حجت الاسلام کروبی، انصاری و یا جناح راست آن زمان همانند حجت الاسلام حسن روحانی که شعار آزادی سر می دادند و در سال ها بعد خود را پیش رو در دفاع از حقوق شهروندی و دفاع از کرامت انسان ها معرفی کردند!

با گذشت بیش از 28 سال از آن تاریخ آیا پیش بینی و سخنان شرع پسند محقق نشده است؟ این روزها وی گویا همچنان در کرج ساکن است و به شغل معملی اشتغال دارد اما از مصاحبه پرهیز می کند و نتوانستم راه ارتباطی با وی پیدا کنم.

اما شاید با اتفاقات سال های اخیر، شرع پسند عاقبت محکوم کنندگان آن روزهای خود همانند حجت الاسلام کروبی را دید و هم محقق شدن پیش بینی های ساده خود را به عین مشاهده کرد.


هفته قبل تحریم های جدید علیه ایران تصویب شد که مهم ترین و جامع ترین تحریم های تمامی چهار دهه اخیر علیه ایران است. اینکه سپاه به عنوان مهم ترین نهاد امنیتی کشور که در حوزه سازندگی هم حضور جدی دارد تحریم شده است و بر اساس FATF که سال گذشته به امضاء ایران رسید بانک های داخلی ما حق مشارکت مالی با این نهاد را دیگر ندارند یعنی خود تحریمی داخلی که عملا سپاه را محدود می کند و هم باعث توقف فعالیت های عمرانی کشور که سپاه در آنها نقش دارد می شود و این یعنی ضربه پذیر شدن کشور.

اگر بانک ها هم به صورت مخفیانه با سپاه فعالیت ها را ادامه دهند که تحریم می شوند و کشور با بحران اقتصادی ارزی گسترده ای مواجه می شود که رابطه اقتصادی با جهان قطع می شود و نرخ ارز افزایش چشمگیر می یابد و همین مختصر پول نفت هم دیگر وارد کشور نمی شود. یعنی یک بن بستی که در نهایت نظام از آن متضرر می شود.

با چند کارشناسی که در هفته های اخیر صحبت کرده ام همه یک نظر واحد داشته اند. پس از صنعت هسته ای به دلیل اتفاقاتی که در سال های 90 و 91 رخ داد و اینگونه وانمود شد که مشکلات اقتصادی و بین المللی کشور به هسته ای باز می گردد و اگر هسته ای نباشد مشکلات حل می شود! و باعث توافق برجام و توقف صنعت هسته ای و تبدیل آن صرفا به ماکتی شد، حالا در ادامه همان زمینه چینی ها در برجام و مکمل آن با FATF این بار سپاه به عنوان رکن رکین نهاد امنیتی کشور و یکی از بازوان سازندگی هدف اصلی است تا با اتفاق افتادن بحرانی شبیه به نیمه دوم سال 91، اینبار مقصر را سپاه جلوه دهند و به جامعه بگویند اگر خواهان حل شدن بحران اقتصادی کشور هستید پس به این سو باید برویم که سپاه منحل شود تا بانک های کشور دیگر نیازی نباشد با سپاه ( به عنوان یک سازمانی که آمریکا آن را تروریستی می داند) همکاری کنند و بانک های ما هم تحریم بین المللی نباشند و مسائل حل شود.

این ها یعنی برجام و اتفاقات سال های 92 و 93 زمینه ای شد برای چیدن یک زیربنایی تا آرام آرام به بهانه موضوع هسته ای زیربناهای اقتصادی و امنیتی کشور هم آسیب پذیر تر شود و این دور باطل همچنان ادامه می یابد.

آمریکا در مدت اخیر هم انقدر در تحریم ها جدی بود که حتی تهدیدات فرماندهان ارشد سپاه در صورت تصویب تحریم ها کارگر نیفتاد و تحریم ها با رای بالا تصویب شد و بازی جدیدی آغاز شده است که احتمالا تا چند ماه آینده اثرات آن بر اقتصاد ما آشکارتر می شود.

تا زمانیکه بانک ها و اقتصاد ما انقدر آسیب پذیر است و تفکر کنار آمدن با غرب بر سر مصالح ملی در میان ما جاری است و تفکر ما دقیقا آن چیزی است که در زمین بازی دشمن ما تعریف می شود، حکایت همان حکایت سابق است. سال 91 تاثیرات آن را دیدیم و درس عبرت نشد و باز احتمالا سال 96 همان بازی تکرار می شود. بازی خطرناکی که در نهایت می تواند به بودن یا نبودن اصل نظام برسد! اقتصاد و نظام غلط بانکی همچنان پاشنه آشیل ماست.


سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، از جمله کلیدی ترین و مرموزترین سازمان های سیاسی ایران در 3 سال ابتدایی انقلاب و پس از یک مقطع توقف فعالیت ها، از ابتدای دهه 70 تا سال 1388 بود. این سازمان عملا از سال 1358 تا 1360 در بسیاری از نهادهای امنیتی و نظامی کشور همانند اطلاعات دفتر نخست وزیری، سپاه پاسداران و ارتش نیرو و کادر اجرایی رده بالا داشت و در تغییر و تحولات آن مقطع بسیار تاثیرگذار بود.

محمد سلامتی به عنوان دبیر کل وقت سازمان مجاهدین انقلاب ( و از نفرات جناح چپ سازمان در سال های ابتدایی انقلاب) در مصاحبه با روزنامه خرداد که در سه شماره متوالی در آذر و دی ماه 1377 منتشر شد به بازخوانی مطالب مهمی درباره ارتش و سپاه پرداخته بود که تاکنون مغفول واقع شده است و حاوی اطلاعات مهم و کلیدی است.

سلامتی در بخشی از این مصاحبه که در 1 دی ماه 1377 در روزنامه خرداد منتشر شده است درباره نقش این سازمان در رشد برخی از فرماندهان سپاه و ارتش در مقطع سال 1358 و 1359 می گوید:

" اوایل انقلاب مناطقی همانند کردستان، گنبد کاووس و سیستان و بلوچستان وضعیت نامناسبی داشت و هرج و مرج در آنجا بیداد میکرد. سازمان مجاهدین انقلاب با رایزنی هایی که با مسئولان کشور کرد، قرار شد استان کردستان را تحویل بگیرد و با کارهایی که انجام می دهد بعد از مدتی کردستان را آرام و امن تحویل مقامات بدهد. به همین دلیل سازمان پیشنهاد کرد که محمد بروجردی به عنوان مسئول سپاه غرب کشور انتخاب شود که این اتفاق افتاد و از طرفی دیگر صیاد شیرازی که از افسران ارتش هم بود مسئول ارتش در غرب کشور شود. این اتفاق هم البته رخ داد."


مصاحبه محمد سلامتی با روزنامه خرداد، 1 دی ماه 1377



این مصاحبه زمانی جالب تر می شود که بدانیم شهید علی صیاد شیرازی در آن مقطع زمانی در روندی غیر معمول در ارتش و مشکوک با دو درجه ارتقا نظامی به سرهنگ دومی می رسد و می تواند به فرمانده ارتش در غرب کشور برگزیده شود که با این مصاحبه هم مشخص می شود این اقدام اراده و دست غیب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی برای بالا بردن صیاد شیرازی بوده است! بعدها با سقوط هواپیمای حامل فرماندهان ارتش و سپاه در 7 مهرماه 1360 در کهریزک تهران و شهادت فلاحی و فکوری و نامجو که از فرماندهان ارتش و وزیر دفاع بوده و نفوذ زیادی در ارتش داشتند، راه برای کنار زدن ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش و کسی که سال ها تجربه بیشتری از صیاد شیرازی در ارتش داشت فراهم شد و چند ماه بعد شهید علی صیاد شیرازی به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش معرفی میشود و در 9 مهرماه هم ظهیرنژاد فرمانده ستاد مشترک ارتش شد. از همین جاست که به دلیل رعایت نشدن برخی ضوابط نظامی در ارتش اختلافات میان فرماندهان اوج میگیرد، برخی ها کنار گذاشته می شوند، برخی تنزل درجه پیدا می کنند و سپاه و ارتش هم شاهد اختلافات جدی می شوند! این اختلافات آیا نتیجه عملکرد غیر مستقیم سازمان مجاهدین انقلاب بوده است؟

اراده سازمان مجاهدین انقلاب در این تغییرات و تحولات در ارتش تامل برانگیز است، به خصوص زمانیکه متوجه شویم نفوذی ها در اوایل انقلاب از طریق نفرات کلیدی این سازمان سیاسی در برخی از مراکز همانند دفتر نخست وزیری نفوذ کرده بودند، به خصوص زمانیکه متوجه شویم سقوط هواپیمای ارتش در 7 مهرماه 1360 مشکوک بود، به خصوص زمانیکه متوجه شویم اراده ای برای کنار زدن قاسمعلی ظهیرنژاد و برخی های دیگر از فرماندهی نیرو در ارتش وجود داشت و با حذف فلاحی و فکوری و نامجو این اراده محقق و مسیر هموار شد و ... .

شبیه به همین اراده غیر مستقیم و دست غیب هم به نظرم در مورد میر حسین موسوی وجود داشت. تا زمانیکه موسوی به عنوان یک فعال سیاسی گمنام و کمتر شناخته شده در آبان ماه 1360 نخست وزیر شود، ترورهای عجیب و معناداری همانند انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و حذف دیالمه، حذف حسن آیت در مرداد 1360 ( به عنوان منتقدین جدی موسوی) و حذف رجایی و باهنر رخ داد و ادامه یافت و تا وقتی موسوی نخست وزیر شد این ترورها هم به نحو معناداری متوقف شد! قطعا میر حسین موسوی فردی خائن و نفوذی نبوده است و در این شکی نیست، اما قطعا دست ها و اراده هایی از نخست وزیری کشور در تغییر مسیر انقلاب اسلامی سود می بردند.

مصاحبه محمد سلامتی 3 ماه قبل از شهادت صیاد منتشر شد و صیاد شیرازی هیچگاه این مصاحبه را نفی نکرد و موضعی درباره آن نگرفت. شاید اگر کسی دنبال گرای سقوط هواپیمای ارتش در 7 مهر 60 است باید به سراغ این مصاحبه ها برود و حرف های مهم اما شنیده نشده را بشنود!

سطرهای ناخوانده 18 تیر 78

يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۱۴ ب.ظ

سال 78 با اتفاقات متفاوتی آغاز شد که همچنان با گذشت 18 سال به خوبی بازخوانی و واکاوی نشده است و هر سال هم صرفا به تکرار حرف های قبل بازخوانی و یادآوری می شود و می رود تا سال آینده!

فروردین ماه 78 با خبر ترور علی صیاد شیرازی، فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش سپری شد و جامعه ایران باز درگیر اخبار ترورهای سازمان مجاهدین خلق شد.

تنها 2 ماه بعد و در اواخر خرداد سال 78، خبر خودکشی و مرگ مشکوک سعید امامی یکی از نفرات کلیدی و ارشد وزارت اطلاعات توسط روزنامه کیهان منتشر شد و بازخورد متفاوتی در داخل و خارج از کشور داشت. این اولین بار بود که نام اصلی یکی از نفرات کلیدی وزارت اطلاعات به عنوان ارشد ترین نهاد امنیتی کشور رسانه ای می شد و جریان زمانی خاص تر و جنجالی تر شد که کیهان در ادامه خبر نوشت که وی از عوامل قتل های زنجیره ای در سال 77 بوده است.

بلافاصله بعد از خودکشی و ماجرای فوت مشکوک و جنجالی سعید امامی، سید محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور وقت به دیدار رهبری انقلاب می رود و جلسه مهمی در حضور رهبری درباره سعید امامی و پرونده قتل ها برگزار می شود و رهبری هم به موضوع نفوذی بودن و فوت مشکوک سعید امامی اشاره می کنند که قبلا و در فایل پرونده #سعیدامامی که منتشر شده بود به این دیدار و جلسه و حرف های مطرح شده اشاره کرده بودم.

اما اتفاقات عجیب و بررسی نشده از همین زمان آغاز می شود که حدود 2 هفته بعد از این جلسه روزنامه سلام به بهانه بررسی قانون مطبوعات در مجلس پنجم، نامه محرمانه ای از سعید امامی خطاب به نمایندگان مجلس منتشر می کند و بلافاصله با شکایت وزارت اطلاعات خود دولت وقت این روزنامه توقیف می شود. وزارت اطلاعات تحت فشارهای سیاسی شکایت خود را از این روزنامه و سید محمد موسوی خوئینی ها به عنوان مدیر مسئول روزنامه پس می گیرد اما روزنامه سلام دیگر منتشر نمی شود و صبح جمعه 18 تیر در کوی دانشگاه تهران جنجال دانشجویی به دلیل توقیف این روزنامه کلید می خورد.


18 تیر 78 و پرونده خودکشی مشکوک سعید امامی


موسوی لاری وزیر وقت کشور، مصطفی معین وزیر علوم وقت و افراد دیگری همانند سید محمد علی ابطحی رئیس دفتر خاتمی و مصطفی تاج زاده معاون سیاسی وزارت کشور در کوی دانشگاه تهران حاضر می شوند اما پس از چند ساعت از ایجاد آرامش، مجددا تنش ها و درگیری ها اوج می گیرد و شدیدتر از قبل ادامه می یابد و علاوه بر کوی دانشگاه تهران، به حوالی میدان انقلاب و برخی دیگر از نقاط تهران هم کشیده می شود. به رهبری توهین می شود و یک جمعیت محدود معترض به مقابل وزارت کشور می روند و درب وزارت کشور را از جا می کنند. بعدها گفته شد بیت رهبری هم تهدید شده بود اما تهدیدات عملی نشد. سرانجام با سخنرانی رهبری در 21 تیرماه 78 و حضور مردم در راهپیمایی 23 تیرماه، جنجال کوی دانشگاه تهران فرو نشست. چندماه بعد دادگاه روزنامه سلام برگزار شد و جریانات صورت دیگری به خود گرفت اما هیچکس سوال نکرد پرونده خودکشی سعید امامی چه شد؟ باند مربوط به این جاسوس برجسته داخل ایران و وزارت اطلاعات چرا تعقیب و تحت پیگیری قرار نگرفتند و چرا اساسا 18 تیر 78 سه هفته بعد از خودکشی سعید امامی شکل گرفت و یک جنجال ساخته شده باعث فراموشی اصل پرونده امامی شد؟ این ها سوالاتی است که همچنان بعد از 18 سال جوابی برای آنها پیدا نکرده ام.

در واقع به نظر من 18 تیر 78 فرعی بر یک اصل مهم تری بوده است. اصل مهم تری به اسم فراموش شدن و به حاشیه رفتن شبکه جاسوسان در ایران و نفوذی های بلندپایه در داخل وزارت اطلاعات که توسط سعید امامی سازماندهی شده بود و داخل منگنه کشف و لو رفتن گیر کرده بودند و 18 تیر باعث کم شدن فشارها از روی این باند شد.

چند روز قبل به مناسبتی به دیدار سرتیپ توتیایی از امرای ارتش در اوایل انقلاب رفته بودم و بحث به کودتای نوژه کشید. سرتیپ توتیایی به نکته قابل تاملی اشاره کردند و گفتند به نظر من کودتای نوژه کاملا موفقیت آمیز بود چون توانست هدف اصلی که پاکسازی نیروهای خدوم و زحمت کش ارتش توسط جاسوسی به نام مسعود کشمیری بود را برآورده کند و باقی داستان و ماجرا حاشیه است. کودتای نوژه هم در 18 تیرماه 59 قرار بود اتفاق بیفتد و 19 سال بعد هم حوادث کوی دانشگاه تهران رخ داد و به نظرم اتفاقا اتفاقات کوی دانشگاه هم موفقیت آمیز بود. چون توانست صورت مساله سعید امامی و باند نفوذی ها را کاملا پاک کند و مساله دیگری را جایگزین آن کند.

این ها سطرهای ناخوانده مهمی از 18 تیر 78 است که همچنان ناخوانده باقی مانده است.



جلسه خبرگان 14 خرداد 1368 همچنان مهم و تاریخی است و به صورت دقیق بازخوانی تاریخی نشده است. در واقع می توان گفت شاید مهم ترین روز جمهوری اسلامی ایران تاکنون هم، همان روز باشد که رهبری دوم نظام تعیین شد و همچنان آن تعیین هم برقرار است.


جلسه آن روز سطرهای تاریخی مهم تاریخی خوانده نشده دارد که سعی کردم آنها را دقیق بررسی و مورد خوانش قرار دهم.


برای مطالعه بررسی اتفاقات جلسه آن روز و همچنین رهبری و فقاهت آیت الله خامنه ای می توانید این جزوه جدید را مطالعه نمائید.


برای دانلود این فایل، دریافت  را کلیک نمائید

روز گذشته به دلیل بازخوانی جلسه 26 خرداد 88 آقا با نماینده کاندیداهای معترض به انتخابات آن سال، متنی نوشتم که به دلیل نقل قول اشتباه از یک کتاب، با حواشی دیگری در فضای مجازی روبرو شد و عذرخواهی کردم. اما هدف اصلی من از نگارش متن، آن جلسه صرفا نبود. هدف بازخوانی تفکرات آیت الله خامنه ای پیرامون ولایت مطلقه فقیه و نسبت آن با قانون اساسی بود که به نظرم بحث مهم و جدی است.

اما یک پایه استدلالی من سوابق تاریخی این بحث از نظر حضرت آقا بود که سعی می کنم آن سوابق را بررسی کنم.

آقا در دوران ریاست جمهوری خویش در سال 66 در یکی از خطبه های نماز جمعه، در مورد نظر حضرت امام (ره) پیرامون قانون کار و روابط کارگر و کارفرما فرمودند: امام که می فرمایند دولت می تواند در مقابل خدماتی که انجام می دهد شروط الزامی برقرار کند یعنی کارفرما که در شرایط عادی و بدون نظارت دولت می تواند با کارگر یک روابط غیر عادلانه برقرار کند دولت می تواند کارفرما را اجبارو الزام کند به رعایت یک سلسله از الزامات و وظایف که برعهده کارفرما گذاشته شود و این در اختیار دولت اسلامی است. اینکه هم در سوال و هم در پاسخ حضرت امام اشاره روشنی به آن شده است و آن اینکه این اقدام دولت اسلامی به معنای برهم زدن قوانین پذیرفته شده و احکام پذیرفته شده اسلامی نیست، امام که فرمودند دولت می تواند شرطی را بر دوش کار فرما بگذارد این هر شرطی نیست آن شرطی است که در چارچوب احکام پذیرفته شده اسلامی است و نه فراتر از آن .(روزنامه اطلاعات ، 12/10/1366)

حضرت امام (ره) در نامه ای به ایشان فرمودند: از بیانات جناب عالی در نماز جمعه این طور ظاهر می شود که شما حکومت را به معنای ولایت مطلقه ای که از جانب خدا به نبی اکرم (ص) واگذار شده و اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام فرعیه تقدم دارد ، صحیح نمی دانید و تعبیر به آن که این جانب گفته ام حکومت در چارچوب احکام الهی دارای اختیار است بکلی بر خلاف گفته های این جانب است اگر اختیارات حکومت در چارچوب احکام فرعیه الهیه است باید عرض حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوضه به نبی اسلام ( ص) یک پدیده بی معنی و محتوا باشد اشاره می کنم به پیامدهای آن که هیچ کس نمی تواند ملتزم به آنها باشد مثلا خیابان کشی ها که مستلزم تصرف در منزلی است یا حریم آن است در چارچوب احکام فرعیه نیست نظام وظیفه و اعزام الزامی به جبهه ها و جلوگیری از ورود و خروج ارز و جلوگیری از ورود یا خروج هر نحو کالا و منع احتکار در غیر دو سه مورد و گمرکات و مالیات و جلوگیری از گرانفروشی، قیمت گذاری و جلوگیری از پخش مواد مخدر و منع اعتیاد به هر نحو غیر از مشروبات الکلی، حمل اسلحه به هر نوع که باشد وصدها امثال آن که از اختیارات دولت است بنا بر تفسیر شما خارج است و صدها امثال اینها باید عرض کنم حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله ( ص) است... . آنچه گفته شده است تاکنون و یا گفته می شود ، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است . آنچه گفته شده است که شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با اختیارات از بین خواهد رفت ، صریحا عرض می کنم که فرضا چنین باشد، این از اختیارات حکومت است و بالاتر از آن هم مسائلی است. (صحیفه نور، ج20 ، ص 170و 171)

اما در سخنان آیت الله خامنه ای یک چیز مشخص و آشکار بود و آن اینکه ایشان حداقل تا آن مقطع زمانی قائل به ولایت مطلقه فقیه که همان ولایت رسول الله و ائمه معصومین بود با آن حد از اختیارات قائل نبودند و معتقد به ولایت فقیهی در چارچوب قانون اساسی بودند.

سال 1368 و در تغییر قانون اساسی هم که قید مطلقه به ولایت فقیه اضافه شد، عده ای از اعضای شورای بازنگری که شامل روسای سه قوه و برخی نمایندگان مجلس و شورای نگهبان و ... بودند با این قید مخالفت کرده و درباره آن سخنانی داشتند که قابل تامل است.

پس از به رهبری رسیدن حضرت آقا در سال 68 هم به قرینه در موارد متعدد دیده شده است که ایشان خود را ملزم به اجرای قانون اساسی می دانند و قائل به استفاده از اختیارات فراقانونی خود جز در موراد خاص نیستند که شاید در این 29 سال اخیر نتوان حتی 10 مورد را هم برشمرد.

نیت بنده از فتح این باب، بازخوانی یک بحث جدی و رفع شبهاتی بود که امثال کدیور، سروش،حجاریان بارها تلاش داشتند درباره تضاد ولایت فقیه و قانون اساسی ایجاد کنند و نتیجه بگیرند که اسلام (با نماد ولی فقیه) در مقابل دموکراسی (قانون اساسی) قرار دارد، اما درگیر حواشی دیگری شدم. اما کماکان امید به ادامه بحث دارم، انشاالله.

ترسوها چرا پاسخ نمی دهند؟

پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۴۳ ب.ظ

امروز اتفاقی در قلب تهران رخ داد که شاید آخرین آن را در اواسط دهه 60 تجربه کرده بودیم. ترور در ابعاد وسیع و پر حجمش چیزی بود که از سال  های 62-63 به این طرف در تهران رخ نداده بود.

اما اتفاق امروز تهران در اوج درگیری های سوریه و عراق و تهدیدات خارجی علیه ما و نتیجه انتخابات 29 اردیبهشت ماه معنای دیگری دارد.

آن کسانی که مدعی سیاست های اشتباه جمهوری اسلامی و آیت الله خامنه ای بودند و آن سیاست ها را باعث انزوای ایران می دانستند با چشمان خود دیدند که نتیجه سیاست های دولت مطلوبشان به کجا رسیده است و وزیر اطلاعاتی که می گوید کار وزارت اطلاعات را به خوبی پیش می برد امروز شاهد آن است که پس از 32 سال در قلب تهران عملیات تروریستی با این حجم انجام می شود. رئیس جمهوری که خود را متخصص امور امنیتی می داند امروز با چشمانش می بیند که نتیجه سیاست های امنیتی و دفاعیش شده است 12 شهید در قلب تهران و 42 مجروح.

یعنی یک دولت فشل و واداده با وزارت اطلاعاتی که وظیفه تامین امنیت و ضد نفوذ خارجی در کشور را دارد آن قدر بد عمل کرده است که تروریسم خشن و عریان به خیابان های تهران بازگشته است.

سیاست خارجی دولت اصلاحات که گفتگوی تمدن ها بود محور شیطانی نام گرفتن ایران شد و سایه جنگ بر سر کشور بیش از پیش سنگینی کرد، و حالا نتیجه سیاست خارجی دولت حسن روحانی هم، توئیت های تهدید آمیز وزیر خارجه عربستان است و عملیات های تروریستی در قلب تهران و تهدید شدن ایران توسط اتحاد ترامپ و متحدین منطقه ای وی همانند عربستان و کویت و امارات و ... .

با هم تعارف نداشته باشیم و پشت حرف هایی همانند اینکه مسائل را سیاسی نکنیم و فقط با هم متحد باشیم هم پنهان نشویم. مسائل امروز را باید کسانی پاسخگو باشند که به رهبری و سیاست مبارزه با داعش در منطقه اعتراض می کردند و آن ها را اشتباه و باعث ترویج خشونت می دانستند و امروز می بینند که چطور در قلب تهران مردم ایران کشته می شوند و حتی ممکن است این آغاز یک طوفان نیز علیه کشور ما باشد.

سیاست ترسوها تروریسم خشن را پس از 32 سال به قلب پایتخت کشانده است و سعی می کند دلسوزان را خشن معرفی کند، اما همین افرادی که خشن معرفی می شوند در بزنگاه های تاریخی مثل امروز از مردم و جانشان حمایت می کنند و شهید می شوند و ترسوها به گوشه ای می خزند و صرفا ابراز همدردی می کنند و ژست عزادار بودن به خود می گیرند.

سخنان رئیس جمهور در مناظره ها را فراموش نکردیم که برای جلب نظر عده ای به دروغ از 38 سال اعدام و دستگیری سخن گفتند و آنها را نقد کردند، سخنان ایشان را در محکومیت نوشته های روی موشک ها فراموش نکردیم که آن را مذمت کردند و باعث تاسف نامیدند، سخنان شیک و اتوکشیده وزیر خارجه محترم جناب ظریف هم که دائما از رابطه با دنیا و تنش زدایی صحبت می کنند و برجام را باعث امنیت کشور نامیدند هم که برای همه آشناست! حال قضاوت کنیم نتیجه این همه وارونه نمایی و دروغ به ملت چه بوده است؟ جز اتفاقات امروز تهران و آسیب دیدن امنیت مردم؟

سخنان امشب رهبری در جمع دانشجویان هم جالب و شنیدنی بود.