گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۱۴۱ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

حصر دیروز از دیدگاه محصورین امروز

سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۲۷ ق.ظ

25 بهمن 1389 شروع روزی بود که رهبران معترضین به نتیجه انتخابات سال 88 یعنی آقایان مهندس میر حسین موسوی و حجت الاسلام مهدی کروبی به دلیل ابعاد جدیدی که اعتراضات آن ها به نظام اسلامی و شرایط کشور پیدا کرده بود، وارد حصر خانگی شدند و امروز دقیقا 6 سال از آن زمان می گذرد.


انتخابات سال 88 و وقایع پس از آن عبرت های فراوانی با خود به همراه داشت که در جای خود باید به درستی بررسی شود و مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. اما در ادامه و به دلیل بحث رفع حصر که این روزها مجددا به موضوعی داغ در شبکه های اجتماعی تبدیل شده است، موضع آقایان موسوی و کروبی در مورد حصر آقایان شریعتمداری و منتظری در دهه 60 و 70 را نقل می کنم و قضاوت را در مورد محصورین دیروز از نگاه محصورین امروز را به مخاطب واگذار می کنم.


1- میر حسین موسوی و حصر آیت الله شریعتمداری


مهندس میرحسین موسوی – نخست وزیر وقت- طی مصاحبه ای که در تاریخ ۵/۲/۱۳۶۱ منتشر شد، در پاسخ به این سوال:

«نظر شما در مورد توطئه ای که توسط بیگانگان و به دست قطب زاده طرح ریزی شده بود، چیست؟»


گفت: «برنامه ی قطب زاده و همدستان توطئه گرش بسیار برنامه ی کودکانه ای بود. اگر از جنبه های ساده لوحانه ی این طرح خائنانه بگذریم، آن چه برای من تعجب آور است این است که چگونه قطب زاده اطمینان داشت که در صورت موفقیت در اجرای اهداف پَست خود می تواند بر مردم حاکم شود. ملت ما چهره ی امثال او را شناخته و جریانات وابسته به اغیار غیراسلامی را به خوبی شناخته است... ملت ما در این جریان با چند روحانی‌نمای منحرف روبرو می باشد نه با نهاد روحانیت. اگر بخواهم مساله را خلاصه کنم این است که نهاد روحانیت نمی تواند در راستای سیاست های آمریکا حرکت کند و امیدی برای افراد شناخته شده و جریانات ورشکسته چه قبل و چه بعد از انقلاب باشد، اما شریعتمداری و امثالهم می توانند. من نوار صحبت های این فرد را شنیدم و برای مردمی که روزی مقلد ایشان بودند ناراحت شدم. چرا که من صدها نفر از اطرافیان خود را می شناختم که با عشق و علاقه از ایشان تقلید می کردند. چون او را مرجع می پنداشتند. انسان به مرجع خود علاقه ی قلبی هم پیدا می کند. خاطرم هست بعد از فوت آیت الله بروجردی به هر خانه ی همشهری ها که می رفتم، یک طرف عکس این شخص و طرف دیگر عکس امام بود. ولی وقتی کسی در هر مقامی به اعتماد و احساس مذهبی مردم پاسخ درست نمی دهد، جای آن محبت را بی توجهی تنها نمی گیرد، بلکه نفرت سر بر می آورد. مردم تحمل نمی کنند اسلام و عقاید آن ها به شوخی گرفته شود. آن ها دوست ندارند که اسلام پناهی، نردبام ترقی کسی قرار گیرد... [آمریکا و ایادی او] تصور می نمایند که هنوز می توان با تکیه بر انگیزه های شرک آلود ناسیونالیستی و ملی گرایی در کشور بحرانی را به وجود آورد، ولی ملت مسلمان ما از جمله برادران و خواهران آذربایجانی ما اگر از یک مرجع تقلید می کنند، بدین خاطر نیست که همشهری آن هاست... به هر حال، هر کس از ماجرای شریعتمداری خاطراتی دارد... در آرشیو محرمانه ی وزارت امور خارجه هنگامی که در آن جا انجام وظیفه می نمودم اسناد زیادی در باره ی ایشان دیدم که می توانم گواهی دهم. از جمله آن ها، درست در بحبوحه ی انقلاب و اوج گیری حرکت اسلامی مردم، نماینده ای از طرف شاه مراکش با پادویی سفیر ایران در عراق، برای ملاقات ایشان می آید. خوب کسی که این سند را می بیند اگر چیز دیگری هم نباشد این سوال مطرح می شود که نماینده ی مخصوص شاه حسن با یک مرجع شیعه چه کاری می تواند داشته باشد؟ (مگر این که تصور کنیم شاه حسن شخصی است که خواسته است سهم امام خودش را به ایشان تقدیم کند.)»"

   (منبع: خاطره ها، جلد اول، محمد محمدی ری شهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، تابستان ۱۳۸۳، صفحات ۲۷۱ تا ۲۷۳)


لازم به ذکر است که پس از آشکار شدن دخالت آیت الله شریعتمداری در جریاناتی همانند کودتای نوژه و کودتای قطب زاده علیه جمهوری اسلامی ایران در اردیبهشت سال 1361 به حصر رفت و 4 سال بعد در سال 1365 چشم از جهان فروبست و این در شرایطی بود که مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر وقت و یکی از چهره های سرشناس سیاسی کشور هیچگاه به این حصر اعتراض نکرد.


2- حجت الاسلام مهدی کروبی و حصر آیت الله منتظری


کروبی و حصر آیت الله منتظری


حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی نیز پس از وقایع 18 تیر ماه سال 1378 و اظهار نظر برخی از اعضای دفتر آیت الله منتظری درباره شرایط سیاسی نظام، به دفاع از حصر آیت الله منتظری و عزل ایشان از قائم مقامی رهبری پرداخت.


سخنان حجت الاسلام کروبی به عنوان دبیر مجمع روحانیون مبارز آن روزها در روزنامه های طیف راست و چپ انعکاس وسیعی داشت و آن در حالی بود که آیت الله منتظری آن ایام در حال گذران 2 سال از دوران حصر خود بود و آن حصر تا سال 1381 نیز ادامه یافت.


لازم به ذکر است کروبی پس از وقایع آبان سال 1376 که منجر به آغاز 5 سال حصر خانگی آیت الله منتظری شد بارها و بارها از مواضع آن مرحوم انتقاد کرد و حصر منتظری را امری اشتباه و خطا ندانست و از آن دفاع نمود.



گزارش رونمایی از کتاب شهید روز هشتم

يكشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۲۶ ق.ظ

سایت های مختلف خبری مراسم رونمایی از کتاب شهید روز هشتم پیرامون شهید محمد کچویی را پوشش خبری داده اند. یکی از کامل ترین این گزارش ها برای خبرگزاری مهر است که گزارش آن در ادامه از نظر شما می گذرد:


به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم رونمایی از کتاب «شهید روز هشتم» نوشته مهدی دزفولی با محوریت زندگی شهید محمد کچویی روز چهارشنبه ۲۰ بهمن در سالن اجتماعات خانه کتاب برگزار شد.

در ابتدای این مراسم مهدی دزفولی نویسنده اثر با شرح چگونگی شکل گیری ایده نگارش کتاب به آغاز طرح از سال ۱۳۹۱ اشاره کرد و گفت: در ابتدا قرار بود کتاب پیرامون شهید اسدالله لاجوردی و دوران مبارزات و مسئولیت وی تالیف و گردآوری شود، اما در نهایت با پیش رفتن کار و توجه به غفلت و گمنامی شهید محمد کچویی کار به سمت این شهید چرخش پیدا کرد و در نهایت کار به این شهید و چند پرونده مهم تاریخی دیگر اختصاص پیدا کرد.

وی سپس به جزئیات کتاب و موضوع پرداخته و گفت: در این کتاب با بیش از ۳۵ نفر از مطلعین، پیرامون شهید محمد کچویی مصاحبه شده است و بالغ بر ۸۰ صفحه اسناد و مدارک گردآوری شده است که به قطع می توان گفت در این زمینه خاص برای اولین بار شاهد چنین پرداخت مفصل و صریحی هستیم. همچنین در فصول هفتم و هشتم این کتاب به دلیل پیوند خوردن پرونده ترور شهید محمد کچویی با پرونده سید محمد رضا سعادتی و جاسوسی سعادتی برای شوروی، بازخوانی مفصلی از پرونده سعادتی و همچنین پرونده تیمسار معدوم احمد مقربی صورت گرفته است. در این پرونده ها نیز با افراد مطلعی همانند خسرو قنبری تهرانی، بهزاد نبوی، فیض الله عرب سرخی، سرهنگ مهدی کتیبه، جواد منصوری و ... مصاحبه شده است و سعی شده برای اولین بار نیز اسناد پرونده سعادتی و مقربی منتشر شود.

دزفولی در ادامه گفت: به دلیل اهمیت پرونده کچویی و در کنار آن پرونده های سعادتی و مقربی تلاش شد تا اثر کاملا مستند و به دور از احساسات و عواطف باشد و برای خواننده قابل باور و قابل پذیرش باشد که در این میان به دلیل نوع خاص پرونده و اسناد با دشواری هایی نیز مواجه بودیم. محمد کچویی، مبارز مشهور پیش از انقلاب بود که برای اولین بار در سن ۲۲ سالگی به زندان افتاد و در آستانه انقلاب نیز ۲۸ ساله بود که در ستاد استقبال از حضرت امام (ره) حضور داشت. سپس به مدیریت زندان اوین رسید و در سن ۳۱ سالگی و فردای فاجعه ۷ تیر ماه، در زندان اوین ترور شده است. او عنوان اولین شهید عملیات های انتحاری سازمان منافقین محسوب می شود.

این پژوهشگر گفت: پس از شهادت کچویی پرونده ضارب وی در زندان یعنی محمد کاظم افجه ای بررسی شده و مشخص می شود وی با محمد رضا سعادتی نفر دوم سازمان که آن زمان  به دلیل جاسوسی برای شوروی دستگیر شده بود و مشغول طی گذران ۱۰ سال زندان خود در اوین بوده ارتباط گرفته وخط ترور کچویی و دیگران را از وی گرفته بود. با قطعی شدن نقش سعادتی در ترور کچویی، سعادتی مجددا توسط آیت الله محمدی گیلانی محاکمه شده و سرانجام در ۵ مرداد ۱۳۶۰ اعدام شد. سعادتی همان فردی است که در اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ قصد داشت با نفوذی که سازمان منافقین در دادستانی تهران داشته پرونده تیمسار معدوم احمد مقربی را که به جرم جاسوسی برای کا.گ.ب توسط ساواک دستگیر شده بود و دی ماه ۱۳۵۶ اعدام شد، به سفارت شوروی منتقل کند که سرانجام در تهران دستگیر شد. پرونده مقربی و نحوه لو رفتن وی برای کا.گ.ب از اهمیت فوق العاده برخوردار بوده است و به همین دلیل شوروی ها به شدت به دنبال به دست آوردن پرونده وی از طریق منافقین در اولین روزهای انقلاب بودند که همین موضوع نشان می دهد این سازمان از همان ابتدای انقلاب با بیگانگان در ارتباط بوده و برای آنها جاسوسی می کرده است.

در ادامه برنامه، جواد منصوری معاون مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بیان خاطراتی از محمد کچویی از سال ۱۳۴۸ تا پایان زندگی این شهید پرداخت و رمز موفقیت کچویی و امثال وی را خلوص و ثبات قدم در راه دانست. منصوری در پایان ابراز امیدواری نمود این اثر و اثرهای مشابه آن آغازی برای توجه بیشتر به شهدای دیگر انقلاب اسلامی همانند شهیدان لاجوردی و مهدی عراقی باشد.

در ادامه مراسم اکبر خلیلی به بیان خاطرات از محمد کچویی از دهه ۵۰ تا انتهای زندگی این شهید پرداخت. خلیلی با بیان اینکه یک رمان [ ترکه های درخت آلبالو] مربوط به زندگی محمد کچویی در سال های دهه ۶۰ نوشته که در همان سال ها برنده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز شده، کچویی را مجاهدی نامید که از بسیاری از مشاهیر مخلصانه تر مبارزه کرد اما یاد و نام وی در طی این سال ها به فراموشی سپرده شده بود.

وی افزود: اما این اثر می تواند آغازی برای مطرح شدن مجدد نام وی باشد. شناخت من از محمد کچویی از دوره روزنامه نگاری اش در روزنامه جمهوری اسلامی شروع شد و زمانی که برای تهیه گزارش در سال ۵۸ به زندان اوین رفته بودم. همان جا اولین بار با رئیس وقت زندان یعنی محمد کچویی آشنا شدم. او زندان را به خوبی مدیریت می کرد.

درویش کاشانی یکی دیگر از آشنایان و دوستان شهید کچویی نیز در این مراسم به خاطره گویی پرداخت و وی را جوانی معتقد و مبارز خطاب کرد که علی رغم مخالف خیلی ها در دهه ۴۰ و ۵۰ با مبارزات سیاسی وی علیه رژیم شاه اما او مقتدرانه به راه خود ادامه داد تا سرانجام در ۸ تیر ماه ۱۳۶۰ به شهادت رسید.

این دوست شهید کچویی گفت: کچویی در امامزاده یحیی، مغازه صحافی داشت و من هم پیش او کار می‌کردم. وقتی ساواک کچویی را بازداشت کرد، من بودم که مغازه صحافی کچویی را سرپا نگه داشتم.

محسن کچویی فرزند شهید کچویی و مدیر انتشارات صفحه سفید به عنوان سخنران بعدی این برنامه گفت: سید مهدی دزفولی به علاقه شخصی خودش این کتاب را تهیه و تدوین کرده است و پس از پایان کار و برای حفظ و نشر بهتر محتوای کتاب، انتشارات صفحه سفید پذیرفت آن را منتشر کند. او که باید روایت شود، همسر شهید و مادر اوست که پشت صحنه همه سال های مبارزه بوده است. علاقه‌مندم درباره زندگی مادرم فیلم تولید شود؛ زنی که در ۱۶ سالگی با پدرم ازدواج کرد و در زمان جوانی که پدرم به‌عنوان مرد سخت‌کوش و انقلابی در ۳۱ سالگی به شهادت رسید، با وجود همه سختی‌ها خسته نشد.

فرزند شهید کچویی در بیان خاطرات خود از پدرش گفت: من از کودکی علاقه زیادی به خوردن کَره داشتم. انقلاب که شد، کره کمیاب بود. در اطراف همسایه های ما برخی چهره ها  زندگی می کردند. در مراوده با بچه های آنها می شنیدم که آنها در خانه کره دارند. یک روز به پدرم گفتم، این دوستان همسایه ما کره دارند. پدرم جواب داد: وقتی همه مردم، کره ندارند بخورند، پس ما هم نباید داشته باشیم.

وی در ادامه گفت: روزی با پدرم به زندان اوین رفته بودم. پدر، رئیس زندان بود و من در فضای زندان می چرخیدم و بازی می کردم که ناگهان از محل تعاونی خوراکی های زندان سردرآوردم. وارد که شدم چشمم افتاد به کلی جعبه کره که تا سقف چیده بودند. مسئول تعاونی که مرا شناخت، به احترام پدرم پرسید، چه می خواهم. من هم گفتم: کره. او یک جعبه کره به من داد. اولی را که باز کردم همانجا بخورم، ناگهان پدرم رسید و پرسید این چیست؟ ماجرا را که فهمید، کره ها را از من گرفت و با مسئول تعاونی برخورد کرد و گفت: این کره ها برای زندانی ها تهیه شده است. مگر بچه من، زندانی است که کره بخورد.

سید محمد غرضی هم در بخشی از این برنامه، به بیان نکاتی پیرامون مبارزین انقلاب در قبل و بعد از انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: همه ملت ما هرکدام یک کچویی اند و سرباز راه خدا و این سرزمین هستند.

غرضی در سخنانش به مشروطه، ملی شدن نفت، تحقق ۲۲ بهمن و خوار کردن قدرت طلبی آمریکایی ها در ایران گفت و همه را قدرت مسلمان موحد ایرانی خواند.

وی گفت: تاریخ ایران با تاریخ هیچ‌کجای دنیا قابل مقایسه نیست.

در پایان این مراسم  و با حضور مهمانان و حضار از کتاب «شهید روز هشتم» رونمایی شد.


لینک خبر(+)

رونمایی از کتاب "شهید روز هشتم"

چهارشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۳۰ ب.ظ

پوستر رونمایی کتاب شهید کچویی


به امید خدا هفته آینده 20 بهمن ماه 1395 از کتاب شهید محمد کچویی با عنوان "شهید روز هشتم" رونمایی خواهد شد. شرکت برای همه علاقمندان آزاد خواهد بود و آدرس و زمان دقیق برنامه در پوستر بالا آمده است. 

حضور همگی دوستان باعث خوشحالی و مسرت خواهد بود. 

دوران ما بعد هاشمی رفسنجانی...

دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۳۵ ب.ظ

هاشمی رفسنجانی در کنار امام(ره)


شاید خیلی ها فکر می کردند که هاشمی رفسنجانی به دلیل سلامت جسمی که دارد، فعلا زمان فوتش فرا نرسد و برای سال های بعد باقی بماند. اما هاشمی در کمال بهت و حیرت در 19 دی ماه 1395 و در سن 82 سالگی در گذشت. خبر برای موافقین و مخالفینش شوک آور بود از آن جهت که وی در تمامی سال های بعد از انقلاب اسلامی و دقیقا از 22 بهمن سال 1357 تا همین دیروز همراه نظام اسلامی بود و نام جمهوری اسلامی ایران با نام اکبر هاشمی رفسنجانی گره خورده بود.


تنها دو نفر در سال های اخیر از حلقه اولیه انقلابیون باقی مانده بودند که در تمامی این سالها در سمت های کلان نظام اسلامی حضور داشتند و  تقریبا در تمامی مناصب مهم حاکمیتی نظام هم ایفای نقش کرده بودند: حضرت آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی.


حالا اما دیگر عصر هاشمی رفسنجانی هم به پایان رسید. هاشمی به سرای باقی رفت و کارنامه عملکرد او باقی است در پیشگاه خداوند متعال پاسخگوی عملکرد خویش باشد.


اما قطعا فقدان هاشمی رفسنجانی عصر جدیدی را برای نظام اسلامی رقم خواهد زد. در سال های اخیر فقدان بسیاری از روحانیون همانند آیت الله مهدوی کنی، آیت الله خزعلی، آیت الله واعظ طبسی، آیت الله موسوی اردبیلی و ... را شنیده بودیم، اما جنس و مقام هاشمی رفسنجانی متفاوت بوده و هست.


هاشمی رفسنجانی یک تفکر و یک روش و مسلک بود و راه و روش و تیمی را به همراه خود داشت. هاشمی سیاست مداری پیچیده و زیرک و آگاه بود که در بزنگاه های سیاسی تاریخی مهم همانند خرداد 1360، خرداد 1368، خرداد 1376، اردیبهشت 1392 و ... نقش تاریخی بی بدیلی را از خود به نمایش گذاشت که او را از بسیاری دیگر افراد جدا می کند. حالا زمانی است که جمهوری اسلامی دیگر هاشمی را در کنار خود ندارد.


جانشینی هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، خبرگان رهبری، دانشگاه آزاد اسلامی، طیف اعتدال و اصلاح طلب و ... برای آینده سوال برانگیز خواهد بود اما به نظرم مهم تر از همه لحظات تاریخی است که ما در آن قرار داریم. هاشمی تکیه گاه مهمی بود که نقش بی بدیل خود را در خداد 1368 نشان داد و می توانست برای آینده نیز چنین باشد که تقدیر نخواست و نشد. از آن روز حساس نظام در آینده نگران هستم که چه خواهد شد.


همچنین هاشمی به عنوان یک نیروی سیاسی متعادل کننده می توانست نقش مهمی را ایفا نماید که دیگر چنین نخواهد بود و افراد دیگر با فاصله بسیار زیادی از وی قرار دارند. هاشمی اگر در دوره ای به سمت جناح راست و بعدها اصولگرایان گرایش داشت اما در سال های اخیر به طرف اصلاح طلبان گرایش یافته بود و یا اصلاح طلبان به سمت وی گرایش یافته بودند و این نکته مهمی بود.


هاشمی در مجموع نه سفید سفید بود و نه سیاه سیاه و عملکردی خاکستری در طی 38 سال گذشته داشت. اما حالا شرایط متفاوت است و در پیش روی ما انقلاب اسلامی قرار دارد بدون هاشمی رفسنجانی.


به نظرم در ماه ها و سال های آینده با عدم حضور هاشمی رفسنجانی، جناح متمایل به وی از مدار خود خارج خواهند شد و بیشتر و بیشتر از انقلاب و نظام اسلامی فاصله خواهد گرفت. این یک لطمه برای نظام خواهد بود. مخالفین هاشمی نیز یک مخالف قدرتمند را از دست دادند و این نیز مهم است و باعث قدرتمند تر شدن مخالفین هاشمی خواهد شد. چون یک مخالف هوشمند را هم از سر راه خود برداشته می بینند.


جانشینی هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم مهم خواهد بود. اینکه چه کسی جانشین وی در بهمن ماه امسال می شود مهم است تا آینده مجمع و رویکرد آن مشخص شود.( فردی همانند آیت الله هاشمی شاهرودی و یا فردی همانند ایت الله یزدی و یا احتمالا آیت الله جنتی.)


مهم ترین بحث به نظرم برای مجلس خبرگان رهبری است که پس از انتخابات اسفندماه 1394، بسیاری چشم به این داشتند که هاشمی در مجلس خبرگان است و در لحظه تاریخی مهم، نقش خود را ایفا خواهد کرد که چنین نشد و آینده مبهم باقی ماند. اما به نظرم این پیچ تاریخی که پیش رو داریم، مهم ترین پیچ تاریخی انقلاب اسلامی خواهد بود.


بحث دانشگاه آزاد و ثروت و متعلقات آن هم مهم هست که بماند برای آینده.


در مجموع با فوت هاشمی رفسنجانی، قطعا نظام اسلامی وارد دوران جدیدی خواهد شد و کشور شرایط جدیدی را تجربه خواهد کرد که با قبل کاملا متفاوت است. هاشمی مرد با تجربه ای بود که از دست دادن وی برای حامیانش به شدت ضربه سنگینی خواهد بود و برای مخالفینش به شدت فرصتی مغتنم به شمار می رود. اما قطعا موافقین وی در موضع ضعف قرار خواهند گرفت و جای شکی باقی نیست.


انتخابات سال آینده هم به شدت تحت تاثیر فوت هاشمی رفسنجانی است و باید به این نکته نیز توجه نمود.

چند هفته قبل از انتخابات مجلس دهم (دی یا بهمن ماه 1394) از قول وزیر اطلاعات حجت الاسلام والمسلمین علوی شنیدم که نظام، محمد رضا کلاهی صمدی را در هلند معدوم کرده است.


روزنامه های تیر ماه سال 1360 و درخواست شناسایی کلاهی


انتشار تصویر محمد رضا کلاهی صمدی در روزنامه های تیر ماه 1360، پس از بمبگذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه


به دلیل شرایط خاص کلاهی صمدی در بمبگذاری 7 تیر ماه 1360 و گذر طولانی زمان، نظام نمی خواست خبر ترور و کشته شدن کلاهی آن هم در یک کشور اروپایی به شدت مخالف جمهوری اسلامی، منتشر و جنجالی بشود به همین دلیل خبر رسما اعلام نشد و فقط دهان به دهان در میان برخی ها چرخید. چند روزی است که می بینم برخی ها با تعجب خبر را پیگیری می کنند و در مورد صحت و سقم موضوع پرس و جو می کنند. برای اطلاعات بیشتر و کامل تر فیلم شبکه تلویزیونی هلند را در این باره در ادامه می آورم به علاوه عکس هایی از کلاهی در اواخر عمر وی که از تلویزیون هلند منتشر شده است. اما این قطعی است که کلاهی صمدی (از سال 1371 با نام مستعار علی معتمد) سال قبل ( 15 دسامبر 2015 میلادی) در هلند معدوم شد و به تاریخ پیوست.


برای مشاهده فیلم های تلویزیون هلند از کشته شدن علی معتمد (محمد رضا کلاهی صمدی عامل انفجار بمبگذاری 7 تیر 1360 در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی) می توانید اینجا و اینجا را مشاهده نمائید.

محمد رضا کلاهی صمدی با نام مستعار علی معتمد


تصویری که تلویزیون هلند از کلاهی منتشر نمود


محل کشته شدن محمد رضا کلاهی صمدی در هلند

محلی که علی معتمد (محمد رضا کلاهی صمدی) در بامداد 15 دسامبر 2015 میلادی در آن کشته شد


آنچه قطعی است این هست که کلاهی سال قبل در هلند به قتل رسید و دستگاه های امنیتی نظام به دلایل خاص این خبر را منتشر نکردند و سازمان مجاهدین خلق( منافقین) نیز به دلیل عواقب انتصاب  ترور رهبران جمهوری اسلامی در تابستان سال 1981 میلادی ( 1360 شمسی ) به طور رسمی به خود هیچگاه نقش کلاهی را در این باره تائید نکردند و طبیعی است که پس از گذشت بیش از 20 سال از جدایی کلاهی از این سازمان همچنان حاضر به صحبت در مورد کلاهی نباشند و کشته شدن وی نیز بهانه خوبی برای سازمان بود تا برای همیشه بر روی کلاهی خط قرمزی بکشند.


به هر حال پرونده محمد رضا کلاهی صمدی سال گذشته برای همیشه بسته شد اما سوالی که برای همیشه باقی می ماند این است که معرف اصلی وی به دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال 1358 چه کسی بود و چرا تا به حال به این پرونده رسیدگی نشده است؟


به امید روزی که مسعود کشمیری، محمود فخارزاده، جواد قدیری و برخی دیگر از عاملین ترورها و بمب گذاری های کلیدی در سال 1360 نیز یا دستگیر شده و یا به سزای اعمال خود برسند.

تاریخ سازی سیاسی

سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۷ ب.ظ

KGB


مدتی قبل بر حسب تصادف مطالبی را در اینترنت مشاهده کردم پیرامون کتاب ساختگی با عنوان "رفیق آیت الله" که توسط یکی از فعالین اپوزیسیون (امیر عباس فخرآور) نگاشته شده و سعی دارد با برخی از واقعیت های تاریخی و تحریف بخش های مهم دیگری در عمل نشان دهد جمهوری اسلامی ایران و رهبری فقید انقلاب و رهبری کنونی انقلاب اسلامی تحت تاثیر دستگاه های امنیتی شوروی سابق و به خصوص کا.گ.ب بوده اند!


این مطلب در نوع خود اهمیتی ندارد و مطلب تازه ای نیست و از همان ماه های قبل از پیروزی انقلاب، شاه و ساواک تصمیم داشتند همین قرائت از انقلاب مردم را ترویج کنند و بگویند انقلابی در کار نیست و صرفا انقلاب دستپخت همسایه شمالی ایران است! اما مهم در اینجا این است که برخی از واقعیت ها بیان شده و سعی شده در کنار آنها مطالب جعلی دیگر نیز عرضه شود و متاسفانه به دلیل کم کاری در حوزه تاریخ معاصر ایران، این کتاب تا حدی توانسته در ذهن جوانان و علاقمندان شبهاتی را ایجاد کند. همان طور که فیلم های ضبط شده درباره این کتاب و همین طور کانال تلگرامی آن با اقبالی نسبی در اینترنت مواجه شده است.


کتاب دارای بیش از ده فصل است و بالغ بر 600 صفحه حجم دارد اما آنچه در اینترنت از آن موجود است صرفا 140 صفحه ابتدایی آن است یعنی از زمان شروع جنگ سرد و زمینه های انقلاب اسلامی و بخش های بعدی همانند نفوذی ها در کشور و ... فایلش در اینترنت موجود نیست و در خارج از کشور نشر و گسترده شده است و به همین دلیل دسترسی به آن در داخل کشور ممکن نیست.


اما اجمالا مباحثی را که گذری مطالعه کردم چند محور داشت. نویسنده کتاب سعی دارد آیت الله خامنه ای را در برهه سال های 1344 تا 1348 در خارج از کشور نشان دهد و اینکه حضور نداشتن ایشان را به نوع پیش پا افتاده و احمقانه ای اثبات کند و بگوید ایشان در مدرسه پاتریس لومومبا حضور داشته است. توسل این قرائت هم به این است که سید محمد موسوی خوئینی ها نیز در لایپزیک تحصیل کرده بود در همان ایام و چون اسناد جدی درباره موسوی خوئینی ها وجود دارد پس درباره آیت الله خامنه ای نیز صحیح است! این مغالطه را قبل ترها اشرف پهلوی هم در کتاب خاطراتش انجام داده بود و جدیدا شنیده ام سید حسین نصر هم این کار را انجام داده است و خطر اینجاست که فخرآور جدی گرفته نمی شود اما اشرف پهلوی و سید حسین نصر جدی گرفته می شوند! یعنی چون این افراد شناخته شده هستند و خاطراتشان نیز برای مورخین تا حدی اهمیت دارد این خاطرات نویسی ها می توان در آینده تبدیل به سندی هرچند اشتباه برای دیگران شود.


لازم به ذکر است که در تاریخ مزبور آیت الله خامنه ای در مشهد ساکن بوده اند و در همان ایام نیز فرزند دوم ایشان ( سید مجتبی) متولد شده بودند و قطعا غیبت 4 ساله ایشان چیزی نبوده است که از چشم کسی در 50 سال قبل مخفی بماند. ضمنا که ایشان امام جماعت مسجد کرامت نیز بوده اند و شاگردان قابل توجهی نیز در مشهد داشته اند.


نکته بعد قرائتی است که در کتاب سعی شده عنوان شود و رهبری آیت الله خامنه ای را تحت تاثیر حذف افرادی همانند آیت الله بهشتی، مطهری، قدوسی و ... نشان دهد و حتی ادعا شده است به دلیل اینکه آیت الله خامنه ای در جریان کودتای نوژه قرار داشته است و مسعود کشمیری نیز در ستاد خنثی سازی کودتا نیز بوده است پس بین کشمیری و آیت الله خامنه ای رابطه ای بوده است! کشمیری بعدا شهید نامیده شد تا آیت الله خامنه ای بتواند رجایی و باهنر و ... را کنار بزند و خیلی جعلیات دیگر که اگر برای مطلعین به تاریخ معاصر مضحک هست اما واقعا برای افراد غیر مطلع می تواند ایجاد شبهه کند.


آیت الله خامنه ای هیچگاه در ستاد خنثی سازی کودتا عضو نبود و قطعا با کشمیری نیز آشنایی نداشت، همچنان که خود آیت الله خامنه ای بعدها در جریان انفجار دفتر نخست وزیری به شهید نامیده شدن کشمیری مشکوک شد و با طرح شبهه باعث لو رفتن جسد سازی برای کشمیری شدند به علاوه اینکه ترور ایشان در 6 تیرماه 1360 نیز جز بدیهیات تاریخی است به دلیل وجود فیلم ها و عکس ها و معاینات پزشکی افرادی که حتی بعدها با ایشان اختلاف نظر سیاسی پیدا کردند ( همانند دکتر فاضل) و این هم امری غریب است که نویسنده این کتاب سعی دارد به خورد مخاطب دهد که ترور آیت الله خامنه ای در تیر ماه 1360 ساختگی بوده است و با نشان دادن عکس 2 سال قبل (1358) نماز جمعه تهران که دست راست ایشان سالم بوده است القا کند این تصویر مربوط به اسفندماه 1360 است پس ترور ساختگی بوده است!


در ترور شهیدان رجایی و باهنر نقش مشکوک سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی همیشه مطرح بوده و هست اما هیچگاه در هیچ سند و شهادتی نام دیگران مطرح نشد به دلیل آنکه آن ایام اساسا سازمان محاهدین انقلاب اسلامی نزدیک ترین گروه به شهید رجایی به عنوان رئیس جمهور بودند.


در انفجار حزب جمهوری اسلامی و نقش محمد رضا کلاهی نیز همه افراد آشنا با حزب و مسئولین امر وحدت نظر دارند و اما اینکه چرا نام کلاهی و کشمیری هیچگاه در لیست اینترپول قرار نگرفت به دلیل سیاسی و ارتباط آن با جناح چپ در سال های ابتدایی انقلاب بوده است که همیشه نیز این سوال وجود داشته و البته سوال درستی است اما قطعا ارتباطی به آیت الله خامنه ای و ریاست جمهوری و رهبری ایشان ندارد.


در مورد نقش کا.گ.ب در ایران و ارتباط برخی از روحانیون با سرویس های شرق همانند موسوی خوئینی ها به دلایل عمده همیشه شبهه واقعا وجود داشته است و البته اسناد مکتوب و غیر مکتوب نیز در این باره وجود دارد و شبهاتی که به تسخیر سفارت آمریکا مربوط می شود، اما باز در این باره هیچگاه نقش فردی همانند آیت الله خامنه ای مطرح نبوده و نیست به دلیل اینکه ایشان در آن ایام اساسا در سفر حج بوده اند و ارتباطی با اشغال سفارت آمریکا در تهران نداشتند.


در مجموع این اتفاق نظر وجود دارد به دلیل گذشته روشن آیت الله خامنه ای که همواره فردی حاضر در جامعه (چه در مشهد و چه در تهران و چه در دوران تبعید) بوده اند ایشان فردی کاملا انقلابی و در مسیر امام (ره) از سال 1341 بوده اند و شهادت دوستان ایشان که بعدها با ایشان اختلافاتی نیز پیدا کردند در این زمینه حجت خوبی است. در مورد ارتقاء سیاسی ایشان از سال 1359 به بعد نیز این موضوع اصلا عجیب نبوده و نیست. آیت الله خامنه ای از موسسین حزب جمهوری اسلامی و عضو شورای انقلاب بوده اند و طبیعتا با حذف روحانیون و انقلابیون سن دار تر که به وسیله ترور حذف شدند افراد جوان تر باید جای آن افراد را پر می کردند، همان طور که این اتفاق بعدها برای وزرا و برخی از نمایندگان مجلس رخ داد اما قطعا آیت الله خامنه ای هیچگاه به دلیل شرط اجتهاد و ... در قانون اساسی گمان این را هم نمی کردند که جانشین امام خمینی(ره) در مقام رهبری شوند.


در مجموع باید گفت که این کتاب سازی که در خارج از کشور رخ داده و مسیری است که از سال های دهه 60 در خاطرج از کشور آغاز شده است تنها یک هدف دارد و آن مخدوش کردن ذهن افراد نا آگاه و زیر سوال بردن برخی تصورات افرادی غیر مطلع است که قطعا اگر در کودتاه مدت جوابگو نباشد در دراز مدت می تواند آسیب های جدی وارد کند.


امید است که با همت و سعی و تلاش بیشتر، تلاش شود تاریخ معاصر برای نسل جوان بهتر و بیشتر تبیین شود و شبهات به این پیش پا افتادگی برای عده ای مطرح نشود.


پ.ن: سابقه فردی همانند فخر آور نیز برای انتشار این کتاب جالب است. یک اپوزیسیون مجهول الهویه در دهه 70 و 80 که بعدها به خارج از کشور رفت و با آمریکایی ها و صهیونیست ها ارتباط صمیمی برقرار کرد و از این طریق نگارش این کتاب می تواند جالب توجه باشد که فردی با این سابقه دوستی با غربی ها هدفش از انتشار این کتاب چه چیز می تواند باشد؟ آیا چیزی جز کمک به سرویس های غربی است و در زمین آنها ایفای نقش کردن؟


وبلاگ و کانال تلگرامی حزب جمهوری اسلامی

پنجشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۲ ب.ظ

وبلاگ و کانال حزب جمهوری اسلامی را خیلی وقت پیش باید راه اندازی می کردم اما مشغله های متعدد باعث شد تا امشب این اتفاق رخ ندهد. امشب هر دو را راه اندازی کردم تا مطالب قبلی و جدید را یک جا تجمیع کنم و در اختیار علاقمندان باشد . به مرور زمان کاملش کنم.


برای مشاهده این وبلاگ و کانال تلگرامی می توایند اینجا را کلیک نمائید.


امیدوارم مورد استفاده علاقمندان به مباحث تاریخی قرار بگیرد و بر شمار پیگیری کنندگانش افزوده شود.



پوستر مستند روزهای خرداد 2


خوشحالم که بعد از دو سال از اکران مستند روزهای خرداد؛ همچنان این مستند در جشنواره های مختلف و به مناسبت های مختلف اکران می شود. در آخرین اکران این مستند، پنج شنبه 8 مهر ماه 1395، این مستند در چهاردهمین جشنواره فیلم مقاومت اکران می شود. برای مشاهده اکران های جشنواره فیلم مقاومت می توانید اینجا را مشاهده نماید.


زمان و مکان اکران مستند: 8 مهر ماه 1395، ساعت 15 در پردیس سینمایی ملت سالن شماره چهار.


آدرس پردیس سینمایی ملت: خیابان ولیعصر ابتدای اتوبان نیایش


حضور برای کلیه علاقمندان آزاد است و دوستان علاقمند میتوانند این مستند را در کنار دوستداران مباحث سیاسی و تاریخ معاصر مشاهده نمایند.


پ.ن: مستند روزهای خرداد تولید 1393 مرکز مستند سوره مهر حوزه هنری است و در دی ماه آن سال اکران شد و تا به حال در بیش از 40 دانشگاه، و بیش از 4 جشنواره اکران شده است و توزیع دی وی دی و اکران عمومی آن همچنان ادامه دارد. برای خرید این مستند می توانید به سایت سینما مارکت مراجعه نمائید.

 موضوع مستند بازخوانی انتخابات سال 88 و بحث تقلب در آن انتخابات و مقایسه آن با انتخابات سال 92 می باشد و در آن با افرادی همانند دکتر ابراهیم یزدی، فائزه هاشمی، حیدر مصلحی، محمد حسین صفار هرندی، الهه کولایی،عباس عبدی، وحید یامین پور و ... مصاحبه شده است.


اسناد طرح جوش

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۶ ب.ظ

چند روز قبل در مورد همکاری ساواک و موساد در قبل از انقلاب و طرح جوش مطلبی را نوشته بودم (+) که قرار بود در ادامه و بعدا در مورد طرح جوش و اسناد آن هم مطالبی را منتشر کنم که تلاش دارم در این مطلب این کار را انجام دهم.


طرحی به کلی سری با نام جوش


قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 طرح های مختلفی برای متوقف کردن انقلاب و همچنین نفوذ در سطح رهبران و مدیران پروژه انقلاب اسلامی توسط ساواک و رکن دوم ارتش (اداره اطلاعات ارتش) پیاده شد اما هر کدام به دلایلی ناموفق بود و تا شهریور 1357 رژیم پهلوی نتوانست کنترل انقلاب را به دست بگیرد.


17 شهریور 57 نقطه عطفی برای رژیم بود تا بتواند انقلاب را متوقف کند و یا مسیر آن را عوض نماید اما با سیل و موج دوم انقلاب مواجه شد و مجبور به کشتار عظیمی شد که همچنان پس از گذشت نزدیک به 38 سال همچنان اعداد و ارقام دقیقی از کشته شدگان آن واقعه در دسترس نیست و مشخص نیست دقیقا عاملان آن کشتار چه افراد و گروه هایی بودند.


به واقع 17 شهریور 1357 و وقایع پیرامونی آن همچنان با مراجعه به اسناد آن دوره با ابهامات زیادی مواجه است. اینکه چه افرادی در آن اتفاق نقش داشتند و چه گروه هایی تلاش نمودند تا کشتار عظیمی از مردم بکنند همچنان دقیق مشخص نیست. برخی نقش سرویس های اطلاعاتی اسرائیل را در حوادث آن روز پر رنگ می دانند و برخی دیگر نیز ( آنچنان که در کتاب پرونده مسکوت نوشته آقایان حسن روزی طلب و محمد مهدی اسلامی چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1393 آمده است ) نقش عوامل نفوذی ساواک در آن ایام همانند حبیب الله داداشی و ... را بر جسته می دانند.


این طرح نفوذ که در اسناد آن ایام با نام جوش (جستجو و شکار) از آن نام برده شده است(+) مربوط به گروه ها و افرادی بوده است که در ابتدا تلاش داشتند انقلاب ار متوقف کنند اما بعد از ناکامی در این طرح به دستورات مقامات بالاتر در دستگاه های امنیتی همانند رکن دوم ارتش و ساواک دستور داده شد تا در انقلاب نفوذ کنند و از طریق نفوذ و ترور به انقلاب آسیب وارد کنند و بتوانند با گذشت چند سال انقلاب را از درون پوسیده کنند و انقلاب سرنگون شود. در واقع این طرح مکمل همان طرحی است که جناب آقای عبدالله شهبازی در مقالات خود در سال 1390 به آن اشاره کرده بودند و می توان طرح جوش را فاز دوم آن طرح نامگذاری کرد که افرادی همانند مسعود کشمیری و محمد جواد قدیری و حتی گروه هایی همانند فرقان به کار گرفته شدند تا بتوانند در انقلاب نفوذ کنند و با ترورهای گسترده انقلاب را فشل نمایند.

طرح جوش در کنار طرح هایی همانند خشایار و ... از طرح های به کلی سری و مخفی ( در قبل و بعد از انقلاب) بوده است که در ابتدای انقلاب و با کشف اسناد، نگاه کنجکاو برخی (دادستانی) از افراد همانند آیت الله قدوسی را به خود جلب می کند و همین کنجکاوی در آخر باعث شهادت این افراد می شود.


طرح جوش و طرح های همکاری ساواک با موساد را می توان طرح های مکملی دانست که عملا همان دستگیری ها و ضربه زدن هایی که ساواک قصد داشت در سال 1357 به انقلابیون وارد کند تا سال 1360 و 1361 به نیابت از ساواک به انقلاب اسلامی و نظام وارد کرد.


جوش و طرح های دیگر را می توان در این راستا دید اما چیزی که به نظرم مهم تر و با ارزش تر است نقش افرادی است که نام آن ها در آن طرح آمده یا به نوعی با آن طرح در ارتباط بودند اما دستگیر نشدند و همچنان در قید حیات هستند و به فعالیت ادامه می دهند و کسی با آنها کاری ندارد!


در ادامه برخی از اسناد مربوط به طرح جوش از نظر شما می گذرد.در آینده باز سعی می کنم بیشتر از این طرح و افراد مبهم و گروه های مبهم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بنویسم.



اسناد طرح جوش در دادستانی



اسناد طرح جوش در دادستانی


به یاد م.ا.به آذین

پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۹ ق.ظ

نشریه اندیشه پویا شماره 35


جلد شماره 35 نشریه اندیشه پویا برایم جذاب بود و به نظرم ایده جالبی داشت. بعد از سالهای سال یادی از محمود اعتمادزاده ( م.ا.به آذین) از مترجمین خوب و شریف دهه های اخیر ایران که عضویت حزب توده را در کارنامه خودش داشت.


به آذین از مترجمان خوب و کار بلد زبان فرانسه بود که بیشتر از نویسندگی و عضویتش در کانون نویسندگان، ترجمه های خوب و درجه اول او مشهور بود و به چشم می آمد. از اعضای شریف حزب توده ایران هم بود که به دلیل وابستگی فکری و مالی حزب به شوروی اختلافات و انتقاداتی هم به رهبران حزب داشت و به همین دلیل در سال 56 و 57 سعی داشت حزب دیگری را به راه بیندازد که اتفاقات روزگار و مسائل بعد از انقلاب عملا وی را از این کار بازداشت.به آذین در واقع لشکر یک نفره در حزب توده ایران بود که به اندازه یک لشکر سعی داشت کار و تولید و اثر گذاری داشته باشد اما به واقع به دلایل مختلف این کارها و فعالیت های نمود زیاد عینی نداشت.خلقیات و منش اخلاقی وی هم تا حدی در این عدم موفقیت بی تاثیر نبود.(از جهت مثبت به آذین گویا خیلی اهل نمود دادن خارجی نبود و بیشتر علاقمند به پیشبرد اهداف و فکر سازی بود تا ساخت سیاسی) اندیشه پویا سعی کرده است در مصاحبه با افرادی مختلف عضو حزب توده و یا کانون نویسندگان ایران ( در دهه 40 و 50) در مورد به آذین پرونده خوبی را منتشر کند که تا حد زیادی این اتفاق رخ داده است اما حیف که نتوانسته است به مطالبی چاپ شده توسط وی در دهه 70 زیاد ارجاع دهد که البته اگر این اتفاق رخ می داد قطعا سطح پرونده بالاتر می رفت و بهتر می شد اما در همین حد هم به نظرم قابل تقدیر است. بازخوانی جریانات و گرایشات مختلف در حزب توده ایران از سال 1320 تا سال 1361 به نظرم یک پروژه جدی تاریخی و فکری است که آرزو دارم بتوانم زمانی آن را به انجام برسانم اما حیف که نه حمایتش وجود دارد و نه فرصت آن که قطعا اگر انجام پذیرد کاری در خور توجه خواهد شد. فراموش نکنیم بسیاری از روشنفکران جریان ساز جدی در دهه ها 20 تا اواخر دهه 50 عضو حزب توده ایران بودند و حزب توده ایران از جدی ترین گروه های سیاسی تاریخ معاصر ایران است که همانند حزب جمهوری اسلامی بازخوانی دقیق آن می تواند افراد را به فهم بهتری در درک تاریخ برساند و سطح تحلیل ها را افزایش دهد.


مجموعا بازخوانی دیسکورس چپ در کشور ما در دهه های 20 تا 50 بحث جدی است چون در تمام ابعاد فکری و سیاسی و اجتماعی سایه انداخته است و اگر بتوان به خوبی آن را مطالعه کرد و مورد بررسی قرار داد می تواند هم برای تاریخ نگاری و هم برای پژوهش های اجتماعی به کار آید.


حزب توده ایران و جریانات نزدیک به افرادی همانند ارانی ، ملکی ،کشاورز ، اسکندری ، خامه ای ، کیانوری ، طبری ، آوانسیان ، به آذین و ... هرکدام حکایت جالب و شنیدنی دارد که بررسی آنها بسیار برای فهم وقایع مفید و مهم است.


بررسی زندگی و مبارزات پرویز صدری (از دوستان مصطفی شعاعیان و بهزاد نبوی) هم در این شماره اندیشه پویا برایم جالب توجه بود. عضو مبهم سازمان فدائیان که در سال 54 و 55 بدون مشخص شدن دقیق سرنوشتش کشته شد و جنازه او هیچگاه پیدا نشد و در تصفیه های درون گروهی حذف شد بدون آنکه در این 40 سال هرگز اعتراف شود و روشن گردد چه سرنوشتی را پیدا کرد.


مجموعا نشریه اندیشه پویا در این 4 سال عمر مفید و بابرکتی داشته است و هیات تحریریه آن سعی داشته و دارند که مطالبی خوب و درجه اولی تحویل مخاطب دهند. با اینکه گه گاه از برخی مطالبشان راضی نیستم و نقد دارم اما رویکرد کلی را می پسندم و امیدوارم روز به روز و شماره به شماره بهتر و مطلوب تر شوند.