گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۸۰ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

رونمایی از مستند زمزمه های گمشده در دوردست

شنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۰، ۰۱:۰۸ ب.ظ

روز چهارشنبه 24 شهریور ماه 1400 از مستند «زمزمه های گمشده در دوردست» در خبرگزاری مهر با حضور حمیدرضا آصفی سخنگوی سابق وزارت خارجه، یاسر فریادرس مدیر مرکز مستند حوزه هنری و عوامل تولید این مستند رونمایی شد. گزارش مبسوط این رونمایی در پست بعدی منتشر خواهد شد. 

کارگردان این مستند منصور فروزش و تهیه کنندگان آن منصور فروزش و سید محمد مهدی دزفولی می باشند و موضوع این مستند 54 دقیقه ای پناهجویان غیر قانونی ایرانی در اروپا می باشند. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای مشاهده گزارش تصویری این مراسم رونمایی در خبرگزاری مهر، می توانید اینجا را نیز کلیک نمائید. 

مهاجرین غیرقانونی ایرانی در اروپا

سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۱ ق.ظ

 

تهیه کننده مستند «زمزمه های گمشده در دوردست» به کارگردانی منصور فروزش که در بخش «مستند زیر ذره‌بین» سی‌ و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر حضور دارد در یادداشتی به تبیین موضوع محوری این فیلم که مهاجرت است، پرداخت.

به گزارش ایسنا، سید مهدی دزفولی در این یادداشت آورده است: «کشور ما در چهار دهه اخیر با موج های متعدد مهاجرت مواجه بوده است که هر کدام دلیل خاصی در برهه های زمانی مشخصی داشته است. به عنوان مثال در سال های جنگ تحمیلی در دهه شصت به دلیل جنگ طولانی مدت و فرسایشی ایران و عراق موج وسیعی از مهاجرین شکل گرفت که اکثرا راهی اروپا و آمریکای شمالی شدند به امید جان سالم به در بردن و زندگی بهتر ساختن برای خود و فرزندانشان، و یا در سال های بعد از جنگ به دلیل نرخ بیکاری بالا و افزایش تحریم ها و فشار اقتصادی به خصوص در سال های ابتدایی دهه هفتاد، عده زیادی یا راهی اروپا شدند و یا راهی ژاپن شدند تا کار کرده و درآمد بالایی کسب کنند و زندگی بهتری را بسازنند. اما این عده نیز به آن چه در انتظارش بودند، نرسیدند.

در دهه هشتاد نیز موج سوم مهاجرت شکل گرفت و به خصوص پس از سال 88 به دلایل گوناگون این مهاجرت ها افزایش یافت. تا پیش از آغاز موج کرونا در جهان، عده زیادی از ایران باز راهی ترکیه یا شمال عراق شدند تا از این طریق به اروپا بروند و به آنچه فکرش را می کردند و انتظارش را می کشیدند برسند اما بسیاری از این تصورات و تخیلات در عالم واقعیت رنگ دیگری داشت و به  آنچه در ذهن مهاجرین می گذشت، نرسید.

مهاجرت امر غریبی است که در ایران به خوبی تبیین نشده است. رها کردن خانواده و سال ها رفاقت و دوستی با عده ای زیاد از دوستان و آشنایان و راهی سرزمینی غریب و ناشناخته شدن شاید در ابتدا ساده باشد اما در نهایت کشنده و زجر آور خواهد بود. شاید تمامی افرادی که از ایران مهاجرت کرده اند و ترک وطن و خانواده کرده اند به این اذعان داشته باشند. اما مهاجرین هم دو دسته هستند. دسته اول که قانونی و با طی مراحل مشخص از ایران می روند که این دسته غالبا یا دارای تحصیلات عالیه و زبان بلد هستند سرمایه مالی لازم را دارند و کمتر دچار مشکل می شوند و دسته دوم که فراوان تر هستند، افرادی هستند که غالبا تحصیلات خاصی ندارند، زبان نابلدند و مهارت خاصی و سرمایه ای نیز ندارند و وقتی راهی غرب می شوند و مهاجرت می کنند تازه اول مشکلات آنهاست. مشکلاتی که فکرش را هم نمی کنند. تهدیدات جانی، از دست دادن پول و سرمایه، سختی کشیدن های طولانی که بعضا چند سال طول می کشد تا شاید به اروپا برسند و بتوانند مستقر شوند و شاید هیچگاه هم نرسند، از دست دادن اعضای خانواده همراهشان و ... بخشی از این مشکلات طاقت فرساست. تازه زمانیکه به اروپا هم می رسند و می توانند با هزاران مشقت و سختی سکنی بگیرند، تفاوت فرهنگی، دوری از وطن و خانواده و فکر کردن به گذشته هم آزارشان می دهد.

مهاجرت امری ساده نیست، امری جانکاه است که باید درباره آن به درستی پژوهشی و تحقیق کرد و سخن گفت تا جامعه و افراد جوان و میانسال درباره آن آگاهی پیدا کنند.

مستند «زمزمه های گمشده در دوردست» به کارگردانی دوست عزیزم منصور فروزش و تهیه کنندگی مشترک من با وی، روایت همین دشواری ها و سختی های امر مهاجرت در اروپا است. اینکه مهاجرینی که از اقصی نقاط ایران راهی اروپا می شوند، با رده سنی های مختلف و با فرهنگ های مختلف و مهارت های گوناگون، با چه چیزی مواجه می شوند. اساسا مهاجرت چه مصائبی دارد و واقعیت مهاجرت چیست. این ها سوالاتی است که تلاش کرده ایم در این مستند 54 دقیقه ای به آنها پاسخ دهیم و به دنبال به تصویر کشیدن آن ها از زبان مهاجرین غیر قانونی ایرانی هستیم.

مستند "زمزمه های گمشده در دور دست" به ماقبل رسیدن برخی از این مهاجرین به مقصدشان می پردازد و تلاش داریم در قسمت دوم این مستند که انشاالله به زودی تولید آن آغاز خواهد شد به این بپردازیم که وقتی این افراد به مقصد مورد نظر خورد می رسند حالا با چه چیزی مواجه می شوند؟ آیا به هدفشان که در ذهنشان بوده رسیده اند یا نه؟ آنچه که به دنبالش بوده اند محقق شده یا خیر؟

این مستند این روزها در جشنواره جهانی سی و هشتم فیلم فجر در حال اکران و نمایش است، و علاقمندان می توانند با مراجعه به سایت سینماتیکت و تهیه بلیط، به تماشای این مستند بنشینند.

موضوع مهاجرت موضوعی نیست که صرفا بتوان در چند جمله و چند دقیقه سخنرانی و حرف درباره آن سخن گفت و یا چند فریم عکس حقش را ادا کند. موضوعی است که نیاز به پژوهش های مفصل میدانی و تولید کتاب و فیلم و ... دارد و امیدوارم به دلیل اهمیت این موضوع و اینکه سالانه چندین هزار نفر از ایران راهی غربت می شوند به امید اینکه شاید زندگی بهتری برای خود و فرزندانشان بسازند، اما با واقعیت دیگری مواجه می شوند، درباره آن حرف زده شود و کارهای متعدد مکتوب و تصویری تولید شود تا به جامعه ایران آگاهی بخشی شود.

این مستند تلاشی است برای نشان دادن بخشی از این واقعیت ها که امیدواریم توانسته باشیم به خوبی بخشی از این موضوع را به نمایش درآورده باشیم و مخاطبین با آن ارتباط برقرار کنند و مستندی باشد که جریان ساز شود.»

 

برای مشاهده این یادداشت در سایت ایسنا میتوانید اینجا را کلیک نمایید. 

 

بی‌پناهی پناهجویان ایرانی در اروپا/ از تراژدی مهاجرت چه می‌دانیم؟

تهیه‌کننده و کارگردان مستند زمزمه‌های گمشده در دوردست ضمن اشاره به ویژگی‌های این مستند از نسبت آن با مسئله فراگیر پناهجویی از ایران به کشورهای اروپایی، توضیحاتی ارائه کرد.

منصور فروزش تهیه‌کننده و کارگردان فیلم مستند «زمزمه‌های گمشده در دوردست» که از آثار حاضر در سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر است، درباره ایده اولیه ساخت این مستند به خبرنگار مهر گفت: در سال‌های اوج بحران پناهجویان در اروپا برای اکران فیلمم در یک جشنواره به اروپا رفتم و آنجا شرایط بسیار اسفناک پناهجویانی را که عموماً از سوریه آمده بودند، از نزدیک دیدم. این تصویر بسیار متفاوت با تصویری بود که پیش از آن درباره مساله پناهجویان در ذهن داشتم. به همین دلیل هم مساله برای من از یک ذهنیت برخاسته از رسانه و اطلاعات رایج در جامعه که از زمان کودکی همه ما با آن مواجه هستیم تبدیل به یک عینیت دهشتناک شده بود. این آغاز یک درگیری ذهنی با مساله بود. مثلاً اینکه در بزرگترین شهرهای اروپا با خانواده‌هایی مواجه می‌شوید که زبان محلی را بلد نیستند و در کوچه و خیابان و کنار اتوبان و جاده با هرچه دستشان آمده برای خودشان یک محل زندگی فراهم کرده‌اند، چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد.

وی افزود: این صحنه‌ها هیچ تناسبی با آن تصور زندگی در اروپا که در فیلم‌ها و کارتن‌های کودکی ما سراسر با نور و رنگ و شادی ترسیم شده بود نداشت.

ابعاد مختلف مسئله پناهجویان در اروپا

این مستندساز ادامه داد: بعد از اینکه برای تحصیل به اروپا آمدم، مساله برایم واضح‌تر شد، یعنی مساله مهاجرت غیرقانونی شهروندان خاورمیانه به اروپا نه تنها ماهیتش را برایم به عنوان یک مساله صرفاً انسانی که حمایتی صددرصدی در اروپا دارد از دست داد بلکه ابعاد مختلف دیگری هم به آن اضافه شد. مثلاً مساله پناهجویان در کشورهای اروپایی امروز چندین وجه مختلف دارد که می‌توان به ارتباط آن با امنیت ملی کشورها و همینطور برخاستن صداهای مخالف در جوامع اروپایی و در میان شهروندان اروپا اشاره کرد. به همین دلیل هم هست که در نحوه مواجهه با پناهجویان کاملاً با بدبینی و عدم توافق بین دولت‌ها و حتی مردم اروپا مواجه هستیم.

برای من واضح بود که پناهجویانی که از کشورهای جنگ زده به اروپا سرازیر شده بودند دلیلی قابل درک برای کار خود داشتند. اما مسأله پناهجویان ایرانی یک مساله متفاوت و قابل بحث بوده و هستوی افزود: در این بین برای من واضح بود که پناهجویانی که از کشورهای جنگ زده به اروپا سرازیر شده بودند دلیلی قابل درک برای کار خود داشتند. اما مسأله پناهجویان ایرانی یک مساله متفاوت و قابل بحث بوده و هست. به همین دلیل با دوستانی که در مساله پناهجویان کار تخصصی و دانشگاهی انجام داده بودند وارد بحث شدیم تا به یک مدل مشخص و دقیق برای بررسی موضوع دست پیدا کنیم. در این بین یکی از شانس‌های ما حضور خانم دکتر غلامپور بود که در دوره دکتری تحقیقات مفصلی راجع به پناهجویان ایرانی انجام داده‌اند.

این مستندساز ادامه داد: این همکاری با شروع رایزنی با نهادهای مربوط به مساله پناهجویان برای اخذ مجوز شروع شد، تقریباً برای نمایندگی‌های صلیب سرخ در ۱۲ کشور نامه نگاری شد تا بتوانیم برای فیلمبرداری مجوز بگیریم اما همه آنها به انواع روش‌ها با درخواست ما موافقت نکردند. تا اینکه صلیب سرخ صربستان دسترسی محدودی برای تصویربرداری در یکی از کمپ‌های تازه تاسیس در یکی از شهرهای کوچک مرزی را به ما داد.

ایران؛ تنها کشور با سیر صعودی پناهجویی به اروپا

فروزش بیان کرد: اهمیت این موضوع زمانی برای ما بیشتر شد که دیدیم در میان ۱۰ کشوری که آمار بیشترین پناهجو را در اروپا دارند، تنها ایران است که آهنگ رشد تعداد پناهجویانش در اروپا صعودی است. در حالی‌که مثلاً افغانستان یا سوریه که از نظر تعداد پناهجویان، بالاتر از ایران قرار دارند آهنگی نزولی را در پیش گرفته‌اند. این یک زنگ خطر محسوب می‌شود.

وی افزود: باید توجه داشت که مساله ما و این فیلم معطوف به مساله مهاجرت از مبادی غیرقانونی است و نه مهاجرت‌های قانونی از جمله کاری، شغلی یا تحصیلی، چرا که تفاوت این دو راه مهاجرت بسیار زیاد و متفاوت است. چرا که در مهاجرت از مبادی غیرقانونی ما با ۲ مساله جدی مواجه هستیم اول اینکه فرد هیچ حقوق قانونی تاکید می‌کنم هیچ حقوق قانونی ندارد، یعنی عملاً به دلیل عدم وجود مدارک قانونی فرد در سیستم قانونی و رسمی که ملزم به حمایت از حقوق افراد است جایگاه شناخته شده‌ای ندارد. یعنی وقوع هر نوع اتفاق برای فرد از هر نوع و جنس از سوی قانون غیرقابل ردیابی است. به همین دلیل هم هست که طبق آمار کمیساریای عالی پناهندگان و بر اساس گزارش گاردین در بین سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ بیشتر از ۱۸۰۰۰ کودک که در اروپا ثبت پناهندگی کرده بودند، ناپدید شده‌اند که البته بی تردید به دلیل اینکه بخش قابل توجهی از افراد به محض ورود اطلاعاتشان ثبت نمی‌شود این عدد می‌تواند به مراتب بالاتر باشد و این عدد تنها مربوط به کسانی است که بعد از ثبت در یکی از کشورهای اتحادیه مفقود شده‌اند و نه همه مفقودی‌ها.

بی‌پناهی پناهجویان ایرانی در اروپا/ از تراژدی مهاجرت چه می‌دانیم؟

این کارگردان مطرح کرد: پس مساله اول حقوق افراد است، یعنی فرد به عنوان پناهجو در طول سفر و حتی بعد از رسیدن به مقصد مورد نظر از نظر قانونی به عنوان یک فرد با حقوق مشخص در نظر گرفته نمی‌شود. مساله دوم مساله خطرات و تهدیدهای این تصمیم وحشتناک است. چرا که فرد باید از بین جنگل، کوه و دشت در روزهای بارانی و شب‌های برفی عبور کند تا بتواند به مقصد مورد نظر برسد. این سفر یک سفر تفریحی یا طبیعتگردی نیست، چرا که افراد زیادی به دلیل تشنگی یا گرسنگی، یخ زدگی، سرمازدگی، یا مواجه شدن با گروه‌های تندرو محلی، راهزنان و یا حیوانات وحشی جان و مال خود را از دست می‌دهند. این‌ها در صورتی است که مساله خطرات قاچاقچیان انسان یک خطر غیرقابل چشم پوشی است. در کنار اینها باید اضافه کرد که از نظر کشوری که فرد به آن ورود غیرقانونی داشته است، فرد و خانواده او مجرم هستند و بعد از دستگیری باید مدتی را در زندان بگذرانند.

فروزش مطرح کرد: خانواده‌هایی بوده‌اند که در زندان کشورهای مختلف میان مجرمان خطرناک نگهداری شده‌اند و هرکدام از افراد خانواده در یکی از زندان‌ها گرفتار شده‌اند. این‌ها واقعیت‌هایی است که کمتر در طول این سال‌ها به آنها پرداخته شده است. در واقع ما در این مستند سعی می‌کنیم واقعیت را تا جایی که ممکن است برای مخاطب بیان کنیم و فکر می‌کنم نقطه تفاوت این مستند با کارهایی از این دست که برای رسانه‌های عموماً خارجی ساخته شده، این است که در آن مستندها معمولاً مستندساز با هدف جلب حمایت سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی سعی در نمایش شرایط اسفناک اقامت پناهجویان داشته است.

امواج مهاجرت و سرنوشت‌های نامعلوم

سید مهدی دزفولی به عنوان دیگر تهیه کننده این مستند هم به خبرنگار مهر گفت: ما در این سال‌ها به دلیل مشکلات عمده اقتصادی و معیشتی در ایران و همچنین تصور غالب و بعضاً نادرست از زندگی مطلوب و رویایی در غرب شاهد سیل مهاجرت غیر قانونی از ایران به اروپا و به خصوص اروپای شمالی و اروپای غربی بوده‌ایم و هستیم. این موج مهاجرت برای اولین بار در سال‌های جنگ ایران و عراق در دهه شصت رخ داد. در آن سال‌ها سیلی از مهاجرین به اروپا سرازیر شدند و بخشی از آنها البته در آن سال‌ها به ژاپن نیز رفتند تا به زندگی رویایی و مطلوب خودشان برسند اما برای خیلی‌ها این زندگی رویایی تبدیل به وضعیتی کاملاً متفاوت با تصور اولیه افراد شد چون واقعیت چیز دیگری بود که فکرش را هم نمی‌کردند. پس از جنگ در دهه هفتاد باز شاهد موج دوم این مهاجرت‌ها بودیم. پس از وقایع سال ۸۸ هم باز شاهد موج سوم مهاجرت غیر قانونی بودیم و در این سال‌های اخیر به دلیل تشدید تحریم‌ها و سخت‌تر شدن معیشت مردم در ایران، شاهد موج چهارم بوده‌ایم. البته در این میان هم عده زیادی به اروپا مهاجرت کردند اما همانند این چهار موجی که عرض کردم، گسترده و پر تعداد نبوده است.

در ایران تصور روشنی در این باره وجود ندارد و به همین دلیل شاهد اتفاقات تلخی برای مهاجران ایرانی غیرقانونی در اروپا هستیم. کشته شدن در مسیر مهاجرت، آوارگی، دزدیده شدن، به تاراج رفتن سرمایه آنها و در نهایت حتی رسیدن به اروپا اما مواجه شدن با واقعیت‌های زندگی به عنوان یک خارجی بخشی از این سرنوشتی است که در انتظار مهاجرین غیر قانونی استدزفولی عنوان کرد: طبق آمار، ما بیش از هفت میلیون ایرانی خارج از کشور داریم که در حدود یک سوم از این تعداد مهاجران غیر قانونی هستند که از مرز ترکیه و یا مرز کردستان عراق به اروپا رفته‌اند. پرداختن به مهاجرت غیرقانونی و آسیب‌شناسی و درمان آن به نظر من نیاز به تولید مستندهای جدی و مفصلی دارد که به این چالش به صورت عمیق و درست بپردازد.

این تهیه‌کننده مطرح کرد: در ایران تصور روشنی در این باره وجود ندارد و به همین دلیل شاهد اتفاقات تلخی برای مهاجران ایرانی غیرقانونی در اروپا هستیم. کشته شدن در مسیر مهاجرت، آوارگی، دزدیده شدن، به تاراج رفتن سرمایه آنها و در نهایت حتی رسیدن به اروپا اما مواجه شدن با واقعیت‌های زندگی به عنوان یک خارجی بخشی از این سرنوشتی است که در انتظار مهاجرین غیر قانونی است.

وی در پایان درباره تولید این اثر بیان کرد: پیش تولید این مستند در سال ۱۳۹۸ شروع شد، در سال ۱۳۹۹ تولید و پس تولید آن به پایان رسید که کار فشرده و سنگینی نیز بوده است. امیدوارم این اثر در اولین حضور جشنواره‌ای خود در جشنواره جهانی فیلم فجر بتواند دیده شود، بدرخشد، حرفش نیز شنیده شود. در ادامه بتواند در جشنواره‌های بین‌المللی دیگر هم حضور یابد و جریان ساز هم بشود. به امید خدا در برنامه‌های سال جاری و سال آینده ما تولید قسمت دوم این مستند هم وجود دارد که قسمت بعدی آن پرداختن به سرنوشت این آدم‌ها و شنیدن قصه آنها بعد از رسیدن به هر یک از کشورهای اروپایی است.

 

برای مشاهده این مصاحبه و گزارش در سایت خبرگزاری مهر اینجا را کلیک نمائید. 

 

علاقه‌مندان به تماشای فیلم‌ها و مستندها حتما نام مستند «ایکسونامی» را شنیده‌اند. مستندی خاص و با سوژه ویژه که جنجال‌های زیادی هم به‌پا کرد.

این مستند داستان یک پورن‌استار آمریکایی و تجربه او برای رسیدن به آزادی‌‌های جنسی در ایالات متحده را بیان می‌‌کرد. ایکسونامی جنبش‌‌ها و جنایات جنسی در ایالات متحده آمریکا را با نمایش بسیاری از آرشیو‌های دیده نشده از تاریخ سده اخیر آمریکا مورد بررسی و تحلیل قرار داده بود.

حالا محسن آقایی که پیش‌تر هم با ساخت مستند «پرزیدنت آکتور سینما» جنجال‌برانگیخته بود، خبر از ساخت قسمت جدید مستند خود با عنوان «ایسکونامی 3؛ دیوارکش» داده است.

همان‌گونه که اشاره شد قسمت قبلی ایکسونامی به انقلاب جنسی آمریکا و بررسی ابعاد آن در دهه‌های 60 و 70 میلادی پرداخته بود و در مستند جدید ایکسونامی به ابعاد دیگری پرداخته خواهد شد. گفتنی است آقایی در قسمت جدید این سری مستند سراغ بررسی تاثیرات مقولات و المان‌های جنسی درعرصه سیاست و قدرت با نگاهی به حال‌وهوای کشورهای عربستان، ترکیه و ایران رفته است.

سیدمهدی دزفولی، تهیه‌کننده این مستند درباره جدیدترین تولید مرکز مستند سفیرفیلم گفت: «مستند ایکسونامی 3 درصورت کسب مجوزهای لازم از اواخر اردیبهشت‌ماه درحوزه هنری پرده‌برداری و اکران می‌شود و در مرحله بعد در سایت مرکز مستند سفیرفیلم به اکران عمومی درمی‌آید.»

او درمورد مراحل تولید این مستند افزود: «مراحل پیش‌تولید این مستند از آذرماه 1398 آغاز شد و تا مهرماه 1399 ادامه داشت و تولید این مستند آبان شروع شد و اردیبهشت 1400 به اتمام رسید. زمان مستند یک‌ساعت و 28 دقیقه است، راوی این مستند خود محسن آقایی کارگردان و پژوهشگر کار است، تدوینگر مجید رستگار و تهیه‌کننده هم بنده هستم که امیدواریم توانسته باشیم کاری قابل‌قبول و جریان‌ساز را تولید کنیم. ان‌شاءالله این مستند با قیمت 18 هزار تومان عرضه می‌شود و از اواخر اردیبهشت از طریق صفحه اختصاصی سفیر برای مخاطبان علاقه‌مند قابل دسترس خواهد بود. اگر فردی علاقه‌مند به اکران مستند در تهران یا در سایر شهرها و شهرستان‌ها باشد، با کمک سفیرفیلم این امکان فراهم است و می‌تواند جهت هماهنگی با شماره 09371767944 تماس بگیرد. مستند ایکسونامی ادامه خواهد داشت و قسمت‌های بعدی آن به امید خدا طی زمان‌های مختلف عرضه می‌شوند. »

تهیه‌کننده «ایسکونامی 3؛ دیوارکش» درمورد پخش تلویزیونی این مستند گفت: «باتوجه به نکات صریح و پرحاشیه‌ای که گفته می‌شود، پیش‌بینی می‌شود این مستند اجازه پخش تلویزیونی نداشته باشد و صرفا در همین اکران‌های فیزیکی و مجازی منتشر شود. موضوع کلی مستند ارتباط المان‌های جنسی و سوءاستفاده‌هایی است که از آن درحوزه انتخابات و کسب رای در ایران و جهان برای در اختیار درآوردن جامعه صورت می‌گیرد و اگر در یک جمله بخواهم بگویم، ایکسونامی 3 به ارتباط سکس و سیاست می‌پردازد.»

دزفولی درمورد موضوع این قسمت از مستند ایسکونامی چنین توضیح داد: «به‌طورکلی حدود نیمی از کار مصاحبه است که در آن با چهره‌های سیاسی، اجتماعی و کارشناسان و گفت‌وگو کردیم، نیمه دیگر آرشیوها و پلاتو‌ها و مراحل پژوهشی هستند که کلیت کار را تشکیل می‌دهند. با توجه به اینکه در ایکسونامی 1 به بخشی اشاره شد که از بحث‌های جنسی در آمریکا سوءاستفاده ابزاری برای سیاستگذاری و کسب رای استفاده می‌شد، ما سعی کردیم در این قسمت به‌طور مبسوط و مفصل به این بحث بپردازیم و این موضوع را موشکافی کنیم.»

پخش این مستند همزمان با کارزار انتخابات ایران است و دزفولی پیشنهاد می‌کند که از این جنس مستندهای سیاسی در ستادهای انتخاباتی ریاست‌جمهوری پخش شود. او در این باره می‌گوید: «امیدواریم در ایام انتخابات 1400 این کار مورد استقبال ستادهای انتخاباتی و کاندیداها قرار بگیرد و ما بتوانیم در ستاد‌های انتخاباتی اکران داشته باشیم. اگر ستادهای انتخاباتی درخواست اکران حضوری داشته باشند، استقبال می‌کنیم و حتی امکانش را داریم که برای کاندیداهای محترم هم این مستند را اکران خصوصی کنیم. البته از طریق برخی دوستان برای ستاد قالیباف و ستاد رضایی و جلیلی صحبت‌هایی صورت گرفته و امیدواریم بتوانیم با بقیه ستادها اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا نیز هماهنگی‌های لازم را به‌عمل آوریم.»

وی اضافه کرد: «سعی ما این است که یک حرف مهم و کلان را به کمک ایکسونامی 3 با اسم اختصاصی دیوارکش بزنیم که شاید تابه‌حال به‌صورت مستند گفته نشده است تا جریان مثبتی در انتخابات شکل بگیرد. به‌هرحال این چالشی است که ما در برخی دوره‌های انتخابات ریاست‌جمهوری و به‌خصوص در این دودهه اخیر شاهد بوده‌ایم. این مساله تازه‌ای نیست و کاندیداها پیش از انقلاب و در رژیم شاه از حربه مسائل جنسی برای کسب نظر و کسب رای سوءاستفاده می‌کردند.»

علاقه‌مندان به تماشای این مستند می‌توانند برای مشاهده یا دانلود «ایکسونامی 3؛ دیوارکش» به پایگاه اینترنتی مرکز مستندسازی سفیرفیلم به آدرس safirfilm.ir در بخش تماشا مراجعه کنند. درضمن سفیرفیلم 50 درصد تخفیف برای 100 تماشا‌کننده اول و 30 درصد برای 500 نفر بعدی درنظر گرفته است که مخاطبان می‌توانند از آن استفاده کنند.

 

برای مطالعه این گزارش در سایت روزنامه فرهیختگان می توانید اینجا را کلیک نمائید.

اکران مستند دیوارکش در حوزه هنری

دوشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۴۳ ق.ظ

 

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از مستند «دیوارکش» به کارگردانی محسن آقایی، عصر دیروز شنبه اول خردادماه در تالار سوره حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی با حضور جمعی از اصحاب رسانه و فعالان فضای مجازی برگزار شد.

محسن آقایی کارگردان فیلم مستند «دیوارکش» در ابتدای این برنامه که پس از اکران فیلم صورت گرفت، در پاسخ به پرسشی درباره ایده اثر که محوریت اصلی آن مبتنی بر استفاده از مفاهیم مرتبط با غرایز جنسی و مقوله حجاب در عرصه‌های سیاسی و انتخاباتی است، توضیح داد: ما در کلیت فیلم توضیح داده‌ایم که چه مفاهیمی را می‌خواهیم مطرح کنیم. شرایطی که موجب شده آن اتفاقی که باید بیفتد در عرصه‌های سیاسی و انتخاباتی نمی‌افتد. ما می‌خواستیم به سهم خود اعلام کنیم این استخوان نباید لای زخم بماند و باید درمان شود.

سید مهدی دزفولی تهیه‌کننده اثر نیز در ادامه صحبت‌های کارگردان بیان کرد: قطعاً هدف از برگزاری جلسه تلاش گروه فیلمسازی برای دریافت انتقادات و نظرات شما عزیزان است که در فضای مجازی فعالیت بیشتری دارید. به همین خاطر تاکید می‌کنم که ما خوشحال می‌شویم نظرات مخاطبان را دریافت کنیم زیرا این اثری که مشاهده کردید نسخه نهایی نیست و ممکن است زمانی بالغ بر ۱۵ تا ۲۰ دقیقه تغییر و تفاوت داشته باشد. بنابراین نظر مخاطبان برای ما بسیار مهم است و اتفاقاً بر این اساس در این یک هفته تا آغاز اکران اصلاحاتی را انجام خواهیم داد.

«دیوار کش» متعلق به اصلاح‌طلب و اصولگرا نیست

وی درباره مراحل تهیه و تولید مستند «دیوارکش» به عنوان سومین قسمت از مجموعه «ایکسونامی» گفت: پژوهش درباره این مستند بیش از ۱۰ ماه طول کشید، بر همین اساس ما کار را از بهمن ماه سال ۱۳۹۸ آغاز و فرآیند تولید را تا آبان ماه سال ۹۹ ادامه دادیم. آنچه در این مستند بیش از هر نکته دیگری برای ما مهم و اساسی بود توجه به برخی از رفتارهای انتخاباتی در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ادوار مختلف در سال‌های پس از انقلاب اسلامی بود. به‌ویژه در یکی دو دهه اخیر که پارامترهایی چون «حجاب»، آزادی‌های فردی و اجتماعی و آسیب‌شناسی‌های مرتبط با آن موردتوجه کاندیداهای مختلف ریاست جمهوری در جناح‌های مختلف سیاسی بوده و اصلاح‌طلب و اصولگرا هم ندارد، زیرا گرچه در ردیف مباحث عوامانه‌تری قرار دارد اما همیشه برای کاندیداها دربرگیرنده نتایجی بوده که بعضاً تبدیل به مهم‌ترین بحث‌ها هم شده است. این آسیب‌شناسی هم فقط مختص به ایران نیست؛ بلکه در همه کشورها توسط کاندیداهای مختلف ریاست جمهوری مطرح و تبدیل به موضوع فراگیری شده است.

دزفولی خاطرنشان کرد: آنچه تلاش گروه اجرایی این مستند بود، بیان یکسری دغدغه‌هایی است که در نزدیکی ایام انتخابات ریاست جمهوری می‌تواند مورد توجه مخاطبان قرار گیرد. به همین جهت نهایت تلاشمان را انجام داده‌ایم که فیلم در همین چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم در معرض دید مخاطبان قرار گیرد. ما می‌خواهیم این موضوع بسیار مهم را آسیب‌شناسی کنیم. در این زمینه هم واقعاً بحث جناحی نداریم و امیدوارم به مدد نقد و نظر شما عزیزانی که اغلب در فضای مجازی فعالیت می‌کنید بتوانیم به نتایج ارزشمندی دست پیدا کنیم.

توقع نداشته باشید چون در فیلمتان بودم از آن تعریف کنم!

مجید تفرشی سندنگار و پژوهشگر تاریخ نیز که یکی از مصاحبه شوندگان مستند «دیوارکش» نیز بوده، در این نشست با بیان این موضوع که «توقع نداشته باشید که چون در فیلمتان بودم، از فیلم تعریف کنم» گفت: سابقه آشنایی من با سید مهدی دزفولی متعلق به سال‌های پیش در زمان تولید مستندی درباره مک فارلین است که اگرچه بارها در فضای مجازی باهم جلسات تند و تیزی را هم برگزار کردیم اما او را تهیه‌کننده‌ای می‌بینم که برخورد خوب و رفاقت آمیزی دارد که برای من جالب است. درباره مستند «دیوارکش» هم باید بگویم من اطلاعی از روند اکران و نمایش فیلم نداشتم و حتی تیزرهای آن را هم ندیدم. البته می‌دانم قسمت‌هایی از مصاحبه من در فیلم حذف شده اما این حذف به دلیل مسائل فنی بوده که بنده در جریان آن قرار گرفته بودم.

ما هیچ قراردادی با هیچ فردی نداریم و از کسی هم چک دریافت نکردیم. مخاطبان فیلم من همان انسان‌هایی هستند که با ورود به ماجرای انتخابات بر روی ماجراهایی نظیر حجاب، ورود زنان به ورزشگاه‌های، موسیقی و کنسرت و موارد مشابه دیگر بیشتر از هر طیف دیگری تمرکز می‌کنند، وگرنه ما می‌دانیم جنس انتخاب بچه‌های حزب اللهی جور دیگری است وی افزود: ریتم فیلم به لحاظ ساختاری تند بود و در مستندسازی آثار این چنینی نکته مثبتی است که می‌تواند در مستند سازی ایران تبدیل به مسیر موفقیت آمیزی شود، حتی طرح بحث «تندروهای سابق و اصلاح طلبان امروز» هم نکته بسیار خوبی بود که کاملاً درست است و من هم در زمانی به آن پرداخته بودم. اما تصور می‌کنم این فیلم عزم جزمی است برای خراب کردن این دولت! از سوی دیگر نادیده گرفتن برخی تندروی‌هایی که در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ وجود داشته و الان هم وجود دارند، نکته مغفولی است که به نظرم در این فیلم تعمدانه به آن پرداخته نشده است. به اعتقاد من شاکله فیلم «صرفه‌جویی در راستگویی» است که از بی بی سی یاد گرفته شده و در این فیلم هم ما مانند این رویکرد را می‌بینیم.

بنایی برای تخریب هیچ شخصیت سیاسی نداشتیم

این تاریخ‌نگار تصریح کرد: رویکرد تخریبی که در این فیلم دیده شده، جوری وانمود می‌کند که خاتمی و روحانی می‌خواستند آزادی بدهند و ندادند، اما در فیلم گفته نشده که چه کسانی باعث شدند این آزادی‌ها نباشد. متأسفانه فیلم در مقطعی که به دولت احمدی‌نژاد می‌پردازد، دفاع جانانه‌ای از آن کرده و از ابزارهای تبلیغاتی خیلی ناشیانه استفاده می‌کند و اگر چه شعار پایانی فیلم در مذمت تخریب اخلاق است و از کاسبی سیاسی و مبارزه با آن حرف می‌زند، اما به مخاطب نشان می‌دهد که مشغول یارکشی سیاسی است. به نظر من این فیلم بهترین محصول برای گروه‌های براندازی است که جو ناامیدی را مانند شبکه‌هایی چون «من و تو» ترویج می‌دهند. شاید این فیلم را باید شبکه «من و تو» می‌ساخت!

محسن آقایی کارگردان فیلم مستند «دیوارکش» نیز پس از صحبت‌های تفرشی گفت: فیلم شاید یک پروژه تبلیغاتی به نظر برسد اما ما باید چه می‌کردیم، که نکردیم؟ ما در این فیلم سراغ آقایان احمدی‌نژاد و خاتمی هم رفتیم. حتی به شخصیت‌های رده پایین‌تر هم سر زدیم، زورمان را هم زدیم و همین مقداری هم که در فیلم از شخصیت‌ها می‌بینید، تمام دشت ما از پژوهش‌ها بود. البته الان فکر می‌کنم اگر همین الان فیلم را دستمان بگیریم و برویم سراغ مصاحبه با اصلاح طلبان خیلی‌ها راضی به مصاحبه می‌شوند. نکته مهم‌تر اینکه اصلاً بنایی برای تخریب نبوده است. اصلاً همین که به سراغ دکتر تفرشی هم برای مصاحبه رفتیم به جهت رعایت این بی طرفی بود. من واقعاً تلاشم این بود تا این اتفاق نیفتد که بخواهیم از برخی تکنیک‌های سیاسی مرتبط با حجاب و مقولات مشابه در تخریب افراد استفاده کنیم.

آیا آدم‌های تندرو گذشته تغییر کردند یا قدرت آنها را تغییر داد؟

وی درباره دلایل نپرداختن به موضوع دیدار اسفندیار رحیم مشایی با هدیه تهرانی به عنوان یک رفتار سیاسی انتخاباتی در این فیلم مستند گفت: به من خرده گرفتند که چرا ماجرای مربوط به رحیم مشایی و هدیه تهرانی را در این فیلم نگذاشتی که باید بگویم: واقعاً به ذهنم نیامد و این دفاع از دولت وقت واقعاً نیست. من از شما عزیزان می‌پرسم آیا واقعاً به شما چنین حسی دست داد؟ آقای دکتر تفرشی من متوجه عمق نفرت شما از احمدی‌نژاد هستم اما شما مطمئن باشید که اصلاً ما قصدی برای انتقال این حس به مخاطبان که طرفدار احمدی‌نژاد هستیم، نداشتیم. به هر حال آنچه برای ما مهم بوده بحث استفاده کاندیداها از مواردی چون حجاب و آزادی‌های مرتبط با آن در ایام انتخابات بوده است. ما هیچ قراردادی با هیچ فردی نداریم و از کسی هم چک دریافت نکردیم. مخاطبان فیلم من همان انسان‌هایی هستند که با ورود به ماجرای انتخابات بر روی ماجراهایی نظیر حجاب، ورود زنان به ورزشگاه‌های، موسیقی و کنسرت و موارد مشابه دیگر بیشتر از هر طیف دیگری تمرکز می‌کنند، وگرنه ما می‌دانیم جنس انتخاب بچه‌های حزب اللهی جور دیگری است. مساله ما کسانی هستند که چنین مواردی که به آن اشاره کردم برایشان بسیار مهم است.

این کارگردان در بخش دیگری از صحبت‌های خود تصریح کرد: صحبت کلی ما در فیلم «دیوارکش» این است که آیا واقعاً این آدم‌های تندرو گذشته عوض شدند؟ پرسش دیگرم هم این است که من از کجا بفهمم که این تغییر زیاد آیا میل به کسب قدرت است یا چیز دیگر؟ اصلاً حالا که تغییر کردید بیایید و به مردم بگویید: «من بودم». من مطمئنم اگر چنین رویه‌ای باشد دیگر برخی‌ها روی انتخابات سوار نمی‌شوند و کاسبی هم نمی‌کنند. ما منتقد این رویکرد و از همه مهم‌تر مساله فرهنگ هستیم و اساساً بر این باوریم شمایی که می‌گویید طرفدار آزادی هستید، اصلاً چقدر زیربنای این آزادی را بنا کردید؟ و متاسفانه یک سری نکاتی که در این فیلم حسرت آن را می‌خوردم این بود که در این جنس سیاست‌ورزی اصلی‌ترین قربانی خانم‌ها هستند.

این نشست با پرسش و پاسخ حاضران در تالار ادامه پیدا کرد.

 

برای مطالعه این گزارش در سایت خبرگزاری مهر می توانید اینجا را کلیک نمائید.

هلوکاست ایرانی!

جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۵ ب.ظ

 

سال 1914 تا 1918 جنگ جهانی اول در نیمی از جهان برقرار بود. ایران در جنگ اعلام بی طرفی کرد اما به دلیل بروز قحطی در سال های 1917 تا 1919 میلادی (1296 تا 1298 شمسی) به دلیل حضور نیروهای بریتانیایی در ایران و تامین اجباری آذوقه برای بریتانیا، بیش از همه کشورهای درگیر جنگ از قحطی و خشکسالی مصنوعی آسیب دید و طبق برآوردها بین 20 تا 40 درصد جمعیت آن زمان ایران تلف شدند. این آسیب جمعیتی جدی باعث شد تا ایران بیش از 30 سال نتواند به جمعیت خود در قبل قحطی یعنی حدود 11 میلیون نفر برسد! ایضا نتواند در مقابل اتفاقات سیاسی داخلی و خارجی واکنش نشان دهد و تا سال ها ایران تبدیل به کشوری منزوی و ضعیف شود. در واقع تلف شدن بیش از 2 میلیون نفر ایرانی در مدت 2 سال هلوکاست واقعی قرن بیستم بود که تاکنون توجه جدی و در خوری به آن نشده است.

 

مستند هلوکاست در صدمین سالگرد آن واقعه به بررسی آن پرداخته است و برآمدن رضاخان در کودتای سوم اسفند 1299 را بررسی می کند.

 

برای مشاهده این مستند در سایت فیلمگردی می توانید اینجا را کلیک نمائید.

جهان پس از کرونا

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۵۸ ق.ظ

 

 

کرونا ویروس جدید با نام علمی Covid19 تقریبا دو ماهی است که جهان را به خود مشغول کرده و چند صد هزار نفر در جهان به این ویروس آلوده شده اند و چند ده هزار نفر نیز بر اثر ابتلا به این ویروس جان خود را از دست داده اند. قرنطینه حدود نیمی از جمعیت جهان در قاره های آسیا و اروپا و در آمریکای شمالی نشان از جدی گرفته شدن این ویروس توسط جهان مدرن امروز دارد. اما یک سوال مهم همواره در طی این ماه ها ذهن بسیاری از مردم جهان را به خود مشغول کرده است. سوالی درباره جهان مابعد کرونا و اینکه چه بر سر جهان خواهد آمد؟

برای پاسخ به این سوال به نظر بد نیست تا بررسی تاریخی از بیماری های فراگیر انجام دهیم و ببینم در طی قرن های گذشته پس از شیوع و همه گیری بیماری هایی همانند طاعون، وبا و آنفولانزا که جمعیت های قابل توجه و بعضا میلیونی را می کشت و از پا در می آورد، جهان به چه شکل و گونه ای در می آمد؟

 

  1. فراگیری طاعون در اروپای قرون وسطا

یکی از فراگیر ترین بیماری ها و کشنده ترین آن ها در قرون وسطا، طاعون در آسیا و اروپا بود. در میانه قرون وسطی همه گیری طاعون که از چین شروع شد سپس به غرب آسیا و بعد از آن به اروپا رسید و طبق روایت های تاریخی باعث مرگ هزاران نفر شد و به دلیل فراگیری این بیماری چندین سال مردم در کشور های مختلف در قرنطینه بودند تا سرانجام این بیماری از بین رفت. طبق روایت های تاریخی فقط در ایران و در شهرهایی همانند نیشابور و ری بیش از 70 درصد جمعیت این شهرها بر اثر طاعون از بین رفتند.[2] در اروپا نیز همین اتفاق رخ داد و در ایتالیا و انگلستان دوره قرون وسطا، جمعیت قابل توجهی بر اثر طاعون فوت شدند. اما بعد از این فراگیری طاعون و از بین رفتن آن اروپا وارد دوره رنسانس شد. علم مدرن کم کم ظهور کرد و بشر به دنبال علاج مشکلات خود بود. انقلاب صنعتی اول در ابزار آلات مدرن و پیشرفته برای زندگی بهتر بشر تجلی پیدا کرد و پس از آن پزشکی نیز در قرون هجدهم و نوزدهم و بیستم متحول شد و در قرن نوزدهم سرانجام واکسن طاعون کشف شد و طاعون برای همیشه ریشه کن شد. [3] بلای بزرگی همانند طاعون و کشندگی بالای آن بشر را به فکر علاج انداخته بود. زمینه های تاریخی همانند رویارویی علم و دین و دعوای کلیسا با دانشمندانی همانند کپلر و کپرنیک و گالیله و ... دست به دست هم داد تا دوره جدیدی در زندگی بشر به وجود آید که سرانجام آن به دوره رنسانس و انقلاب صنعتی منجر شد.

  1. فراگیری آنفولانزا در سال 1918

مهم ترین بیماری و کشنده ترین آن ها در تاریخ حیات بشر بیماری آنفولانزا اسپانیانی بود. در پایان جنگ جهانی اول با شیوع آنفولانزا در جهان طبق آمار حدود 100 میلیون نفر بر اثر ابتلا به این بیماری جان خود را از دست دادند و جمعیت جهان که در آن زمان در حدود 600 میلیون نفر برآورد می شود به یک باره با مرگ و میر عجیب و غیر قابل باوری مواجه شد. شیوع آنفولانزا در جهان و کم بودن امکانات پزشکی و خروج جهان از جنگ اول بین الملل دست به دست هم داد تا پزشکان نتوانند مقابله خاصی با آنفولانزای اسپانیایی بکنند و در نهایت این جمعیت قابل توجه و عظیم از بشر در سراسر کره زمین تلف شوند.[4] پس از این دوره تاریخی و به دلیل مستهلک شدن اروپا در جنگ جهانی اول و بروز قدرت ایالات متحده، کم کم آمریکا به عنوان قدرت جدیدی در جهان ظهور کرد و افول اروپا آرام آرام شروع شد. در واقع تغییر بنیادین جهان پس از فراگیری آنفولانزا کشنده 1918، ظهور قدرت جدیدی در جهان به نام ایالات متحده بود که توانست اروپا را پشت سربگذار و به قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی جدیدی تبدیل شود و پس از آن در جنگ جهانی دوم از سال 1938 تا 1945 بتواند جایگاه خود را تثبیت نماید و تبدیل به قدرتی در مقابل اروپا شود.[5]

فراموش نکنیم که در سال 1918 تنها یک سال از تاسیس شوروی و وقوع انقلاب اکتبر می گذشت و جهان در واقع پس از کشتار بیماری آنفولانزا با تحولات سیاسی و ژئوپلتیکی چشم گیری مواجه شده بود که کمتر شباهتی به قبل داشت. در زمانی که خیلی ها تصور میکردند پزشکی مدرن می تواند مشکلات بشر را حل نماید و دیگر بیماری فراگیری رخ نخواهد داد، بیماری آنفولانزا جمعیت قابل توجهی را از پا در آورد و مشخص شد پزشکی همچنان راه درازی را برای پیمون در پیش دارد.

هم زمان با شروع این بیماری، در ایران نیز بیماری وبا گسترش یافته بود. در ایران که از سال 1917 تا 1919 قطحی بزرگ نیز در جریان بود، وبا هم عاملی شد تا جمعیتی بین 10 تا 40 درصد از جامعه ایران تلف شوند و بزرگ ترین خسارت انسانی به ایران در کل تاریخ ایران زمین وارد آید. این خسارت به حدی بود که حتی با حمله مغولان به ایران در حدود قرن هفتم هجری هم قابل مقایسه نبود. خسارت ناشی از شیوع وبا در ایران و گسترش قحطی در کشور به میزانی بود که در حدود 30 سال زمان برده شد تا جمعیت ایران به جمعیت پیش از سال 1914 و آغاز جنگ جهانی اول برسد!

پس از این اتفاقات مهم در ایران هم قرارداد 1919 منعقد شد و سال بعد از آن بود که با کودتای 1299 (1920) رضاخان در ایران ظهور کرد و سلسله قاجار در آستانه منقرض شدن قرار گرفت. [6]

  1. شیوع کووید 19 و آغاز تحولات جدید

حالا در قرن بیست و یکم و در زمانه ای که شاید کسی گمان نمیکرد یک ویروس بتواند علم مدرن و پزشکی جدید را به چالش جدی بکشد، ویروس جدیدی نیمی از جهان را تعطیل کرده است و جمعیت قابل توجهی را به کام مرگ کشانده است و همچنان بعد از گذشت 2 ماه واکسنی برای آن ساخته نشده است و پزشکان مردم را به قرنطینه و پیش گیری های شخصی دعوت می کنند. این یعنی دانش و علم بشر همچنان آن قدر آسیب پذیر است که نمی تواند بشر امروزین را از بلا و مشکلات محفوظ بدارد و به روش های سنتی برای محفوظ ماندن انسان ها متوسل می شود.

در عین حال خسارت های مالی و اقتصادی ناشی از تعطیلی چند هفته ای کشورهایی همانند چین، هندوستان، روسیه، ایتالیا، آلمان، بریتانیا و ... غیر قابل پیش بینی است و برآورد می شود اقتصاد جهانی در سال 2020 شاهد رکودی بی سابقه باشد. مشاهده هم کردیم که قیمت نفت به پائین ترین میزان خود در 18 سال گذشته رسیده است و متوسط قیمت مبادله نفت به حدود 14 دلار در هر بشکه رسیده است![7]

این ها نوید اتفاقات تازه ای در جهان را می دهد. در حال حاضر که نگارنده این مقاله در حال نگارش این سطور می باشد، جمعیت مبتلایان به کرونا ویروس در آمریکا به بیش از 200 هزار نفر رسیده است، دو سوم جمعیت این کشور در قرنطینه می باشند[8] و پیش بینی می شود اقتصاد آمریکا در سال 2020 به دلیل تبعات کرونا ویروس دچار رکود عمیقی شود. رکودی که ممکن است باعث پیش افتادن اقتصاد چین از آمریکا در این سال شود و شاهد بروز اتفاقات جدیدی در جهان باشیم.

اروپای غربی به خصوص کشورهایی همانند ایتالیا و آلمان و بریتانیا به دلیل تعداد مبتلایان بالا و کشته های زیاد یقینا امسال با وضعیت اقتصادی بغرنجی مواجه خواهند بود و نظام درمانی این کشورها تا ماه ها نیاز به بازسازی مجدد خواهند داشت و به سرعت نمی توانند به جایگاه قبلی خود بازگردند.

در کشور ما ایران نیز به دلیل شیوع این ویروس از ابتدای اسفندماه 1398 تاکنون (فروردین ماه 1399) و به دلیل قرنطینه های خانگی و بسته بودن مغازه ها و نیمه تعطیل شدن کسب و کارها و ادارات، به احتمال زیاد در سال پیش رو شاهد اعتراضات صنفی و اجتماعی خواهیم بود که از هم اکنون باید برای آن فکری کرد. به دلیل شرایط تحریمی کشور و عدم فروش نفت و پائین آمدن قیمت نفت، امید دولت به کسب درآمدهای مالیاتی بود اما به دلیل کم رونق شدن فروش و کسب و کارهای مردمی میزان محقق شدن در آمدهای مالیاتی نیز چشم انداز مثبتی را نشان نمی دهد که این زنگ خطری برای ما در سال 1399 می تواند باشد.

به هر حال اگر بخواهیم جمع بندی از وضعیت پیش رو در سال 2020 (1399) در جهان داشته باشیم به احتمال فراوان شاهد بروز تحولات سیاسی و اقتصادی در جهان خواهیم بود و می توان گفت که جهان مابعد کرونا شباهت کمی به جهان ماقبل کرونا خواهد داشت. کرونا ویروس تغییرات مهمی را در جهان آغاز کرد که هفته ها و ماه های پیش رو عمق و دامنه آن را نشان خواهد داد.

اتفاقات مشابه تاریخی نیز نشان داده است که فراگیر شدن بیماری ها و تعطیل شدن زندگی عادی مردم در جهان، تحولات عظیمی را پس از ریشه کن شدن بیماری رقم زده است. شاید پر بیراه نباشد که ادعا کنیم کرونا ویروس مبدا تحولات جدیدی در جهان مدرن شده است.

 

[1]  sm.dezfouli@gmail.com

[2]  مرگ سیاه در تاریخ میانه ی ایران، یعقوب آژند، مطالعات تاریخی سال اول تابستان 1368 شماره 6

[3]https://web.archive.org/web/20120216075334/http://old.nationalreview.com/interrogatory/kelly200509140843.asp

[4]https://web.archive.org/web/20120709092946/https://www.census.gov/population/international/data/worldpop/table_history.php

[5]  https://www.census.gov/population/international/data/worldpop/table_history.php

[6]  مجد، محمد قلی، قطحی بزرگ، 1387، چاپ اول، تهران، انتشارات مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی، مقدمه و فصل اول

[7]  خبرگزاری فارس، 12 فروردین ماه 1399، "نفت به پائین ترین قیمت خود در 18 سال اخیر رسید!"

[8]   خبرگزاری تسنیم، 14 فروردین ماه 1399، "تعداد مبتلایان به کرونا در آمریکا از 200 هزار نفر عبور کرد"

برای مطالعه یادداشت زیر در سایت خبرگزاری مهر می توانید اینجا را نیز کلیک نمائید. 

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_سیدمحمدمهدی دزفولی: پایان سلطنت رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ و آغاز دوره پهلوی دوم، به دلیل آزادی های نسبی اجتماعی آغازگر دوره فکری جدیدی در ایران شد.

از یک سو گروه های سیاسی و تحصیلکرده جدید همانند حزب توده که دارای افکار به ظاهر علمی اما کمونیستی بودند متولد شدند و فعالیت های خود را علنی کردند و از سوی دیگر نیروهایی که تحصیلکرده غرب بوده و دغدغه ها و زمینه های نسبتا مذهبی نیز داشتند فرصت یافتند تفکرات خود را به صورت نسبتا آزاد در فضای نخبگانی و تا حدودی توده ای جامعه منتشر کنند.

تقابل چهره هایی همانند کسروی با نیروهای مذهبی در همین دوره رخ داد، اما در کنار این مباحث چهره هایی همانند مهدی بازرگان و یدالله سحابی از همین دوره به فراخور زمان جدید بحث های اندیشه ای و روشنفکرانه خود را به صورت جدی در جامعه ایران با ظاهر و دغدغه های مذهبی دنبال نمودند.

نسل اول این گروه شامل سحابی و بازرگان بودند و نسل بعدی چهره هایی همانند شریعتی که از دهه چهل تا پنجاه توانستند جامعه ایران را متاثر کنند و نسل بعدی چهره هایی همانند عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان بودند. هر چند در زمان کنونی چهره هایی همانند ملکیان از موضع روشنفکری دینی عدول کرده و جمع بین روشنفکری و دین را پارادوکسیکال می دانند اما همچنان عبدالکریم سروش و شاگردان وی همانند علوی تبار همان راه را می پیمایند و از راه و روش و مرامنامه خود دفاع می کنند. آرش نراقی و محسن کدیور نیز که زمانی همراه و همدل با سروش بودند این روزها به نوعی از آن مواضع عقب نشینی کرده و راه دیگری را برگزیده اند و گاه به گاه شاهد نقدهایی از آنان به تفکرات سروش و حلقه فکری نزدیک به وی هستیم.

در مقاله کوتاه کنونی تلاش می شود سه مقطع زمانی مختلف مربوط به روشنفکران دینی را بررسی نماییم و تفاوت آنها و دلیل ناکامیشان را به صورت اجمالی بررسی کنیم.

الف) راه طی شده بازرگان

مهدی بازرگان از اولین تحصیلکردگان مذهبی ایران بود که پس از بازگشت از فرانسه، دغدغه های خود در پیوند با علم و دین را مطرح نمود. بازرگان شاگرد و مرید ابوالحسن خان فروغی برادر ذکاءالملک بود و از وی تاثیرات زیادی پذیرفته بود و از سوی دیگر دارای خانواده مذهبی ریشه داری بود. دغدغه بازرگان پس از دیدن فرانسه و زندگی در آن کشور ارتباط برقرار کردن با دین در دنیای امروز بود و پاسخ به این سوال که آیا دین با علم معاصر پیوندی هم دارد؟

بازرگان در همان سال های دهه بیست کتاب "راه طی شده" را نوشت و لب اللباب حرف وی آن بود که راه طی شده انبیا همان راهی است که بشر امروز نیز با عقل خود توانسته است بپیماید و به تمدن امروزین برسد. اینکه یک شهروند غربی هر روز از خواب بیدار شده و استحمام می کند و روزنامه مطالعه می کند تا سر کار می رود و ... همه اینها در نظر بازرگان در سلوک هر روزه یک مسلمان شرقی نیز وجود دارد.

کتاب های بعدی بازرگان همانند مطهرات در اسلامی نیز نشان داد که وی برای بسط تفکر خود زمان زیادی را صرف نموده است و تلاش داشت با نگارش آثار متعدد این تفکر خود را در میان جوانان تحصیل کرده مسلمان جا بیندازد.

بعدها بازرگان تلاش نمود از نظریات جدید در زیست شناسی و ... نیز پیوندی میان اسلام برقرار کند و دوست و همراه وی یدالله سحابی نیز همین تلاش را در کنار بازرگان انجام داد. تفسیرهای این اشخاص از قرآن به نفع داروینیسم شاهدی بر این مدعا می باشد.

تفسیرهای قرآن بازرگان و همچنین حلقه های فکری او و یارانش در دهه سی نیز همین دغدغه ها را منعکس کرد و بعدها در دهه چهل سازمان مجاهدین خلق کتاب "راه طی شده" بازرگان را مانیفست فکری خود قرار داد. البته بعدها مجاهدین خلقی که در سال ۱۳۵۴ دچار انشعاب شدند به این سوال مهم پاسخی مارکسیستی دادند که اگر علم جدید حقانیت دارد و دین هم مباحثی همانند داروینیسم را تائید می کند پس اصالت را به مکتب مارکسیسم می دهیم که هم اهل مبارزه است و هم علمی است و نیازی به دین نداریم!

تفسیر بازرگان از دین، دینی بود که به کار و به درد دنیای بشر بخورد و وی گمان می کرد اگر دینی دنیایی نباشد به کار آخرت نیز نخواهد آمد.

پروژه فکری بازرگان در واقع همان پروژه ای بود که در سده های قبل چهره هایی همانند سید جمال الدین اسدآبادی و محمد عبده نیز به نوعی متاثر از غرب آن را دنبال کرده بودند اما به دلیل شناخت عمیق نداشتن هم از دین و هم از علم مدرن به معنای تجربی آن، نتوانسته بودند آن را به نتیجه برسانند و پروژه با شکست مواجه شد. در واقع نسل بعدی نهضت آزادی متاثر از تفکرات بازرگان هم به همین بیراهه رفت و نتوانست به موفقیت در پیوند موفق علم و دین دست یابد و به همین دلیل گرایشات دینی در این نسل نیز افول کرد.

گمان بازرگان آن بود که علم عین حقیقت است و چون عین حقیقت نیز باید با جهان ذهنی ما یکی باشد و به حقانیت دین نیز معتقد می باشیم، پس علم و دین باید با همدیگر ممزوج شوند و یکدیگر را تائید کنند و اگر در علم چیزی هست که دین آن را به ظاهر رد می کند، باید تفسیری از دین یا علم ارائه کرد که مطابق با یکدیگر باشند.

هرچند مهدی بازرگان در سال های پایانی عمر در دهه هفتاد کاملا از مواضع قبلی خود عدول کرد و در آخرین سخنرانی خود در انجمن اسلامی مهندسان اذعان کرد که دین صرفا برای آخرت آمده است و دین دنیایی نیست اما کتاب هایی که از او در دسترس است و هر چند سال یکبار توسط نزدیکان وی تجدید چاپ می شود همچنان تفکر بازرگان متقدم را منعکس می کند و از بازرگان متاخر کمتر مطلبی در دسترس هست.

هرچند نزدیکان وی همانند عبدالعلی بازرگان (پسر مهندس بازرگان) نیز تفاسیر پدر خود را پیگیری نکرد و به راه و روش دیگری در دین داری و پیوند علم و دین رفت.

ب) شریعتی، مراد جوانان مسلمان

علی شریعتی نیز تحصیلکرده فرانسه بود، در دهه چهل سخنرانی های وی در مشهد به شدت جنجال به پا کرد و آوازه شریعتی به تهران نیز رسید. حسینیه ارشاد در همان سال ها در تهران تاسیس شده بود و یکی از موسسین آن که از قضا اهل دیار خراسان نیز بود شریعتی را برای سخنرانی به این مکان تازه تاسیس دعوت کرد.

مرتضی مطهری به دلیل جاذبه شریعتی برای جوانان و کلام سحر آمیز او و جلسات پر رونق وی، گمان داشت که شریعتی می تواند طریق جدید و درستی را بگشاید اما آرام آرام با انتشار سخنرانی ها و نوشته های جدید شریعتی، مطهری دریافت که قرائت شریعتی از دین در تضاد با قرائت روحانیت سنتی و حوزه از دین است. نامه منتشر شده از مطهری در سال ۱۳۵۶ و پس از فوت شریعتی نشان از همان عمق اختلافات فکری مطهری با شریعتی داشت.

شریعتی نیز همانند بازرگان دین را دنیایی می دید و می گفت اگر دینی به درد دنیا نخورد، به طریق اولی به کار آخرت هم نخواهد آمد.

به تعبیر عبدالکریم سروش، شریعتی دین را یک ایدئولوژی می دید و آن ایدئولوژی را بسیار فربه کرده بود. شریعتی در زمان حیات خود جریان سازی مهمی را انجام داد اما به دلیل مرگ زودهنگام وی نتوانست راهی که بنیانگذاری کرده بود را تا آخر بپیماید و شاهد نتایج تفکر خود باشد. جریان شریعتی در زمان انقلاب و پس از آن در دهه شصت و هفتاد بسیار در متن جامعه ایران تاثیرگذار شد. همچنان نیز این تفکر و برداشت از دین در نزد برخی از جوانان جامعه ما نیز طرفدار دارد و بعضا به آن توجه می شود، هرچند موفق نبوده است.

در واقع راهی که شریعتی آغاز کننده آن بود، برداشتی خاص از دین بود که یا گروه هایی همانند «فرقان» و «مجاهدین خلق» از آن انشعاب کردند و مقتدای خود را شریعتی می دانستند یا راهی بود که بخشی از نیروهای سیاسی در دهه شصت آن را برگزیدند و تبدیل به نئوشریعتی هایی شدند که بعدا بخشی از آنها به فکر عبدالکریم سروش پیوستند و آن راه را برگزیدند.

شریعتی در واقع دین را ابزاری برای مبارزه سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران می دانست. بخش هایی از دین را برگزیده بود که تهیج آور بود و می توانست جامعه جوان را به پویایی و حرکت وادارد. شریعتی در واقع به خوبی دریافته بود که دین یک پارامتر مهم و تاثیرگذار در جامعه سنتی ایران در دهه چهل و پنجاه است و از طریق آن می توان جامعه را به حرکت سیاسی واداشت. به همین دلیل در مکتب فکری شریعتی دین تبدیل به یک ایدئولوژی برای مبارزه سیاسی شد و از هر راهی می توان دین را بهانه ای برای مبارزه قرار داد. به همین دلیل هم شریعتی با فقه و فلسفه موافق نبود و آن ها را از زوائد می دانست که به کار و به درد بشر امروزین نمی خورد و بالعکس نکات مهیج دین همانند مبارزات ابوذر غفاری، طریق سیاسی امام علی (ع) و حماسه امام حسین (ع) را برجسته و معرفی می کرد و پیرامون آن ها سخنرانی می کرد و کتاب می نوشت. در نگاه شریعتی این خون حسین (ع) است که می تواند گره گشایی کند.

در نهایت تفکر شریعتی به دلیل بعد هیجانی و شور آور آن که برجسته بود و از شعور و تعقل گرایی در آن زیاد خبری نبود افول کرد و این روزها شاهد کم فروغ شدن آن هستیم.

ج) سروش، خطیب توانا اما کم توفیق

عبدالکریم سروش به مدد سال های ابتدایی پیروزی انقلاب و بازگشت از لندن به تهران با دکتری فلسفه علم، توانست نگاه های بسیاری را در جامعه تازه انقلاب کرده مسلمان ایران به خود جلب کند. مناظره های او با چهره هایی همانند فرخ نگهدار و احسان طبری و یا چهره ای همانند عبدالجواد فلاطوری نیز بر آوازه و شهرت او افزود و سروش توانست علاوه بر راهیابی به شورای عالی انقلاب فرهنگی، حلقه ای را نیز در کیهان فرهنگی با مقالات خود ایجاد نماید که بعدها در نشریه کیان کامل تر و پخته تر شدند.

پروژه عبدالکریم سروش نسبی کردن معرفت دینی بود و به قول او بر عکس شریعتی وی تلاش داشت دین را حداقلی کند. به کلامی دیگر اگر شریعتی به دنبال ایدئولوژیزه کردن دین بود سروش به دنبال آن بود که دین را فربه تر از ایدئولوژی کند. در واقع دین و لباس دین را کوچکتر و محدودتر کند! مقالات و یادداشت های وی که در کتاب فربه تر از ایدئولوژی منتشر شد و یا مقالات وی در نشریه کیان هماند ذاتیات و عرضیات در دین شاهدی برای این تفکرات و این پروژه فکری است.

به همین دلیل تعبیر و تفسیر سروش از دین، دینی بود که صرفا برای آخرت انسان هاست و کاری با دنیای بشر ندارد و هدف او در واقع، سکولار کردن دین در جامعه ایران بود.

روشنفکری دینی عنوانی بود که سروش در دهه هفتاد برای مرام و مسلک فکری خود برگزید، با چهره هایی همانند سید احمد فردید و رضا داوری اردکانی به شدت جدال کرد و آن ها را نفی کرد و به شدت از واژه روشنفکری دینی دفاع نمود و آن را قابل دفاع می دانست. شاگردان وی همانند علوی تبار و نراقی و ... نیز در ابتدا همین راه را می پیمودند و نشریه کیان ارگان رسانه ای همین فکر و حلقه شد که با اقبال جامعه دانشگاهی ایران نیز مواجه شد، اما با پیش رفتن امور سیاسی و هم اجتماعی در ایران و کم مایه شدن تفکر این گروه که در دولت اصلاحات به بوته عمل سپرده شد در سال های اخیر شاهد کم رونق شدن این مباحث در جامعه ایران و حتی انتقادات از جانب افرادی همانند مصطفی ملکیان، سید جواد طباطبایی، سید حسین نصر و ... به این جریان هستیم.

پروژه روشنفکری دینی که در دهه بیست با سخنان و مکتوبات بازرگان آغاز شد و در دهه چهل و پنجاه با سخنرانی هایی شریعتی آتشی در دل جوانان انقلابی افکند و در دهه شصت و هفتاد با سخنرانی ها و مطالب عبدالکریم سروش به ظاهر جنبه عقلانی پیدا کرد این روزها گویی به حال اغما عمیقی رفته است.

وقتی شناخت دقیق از چیستی علم تجربی و در عین حال دین وجود نداشته باشد و صرفا علم و دین به عنوان ابزاری برای تفسیرهای سیاسی و اجتماعی قرار بگیرد پایان راه نیز مطلوب تر از این نخواهد بود.

پیوند میان علم و دین در میان بخشی از روشنفکران ایران قدمتی بیش از هفتاد سال دارد اما همچنان این پروژه به نتیجه نرسیده است و به نتیجه نیز نخواهد رسید، به دلیل آنکه ذات علم با ذات دین متفاوت است. نه پروژه علم دینی در ایران به نتیجه خواهد رسید و نه پروژه روشنفکری دینی که بعد دیگری از این موضوع است به نتیجه خواهد رسید. علم اساسا مقوله و مساله ای است که به فهم و درک بشر ارتباط مستقیم دارد و به همین دلیل نیز دائم در حال تکامل و گاها نقض شدن است اما ماهیت دین اساسا امری دائم و ثابت است که در آن نباید و نمی توان خدشه ای وارد کرد.

پیوند خام این چنینی علم با دین موضوعی است که سالهاست صرفا عده ای از جنبه های اقتصادی و سیاسی آن بهره برده اند و برای جامعه ایران نتوانسته است آورده جدی داشته باشد.

3 سال پس از مذاکرات عبرت آموز هسته ای

چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۲۷ ق.ظ

پوستر مستند از سعدآباد تا لوزان


از سال 92 تا 94 در کشور فضای خاصی برقرار بود. به دلیل مذاکرات هسته ای همه چشم انتظار بودند تا ببینند سرنوشت بیش از 1 دهه پرونده سنگین سیاسی هسته ای ایران چه میشود و بالاخره مذاکره کنندگان دولت روحانی چه می کنند.


فکر می کنم بعد از 3 سال و با مشخص شدن نتایج برجام و رکود شدید اقتصادی و افزایش نارضایتی های مردمی سرنوشت آن مذاکرات و برجام مشخص شده است.


فروردین ماه 1394 مستند کوتاهی درباره تاریخ مذاکرات هسته ای ایران تا آن مقطع منتشر کردیم با اسم از سعدآباد تا لوزان که دیدنش این روزها شاید خالی از لطف نباشد.


برای دیدن مستند که شباهت اسمی هم به مستند پخش شده از صدا و سیما داشت، می توانید اینجا را کلیک کنید و با قیمت کم آن را مشاهده کنید.


باشد که برای آینده و پیچ و خم های سیاسی و فریفته نشدن جامعه، درس عبرتی باشد، هر چند ه این نوع سیاست ورزی مسئولین و سیاستمداران بسیار بعید است!!

به یاد فوت های مشکوک نیمه دهه هشتاد

يكشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۱۲ ب.ظ

دی ماه هر سال که فرا می رسد، اگر چه برای جامعه ما همانند ماه های دیگر سال ساده سپری می شود، اما  برای برخی از علاقمندان به حوزه های علم و فناوری معنای دیگری دارد. نیمه دی ماه 1384 بود که دکتر سعید کاظمی آشتیانی بنیانگذار موسسه رویان جهان دانشگاهی و چهره شاخص علمی کشور که در آن سال ها موسسه رویان را تبدیل به چشمگیرترین مرکز علمی کشور کرده بود در سن 44 سالگی به دلیل سکته قلبی فوت کرد.


دکتر حسین پور و کاظمی آشتیانی


دکتر اردشیر حسین پور و دکتر سعید کاظمی آشتیانی


این فوت یک چهره جوان بدون سابقه بیماری قلبی امری مشکوک بود، به خصوص که پس از دکتر آشتیانی از شتاب موسسه رویان به شدت کاسته شد و ایران با آن سرعت چشمگیر نتوانست به مسیر خود در حوزه سلول های بنیادی ادامه فعالیت دهد و به شهادت اخبار و رویدادهای یک دهه اخیر شاهد این هستیم که دیگر از آن تکاپوی موسسه رویان در ابتدای دهه 80 دیگر خبری نیست.


یک سال بعد و در دی ماه 1385 خبری خاص و مشکوک در شیراز نگاه ها را به سوی این شهر جلب کرد. دکتر اردشیر حسین پور استاد جوان فیزیک اتمی دانشگاه شیراز در سن 45 سالگی درگذشت!


دلیل فوت حسین پور هیچگاه به طور دقیق اعلام نشد و برخی از رسانه های خبری بین المللی همانند ساندی تایمز و خبرگزاری روسیه از همان ابتدا به تحلیل این فوت و سکوت مسئولین کشور در این باره پرداختند. بعدها برخی از همکاران و دانشجویان دکتر حسین پور اذعان کردند که وی قبل از فوت درحال کار بر روی پروژه هسته‌ای اصفهان و همچنین تدوین طرح ساخت بزرگترین مجتمع فیزیک اتمی خاورمیانه بود که پس از درگذشت وی بررسی این طرح ادامه نیافت.


فوت های غیر منتظره دو چهره علمی کشور یعنی دکتر کاظمی آشتیانی و حسین پور پس از آن رخ داد که دولت هشتم در سال 1384 به پایان خود رسیده بود و با روی کار آمدن دولت نهم سیاست خارجی کشور تغییر کرد و به تبع موضع گیری های کشور در حوزه مهم انرژی هسته ای و علوم بنیادین، سیاست های علمی کشور هم تغییراتی جدی کرد.


در کنار این مسائل هم، هیچگاه به برخی از اتفاقات و فوت های مشکوک پژوهشگران در حوزه صنعت فضایی کشور هم پرداخته نشد. البته از سال 88 و با ترور دکتر علیمحمدی، جریانات حذف دانشمندان ایرانی بیش از پیش آشکار شد که البته با خیانت عده ای در سیاسی جلوه دادن این ترورها مواجه شدیم که حکایت از یک خط مشکوک سیاسی همراه با ترورها و حذف های فیزیکی داشت.


به هر حال دی ماه هر سال یادآوری این است که کشور در نیمه دهه 80 با چالش فوت های عجیب برخی از چهره های علمی خود مواجه شد و بعدها با اتفاقات سیاسی دیگری که در کشور نیز رخ داد، رشد و شتاب علمی کشور کاهش جدی پیدا کرد.


اگر از نیمه دهه هفتاد تابلویی از حدیث امام علی (ع) در اتاق دیدارهای نیمه عمومی رهبری با این عنوان قرار دارد که: العِلمُ سُلطانٌ ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ، ومَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیهِ. / دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن حمله برد و هر که آن را از دست بدهد بر او حمله برند. حکایت از اهمیت جهاد علمی جدی در کشور نزد رهبری انقلاب دارد، اما گویا برای برخی از مسئولین ارشد کشور این فعالیت ها صرفا در سایه سیاست اهمیت دارد و چنانچه روزی کشور دچار برخی از تهدیدات برای کاهش فعالیت های حوزه علم و فناوری شود، حوزه علم و فناوری دیگر دارای اهمیت نمی باشد که نمونه واضح آن را در سال های اخیر شاهد هستیم!