گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۵ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی از چهره‌های مشهور حوزه علمیه، شروع به مخالفت با امام‌(ره) و انقلاب اسلامی کردند. چهره‌هایی که طرفداران پرشماری نیز داشتند و معتقد بودند برداشت و تفسیر آنها از اسلام، صحیح و کامل و درست است و این برداشت‌های امام از اسلام است که صحیح نیست و ما چیزی به نام اسلامی انقلابی نداریم. از جمله اولین این افراد، آیت‌ا... سید کاظم شریعتمداری بود که در دو کودتای نوژه و کودتای صادق قطب‌زاده علیه انقلاب اسلامی فعالیت کرد و حزب ساخته او با نام حزب مسلمان مبارز بارها در آشکار و نهان علیه انقلاب اسلامی بیانیه صادر کرد و موضع گرفت. در دیدگاه آیت‌ا... شریعتمداری اسلام انقلابی جایی نداشت و نهایت مبارزه، مبارزه با بهائیان بود.چهره بعدی آیت‌ا... سیدمحمد شیرازی، بزرگ خاندان شیرازی بود که در ابتدا و در نجف حامی امام(ره)‌ بود اما بعد از مدتی به مخالفت با امام و انقلاب اسلامی پرداخت و معتقد به عدم وحدت در جهان اسلام بود و برادر کوچک‌تر او (آیت‌ا...سید صادق شیرازی) که بعد از او جانشین ایشان شد نیز در این سال‌ها به صورت علنی علیه جمهوری اسلامی و امام(ره) موضع می‌گیرد.
و در نهایت چهره آخر آیت‌ا... حسینعلی منتظری است که جدی‌ترین مخالفت و تقابل را با امام(ره)‌ از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ را داشت و توسط امام از قائم‌مقامی رهبری عزل شد و طبق نامه تاریخی و مشهور امام، آیت‌ا... منتظری معتقد به کشورداری توسط لیبرال‌هایی مانند بازرگان و یزدی بود و چنانچه منتظری به مقام رهبری می‌رسید کشور از آن طریق در اختیار ضدانقلاب قرار می‌گرفت و انقلاب اسلامی شکست می‌خورد. آیت‌ا... منتظری در سال‌های بعد از رحلت امام(ره) به نقد امام و انقلاب اسلامی پرداخت و علنا خود را چهره‌ای مخالف جمهوری اسلامی نشان داد.
کتاب مصاف تقابل این سه چهره با امام(ره) ‌در دهه اول انقلاب اسلامی را روایت می‌کند. سیدمهدی دزفولی، نویسنده در مراسم رونمایی از این اثر که اخیرا با حضور نویسنده، عمادالدین باقی، سیدمحمدعلی ابطحی و سیدجواد حسینی برگزار شد، درباره انگیزه تالیف و نگارش این کتاب می‌گوید: سال ۱۳۹۸ احساس می‌شد بخش مهمی از تاریخ دهه اول انقلاب که زمان مهم و کلیدی هم بوده، مورد غفلت واقع شده است و من تلاش کردم این مقطع مهم که در واقع تقابل برخی از چهره‌های روحانی و حوزوی با حضرت امام(ره)‌ بوده است را بیان کنم و بگویم برخلاف باور و تصور عده‌ای که گمان کرده و می‌کنند که انقلاب اسلامی، انقلابی بوده است که همه روحانیت و حوزه‌ها در آن نقش داشته‌اند و به تعبیر شریعتی روحانیت یک حزب تمام بوده، در واقع این‌طور نبوده است. اتفاقا برخی از مخالفان و دشمنان جدی و اصلی انقلاب اسلامی مردم ایران و رهبری امام(ره) در حوزه‌ها و در میان روحانیون بوده‌اند که مطرح‌ترین آن افراد، افرادی مانند آقایان شریعتمداری و شیرازی بوده‌اند. آقای منتظری هم در دهه اول انقلاب همراه انقلاب و امام(ره)‌ بود اما بعد از ماجراهای سال ۶۷ و ۶۸ تبدیل به منتقد و مخالف شد و پشت پا به تمام آن سوابق قبلی زد و تبدیل به یکی از مخالفان جدی نظام جمهوری اسلامی شد. تمام تلاش من این بوده است که در کتاب مصاف به همین جریانات و کارشکنی‌ها و مخالفت‌ها اشاره کنم.

 

برای مشاهده این یادداشت در سایت جام جم آنلاین و یا روزنامه جام جم می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

سقوط از نیمه راه

شنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۴۴ ب.ظ

 

محمدعلی میرزایی، روزنامه‌نگار: انقلاب اسلامی مردم ایران فراز و نشیب‌های فراوانی داشته است و درباره ابعاد مختلف آن در ۴ دهه اخیر کتاب‌های مختلف و فراوانی نوشته و نشست‌های تخصصی بسیاری برگزار شده است اما یکی از ابعاد انقلاب اسلامی بویژه در دهه اول پیروزی انقلاب که کمتر به آن توجه شده است، سنگ‌اندازی برخی روحانیون در سال‌های قبل و بعد از پیروزی انقلاب در مقابل حرکت انقلابی امام(ره) و انقلاب اسلامی مردم ایران بود. اخیرا کتابی با عنوان «مصاف» توسط نشر معارف به زیور طبع آراسته شده که درباره همین ماجرا و مخالفت عده‌ای از روحانیون سرشناس با انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره)‌ است که توسط سیدمحمدمهدی دزفولی، پژوهشگر و مستندساز تالیف شده است. با دزفولی درباره این کتاب و چگونگی نگارش آن گفت‌وگو کردیم.

* چطور شد سراغ این موضوع رفتید؟

ممنون از شما که فرصتی در اختیار من قرار دادید. ببینید! واقعیت این است که انقلاب اسلامی ایران، مخالفان و دشمنان زیادی داشته و دارد که در این سال‌ها درباره مخالفان انقلاب در داخل و خارج کتاب‌هایی نوشته و بحث‌های زیادی شده است؛ منظور من، هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی است اما یکی از این دشمنی‌ها و مخالفت‌هایی که شاید زیاد درباره آن بحث نشده و کتاب زیادی هم نوشته نشده اما مهم و کلیدی و قابل تامل است، مخالفت عده‌ای از روحانیون و مراجع تقلید مشهور با انقلاب اسلامی مردم ایران و رهبری حضرت امام(ره)‌ بوده است. در افکار عوام جامعه شاید این طور جا افتاده باشد که انقلاب اسلامی سال 1357 انقلاب روحانیون بود و روحانیت قدرت را به دست آورد و تحصیل‌کرده‌های حوزه‌های علمیه مثلا از طریق انقلاب اسلامی توانستند به مقامات رسمی حکومتی برسند یا به تعبیر شریعتی، روحانیت یک حزب تمام بود و هست! و روحانیت یکدست است و همه با هم هستند! اما در واقعا اصلا این گونه نبوده و نیست. حرکتی که حضرت امام(ره)‌ سال 1342 شروع کرد و 15 سال بعد در 1357 به نتیجه و ثمر رسید، مخالفان جدی در میان روحانیون و حوزه‌های علمیه داشت و همچنان هم دارد. ما مرجع تقلیدی همانند آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری را داشتیم که علنا از شاه و دربار حمایت می‌کرد و چشم بر همه نقص‌ها و ظلم‌های دستگاه شاه بسته بود و حتی حاضر نبود علیه اسرائیل حرف بزند! وی مخالف انقلاب به رهبری امام بود و حتی ردپای ایشان در کودتای نقاب (نوژه) هم دیده می‌شود. ما مرجعی همانند سیدمحمد شیرازی را که بزرگ و پدر معنوی همین جریان شیرازی‌های امروز است هم داشتیم که مرجع تقلید بود اما مثلا در دوره جنگ تحمیلی درباره شهید نامیده شدن کشته‌های ایرانی در مقابل ارتش صدام احتیاط می‌کرد و این افراد را شهید نمی‌دانست و معتقد بود حرکت امام و انقلاب اسلامی مردم ایران حقانیت و اصالت ندارد و به همین دلیل با انقلاب و امام(ره) مخالفت می‌کرد. این فرد همان کسی است که اول که امام(ره)‌ به عراق تبعید شد، از ایشان هم استقبال کرد و در وصف ایشان شعر هم سرود اما بعد‌ها در دهه 50 تبدیل به منتقد و مخالف امام(ره) شد. حتی بعد از پیروزی انقلاب، ایران هم آمد و در قم هم ساکن شد و باز مثلا می‌خواست نشان دهد تغییر موضع داده‌ و با امام همراه است اما بعدا باز روش سیاسی دیگری انتخاب کرد. ما مرجع تقلیدی داشتیم که قائم‌مقام رهبری بود، امید امت و امام لقب گرفته بود و خیلی‌ها فکر می‌کردند بعد از رحلت امام می‌شود روی وی حساب کرد و مردی بود که سال‌ها سابقه شکنجه در زندان‌های ساواک را داشت و از 5 نفر اصلی مبارزات بود اما همین فرد در دهه 60 طوری عمل کرد که گفته‌ها و عملکرد او در واقع حمایت از منافقین و جریان‌های لیبرال بود و علنا  به گونه‌ای موضع گرفت که انگار ایستادگی مردم ایران مقابل صدام در حمله به ایران بی‌فایده بوده و ما بی‌جهت جنگیدیم و جنگ برای ما تماما خسارت و ضرر بوده است. اینها جریاناتی بودند که همچنان هم در حوزه‌های علمیه طرفدار دارند و اتفاقا جدی‌ترین مخالفان انقلاب و امام(ره)، همچنان هم در حوزه‌های علمیه همین جریانات هستند. همین جریان شیرازی‌ها را شما در حال حاضر می‌بینید. همین جریان آقای منتظری را مشاهده می‌کنید که هر روز سعی می‌کنند علیه انقلاب و رهبری فعلی هم شبهه‌سازی کنند. بررسی این جریانات فکری و تاریخی مهم است و من سعی کردم از درون اندیشه امام و انقلاب اسلامی به این جریانات نگاه کنم. پیام منشور روحانیت امام ۳ ماه قبل از فوت ایشان در اسفند 1367 منتشر شده است و فراز پایانی آن دقیقا وصف حال همین جریانات و افراد است؛ جریاناتی که در میان روحانیت و حوزه‌ها با انقلاب و امام مخالف بودند و هستند و حتی امام را نجس می‌دانستند، چون امام فلسفه تدریس می‌کرد یا آدم سیاسی بود که موضع‌گیری نسبت به مسائل سیاسی روز داشت و به امام انتقاد می‌کردند و معتقد بودند روحانیت نباید در این امور وارد شود. حتی نامه اولی که امام فروردین 1368 خطاب به آقای منتظری نوشته‌اند، از این جهت معنی‌دار است. امام می‌گویند: برای من صرفا اجرای دستورات خداوند و اصرار بر راه حق مهم است و قضاوت تاریخ برای من مهم نیست و من اگر تنها هم بمانم این راه را ادامه می‌دهم. این یعنی برای امام(ره)، مثل برخی‌ها قضاوت سیاسی و مقطعی برخی سیاسیون مهم نبوده و نیست، بلکه عمل به وظیفه و دستورات خداوند مهم بوده است، بر خلاف افرادی مثل آقایان شریعتمداری و منتظری که با حرف سیاسیون و تحریک عده‌ای، مواضع‌شان تغییر می‌کرد و بینش امام را نداشتند. برای خیلی از اینها ته مبارزات مثلا مخالفت با بهائیت بود و هیچ کاری به جرم و جنایت اسرائیل علیه مسلمانان نداشتند یا معتقد بودند شاه ایران تنها شاه شیعه است و نباید او را تضعیف کرد و همه کارهای او را باید تایید کرد، به این بهانه که او به ظاهر شیعه است!

* این کار شما نخستین اثر در این زمینه است؟

نخستین که خیر! قبلا هم دوستانی در حوزه هنری و در برخی مراکز پژوهشی دیگر همانند مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشابه این کارها را انجام داده بودند. مثلا مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتابی درباره آقای شریعتمداری دارد به روایت اسناد ساواک یا حوزه هنری 3-2 کتاب درباره آقای شریعتمداری و شیخ محمود حلبی (رهبر معنوی انجمن حجتیه) دارد اما اینکه در یک کتاب به صورت مفصل و مبسوط این جریانات بررسی شود و مواضع ۳ مرجع تقلید منتقد مورد بحث قرار بگیرد، این نخستین‌بار است. تلاش هم شده است برای نسل جدید بویژه بچه‌های دهه 70 و 80 که ذهنیتی نسبت به دهه اول انقلاب اسلامی ندارند، کتاب روان و خوب و جذاب باشد و بتوانند وقتی کتاب را مطالعه می‌کنند، با یک سیر سیاسی و تاریخی آشنا شوند و جریانات مخالف انقلاب در دهه اول را بشناسند. این مهم است از این جهت که بچه‌های ما خیلی ذهنیتی نسبت به این مسائل ندارند و صرفا چیزهایی را شنیده‌اند یا در فضای مجازی در اینستاگرام و... خوانده‌اند. تلاش من این بوده است که این جریانات را تا حد خوبی برای نسل امروز موشکافی و بیان کنم.

* درباره آقای منتظری و شریعتمداری همان‌طور که فرمودید کتاب‌های زیادی به نسبت منتشر شده است اما درباره جریان شیرازی‌ها و سیدمحمد شیرازی تاکنون خیلی کاری نشده است. دلیل شما برای اینکه سراغ این فرد و جریان او رفتید چه بود؟

اولا درباره آقای منتظری کتاب‌هایی که منتشر شده، بیشتر روی مساله سیدمهدی هاشمی و اعدام‌های 67 و نامه فروردین 68 مانور داده است. درباره جریاناتی مثل مذاکرات مک فارلین در سال‌های 1364 و 1365 یا نقش آقای منتظری در دستگاه قضایی دهه 60 حرفی‌ زده نشده است که در این اثر سعی کردم برای نخستین‌بار به صورت مفصل و کامل و جدی درباره نقش آقای منتظری و بیت او در جریان مک فارلین توضیح دهم. به هر حال بازی توسط اسرائیلی‌ها چیده شده بود و آقای منتظری هم در همان پازل بازی کرد و این مهم بود. 

* فکر می‌کنید از کتاب شما چقدر استقبال شود و چقدر همین جریانات روحانیتی که امروز در حوزه‌های علمیه ما هستند با آن مخالفت خواهند کرد؟

قطعا که مخالفت می‌شود اما مهم این است که این حرف‌ها ‌زده شود و تاریخ سیاسی ما از این جهات هم گفته شود. بالاخره روحانیت اگر افراد فداکار و مبارزی همانند شهیدان بهشتی و مطهری و مفتح و باهنر و... به رهبری امام(ره) داشت که دستگاه ظلم و جنایت شاه را جمع کردند، افرادی هم دارند که کاملا در راستای تامین منافع برخی دشمنان ایران حرکت کرده و می‌کنند و حامیان جدی هم هنوز دارند. آقای شریعتمداری فوت شد اما همان تفکرات و تحلیل‌ها هنوز در میان شاگردان و علاقه‌مندان ایشان و برخی روحانیون وجود دارد. آقای منتظری فوت شد اما مواضع شاگردان و نزدیکان ایشان را که می‌بینید. تکلیف جریان شیرازی‌ها هم که مشخص است.

* گویا قبل از شما آقای محسن کدیور هم درباره برخی روحانیون منتقد انقلاب اسلامی و حضرت امام(ره) کتاب‌هایی را به صورت مجازی منتشر کرده‌ است.

بله! آقای کدیور در دهه 90 درباره آقایان احمد آذری‌قمی، سیدکاظم شریعتمداری، منتظری و اخوان‌زنجانی و مرحوم علامه طباطبایی کتاب‌هایی را منتشر و سعی کرد با قرائت خود بگوید انقلاب اسلامی و امام(ره) دشمنان جدی در حوزه‌ها و در میان روحانیت داشتند و خودش دشمن روحانیت بود و با این قرائت، اصالت و حقانیت حرکت امام(ره) را زیر سوال ببرد اما بسیاری از تحلیل‌های ایشان خدشه‌دار است و گاهی به عنوان مثال درباره مرحوم علامه طباطبایی و آقای شریعتمداری حرف‌هایی را‌ زده‌ که سند تاریخی درست و دقیقی ندارد و صرفا برداشت‌های شخصی ایشان برای تفسیر سیاسی مطلوبش از تاریخ است.

 امام خمینی (ره) در یکی از مشهورترین نامه‌های خود که با عنوان منشور روحانیت شهرت یافت، جمله‌ای دارند با این مضمون که «خون دلی که پدر پیرتان از دسته متحجر خورده است، هرگز از سختی‌ها و فشار‌های دیگران نخورده است.» به عنوان سؤال اول، چطور شد که سراغ موضوع برخی مخالفت‌ها از درون حوزه با حرکت امام خمینی (ره) رفتید و تصمیم گرفتید درباره آن کتاب بنویسید؟

واقعیت این است که انقلاب اسلامی ایران مخالفان و دشمنان زیادی داشته و دارد و در این سال‌ها درباره مخالفان انقلاب در داخل و خارج کتاب‌هایی نوشته و بحث‌های زیادی شده است. منظور من هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی است، اما یکی از این دشمنی‌ها و مخالفت‌ها که شاید زیاد درباره آن بحث نشده و کتاب زیادی هم نوشته نشده، اما مهم و کلیدی و قابل تأمل است، مخالفت عده‌ای از روحانیون و مراجع تقلید مشهور با انقلاب اسلامی مردم ایران و رهبری حضرت امام (ره) بوده است. در افکار عوام جامعه شاید اینطور جا افتاده باشد که انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ انقلاب روحانیون بود و روحانیت قدرت را به دست آورد و حوزه‌های علمیه مثلاً از طریق انقلاب اسلامی توانستند به مقامات رسمی حکومتی برسند یا به تعبیر شریعتی روحانیت یک حزب تمام بود و است! و روحانیت یکدست است و همه باهم هستند!

 

 تصور عامیانه کسانی که اتفاقات آن سال‌ها را ندیده یا رصد نکرده‌اند تا حدی این دیدگاه را تأیید می‌کند که روحانیت در همراهی با امام خمینی (ره) یک دست بوده است!

در واقع اصلاً اینگونه نبوده و نیست. حرکتی که مرحوم حضرت امام (ره) در سال ۱۳۴۲ شروع کردند و ۱۵ سال بعد در سال ۱۳۵۷ به نتیجه و ثمر رسید، مخالفان جدی در میان روحانیون و حوزه‌های علمیه داشت و همچنان هم دارد. ما مرجع تقلیدی همانند آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری داشتیم که علناً از شاه و دربار حمایت می‌کرد و چشم به روی همه نقص‌ها و ظلم‌های دستگاه شاه بسته بود و حتی حاضر نبود علیه اسرائیل حرفی بزند! و مخالف انقلاب به رهبری امام بود و حتی ردپای ایشان در کودتای نقاب (نوژه) هم دیده می‌شود. 

 

 در سطح مرجعیت آیا شخص دیگری مانند شریعتمداری وجود داشت که با انقلاب و امام مخالف باشد؟

ما مرجعی همانند سیدمحمد شیرازی که بزرگ و پدر معنوی همین جریان شیرازی‌های امروز است، داشتیم که مثلاً در دوره جنگ تحمیلی درباره شهید نامیده شدن کشته‌های ایرانی در مقابل ارتش صدام احتیاط می‌کرد و این افراد را شهید نمی‌دانست و معتقد بود حرکت امام و انقلاب اسلامی مردم ایران حقانیت و اصالت ندارد و به همین دلیل با انقلاب و امام (ره) مخالفت می‌کرد. این فرد همان کسی است که اول که امام (ره) به عراق تبعید شدند، از ایشان هم استقبال کردند و در وصف ایشان شعر هم سرودند، اما بعد‌ها در دهه ۵۰ تبدیل به مخالف و منتقد امام (ره) شد، حتی بعد از پیروزی انقلاب، ایران هم آمد و در قم هم ساکن شد و باز مثلاً می‌خواست نشان دهد تغییر موضع داده و با امام همراه است، اما بعداً باز روش سیاسی دیگری انتخاب کرد. ما مرجع تقلیدی داشتیم که قائم مقام رهبری بود. امید امت و امام لقب گرفته بود و خیلی‌ها فکر می‌کردند بعد از رحلت امام می‌شود به روی ایشان حساب کرد و مردی بود که سال‌ها سابقه شکنجه در زندان‌های ساواک را داشت و از پنج نفر اصلی مبارزات بود، اما همین فرد در دهه ۶۰ طوری عمل کرد که گفته‌ها و عملکرد او در واقع حمایت از منافقین و جریان‌های لیبرال شد و علناً به گونه‌ای موضع گرفت که اینگونه القا شود ایستادگی مردم ایران مقابل صدام در حمله به ایران بی‌فایده بوده و ما بی‌جهت جنگیدیم و جنگ برای ما تماماً خسارت و ضرر بوده است!

 

 این گونه مخالفت‌های چهره‌های مشهور در حوزه آیا در همان دوره به پایان رسید؟

این‌ها جریاناتی بودند که همچنان در حوزه‌های علمیه طرفدار دارند و اتفاقاً جدی‌ترین مخالفان انقلاب و امام (ره) همچنان هم در حوزه‌های علمیه همین جریانات هستند. همین جریان شیرازی‌ها را شما در حال حاضر می‌بینید. همین جریان آقای منتظری را مشاهده می‌کنید که هر روز سعی می‌کنند علیه انقلاب و رهبری شبهه‌سازی کنند. 

 

 صرف گفتن مخالفت‌ها کفایت می‌کند یا اینکه امروز مخاطب به دنبال چرایی اتفاقات است و باید در این زمینه هم او را روشن کرد؟!

بررسی این جریانات فکری و تاریخی مهم است و من سعی کردم از درون اندیشه امام و انقلاب اسلامی به این جریانات نگاه کنم. پیام منشور روحانیت امام سه ماه قبل از فوت ایشان در اسفندماه ۱۳۶۷ منتشر شده است و فراز پایانی آن دقیقاً وصف حال همین جریانات و افراد است؛ جریاناتی که در میان روحانیت و حوزه‌ها با انقلاب و امام مخالف بودند و هستند و حتی کسی را که فلسفه تدریس می‌کرد، نجس می‌دانستند یا آدم سیاسی بود که موضع‌گیری نسبت به مسائل سیاسی روز داشت و به امام انتقاد می‌کرد و معتقد بود روحانیت نباید در این امور وارد شود! حتی نامه اولی که امام در فروردین ۱۳۶۸ خطاب به آقای منتظری نوشته از این جهت معنی‌دار است. امام می‌فرمایند برای من صرفاً اجرای دستورات خداوند و اصرار بر راه حق مهم است و آینده تاریخ برای من مهم نیست و من اگر تنها بمانم این راه را ادامه می‌دهم. این یعنی اینکه برای امام (ره)، مثل برخی‌ها قضاوت سیاسی و مقطعی برخی سیاسیون مهم نبوده و نیست، بلکه عمل به وظیفه و دستورات خداوند مهم بوده است. برخلاف افرادی مثل آقایان شریعتمداری و منتظری که با حرف سیاسیون و تحریک عده‌ای، مواضع‌شان تغییر می‌کرد و بینش امام را نداشتند، برای خیلی از این‌ها ته مبارزات‌شان مثلاً مخالفت با بهائیت بود. هیچ کاری به جرم و جنایت اسرائیل علیه مسلمانان نداشتند یا معتقد بودند شاه ایران تنها شاه شیعه است و نباید او را تضعیف و همه کار‌های او را باید تأیید کرد، به این بهانه که او به ظاهر شیعه است!

 

 این کار شما اولین اثر در این زمینه است؟

اولین که خیر. قبلاً هم دوستانی در حوزه هنری و در برخی مراکز پژوهشی دیگر همانند مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشابه این کار‌ها را انجام داده بودند. مثلاً مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتابی درباره آقای شریعتمداری دارد به روایت اسناد ساواک یا حوزه هنری دو سه کتاب درباره آقای شریعتمداری و شیخ محمود حلبی (رهبر معنوی انجمن حجتیه) دارد، اما اینکه در یک کتاب به صورت مفصل و مبسوط این جریانات بررسی شوند و مواضع سه مرجع تقلید منتقد مورد بحث قرار بگیرد، این برای اولین بار بوده است. 

 

 کتاب برای مخاطب نسل جوان که هیچ تصوری از جریانات سیاسی پیش از انقلاب و سال‌های ابتدایی انقلاب ندارد، جذاب است؟

تلاش شده است برای نسل جدید به خصوص بچه‌های دهه‌های ۷۰ و ۸۰ که ذهنیتی نسبت به دهه اول انقلاب اسلامی ندارند کتاب روان، خوب و جذاب باشد و بتوانند وقتی کتاب را مطالعه می‌کنند با یک سیر سیاسی و تاریخی آشنا شوند و جریانات مخالف انقلاب در دهه اول را بشناسند. این مهم است از این جهت که بچه‌های ما خیلی ذهنیتی نسبت به این مسائل ندارند و صرفاً چیز‌هایی را شنیده‌اند یا در فضای مجازی در اینستاگرام خوانده‌اند. تلاش من این بوده است که این جریانات را تا حد خوبی برای نسل امروز موشکافی و بیان کنم. 

 

 درباره آقای منتظری و شریعتمداری همانطور که گفتید کتاب‌های زیادی به نسبت منتشر شده است، اما درباره جریان شیرازی‌ها و سیدمحمد شیرازی تاکنون خیلی کاری نشده است. دلیل شما برای اینکه سراغ این فرد و جریان او رفتید، چه بود؟

اولاً درباره آقای منتظری کتاب‌هایی که منتشر شده است بیشتر روی مسئله سیدمهدی هاشمی و اعدام‌های ۶۷ و نامه فروردین ۶۸ مانور داده شده است. درباره جریاناتی مثل مذاکرات مک فارلین در سال‌های ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ یا نقش آقای منتظری در دستگاه قضایی دهه ۶۰ حرفی زده نشده است که در این اثر سعی کردم برای اولین بار به صورت مفصل، کامل و جدی درباره نقش آقای منتظری و بیت او در جریان مک فارلین توضیح دهم. به هر حال بازی توسط اسرائیلی‌ها چیده شده بود و آقای منتظری هم در همان پازل بازی کرد و این مهم بود. پس این یک فصل تمایز!

در مورد آقای شریعتمداری هم بحث ایشان در حمایت از اسرائیل و کودتای نوژه مطرح شده است که تقریباً قبلاً خیلی به این‌ها پرداخته نشده و برای اولین بار به این جریانات اشاره شده و این‌ها فصل تمایز این کار با کار‌های گذشته است که برخی‌ها جسته و گریخته منتشر کرده‌اند. 

اما درباره جریان شیرازی‌ها به دلیل اینکه این جریان در یک دهه اخیر حاد و جدی‌تر از قبل شده است، نیاز به شناخت این‌ها و افکارشان است. شیرازی‌ها از خاندان‌های اصیل در جهان تشیع هستند و بسیاری از آن‌ها از مراجع تقلید بوده‌اند و نسل آن‌ها به مرحوم میرزای شیرازی زعیم شیعیان در دوره قاجاریه و ناصرالدین شاه می‌رسد که صاحب فتوای مشهور تحریم تنباکو بوده است، اما همین جریان شیرازی‌ها دو دسته هستند؛ دسته‌ای که با انقلاب اسلامی و امام (ره) همراه بودند، همانند آقا سیدرضی شیرازی که امام جماعت مسجد شفا یوسف‌آباد بودند و اول انقلاب هم از مسئولان کمیته‌های انقلاب اسلامی بودند و توسط فرقان هم در سال ۱۳۵۸ ترور شدند. گروه دیگری همین جریان سیدمحمد شیرازی و سیدصادق شیرازی هستند که از همان دهه اول انقلاب شروع به مخالفت با امام و انقلاب کردند و مواضع امروز این‌ها را می‌بینید که کاملاً در راستای منافع استعمار و اختلاف‌اندازی در میان مسلمانان است. 

من سعی کردم به جریان‌شناسی این‌ها هم بپردازم که به نظرم مهم و کلیدی است و نباید ساده از کنار آن عبور کرد، به دلیل آنکه همین اختلاف‌اندازی‌ها باعث صدمات جبران‌ناپذیری در جهان تشیع و اهل سنت شده است.

 

 فکر می‌کنید از کتاب شما چقدر استقبال شود و چقدر همین جریانات روحانیتی که در حوزه‌های علمیه امروز ما هستند با آن مخالفت خواهند کرد؟

قطعاً که مخالفت می‌شود و این جریانات را تأیید نمی‌کنند، اما مهم این است که این حرف‌ها زده شود و تاریخ سیاسی ما از این جهات هم گفته شود. بالاخره روحانیت اگر افراد فداکار و مبارزی همانند شهیدان بهشتی، مطهری، مفتح و باهنر به رهبری امام (ره) داشت که دستگاه ظلم و جنایت شاه را جمع کردند، افرادی هم دارد که کاملاً در راستای تأمین منافع برخی از دشمنان ایران حرکت کرده و می‌کنند و حامیان جدی هم هنوز دارند. آقای شریعتمداری فوت شد، اما همان تفکرات و تحلیل‌ها هنوز در میان شاگردان و علاقه‌مندان ایشان و برخی از روحانیون وجود دارد. آقای منتظری فوت شدند، اما مواضع شاگردان و نزدیکان ایشان را که می‌بینید. تکلیف جریان شیرازی‌ها هم که مشخص است. 

 

 گویا قبل از شما آقای محسن کدیور هم درباره برخی از روحانیون منتقد انقلاب اسلامی و حضرت امام (ره) کتاب‌هایی را به صورت مجازی منتشر کرده‌اند. 

بله آقای کدیور در دهه ۹۰ درباره آقایان احمد آذری‌قمی، سیدکاظم شریعتمداری، منتظری و اخوان زنجانی و مرحوم علامه طباطبایی کتاب‌هایی را منتشر و سعی کرد با قرائت خودشان بگوید انقلاب اسلامی و امام (ره) دشمنان جدی در حوزه‌ها و در میان روحانیت داشت و خودش دشمن روحانیت بود و با این قرائت اصالت و حقانیت حرکت امام (ره) را زیر سؤال ببرد، اما بسیاری از تحلیل‌های او خدشه‌دار است و گاهی به عنوان مثال درباره مرحوم علامه طباطبایی و آقای شریعتمداری حرف‌هایی را زده‌اند که سند تاریخی درست و دقیقی ندارد و صرفاً برداشت‌های شخصی ایشان برای تفسیر سیاسی مطلوب‌شان از تاریخ است.

 

برای مشاهده اصل خبر در سایت جوان آنلاین و روزنامه جوان می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

 

 

برای مشاهده قسمت پنجم برنامه ویرگول پلاس و آخرین قسمت از فصل اول برنامه ویرگول پیرامون جامعه شناسی اعتراضات اخیر در کشور با حضور دکتر میثم مهدیار (دکترای جامعه شناسی) می توانید اینجا را کلیک نمائید. 

 

برای مشاهده قسمت پنجم برنامه ویرگول با حضور آقایان میلاد دخانچی و جعفر حسن خانی و بحث پیرامون اینکه آیا نظام جمهوری اسلامی ناکارآمد است؟ می توانید اینجا را کلیک نمائید.