گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هاشمی رفسنجانی» ثبت شده است

اکران مستند عقلا در سینما فلسطین

جمعه, ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۰۲:۳۱ ب.ظ

 

مستند «عقلا» پیرامون مقطع پایانی جنگ ایران و عراق و قطعنامه ۵۹۸ و همچنین سال های دولت سازندگی، روز یکشنبه ۱۹ دی ماه ۱۴۰۰ در سالن ۱ سینما فلسطین در ساعت ۱۸ اکران می شود.

 

حضور برای علاقمندان آزاد است.

 

این مستند از تولیدات مرکز مستندسازی سفیرفیلم می باشد و کارگردانی آن بر عهده سید مهدی دزفولی و تهیه کنندگی آن با محمد تقی بستجانی بوده است.

 

این مستند در بخش مسابقه مستند حافظه ملی جشنواره عمار حضور دارد.

بررسی فیلم خبرگان رهبری خرداد 1368

شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۶، ۰۵:۰۳ ب.ظ


در چند روز گذشته فیلمی از جلسه خبرگان خرداد 1368 و انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری انقلاب در شبکه های اجتماعی مختلف منتشر شده است که بازخوردهای متفاوتی را ایجاد کرده است. برای بررسی حواشی این فیلم و بررسی نکات ویژه و برجسته آن می توانید اینجا را مشاهده نمائید. 



منتجب نیا


حجت الاسلام والمسلمین منتجب نیا از حامیان سرسخت مهدی کروبی می باشد که هم در سال 84 و هم در سال 88 به وی رای داده است و به عنوان قائم مقام مهدی کروبی در حزب اعتماد ملی فعال بوده است.وی از روحانیون مشهور اصلاح طلب می باشد که در تمامی 5 سال اخیر از مواضع مهدی کروبی دفاع نموده است و همچنان معتقد است در سال 88 وقایع ناخوشایندی روی داد که می شد از وقوع آنها جلوگیری کرد اما اینگونه نشد.به همین مناسبت و برای بررسی مواضع وی در یک روز خرداد ماه به منزل ایشان رفتیم و نظرات و روایات وی از انتخابات سال 88 و 92 را جویا شدیم.مصاحبه ای که در ادامه از نظر شما می گذرد مختصری از 2 ساعت مصاحبه با رسول منتجب نیا می باشد.این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره منتشر شده است و بخش هایی از آن در مستند روزهای خرداد مورد استفاده قرار گرفته است.

 

حاج آقای منتجب نیا به نظر شما چه اتفاقی در سال 88 رخ داد که انتخابات ریاست جمهوری آن سال تبدیل به یک انتخابات جنجالی شد؟

انتخابات سال 88 دارای زمینه ها و شبهه هایی بود که ریشه آن در سال 84 شکل گرفته بود و ما به انتخابات سال 84 نیز معترض بودیم و اعتراض خود را نیز اعلام کرده بودیم.آقای کروبی نیز در همان سال 84 به صورت علنی اعتراضات خود را بیان کرده بودند و با دلیل و استدلال آن ها را عنوان کردند.با یک چنین فضایی بود که وارد انتخابات سال 88 شدیم.در سال 88 هم تحریکات آقای احمدی نژاد باعث شد تا حاشیه های فراوانی به وجود بیاید.از آن مناظره های جنجالی گرفته که ایشان بسیاری از افراد همانند آقای هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و غیره را متهم به فساد کردند تا توهین های ایشان به کاندیداهای رقیب که باعث شد فضای انتخابات سال 88 متفاوت شود.وقایع روزهای قبل از انتخابات هم تاثیر زیادی در به جنجال کشیده شده انتخابات آن سال داشت.

به نظر شما چرا اقای کروبی معتقد به تقلب در انتخابات سال 88 بودند؟

ما عصر روز انتخابات در ستاد آقای کروبی نشسته بودیم و انتخابات ادامه داشت که خبر رسید روزنامه کیهان تیتر اول خود را پیروزی آقای احمدی نژاد قرار داده است و برخی از خبرگزاری ها همانند خبرگزاری فارس و ایرنا هم خبر پیروزی آقای احمدی نژاد را اعلام کرده اند.البته خبر رسید که آقای محمدی گلپایگانی از دفتر رهبری با روزنامه کیهان تماس گرفته اند و تذکر داده اند که تیتر خود را اصلاح کنند اما در هر صورت این اتفاقات رخ داده بود و همه را نگران کرده بود.من فردای روز انتخابات که شنبه بود بسیار نگران آقای کروبی بودم و می دانستم که ایشان ناراحت است برای همین به منزل ایشان رفتم.دیدم آقای کروبی به شدت آشفته است و رو به من کرد و پرسید فلانی یعنی من 300 هزار رای دارم؟گفتم نه قطعا این رای شما این نیست و بعد به ایشان گفتم ببینید حاج آقای کروبی من یک برداشتی از این اعلام نتایج دارم که به شما می گویم.شاید شما خوشتان نیاید و بعد به ایشان گفتم من برداشتم این است که آقایان می خواهند بگویند آشیخ مهدی کروبی شما عمر سیاسیتان به پایان رسیده است و پرونده شما را بگذارند زیر بغلتان و بگویند بروید خانه بنشینید.بالاخره این چیزی بود که از اعلام نتایج برداشت می شد.

خوب به نظر شما دلیل بحث تقلب چه بود؟استدلالاتی که مطرح می شد چه چیزهایی بودند؟

ببینید در سال 84 مرحله اول که رای آقای کروبی اعلام هم شد ایشان چیزی در حدود 5 میلیون و 70 یا 80 هزار رای داشتند که تازه در آن زمان آقای کروبی به آن هم معترض بودند و اعتقاد داشتند رای ایشان بیشتر بوده اما اعلام نشده است.اگر ما معیارمان را همین رای اعلام شده قرار دهیم هیچ دلیلی وجود نداشت که در 4 سال رای ایشان از 5 میلیون رای به 300 هزار رای برسد.آن آرا تازه برای زمانی بود که ایشان به صورت انفرادی و مستقل در انتخابات شرکت کرده بودند و حزب اعتماد ملی نیز تاسیس نشده بود.در سال 84 و بعد از انتخابات حزب اعتماد ملی هم تشکیل شده بود که حزبی قوی و فراگیر در سطح کشور بود که اگر اعضای این حزب با خانواده های خود می خواستند در انتخابات شرکت کنند و به آقای کروبی رای دهند بیش از 300 هزار رای می شد.دلیل بعد روند اعلام نتایج بود که غیر طبیعی و غیر منطقی بود و به همین دلیل اعتراضات زیادی را همراه خود کرد.ما در برخی از شهرها، آرای اعلام شده ای را داشتیم که بیش از 100 درصد واجدین شرایط در آن شهر و منطقه بوده است.روند اتفاقات بعد از انتخابات و برخورد با اعتراضات نیز نشان داد که برنامه ریزی صورت گرفته است تا انتخابات به گونه دیگری رقم بخورد.

نظر شما درباره نقش آقای احمدی نژاد در اتفاقات بعد از انتخابات چیست؟برخی ها معتقد هستند که ایشان در تحریک بخشی از مردم بعد از انتخابات سال 88 بسیار موثر بوده اند.

بله همین طور است.صحبت های ایشان در آن ایام بسیار تحریک کننده بود.مانند سخنرانی ایشان در میدان ولیعصر(عج) که مخالفین خودشان را خس و خاشاک خطاب کردند و آنها را تهدید کردند همه اینها باعث شد تا مردم تحریک شوند و ما شاهد آن اتفاقات باشیم.

شما ظاهرا در جلسه نماینده کاندیداها با رهبری در 26 خرداد 88 هم حضور داشته اید.چه بحث هایی در آن جلسه مطرح شد.

من روز سه شنبه بود که در دانشگاه بودم، از دفتر رهبری با من تماس گرفتند و گفتند حضرت اقا با شما و عده ای از اعضای ستاد آقای کروبی کار دارند و امروز عصر تشریف بیاورید دفتر رهبری.من هم سریع کارهای خودم را جمع و جور کردم و با همان دوستان ستاد آقای کروبی رفتیم به طرف دفتر رهبری و گمان هم می کردیم که فقط ما حضور داریم.بعد که به دفتر رهبری رسیدیم دیدم از ستادهای دیگر کاندیداها هم حضور دارند.

از ستاد آقای کروبی چه افرادی بودند؟

بنده بودم و حاج خانم کروبی و آقای خباز و آقایان الویری و نجفی.از ستاد آقای موسوی هم آقای زنگنه و محمد رضا بهشتی و بهزادیان نژاد و چند نفر دیگر بودند.از ستاد آقای رضایی هم آقای دانش جعفری بود و آقای بیادی و از ستاد آقای احمدی نژاد هم چند نفری بودند.از وزارت کشور و شورای نگهبان هم چند نفر حضور داشتند.

رهبری در آن جلسه گفتند که من خودم مدیر جلسه هستم و هر حرفی که دارید مطرح کنید و از ستاد آقای کروبی هم شروع کردند.من شروع به صحبت کردم و خدمتشان عرض کردم که شما می فرمائید اعتراضات را به وزارت کشور و شورای نگهبان اعلام کنید.اولا وزارت کشور که خود متهم اصلی و ردیف اول است.از شورای نگهبان هم که اشاره کردم به آقایان کدخدایی و صادق لاریجانی که از 12 نفر عضو شورای نگهبان 7 نفر از یک کاندیدای خاص حمایت کرده اند پس اینها نیز بی طرف نمی باشند.

مباحث دیگری هم مطرح شد و ستادهای دیگر هم مباحثی را درباره انتخابات مطرح کردند.در آخر جلسه که رهبری قصد جمع بندی داشتند من یک پیشنهادی داشتم و عرض کردم از طرف تمامی ستادهای کاندیداها یک نفر حضور داشته باشد و از طرف وزارت کشور و شورای نگهبان هم یک نفر حضور داشته باشد و در یک کمیته ای به تخلفات انتخاباتی رسیدگی کنند و همه این ها حق رای هم داشته باشند تا به انتخابات رسیدگی کنند و به هر نتیجه ای که رسیدند آن را اعلام کنند.رهبری نیز از این پیشنهاد خوششان آمد و فرمودند که پیشنهاد خوبی است اما دیگر پیگیری نشد و این طرح هم به سرانجامی نرسید و جلسه هم بدون نتیجه گیری خاصی به پایان رسید.

در آخر همان هفته نماز جمعه ای توسط رهبری در دانشگاه تهران اقامه شد.نظر شما درباره نماز جمعه رهبری در 29 خرداد 88 چه بود؟

بالاخره ما رهبری را به عنوان فصل الخطاب در جامعه قبول داریم و به همین دلیل هم من به دوستان گفتم از آنجا که رهبری فصل الخطاب هستند و باید سخنان ایشان اجرا شود پس ما هم دیگر به اعتراضات ادامه ندهیم.رهبری هم بالاخره با دلایل خودشان آن حرف ها را در نماز جمعه مطرح کرده بودند.بنده هم بعد از آن ایام دیگر اعتراضات را پیگیری نکردم اما برخی از دوستان مواضع و اعتراضات خودشان را ادامه دادند.

حال به سال 92 بیاییم.به نظر شما چطور شد که در سال 92 آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسیدند و این بار دیگر بحث تقلب مطرح نشد.

من معتقد بوده و هستم که زمینه انتخابات 92 را خود دولت احمدی نژاد گذاشت.بعد از آن اختلافات در دولت و بحران های اقتصادی و سیاسی که در کشور به وجود آمد دولت احمدی نژاد وضع دیگری پیدا کرد و در شرایط دیگری قرار گرفت.نظر جامعه هم در این 4 سال یعنی از سال 88 تا 92 دچار تغییراتی شده بود.این را هم نباید فراموش کنیم که فضای انتخابات سال 88 با انتخابات 92 بسیار متفاوت بود.سال 88 آقای احمدی نژاد بود با آن فضای خاص خودش و آقای موسوی بود با آن سابقه و آقای کروبی بود با آن حرف های جنجالی.اما سال 92 آقای دکتر روحانی بودند که همیشه به عنوان فردی میانه رو و آرام شناخته می شدند که روابطشان با دفتر رهبری هم تنظیم شده بود و من با ایشان بسیار کار کرده ام و ایشان را فردی معتدل و میانه رو می دانم.آقای قالیباف و جلیلی هم بودند که مشکل خاصی نداشتند.پس فراموش نکنیم که اساسا فضای انتخابات سال 88 با 92 بسیار متفاوت بود و به همین دلیل هم نتیجه دیگری رقم خورد.

ممنون از زمانی که برای این مصاحبه اختصاص دادید.

موفق باشید.

جوانفکر


علی اکبر جوانفکر از افراد نزدیک به دکتر محمود احمدی نژاد در دولت نهم و دهم بوده است که سمت مشاور رسانه ای و همچنین مدیر عاملی خبرگزاری ایرنا و موسسه ایران را در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد در کارنامه خود دارد.به دلیل همین نزدیکی وی به احمدی نژاد و آگاه بودن از فضای سیاسی سال 84 و 88 مصاحبه ای با وی ترتیب دادیم تا روایات او را در مورد سال 88 جویا شویم.مصاحبه ای که در ادامه از نظر شما می گذرد مختصری از 2 ساعت گفتگو و مصاحبه با جوانفکر در دفتر کار وی می باشد که اردیبهشت ماه امسال انجام شده است.این مصاحبه در شماره222  نشریه پنجره منتشر شده است.

 

شما در سال 84 از نزدیکان آقای احمدی نژاد بودید.به نظر شما چرا در سال 84 آقای احمدی نژاد پیروز انتخابات شدند؟

سال 84 آقای احمدی نژاد گفتمان فراموش شده مستضعفین و محرومان را در جامعه مطرح کردند و نگاه شهید رجایی به قدرت را مطرح کردند و به همین دلیل هم مورد توجه آحاد جامعه قرار گرفت و باعث شد تا ایشان به ریاست جمهوری انتخاب شوند.اما از همان ابتدا این انتخاب به کام برخی ها خوش نیامد و برخی ها دوست نداشتند آقای احمدی نژاد را در قامت رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران ببینند.به همین دلیل از برخی کانال ها به ما خبر رسید که اگر برای پیروزی دکتر احمدی نژاد مردم جشن بگیرند و شیرینی پخش کنند ممکن است عده ای با چاقو و کارد مردم را مضروب کنند.به همین دلیل ما در همان ایام در اطلاعیه ای از مردم خواستیم که جشن پیروزی آقای احمدی نژاد را با سجده شکر در درگاه احدیت برگزار کنند تا اینگونه خطر آسیب رساندن به مردم توسط عده ای که تمایل نداشتند آقای احمدی نژاد را در قامت رئیس جمهور ببینند از بین برود.

چرا برخی ها به قول شما چشم دیدن ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد را نداشتند؟

به دلیل اینکه آقای احمدی نژاد مخالف سیاست های دوران سازندگی و اصلاحات بود و گفتمان اوایل انقلاب اسلامی را مطرح کرده بود.رهبری انقلاب هم گفتمان ایشان را تائید کرده بودند.این به مذاق برخی از سیاسیون خوش نمی آمد.

حال به سال 88 برسیم.انتخابات دهم ریاست جمهوری در شرایطی برگزار شد که گفتمان اکثریت جامعه شرکت در انتخابات بود و آن انتخابات هم یکی از جنجالی ترین انتخاباتی بود که تا به حال در ایران برگزار شده است.به نظر شما چرا انتخابات سال 88 جنجالی شد؟

این باز می گشت به خط مشی سیاسی آقای احمدی نژاد که فضای سیاسی جدیدی را در کشور گشوده بودند و باعث شده بودند که مردم به سیاست نگاه جدیدی را داشته باشند و به همین دلیل بینش مردم نسبت به سیاست عوض شده بود و مردم متوجه شده بودند عده ای نمی خواهند گفتمان مردمی دکتر احمدی نژاد ادامه داشته باشد.به همین دلیل هم مردم به صحنه آمدند تا باز ایشان را انتخاب کنند.سال 88 در واقع صف آرایی مخالفین دکتر احمدی نژاد در مقابل ایشان بود.صف آرایی که گفتمان انقلاب در مقابل گفتمان رفاه زدگان قرار گرفته بود و مردم به گفتمان انقلاب رای دادند.

شما می بینید که دو انتخابات با حد نصاب بالا در زمان آقای احمدی نژاد برگزار شده است.یکی انتخابات دهم ریاست جمهوری با بیش از 85 درصد مشارکت مردم و دیگری انتخابات یازدهم ریاست جمهوری با بیش از 73 درصد مشارکت مردم و این به دلیل همین نگاه تازه ای بود که آقای احمدی نژاد در فضای سیاسی کشور مقابل مردم ایجاد کرد.آقای احمدی نژاد هم با دو رقیب قدر در سال 84 و 88 رقابت کردند.یکی آقای هاشمی رفسنجانی که در دور دوم سال 84 با بیش از 7 میلیون اختلاف رای ایشان را پشت سر گذاشتند و دیگری در سال 88 آقای موسوی که با بیش از 11 میلیون رای هم ایشان را پشت سر گذاشتند.اینها چیز کمی نبود که توسط آقای احمدی نژاد و گفتمان ایشان متحقق شد.

نظر شما درباره مناظره های انتخاباتی آن سال چیست؟به صورت مشخص مناظره آقای دکتر احمدی نژاد با مهندس موسوی.

به نظر من مناظره آقای احمدی نژاد با آقای موسوی در نتیجه انتخابات تا حد زیادی تاثیر داشت و مردم متوجه شدند که در پشت صحنه اردوگاه طرف مقابل چه می گذرد.آقای هاشمی چه نقشی دارند ، آقای خاتمی چه نقشی دارند و چه افرادی در مقابل دکتر احمدی نژاد قرار گرفته اند چه کسانی هستند.در مورد این هم که گفته شد آقای احمدی نژاد چرا اسم برخی از افراد را آوردند مگر ایشان چه گفت؟فقط سوالاتی را مطرح کرد که چیز خاص و جدیدی هم نبود.من یک سوال از شما دارم.اگر نتیجه انتخابات چیز دیگری رقم می خورد و آقای موسوی برنده انتخابات سال 88 می شدند باز آن حرف ها را در مورد مناظره می زدند و باز به سخنان آقای احمدی نژاد گیر می دادند؟مطمئن باشید چنین چیزی نمی شد و اینها صرفا بهانه ای بود تا دکتر احمدی نژاد را تخریب کنند.

نظر شما درباره سخنان و مواضع آقای احمدی نژاد بعد از انتخابات سال 88 چیست؟ایشان یک سخنرانی مشهور در 24 خرداد 88 در میدان ولیعصر انجام دادند که به شدت هم جنجالی شد.

دکتر احمدی نژاد در آن سخنرانی حرف خاصی نزدند و فقط عده ای قلیل که ضد انقلابی هم بودند و اموال مردم را تخریب می کردند مورد خطاب قرار دادند اما متاسفانه با دروغ رسانه ای طوری جلوه داده شد که انگار منظور ایشان حامیان کاندیداهای دیگر است که اصلا هم چنین چیزی نبوده است و آقای دکتر احمدی نژاد هم در همان ایام پاسخ آن دروغگویی ها را دادند.

آن جشن پیروزی میدان ولیعصر هم برای حامیان آقای احمدی نژاد که در سال 84 نتوانستند جشن پیروزی بگیرند خاطره انگیز شد که باز برخی ها دوست نداشتند خوشحالی حامیان دولت وقت و گفتمان انقلاب اسلامی را ببینند و سعی داشتند با آن حرکات شادی مردم را برایشان تلخ کنند.

شما از مشاورین رسانه ای آقای احمدی نژاد در دولت نهم و دهم بودید.پوشش خبری رسانه های دولت در انتخابات سال 88 را چگونه ارزیابی می کنید؟به خصوص خبرگزاری ایرنا.

به نظر من رسانه های دولتی خوب و قابل قبول عمل کردند و شائبه ای انصافا وجود نداشت که بتوان به آن ایراد گرفت.اما فراموش نکنیم که فضای انتخابات سال 88 فضای خاصی بود و مخالفین دنبال هر بهانه ای می گشتند تا بتوانند از آن به نفع خود استفاده کنند.

به عنوان سوال آخر، به نظر شما چرا نتیجه انتخابات سال 92 گونه ای رقم خورد که دولتی مخالف دولت دهم روی کار آمد؟

این بر می گشت به اینکه در سطح وسیعی دولت دهم تخریب شده بود و اتفاقا برخی از کاندیداهای به اصطلاح اصولگرا هم در این تخریب نقش داشتند اما مردم احساس می کردند که آقای روحانی می تواند فرد مفیدی در میان کاندیداهای دیگر باشد و به همین دلیل به ایشان رای دادند.فراموش هم نکنیم که هرگز آقای روحانی دولت دهم را آنقدر که کاندیداهای دیگر تخریب کردند ایشان هرگز تخریب نکردند و به صورت کلی انتقاداتی را مطرح می کردند.

اعضای هیات موسس حزب جمهوری اسلامی شامل حضرات آیات خامنه ای و موسوی اردبیلی و باهنر و هاشمی رفسنجانی به همراه دکتر حسن آیت در اسفندماه ماه 1357 در روزنامه کیهان حضور پیدا کردند و مهم ترین نظرات خود درباره تاسیس حزب جمهوری اسلامی را شرح دادند که تصویر متن مصاحبه در ادامه از نظر شما می گذرد.



حزبی برای دوران گذار!

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۵۳ ب.ظ

این مقاله در پرونده ویژه حزب جمهوری اسلامی در نشریه پنجره شماره 230 منتشر شده است.


29 بهمن ماه 1357 حزبی اعلام موجودیت کرد که نام و آوازه آن تا سالهای سال بعد از آن تاریخ ماندگار شد و سالهای حساس پس از پیروزی انقلاب با نام آن حزب گره خورد،"حزب جمهوری اسلامی ایران"!

30 بهمن ماه 1357 روزنامه های کیهان و اطلاعات خبر از تشکیل حزبی دادند که به واسطه 5 روحانی مشهور و انقلابی آن زمان یعنی آیت الله سید محمد حسینی بهشتی،آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی،آیت الله سید علی خامنه ای،آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد باهنر پایه گذاری شده بود و این روحانیون عنوان هیات موسس حزب را به خود اختصاص دادند.

روزنامه های کیهان و اطلاعات سپس بیانیه اعلام موجودیت حزب را که توسط اعضای هیات موسس صادر شده بود منتشر نمودند:

"اکنون انقلاب بزرگ اسلامی ایران که شرق و غرب، ناباورانه بدان می‌نگریست، در میان آتش و خون به نخستین پیروزی خود رسیده است. جمهوری اسلامی- این رویای شوق‌انگیز و دلنشین ملت که در عین حال برای دشمنان وی خوابی آشفته و دلهره‌انگیز بود- در آستانه تحقق است. زنجیرهای گران استبداد که در طول روزگاران دراز بر دست و پای این ملت پیچیده شده بود یکی پس از دیگری می‌گسلد و جهاد انقلابی خلق مسلمان که هیچگاه از سوی دشمنانش جدی گرفته نمی‌شد در برابر دیدگان حیرت‌زده همه ناظران، لحظه به لحظه بارور‌تر می‌شود. سخت‌کوشی‌ها و فداکاری‌ها، همبستگی‌ها و فرمان‌پذیری‌ها، رهبری پیامبرگونه و رهروی مؤمنانه، معجزه خود را که‌‌ همان خاصیت «انسان مسلمان بودن» است، نشان می‌دهد. ما اکنون در برابر دستاوردی وصف‌ناپذیر قرار داریم. مهم‌ترین و فوری‌ترین مساله آن است که آن را چگونه پاسداری کنیم؟...

گام‌های نخستین را برداشته‌ایم، حصار بزرگ را شکسته‌ایم، اکنون نوبت آن فرا رسیده است که دومین و دشوار‌ترین بخش مبارزه خود را آغاز کنیم: مبارزه با ضدانقلاب، مبارزه با توطئه‌ها، حراست از پایگاه‌های گشوده شده و گشودن پایگاه‌های فتح‌نشده، زنده نگاه‌ داشتن امید و اطمینان در مردمی که پس از دورانی طولانی، طعم پیروزی را می‌چشند، تداوم بخشیدن به حرکت، حرکت به سوی جامعه توحیدی، جامعه‌ای آباد و آزاد که در آن، خودکامگی و ستم، تبعیض و استضعاف و استعبداد نیست، و انسان به درستی و فقط «بنده خدا» است.

در صد سال اخیر، ملت مسلمان ایران قهرمانی‌هایی داشته است و پیروزی‌هایی، همه در پرتو روح انقلابی اسلام.. و نیز شکست‌ها و ناکامی‌هایی، و همه بر اثر غفلت‌ها و آسان‌گیری‌ها. این تجربه‌ای است که ما باید از آن درس بیاموزیم. ره‌آورد انقلاب کنونی ما، این پیروزی بزرگ، در معرض تهدید‌‌ همان خطرهایی است که در گذشته محصول کوشش‌ها، فداکاری‌ها، خون‌ها و خشم‌های ما را به غارت برده است.

جنبش و پیروزی کنونی ایران پدیده‌ای کم‌نظیر و کم‌سابقه است، آن را با هیچ یک از مبارزات گذشته این ملت نمی‌توان مقایسه کرد، واقعه عظیمی است که در قالب تحلیل‌های فلسفی و سیاسی رایج پیش ساخته نمی‌گنجد. در این همه جای تردید نیست. لیکن به همین نسبت، به هدر رفتن دستاوردهای آن نیز خسارت‌آمیز‌تر و کمرشکن‌تر خواهد بود. این دغدغه باید ما را به کار و تلاشی پیگیر و سکون‌ناپذیر دعوت کند و از هر آسایش غفلت‌آمیزی مانع گردد. سرنوشت ما، سرنوشت همه ملت‌های مستضعف این منطقه از جهان را رقم خواهد زد. ما اکنون در برابر همه این ملت‌ها ملتزم و مکلفیم. اگر ضد انقلاب بتواند دستاوردی را که با تلاش و جهادی توان‌فرسا بدست آورده‌ایم ضایع کند و اگر توطئه‌ها بتوانند پایگاه‌های گشوده شده را از دست ملت بازستانند، تنها ما نیستیم که در آتش غفلت و شکست خود خواهیم سوخت.

تجربه جنبش‌های صد سال اخیر ایران باید همه را قانع کرده باشد که ما همواره ضربه بزرگ را از سوی فقدان یک تشکیلات نیرومند و همه‌گیر خورده‌ایم. در نهضت مشروطیت - که می‌توانست لحظه مناسبی باشد برای ولادت جدید ملت ایران- و نیز در جنبش مسلحانه جنگل که یکی از اصیل‌ترین حرکت‌های انقلابی-نظامی تاریخی اخیر ماست، همین نقیصه بزرگ بود که به نیروهای ضدانقلاب و توطئه‌گر، و جریان‌های وابسته و غیر اصیل، امکان رخنه کردن و منهدم ساختن انقلاب را داد و دستاوردهای ارزشمند آن را به نابودی کشانید. نیروهای استبدادی و استعماری و نیز همه عناصری که به هر تقدیر همچون سرانگشت پلیدی در خدمت آن نیرو‌ها قرار گرفته‌اند، همواره از همین نقطه ضعف بهره برده و ضربات خود را فرود آورده‌اند.

ایجاد تشکیلاتی نیرومند و سامان دادن به نیروهای فعال و ایجاد انسجام و انضباطی آهنین است که می‌تواند حرکت انقلابی ملت را به درستی تداوم بخشد و جنبش را از خطر انهدام و دستاوردهای آن را از خطر غارت دشمن مصون بدارد. روزی که گردونه همیشه پوینده مبارزه ملت در خط یک تشکیلات و سازماندهی درست و استوار بیفتد، دیگر اطمینان باید داشت که جرثومه‌های ضد انقلاب نمی‌توانند به آن نزدیک شوند و آن را تهدید کنند.

ما این واقعیت انکارناپذیر را مدت‌هاست با همه وجود لمس می‌کنیم. سامان دادن به نیروهای پراکنده جنبش را فریضه‌ای بزرگ و اسلامی می‌دانیم. اگر در طول چند سال گذشته، رخدادهای لحظه به لحظه و مسوولیت‌های فوری و فوتی، امکان یک اقدام گسترده را در این زمینه به ما نداده است، امروز ما هیچ مسوولیت و تکلیفی را برای خود از این فوری‌تر و فوتی‌تر نمی‌دانیم. مانند همه ناظران منصف، معتقدیم که مردم مسلمان در این انقلاب نیز مانند انقلاب‌های گذشته، نیروی اصلی و عمده انقلاب ایرانند، و باور اسلامی و احساس تکلیف الهی، عمده‌ترین و اصلی‌ترین انگیزه آن... با این تشخیص و این تحلیل، تاسیس «حزب جمهوری اسلامی» را در جهت هدف‌های اعلام شده از سوی رهبر جنبش، امام خمینی، اعلام می‌کنیم و همه کسانی را که در این باور و این انگیزه و این هدف‌ها با ما شریک‌اند، به همکاری فرا می‌خوانیم."

 

سخنرانی شهید بهشتی در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در حضور عبدالسلام جلود نخست وزیر وقت لیبی، سال 1358

 

چند روز پس از صدور این بیانیه عضو گیری رسمی حزب جمهوری اسلامی آغاز شد و طبق آماری که بعدها منتشر شد بیش از 2 میلیون نفر برگه عضویت در حزب جمهوری اسلامی را پر کردند.استقبالی که تا آن زمان و حتی تا به امروز بی سابقه بوده است!

با فرارسیدن بهار 1358 و زمزمه های تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی که وظیفه تدوین قانون اساسی جدید را بر عهده داشت، حزب جمهوری اسلامی دست به اقدامات گسترده ای زد تا بتواند اکثریت اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی را به خود اختصاص دهد و با اعلام نتیجه انتخابات بیش از 60 کرسی از مجلس خبرگان قانون اساسی به اعضای حزب جمهوری اسلامی اختصاص پیدا کرد.(بیش از 80 درصد کرسی های مجلس).

در روند تدوین قانون اساسی نیز اعضای حزب جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده ای را در تدوین این قانون اساسی ایفا کردند،رئیس مجلس(آیت الله حسینعلی منتظری، از روحانیون سرشناسی بود که همواره حزب را تائید می کرد و از اعضای آن به نیکی نام می برد و اختصاص وجوهات شرعی به آن را جایز می دانست)،نایب رئیس مجلس(آیت الله سید محمد حسینی بهشتی دبیر کل حزب جمهوری اسلامی بود) و از اعضای هیات رئیسه افرادی همانند سید حسن آیت از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی به شمار می رفتند.از اعضای عادی مجلس نیز بسیاری از روحانیون و غیر روحانیون بودند که یا عضو رسمی حزب به شمار می رفتند و یا حزب از آنها حمایت کرده بود تا بتوانند به مجلس خبرگان قانون اساسی راه پیدا کنند.روحانیونی همانند آیات عظام:صافی گلپایگانی،مکارم شیرازی،طاهری اصفهانی،سبحانی،جوادی آملی،موسوی اردبیلی،محمد جواد باهنر و حتی غیر روحانیونی همانند سید علی اکبر پرورش و ...  که همگی به واسطه حمایت حزب جمهوری اسلامی توانسته بودند به خبرگان قانون اساسی راه پیدا کنند.

قدرت حزب جمهوری اسلامی در آن روزها مخالفین حزب را وسوسه نمود تا هرچه بیشتر بتوانند از قدرت حزب کاسته و حزب را از گردونه سیاست ایران خارج کنند.با فرا رسیدن انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری اختلافات مابین حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز تهران به اوج خود میرسد و جامعه روحانیت مبارز تمام قد از کاندیداتوری سید ابوالحسن بنی صدر(فرزند آیت الله سید نصرالله بنی صدر روحانی مشهور و فقید اهل همدان) حمایت می کند.حزب نیز از کاندیداتوری جلال الدین فارسی که سخنور مشهور و انقلابی آن روزهای کشور بود حمایت کرد اما در روزهای بعد،شیخ علی تهرانی از مخالفین سرسخت حزب با پیش کشیدن بحث غیر ایرانی الاصل بودن جلال الدین فارسی ضربه سختی را به حزب جمهوری اسلامی وارد می کند.با پیش کشیده شدن این بحث امام(ره) نیز دستور بررسی این موضوع را می دهند و با اثبات غیر ایرانی الاصل بودن جلال الدین فارسی وی مجبور می شود از صحنه انتخابات کناره گیری کند.حسن حبیبی تلویحا به جای فارسی کندیدای حزب می شود اما با پیروزی ابوالحسن بنی صدر با بیش از 11 میلیون رای ضربه سخت دیگری به حزب جمهوری اسلامی وارد می شود.

 


خبر تشکیل ائتلاف بزرگ برای مجلس شورای ملی (شورای اسلامی دوره اول) که توسط حزب جمهوری اسلامی به اجرا در می آید.

سران حزب تصمیم میگیرند به فکر انتخابات مجلس شورای ملی(که بعدترها نام شورای اسلامی را میگیرد)باشند تا لااقل کمی از شکست در مقابل بنی صدر بکاهند.در آخرین روزهای منتهی به انتخابات ائتلاف بزرگی شکل میگیرد که اکثر نیروهای خط امامی نیز در آن حضور دارند از نیروهای سازمان مجاهدین انقلاب گرفته تا نیروهای نزدیک به نهضت آزادی تا بلکه حزب بتواند از شکست دیگری در مقابل نیروهای نزدیک به بنی صدر جلوگیری نماید.با اعلام نتایج قطعی انتخابات در اردیبهشت ماه 1359 (به دلیل دو دور برگزاری انتخابات یکبار در اواخر سال 1358 و بار دیگر در اردیبهشت ماه 1359)حزب می تواند اکثر کرسی های مجلس شورای ملی پس از انقلاب را فتح کند.

با تشکیل رسمی مجلس و پس از ادای سوگند ریاست جمهوری، آرام آرام نهادهای رسمی نظام سیاسی جدید در ایران شکل میگیرد.اما از ناهماهنگی و برخوردهای سرد دو رئیس قوه(آیت الله بهشتی و بنی صدر) در همان روز ادای سوگند ریاست جمهوری در مجلس،مشخص است که دعوای میان بنی صدر و موسسین حزب جمهوری اسلامی در ماه های آینده بیش از پیش اوج میگیرد.با فرا رسیدن تابستان 1359 درگیری های لفظی میان رئیس جمهور وقت و اعضای حزب اوج میگیرد.بنی صدر برای مخالفت بیشتر با حزب جمهوری اسلامی پیشنهاد نخست وزیری سید احمد خمینی(فرزند امام(ره)) را مطرح می کند که با واکنش منفی امام مواجه میشود.همگان می دانند که فرزند رهبری انقلاب در آن روزها نگاه مثبتی به حزب جمهوری اسلامی نداشت و اینکار بنی صدر را دهن کجی به حزب جمهوری اسلامی قلمداد می کنند.پس از گزینه اول بنی صدر که منتفی اعلام می شود نام مصطفی میر سلیم دوست دوران تحصیل بنی صدر در فرانسه مطرح می شود.روزنامه انقلاب اسلامی(وابسته به بنی صدر) تیتری می زند با عنوان "به احتمال زیاد میر سلیم به عنوان نخست وزیر معرفی می شود."اما سر انجام میر سلیم نیز نمی تواند عنوان نخست وزیری جمهوری اسلامی ایران را کسب کند و پس از فراز و فرودهای فراوان سرانجام محمد علی رجایی(وزیر آموزش و پرورش دولت موقت) عنوان نخست وزیری بنی صدر را میگیرد.بنی صدر در همان روزهای پس از انتخاب رجایی حملات به وی را آغاز میکند و در حکم نخست وزیری رجایی عبارات معناداری را به کار میبرد که نشان از عدم رضایت بنی صدر به نخست وزیری رجایی را دارد.17 شهریور ماه 1359 همزمان با فرارسیدن دومین سالگرد جمعه سیاه(17 شهریور 1357) بنی صدر سخنرانی جنجالی را در میدان شهدا انجام می دهد که غیر مستقیم نخست وزیر جدید(محمد علی رجایی)که از رابطه نزدیکی با حزب جمهوری اسلامی برخوردار است را مورد حمله قرار می دهد.همگان می دانند که منظور بنی صدر از افشاگری و باز کردن مشت دست فردی که او در سخنرانی اشاره کرده است محمد علی رجایی است.کمتر از 2 هفته بعد از این سخنرانی عراق به ایران حمله می کند و رسما جنگ تحمیلی به ایران آغاز می شود.کابینه محمد علی رجایی هنوز تکمیل نشده است و بنی صدر به برخی از وزرای پیشنهادی رجایی انتقادات اساسی دارد.کشور نیز درگیر جنگ می شود و حزب جمهوری اسلامی بنی صدر را متهم می کند که تدابیر لازم را برای حمله احتمالی عراق به ایران در ماه های پیش در نظر نگرفته بود.روزنامه انقلاب اسلامی وابسته به بنی صدر نیز برخی از روحانیون سرشناس حزب جمهوری اسلامی همانند آیت الله خامنه ای را متهم به دخالت منفی در امور جنگ و کارشکنی می کند و خواستار محاکمه ایشان می شود!آیت الله خامنه ای در نماز جمعه همان هفته تهران حمله سختی به این مطلب روزنامه انقلاب اسلامی وابسته به بنی صدر می کند و بنی صدر و حامیان او را وقیح و خائن خطاب می کند.

سران حزب جمهوری اسلامی از همان روزهای نخست پیروزی بنی صدر با وی اختلافات گسترده ای پیدا کردند.

 

اختلافات میان بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی هر روز بیش از پیش اوج میگیرد تا سرانجام در 14 اسفند ماه 1359 و در مراسم سالگرد فوت دکتر محمد مصدق در دانشگاه تهران جمعیت حاضر در سخنرانی بنی صدر یکصدا بر علیه حزب جمهوری اسلامی و دبیر کل وقت آن شعار می دهند.التهابات در کشور بیش از پیش اوج میگیرد.کشور درگیر جنگ با یک کشور خارجی و درگیری های داخلی است.با فرارسیدن بهار سال 1360 اکثر کارشناسان سیاسی پیش بینی می کنند تا پایان بهار آن سال اتفاقات سرنوشت سازی در کشور رخ خواهد داد و یکی از دو طرف دعوای سیاسی در کشور دگیر در در رای امور قرار نخواهد داشت. 20 خرداد 1360 امام خمینی(ره) در حکمی بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل می کنند و این چراغ سبزی است تا مجلس بتواند رئیس جمهور وقت را عزل نماید.29 خرداد 60 عزل بنی صدر کلید می خورد و فردای آن روز بنی صدر عزل شده اعلام می شود.درگیری های میان طرفداران بنی صدر(سازمان مجاهدین خلق) و مخالفین وی در تهران آغاز می شود و رنگ و بوی قیام مسلحانه به خود میگیرد و1 هفته پس از این درگیری ها آیت الله سید علی خامنه ای در 6 تیر ماه 1360 در مسجد جامع ابوذر تهران ترور می شود.فردای آن روز در 7 تیر ماه 1360 بمبی در دفتر حزب جمهوری اسلامی منفجر می شود و بیش از 70 نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی از جمله دبیر کل وقت حزب(آیت الله بهشتی)به شهادت می رسند.

التهابات در کشور بیش از پیش اوج میگیرد.2 مرداد 60 انتخابات ریاست جمهوری زودتر از موعد برگزار می شود و محمد علی رجایی به عنوان دومین رئیس جمهور برگزیده می شود و محمد جواد باهنر را به عنوان نخست وزیر خود انتخاب می کند.7 مرداد خبر فرار بنی صدر به همراه مسعود رجوی به فرانسه منتشر می شود.کابینه پیشنهادی باهنر به دلیل شرایط خاص و فوق العاده کشور به صورت یکجا در معرض رای اعتماد مجلس قرار میگیرد و رای اعتماد کسب می کند.14 مرداد 60 سید حسن آیت عضو جنجالی و دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی در مقابل منزلش در محله نارمک تهران ترور می شود و به شهادت می رسد. پس از 37 روز از انتخاب محمد علی رجایی به عنوان رئیس جمهور بمبی در دفتر نخست وزیری منفجر می شود و رجایی به همراه دبیر کل وقت حزب جمهوری اسلامی (محمد جواد باهنر)به شهادت می رسند.

کابینه اضطراری به نخست وزیری آیت الله مهدوی کنی تشکیل می شود تا زمان انتخابات ریاست جمهوری مجدد بتواند امور کشور را در دست داشته باشد.مهر ماه 60 مجددا انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود و آیت الله سید علی خامنه ای به عنوان سومین رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب می شود.

 

ولایتی از اعضای حزب جمهوری به عنوان نخست وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی می شود اما نمی تواند رای تمایل مجلس را کسب کند.

اواخر مهر ماه 60 آیت الله خامنه ای،دکتر علی اکبر ولایتی از اعضای حزب جمهوری اسلامی و رئیس صنف پزشکان حزب را به عنوان گزینه نخست وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی می کنند اما ولایتی رای تمایل کسب نمی کند.پیش بینی ها در مورد معرفی علی اکبر پرورش و سید محمد غرضی نیز به همین گونه است تا سرانجام آیت الله خامنه ای به پیشنهاد برخی از اعضای نهضت آزادی،میر حسین موسوی وزیر امورخارجه دولت محمد جواد باهنر و مهدوی کنی را به عنوان گزینه پیشنهادی به مجلس معرفی می کند و موسوی می تواند رای تمایل مجلس را کسب کند.آیت الله خامنه ای نیز با اصرار آیت الله هاشمی رفسنجانی و شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی سمت دبیر کلی حزب را میپذیرند و به عنوان سومین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی نیز برگزیده می شوند.با پایان سال 60 کشور رو به آرامش می رود و حزب جمهوری اسلامی نیز با در اختیار گرفتن تمام مناصب اجرایی کشور از طرف مخالفین خود متهم به انحصار گرایی می شود.سال 1362 اختلافات در حزب و در کابینه اوج میگیرد.7 نفر از وزرای دولت با نخست وزیر وقت(میر حسین موسوی)دچار اختلافات نظری فراوانی می شوند و سر انجام دو نفر از آنان(احمد توکلی،حبیب الله عسگراولادی)استعفا می دهند.7 وزیر معترض در نامه ای خطاب به حضرت امام(ره) بیان می دارند که "عده ای خواهان مردمی شدن دولت هستند و در مقابل عده ای دیگر خواهان دولتی شدن مردم هستند"!و این نشان از دیدگاه های متضاد اقتصادی در دولتی دارد که نصف اعضای آن به همراه نخست وزیر از اعضای حزب جمهوری اسلامی هستند.اختلافات از حزب حالا به بدنه دولت نیز کشیده شده است.اردیبهشت ماه 62 اولین کنگره حزب جمهوری اسلامی برگزار می شود و با برگزاری انتخابات اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی برای دوره جدید انتخاب می شوند.آذر ماه سال 1363 نامه ای توسط 5 نفر از اعضای شاخص جناح چپ حزب که دیدگاه های متفاوتی در مسائل اقتصادی و ایدئولوژیکی با جناح راست و دبیر کل وقت حزب دارند خطاب به آیت الله خامنه ای منتشر می شود و به شرح اختلاف نظرات خود می پردازند.این نامه امضای میر حسین موسوی،مسیح مهاجری،جواد اژه ای،محمد رضا بهشتی و ابوالقاسم سرحدی زاده را در پای خود دارد که بیان می کنند با ادامه روندی که حزب پس از 7 تیر 1360 در پیش گرفته است نمی توانند در کنگره دوم حزب شرکت کنند و اختلافات در حزب را عمیق تر از آن می دانند که بتوانند از آن به سادگی عبور کنند.

سال 1364 از راه میرسد و کنگره دوم حزب نیز برگزار می شود اما به دلیل اختلافات  میان جناح راست و چپ حزب ترکیب اعضای شورای مرکزی حزب همانند شورای اول باقی می ماند و تغییری نمی کند.آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز که به دلیل اختلافات میان جناح راست و چپ حزب حاضر به شرکت در کنگره دوم نبوده است به اصرار آیت الله خامنه ای در این کنگره حضور پیدا می کند تا شکاف در حزب بیش از پیش گسترده نشود.

 

اختلافات برای دوره دوم نخست وزیری موسوی چنان گسترده است که 99 نفر از نمایندگان مجلس با وی مخالفت می کنند و تاریخی ترین وقایع مجلس دوم در همان ایام رقم می خورد.از مطرح ترین مخالفین موسوی در آن ایام آیت الله آذری قمی و حسن روحانی در مجلس دوم بوده اند.


انتخابات دوره چهارم ریاست جمهوری در مرداد 1364 برگزار می شود و این اولین دوره ریاست جمهوری پس از پیروزی انقلاب است که به صورت کامل و بدون حاشیه به پایان می رسد.در این دور نیز آیت الله خامنه ای به ریاست جمهوری برگزیده می شوند و شرط خود برای دوره دوم را عدم معرفی مهندس میر حسین موسوی به عنوان نخست وزیر اعلام می کنند.اختلافات در همین باره در حزب و مجلس بالا میگیرد و سپس با توصیه امام(ره) میر حسین موسوی مجددا به عنوان نخست وزیر برگزیده می شود.

حالا با گذشت بیش از 7 سال از تاسیس حزب اختلافات بیشتر از هر زمان دیگری در حزب نمود دارد.با شروع سال 1365 بسیاری از اعضای حزب جمهوری اسلامی که عضو بسیج می باشند به دستور حضرت امام در منع عضویت اعضای بسیج در حزب از حزب جمهوری اسلامی استعفا می دهند و خارج می شوند این روند در مورد ائمه جمعه سراسر کشور نیز صورت میگیرد و حزب جمهوری اسلامی بیش از پیش شاهد ریزش نیروها در میان اعضای خود است.تنها 2 امام جمعه در کشور از این دستور حضرت امام مستثنی می شوند.آیت الله سید علی خامنه ای و آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی که هر دو نیز از اعضای هیات موسس حزب به شمار می روند.

با آغاز سال 66 زمزمه ها در مورد توقف فعالیت های حزب به گوش میرسد.سرانجام در خرداد سال 66 از طرف آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی نامه ای خطاب به حضرت امام در مورد فعالیت های حزب نوشته می شود و در 11 خرداد 66 امام خمینی(ره) در جوابی به این نامه خواستار توقف فعالیت های حزب جمهوری اسلامی می شوند و به این نحو حزب جمهوری اسلامی پس از 9 سال فعالیت به کار خود پایان می دهد.هر چند فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خرداد 66 متوقف شد اما شاید به قول مریم بهروزی از اعضای شناخته شده جناح راست حزب، تفکر حزب جمهوری اسلامی متوقف نشد و سالهای سال بعد از سال 66 این تفکر در کشور نمود بارزی را داشت.

حکایت 99 مخالف میر حسین موسوی

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ب.ظ

حزب جمهوری اسلامی


این مقاله، در شماره 230 نشریه پنجره در ویژه نامه حزب جمهوری اسلامی منتشر شد.


اختلافات جناح چپ و راست حزب جمهوری بعد از سال 1360 آرام آرام اوج میگیرد.جناح چپ حزب را میر حسین موسوی رهبری می کند که دارای گرایشات روشنفکری در برداشت از مسائل دینی و اجتماعی است و سابقه شاگردی او نزد افرادی همانند علی شریعتی و حبیب الله پیمان در این برداشت های روشنفکری بی تاثیر نیست.جناح راست حزب نیز گرایشات آشکاری به رئیس جمهور وقت و دبیر کل حزب یعنی آیت الله سید علی خامنه ای دارد.جناح راست قائل به برداشت های سنتی از فقه و احکام اجتماعی اسلام است.از شاخص ترین افراد و گروه های جناح راست می توان به اعضای هیات های موتلفه اسلامی اشاره کرد و همچنین افرادی همانند مرتضی نبوی و علی اکبر ولایتی را نام برد و از اعضای شاخص جناح چپ می توان به مسیح مهاجری ، محمد رضا بهشتی ، حجت الاسلام والمسلمین جواد اژه ای و ابوالقاسم سرحدی زاده اشاره کرد.

همزمان با نخست وزیری موسوی در سال 1360 مخالفین او تعداد اندکی در مجلس شورای اسلامی اول می باشند که از جمله آنها می توان به فواد کریمی و محمود کاشانی فرزند آیت الله کاشانی اشاره نمود که از اعضای حزب جمهوری اسلامی تنها کاشانی و زواره ای با نخست وزیری موسوی مخالفت می کنند اما تنها 4 سال بعد در پائیز سال 1364 که اختلافات در حزب جمهوری به اوج خود رسیده است مخالفین موسوی در مجلس دوم شورای اسلامی 99 می شوند که از جمله مشهورترین آنها می توان به مرحوم آیت الله احمدی آذری قمی و حجت الاسلام حسن روحانی ( رئیس کمیسیون دفاع مجلس وقت) اشاره کرد.

آیت الله احمد آذری قمی در مخالفت با نخست وزیری مجدد میر حسین موسوی و پیام امام (ره) مبنی بر لازم بودن نخست وزیری مجدد موسوی در مجلس دوم سخنرانی مفصلی را انجام می دهد و در بخشی از استدلال خود مبنی بر مخالفت با نخست وزیری موسوی ، حمایت امام از بنی صدر و مهدی بازرگان را شاهد می آورد و میگوید امام با مسئولیت داشتن آنها هم موافق بود اما بعد از مدتی مشخص شد که مسیر آنها مسیر انقلاب نبوده است و لذا نظر امام را حجت شرعی نمی داند و پیام امام را ارشادی می داند و نه مولوی!امام(ره) در همان ایام سخنی مشهور در پاسخ به برخی از مخالفین بیان می کنند و می گویند اس کاش برخی از آقایان ادب را از رادیو اسرائیل می آموختند!

در فضای آن روزهای مجلس شورای اسلامی دوم بحثی مطرح بود مبنی بر اینکه امام نخست وزیری مجدد موسوی را با توجه به پیام محسن رضایی و برخی از فرماندهان جنگ که اگر موسوی مجددا نخست وزیر نشود جبهه های جنگ متزلزل می شود ، واجب دانسته بودند.اینکه امام (ره) در آن مقطع مهم تمامی نگاه خود را به پیروزی در جبهه های جنگ جلب کرده بودند و هیچ هدف مهمتری از جبهه های جنگ برای ایشان در آن مقطع زمانی اهمیت نداشته است را نباید دوراز نظر داشت.

سر انجام روز موعود فرا می رسد و آیت الله خامنه ای به عنوان رئیس جمهور منتجب در مجلس شورای اسلامی حاضر می شوند و با بیان اینکه موسوی نخست وزیر منتخب ایشان نبوده است و به دلیل تخلفات آشکار موسوی از قانون اساسی با انتخاب مجدد وی به نخست وزیری موافق نیستند عدم رضایت خود از این انتخاب را اعلام می کنند اما بیان می کنند چون نظر حضرت امام (ره) موافق انتخاب مجدد موسوی به عنوان نخست وزیر است بنده نیز وی را به عنوان نخست وزیر مجددا به مجلس معرفی می کنم.

پس از این سخنان آیت الله خامنه ای مجلس را ترک می کنند و مجلس وارد رای گیری می شود و 99رای در مخالفت با موسوی اعلام می شود.اتفاق نادر مجلس شورای اسلامی رقم می خورد و جناح چپ مجلس آرا را یکی یکی اعلام کرده و لیست 99 نفر مخالف موسوی که محرمانه بوده است را منتشر می کنند و آنان را ضد ولایت فقیه معرفی می کنند و اختلافات در فضای سیاسی کشور عمیق تر و جدی تر می شود.

دوره دوم نخست وزیری موسوی اوج اختلافات در حزب جمهوری اسلامی است که حالا به دولت چهارم نیز کشیده شده است و هر روز در کشور حادثه ای جدیدی را از نظر سیاسی رقم می زند.حزبی که قرار بود عامل وحدت نیروهای انقلاب باشد حالا خود به عاملی برای انشقاق و دو دستگی تبدیل شده است و جناح چپ حزب که حالا هم دولت را تماما در اختیار دارد و هم در مجلس نفوذ قابل توجهی دارد سعی می کند حزب را هم با خود همراه کند.همه اینها باعث می شود حزب جمهوری اسلامی عملا از سال 64 به بعد فعالیت های چشمگیری نداشته باشد و افول آن هر روز بیش از روز قبل نمود داشته باشد و شاید به همین دلیل هم امام خمینی(ره) در خرداد سال 1366 دستور توقف فعالیت های حزب جمهوری اسلامی را صادر می کنند.

در دوره نخست وزیری موسوی افرادی که تمایلات نزدیک سیاسی به بنی صدر در پیش و پس از انقلاب اسلامی داشتند در مسئولیت های اجرایی مختلف قرار میگیرند.از جمله این افراد می توان به حسن ابراهیم حبیبی و مصطفی میرسلیم اشاره کرد که هر دو در دوران تحصیل در خارج از کشور از همدوره های بنی صدر در فرانسه بودند.حبیبی از دوستان نزدیک او بود و پس از انقلاب در سال 1358 رقیب بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری شد و در دوره میر حسین موسوی به وزارت فرهنگ و آموزش علی رفت و بعدترها به عنوان وزیر دادگستری به مجلس معرفی شد.ایت الله خلخالی در مجلس دوم در مرداد 1363 با وزارت او مخالفت جدی کرده بود و دلیل آن را هم سفر وی به همراه بنی صدر به اسرائیل دانسته بود ، همان حرفی که شهید عبدالحمید دیالمه نیز در مخالفت با بنی صدر و حبیبی گفته بود ، اما هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی از حبیبی دفاع نموده و وی به وزارت می رسد.

میر سلیم نیز که در فرانسه مهندسی خوانده بود و از دوستان نزدیک بنی صدر در فرانسه بود، پس از انتخاب بنی صدر به عنوان رئیس جمهور، اولین پیشنهاد او برای نخست وزیری بود که مورد توافق او و مجلس قرار نمی گیرد و پس از آن رجایی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی می شود.

میر سلیم نیز در دوران نخست وزیری موسوی به ریاست جمهوری و نخست وزیری می رود و در چرخشی اشکار متمایل به حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن می شود و دوستی نزدیکی با موسوی پیدا می کند.تمامی این اختلافات و چرخش های سیاسی را باید از عوامل جدی اختلافات و شکاف ها در حزبی دانست که به قول سید حسن آیت معجون و آشی از سلیقه های مختلف سیاسی در آن زمان از تاریخ انقلاب بود.

حزب فراگیر

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۰ ب.ظ

حزب جمهوری اسلامی


به مناسبت سی و ششمین سالگرد تاسیس حزب جمهوری اسلامی ، در هفته نامه پنجره، ویژه نامه ای به همین مناسبت منتشر و چاپ کردم.برای دوستان علاقمندی که این مباحث را پیگیری می کنند و نتوانستند نشریه پنجره شماره 230 را مطالعه نمایند و یا در آینده با این موضوع مواجه می شوند ، متن خام مقاله ها به علاوه مصاحبه ها را در فواصل زمانی مختلف منتشر می کنم، امیدوارم که برای دوستان علاقمند مفید باشد.


29 بهمن 1357 تنها یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی حزبی اعلام موجودیت کرد که بسیاری از تحولات سیاسی دهه اول انقلاب اسلامی را تحت تاثیر خود قرار داده بود.حزبی که در روزهای اول تشکیل خود با جذب جمعیتی قابل توجه توانست به سرعت ارکان مهمی همانند مجلس خبرگان قانون اساسی ، مجلس شورای اسلامی اول و شورای عالی قضایی را در اختیار خود بگیرد و به بازیگر اصلی صحنه سیاسی کشور تبدیل شود.

حزب جمهوری اسلامی با دبیر کلی روحانی پر نفوذ و مشهور آن روزها یعنی آیت الله سید محمد حسینی بهشتی و هیئت موسسی روحانیون مشهوری همانند آیت الله خامنه ای ، آیت الله موسوی اردبیلی ، آیت الله هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام و المسلمین باهنر به گروه سیاسی پر نفوذی تبدیل شد که بازخوانی فعالیت های دهه اول انقلاب اسلامی با چشم پوشی از فعالیت های این گروه عملا امکان پذیر نیست.

تنها 4 روز پس از اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی ، اعضای هیئت موسس به همراه دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی با حضور در تحریریه روزنامه کیهان مصاحبه ای مفصل با فریدون گیلانی ، روزنامه نگار مشهور آن روزهای ایران انجام دادند و دلایل تشکیل حزب جمهوری را بر شمردند و اهداف خود را اعلام نمودند.

 

دبیر کل وقت حزب جمهوری اسلامی به دلیل شناخت از گروه های مختلف سیاسی و مبارزین انقلابی آن روزها تلاش نمود افراد مختلف با دیدگاه های سیاسی و اجتماعی گوناگون را در حزب جمهوری اسلامی دور هم جمع نموده و حزبی را تشکیل دهد که تبلوری از دیدگاه های گوناگون باشد.از حبیب الله پیمان تا ابوالحسن بنی صدر و از عبدالحمید دیالمه تا ابوشریف و محمد منتظری و حسن آیت و هیات های موتلفه اسلامی به حزب جمهوری اسلامی دعوت شدند اما برخی ها این دعوت را نپذیرفتند و بعد ترها رقیب اصلی برای حزب شدند و برخی ها هم این دعوت را پذیرفتند و به عضویت حزب در آمدند.

روحانیون سیاسی آن روزهای ایران با آنکه رهبری امام خمینی(ره) را پذیرفته بودند اما تمامی آنها در مورد یاران او یک نظر و همدل نبودند.گو اینکه برخی از آنها با دبیر کل حزب جمهوری اسلامی و روحانیون پر نفوذ آن اختلافات سیاسی گسترده ای داشتند و خط سیاسی خود را از آنها جدا نمودند.

پس از انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی و نگارش قانون اساسی پیشنهادی و رای آوردن آن ، اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار شد و تبدیل به عرصه ای برای اختلافات عمیق میان روحانیون انقلابی شد.

روزگاری اگر سید محمد موسوی خوئینی ها در نگارش اساسنامه حزب جمهوری اسلامی یار همدل سید محمد بهشتی بود و او را تائید می کرد اما حالا شرایط متفاوت شده بود و یار دیروز بهشتی تبدیل به رقیب او در عرصه سیاسی شده بود.جامعه روحانیت مبارز تهران هم که بهشتی و یاران هم حزبی او از جمله آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی که از بنیانگذاران آن بودند حالا مسیری متفاوت از بهشتی و یاران او را برگزیده بود و بنی صدر را کاندیدای مورد قبول خود می دید.تقدیر چنین رقم خورده بود که بنی صدری که سال ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی خود را اولین رئیس جمهور ایران می دانست و به تمام دوستان و نزدیکان خود هم این را می گفت ، به ریاست جمهوری برسد و اگر تا یک سال قبل بنی صدر به حزب جمهوری دعوت می شد و مورد احترام دبیر کل حزب بود حالا به اصلی ترین دشمن حزب تبدیل شده بود و خطی را مقابل حزب جمهوری تشکیل داده بود.(1)

آغاز ریاست جمهوری بنی صدر ، آغاز جنگ علنی میان حزب جمهوری و بنی صدر است.روزی بنی صدر حزب جمهوری و تمامی رهبران آن را متهم به تمامیت خواهی و انحصار طلبی می کند و روز دیگر اعضای حزب جمهوری اسلامی در مجلسی که تازه کار خود را آغاز کرده است علیه بنی صدر نطق های آتشینی ایراد می کنند.عبدالحمید دیالمه با آنکه جوانی کم سن و سال است که هنوز حتی سن و سالش به سی سالگی هم نرسیده است اما از اعضای حزب جمهوری اسلامی و نمایندگان مجلس است که بنی صدر را در کنار بنی امیه و بنی عباس از دشمن ترین دشمنان اسلام می داند!(2) حسن آیت هم اگرچه دبیر سیاسی حزب جمهوری و از نمایندگان مجلس است اما در مخالفت صریح و آشکار با بنی صدر با کسی شوخی و تعارف ندارد و ماهی نیست که علیه بنی صدر موضع گیری علنی نگیرد.اگر تا دیروز آیت ، دولت موقت و اعضای آن را محافظه کار می دانست و در کاخ دادگستری و فرودگاه مهرآباد تهران علیه آنان سخنرانی می کرد و سوال میکرد چرا دولت وقت گروه های آزادی بخش همانند فلسطینی ها و گروه های لبنانی را به رسمیت نمی شناسد(3) حالا بنی صدر را دشمن ترین شمنان انقلاب و آرمان های اسلامی می داند.

حزب جمهوری اسلامی در شرایطی سال 1359 را به انتها می رساند که اختلافات برخی از انقلابیون با رهبران حزب و همچنین دشمنی بنی صدر با حزب به اوج خود رسیده است.14 اسفند 1359 و تنها دو هفته مانده تا آغاز سال 1360 ، بنی صدر در میتینگی در دانشگاه تهران به مناسبت سالگرد درگذشت محمد مصدق سخنرانی جنجالی را ایراد می کند که به جای گرامیداشت مصدق شعارهای سیاسی او و حامیانش علیه حزب جمهوری اسلامی تمامی خیابان های اطراف دانشگاه تهران را تحت تاثیر قرار می دهد.اگر تا روزهای قبل مخالفت ها با بهشتی و حزب به صورت مختصر در گوشه و کنار ابراز می شد اما حالا عده کثیری تحت حمایت رئیس جمهور وقت شعارهای "مرگ بر بهشتی" و "مرگ بر حزب جمهوری" را با صدای بلند در زمین چمن دانشگاه تهران فریاد می زنند.

از قم صدای اعتراض مراجعی همانند آیت الله گلپایگانی و نجفی مرعشی بلند می شود و در نامه ای خطاب به امام خمینی(ره) از اتفاقات 14 اسفند دانشگاه تهران گلایه و ابراز نگرانی می کنند و اتفاقات دانشگاه تهران را ضد اسلامی و ضد روحانیت خطاب می کنند.(4)

امام خمینی(ره) هم اگر تا آن روزها درباره اختلافات و دعواهای حزب جمهوری و رئیس جمهور وقت ابراز نظری نکرده بودند اما حالا وارد میدان شده و در جواب نامه علمای قم ، قول پیگیری آن حادثه را می دهند.

سال 1360 آغاز می شود و شاید کمتر کسی باشد که حدس بزند تا آخرین روز بهار آن سال تکلیف برخی از جریانات سیاسی مشخص می شود و انقلاب به یکی از گردنه های حساس تاریخی خود برسد.

خرداد 1360 هیات رسیدگی به حوادث دانشگاه تهران که متشکل از روحانیونی همانند آیت الله محمد یزدی و شهاب الدین اشراقی بوده است به دلیل همراهی و همکاری نکردن بنی صدر با آن هیات اعلام استعفا می کنند.20 خرداد رهبری انقلاب در نامه ای کوتاه بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل می کنند و 29 خرداد طرح استیضاح و عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی صدر در مجلس شورای اسلامی توسط اعضای شاخص حزب جمهوری اسلامی مطرح و امضا می شود.

تقدیر چنین رقم خورده است که در اوج جنگ تحمیلی عراق به ایران و اوج اختلافات سیاسی برخی از گروه های سیاسی ، یکی از مهم ترین مقاطع سیاسی کشور رقم بخورد و اولین رئیس جمهوری تاریخ ایران به دلیل عدم کفایت سیاسی عزل شود.

تنها 8 روز پس از عزل بنی صدر با آغاز جنگ مسلحانه سازمان مجاهدین خلق علیه نظام اسلامی، رهبران حزب جمهوری اسلامی هدف ترور قرار میگیرند و در 6 تیر ماه 1360 آیت الله خامنه ای در مسجد جامع ابوذر تهران هدف بمبگذاری قرار گرفته و ترور می شود.با آنکه ترور آیت الله خامنه ای به عنوان یکی از مهم ترین اعضای حزب، فضای سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار می دهد اما جلسه اضطراری حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر ماه 1360 که برای بررسی جانشینی بنی صدر ترتیب داده شده بود برگزار می شود و با بمبگذاری فردی به نام " محمد رضا کلاهی صمدی" از اعضای نفوذی سازمان مجاهدین خلق بیش از 70 نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی و در راس آنها آیت الله سید محمد حسینی بهشتی به شهادت می رسند.

 

اگر تا روزهای قبل مخالفین بهشتی او را راسپوتین ایران لقب داده بودند و بر علیه او مقاله می نوشتند و او را با رضاخان مقایسه می کردند و معتقد بودند با هدف قرار دادن وی جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد اما حالا با ترور او صفحه سیاسی کشور ورق خورده است و مشخص شده است که بهشتی نه آنگونه بود که مخالفین او می گفتند نه آنگونه بود که در موردش اغراق می شد.بهشتی تنها یک رجل سیاسی و انقلابی بود که تمایل داشت انقلابی که خود نیز در پیروزی آن سهیم بوده است به نقطه مطلوب برسد.

بلافاصله پس از انفجار 7 تیر 1360 محمد جواد باهنر به دبیر کلی حزب انتخاب می شود.اگر تا چند روز قبل با حضور بهشتی اختلافات در حزب علنی نبود و بهشتی می توانست مجمع الاضداد تفکرات مختلف را در کنار یکدیگر حفظ کند ، اما حالا اختلافات عمیقتر و آشکار تر می شود.

مرداد 1360 از راه می رسد و محمد علی رجایی به عنوان دومین رئیس جمهوری ایران انتخاب می شود و میر حسین موسوی ، وزیر امورخارجه پیشنهادی رجایی در کابینه بنی صدر که مورد قبول بنی صدر واقع نشده بود ، حالا در دولت محمد جواد باهنر به صندلی وزارت امورخارجه نزدیک شده است.موسوی با آنکه از اعضای حزب جمهوری اسلامی است اما به شدت مورد مخالفت دو تن از اعضای حزب قرار داشت.اولین نفر عبدالحمید دیالمه بود که در 7 تیر ماه 1360 به شهادت رسید و دومین آنها حسن آیت بود که همچنان در قید حیات بود.آیت مخالفت خود را با موسوی بارها اعلام کرده بود.اما دست تقدیر آیت را هم در 14 مرداد 1360 با خود برد و دبیرسیاسی حزب جمهوری اسلامی هم در اوج ترورها ف ترور می شود و به شهادت می رسد.

17 مرداد 1360 کابینه پیشنهادی باهنر به دلیل شرایط اضطراری کشور یکجا به رای اعتماد نمایندگان سپرده می شود و رای کامل می آورد و میر حسین موسوی پس از کریم سنجانی و ابراهیم یزدی، سومین وزیر خارجه ایران می شود.

8 شهریور ماه 1360 باز ترور مشکوک و متاثر کننده ای در کشور رخ می دهد و رئیس جمهوری وقت به همراه نخست وزیر در انفجار بمب در دفتر نخست وزیری به شهادت می رسند.عامل بمب گذاری "مسعود کشمیری کرمانشاهی" دبیر جلسات شورای امنیت ملی بوده است که او هم از اعضای نفوذی سازمان مجاهدین خلق در نظام اسلامی بوده است.

بلافاصله آیت الله مهدوی کنی توسط امام خمینی(ره) به   عنوان نخست وزیر موقت اعلام می شود و مهدوی کنی هم کابینه شهید باهنر را به عنوان کابینه پیشنهادی خود اعلام می کند.

حال قرعه به نام آیت الله خامنه ای افتاده است و وی به عنوان سومین آخرین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی معرفی می شود.

مهر ماه 1360 انتخابات ریاست جمهوری سوم برگزار می شود و آیت الله خامنه ای به عنوان رئیس جمهوری انتخاب می شوند.

آیت الله خامنه ای در نظر دارد محمد غرضی و علی اکبر ولایتی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شوند و رای مجلس را کسب کنند اما مجلس با اعلام این دو نفر موافق نیست و سرانجام میر حسین موسوی که تا چند ماه قبل سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی و وزیر امورخارجه بوده است به نخست وزیری می رسد.

 

مخالفین موسوی 9 نفر هستند و نطقی علیه او انجام می دهند اما رئیس جمهور و رئیس مجلس وقت موافق نطق آنها نیستند و این مخالفت ها تاثیری در عدم رای آوری موسوی برای نخست وزیری ندارد.

سال 1360 به عنوان بحرانی ترین سال انقلاب اسلامی هم به پایان خود نزدیک می شود و با اغاز سال 1361 آرام آرام اختلافات درون حزب جمهوری اسلامی به هیات دولت هم کشیده می شود.اگر تا پیش از این سهم حزب جمهوری اسلامی در هیات دولت کم بوده است اما حالا با به ریاست جمهوری رسیدن دبیر کل حزب جمهوری و نخست وزیر شدن یکی از مهم ترین اعضای شورای مرکزی حزب ، سهم وزرای عضو حزب جمهوری هم در کابینه بسیار بیشتر می شود.

اگر تا بهار 1360 تنها مجلس شورای اسلامی و شورای عالی قضایی در اختیار حزب جمهوری بوده ، اما حالا دولت هم در اختیار اعضای حزب جمهوری قرار میگیرد.

اختلافات میان جناح راست سنتی حزب با جناح چپ اوج میگیرد و 7 نفر از اعضای هیات دولت که به جناح راست حزب و تفکرات آنها نزدیک هستند اعلام استعفا می کنند که در نهایت 2 نفر از آنها در سال 1363 استعفا داده و از دولت خارج می شوند.

ماه عسل اعضای حزب جمهوری اسلامی در دولت به پایان رسیده است و اختلافات آشکار و علنی تر می شود.

آیت الله خامنه ای حاضر به کاندیداتوری برای انتخابات دوره چهارم ریاست جمهوری نیستند اما پس از دیدار با امام خمینی(ره) در نماز جمعه تهران اعلام می کنند که برای دوره چهارم کاندیدا خواهند شد اما در خفا و محافل خصوصی نقل می شود که شرط ایشان برای کاندیدای ریاست جمهوری عدم نخست وزیری میر حسین موسوی است.

اگر عرصه سیاسی برای انقلابیون سنتی و خط امامی ها باز و فراخ شده است اما برای انقلابیون دیروز و مدرن همانند نهضت ازادی ها این عرصه نه تنها فراخ نیست بلکه تنگ تر هم شده است و مهدی بازرگان به عنوان کاندیدای دوره چهارم ریاست جمهوری در سال 1364 توسط شورای نگهبان رد صلاحیت می شود و آیت الله خامنه ای با رای قاطعی می تواند به ریاست جمهوری برسد.

اما در اقدامی غیر منتظره محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در نامه ای به امام خمینی(ره) پیشنهاد می کند که موسوی حتما برای دوره دوم نیز نخست وزیر شود تا رزمندگان در جبهه های جنگ دچار تزلزل و تردید نشوند.

امام با پیشنهاد رضایی موافقت می کند و در پیامی اعلام می کنند عدم نخست وزیری موسوی خیانت به اسلام است!

آیت الله خامنه ای به دلیل پیروی از فرمان امام خمینی(ره) موسوی را علی رغم میل باطنی خود به مجلس برای پست نخست وزیری معرفی می کنند اما 99 نفر از اعضای مجلس شورای اسلامی از جمله آیت الله احمد آذری قمی و حجت الاسلام حسن روحانی با نخست وزیری مجدد موسوی مخالفت می کنند.(5)

سرانجام رای گیری صورت میگیرد و موسوی به نخست وزیری می رسد اما جناح هوادار موسوی در مجلس با اعلام اسامی مخالفین موسوی ؛ جنجالی تازه در مجلس را آغاز می کنند و مخالفین موسوی را ضد ولایت فقیه معرفی می کنند!

موسوی در دوره دوم نخست وزیری خود کابینه را یکدست تر از گذشته به نفع خود تشکیل می دهد و اختلافات در حزب نیز به حد اعلی خود می رسد.شاید به همین دلایل بود که امام خمینی(ره) در خرداد 1366 در نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی دستور توقف فعالیت های حزبی را می دهند که میراث دار بزرگی از تاریخ دهه اول انقلاب اسلامی بوده است.

حزبی که اگر چه در خرداد 1366 متوقف شد اما تفکر جناح راست و چپ آن بعد از خرداد 66 تا به امروز در فضای سیاسی کشور باقی ماند و تبدیل به جناح های سیاسی امروز ایران شدند.

تشکل فراگیر مد نظر آیت الله بهشتی اگر چه عمری بیشتراز ده سال نیافت اما تاثیری بیشتر از 36 سال یافت که این روزها همچنان شاهد تاثیر آن در فضای سیاسی کشور هستیم.

 

 

منابع:

1-      مردان سیاسی فیضیه ، علی دارابی، 1379

2-      نطق عبدالحمید دیالمه ، اردیبهشت ماه 1360

3-      روزنامه جمهوری اسلامی ، مرداد 1358

4-      نامه آیت الله گلپایگانی خطاب به امام خمینی(ره) ، 15 اسفند ماه 1359

5-      آذر ماه 1364 ، جلسه بررسی رای اعتماد به نخست وزیری میر حسین موسوی