گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید علی خامنه ای» ثبت شده است

 

به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم معرفی و نشست خبری «کتاب شریعتی، آنتی تز روشنفکری ضد اسلامی» که بررسی دیدگاه‌های آیت الله خامنه ای درباره مرحوم دکتر علی شریعتی است، روز پنج شنبه سوم مهر ماه برگزار شد.

در این مراسم که با حضور جمعی از پژوهشگران و محققین جوان انجام شد، گردآورندگان این کتاب به شرح و توضیح پیرامون این کتاب پرداختند.

مجید محمدزمانی در معرفی این کتاب بیان کرد: آیت الله خامنه ای از دوران جوانی با نحله های مختلف فکری و اندیشه‌ای آشنا بودند و به رصد و تعامل با جریان‌های فکری در ایران می‌پرداختند و در این باره سخنرانی‌های مختلفی از دهه چهل و پنجاه تا امروز انجام داده اند. جریان روشنفکری از حدود مشروطه آغاز شده و تا به امروز ادامه یافته است. غالب اشخاص جریان روشنفکری با دین، فرهنگ ایرانی و مردم این سرزمین قهر کرده اند. اما برخی روشنفکرانی نظیر مرحوم شریعتی بوده اند که به خاطر تعهد به دین، فرهنگ ایرانی و مردم ایران، به فکر ساخت و رشد جامعه بوده اند.

وی افزود: مرحوم شریعتی هر چند به اعتراف خود در برخی اندیشه‌های دینی نیاز به تأمل و تحقیق بیشتر داشته، اما وی شخصیت در حال تکامل و رو به رشدی داشته و می‌توان از اندیشه وی با اصلاحاتی بهره برداری کرد. مسیر و هدف روشنفکران متعهدی چون شریعتی و جلال متفاوت از روشنفکران وابسته به غرب و دستگاه پهلوی است. با اینکه شریعتی منتقد چپ و راست بود، اما امروز منافقین و لیبرال‌ها از سخنرانی‌های وی سو استفاده می‌کنند.

زمانی تصریح کرد: امیدوارم این کتاب بتواند الگوی تعامل با جریان روشنفکری را به ما نشان دهد. جامعه امروز نیازمند روشنفکران متعهد و استفاده حداکثری از ظرفیت افراد برای حرکت جمعی است. هر چند دقت و موشکافی علمی موجب رشد علم می‌گردد، اما رشد و حرکت جامعه نیازمند وحدت حداکثری است.

در ادامه سید مهدی دزفولی یکی دیگر از گردآورندگان این اثر به دلایل جمع آوری این کتاب پرداخت و گفت: از چند ماه قبل به فکر افتادیم که به ابعاد کمتر پرداخته شده پیرامون آیت الله خامنه ای توجه کنیم و به همین دلیل موضوع روشنفکری اسلامی و غیر اسلامی را از دیدگاه آیت الله خامنه ای انتخاب کردیم و تلاش کردیم نگاه ایشان به این جریان را با محوریت چهره‌هایی همانند جلال آل احمد و دکتر شریعتی مورد بررسی قرار گیرد.

وی افزود: به هر حال بحث‌های اندیشه‌ای با چاشنی جامعه شناسی و تاریخ معاصر، بحث‌های جدی و پایه‌ای است که باید به آن توجه ویژه کرد به خصوص که این مسائل را بخواهیم از دیدگاه رهبری انقلاب اسلامی به عنوان فردی فکور و دغدغه مند بررسی کنیم. آیت الله خامنه ای در اردیبهشت و تیر ۱۳۵۹ و همچنین خرداد ۱۳۶۰ سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایی را در تهران و قم درباره جریان روشنفکری اسلامی با محوریت شریعتی داشته اند که تعابیر و توضیحات قابل تأملی را درباره این جریان بیان کرده اند. اینها را ما استخراج و گردآوری کردیم و سپس دیدگاه‌های چهره‌های مختلف انقلاب همانند شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر و … را در این باره دسته بندی کردیم و سعی کردیم به نسل جوان دغدغه مند امروز نگاه متفاوتی را معرفی کنیم که امیدوارم در این کار موفق هم بوده باشیم.

دزفولی تصریح کرد: در انتهای این کتاب همچنین با چهره‌هایی همانند پرویز خرسند (از نویسندگان سرشناس قبل و بعد از انقلاب و ویراستار کتاب‌های شریعتی در قبل از انقلاب)، حجت الاسلام طارمی (از اعضای دانشنامه جهان اسلام) و دکتر صادق کوشکی (استاد دانشگاه) مصاحبه‌هایی انجام شده است که دیدگاه‌های موافق و مخالف درباره شریعتی مورد بحث و بررسی قرار گیرد و کتاب یک سویه نباشد و چاشنی تحلیل و بررسی‌های مختلف دیگری هم داشته باشد اما متن اصلی آن نگاه و اندیشه آیت الله خامنه ای درباره روشنفکری اسلامی است.

این کتاب با کتاب‌های دیگر همانند کتابچه انتشارات صهبا که سال ۱۳۹۳ منتشر شد، تفاوت‌های جدی دارد. همانند اینکه متن سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های آیت الله خامنه ای کامل آمده است و تلفیق نشده است و سخنرانی‌های دیگر معظم له پیرامون دکتر شریعتی هم در این کتاب آمده است، به همراه دسته بندی نگاه‌های روحانیون انقلابی نسبت به شریعتی و جمع بندی مباحث در مصاحبه با سه چهره شناخته شده پیرامون دکتر علی شریعتی که تلاش شده است نگاه به نسبت جدید و پخته ای باشد.

در این مراسم همچنین شهاب الدین عالمی و هبت الله شیری از دیگر گردآورندگان و تنظیم کنندگان این کتاب هم به توضیحاتی پیرامون آن پرداختند.

کتاب «شریعتی، آنتی تز روشنفکری ضد اسلامی» که مجموعه دیدگاه‌های آیت الله خامنه ای درباره روشنفکری اسلامی و دکتر علی شریعتی است، در یکصد صفحه به زودی و در هفته‌های پیش رو در مراسمی رسمی با حضور چهره‌های مختلف فرهنگی در تهران رونمایی خواهد شد.

پس از جنجالی شدن پرونده قتل های زنجیره ای، وزارت اطلاعات بیانیه ای را در دی ماه 1377 صادر کرد و رسما آن جنابات را به برخی از اعضای خود سر خود نسبت داد که بعدها مشخص شد در راس آن گروه سعید امامی (اسلامی)، مهرداد عالیخانی و کاظمی مشهور به موسوی قرار داشته اند.


پرونده در دادگاه نیروهای مسلح رسیدگی شد و در پائیز سال 1379 پس از یک سال و نیم فراز و نشیب حکم نهایی اعلام شد.


در اسفندماه 1379 یکی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، در دیدار آیت الله خامنه ای از این دانشگاه، درباره پرونده قتل ها سوالی را پرسید که با پاسخ ایشان مواجه شد که به شرح ذیل می باشند. این رسمی ترین و صریح ترین پاسخی است که آیت الله خامنه ای پس از اعلام حکم دادگاه درباره پرونده قتل های زنجیره ای و متهمین آن انجام دادند:


حضرت‌عالی در بیانات خود راجع به قتلهای زنجیره‌ای، از نقش بیگانه در این موضوع سخن گفتید؛ ولی در بررسی پرونده به این جنبه هیچ اشاره‌ای نشد؛ بلکه ظاهراً کاملاً بعکس مینمود. لطفاً توضیح دهید.

من در همان ابتدا که راجع به این مسأله‌ی پُرجنجال و واقعاً مضر بحث کردم، همین اظهار نظر را کردم؛ الان هم جز این اعتقادی ندارم. من دلم نمیخواهد که این بحث را دوباره زنده کنم؛ چون این بحث برای کشور بسیار ضرر داشت. حادثه‌ای اتفاق افتاده بود، باید دستگاه اطلاعاتی و دستگاه قضایی این مسأله را حل میکردند؛ اما کشاندنِ آن به افکار عمومی، هیجانهای کاذب درست کردن و اظهارنظرهای غیرواقعی و بعضاً صددرصد دروغ از اطراف و اکناف، فضای بسیار بدی درست کرد. بنابراین من هیچ خشنود نیستم که این بحثها مجدّداً مطرح شوند. خوشبختانه کار دادگاه هم تمام شد و این بحثها خاتمه پیدا کرد؛ لیکن چون سؤال شده، عرض میکنم.

من باز هم اعتقادم همان چیزی است که گفتم. ببینید؛ این مسأله جنبه‌های مختلفی دارد: یک جنبه، جنبه‌ی جنایی مسأله است. چند نفر وابسته‌ی به یک تشکیلات دولتی رفته‌اند و تعدادی را به قتل رسانده‌اند. این کار، یک جنایت است و از این جنبه باید به آن رسیدگی شود. این دادگاهی هم که تشکیل شد، مطرح کرد که من فقط از جنبه‌ی جنایی به این مسأله رسیدگی میکنم؛ از جنبه‌های دیگر رسیدگی نمیکنم؛ یعنی صلاحیت این دادگاه همین اندازه بود و رسیدگی هم کرد. از طرف دیگر وقتی ما نگاه میکنیم، میبینیم که این قاتلها نسبت به آن مقتولها هیچ دشمنی و کینه‌ی شخصی و تزاحم منافعی نداشتند که بگوییم با آنها بد بودند و به همین دلیل آنها را کشته‌اند. از طرف دیگر مگر آن افراد از لحاظ سیاسی برای کشور بسیار مضر و خطرناک بودند تا فرض کنیم که این افراد برای دفاع از نظام رفتند و آنها را کشتند؟ این‌طور نبود. من در خطبه‌ی نماز جمعه گفتم که یکی از این مقتولان، دوست قدیمی دوران مبارزات و همکار دوره‌ی بعد از انقلاب اسلامی و در این اواخر هم دشمنِ بیضرر ما بود. او از مخالفانی بود که واقعاً کمترین ضرری برای نظام نداشت. بنابراین، این‌طور نبود که ما فرض کنیم یک انگیزه‌ی طرفدارانه‌ی از نظام موجب شد که اینها بروند و فلان کس را که هیچ ضرری برای نظام نداشت، بکُشند. از طرفی سنگینی این کار بر نظام بسیار زیاد بود؛ یعنی یک حالت ناامنی و بیاطمینانی ایجاد کرده بود. از همه بدتر، مورد تهاجم قرار گرفتن و زیر سؤال رفتن دستگاه امنیتی کشور بود. در این‌جا یک ذهن عادی - ولو هیچ قرینه‌ای هم وجود نداشته باشد - به‌طور طبیعی چه چیزی به نظرش میرسد؟ آیا غیر از این است که دستی میخواهد دستگاه اطّلاعاتی را خراب و نظام را بدنام کند و حالت ناامنی به وجود آورد و تهمت فشار بر مخالفان نظام را در دنیا و علیه جمهوری اسلامی شایع کند؟ هر ذهن ساده‌ای به این نکته پی می‌برد. البته بنده در این زمینه قرائن زیادی هم داشتم و فقط این نکته نبود. اعترافهایی هم که بعداً کردند، این را ثابت کرد. اگر رسیدگی امنیتىِ دقیقی بشود و محاکمه‌ی دقیقی صورت گیرد، هیچ بعید ندانید که در این زمینه قرائن و شواهد روشنگری پیدا شود و در معرض دید قرار گیرد؛ منتها این دادگاهی که تشکیل شد، فقط از جنبه‌ی جنایی به این مسأله رسیدگی کرد. (+)



بعد از ساخت مستند گزارش چند قتل، از طریق افراد زیادی بازخوردهای متفاوت و بسیاری را کسب کردم. یکی از سوالات کلیدی این بود که سعید امامی، سرانجام شهید بود یا نفوذی؟


فکر میکنم بازخوانی جلسه تیرماه 1378 رهبری انقلاب با سران قوا و برخی از مقامات امنیتی و قضایی و سخنان ایشان، پاسخ مهم و مناسبی به این سوال باشد:


شنبه اوّل تیر 1378، پس از اقامه نماز جماعت، از ساعت 21:30 تا 24:15، جلسه سران سه قوه (آقایان خاتمی و ناطق نوری و محمد یزدی) و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام)، با حضور آقایان یونسی (وزیر اطلاعات) و نیازی (رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح) و سه تن مسئولان پرونده، در حضور مقام معظم رهبری تشکیل شد. در این جلسه رهبری برخی رهنمودهای مهم در زمینه رسیدگی به این پرونده ارائه دادند. بخشی از بیانات ایشان و آقای خاتمی، رئیس‌جمهور، به شرح زیر است:

«مقام معظم رهبری: من یک مقدمه‌ای عرض کنم. الان از لحاظ اطلاعاتی و فعالیت و جهاد اطلاعاتی کشور در یک وضعیت بسیار حساسی است. اگر آن را تشبیه به یک مسئله محسوس کنیم باید گفت قطار اطلاعات که خیلی هم مهم است از پیچ و گردنه سخت و حساسی در حال عبور است. اگر انشاءالله به فضل الهی، همچنان‌که شواهد و قرائن تأیید می‌کند، با مهارت و خوبی از این گردنه عبور کنیم توفیقات خوبی خداوند متعال نصیب می‌کند. مسئولین کشور، رؤسای محترم قوا و آقایان که هستند خوب است که در جریان مسائل لازم این قضیه قرار گیرند. حل این قضیه را فراتر از یک مسئله اطلاعاتی که به آن مبتلا شده‌ایم می‌دانم. مسئله خیلی مهم‌تر است. دشمنان ما برای ما برنامه‌ریزی کرده‌اند. زودتر و تهاجمی وارد شده‌اند. موضع ما تدافعی است. مسئله بسیار مهم است. پیچیده و عمیق و وسیع است. اما این‌که به فضل پروردگار و هدایت اطلاعاتی دستگاه اطلاعات توفیق پیدا کرد که وارد آن بشود جزو مصادیقی است که امام رضوان الله تعالی علیه می‌فرمودند: "من دست قدرت الهی را می‌بینم در مسائل."... به آقای خاتمی گفتم شما آقایان را دعوت کنید. امروز به دلم شور افتاد که نکند دیر بشود. چون قضیه مهم است...

ببینید، قبای دشمن لای در گیر کرده، گوشه‌ای از دزد در دست ماست و او دارد جنجال می‌کند تا ما رهایش کنیم.  هنر اطلاعاتی این است که نگذارید و مسئله را ثابت کنید. شبهه  آقای هاشمی که چطور ‌ممکن است سه چهار نفر بتوانند براندازی کنند دو جور قابل فرض است:

یکی این‌که چند نفر در اطلاعات نشسته‌اند تا اطلاعات را سرنگون کنند. یک فرض دیگر این است که یک سرویس اطلاعاتی و مغز متفکری دارد طراحی می‌کند برای براندازی. سه عنصر را پیدا کرده یا دوانده است. اگر این باشد همه این‌ها قابل فهم است.

من برایم مسئله حل شده است. البته چیزهایی هست که ممکن است محکمه‌پسند نباشد. یک محکمه داخل دل آدم است که آدم استفتا می‌کند. این یک قضیه کوچک و عادی نیست. شما کشف کنید یا نکنید، کسی را دستگیر کنید یا نکنید، مسئله برای من قطعی است. لکن، برای دستگاه اطلاعاتی این مهم است  که این بخش را در بیاورد.

... به‌نظرم می‌رسد تمام نیرو را باید روی صادق [مهرداد عالیخانی] متمرکز کنیم. موسوی [سید مصطفی کاظمی] را جذب کرده‌اند. اما صادق نفوذ کرده است. این نفوذی است. یکی از سررشته‌هایی که می‌توانید جلو بروید این آقاست و خیلی مهم است. این تیپ کار که انجام داده، جمع‌آوری کرده، خانه امن و تشکیل نیرو در آلمان داده، این کار یک سرویس است. برای ما که این کارها را نکرده. پس برای یک سرویس کرده که باید بگردید دنبال آن...

آقای خاتمی: همان‌طور که جنابعالی فرمودید، این از الطاف خفیه الهی بود. اگر عنایت خود رهبری هم نبود این پیگیری به نتیجه نمی‌رسید و جدّیت شما حاصل اصرار و پیگیری شماست. باید قدردان بود. من هم مطمئن هستم که به نتیجه خوبی می‌رسد. پرونده قتل‌ها را می‌توان زود به نتیجه رساند و پرونده اطلاعاتی را که مهم‌تر است وزارت اطلاعات دنبال کند. هم بذرهایی که پاشیده‌اند و شبکه مرتبطین این‌ها شناسایی شوند. البته یک پیشنهاد فوری برای افکار عمومی دارم چون همه دوستان و آقایان سئوالاتی می‌کنند، می‌گویند نکند او را کشته باشند.

مقام معظم رهبری: احتمال دارد به او برسانند که خودت خودکشی کن تا تو را به بیمارستان برسانند و ما ترتیب نجات تو را می‌دهیم بعد آنجا او را بکشند. این احتمال را اگر ضعیف هم باشد نباید نادیده بگیرند.

آقای خاتمی: افکار عمومی مهم است و عده‌ای دامن می‌زنند. خارجی‌ها هم روی مسئله کار می‌کنند و بعضی روزنامه‌ها هم می‌گویند. تردید هم  هست. من نگرانم که نظام آسیب ببیند. خط قرمز ما شما (مقام معظم رهبری) هستید از افکار عمومی که باید مصون بماند...»


جلسه خبرگان 14 خرداد 1368 همچنان مهم و تاریخی است و به صورت دقیق بازخوانی تاریخی نشده است. در واقع می توان گفت شاید مهم ترین روز جمهوری اسلامی ایران تاکنون هم، همان روز باشد که رهبری دوم نظام تعیین شد و همچنان آن تعیین هم برقرار است.


جلسه آن روز سطرهای تاریخی مهم تاریخی خوانده نشده دارد که سعی کردم آنها را دقیق بررسی و مورد خوانش قرار دهم.


برای مطالعه بررسی اتفاقات جلسه آن روز و همچنین رهبری و فقاهت آیت الله خامنه ای می توانید این جزوه جدید را مطالعه نمائید.


برای دانلود این فایل، دریافت  را کلیک نمائید

روز گذشته به دلیل بازخوانی جلسه 26 خرداد 88 آقا با نماینده کاندیداهای معترض به انتخابات آن سال، متنی نوشتم که به دلیل نقل قول اشتباه از یک کتاب، با حواشی دیگری در فضای مجازی روبرو شد و عذرخواهی کردم. اما هدف اصلی من از نگارش متن، آن جلسه صرفا نبود. هدف بازخوانی تفکرات آیت الله خامنه ای پیرامون ولایت مطلقه فقیه و نسبت آن با قانون اساسی بود که به نظرم بحث مهم و جدی است.

اما یک پایه استدلالی من سوابق تاریخی این بحث از نظر حضرت آقا بود که سعی می کنم آن سوابق را بررسی کنم.

آقا در دوران ریاست جمهوری خویش در سال 66 در یکی از خطبه های نماز جمعه، در مورد نظر حضرت امام (ره) پیرامون قانون کار و روابط کارگر و کارفرما فرمودند: امام که می فرمایند دولت می تواند در مقابل خدماتی که انجام می دهد شروط الزامی برقرار کند یعنی کارفرما که در شرایط عادی و بدون نظارت دولت می تواند با کارگر یک روابط غیر عادلانه برقرار کند دولت می تواند کارفرما را اجبارو الزام کند به رعایت یک سلسله از الزامات و وظایف که برعهده کارفرما گذاشته شود و این در اختیار دولت اسلامی است. اینکه هم در سوال و هم در پاسخ حضرت امام اشاره روشنی به آن شده است و آن اینکه این اقدام دولت اسلامی به معنای برهم زدن قوانین پذیرفته شده و احکام پذیرفته شده اسلامی نیست، امام که فرمودند دولت می تواند شرطی را بر دوش کار فرما بگذارد این هر شرطی نیست آن شرطی است که در چارچوب احکام پذیرفته شده اسلامی است و نه فراتر از آن .(روزنامه اطلاعات ، 12/10/1366)

حضرت امام (ره) در نامه ای به ایشان فرمودند: از بیانات جناب عالی در نماز جمعه این طور ظاهر می شود که شما حکومت را به معنای ولایت مطلقه ای که از جانب خدا به نبی اکرم (ص) واگذار شده و اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام فرعیه تقدم دارد ، صحیح نمی دانید و تعبیر به آن که این جانب گفته ام حکومت در چارچوب احکام الهی دارای اختیار است بکلی بر خلاف گفته های این جانب است اگر اختیارات حکومت در چارچوب احکام فرعیه الهیه است باید عرض حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوضه به نبی اسلام ( ص) یک پدیده بی معنی و محتوا باشد اشاره می کنم به پیامدهای آن که هیچ کس نمی تواند ملتزم به آنها باشد مثلا خیابان کشی ها که مستلزم تصرف در منزلی است یا حریم آن است در چارچوب احکام فرعیه نیست نظام وظیفه و اعزام الزامی به جبهه ها و جلوگیری از ورود و خروج ارز و جلوگیری از ورود یا خروج هر نحو کالا و منع احتکار در غیر دو سه مورد و گمرکات و مالیات و جلوگیری از گرانفروشی، قیمت گذاری و جلوگیری از پخش مواد مخدر و منع اعتیاد به هر نحو غیر از مشروبات الکلی، حمل اسلحه به هر نوع که باشد وصدها امثال آن که از اختیارات دولت است بنا بر تفسیر شما خارج است و صدها امثال اینها باید عرض کنم حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله ( ص) است... . آنچه گفته شده است تاکنون و یا گفته می شود ، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است . آنچه گفته شده است که شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با اختیارات از بین خواهد رفت ، صریحا عرض می کنم که فرضا چنین باشد، این از اختیارات حکومت است و بالاتر از آن هم مسائلی است. (صحیفه نور، ج20 ، ص 170و 171)

اما در سخنان آیت الله خامنه ای یک چیز مشخص و آشکار بود و آن اینکه ایشان حداقل تا آن مقطع زمانی قائل به ولایت مطلقه فقیه که همان ولایت رسول الله و ائمه معصومین بود با آن حد از اختیارات قائل نبودند و معتقد به ولایت فقیهی در چارچوب قانون اساسی بودند.

سال 1368 و در تغییر قانون اساسی هم که قید مطلقه به ولایت فقیه اضافه شد، عده ای از اعضای شورای بازنگری که شامل روسای سه قوه و برخی نمایندگان مجلس و شورای نگهبان و ... بودند با این قید مخالفت کرده و درباره آن سخنانی داشتند که قابل تامل است.

پس از به رهبری رسیدن حضرت آقا در سال 68 هم به قرینه در موارد متعدد دیده شده است که ایشان خود را ملزم به اجرای قانون اساسی می دانند و قائل به استفاده از اختیارات فراقانونی خود جز در موراد خاص نیستند که شاید در این 29 سال اخیر نتوان حتی 10 مورد را هم برشمرد.

نیت بنده از فتح این باب، بازخوانی یک بحث جدی و رفع شبهاتی بود که امثال کدیور، سروش،حجاریان بارها تلاش داشتند درباره تضاد ولایت فقیه و قانون اساسی ایجاد کنند و نتیجه بگیرند که اسلام (با نماد ولی فقیه) در مقابل دموکراسی (قانون اساسی) قرار دارد، اما درگیر حواشی دیگری شدم. اما کماکان امید به ادامه بحث دارم، انشاالله.

ترسوها چرا پاسخ نمی دهند؟

پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۴۳ ب.ظ

امروز اتفاقی در قلب تهران رخ داد که شاید آخرین آن را در اواسط دهه 60 تجربه کرده بودیم. ترور در ابعاد وسیع و پر حجمش چیزی بود که از سال  های 62-63 به این طرف در تهران رخ نداده بود.

اما اتفاق امروز تهران در اوج درگیری های سوریه و عراق و تهدیدات خارجی علیه ما و نتیجه انتخابات 29 اردیبهشت ماه معنای دیگری دارد.

آن کسانی که مدعی سیاست های اشتباه جمهوری اسلامی و آیت الله خامنه ای بودند و آن سیاست ها را باعث انزوای ایران می دانستند با چشمان خود دیدند که نتیجه سیاست های دولت مطلوبشان به کجا رسیده است و وزیر اطلاعاتی که می گوید کار وزارت اطلاعات را به خوبی پیش می برد امروز شاهد آن است که پس از 32 سال در قلب تهران عملیات تروریستی با این حجم انجام می شود. رئیس جمهوری که خود را متخصص امور امنیتی می داند امروز با چشمانش می بیند که نتیجه سیاست های امنیتی و دفاعیش شده است 12 شهید در قلب تهران و 42 مجروح.

یعنی یک دولت فشل و واداده با وزارت اطلاعاتی که وظیفه تامین امنیت و ضد نفوذ خارجی در کشور را دارد آن قدر بد عمل کرده است که تروریسم خشن و عریان به خیابان های تهران بازگشته است.

سیاست خارجی دولت اصلاحات که گفتگوی تمدن ها بود محور شیطانی نام گرفتن ایران شد و سایه جنگ بر سر کشور بیش از پیش سنگینی کرد، و حالا نتیجه سیاست خارجی دولت حسن روحانی هم، توئیت های تهدید آمیز وزیر خارجه عربستان است و عملیات های تروریستی در قلب تهران و تهدید شدن ایران توسط اتحاد ترامپ و متحدین منطقه ای وی همانند عربستان و کویت و امارات و ... .

با هم تعارف نداشته باشیم و پشت حرف هایی همانند اینکه مسائل را سیاسی نکنیم و فقط با هم متحد باشیم هم پنهان نشویم. مسائل امروز را باید کسانی پاسخگو باشند که به رهبری و سیاست مبارزه با داعش در منطقه اعتراض می کردند و آن ها را اشتباه و باعث ترویج خشونت می دانستند و امروز می بینند که چطور در قلب تهران مردم ایران کشته می شوند و حتی ممکن است این آغاز یک طوفان نیز علیه کشور ما باشد.

سیاست ترسوها تروریسم خشن را پس از 32 سال به قلب پایتخت کشانده است و سعی می کند دلسوزان را خشن معرفی کند، اما همین افرادی که خشن معرفی می شوند در بزنگاه های تاریخی مثل امروز از مردم و جانشان حمایت می کنند و شهید می شوند و ترسوها به گوشه ای می خزند و صرفا ابراز همدردی می کنند و ژست عزادار بودن به خود می گیرند.

سخنان رئیس جمهور در مناظره ها را فراموش نکردیم که برای جلب نظر عده ای به دروغ از 38 سال اعدام و دستگیری سخن گفتند و آنها را نقد کردند، سخنان ایشان را در محکومیت نوشته های روی موشک ها فراموش نکردیم که آن را مذمت کردند و باعث تاسف نامیدند، سخنان شیک و اتوکشیده وزیر خارجه محترم جناب ظریف هم که دائما از رابطه با دنیا و تنش زدایی صحبت می کنند و برجام را باعث امنیت کشور نامیدند هم که برای همه آشناست! حال قضاوت کنیم نتیجه این همه وارونه نمایی و دروغ به ملت چه بوده است؟ جز اتفاقات امروز تهران و آسیب دیدن امنیت مردم؟

سخنان امشب رهبری در جمع دانشجویان هم جالب و شنیدنی بود.

ایران و آمریکا؛ گذشته شکست خورده

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۵۴ ب.ظ

ایران و آمریکا؛ گذشته شکست خورده

مدتی است به دلیل کار بر روی مستندی درباره اواخر دوران جنگ و قطعنامه 598 و ما بعد قطعنامه، کتاب های زیادی را تورق کرده ام و همچنان مشغول مطالعه کتاب های دیگر هستم. یکی از جالب ترین و در عین حال جانبداراترین این کتاب ها، کتابی است با عنوان" ایران و آمریکا؛ گذشته شکست خورده و مسیر آشتی" نوشته دکتر سید حسین موسویان سفیر سابق ایران در آلمان از سال 1369 تا 1376 و سخنگوی تیم مذاکره کننده هسته ای ایران از سال 1382 تا 1384 که در سال 1392 این کتاب را در آمریکا منتشر کرده است و چند سال پیش نیز در ایران ترجمه و منتشر شده است و به مقاطع مهمی از تاریخ دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در قالب خاطره و تحلیل اشاره کرده است.


این کتاب معطوف به سیاست خارجی ایران و آمریکا و ارتباط آن با یکدیگر است و سعی کرده مناقشه حدود 37 سال اخیر ایران و آمریکا را به طور جدی واکاوی کند و به نکات قابل توجه تاریخی نیز اشاره کرده است و در برخی از برهه ها به خصوص از سال 1369 به بعد که خود وی در متن قضایا بوده است توانسته است اطلاعات دست اول و خوبی را ارائه نماید. اتفاقاتی همانند ترورهای رستوران میکونوس، شروع آشتی ایران با اروپا، بازگشت به ایران و رفتن به مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت و ریاست کمیسیون سیاست خارجی این مرکز و بعد مناقشه هسته ای ایران و ... همه مواردی است که موسویان تلاش داشته نمایی کلی از آن ارائه نماید و تقریبا به خوبی هم توانسته است این کار را انجام دهد.


موسویان در کتاب خود نگاه ها به آمریکا در داخل ایران را به سه دسته تقسیم کرده است که به نظرم این سه دسته بندی از موارد مهم و کلیدی است که در سال های اخیر دائما در داخل کشور در حال نوسان و تغییر بوده است.


دسته و مکتب اول کسانی که به آمریکا خوش بین نیستند و مخالف مذاکره هم نیستند اما معتقد هستند مذاکره با آمریکا هیچ نفعی برای ایران ندارد و به نتیجه مشخص و مطلوبی نیز نمی رسد. موسویان آیت الله خامنه ای را نفر اول و برجسته این مکتب معرفی کرده است.


دسته دوم کسانی که به هیچ عنوان معتقد به مذاکره و خوش بینی به آمریکا نیستند و حتی معتقدند مذاکره با آمریکا رقص با شیطان و سراسر ضرر و خسارت است و موسویان نفر برجسته این طرز تفکر در داخل کشور را حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان معرفی کرده است.


دسته سوم نیز کسانی هستند که موسویان آنها را افرادی می داند که خیلی خویش بین به آمریکا نستند اما معتقدند در یک راهبرد صحیح و منطقی می توان بازی برد برد را برای آمریکا و ایران تصور کرد و به یک خوش بینی دو طرفه میان آمریکا و ایران در میان مدت رسید. نفرات برجسته این طرز تفکر را هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی معرفی می کند و نام آنها را میانه رو می گذارد و در سراسر کتاب خود به این طرز تفکر اشاره می کند و خود را به این طرز تفکر نزدیک می داند.


به نظرم این تقسیم بندی و نوع نگاه این افراد به موضوع مهم است. نگاهی که در سراسر دهه 70 تا به امروز وجود داشته است و دائما در طی این سالها کشمکش میان طرز تفکر اول و سوم وجود داشته است و اوج این تفکر را در دولت هاشمی و دولت کنونی مشاهده می کنیم که رهبری نیز از آن نگران بوده و هستند و دائما در موضع گیری ها و سخنرانی های خود تلاش دارند این نگرانی را ابراز کنند.


رابطه ایران و آمریکا از نظر فردی همانند موسویان گره کوری است که اگر باز شود بسیاری از گروه های مسائل سیاست خارجی و اقتصاد ایران نیز با آن باز خواهد شد و موسویان بارها در کتاب از قول وزرای خارجه سابق آلمان گرفته تا دیگر مقامات اروپایی و مقامات سیاسی داخلی ایران با خاطره و تحلیل آن را نقل می کند و حتی بیان می کند در دوران مسئولیت های خود سعی داشته است به این طرف گام بردارد و مسائل فی مابین را حل و فصل نماید اما ناکام بوده است.( به خصوص در دوره ماموریت در آلمان از سال 1369 تا 1376)


نگاه به آمریکا در دید افرادی همانند موسویان، نگاه بسیار استراتژیک و حیاتی برای ایران است. به دلیل اینکه اگر این مساله حل شود، ایران می تواند بسیاری از مسائل خود را نیز حل کند و به سرعت پیشرفت کند و راز عقب ماندگی های سیاست خارجی و اقتصادی ایران آن است که آمریکایی ها اجازه برخی از پیشرفت ها و تحرکات را به ایران نمی دهند و به طبع اروپا نیز از آمریکایی ها پیروی می کنند و در بزنگاه های مهم تاریخی جانب آمریکا را می گیرند تا ایران.


این نگاه و راهبرد همان نگاهی است که از سال 92 نیز در کشور حاکم شده است و به نظرم نقطه عطف مهمی است. بحث یک فکر کلیدی و مهم که اگر می خواهیم به طرف جهان پیشرفته و آزاد برویم باید از مسیر دوستی و مفاهمه با آمریکا عبور کنیم و همچنان اعتماد آفرینی کنیم و از مواضع خود کوتاه بیاییم تا اعتماد آمریکا جلب شده و دیوار بی اعتمادی فرو بریزد و ایران و آمریکا در کنار یکدیگر بتوانند تحولات مهمی را شکل دهند.


مطالعه این کتاب را به علاقمندان پیشنهاد می کنم و فکر می کنم برای افرادی که دوستدار این مباحث می باشند و تحولات این روزها برای آنها هم مهم است، مطالعه این کتاب مفید باشد. اگر می خواهیم در سال های آینده پشیمان نباشیم و به خوبی اتفاقات را رصد کنیم باید تفکرات مختلف در سیاست خارجی را که در ایران حضور دارند بشناسیم و به خوبی آنها را واکاوی کنیم تا بتوانیم وقایع را به خوبی تحلیل و پیش بینی کنیم. فراموش نکنیم اگر طرز تفکر دسته آخر در ایران نمایندگان جدی داشته باشد افرادی همانند حسن روحانی، جواد ظریف، حسین موسویان، سیروس ناصری و ... از نمایندگان و حامیان جدی آن هستند.

حکایت 99 مخالف میر حسین موسوی

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ب.ظ

حزب جمهوری اسلامی


این مقاله، در شماره 230 نشریه پنجره در ویژه نامه حزب جمهوری اسلامی منتشر شد.


اختلافات جناح چپ و راست حزب جمهوری بعد از سال 1360 آرام آرام اوج میگیرد.جناح چپ حزب را میر حسین موسوی رهبری می کند که دارای گرایشات روشنفکری در برداشت از مسائل دینی و اجتماعی است و سابقه شاگردی او نزد افرادی همانند علی شریعتی و حبیب الله پیمان در این برداشت های روشنفکری بی تاثیر نیست.جناح راست حزب نیز گرایشات آشکاری به رئیس جمهور وقت و دبیر کل حزب یعنی آیت الله سید علی خامنه ای دارد.جناح راست قائل به برداشت های سنتی از فقه و احکام اجتماعی اسلام است.از شاخص ترین افراد و گروه های جناح راست می توان به اعضای هیات های موتلفه اسلامی اشاره کرد و همچنین افرادی همانند مرتضی نبوی و علی اکبر ولایتی را نام برد و از اعضای شاخص جناح چپ می توان به مسیح مهاجری ، محمد رضا بهشتی ، حجت الاسلام والمسلمین جواد اژه ای و ابوالقاسم سرحدی زاده اشاره کرد.

همزمان با نخست وزیری موسوی در سال 1360 مخالفین او تعداد اندکی در مجلس شورای اسلامی اول می باشند که از جمله آنها می توان به فواد کریمی و محمود کاشانی فرزند آیت الله کاشانی اشاره نمود که از اعضای حزب جمهوری اسلامی تنها کاشانی و زواره ای با نخست وزیری موسوی مخالفت می کنند اما تنها 4 سال بعد در پائیز سال 1364 که اختلافات در حزب جمهوری به اوج خود رسیده است مخالفین موسوی در مجلس دوم شورای اسلامی 99 می شوند که از جمله مشهورترین آنها می توان به مرحوم آیت الله احمدی آذری قمی و حجت الاسلام حسن روحانی ( رئیس کمیسیون دفاع مجلس وقت) اشاره کرد.

آیت الله احمد آذری قمی در مخالفت با نخست وزیری مجدد میر حسین موسوی و پیام امام (ره) مبنی بر لازم بودن نخست وزیری مجدد موسوی در مجلس دوم سخنرانی مفصلی را انجام می دهد و در بخشی از استدلال خود مبنی بر مخالفت با نخست وزیری موسوی ، حمایت امام از بنی صدر و مهدی بازرگان را شاهد می آورد و میگوید امام با مسئولیت داشتن آنها هم موافق بود اما بعد از مدتی مشخص شد که مسیر آنها مسیر انقلاب نبوده است و لذا نظر امام را حجت شرعی نمی داند و پیام امام را ارشادی می داند و نه مولوی!امام(ره) در همان ایام سخنی مشهور در پاسخ به برخی از مخالفین بیان می کنند و می گویند اس کاش برخی از آقایان ادب را از رادیو اسرائیل می آموختند!

در فضای آن روزهای مجلس شورای اسلامی دوم بحثی مطرح بود مبنی بر اینکه امام نخست وزیری مجدد موسوی را با توجه به پیام محسن رضایی و برخی از فرماندهان جنگ که اگر موسوی مجددا نخست وزیر نشود جبهه های جنگ متزلزل می شود ، واجب دانسته بودند.اینکه امام (ره) در آن مقطع مهم تمامی نگاه خود را به پیروزی در جبهه های جنگ جلب کرده بودند و هیچ هدف مهمتری از جبهه های جنگ برای ایشان در آن مقطع زمانی اهمیت نداشته است را نباید دوراز نظر داشت.

سر انجام روز موعود فرا می رسد و آیت الله خامنه ای به عنوان رئیس جمهور منتجب در مجلس شورای اسلامی حاضر می شوند و با بیان اینکه موسوی نخست وزیر منتخب ایشان نبوده است و به دلیل تخلفات آشکار موسوی از قانون اساسی با انتخاب مجدد وی به نخست وزیری موافق نیستند عدم رضایت خود از این انتخاب را اعلام می کنند اما بیان می کنند چون نظر حضرت امام (ره) موافق انتخاب مجدد موسوی به عنوان نخست وزیر است بنده نیز وی را به عنوان نخست وزیر مجددا به مجلس معرفی می کنم.

پس از این سخنان آیت الله خامنه ای مجلس را ترک می کنند و مجلس وارد رای گیری می شود و 99رای در مخالفت با موسوی اعلام می شود.اتفاق نادر مجلس شورای اسلامی رقم می خورد و جناح چپ مجلس آرا را یکی یکی اعلام کرده و لیست 99 نفر مخالف موسوی که محرمانه بوده است را منتشر می کنند و آنان را ضد ولایت فقیه معرفی می کنند و اختلافات در فضای سیاسی کشور عمیق تر و جدی تر می شود.

دوره دوم نخست وزیری موسوی اوج اختلافات در حزب جمهوری اسلامی است که حالا به دولت چهارم نیز کشیده شده است و هر روز در کشور حادثه ای جدیدی را از نظر سیاسی رقم می زند.حزبی که قرار بود عامل وحدت نیروهای انقلاب باشد حالا خود به عاملی برای انشقاق و دو دستگی تبدیل شده است و جناح چپ حزب که حالا هم دولت را تماما در اختیار دارد و هم در مجلس نفوذ قابل توجهی دارد سعی می کند حزب را هم با خود همراه کند.همه اینها باعث می شود حزب جمهوری اسلامی عملا از سال 64 به بعد فعالیت های چشمگیری نداشته باشد و افول آن هر روز بیش از روز قبل نمود داشته باشد و شاید به همین دلیل هم امام خمینی(ره) در خرداد سال 1366 دستور توقف فعالیت های حزب جمهوری اسلامی را صادر می کنند.

در دوره نخست وزیری موسوی افرادی که تمایلات نزدیک سیاسی به بنی صدر در پیش و پس از انقلاب اسلامی داشتند در مسئولیت های اجرایی مختلف قرار میگیرند.از جمله این افراد می توان به حسن ابراهیم حبیبی و مصطفی میرسلیم اشاره کرد که هر دو در دوران تحصیل در خارج از کشور از همدوره های بنی صدر در فرانسه بودند.حبیبی از دوستان نزدیک او بود و پس از انقلاب در سال 1358 رقیب بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری شد و در دوره میر حسین موسوی به وزارت فرهنگ و آموزش علی رفت و بعدترها به عنوان وزیر دادگستری به مجلس معرفی شد.ایت الله خلخالی در مجلس دوم در مرداد 1363 با وزارت او مخالفت جدی کرده بود و دلیل آن را هم سفر وی به همراه بنی صدر به اسرائیل دانسته بود ، همان حرفی که شهید عبدالحمید دیالمه نیز در مخالفت با بنی صدر و حبیبی گفته بود ، اما هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی از حبیبی دفاع نموده و وی به وزارت می رسد.

میر سلیم نیز که در فرانسه مهندسی خوانده بود و از دوستان نزدیک بنی صدر در فرانسه بود، پس از انتخاب بنی صدر به عنوان رئیس جمهور، اولین پیشنهاد او برای نخست وزیری بود که مورد توافق او و مجلس قرار نمی گیرد و پس از آن رجایی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی می شود.

میر سلیم نیز در دوران نخست وزیری موسوی به ریاست جمهوری و نخست وزیری می رود و در چرخشی اشکار متمایل به حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن می شود و دوستی نزدیکی با موسوی پیدا می کند.تمامی این اختلافات و چرخش های سیاسی را باید از عوامل جدی اختلافات و شکاف ها در حزبی دانست که به قول سید حسن آیت معجون و آشی از سلیقه های مختلف سیاسی در آن زمان از تاریخ انقلاب بود.