گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشریه پنجره» ثبت شده است

مصاحبه احمد منتظری

این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره مورخ 6 دی ماه 1393 منتشر شده بود و به جهت بازخوانی آن پرونده و مستند روزهای خرداد منتشر می شود.


حجت الاسلام و المسلمین احمد منتظری این روزها کارهای دفتر مرحوم آیت الله منتظری را در قم رفع و رجوع می کند و در سال های اخیر نیز اظهارات سیاسی صریحی را انجام داده است.مرحوم آیت الله منتظری نیز در 6 ماه بعد از انتخابات 88 تا زمان فوتشان اظهارات جنجالی فراوانی را درباره انتخابات آن سال بیان کردند که در نوع خود جالب توجه بود.به همین دلیل فرصت را مناسب دیدیم و در اردیبهشت ماه به قم رفتیم و مصاحبه ای را با فرزند مرحوم آیت الله منتظری انجام دادیم.این مصاحبه به دلیل همزمان شدن با حضور حجت الاسلام منتظری در برنامه دیگری در یک فرصت کوتاه انجام شد اما نکات فراوانی در آن مورد بررسی قرار گرفت که از نظر شما می گذرد.

 

به نظر شما چرا انتخابات سال 88 متفاوت ترین انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بوده است و به عنوان یکی از مهم ترین بزنگاه های سیاسی ایران محسوب می شود؟

جنس انتخابات سال 88 و اعتراضات آن متفاوت بود.مثلا در سال 78 که اعتراضاتی صورت گرفت در حد دانشجویی و دانشگاه بود اما در سال 88 این اعتراضات به میان مردم کشیده شد و کل جامعه را درگیر خود کرد.به دلیل اینکه بحث انتخابات و تعیین فردی برای اداره کشور در چهار سال بعد هم بود به همین دلیل تبدیل به چالشی مهم در آن سال و ماه های بعد شد.

نظر مرحوم آیت الله منتظری درباره بحث تقلب و اعتراضات در انتخابات سال 88 چه بود؟

ایشان خیلی از این ناراحت بودند که چرا اعتراضی در جامعه شکل گرفته است و به جای اینکه به این اعتراضات توجه شود و پیگیری شود با خشونت با آن اعتراضات برخورد می شود و فکری برای حل این موضوع نمی شود.

ایشان معتقد به بحث تقلب بودند؟

برخی از افراد به خدمت ایشان رسیده بودند و مثلا گفته بودند که ما مجموعا به صندوقی برای رای دادن مراجعه کرده بودیم و 13 نفر به آقای کروبی رای داده بودیم ولی 1 رای آقای کروبی در آن صندوق خوانده شده بود. به همین دلیل و اخبار دیگری که به ایشان رسیده بود ، نظر ایشان این بود که در انتخابات تقلب صورت گرفته است.

مرحوم آیت الله منتظری گویا به آقای موسوی رای داده بودند.نظر ایشان در مورد مواضع آقای موسوی در آن ایام چه بود؟

نه تا جایی که بنده اطلاع دارم ایشان هیچگاه رای خودشان را علنی اعلام نمی کردند و ما هم نمی دانستیم ایشان به چه کسی رای می دهند.حتی در زمانی که ایشان در حصر هم بودند همیشه در انتخابات شرکتی می کردند و صندوق رای را می آوردند درب منزل و ایشان رای خودشان را به صندوق می انداختند اما معلوم نبود ایشان به چه کسی رای داده اند.شما از کجا می گوئید ایشان به مهندس موسوی رای داده اند؟

در برخی از سایت های خارج از کشور و داخل کشور که وابسته به اصلاح طلبان بودند این خبر آمده بود که ایشان به آقای موسوی رای داده اند.

خوب ممکن است آن ها این خبر را زده باشند اما سایت های دیگر هم خبر دیگری را زده باشند.این اخبار ملاک درستی برای استناد کردن نیست.

به نظر شما در انتخابات آن سال تقلب شده بود.اما فکر میکنید نسبت آرای حقیقی انتخابات سال 88 چطور باید می بود؟

من که آماری نداشتم که بگویم نسبت آرا چطور بوده است اما چیزی که در فضای سیاسی کشور در آن سال مشخص بود این بود که آقای موسوی رای خوبی در جامعه دارند و رای ایشان رای قابل توجهی باید بوده باشد.

مرحوم منتظری هم اخبار انتخابات را پیگیری می کردند؟

ایشان خیلی وقت نداشتند که مثلا تلویزیون ببیند و اخبار را از این طریق پیگیری کنند.البته مثلا مناظره های انتخاباتی را پیگیری می کردند اما اخبار معمولا از طریق دوستان و آشنایان به ایشان می رسید و ایشان در جریان قرار می گرفتند.

چرا فضای بعد از انتخابات سال 88 تا بدان حد رادیکال شد و آقای احمدی نژاد هم نقشی در حوادث آن سال داشتند؟

بالاخره حرف های آقای احمدی نژاد هم در برخی موارد توهین کننده بود و به اصطلاح کوچه بازاری در حد بد خودش هم بود.مثلا این حرف که ایشان در میدان ولیعصر زدند و مخالفین خودشان را خس و خاشاک نامیدند و مردم می دیدند نه تنها رای آن ها خوانده نشده است بلکه به شعورشان نیز توهین می شود و یا مثلا به کاندیدای مورد نظر آن ها توهین می شود.این ها در جامعه تاثیر منفی داشت.

شورای نگهبان که در سال 88 فرصت 10 روزه ای را برای رسیدگی به اعتراضات در نظر گرفت و فرصت 5 روزه اعتراضات با دستور رهبری انقلاب تبدیل به 10 روز شد.پس به نظر شما چرا کاندیداهای معترض ، اعتراضات خود را به شورای نگهبان انتقال ندادند؟

در سال 88 شورای نگهبان خودش طرف دعوا بود.حتی برخی از مراجع قم همانند آیت الله موسوی اردبیلی پیشنهاد دادند که کمیته ای از نمایندگان مراجع تشکیل شود و مسائل را حل کند که این پیشنهاد هم از طرف رهبری نظام رد شد و گفتند که مملکت قانون دارد و باید بر اساس قانون عمل شود.یعنی حتی نظر مراحع تقلید نیز پذیرفته نشد!

به نظر شما چرا انتخابات سال 92 انتخاباتی متفاوت بود و فردی همانند آقای دکتر روحانی در این انتخابات پیروز شدند؟

به نظر من این به دلیل آن بود که برخی ها متوجه شده بودند که تندروی کار را خراب می کند و ما به جایی نخواهیم رسید.اعتدال در شرایط کنونی بهترین چیزی است که ما می توانیم داشته باشیم و برای همین آقای دکتر روحانی هم برنده انتخابات شدند.

چرا در انتخابات سال 92 دیگر بحث تقلب مطرح نشد؟

سال 92 برخی ها حرف هایی در باره تقلب می زدند اما حرف های معقولی نبود و جدی هم گرفته نشد.در مجموع به دلیل آنکه انتخابات سال 92 شفاف برگزار شد و مشکلات سال 88 را نداشت به همین دلیل فکر می کنم اعتراضی هم نشد و همه نتایج انتخابات را پذیرفتند.

منتجب نیا


حجت الاسلام والمسلمین منتجب نیا از حامیان سرسخت مهدی کروبی می باشد که هم در سال 84 و هم در سال 88 به وی رای داده است و به عنوان قائم مقام مهدی کروبی در حزب اعتماد ملی فعال بوده است.وی از روحانیون مشهور اصلاح طلب می باشد که در تمامی 5 سال اخیر از مواضع مهدی کروبی دفاع نموده است و همچنان معتقد است در سال 88 وقایع ناخوشایندی روی داد که می شد از وقوع آنها جلوگیری کرد اما اینگونه نشد.به همین مناسبت و برای بررسی مواضع وی در یک روز خرداد ماه به منزل ایشان رفتیم و نظرات و روایات وی از انتخابات سال 88 و 92 را جویا شدیم.مصاحبه ای که در ادامه از نظر شما می گذرد مختصری از 2 ساعت مصاحبه با رسول منتجب نیا می باشد.این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره منتشر شده است و بخش هایی از آن در مستند روزهای خرداد مورد استفاده قرار گرفته است.

 

حاج آقای منتجب نیا به نظر شما چه اتفاقی در سال 88 رخ داد که انتخابات ریاست جمهوری آن سال تبدیل به یک انتخابات جنجالی شد؟

انتخابات سال 88 دارای زمینه ها و شبهه هایی بود که ریشه آن در سال 84 شکل گرفته بود و ما به انتخابات سال 84 نیز معترض بودیم و اعتراض خود را نیز اعلام کرده بودیم.آقای کروبی نیز در همان سال 84 به صورت علنی اعتراضات خود را بیان کرده بودند و با دلیل و استدلال آن ها را عنوان کردند.با یک چنین فضایی بود که وارد انتخابات سال 88 شدیم.در سال 88 هم تحریکات آقای احمدی نژاد باعث شد تا حاشیه های فراوانی به وجود بیاید.از آن مناظره های جنجالی گرفته که ایشان بسیاری از افراد همانند آقای هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و غیره را متهم به فساد کردند تا توهین های ایشان به کاندیداهای رقیب که باعث شد فضای انتخابات سال 88 متفاوت شود.وقایع روزهای قبل از انتخابات هم تاثیر زیادی در به جنجال کشیده شده انتخابات آن سال داشت.

به نظر شما چرا اقای کروبی معتقد به تقلب در انتخابات سال 88 بودند؟

ما عصر روز انتخابات در ستاد آقای کروبی نشسته بودیم و انتخابات ادامه داشت که خبر رسید روزنامه کیهان تیتر اول خود را پیروزی آقای احمدی نژاد قرار داده است و برخی از خبرگزاری ها همانند خبرگزاری فارس و ایرنا هم خبر پیروزی آقای احمدی نژاد را اعلام کرده اند.البته خبر رسید که آقای محمدی گلپایگانی از دفتر رهبری با روزنامه کیهان تماس گرفته اند و تذکر داده اند که تیتر خود را اصلاح کنند اما در هر صورت این اتفاقات رخ داده بود و همه را نگران کرده بود.من فردای روز انتخابات که شنبه بود بسیار نگران آقای کروبی بودم و می دانستم که ایشان ناراحت است برای همین به منزل ایشان رفتم.دیدم آقای کروبی به شدت آشفته است و رو به من کرد و پرسید فلانی یعنی من 300 هزار رای دارم؟گفتم نه قطعا این رای شما این نیست و بعد به ایشان گفتم ببینید حاج آقای کروبی من یک برداشتی از این اعلام نتایج دارم که به شما می گویم.شاید شما خوشتان نیاید و بعد به ایشان گفتم من برداشتم این است که آقایان می خواهند بگویند آشیخ مهدی کروبی شما عمر سیاسیتان به پایان رسیده است و پرونده شما را بگذارند زیر بغلتان و بگویند بروید خانه بنشینید.بالاخره این چیزی بود که از اعلام نتایج برداشت می شد.

خوب به نظر شما دلیل بحث تقلب چه بود؟استدلالاتی که مطرح می شد چه چیزهایی بودند؟

ببینید در سال 84 مرحله اول که رای آقای کروبی اعلام هم شد ایشان چیزی در حدود 5 میلیون و 70 یا 80 هزار رای داشتند که تازه در آن زمان آقای کروبی به آن هم معترض بودند و اعتقاد داشتند رای ایشان بیشتر بوده اما اعلام نشده است.اگر ما معیارمان را همین رای اعلام شده قرار دهیم هیچ دلیلی وجود نداشت که در 4 سال رای ایشان از 5 میلیون رای به 300 هزار رای برسد.آن آرا تازه برای زمانی بود که ایشان به صورت انفرادی و مستقل در انتخابات شرکت کرده بودند و حزب اعتماد ملی نیز تاسیس نشده بود.در سال 84 و بعد از انتخابات حزب اعتماد ملی هم تشکیل شده بود که حزبی قوی و فراگیر در سطح کشور بود که اگر اعضای این حزب با خانواده های خود می خواستند در انتخابات شرکت کنند و به آقای کروبی رای دهند بیش از 300 هزار رای می شد.دلیل بعد روند اعلام نتایج بود که غیر طبیعی و غیر منطقی بود و به همین دلیل اعتراضات زیادی را همراه خود کرد.ما در برخی از شهرها، آرای اعلام شده ای را داشتیم که بیش از 100 درصد واجدین شرایط در آن شهر و منطقه بوده است.روند اتفاقات بعد از انتخابات و برخورد با اعتراضات نیز نشان داد که برنامه ریزی صورت گرفته است تا انتخابات به گونه دیگری رقم بخورد.

نظر شما درباره نقش آقای احمدی نژاد در اتفاقات بعد از انتخابات چیست؟برخی ها معتقد هستند که ایشان در تحریک بخشی از مردم بعد از انتخابات سال 88 بسیار موثر بوده اند.

بله همین طور است.صحبت های ایشان در آن ایام بسیار تحریک کننده بود.مانند سخنرانی ایشان در میدان ولیعصر(عج) که مخالفین خودشان را خس و خاشاک خطاب کردند و آنها را تهدید کردند همه اینها باعث شد تا مردم تحریک شوند و ما شاهد آن اتفاقات باشیم.

شما ظاهرا در جلسه نماینده کاندیداها با رهبری در 26 خرداد 88 هم حضور داشته اید.چه بحث هایی در آن جلسه مطرح شد.

من روز سه شنبه بود که در دانشگاه بودم، از دفتر رهبری با من تماس گرفتند و گفتند حضرت اقا با شما و عده ای از اعضای ستاد آقای کروبی کار دارند و امروز عصر تشریف بیاورید دفتر رهبری.من هم سریع کارهای خودم را جمع و جور کردم و با همان دوستان ستاد آقای کروبی رفتیم به طرف دفتر رهبری و گمان هم می کردیم که فقط ما حضور داریم.بعد که به دفتر رهبری رسیدیم دیدم از ستادهای دیگر کاندیداها هم حضور دارند.

از ستاد آقای کروبی چه افرادی بودند؟

بنده بودم و حاج خانم کروبی و آقای خباز و آقایان الویری و نجفی.از ستاد آقای موسوی هم آقای زنگنه و محمد رضا بهشتی و بهزادیان نژاد و چند نفر دیگر بودند.از ستاد آقای رضایی هم آقای دانش جعفری بود و آقای بیادی و از ستاد آقای احمدی نژاد هم چند نفری بودند.از وزارت کشور و شورای نگهبان هم چند نفر حضور داشتند.

رهبری در آن جلسه گفتند که من خودم مدیر جلسه هستم و هر حرفی که دارید مطرح کنید و از ستاد آقای کروبی هم شروع کردند.من شروع به صحبت کردم و خدمتشان عرض کردم که شما می فرمائید اعتراضات را به وزارت کشور و شورای نگهبان اعلام کنید.اولا وزارت کشور که خود متهم اصلی و ردیف اول است.از شورای نگهبان هم که اشاره کردم به آقایان کدخدایی و صادق لاریجانی که از 12 نفر عضو شورای نگهبان 7 نفر از یک کاندیدای خاص حمایت کرده اند پس اینها نیز بی طرف نمی باشند.

مباحث دیگری هم مطرح شد و ستادهای دیگر هم مباحثی را درباره انتخابات مطرح کردند.در آخر جلسه که رهبری قصد جمع بندی داشتند من یک پیشنهادی داشتم و عرض کردم از طرف تمامی ستادهای کاندیداها یک نفر حضور داشته باشد و از طرف وزارت کشور و شورای نگهبان هم یک نفر حضور داشته باشد و در یک کمیته ای به تخلفات انتخاباتی رسیدگی کنند و همه این ها حق رای هم داشته باشند تا به انتخابات رسیدگی کنند و به هر نتیجه ای که رسیدند آن را اعلام کنند.رهبری نیز از این پیشنهاد خوششان آمد و فرمودند که پیشنهاد خوبی است اما دیگر پیگیری نشد و این طرح هم به سرانجامی نرسید و جلسه هم بدون نتیجه گیری خاصی به پایان رسید.

در آخر همان هفته نماز جمعه ای توسط رهبری در دانشگاه تهران اقامه شد.نظر شما درباره نماز جمعه رهبری در 29 خرداد 88 چه بود؟

بالاخره ما رهبری را به عنوان فصل الخطاب در جامعه قبول داریم و به همین دلیل هم من به دوستان گفتم از آنجا که رهبری فصل الخطاب هستند و باید سخنان ایشان اجرا شود پس ما هم دیگر به اعتراضات ادامه ندهیم.رهبری هم بالاخره با دلایل خودشان آن حرف ها را در نماز جمعه مطرح کرده بودند.بنده هم بعد از آن ایام دیگر اعتراضات را پیگیری نکردم اما برخی از دوستان مواضع و اعتراضات خودشان را ادامه دادند.

حال به سال 92 بیاییم.به نظر شما چطور شد که در سال 92 آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسیدند و این بار دیگر بحث تقلب مطرح نشد.

من معتقد بوده و هستم که زمینه انتخابات 92 را خود دولت احمدی نژاد گذاشت.بعد از آن اختلافات در دولت و بحران های اقتصادی و سیاسی که در کشور به وجود آمد دولت احمدی نژاد وضع دیگری پیدا کرد و در شرایط دیگری قرار گرفت.نظر جامعه هم در این 4 سال یعنی از سال 88 تا 92 دچار تغییراتی شده بود.این را هم نباید فراموش کنیم که فضای انتخابات سال 88 با انتخابات 92 بسیار متفاوت بود.سال 88 آقای احمدی نژاد بود با آن فضای خاص خودش و آقای موسوی بود با آن سابقه و آقای کروبی بود با آن حرف های جنجالی.اما سال 92 آقای دکتر روحانی بودند که همیشه به عنوان فردی میانه رو و آرام شناخته می شدند که روابطشان با دفتر رهبری هم تنظیم شده بود و من با ایشان بسیار کار کرده ام و ایشان را فردی معتدل و میانه رو می دانم.آقای قالیباف و جلیلی هم بودند که مشکل خاصی نداشتند.پس فراموش نکنیم که اساسا فضای انتخابات سال 88 با 92 بسیار متفاوت بود و به همین دلیل هم نتیجه دیگری رقم خورد.

ممنون از زمانی که برای این مصاحبه اختصاص دادید.

موفق باشید.

تنها میراث باقی مانده!

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ق.ظ

روزنامه جمهوری اسلامی


این مقاله به مناسبت بازخوانی حزب جمهوری اسلامی،در شماره 230 نشریه پنجره منتشر شده بود.


روز ۹ خرداد ۱۳۵۸ روزنامه «جمهوری اسلامی»، ارگان حزب جمهوری اسلامی، اولین شماره خود را منتشر کرد.

این در حالی بود که تنها 3 ماه از تاسیس حزب جمهوری اسلامی می گذشت و با این حال حزب جمهوری اسلامی در همین مدت کوتاه توانسته بود صاحب نشریاتی از جمله روزنامه جمهوری اسلامی شود که در 16 صفحه منتشر می شد.

روزنامه کیهان همزمان در خبری با اعلام انتشار روزنامه جمهوری اسلامی در معرفی صاحب امتیاز این روزنامه نوشت: «حزب جمهوری اسلامی در بهمن‌ ماه ۵۷ به وسیله آقایان دکتر بهشتی، هاشمی رفسنجانی، دکتر باهنر، موسوی اردبیلی، خامنه‌ای اعلام موجودیت و فعالیت علنی خود را رسما شروع به کار کرد. این حزب اکنون زیر نظر شورای مرکزی که مرکب از ۳۰ نفر از طبقات مختلف دانشگاهیان، دانشجویان، روحانیون، کارگران، پیشه‌وران، حقوقدانان و معلمان است رهبری می‌شود. حزب جمهوری اسلامی بزرگترین ارگان سیاسی کشور است که دارای چندین میلیون عضو بوده و تاکنون توانسته است اقشار وسیع مردم را به خود جذب نماید.»

مدیریت روزنامه «جمهوری اسلامی» با آیت الله سید علی خامنه ای بود که آن روزها عضو شورای انقلاب بودند و اولین سردبیر این روزنامه میرحسین موسوی بود که بعد‌ها در تابستان ۶۰ وزیر امور خارجه شد و به دلیل مشغله‌های کار وزارت از فضای روزنامه فاصله گرفت و چندی بعد به نخست‌وزیری برگزیده شد.

جمهوری اسلامی از روزنامه‌هایی بود که مقالات آن به ویژه در دهه ۶۰ منشأ تحولات بسیاری شد و از آن جمله یادداشت‌های میرحسین موسوی سردبیر این روزنامه بود که بار‌ها در فضای سیاسی کشور جنجال به پا کرد. در جریان تلاش حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروه‌های انقلابی برای برکناری ابوالحسن بنی‌صدر هم روزنامه جمهوری اسلامی نقش ویژه‌ای ایفا کرد.

 

در جریان ناآرامی‌های اوایل دهه ۶۰ که به شهید شدن متوالی دو دبیرکل حزب جمهوری اسلامی در کمتر از دو ماه منجر شد، فعالیت حزب جمهوری اسلامی محدود‌تر شد. اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، آیت‌الله سیدمحمد حسینی بهشتی بود که همزمان ریاست دفتر سیاسی جمهوری اسلامی را برعهده داشت. مسیح مهاجری درباره وظایف دفتر سیاسی می‌گوید: «ما یک دفتر سیاسی در طبقهٔ هفتم ساختمان روزنامه جمهوری اسلامی واقع در خیابان سعدی داشتیم. رئیس دفتر سیاسی طبق مقررات حزب، دبیرکل حزب بود؛ یعنی آقای بهشتی. دبیر دفتر سیاسی، آقای مهندس میرحسین موسوی بود و اعضای دفتر سیاسیِ هر سال، مؤسسان حزب بودند به اضافه چند نفر از اعضای شورای مرکزی که بنده بودم و آقای زورق (از اعضای روزنامه) و آقای محمدرضا بهشتی و آقای میرمحمدی که همه از اعضای دفتر سیاسی حزب بودیم. اگر کس دیگری هم بود، الان بنده به خاطر ندارم. ما در آن‌جا بحث می‌کردیم و مسائل را تحلیل می‌کردیم و می‌نوشتیم. تحلیل‌های سیاسی را مسوول تشکیلات تهران، شهید جواد مالکی از شهدای هفت‌تیر، از ما می‌گرفت و در داخل حزب و به صورت تشکیلاتی توزیع می‌کرد.»

 

با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ماه ۶۰، آیت‌الله بهشتی به همراه بیش از ۷۰ مدیر دولتی و نماینده مجلس عضو حزب به شهادت رسیدند و در پی این واقعه ضربه بزرگی به حزب وارد شد. پس از شهید بهشتی، حجت‌الاسلام محمدجواد باهنر به دبیر کلی حزب رسید و در کابینه محمدعلی رجایی نخست وزیر شد اما دوران دبیرکلی وی نیز دیری نپایید که در جریان حادثه بمب‌گذاری هشتم شهریور‌‌‌ همان سال در دفتر نخست‌وزیری بار دیگر چهره‌های انقلاب هدف قرار گرفتند و این بار دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و رئیس جمهور وقت به شهادت رسیدند.

 

سومین و آخرین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای بود. امام جمعه وقت تهران نیز همچون دو دبیر کل پیشین در سال ۶۰ مورد سوء‌قصد قرار گرفت اما به جراحت ایشان انجامید. بعد از شهادت گروه بزرگی از اعضای حزب جمهوری اسلامی، اختلافات میان اعضای باقی‌مانده بالا گرفت. حزب جمهوری اسلامی، در مرامنامه و نیز در کتاب «مواضع ما» دیدگاه‌های خود را در زمینه سیاست، اقتصاد و فرهنگ شرح داده بود، اما بافت متکثر و بعضاً ناهمگون اعضای حزب، به زودی اختلافاتی را بر سر مسائل سیاسی و اقتصادی به وجود آورد.

این اختلافات به جایی رسید که در خردادماه سال ۱۳۶۶ به دنبال توصیه امام خمینی، توقف کامل فعالیت‌ها و در حقیقت انحلال حزب جمهوری اسلامی اعلام شد. گفته می‌شد عامل اصلی انشقاق در این حزب تضاد آرا و افکار اعضای حزب پیرامون نوع نگرش اقتصادی در اداره جامعه بوده است. در پی انحلال حزب، روزنامه «جمهوری اسلامی» تعطیل نشد اما در دوره جدید به صورت مستقل، با مدیریت مسیح مهاجری به فعالیت‌های خود ادامه داد.

سعید علامیان از اعضای قدیمی تحریریه روزنامه جمهوری اسلامی که از سال 1360 تا اواخر دهه 60 در این روزنامه مشغول به فعالیت بوده است می گوید تیراژ این روزنامه در آن زمان چیزی بیش از 400 هزار نسخه در روز بوده است که بعد از روزنامه کیهان در جایگاه دوم قرار داشته است.دفتر روزنامه جمهوری اسلامی در روزهای بعد از انقلاب تبدیل به محفلی برای عناصر فرهنگی حزب اللهی و انقلابی شد و افرادی همانند قیصر امین پور ، یوسفعلی میرشکاک، سید حسن حسینی ، مرتضی سرهنگی ، هدایت الله بهبودی ، سهیل محمودی و ... در این دفتر رفت و آمدهای فراوانی را داشتند، کسانی که در دهه 70 و 80 تبدیل به عناصر فرهنگی شاخص در انقلاب اسلامی شدند.

روزنامه جمهوری اسلامی در سال‌های انتشار از ابتدا تاکنون همواره خود را مدافع اندیشه‌های امام خمینی معرفی کرده است و از این منظر ‌گاه منتقد جریان سنتی راست شده است و گاه به چپ‌ها تاخته است. جمهوری اسلامی هنوز هم هر روز جمله‌ای از امام خمینی را در نیم‌تای صفحه اول خود به چاپ می‌رساند تا یادآوری کند که خاستگاه‌اش کجاست. این روزنامه تنها میراث به جا مانده از حزب جمهوری اسلامی است.

 

منابع:

روزنامه کیهان، ۹ خرداد ۱۳۵۸

خاطرات بازمانده، حزب جمهوری اسلامی در گفت‌وگو با مسیح مهاجری، محمدحسین وزارتی

مصاحبه با سعید علامیان ، از اعضای قدیمی هیات تحریریه روزنامه جمهوری اسلامی

مستند روزهای خرداد موسوی


سید نظام الدین موسوی در روزهای انتخابات سال 88 مدیر مسئولی روزنامه جوان را بر عهده داشت و چند سال بعد به خبرگزاری فارس رفت و پس از محمد رضا مقدم فر مدیر مسئول این خبرگزاری شد.شنیدن روایت های موسوی نیز از روزهای انتخابات سال 88 خالی از لطف نیست به علاوه اینکه او نیز نکات بدیعی در مورد پاسخ به شبهه تقلب معترضین انتخابات سال 88 برای گفتن دارد.به همین دلیل در یکی از روزهای آذر ماه امسال به دفتر او در خبرگزاری فارس رفتیم و مصاحبه ای با وی انجام دادیم که در ادامه از نظر شما می گذرد.لازم به ذکر است که متن این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره منتشر شده است و بخشی از این مصاحبه در مستند روزهای خرداد مورد استفاده قرار گرفته است.


آقای موسوی شما در سال 88 مدیر مسئول روزنامه جوان بودید و درگیر فضای انتخابات سال 88 هم بودید.سال 90 به مدیر مسئولی خبرگزاری فارس انتخاب شدید و در این خبرگزاری مشغول شدید.به نظر شما چرا در سال 88 رسانه های حامی گفتمان انقلاب اسلامی مورد هجمه رسانه های معاند قرار گرفتند؟

خوب این طبیعی است که رسانه های معاند تمایل ندارند فضای خبر و خبررسانی در اختیار رسانه های انقلاب اسلامی باشد و تمایل دارند انحصار خبری در دست آنها باشد.سال 88 هم به شدت بر روی همین موضوع کار می کردند که بتوانند فضای خبررسانی را در اختیار داشته باشند و نگذارند که صدای رسانه های انقلابی همانند خبرگزاری فارس به مردم برسد.

شبهه ای در همان ایام مطرح شد مبنی بر اینکه خبرگزاری فارس در عصر انتخابات 22 خرداد 88 خبر پیروزی آقای احمدی نژاد را منتشر کرده است.به نظر شما چقدر این شبهه وارد بود؟

من در آن ایام در خبرگزاری فارس مشغول نبودم و برادر عزیزم جناب آقای مقدم فر مسئولیت خبرگزاری فارس را بر عهده داشتند.اما اگر شما به همان تاریخ و ساعت مراجعه کنید میبینید که اولا فارس خبر پیروزی اقای احمدی نژاد را منتشر نکرده است بلکه گفته با توچه به برآوردها و اطلاعات رسیده یکی از کاندیداها با گفتمان عدالت محوری در دور اول به پیروزی می رسد.ثانیا این امر طبیعی است که خبرگزاری ها در مورد انتخابات اطلاع رسانی می کنند و اطلاعاتی که به دستشان می رسد را منتشر می کنند و در همه جای دنیا هم این معقول و متداول است.ثالثا خبرگزاری فارس با توجه به اطلاعات ستاد انتخابات وزارت کشور و کانال های خبری خود آن خبر را منتشر کرده است.در آخر هم نکته قابل توجه این است که این خبر همچنان در فارس وجود دارد و بر خلاف آنکه برخی ها می گفتند خبرگزاری فارس سریعا آن خبر را حذف کرد اصلا این طور نبود و آن خبر به دلیل درست بودن و بدون مشکل بودن همچنان در سایت خبرگزاری فارس قابل دسترسی است.

عملکرد خبرگزاری فارس را در سال 88 چگونه ارزیابی می کنید؟

شخصا معتقدم خبرگزاری فارس و بدنه خبرگزاری فارس در سال 88 به خوبی توانست در مقابل هجمه رسانه های معاند ایستادگی کند و خط رسانه ای آنها بشکند و اجازه ندهد جنگ روانی آنها به پیش برود.از این نظر فارس عملکرد قابل قبولی را دارد.

شما این را در نظر بگیرید که آقای موسوی همان شب انتخابات ساعت 11 شب مصاحبه ای را ترتیب دادند و خود را پیروز انتخابات اعلام کردند و سایت ها و رسانه های همسو با ایشان هم به سرعت این خبر را در جامعه پمپاژ کردند و مدعی شدند که آقای موسوی برنده انتخابات است و اگر نتیجه دیگری اعلام شود پس حتما تقلب شده است! حال اگر فارس و رسانه های حامی گفتمان انقلاب اسلامی خوب عمل نمی کردند و اطلاعات را برای مردم مخابره نمی کردند ممکن بود چه اتفاقی بیفتد؟آیا آقای موسوی و ستاد ایشان در عملکرد منفی خود موفق نمی شدند و جامعه را بیش از آن چیز که دیدیم دچار التهاب و ضرر نمی کردند؟این نقش مثبت رسانه های حامی گفتمان انقلاب بود که در سال 88 اجازه ندادند دشمن بیشتر بتواند در برنامه های خود موفق باشد.

در آخر به نظر شما چرا اتفاقات سال 88 رقم خورد و چرا برخی از رسانه های تا هفته های بعد از انتخابات خط رسانه ای مشخصی را در قبال آن حوادث نداشتند و صرفا راوی بودند؟

ببینید این برمی گشت به این نکته که دشمن ماه ها بود که بر روی انتخابات سال 88 کار می کرد.شما اطلاع دارید که بی بی سی فارسی فقط چند ماه قبل از انتخابات سال 88 راه اندازی شد و هدف آن در مقطع زمانی سال 88 انتخابات آن سال و به جنجال کشیدن آن بود.به علاوه اینکه رسانه های داخل کشور هم شاید گمان نمی کردند بعد از انتخابات سال 88 آن اتفاقات رخ دهد و سرانجام آن نیز به کجا می رسد و برای همین تا روزها بعد از انتخابات همچنان خط رسانه ای مشخصی را در قبال وقایع سال 88 نداشتند و نمی دانستند چگونه باید موضع گیری کنند.سال 88 هم برای ما درس های زیادی به همراه داشت که از برنامه های دشمن غفلت نکنیم.

ممنون از فرصتی که برای مصاحبه در نظر گرفتید.

موفق و پیروز باشید.

حکایت 99 مخالف میر حسین موسوی

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ب.ظ

حزب جمهوری اسلامی


این مقاله، در شماره 230 نشریه پنجره در ویژه نامه حزب جمهوری اسلامی منتشر شد.


اختلافات جناح چپ و راست حزب جمهوری بعد از سال 1360 آرام آرام اوج میگیرد.جناح چپ حزب را میر حسین موسوی رهبری می کند که دارای گرایشات روشنفکری در برداشت از مسائل دینی و اجتماعی است و سابقه شاگردی او نزد افرادی همانند علی شریعتی و حبیب الله پیمان در این برداشت های روشنفکری بی تاثیر نیست.جناح راست حزب نیز گرایشات آشکاری به رئیس جمهور وقت و دبیر کل حزب یعنی آیت الله سید علی خامنه ای دارد.جناح راست قائل به برداشت های سنتی از فقه و احکام اجتماعی اسلام است.از شاخص ترین افراد و گروه های جناح راست می توان به اعضای هیات های موتلفه اسلامی اشاره کرد و همچنین افرادی همانند مرتضی نبوی و علی اکبر ولایتی را نام برد و از اعضای شاخص جناح چپ می توان به مسیح مهاجری ، محمد رضا بهشتی ، حجت الاسلام والمسلمین جواد اژه ای و ابوالقاسم سرحدی زاده اشاره کرد.

همزمان با نخست وزیری موسوی در سال 1360 مخالفین او تعداد اندکی در مجلس شورای اسلامی اول می باشند که از جمله آنها می توان به فواد کریمی و محمود کاشانی فرزند آیت الله کاشانی اشاره نمود که از اعضای حزب جمهوری اسلامی تنها کاشانی و زواره ای با نخست وزیری موسوی مخالفت می کنند اما تنها 4 سال بعد در پائیز سال 1364 که اختلافات در حزب جمهوری به اوج خود رسیده است مخالفین موسوی در مجلس دوم شورای اسلامی 99 می شوند که از جمله مشهورترین آنها می توان به مرحوم آیت الله احمدی آذری قمی و حجت الاسلام حسن روحانی ( رئیس کمیسیون دفاع مجلس وقت) اشاره کرد.

آیت الله احمد آذری قمی در مخالفت با نخست وزیری مجدد میر حسین موسوی و پیام امام (ره) مبنی بر لازم بودن نخست وزیری مجدد موسوی در مجلس دوم سخنرانی مفصلی را انجام می دهد و در بخشی از استدلال خود مبنی بر مخالفت با نخست وزیری موسوی ، حمایت امام از بنی صدر و مهدی بازرگان را شاهد می آورد و میگوید امام با مسئولیت داشتن آنها هم موافق بود اما بعد از مدتی مشخص شد که مسیر آنها مسیر انقلاب نبوده است و لذا نظر امام را حجت شرعی نمی داند و پیام امام را ارشادی می داند و نه مولوی!امام(ره) در همان ایام سخنی مشهور در پاسخ به برخی از مخالفین بیان می کنند و می گویند اس کاش برخی از آقایان ادب را از رادیو اسرائیل می آموختند!

در فضای آن روزهای مجلس شورای اسلامی دوم بحثی مطرح بود مبنی بر اینکه امام نخست وزیری مجدد موسوی را با توجه به پیام محسن رضایی و برخی از فرماندهان جنگ که اگر موسوی مجددا نخست وزیر نشود جبهه های جنگ متزلزل می شود ، واجب دانسته بودند.اینکه امام (ره) در آن مقطع مهم تمامی نگاه خود را به پیروزی در جبهه های جنگ جلب کرده بودند و هیچ هدف مهمتری از جبهه های جنگ برای ایشان در آن مقطع زمانی اهمیت نداشته است را نباید دوراز نظر داشت.

سر انجام روز موعود فرا می رسد و آیت الله خامنه ای به عنوان رئیس جمهور منتجب در مجلس شورای اسلامی حاضر می شوند و با بیان اینکه موسوی نخست وزیر منتخب ایشان نبوده است و به دلیل تخلفات آشکار موسوی از قانون اساسی با انتخاب مجدد وی به نخست وزیری موافق نیستند عدم رضایت خود از این انتخاب را اعلام می کنند اما بیان می کنند چون نظر حضرت امام (ره) موافق انتخاب مجدد موسوی به عنوان نخست وزیر است بنده نیز وی را به عنوان نخست وزیر مجددا به مجلس معرفی می کنم.

پس از این سخنان آیت الله خامنه ای مجلس را ترک می کنند و مجلس وارد رای گیری می شود و 99رای در مخالفت با موسوی اعلام می شود.اتفاق نادر مجلس شورای اسلامی رقم می خورد و جناح چپ مجلس آرا را یکی یکی اعلام کرده و لیست 99 نفر مخالف موسوی که محرمانه بوده است را منتشر می کنند و آنان را ضد ولایت فقیه معرفی می کنند و اختلافات در فضای سیاسی کشور عمیق تر و جدی تر می شود.

دوره دوم نخست وزیری موسوی اوج اختلافات در حزب جمهوری اسلامی است که حالا به دولت چهارم نیز کشیده شده است و هر روز در کشور حادثه ای جدیدی را از نظر سیاسی رقم می زند.حزبی که قرار بود عامل وحدت نیروهای انقلاب باشد حالا خود به عاملی برای انشقاق و دو دستگی تبدیل شده است و جناح چپ حزب که حالا هم دولت را تماما در اختیار دارد و هم در مجلس نفوذ قابل توجهی دارد سعی می کند حزب را هم با خود همراه کند.همه اینها باعث می شود حزب جمهوری اسلامی عملا از سال 64 به بعد فعالیت های چشمگیری نداشته باشد و افول آن هر روز بیش از روز قبل نمود داشته باشد و شاید به همین دلیل هم امام خمینی(ره) در خرداد سال 1366 دستور توقف فعالیت های حزب جمهوری اسلامی را صادر می کنند.

در دوره نخست وزیری موسوی افرادی که تمایلات نزدیک سیاسی به بنی صدر در پیش و پس از انقلاب اسلامی داشتند در مسئولیت های اجرایی مختلف قرار میگیرند.از جمله این افراد می توان به حسن ابراهیم حبیبی و مصطفی میرسلیم اشاره کرد که هر دو در دوران تحصیل در خارج از کشور از همدوره های بنی صدر در فرانسه بودند.حبیبی از دوستان نزدیک او بود و پس از انقلاب در سال 1358 رقیب بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری شد و در دوره میر حسین موسوی به وزارت فرهنگ و آموزش علی رفت و بعدترها به عنوان وزیر دادگستری به مجلس معرفی شد.ایت الله خلخالی در مجلس دوم در مرداد 1363 با وزارت او مخالفت جدی کرده بود و دلیل آن را هم سفر وی به همراه بنی صدر به اسرائیل دانسته بود ، همان حرفی که شهید عبدالحمید دیالمه نیز در مخالفت با بنی صدر و حبیبی گفته بود ، اما هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی از حبیبی دفاع نموده و وی به وزارت می رسد.

میر سلیم نیز که در فرانسه مهندسی خوانده بود و از دوستان نزدیک بنی صدر در فرانسه بود، پس از انتخاب بنی صدر به عنوان رئیس جمهور، اولین پیشنهاد او برای نخست وزیری بود که مورد توافق او و مجلس قرار نمی گیرد و پس از آن رجایی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی می شود.

میر سلیم نیز در دوران نخست وزیری موسوی به ریاست جمهوری و نخست وزیری می رود و در چرخشی اشکار متمایل به حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن می شود و دوستی نزدیکی با موسوی پیدا می کند.تمامی این اختلافات و چرخش های سیاسی را باید از عوامل جدی اختلافات و شکاف ها در حزبی دانست که به قول سید حسن آیت معجون و آشی از سلیقه های مختلف سیاسی در آن زمان از تاریخ انقلاب بود.

حزب فراگیر

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۰ ب.ظ

حزب جمهوری اسلامی


به مناسبت سی و ششمین سالگرد تاسیس حزب جمهوری اسلامی ، در هفته نامه پنجره، ویژه نامه ای به همین مناسبت منتشر و چاپ کردم.برای دوستان علاقمندی که این مباحث را پیگیری می کنند و نتوانستند نشریه پنجره شماره 230 را مطالعه نمایند و یا در آینده با این موضوع مواجه می شوند ، متن خام مقاله ها به علاوه مصاحبه ها را در فواصل زمانی مختلف منتشر می کنم، امیدوارم که برای دوستان علاقمند مفید باشد.


29 بهمن 1357 تنها یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی حزبی اعلام موجودیت کرد که بسیاری از تحولات سیاسی دهه اول انقلاب اسلامی را تحت تاثیر خود قرار داده بود.حزبی که در روزهای اول تشکیل خود با جذب جمعیتی قابل توجه توانست به سرعت ارکان مهمی همانند مجلس خبرگان قانون اساسی ، مجلس شورای اسلامی اول و شورای عالی قضایی را در اختیار خود بگیرد و به بازیگر اصلی صحنه سیاسی کشور تبدیل شود.

حزب جمهوری اسلامی با دبیر کلی روحانی پر نفوذ و مشهور آن روزها یعنی آیت الله سید محمد حسینی بهشتی و هیئت موسسی روحانیون مشهوری همانند آیت الله خامنه ای ، آیت الله موسوی اردبیلی ، آیت الله هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام و المسلمین باهنر به گروه سیاسی پر نفوذی تبدیل شد که بازخوانی فعالیت های دهه اول انقلاب اسلامی با چشم پوشی از فعالیت های این گروه عملا امکان پذیر نیست.

تنها 4 روز پس از اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی ، اعضای هیئت موسس به همراه دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی با حضور در تحریریه روزنامه کیهان مصاحبه ای مفصل با فریدون گیلانی ، روزنامه نگار مشهور آن روزهای ایران انجام دادند و دلایل تشکیل حزب جمهوری را بر شمردند و اهداف خود را اعلام نمودند.

 

دبیر کل وقت حزب جمهوری اسلامی به دلیل شناخت از گروه های مختلف سیاسی و مبارزین انقلابی آن روزها تلاش نمود افراد مختلف با دیدگاه های سیاسی و اجتماعی گوناگون را در حزب جمهوری اسلامی دور هم جمع نموده و حزبی را تشکیل دهد که تبلوری از دیدگاه های گوناگون باشد.از حبیب الله پیمان تا ابوالحسن بنی صدر و از عبدالحمید دیالمه تا ابوشریف و محمد منتظری و حسن آیت و هیات های موتلفه اسلامی به حزب جمهوری اسلامی دعوت شدند اما برخی ها این دعوت را نپذیرفتند و بعد ترها رقیب اصلی برای حزب شدند و برخی ها هم این دعوت را پذیرفتند و به عضویت حزب در آمدند.

روحانیون سیاسی آن روزهای ایران با آنکه رهبری امام خمینی(ره) را پذیرفته بودند اما تمامی آنها در مورد یاران او یک نظر و همدل نبودند.گو اینکه برخی از آنها با دبیر کل حزب جمهوری اسلامی و روحانیون پر نفوذ آن اختلافات سیاسی گسترده ای داشتند و خط سیاسی خود را از آنها جدا نمودند.

پس از انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی و نگارش قانون اساسی پیشنهادی و رای آوردن آن ، اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار شد و تبدیل به عرصه ای برای اختلافات عمیق میان روحانیون انقلابی شد.

روزگاری اگر سید محمد موسوی خوئینی ها در نگارش اساسنامه حزب جمهوری اسلامی یار همدل سید محمد بهشتی بود و او را تائید می کرد اما حالا شرایط متفاوت شده بود و یار دیروز بهشتی تبدیل به رقیب او در عرصه سیاسی شده بود.جامعه روحانیت مبارز تهران هم که بهشتی و یاران هم حزبی او از جمله آیت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی که از بنیانگذاران آن بودند حالا مسیری متفاوت از بهشتی و یاران او را برگزیده بود و بنی صدر را کاندیدای مورد قبول خود می دید.تقدیر چنین رقم خورده بود که بنی صدری که سال ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی خود را اولین رئیس جمهور ایران می دانست و به تمام دوستان و نزدیکان خود هم این را می گفت ، به ریاست جمهوری برسد و اگر تا یک سال قبل بنی صدر به حزب جمهوری دعوت می شد و مورد احترام دبیر کل حزب بود حالا به اصلی ترین دشمن حزب تبدیل شده بود و خطی را مقابل حزب جمهوری تشکیل داده بود.(1)

آغاز ریاست جمهوری بنی صدر ، آغاز جنگ علنی میان حزب جمهوری و بنی صدر است.روزی بنی صدر حزب جمهوری و تمامی رهبران آن را متهم به تمامیت خواهی و انحصار طلبی می کند و روز دیگر اعضای حزب جمهوری اسلامی در مجلسی که تازه کار خود را آغاز کرده است علیه بنی صدر نطق های آتشینی ایراد می کنند.عبدالحمید دیالمه با آنکه جوانی کم سن و سال است که هنوز حتی سن و سالش به سی سالگی هم نرسیده است اما از اعضای حزب جمهوری اسلامی و نمایندگان مجلس است که بنی صدر را در کنار بنی امیه و بنی عباس از دشمن ترین دشمنان اسلام می داند!(2) حسن آیت هم اگرچه دبیر سیاسی حزب جمهوری و از نمایندگان مجلس است اما در مخالفت صریح و آشکار با بنی صدر با کسی شوخی و تعارف ندارد و ماهی نیست که علیه بنی صدر موضع گیری علنی نگیرد.اگر تا دیروز آیت ، دولت موقت و اعضای آن را محافظه کار می دانست و در کاخ دادگستری و فرودگاه مهرآباد تهران علیه آنان سخنرانی می کرد و سوال میکرد چرا دولت وقت گروه های آزادی بخش همانند فلسطینی ها و گروه های لبنانی را به رسمیت نمی شناسد(3) حالا بنی صدر را دشمن ترین شمنان انقلاب و آرمان های اسلامی می داند.

حزب جمهوری اسلامی در شرایطی سال 1359 را به انتها می رساند که اختلافات برخی از انقلابیون با رهبران حزب و همچنین دشمنی بنی صدر با حزب به اوج خود رسیده است.14 اسفند 1359 و تنها دو هفته مانده تا آغاز سال 1360 ، بنی صدر در میتینگی در دانشگاه تهران به مناسبت سالگرد درگذشت محمد مصدق سخنرانی جنجالی را ایراد می کند که به جای گرامیداشت مصدق شعارهای سیاسی او و حامیانش علیه حزب جمهوری اسلامی تمامی خیابان های اطراف دانشگاه تهران را تحت تاثیر قرار می دهد.اگر تا روزهای قبل مخالفت ها با بهشتی و حزب به صورت مختصر در گوشه و کنار ابراز می شد اما حالا عده کثیری تحت حمایت رئیس جمهور وقت شعارهای "مرگ بر بهشتی" و "مرگ بر حزب جمهوری" را با صدای بلند در زمین چمن دانشگاه تهران فریاد می زنند.

از قم صدای اعتراض مراجعی همانند آیت الله گلپایگانی و نجفی مرعشی بلند می شود و در نامه ای خطاب به امام خمینی(ره) از اتفاقات 14 اسفند دانشگاه تهران گلایه و ابراز نگرانی می کنند و اتفاقات دانشگاه تهران را ضد اسلامی و ضد روحانیت خطاب می کنند.(4)

امام خمینی(ره) هم اگر تا آن روزها درباره اختلافات و دعواهای حزب جمهوری و رئیس جمهور وقت ابراز نظری نکرده بودند اما حالا وارد میدان شده و در جواب نامه علمای قم ، قول پیگیری آن حادثه را می دهند.

سال 1360 آغاز می شود و شاید کمتر کسی باشد که حدس بزند تا آخرین روز بهار آن سال تکلیف برخی از جریانات سیاسی مشخص می شود و انقلاب به یکی از گردنه های حساس تاریخی خود برسد.

خرداد 1360 هیات رسیدگی به حوادث دانشگاه تهران که متشکل از روحانیونی همانند آیت الله محمد یزدی و شهاب الدین اشراقی بوده است به دلیل همراهی و همکاری نکردن بنی صدر با آن هیات اعلام استعفا می کنند.20 خرداد رهبری انقلاب در نامه ای کوتاه بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل می کنند و 29 خرداد طرح استیضاح و عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی صدر در مجلس شورای اسلامی توسط اعضای شاخص حزب جمهوری اسلامی مطرح و امضا می شود.

تقدیر چنین رقم خورده است که در اوج جنگ تحمیلی عراق به ایران و اوج اختلافات سیاسی برخی از گروه های سیاسی ، یکی از مهم ترین مقاطع سیاسی کشور رقم بخورد و اولین رئیس جمهوری تاریخ ایران به دلیل عدم کفایت سیاسی عزل شود.

تنها 8 روز پس از عزل بنی صدر با آغاز جنگ مسلحانه سازمان مجاهدین خلق علیه نظام اسلامی، رهبران حزب جمهوری اسلامی هدف ترور قرار میگیرند و در 6 تیر ماه 1360 آیت الله خامنه ای در مسجد جامع ابوذر تهران هدف بمبگذاری قرار گرفته و ترور می شود.با آنکه ترور آیت الله خامنه ای به عنوان یکی از مهم ترین اعضای حزب، فضای سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار می دهد اما جلسه اضطراری حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر ماه 1360 که برای بررسی جانشینی بنی صدر ترتیب داده شده بود برگزار می شود و با بمبگذاری فردی به نام " محمد رضا کلاهی صمدی" از اعضای نفوذی سازمان مجاهدین خلق بیش از 70 نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی و در راس آنها آیت الله سید محمد حسینی بهشتی به شهادت می رسند.

 

اگر تا روزهای قبل مخالفین بهشتی او را راسپوتین ایران لقب داده بودند و بر علیه او مقاله می نوشتند و او را با رضاخان مقایسه می کردند و معتقد بودند با هدف قرار دادن وی جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد اما حالا با ترور او صفحه سیاسی کشور ورق خورده است و مشخص شده است که بهشتی نه آنگونه بود که مخالفین او می گفتند نه آنگونه بود که در موردش اغراق می شد.بهشتی تنها یک رجل سیاسی و انقلابی بود که تمایل داشت انقلابی که خود نیز در پیروزی آن سهیم بوده است به نقطه مطلوب برسد.

بلافاصله پس از انفجار 7 تیر 1360 محمد جواد باهنر به دبیر کلی حزب انتخاب می شود.اگر تا چند روز قبل با حضور بهشتی اختلافات در حزب علنی نبود و بهشتی می توانست مجمع الاضداد تفکرات مختلف را در کنار یکدیگر حفظ کند ، اما حالا اختلافات عمیقتر و آشکار تر می شود.

مرداد 1360 از راه می رسد و محمد علی رجایی به عنوان دومین رئیس جمهوری ایران انتخاب می شود و میر حسین موسوی ، وزیر امورخارجه پیشنهادی رجایی در کابینه بنی صدر که مورد قبول بنی صدر واقع نشده بود ، حالا در دولت محمد جواد باهنر به صندلی وزارت امورخارجه نزدیک شده است.موسوی با آنکه از اعضای حزب جمهوری اسلامی است اما به شدت مورد مخالفت دو تن از اعضای حزب قرار داشت.اولین نفر عبدالحمید دیالمه بود که در 7 تیر ماه 1360 به شهادت رسید و دومین آنها حسن آیت بود که همچنان در قید حیات بود.آیت مخالفت خود را با موسوی بارها اعلام کرده بود.اما دست تقدیر آیت را هم در 14 مرداد 1360 با خود برد و دبیرسیاسی حزب جمهوری اسلامی هم در اوج ترورها ف ترور می شود و به شهادت می رسد.

17 مرداد 1360 کابینه پیشنهادی باهنر به دلیل شرایط اضطراری کشور یکجا به رای اعتماد نمایندگان سپرده می شود و رای کامل می آورد و میر حسین موسوی پس از کریم سنجانی و ابراهیم یزدی، سومین وزیر خارجه ایران می شود.

8 شهریور ماه 1360 باز ترور مشکوک و متاثر کننده ای در کشور رخ می دهد و رئیس جمهوری وقت به همراه نخست وزیر در انفجار بمب در دفتر نخست وزیری به شهادت می رسند.عامل بمب گذاری "مسعود کشمیری کرمانشاهی" دبیر جلسات شورای امنیت ملی بوده است که او هم از اعضای نفوذی سازمان مجاهدین خلق در نظام اسلامی بوده است.

بلافاصله آیت الله مهدوی کنی توسط امام خمینی(ره) به   عنوان نخست وزیر موقت اعلام می شود و مهدوی کنی هم کابینه شهید باهنر را به عنوان کابینه پیشنهادی خود اعلام می کند.

حال قرعه به نام آیت الله خامنه ای افتاده است و وی به عنوان سومین آخرین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی معرفی می شود.

مهر ماه 1360 انتخابات ریاست جمهوری سوم برگزار می شود و آیت الله خامنه ای به عنوان رئیس جمهوری انتخاب می شوند.

آیت الله خامنه ای در نظر دارد محمد غرضی و علی اکبر ولایتی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شوند و رای مجلس را کسب کنند اما مجلس با اعلام این دو نفر موافق نیست و سرانجام میر حسین موسوی که تا چند ماه قبل سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی و وزیر امورخارجه بوده است به نخست وزیری می رسد.

 

مخالفین موسوی 9 نفر هستند و نطقی علیه او انجام می دهند اما رئیس جمهور و رئیس مجلس وقت موافق نطق آنها نیستند و این مخالفت ها تاثیری در عدم رای آوری موسوی برای نخست وزیری ندارد.

سال 1360 به عنوان بحرانی ترین سال انقلاب اسلامی هم به پایان خود نزدیک می شود و با اغاز سال 1361 آرام آرام اختلافات درون حزب جمهوری اسلامی به هیات دولت هم کشیده می شود.اگر تا پیش از این سهم حزب جمهوری اسلامی در هیات دولت کم بوده است اما حالا با به ریاست جمهوری رسیدن دبیر کل حزب جمهوری و نخست وزیر شدن یکی از مهم ترین اعضای شورای مرکزی حزب ، سهم وزرای عضو حزب جمهوری هم در کابینه بسیار بیشتر می شود.

اگر تا بهار 1360 تنها مجلس شورای اسلامی و شورای عالی قضایی در اختیار حزب جمهوری بوده ، اما حالا دولت هم در اختیار اعضای حزب جمهوری قرار میگیرد.

اختلافات میان جناح راست سنتی حزب با جناح چپ اوج میگیرد و 7 نفر از اعضای هیات دولت که به جناح راست حزب و تفکرات آنها نزدیک هستند اعلام استعفا می کنند که در نهایت 2 نفر از آنها در سال 1363 استعفا داده و از دولت خارج می شوند.

ماه عسل اعضای حزب جمهوری اسلامی در دولت به پایان رسیده است و اختلافات آشکار و علنی تر می شود.

آیت الله خامنه ای حاضر به کاندیداتوری برای انتخابات دوره چهارم ریاست جمهوری نیستند اما پس از دیدار با امام خمینی(ره) در نماز جمعه تهران اعلام می کنند که برای دوره چهارم کاندیدا خواهند شد اما در خفا و محافل خصوصی نقل می شود که شرط ایشان برای کاندیدای ریاست جمهوری عدم نخست وزیری میر حسین موسوی است.

اگر عرصه سیاسی برای انقلابیون سنتی و خط امامی ها باز و فراخ شده است اما برای انقلابیون دیروز و مدرن همانند نهضت ازادی ها این عرصه نه تنها فراخ نیست بلکه تنگ تر هم شده است و مهدی بازرگان به عنوان کاندیدای دوره چهارم ریاست جمهوری در سال 1364 توسط شورای نگهبان رد صلاحیت می شود و آیت الله خامنه ای با رای قاطعی می تواند به ریاست جمهوری برسد.

اما در اقدامی غیر منتظره محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در نامه ای به امام خمینی(ره) پیشنهاد می کند که موسوی حتما برای دوره دوم نیز نخست وزیر شود تا رزمندگان در جبهه های جنگ دچار تزلزل و تردید نشوند.

امام با پیشنهاد رضایی موافقت می کند و در پیامی اعلام می کنند عدم نخست وزیری موسوی خیانت به اسلام است!

آیت الله خامنه ای به دلیل پیروی از فرمان امام خمینی(ره) موسوی را علی رغم میل باطنی خود به مجلس برای پست نخست وزیری معرفی می کنند اما 99 نفر از اعضای مجلس شورای اسلامی از جمله آیت الله احمد آذری قمی و حجت الاسلام حسن روحانی با نخست وزیری مجدد موسوی مخالفت می کنند.(5)

سرانجام رای گیری صورت میگیرد و موسوی به نخست وزیری می رسد اما جناح هوادار موسوی در مجلس با اعلام اسامی مخالفین موسوی ؛ جنجالی تازه در مجلس را آغاز می کنند و مخالفین موسوی را ضد ولایت فقیه معرفی می کنند!

موسوی در دوره دوم نخست وزیری خود کابینه را یکدست تر از گذشته به نفع خود تشکیل می دهد و اختلافات در حزب نیز به حد اعلی خود می رسد.شاید به همین دلایل بود که امام خمینی(ره) در خرداد 1366 در نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی دستور توقف فعالیت های حزبی را می دهند که میراث دار بزرگی از تاریخ دهه اول انقلاب اسلامی بوده است.

حزبی که اگر چه در خرداد 1366 متوقف شد اما تفکر جناح راست و چپ آن بعد از خرداد 66 تا به امروز در فضای سیاسی کشور باقی ماند و تبدیل به جناح های سیاسی امروز ایران شدند.

تشکل فراگیر مد نظر آیت الله بهشتی اگر چه عمری بیشتراز ده سال نیافت اما تاثیری بیشتر از 36 سال یافت که این روزها همچنان شاهد تاثیر آن در فضای سیاسی کشور هستیم.

 

 

منابع:

1-      مردان سیاسی فیضیه ، علی دارابی، 1379

2-      نطق عبدالحمید دیالمه ، اردیبهشت ماه 1360

3-      روزنامه جمهوری اسلامی ، مرداد 1358

4-      نامه آیت الله گلپایگانی خطاب به امام خمینی(ره) ، 15 اسفند ماه 1359

5-      آذر ماه 1364 ، جلسه بررسی رای اعتماد به نخست وزیری میر حسین موسوی

کدخدایی


دکتر عباسعلی کدخدایی عضو و سخنگوی سابق شورای نگهبان حرف های بسیاری درباره انتخابات سال 88 و 92 برای گفتن دارند.مشهورترین و رسانه ای ترین سخنگوی شورای نگهبان که در واقع در طول 4 سال پر هیاهوی سال های 88 تا 92 به عنوان رسانه ای ترین عضو شورای نگهبان شناخته شدند و در جزئیات کامل این انتخابات ها قرار داشتند.

به همین دلیل مصاحبه ای را در اردیبهشت ماه امسال ترتیب دادیم و در دفتر دکتر خدایی حاضر شدیم تا روایت ایشان از انتخابات سال 88 و 92 را بشنویم.آنچه از نظر شما می گذرد ماحصل بیش از 2 ساعت مصاحبه با دکتر عباسعلی کدخدایی عضو سابق شورای نگهبان و هیات علمی دانشگاه تهران است.لازم به یادآوری است که متن این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره در 6 دی ماه 1393 منتشر شده است:


 

آقای دکتر سال 88 یکی از جنجالی ترین سال ها برای شورای نگهبان هم بوده است.اگر امکان دارد درباره وقایع خرداد و تیر ماه آن سال توضیحاتی را بفرمائید که کاندیداها چطور تائید صلاحیت شدند و چرا پس از اعلام نتایج انتخابات 3 نفر از 4 نفر کاندیدا به نتایج اعتراض داشتند و چطور به اعتراضات آن ها رسیدگی شد؟

تشکر از شما و دوستان خوبتان که با گذشت 5 سال از انتخابات 88 همچنان سعی دارید به این مقطع مهم سیاسی تاریخ انقلاب بپردازید و درباره آن اتفاقات روشنگری کنید.در انتخابات سال 88 بیش از 500 نفر از افراد مختلف برای کاندیداتوری در انتخابات ثبت نام نمودند که از این میان 4 کاندیدا تائید صلاحیت شدند که تمامی این 4 نفر از سابقه داران نظام در عرصه های مدیریتی و کلان بودند و پست هایی همانند ریاست جمهوری و نخست وزیری و ریاست مجلس و فرماندهی سپاه پاسداران را در کارنامه خود داشتند.

حقیقتا هم در آن زمان برای ما مهم نبود که کدام یک از این افراد در انتخابات رای می آورند و پیروز انتخابات می شوند.برای ما مهم این بود که انتخابات سالم برگزار شود و هرکس که منتخب مردم بود نام او اعلام شود.

من این موضوع را هم همان ایام در مصاحبه ها اعلام کردم که بی بی سی شیطنتی کرد و گفته بود کدخدایی گفته آقای موسوی برنده انتخابات بوده است! در صورتی که من مطلقا چنین سخنی را نگفته بودم و همان زمان اعلام کرده بودیم که هر کس برنده انتخابات شود ما نام او را اعلام می کنیم.

در آن زمان هم ما کمال همکاری را با ستاد انتخاباتی کاندیداها برای برگزار امن و مطمئن انتخابات داشتیم و تلاش نموده بودیم انتخابات در بهترین شرایط برگزار شود.حتی به خاطر دارم مثلا برای اعضای ستاد آقای موسوی بیش از 24 هزار کارت حضور در پای صندوق های رای صادر کرده بودیم که بیشترین تعداد بود.

فرآیند انتخابات در روز 22 خرداد 88 چطور بود؟

ما از اول صبح 22 خرداد که انتخابات آغاز شد در سراسر کشور سعی نمودیم که انتخابات به بهترین شکل برگزار شود.اگر در نقطه ای اعلام می شد که تعرفه کم آمده سعی می کردیم به سرعت به وزارت کشور اعلام کنیم و تعرفه ها به صندوق ها برسد.اگر تخلفی اعلام می شد، شورای نگهبان به عنوان اینکه ناظر انتخابات است سریع پیگیری می کرد و سعی می شد مشکلی پیش نیاید.

در مورد تعرفه ها اشاره کردید.آقای کرباسچی نماینده ستاد آقای کروبی در مصاحبه ای در همان ایام اعلام کرده بودند که از صبح در برخی از شعبه ها اعلام شده بود تعرفه کم آمده است اما رسیدگی نشده بود.این امر حقیقت دارد؟

من این موضوع را دقیق نمی دانم.اما قاعدتا وقتی تعرفه ای در شعبه ای کم می آید به وزارت کشور اعلام می شود و وزارت کشور هم مسئول رسیدگی به این امر است و اگر مشکلی هم در شعبه ای پیش آمده بررسی شده و به آن رسیدگی شده است.این طور نبوده است که مشکلی بدون رفع شدن و پیگیری کنار گذاشته و فراموش شود و به آن رسیدگی لازم صورت نگیرد.

موضوع دیگری که درباره تقلب وجود داشت و استدلال می شد که در انتخابات تقلب شده است این بوده که خبرگزاری فارس و ایرنا ساعت 18.36 عصر روز انتخابات اعلام کرده بودند که آقای احمدی نژاد برنده انتخابات است.نظر شما درباره این استدلال چیست؟

اینکه خبرگزاری نتیجه انتخابات را پیش از اتمام رای اعلام کند کار خطایی است اما من یک سوال داردم.اگر خبرگزاری ها این کار را کرده اند که کار اشتباهی بوده است پس چرا یکی از کاندیداها ( میر حسین موسوی) هم چند ساعت بعد مصاحبه کرده بودند و خود را برنده انتخابات اعلام کرده بودند؟حرف ما این است که این کار از طرف هر کسی صورت بگیرد غلط است.اشتباه است.با آن خبرگزاری ها هم باید برخورد صورت می گرفت.کسی حق ندارد پیش از اینکه انتخابات به پایان برسد و آرا شمرده شود نتایج را اعلام کند.تقریبا آن کار آقای موسوی در اعلام نتایج را همه اشتباه می دانستند و اعتراف می کردند که ایشان هم کار درستی نکرده که مصاحبه کرده و خود را با تفاوت بسیار زیاد برنده انتخابات اعلام کرده است.

شما ظاهرا روز سه شنبه 26 خرداد 88 با نماینده کاندیداهای معترض هم جلسه داشتید.اگر می شود درباره این جلسه هم توضیحاتی را بفرمائید.

بله.روز سه شنبه صبح بود که عده ای از این افراد آمدند و جلسه ای برگزار شد.استدلالات خود را بیان کردند که بیشتر حول چند محور بود.اول بحث تعرفه ها بود که مدعی بودند بسیار بیش از نیاز منتشر شده است و چیزی در حدود 71 میلیون برگ تعرفه منتشر شده است که اصلا صحت نداشت و برای حرف خودشان هم سندی نداشتند.بعضی از این افراد هم مدعی بودند که اصلا شورای نگهبان را قبول ندارند!

چه افرادی در جلسه به نمایندگی از کاندیداها حضور داشتند؟

از طرف آقای موسوی آقای محتشمی پور آمده بودند.از طرف آقای کروبی آقای کرباسچی آمده بودند و از طرف آقای رضایی هم آقای دانش جعفری در جلسه حضور داشتند.

من به این افراد گفتم شما چرا حالا این حرف را می زنید؟آن زمان که ما آقایان را تائید صلاحیت کردیم چرا نگفتند شورای نگهبان را قبول ندارند؟آن زمان باید می گفتند.نه اینکه حالا انتخاباتی برگزار شده و فرد دیگری رای آورده است و آقایان حالا می گویند شورای نگهبان را قبول ندارند.

فرد دیگری هم در جلسه گفت اساسا باید انتخابات باطل شود و نتیجه انتخابات را قبول ندارند.

آقای دانش جعفری هم که از طرف ستاد آقای رضایی آمده بودند بحث بازشماری آرا را مطرح و قبول کردند و قرار بر این شد که حدود 10 درصد از صندوق هایی که اعلام کرده اند و مشکل دارد بازشماری شود.

عصر همان روز هم ظاهرا جلسه دیدار نماینده کاندیداهای معترض با رهبری بوده است.درست است؟

بله همان روز عصر بعد از جلسه ای که صبح در شورای نگهبان در دیدار با نماینده کاندیداهای معترض برگزار شد جلسه ای در حضور مقام معظم رهبری تشکیل شد و از هر ستاد 5 نفر آمده بودند و از ستاد آقای موسوی چیزی که در خاطر دارم حدود 10 نفر آمده بودند.بنده و آقای صادق لاریجانی هم به نمایندگی از شورای نگهبان در جلسه حضور داشتیم و چند نفر هم از وزارت کشور آمده بودند.

موضوعات داخل آن جلسه هم حول چند محور بود.اول بحث بی طرف نبودن اعضای شورای نگهبان بود.مطرح کردند که از 12 نفر اعضای شورا 7 یا 8 نفر از آنها به نفع یکی از کاندیداها ( محمود احمدی نژاد) موضع گیری کردند.ما سوالی که داشتیم این بود که این 7 یا 8 نفر چه کسانی هستند؟ در آن زمان ما 2 نفر از اعضای شورای نگهبان را داشتیم که هم زمان در دولت هم مسئولیت داشتند.یکی آقای دکتر الهام بودند که اگر اشتباه نکنم از وزرا بودند و یکی دیگر از آقایان هم آقای دکتر عزیزی بودند که معاون گمان می کنم بودند.خوب این طبیعی است وقتی فردی در دولت هم هست از دولت موجود حمایت می کند.ما که نمی توانیم انتظار داشته باشیم نقد دولت را انجام دهند.اگر این طور است و عضویت در دولت با عضویت در شورای نگهبان در تضاد است خوب من مثال دیگری می زنم.چرا زمانی که مرحوم آقای دکتر حبیبی معاون اول رئیس جمهوران وقت بودند و هم زمان عضو شورای نگهبان هم بودند مطرح نشد که در انتخابات تقلب می شود.مرحوم دکتر حبیبی هم در دولت سازندگی و هم در دولت اصلاحات معاون اول رئیس جمهور بودند و عضو حقوقدان شورای نگهبان هم بودند.پس ما باید بگوئیم چون ایشان در دولت هم بودند پس تقلبی شده است؟

موضوع دیگری که مطرح شد بحث صلاحیت آقای احمدی نژاد بود که مطرح کردند که خود حضرت آقا هم گفتند این بحث دیگری است و به روند برگزاری انتخابات ربطی ندارد.در نهایت یکی از آقایان حاضر در جلسه که عضو ستاد آقای موسوی هم بودند( دکتر عباس آخوندی)خطاب به حضرت آقا گفتند که ما می دانیم در انتخابات تقلب نشده است و اگر صندوق ها شمرده شود باز نام آقای احمدی نژاد اعلام می شود اما ما به صلاحیت ها آقای احمدی نژاد اعتراض داریم که حضرت آقا هم فرمودند این موضوع دیگری است.

اساسا در جلسه دیدار با رهبری همین موضوعات مطرح شد.

سرانجام بازشماری آرا چه شد؟

آرا شمرده شد و نتیجه انتخابات تائید هم شد و حتی در برخی از صندوق ها داشتیم که رای افراد دیگر بیشتر هم اعلام شده بود که رقیب آقای احمدی نژاد بودند اما بعد از بازشماری رای آنها چند عددی کمتر شد.این نشان می داد انتخابات سالم برگزار شده است و نتایج نه تنها مخدوش نبوده بلکه درست و صحیح بوده است.

یکی از شبهات مطرح از طرف ستاد آقای کروبی این بود که ایشان در انتخابات سال 84 در مرحله اول که اعلام رسمی هم شد بیش از 5 میلیون رای کسب کرده بودند اما چطور می شود در سال 88 رای ایشان 300 هزار رای اعلام شود؟نظر شما درباره این شبهه چیست؟

ببینید ادبار و نظر مردم حسب شرایط تغییر می کند.من برای شما مثالی بزنم فردی که در دوره ای رئیس جمهور بوده است و هر زمان که انتخابات مجلس برگزار می شده است نفر اول بوده ، در انتخابات مجلس ششم نفر سی ام شدند.پس چرا آن زمان نگفتند تقلب شده است؟ این که چون فردی در زمانی فلان قدر رای کسب کرده و چند سال بعد رای او کم شده است که دلیل بر تقلب در انتخابات نیست.بلکه این به دلایل مختلف در اجتماع و میان مردم است که نظرشان نسبت به آن فرد تغییر می کند.

در انتخابات سال 92 اما ما شاهد روند دیگری بودیم و دیدیم که مردم به پای صندوق های رای آمدند و نام آقای دکتر روحانی هم از صندوق های رای بیرون آمد و این بار دیگر کسی به نتایج اعتراضی نکرد.

بله این هم نشان از این داشته و دارد که برای ما فرقی نمی کرد و نمی کند چه کسی برنده انتخابات باشد و ما فرد منتخب و پیروز را اعلام می کنیم و انتخابات سال 92 نشان داد که موضوع تقلب هیچ واقعیتی در انتخابات ایران ندارد.

ممنون از توضیحات خوب شما و وقتی که برای این مصاحبه در نظر گرفتید.

من هم برای شما آرزوی موفقیت می کنم.

صفار هرندی


محمد حسین صفارهرندی سکاندار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت نهم بوده است و از جمله افرادی بود که در بعد از وقایع سال 88 با حضور در دانشگاه ها  سخنرانی ها عمومی، سعی داشت در جامعه ملتهب آن زمان روشنگری انجام دهد.صفارهرندی این روزها عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی است.برای بررسی فضای انتخابات سال 88 و 92 مصاحبه ای با وی را ترتیب دادیم که مختصری از آن مصاحبه در ادامه از نظر شما می گذرد.این مصاحبه در شماره 222 نشریه پنجره در 6 دی ماه 1393 منتشر شده است.

آقای صفار ، به نظر شما چرا در انتخابات سال 88 بحث تقلب مطرح شد و باعث شد انتخاباتی با حضور بیش از 85 درصد مردم با آن حواشی مواجه شود؟

من اول می خواهم به انتخابات سال 84 اشاره کنم.در انتخابات 84 وقتی آقای احمدی نژاد پیروز انتخابات شدند همان زمان هم برخی ها موضوع تقلب را مطرح کردند و مدعی شدند در آن انتخابات هم تقلب صورت گرفته است.من سوالی که دارم این است که اول موضوع تقلب مورد ادعای افراد در آن سال حل بشود که چه کسی تقلب کرد؟وزارت کشور که در آن زمان در اختیار اصلاح طلبان بود و وزیر کشور وقت هم آقای موسوی لاری بودند.آقای خاتمی هم همان ایام انتخابات نهم ریاست جمهوری را سالم ترین انتخابات تا آن زمان عنوان کردند اما برخی ها مدعی تقلب در آن انتخابات بودند.پس اول باید تکلیف این افراد با انتخابات سال 84 مشخص شود که چرا گفتند تقلب صورت گرفته و چرا دولت اصلاحات در انتخابات تقلب کرده است؟!

در سال 88 هم همین اتفاق در ابعاد وسیع تری رخ داد.حضرت اقا هم چند ماه قبل از انتخابات گفتند که این چه حرفی است که عده ای می زنند که در انتخابات می خواهد تقلب بشود و عده ای می خواهند تقلب کنند؟اگر هم افراد مدعی تقلب بودند و حضرات واقعا هم فکر می کردند که در انتخابات تقلب می شود چرا اصلا در انتخابات شرکت کردند؟من اگر بدانم در رقابتی شرکت می کنم که سرانجام عدالت رعایت نمی شود و نتیجه صحیح را اعلام نمی کنند اصلا انگیزه های خودم را از دست می دهم و کنار می کشم و در انتخابات شرکت نمی کنم.پس این نشان می داد که اینها خودشان هم می دانستند که در انتخابات تقلب نمی شود و آن حرف ها بیشتر بهانه بوده است.من سوال دیگری دارم.اینها واقعا اگر فکر می کردند که در سال 88 نظام می خواهد به نفع یکی از کاندیداها در نتایج آرا دست ببرد پس چرا دائما از روزهای قبل از انتخابات مدعی پیروزی آقای موسوی بودند و می گفتند که آقای موسوی برنده انتخابات می شود؟حتی روز انتخابات هم به هر کس که می رسیدند می گفتند که ما برنده انتخابات هستیم و انتخابات را برده ایم!

آقای موسوی هم همان شب مصاحبه ای را ترتیب دادند و خود را پیروز انتخابات اعلام کردند.

بله همین طور است.من سوال دیگری که دارم همین است.چرا اقای موسوی آمدند و خودشان را برنده انتخابات معرفی کردند؟هنوز که صندوقی باز نشده بود،صندوقی شمرده نشده بود.آقای موسوی شما بر اساس چه اطلاعاتی آمدید و اعلام کردید که برنده انتخابات هستید؟چرا همان موضع بحث تقلب را مطرح نکردند؟

من یک خاطره ای نقل بکنم برای شما که نشان می داد این حضرات درباره انتخابات چگونه فکر می کردند و چگونه عمل می کردند.یکی از افرادی که نماینده آقای کروبی در یکی از صندوق ها بود و خانم محترمی هم بود از صبح پای صندوق بودند و آخر شب هم زمانی که صندوق ها باز شده بود و آرا شمرده شده بود ایشان حضور داشتند.وقتی آرای آن صندوق اعلام شد دیدند آقای کروبی در آن صندوق حتی یک رای هم ندارد.از آن خانم سوال کرده بودند که شما نماینده آقای کروبی هستید و به ایشان رای نداده اید؟ایشان گفته بودند که بله چند روز قبل به ما گفته بودند برای آنکه آرا بیشتر شود و اقای کروبی هم شانسی برای پیروزی ندارند به آقای موسوی رای بدهید تا رای ایشان بیشتر شود!این را خانمی می گوید که خودش پای صندوق رای بوده و نماینده آقای کروبی هم بوده است.بگذریم از اینکه رئیس ستاد انتخاباتی آقای کروبی هم بر طبق برخی از خبرها رای خودشان را به اقای موسوی داده بودند و گفته بودند به آقای کروبی رای نداده ام.حالا این هم خبری بوده است که همان ایام منتشر شد.

تمامی اینها نشان می داد که طرحی از قبل ریخته شده بود تا انتخابات سال 88 را با حواشی مواجه کنند.اینکه برخی از شبکه های ماهواره ای همانند بی بی سی فارسی دائما اخبار این نماینده ها را پوشش دهند و در تنور وقایع بعد از انتخابات سال 88 بدمند اصلا چیز عادی و طبیعی نبوده است.

حتی ظاهرا آقای آخوندی در جلسه دیدار نماینده کاندیداهای معترض با رهبری هم به این موضوع عدم تقلب اشاره کرده بودند؟

بله اولین زمزمه ها برای اینکه تقلب نشده است و ایراد معترضین به نتایج چیز دیگری است در همان جلسه در حضور آقا مطرح شد و اعتراف کردند که در انتخابات دهم ریاست جمهوری تقلب نشده است.

به نظر شما نماز جمعه رهبری انقلاب در 29 خرداد 88 چه تاثیری در وقایع روزهای بعد از انتخابات داشت؟

رهبری در آن نماز جمعه با کاندیداها اتمام حجت کردند و آن نماز جمعه هم به شدت در میان مردم تاثیر داشت.اگر عده ای بودند که مذهبی هم به شمار می رفتند و رهبری اقا را قبول داشتند که از اعتراضات کنار کشیدند و سخنان آقا را قبول کردند.حتی ممکن بود عده ای هم نظام و رهبری را قبول نداشته باشند اما متوجه شدند که اعتراضات معترضین در مورد خود انتخابات نیست و هدف چیز دیگری است و برای همین آنها هم فهمیدند که دارد از آنها سو استفاده می شود برای همین کنار کشیدند و شما میدیدید که در پر جمعیت ترین تظاهرات که مثلا در 25 خرداد 88 برگزار شد در خوشبینانه ترین حالت اگر 500-600 هزار نفر حضور داشتند این عده در روزهای بعد به 50-60 هزار نفر رسید و شما ریزش را کاملا احساس می کردید.

نظر شما درباره نتایج انتخابات سال 92 چیست؟چرا اقای دکتر روحانی پیروز انتخابات شدند؟

تمامی آن حرف هایی که چه بیرونی ها و چه برخی از افراد هم صدا با انها در داخل کشور بیان می کردند در انتخابات 92 نشان داده شد که لااقل در میان 73 درصد مردم بی تاثیر بوده است و مردم همچنان نظام و رهبری را قبول دارند و این نشان می داد که فضای ملتهب سال 88 که برای براندازی نظام طراحی شده بود در سال 92 از بین رفت و مردم همچنان جمهوری اسلامی را قبول دارند و به نظام اطمینان خاطر دارند.

ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

موفق باشید.

عبدالرضا داوری


عبدالرضا داوری از چهره های سرشناس و جنجالی نزدیک به محمود احمدی نژاد است که در دوره دوم دولت احمدی نژاد همواره به عنوان چهره ای رسانه ای و حامی دولت نهم و دهم در مجامع عمومی حاضر می شد و از عملکرد دو دولت محمود احمدی نژاد حمایت می نمود.داوری در مقطع انتخابات سال 88 قائم مقام خبرگزاری ایرنا بوده است و از فعالین ستاد انتخاباتی محمود احمدی نژاد محسوب می شد که از نزدیک در جریان روند تحولات آن انتخابات بوده است.به همین مناسبت در یکی از روزهای مهر ماه امسال با وی مصاحبه ای را ترتیب دادیم و روایت او از انتخابات دوره دهم و یازدهم ریاست جمهوری را جویا شدیم.مصاحبه ای که در ادامه از نظر شما می گذرد مختصری از 90 دقیقه مصاحبه با عبدالرضا داوری می باشد که در مستند روزهای خرداد مورد استفاده قرار گرفت و در شماره 222 نشریه پنجره منتشر شد:

 

به نظر شما چرا انتخابات ریاست جمهوری سال 88 متفاوت ترین انتخابات نسبت به دوره های پیش از خود بود و تا بدین حد با حواشی و جنجال های فراوانی مواجه شد؟

من اول باید از شما تشکر کنم که تلاش می کنید تا یکی از مهم ترین مقاطع سیاسی ایران  و انقلاب را نقل کرده و به تصویر بکشید و این جای امیدواری دارد.در پاسخ به سوال شما باید این را بگویم که از اواسط دهه شصت و بعد از فوت حضرت امام(ره) و روی کار آمدن دولت سازندگی در کشور ، خطی شکل گرفت که فکر می کرد برای آنکه ایران بتواند به پیشرفت برسد و بتواند در ابعاد مختلف زندگی موفق باشد باید در پروژه جهانی سازی ذوب شود و قرار بگیرد و این روند تکاملی را هم از روی نظریات داروین استخراج کرده بودند و به همین دلیل افرادی که در آن دولت تئوری پردازی می کردند سعی می کردند این الگو را در ایران به پیش ببرند.در زمان دولت اصلاحات و با روی کار آمدن آقای خاتمی همین روند با شتاب بیشتری ادامه پیدا کرد و برخی از تئوریسین های اصلاحات همانند عبدالکریم سروش و سعید حجاریان و غیره معتقد بودند ایران باید در این فرآیند جهانی شدن به پیش رود و دست از ارزش های انقلابی خود بکشد.تابستان سال 83 که حدودا 1 سال قبل از انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری بود برخی از تشکل های دانشجویی اصلاح طلبان اردوهایی را تشکیل دادند و این نظریات را مطرح کردند که در انتخابات سال 84 باید به فردی رسید که اولا بتواند اختیارات رهبری انقلاب را به عنوان یکی از جدی ترین موانع پیاده شدن طرح ها برای پیوستن ایران به پروژه جهانی سازی، محدود کند و در واقع به سمت واتیکانیزاسیون رهبری در جمهوری اسلامی ایران بروند و در ثانی بتوانند اهداف دولت های سازندگی و اصلاحات را در درون کشور ادامه دهند.به همین دلیل به گزینه هایی همانند مصطفی معین و مهدی کروبی و برخی دیگر از افراد رسیدند.اما آنها هیچ گاه فکر نمی کردند از دل آن انتخابات فردی همانند دکتر احمدی نژاد بیرون بیاید که کیلومترها با اهداف و برنامه های آنها فاصله داشته است و در واقع اختلافات جدی از سال 84 شروع شد و ما اگر میخواهیم وقایع سال 88 را به خوبی بررسی کنیم باید اولا این مسائل را بررسی کنیم.

آقای داوری به نظر شما چرا در آن مقطع زمانی در سال 88 بحث تقلب مطرح شد و عده ای عنوان کردند چون خبرگزاری هایی همانند فارس و ایرنا در عصر 22 خرداد 88 نتایج انتخابات را اعلام کردند و خبر دادند که آقای احمدی نژاد پیروز انتخابات است پس در انتخابات تقلب شده است؟

ببینید این بر می گردد به پروژه جنگ روانی که توسط ستاد آقای موسوی طرح ریزی شده بود.این واقعیتی است که آقای موسوی برای انتخابات نیامده بودند.این ها آمده بودند تا تغییرات اساسی در ساختار جمهوری اسلامی ایجاد کنند و برای همین کار هم به حضور مردم نیاز داشتند.آقای موسوی این را علنا صبح روز انتخابات در مصاحبه با نشریه تایم آمریکا می گوید و این را نباید فراموش کرد که انتخابات و حضور مردم برای اینها بهانه ای بوده است تا دست به فتنه گری بزنند.

در مورد خبر خبرگزاری فارس و ایرنا هم باید این را بگویم که سایت های خبری معمولا کانال های خبری مخصوص به خود را در فرمانداری ها و ستاد برگزاری انتخابات دارند و این امر معمولی است که از کانال های خبری خود اخبار را جویا می شوند و این از نقاط قوت خبرگزاری های است که بتوانند اخبار را سریعتر و بهتر به مخاطبین خود برسانند.در آن انتخابات هم همین اتفاق افتاد و خبرگزاری فارس و ایرنا به دلیل دسترسی های بهتری که به ستادهای برگزاری انتخابات و ستاد انتخابات وزارت کشور داشتند توانستند نتایج را سریعتر اعلام کنند.در مورد اعلام نتایج هم باید این را بگویم که خود اقای موسوی هم همان روز نتایج را اعلام کردند و گفتند با نسبت آرای بسیار زیاد برنده انتخابات هستم!این در راستای همان جنگ روانی بود که ستاد ایشان پیگیری می کرد و دقیقا لحظه به لحظه نیز محاسبه شده طرح های خود را به پیش می بردند و خبرگزاری فارس و ایرنا اگر آن خبر را آن روز منتشر نمی کردند این خط جنگ روانی ستاد آقای موسوی تاثیرات منفی خود را بیشتر در جامعه می گذاشت.

به نظر شما برخی از رفتارهای آقای احمدی نژاد همانند سخنرانی ایشان در 24 خرداد 88 در میدان ولیعصر (عج) تاثیر منفی در وقایع بعد از انتخابات نداشت؟

نه به نظر من این ها همه بهانه است.اولا آقای احمدی نژاد هیچ وقت رای دهندگان به کاندیداهای دیگر را خس و خاشاک خطاب نکردند.بلکه منظور ایشان همان عده ای بود که شب گذشته رفته بودند مقابل وزارت کشور و شیشه ها را شکسته بودند و سطل آشغال ها را آتش زده بودند.منظور آقای احمدی نژاد اتفاقات موضعی بعد از انتخابات بود و ایشان آن عده را خس و خاشاک خطاب کردند.این تحریف سخنان آقای احمدی نژاد هم در راستای همان جنگ روانی ستاد های کاندیداهای رقیب و رسانه هایی بود تا در کوره قطبی سازی جامعه بدمند.ثانیا من معتقدم اگر مراسم آن روز هم برگزار نمی شد باز اتفاقات بعد از انتخابات رخ می داد و آن مراسم تاثیر زیادی در وقایع بعد از انتخابات نداشت.

نظر شما درباره انتخابات سال 92 چیست؟برخی ها این موضوع را مطرح می کنند که چون در انتخابات سال 88 دولت و نهادهای نظارتی همانند شورای نگهبان یک دست بودند پس تقلب شد ولی در سال 92 به دلیل اختلاف دولت و برخی از نهادهای نظام بر سر کاندیداتوری آقای مشایی این بار دیگر نمی شد تقلب شود.آیا این استدلال را شما قبول دارید؟

ببینید من معقتد هستم که اساسا در جمهوری اسلامی ایران در انتخابات های سراسری و ملی همانند ریاست جمهوری امکان تقلب فراگیر وجود ندارد.شاید در حد دیفرانسیل ها در روستاها و شهرها در انتخابات کوچک همانند شهر و روستا و مجلس بشود تقلب کرد اما در انتخابات ریاست جمهوری نمی شود تقلب سرنوشت ساز انجام داد.چون وقتی انتگرال گیری می شود این تقلب ها بسیار ناچیز می شود و در سرنوشت انتخابات تاثیری ندارد.به همین دلیل بنده اساسا این استدلال را درباره سال 92 که چون اختلاف بر سر آقای مشایی وجود داشت پس تقلب نشد را اساسا قبول ندارم چون معتقد نیستم که تقلبی تا به حال صورت گرفته باشد.در ضمن فراموش نکنیم که بسیاری از افراد که در سال 92 به آقای روحانی رای دادند همان افرادی بودند که در سال 88 به آقای احمدی نژاد رای دادند و نباید ذهن خود را با فتنه درگیر کنیم و اینکه مردم شهرستان ها هم همانند تهران ذهنشان درگیر فتنه 88 بوده است.نخیر.مردم در سال 92 احساس کردند آقای روحانی می تواند برای آنها مفید تر باشد به همین دلیل به آقای روحانی رای دادند همان طور که در سال 88 به آقای احمدی نژاد رای داده بودند.

عباس عبدی


مهندس عباس عبدی را بسیاری از چهره های آشنا با تاریخ انقلاب به خوبی می شناسند. از جمله دانشجویانی بوده است که سفارت آمریکا در آبان 1358 را اشغال کردند و در دهه شصت به برخی از نهادهای دولتی و انقلابی راه پیدا کرد.اما هم زمان با روی کار آمدن دولت سازندگی به طرف فعالیت های روزنامه نگاری به صورت جدی تر کشیده شد و در روزنامه سلام مشغول به فعالیت شد و با آغاز عصر اصلاحات و دستگیری های برخی از روزنامه نگاران وی نیز دستگیر و زندانی شد.در سال 1384 از جمله افرادی بود که مخالف حضور هاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات بود و معتقد بود که هاشمی در مقابل احمدی نژاد شانسی برای پیروزی ندارد و بهتر است که کنار بکشد اما هاشمی رفسنجانی هیچگاه به این توصیه عبدی توجه نکرد و سرانجام احمدی نژاد پیروز دور دوم انتخابات سال 84 شد. همزمان با انتخابات ریاست جمهوری در خرداد 1388 عباس عبدی نیز از جمله اعضای سرشناس ستاد مهدی کروبی بود که مشاوره هایی را به کاندیدای مورد نظر خود می داد. به همین دلیل در یکی از روزهای آذر ماه امسال مصاحبه ای را در دفتر وی درباره انتخابات سال 88 و 92 انجام دادیم که از نظر شما می گذرد.این مصاحبه از سری مصاحبه هایی می باشد که در شماره 222 نشریه پنجره منتشر شد و در اختیار علاقمندان قرار گرفت و با انتشار در فضای مجازی در اختیار علاقمندان بیشتری قرار می گیرد.

 

سال 88 ما شاهد انتخابات متفاوتی بودیم که در تاریخ 30 سال انقلاب تا آن زمان، جزء بی سابقه ترین انتخابات به شمار می آید.به نظر شما چرا انتخابات سال 88 تا بدین حد جنجالی شد و بسیاری از اتفاقاتی که در آن مقطع روی داد بی نظیر بود؟

درباره انتخابات سال 88 نظرات متفاوتی نسبت به دیگر دوستانی داشتم که در آن زمان میان اصلاح طلبان مشغول به فعالیت بودند و این نظرات را هم همان زمان گفته بودم و منتشر هم شده است. در زمستان سال 87 نامه ای را خطاب به آقای محسن میردامادی نوشتم و در آن متذکر شدم روندی که دوستان مشارکت در پیش گرفته اند به نتیجه مطلوب منجر نخواهد شد و گفتم بحث اصلی نهادینه شدن انتخابات است ولی این نکته مهم به حاشیه رفته بود و آنان نهادینه بودن انتخابات را مفروض گرفته و وارد یک رقابت سنگین برای حذف احمدی نژاد شدند. به نظر من در سال 88 هر دو طرف دعوا مقصر بودند یا می دانستند که نتیجه آن فرایند کار را به اینجا خواهد کشاند که در این صورت هر دو طرف مسئول هستند، و یا اگر هم نمی دانستند که کار به آنجا کشیده خواهد شد و این از بی اطلاعی و اشتباه آنها بود که کار را به اینجا رساند در این صورت مسئولیت سیاسی دارند.

در آن نامه نوشته ام که آقای احمدی نژاد چه درست و چه نادرست بالاخره اسمش از صندوق ها بیرون خواهد آمد و شانس زیادی برای رقابت با احمدی نژاد وجود ندارد. البته بنده معتقدم علی رغم تمام نارسایی های موجود در انتخابات و آرا به دلائل تحلیلی آقای احمدی نژاد رای هم آورده است و تقلب تعیین کننده ای در تجمیع آرا صورت نگرفته بود.

دلیل شما برای این استدلال چه بود که احمدی نژاد برنده انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود؟

این شاید برای من به عنوان یک کنشگر سیاسی که در ستاد آقای کروبی بودم طبعا پذیرفته شده نبود که این حرف را پیش از انتخابات بزنم اما در واقع استدلال من به پول نفت بر می گشت. شما می دانید که در آن زمان درآمدهای نفتی ایران بیشترین در آمدها تا آن زمان بوده است. در بهار سال 88 دولت چیزی بیش از 10 میلیارد دلار پول در داخل جامعه تزریق کرد که بحث سیب زمینی ها و اینها رقم بسیار بسیار ناچیز و پیش پا افتاده آن بوده است، توجه دارید این رقم چقدر است؟ وقتی شما پول نفت داشته باشید خیلی کارها می توانید بکنید که ما در آن زمان دیدیم که همین اتفاق هم افتاد و در نتیجه نهایی انتخابات نیز تعیین کننده بود.

چطور شد که شما در ستاد آقای کروبی مشغول به فعالیت شدید؟

زاویه نگاهم را در 15 فروردین سال 88 طی یادداشتی به نام "ورود به انتخابات از کدام منظر؟" نوشته و منتشر کردم. برای من نتیجه انتخابات در درجه اول اهمیت نبود. مهم این بود که نهاد انتخابات در کشور ما حفظ شود. این هدف اصلی من بود حالا اگر کاندیدای مورد نظر ما هم رای می آورد چه بهتر اما این هدف در اولویت های بعدی من بود. اولویت اصلی من این بود که انتخابات در کشور ما حفظ شود و از بین نرود. بعلاوه مشارکت در یک کنش سیاسی به ارتقای سطح سیاست در جامعه کمک می کند چه انتخاب بشوی و چه نشوی. در واقع نگاه من به انتخابات 88 مثل بذری بود که باید پاشیده می شد تا 4 سال بعد برداشت شود.

آقای عبدی به نظر شما چرا در انتخابات سال 88 بحث تقلب فراگیر شد و کاندیداهای رقیب آقای احمدی نژاد مدعی تقلب شدند؟

این بر می گردد به سوء ظن دو طرف نسبت به هم. وقتی ما کسی را دزد بدانیم نگاهمان به رفتارهای او یک جور است و وقتی او را امین بدانم استنباطمان از رفتارها و کارهای او نوع دیگری است. در سال 88 هم همین اتفاق رخ داد. نگاه به کارهای دولت احمدی نژاد برای رقبای وی معنی منفی داشت همچنان که کارهای فعالان رقیب هم برای حکومت معنایی مشابه داشت و این بدگمانی طرفین باعث شد که بدترین برداشتها از هر رفتار طرفین صورت گرفته و آن اتفاقات هم رخ دهد. البته به نظر من اصلاح طلبان در دام طرف مقابل نیز افتادند و مسیری را رفتند که برایشان برنامه ریزی یا حداقل آماده شده بود!

به نظر شما چرا در انتخابات سال 92 دیگر بحث تقلب مطرح نشد و این بار هفتاد و سه درصد مردم بر خلاف پیش بینی های رسانه های خارجی به پای صندوق های رای آمدند و باز رای دادند و این بار نام آقای روحانی از صندوق بیرون آمد؟

 معتقدم بیشتر مردمی که سال 92 به پای صندوق های رای آمدند نظرات منتقدین را در باره سال 88 و بحث تقلب به تعبیری که آنان طرح کردند قبول نداشتند. و حتی بسیاری از آنان کسانی بودند که به احمدی نژاد رای داده بودند و آمدند جبران کنند. همچنین معتقدم که در سال 88 شاهد پدیده انتخاباتی نبودیم بلکه نوعی ستیز سیاسی در قالب انتخابات را شاهد بودیم. اما در سال 92 رقابت بجای ستیز در قالب انتخابات برگزار شد. به چه معنا؟ برای اینکه منظور خودم را درست منتقل کنم باید بگویم، رخداد واقعی انتخابات یعنی وقتی که رای گیری تمام شد همه احساس آرامش کنند نه اینکه تازه اول نگرانی همه باشد. در انتخابات آمریکا هم شما این را میبینید که یک رقابت سخت و نفس گیری انجام می شود اما زمانی که رای گیری تمام شد دیگر همه احساس آرامش می کنند و فضای آرامی حکمفرما می شود. به نظر من در انتخابات سال 92 چنین فضایی حاکم شد و باعث شد که مردم نیز در انتخابات شرکت کنند.

فکر می کنید چرا در سال 92 گزینه مورد نظر احمدی نژاد نتوانست به صحنه بیاید و رای کسب کند؟

این هم بر میگردد به همان بحث پول نفت. چون در سال 92 دیگر پول نفت تمام شده بود! و احمدی نژادیسم موضوعیت خود را از دست داده بود. شعارهای احمدی نژادیسم در غیاب پول نفت مثل باز کردن مغازه یخ فروشی در قطب شمال است.

نظر شما درباره رد صلاحیت آقای هاشمی و حضور نیافتن آقای خاتمی در انتخابات سال 92 چیست؟ من به خاطر دارم که همان زمان هم شما گفته بودید که نمی گذارند آقای هاشمی به سرانجام مطلوب در انتخابات برسد.

معتقد بودم که اگر آقای هاشمی و آقای خاتمی در انتخابات سال 92 شرکت می کردند باز همان اتفاقات سال 88 تکرار می شد زیرا معنای انتخابات به تعبیری که گفتم تغییر می کرد و احتمالاً این بار بدتر هم تکرار می شد. برای همین نمی شد که آقای هاشمی و آقای خاتمی در این انتخابات حاضر شوند و باز ما شاهد همان اتفاقات سال 88 نباشیم و در واقع نمی گذاشتند که این دو نفر در انتخابات شرکت کنند. در مورد جمله ام هم گفتم در روز 24 خرداد قطعا شاهد ریاست جمهوری این دو نفر نخواهید بود.

به عنوان سوال آخر، به نظر شما چطور شد که آقای آخوندی و نجفی که در انتخابات سال 88 به ترتیب در ستاد آقای موسوی و کروبی مشغول بودند و مدعی تقلب در انتخابات سال 88 شده بودند سال 92 در مجلس در روز رای اعتماد آمدند و گفتند ما هیچ گاه نگفتیم تقلبی صورت گرفته است؟!

من این را نمی دانم که آیا اساساً چنین موضعی گرفته اند یا نه و اگر گرفته اند چرا چنین موضع گیری گرفته اند. بهتر است از خود این افراد سوال کنید. ولی فرض کنیم کسی چنین کرده باشد در این صورت بیش از این که نقد را متوجه فرد کنیم که در جای خود ضروری است باید به ساختار توجه داشت که چرا چنین پدیده هایی مشاهده می شود.

ممنون از اینکه فرصتی را در اختیار ما قرار دادید تا در خدمت شما باشیم.

موفق باشید.