گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب مشروطه» ثبت شده است

درس های انقلاب مشروطه برای این روزها

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۶ ب.ظ

انقلاب مشروطه


مرداد امسال یکصد و دهمین سالگرد انقلاب مشروطه است، انقلابی  که الهام بخش چندین نسل از روشنفکران و روحانیون ایرانی بود و تبدیل به تجربه مهم تاریخی برای ملت ما شد اما سرانجامی تلخ داشت. مشروطیت درس های بزرگی با خود به همراه داشت که از جمله آنها نفوذ جریانات مشکوک روشنفکری و تاثیرگذاری بر روند انحراف انقلاب بود تا چرخش ماهوی انقلاب که باعث شد عملا از دل آن افرادی همانند سید ضیا طباطبایی و رضا خان قزاق بیرون بیاید. 

در کنار تمامی این تجربه های تاریخی به حاشیه راندن روحانیون اصیل همانند مرحوم شیخ فضل الله نوری بود که 3 سال بعد از صدور فرمان در 11 مرداد 1288 در میدان توپ خانه تهران به دار آویخته شد و به پیکرش بی احترامی شد و باعث اعتراض روحانیون بزرگ نجف همانند مرحوم آخوند خراسانی شد حکایت از آن دارد که حرکت پاک و مقدسی همانند مشروطه چگونه ظرف 3 سال و تا چه میزان به آلودگی کشیده شد که در روز ولادت امام علی ع در پایتخت کشور شیعه یک فقیه طراز اول را از خانه اش بیرون بکشند و در میدان اصلی شهر  با وضع عجیبی و رقت انگیزی اعدام کنند و بر پیکرش ادرار کنند تا ما بعد از 1 قرن انگشت به دهان بمانیم که چطور یک حرکت مردمی چنین سرنوشتی را پیدا کرد؟

و یا اینکه استحاله تا چه میزان بود که فرزندان بسیاری از این مبارزین مخالف راه پدرانشان را رفتند و تبدیل به نیروهای واداده استعمار شدند و دلیل این وادادگی چه بود؟

مشروطیت برای ما آینه تمام نمای سیاست و اسلام سیاسی و همزمان نفوذ جریانات مشکوک غربی است که چگونه می توانند باعث انحراف و آسیب دیدن یک حرکت مردمی و اصیل شوند. اگر مشروطیت را جریاناتی همانند روشنفکران و بهائیان و نفوذی های سفارت بریتانیا و جاهلان بی خبر و سیاهی لشکرهای نان به نرخ روز خور به شکست کشاندند همین تجربه اگر هوشیار نباشیم می تواند برای انقلاب اسلامی این روزهای ما هم تکرار شود.

انقلاب اسلامی و رهبریت آن شباهت خاص و تاریخی به انقلاب مشروطه داشته و دارد و می تواند در صورت هوشیار نبودن همان سرنوشت را هم پیدا کند به خصوص که در هر دو مقطع روحانیون در کتار روشنفکران و تحصیلکردگان به یک اجماع مهم و تاریخی رسیدند اما دست هایی باعث انشقاق و اختلاف اندازی های عمیق شد.

مشروطیت حرکت پر نفوذ و عمیقی بود که توانست شاه قاجار را وادار به تسلیم شدن کند و جریان وادادگی داخلی را به جریان پویای مردمی تغییر دهد که از دل آن قانون اساسی و مجلس شورای ملی و توجه به ملت و ملیت و دیانت بیرون آمد و همین زنگ خطری برای استعمار  بود که به سرعت جلوی این حرکت مردمی را بگیرد و در طی زمان باعث روی کار آمدن شاهان مستبد دیگر قاجار و نهایتا روی کار آمدن خاندان پهلوی شد. 

کاش مردم ما و مسئولین ما بیشتر و بهتر تاریخ انقلاب مشروطه را بخوانند و مورد توجه قرار دهند و بدانند که مشروطیت از سال 1285 تا 1299 شمسی در اصل یک دوره فشرده و پر حادثه برای کسانی است که این روزها در دوره حاکمیت انقلاب اسلامی زندگی می کنند و می تواند از آن تجربه تاریخی بهترین درس ها را برای این روزها بگیرند.

کسروی، چهره متفاوت تاریخ معاصر

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ

یکی از چهره های متفاوت تاریخ معاصر ایران که دو مسیر کاملا متفاوت را در طول زندگی پنجاه و پنج ساله خود طی کرد و نقشی پر رنگ در حوادث انتهایی دوران قاجار و ابتدای پهلوی اول داشت احمد کسروی تبریزی می باشد.



روز ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سیداحمد کسروی از چهره های شاخص سیاسی و فرهنگی دوران مشروطه و پهلوی اول همراه حدادزاده، منشی و محافظ خود در شعبه ۷ بازپرسی دادگستری تهران توسط فدائیان اسلام کشته شد.

کسروی روز ۸ مهر ۱۲۶۹ در آذربایجان متولد شد. او پس از فراگیری دروس متوسطه به تجارت و فعالیت‌های آزاد روی آورد. سپس در بهمن ۱۳۰۷ توسط علی‌اکبر داور، وزیر دادگستری رضاشاه به وزارت دادگستری رفت و مشغول به کار شد. با قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز مخالفت کرد و به پیشنهاد وزیر عدلیه رضاشاه به ریاست عدلیه خوزستان منصوب شد.

کسروی در رشته‌های تاریخ، لغت، زبان و دین تحقیق کرد و مخالف سرسخت عرفان بود. او از به کار بردن لغات و واژه‌های عربی دوری می‌جست. روزنامه‌ای به نام «‌پرچم‌« و مجله‌های به نام «پیمان» منتشر کرد. او همچنین بیش از ۷۰ عنوان کتاب انتشار دارد.

کسروی از جمله چهره های روشنفکری آخر عهد قاجار و دوران پهلوی اول است که سبقه مذهبی در تبریز داشته است.وی ابتدا از طلاب تبریزی بود که در حوزه این شهر به کسب دروس حوزوی مشغول شد اما پس از درگیری هایی با طلاب این مدرسه از علوم دینی فاصله گرفت و به کسب علوم جدید مشغول شد و سپس به چهره ای منتقد تشیع و روحانیت مشهور شد.

کسروی از جمله چهره هایی در تاریخ معاصر ایران است که در زمان های مختلفی از تاریخ حرکت های متفاوتی را چه به صورت مثبت و چه به صورت منفی از خود نشان داده است.اگر بخواهیم زندگی او را تقسیم بندی کنیم نیمه اول زندگی او بیشتر فردی دیندار و طرفدار مشروطیت است اما نیمه دوم زندگی او تا به انتها فردی مخالف آئین و رسوم رسمی کشور است که سعی در گسترش تجدد طلبی در جامعه ایرانی دارد.کسروی در کنار انتقاد به دین اسلام و آئین تشیع به انتقاد از دین های ساختگی همانند بهائیت هم پرداخت و کتابی در نقد بهائیت هم نوشت که در کنار کارهای دیگر او در عصر خود خیلی به چشم نیامد و البته این شایعه در مورد خود را که فردی بهایی است و در غالب چهره های تجدد طلب می خواهد بهائیت را ترویج دهد از خود دور کرد.

نام کسروی در شمار «دین‌سازان قرن بیستم» نیز آمده است؛ چرا که وی با نظریه‌پردازی و ادعای اصلاح‌گری در فرهنگ و دین، مریدانی نیز به دست آورد. جلال آل‌احمد در «خدمت و خیانت روشنفکران» یکی از پاتوق‌های روشنفکری عصر رضاخان را «باهماد آزادگان» می‌داند که ناشی از تفکرات کسروی و به همت وی پا گرفته بود. کسروی تا به آنجا به دین‌سازی اشتهار یافت که آل‌احمد از روش و منش وی در پاتوق‌های روشنفکری آنچنانی، به سومین بازی که‌‌ همان «کسروی بازی» است اشاره کرده است.

کسروی به اسائه ادب به ساحت مقدس ائمه شیعه (ع) بالاخص نسبت به امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) متهم شد، شکایت متدینین در سال‌های ۱۳۲۴-۱۳۱۶ به مقامات مسئول دادگستری نیز هیچ اثری در کاهش اقدامات وی نداشت، این در حالی است که بر اساس قانون اساسی مشروطیت، هرگونه توهین به اسلام و مذهب شیعه جرم محسوب شده و مجرم باید توسط قانون دستگیر و محاکمه شود اما دادگستری و حکومت نه تنها معترض کسروی نشدند، بلکه در دوران خفقان که هر صدا و ندایی در گلو خفه می‌شد و افرادی چون عبدالرحمن فرامرزی و علی دشتی در کسوت سانسورچی دستگاه، هر کلمه و جمله مطبوعات و نوشته‌ها را با ذره‌بین دقت می‌کردند، آثار کسروی منتشر شد و حتی به زبان‌ عربی نیز ترجمه شدند.

سیدمجتبی نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام از نجف برای مناظره و بحث به تهران آمد و در جلسات کسروی شرکت کرده و با او به بحث نشست. کسروی، به دلیل اخلاق تند و غرورش، به تحقیر نواب صفوی پرداخت و از بحث با او امتناع کرد. بار دیگر نواب، در مسیر منزل کسروی با وی به بحث و مجادله پرداخت. کسروی با تندخویی و درشت‌گویی، سید و دوستانش را می‌راند. نواب با کسروی گلاویز شد اما مأموران حکومت، کسروی را نجات دادند.

شکایت نواب به دادگستری رفت. کسروی را به دادگاه کشاندند اما دادگستری نه تنها توجهی به اعتراضات و شکایت شاکیان نکرد، بلکه به نوعی نیز دفاع از کسروی را پیشه گرفت. تنها راه حل برای شاکیان، اجرای حدودی بود که با فتوای مراجع تقلید نجف اشرف مسلم شده بود که سرانجام یکی از اعضای فعال و معتقد فدائیان اسلام، در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ کسروی را در کاخ دادگستری تهران ترور کرد.

از جمله تفکرات کسروی در اواخر عمر نقد صریح روحانیت بود که وی به دلیل سابقه ناخوشایند ذهنی سعی داشت همواره این طیف از جامعه را نقد کند.کسروی معتقد بود که روحانیون همواره به تشکیل حکومت دینی اعتقاد داشته و دارند و در صورت فراهم شدن زمان سعی خواهند کرد حکومتی دینی تشکیل داده و سلطنت را برچینند.سخنی که هر چند در آن ایام توسط درباریان و روشنفکران جدی گرفته نشد اما صدق آن 30 سال پس از کشته شدن او آشکار شد.



کسروی از جمله چهره های متفاوت تاریخ معاصر ایران است که پس از شهریور 1320 به نوعی گوشه نشینی را اختیار کرد و مریدان خود را متشکل کرد تا بتواند افکار خود را به آنها منتقل کند.

همواره معتقد بوده و و هستم که کسروی از چهره های همچنان مغفول تاریخ معاصر ایران است که بیش از پیش باید مورد بررسی قرار بگیرد و به خصوص نقش او در پهلوی اول به صورت جدی بازخوانی شود.