گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ» ثبت شده است

کد تخفیف برای مستند مجمع عقلا

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۲۴ ق.ظ

علاقمندان دیدن مستند مجمع عقلا، جهت خرید و مشاهده این مستند که پیرامون مقطع پایانی جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه ۵٩٨ و دوران دولت سازندگی مرحوم هاشمی رفسنجانی می باشد، می توانند این مستند را با کلیک بر روی اینجا و وارد کردن کد تخفیف fans7 با ١۵ درصد تخفیف مشاهده نمایند. 

داستان ناتمام توسعه در ایران

جمعه, ۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ب.ظ

دولت سازندگی آیت الله هاشمی رفسنجانی


سال 1367 در ایران یک بزنگاه و نقطه عطف مهمی است که کمتر به آن توجه و پرداخته شده است. قطعا تیر ماه 1367 از زمان های حساس و سرنوشت ساز در  تاریخ 100 سال اخیر ایران است که در آینده بیشتر و دقیق تر به آن پرداخته خواهد شد.

"پایان دفاع و آغاز بازسازی" در سال 1367 آغاز دوره ای جدید و کاملا متفاوت در کشور بود. پس از پایان جنگ شرایطی به وجود آمد که عملا مسیر جمهوری اسلامی ایران را تغییر داد و به تعبیری پارادایم در کشور تغییر کرد.

تا پیش از تیر ماه 1367 اگر در کشور به مقتضای پیروزی انقلاب اسلامی، مباحثی همچون عدالت اجتماعی، اقتصاد دولتی، رابطه سیاست خارجی بر اساس اصل نه شرقی و نه غربی و ... مطرح بود اما به مقتضای تفکری که باعث شد تا قطعنامه 598 سرانجام به قبول رهبری فقید انقلاب برسد و وی در متن پذیرش قطعنامه از عباراتی همانند جام زهر و معامله آبروی خود با خدا سخن بگوید، دوره ای در کشور آغاز شد که عملا بسیاری از شعارها و مباحث تغییر کرد.

در دوره جدید توجه به عدالت اجتماعی خیلی محل بحث نبود و مباحث حول محور توسعه می چرخید، اقتصاد به دلیل مضمحل شدن و آشکار شدن ضعف بلوک شرق، باید به طرف اقتصاد آزاد و غربی گردش پیدا می کرد و دیگر معنا نداشت برای بازسازی کشور جنگ زده، خود را از رابطه و کمک غرب و شرق محدود و محروم کرده و نخواهیم با قدرت های جهانی رابطه دوستانه داشته باشیم!

10 ماه بعد از 27 تیر ماه 1367، رهبری فقید انقلاب اسلامی درگذشت. 30 خرداد ماه 1368 رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در سفری مهم و تاریخی به شوروی رفت و سخن از آغاز دورانی جدید کرد. 2 ماه بعد رئیس وقت مجلس به ریاست جمهوری رسید و عملا تفکر مهمی و سرنوشت ساز در کشور حاکم شد. تفکری که در برخی از لایه های زیرین جامعه وجود داشت اما رئیس جمهور جدید مبین و نمود اصلی آن بود. جسارت اصلی وی این بود که تغییرات جدید در جامعه را علنی کند و بخواهد همان شعار تغییرات را فریاد بزند.

رئیس پر قدرت دولت جدید تصمیم گرفت تا بر اساس حکم رهبری فقید انقلاب در شهریور ماه 1367، نهضت سازندگی بعد از جنگ را در کشور آغاز کند و برنامه ریزی های گسترده ای بر اساس الگوی بانک جهانی و استقراض از صندوق بین المللی پول را سامان داد. برنامه اول توسعه کشور با جنجال فراوان در مجلس سوم شورای اسلامی به تصویب رسید و پس از آن برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران استقراض خارجی کرد.

همه اینها ابتدای کار بود. شعارها و سخنان رئیس جمهور وقت در نماز جمعه با سخنان وی در سال های 1366 و 1367 در نماز جمعه متفاوت بود. اگر وی در سال های جنگ از اهمیت عدالت اجتماعی و توجه به اقشار آسیب پذیر سخن می گفت اما حال بیان می کرد مقتضای دوره جدید توسعه است و له شدن برخی از اقشار آسیب پذیر ( همان مستضعفین سابق!) زیر چرخ های توسعه. مساله توسعه به موضوع روز کشور در همه ابعاد تبدیل شده بود و الگوی اصلی در کشور آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم بودند. اگر آلمان و ژاپن توانسته بودند کمتر از 15 سال به سرعت خود را بازسازی کنند چرا جمهوری اسلامی ایران نتواند از همان الگو استفاده کرده و به سرعت به توسعه و پیشرفت و بازسازی برسد؟

مناطق آزاد تاسیس شد، راه کشی های گسترده صورت گرفت، نهضت سد سازی راه افتاد، کارخانه سازی بدون فکر قبلی انجام شد، دولت تغییرات گسترده در بدنه مدیریت کشور داد اما به ناگاه و با غافلگیری عجیب، وقتی سیاست تعدیل اقتصادی صورت گرفت تورم به نزدیک 50 درصد رسید، مردم حاشیه نشین در بسیاری از شهرها اعتراض کرده و کشور رو به بحران گذاشت و دولت در شوک فرو رفت.

بسیاری از بانک های دولتی به دلیل استقراض های وسیع خارجی اعتبار خارجی خود را از دست دادند و بسیاری از بانک ها قادر به گشایش ال سی نبودند. اعتبار بسیاری از بانک های قدیمی ایرانی همانند بانک ملی و سپه و ... از بین رفت و این بانک ها دچار افلاس اقتصادی شدند.

شرایط بعد از جنگ اگر قرار بود بهبود یابد، اما بر عکس شرایط هر روز بدتر و بدتر شد و کار به آنجا رسید که افرادی همانند محسن نوربخش و روغنی زنجانی که حاضر شده بودند تمام تفکرات دهه 60 خود در دولت موسوی را کنار بگذارند و 180 درجه تغییر کنند اما با این حال کنار گذاشته شدند و افرادی همانند طبیبیان و محمدخان جای آن ها را در دولت ششم گرفتند.

به ناگاه سیاست تعدیل جای خود را به سیاست تثبیت اقتصادی داد و دولت عملا زمین گیر شد. توسعه ای که قرار بود در همه عرصه های اقتصادی گسترش یابد و  نهضت سازندگی به پیش برود به سرعت ظرف 5-6 سال زمین گیر شد و رئیس دولت وقت به شدت از طرف جامعه مورد بدبینی و اعتراض قرار گرفت.


عملا دولت سازندگی از سال 74 به بعد تبدیل به دولتی شکست خورده شد که همگان در حال روزشماری برای پایان آن بودند. سراب توسعه در دولت سازندگی زود خود را نشان داد اما آنگونه مدل تفکر توسعه یافتگی در کشور ادامه یافت. در دولت اصلاحات نیز همان افراد کلیدی در راس کار بودند و همان تفکر به پیش رفت. اگر رای مردم در 2 خرداد 1376 نه بزرگ به دولت سازندگی و رئیس آن دولت قلمداد شد اما دولت اصلاحات در مسیر توسعه یافتگی و عمل به آن، همان مسیر دولت سازندگی را طی کرد. در مورد دولت نهم و دهم نیز همین موضوع صادق بود. گویی اساسا از دهه سی شمسی تا به امروز سراب توسعه یافتگی در کشور وجود دارد اما در حال درجا زدن هستیم و توسعه یافتگی ناقص در این کشور اپیدمی شده است.

جالب است بدانیم همچنان بعد از سال ها هنوز چوب توسعه یافتگی ناقص را در کشور می خوریم و در برخی از حوزه ها با بحران های آن در حال دست و پنجه نرم کردن هستیم. نهضت سد سازی که در اوایل دهه 70 به راه افتاد، این روزها یکی از عوامل اصلی خشکسالی در کشور شده است. کشاورزی پر عیب و ایراد در کشور یکی از عوامل دیگر هدر رفت آب و منابع آبی در این سرزمین هست. اقتصاد نحیف شده ایران که هر سال شاهد افزایش نرخ نقدینگی در آن هستیم که خدا می داند کی حباب آن خواهد ترکید یکی دیگر از مولودهای توسعه ناقص در ایران است.

"داستان ناتمام سازندگی" در ایران داستان مغفول واقع شده ای است که در پیچ و خم بحث های سیاسی فراموش شده است اما درد اصلی در کشور ما همین موضوع است. کاش زمانی فرا برسد که بتوان در مورد توسعه یافتگی ناقص که در حکم سم مهلکی برای ایران بوده و هست و خواهد بود بیشتر نوشت و صحبت کرد و به نیمه اول دهه 70 شمسی با واکاوی بیشتری توجه کرد.

سرنوشت مشابه برجام و 598 !

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ق.ظ

هاشمی رفسنجانی


رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هفته قبل در دیداری رسمی در مورد برجام و تشابه آن با 598 اعلام کرد که سرنوشت برجام و 598 یکی است و مشابه هم هستند! (+)


" سرنوشت برجام برای آقای هاشمی مشابه سرنوشت قطعنامه 598 است. اگر در آن شکست خوردیم در این هم شکست می خوریم. اگر در آن پیروز شدیم. در این هم پیروز می شویم. آینده برجام برای آقای هاشمی روشن است. همانطور که اینده پذیرش قطعنامه 598 برایش روشن بود.  آنچه برای هاشمی مهم است. تأمین «مصلحت نظام» است که هم در پذیرش قطعنامه و هم در پذیرش برجام . پس اگر از شانتاژها نترسیدیم و بعد از دو سال شهد شیرین پذیرش قطعنامه 598 را چشیدیم و عزّت ایران اسلامی را در دنیا به چشم دیدیم، امروز هم نباید مفتون «هیچ» انگاری های برخی رسانه ها شد و با اندکی صبر طعم شیرین این پیروزی بزرگ و تاریخی را در آینده نه چندان دور چشید. چرا که سرنوشت برجام و قطعنامه 598 یکی است." ( به نقل از سایت رسمی هاشمی رفسنجانی)


این به نظرم مهم ترین صحبت و موضع گیری آیت الله هاشمی در مورد برجام است.


برجام که پس از قبول آن در تیر ماه 94 و اجرایی شدن آن در دی ماه همان سال تبدیل به یکی ازمهم ترین مباحث روز و پر رنگ ترین عملکرد دولت یازدهم شد به نحوی که خیلی از انتقادات و حمایت ها از دولت به بحث برجام و سرنوشت پرونده هسته ای ایران بر میگردد این روزها و بعد از انتخابات مجلس همچنان مورد مناقشه بسیاری از سیاسیون است.


اما صحبت اقای هاشمی در مورد برجام و سرنوشت مشابه آن با 598 به شدت تامل برانگیز است.


قطعنامه 598 در 27 تیر ماه 1367 پذیرفته شد یعنی دقیقا 27 سال قبل از پذیرش برجام در 27 تیر ماه 1394!


598 باعث اتمام جنگ ایران و عراق شد و 8 سال نبرد و مبارزه و آرمان گرایی در جنگ را پایان داد و تبدیل به فصلی نو در تاریخ جمهوری اسلامی ایران شد به نحوی که برخی ها دوران بعد از 598 را عصر جمهوری دوم در ایران می نامند دقیقا همان فضایی که بعد از برجام به وجود آمده است و 12 سال کشمکش و فراز و نشیب هسته ای و آرمان گرایی را تمام کرد و تبدیل به فصلی نو در جمهوری اسلامی ایران شد و جهان بینی ها را آرام آرام دارد تغییر می دهد.


598 در ابتدا با طمع صدام و منافقین مواجه شد و به همین دلیل یک هفته پس از پذیرش آن توسط جمهوری اسلامی ایران مجددا به مرزهای ایران حمله شد ( عملیات در جنوب و در غرب کشور که معروف به مرصاد شد) و پس از ناکامی عقب نشینی کردند در برجام هم شاهد خط و نشان کشیدن ها و خصومت های برخی از کشورهای غربی و عربی هستیم. در طرف دیگر قطعنامه مهم و تاریخی 598 دارای 10 بند مهم بود که شامل آزادی اسرا و خروج از مرزهای ایران و بازگشت به مرزهای قبل از تخاصم و جنگ و تعیین متجاوز و پرداخت غرامت های جنگی می شد که دو مورد اول 2 سال بعد از توافق 598 به صورت نیم بند اجرایی شد آن هم زمانیکه صدام قصد حمله به کویت را داشت و مجبور بود خیالش از همسایه شرقی خود راحت باشد و بتواند با آسودگی به کویت حمله کند و یک روزه چاه ها نفت کویت و سرمایه های میلیارد دلاری آن را تصاحب کند تا بدهی های 120 میلیارد دلاری خود را بپردازد و خسارات های وارد به خود در جنگ را جبران کند. دو بند دیگر قطعنامه هم هیچگاه اجرایی و مشخص نشد.

در برجام هم بعد از 3 ماه شاهد این هستیم که همچنان اتفاق خاصی نیفتاده است و دولت شاید باید امیدوار باشد که همانند 598 شانس آورده و بر اساس تصادف و شانس برخی از بندهای توافق نامه اجرایی شود و بن بست 598 برای برجام رخ ندهد. تعبیر بن بست 598 هم از متن خاطرات آقای هاشمی در کتاب خاطرات سال 67 استخراج شده است که به نظرم تعبیر درستی است و در بخش خاطرات مرداد و شهریور ماه 67 به کرات این تعبیر دیده می شود.


به نظرم 598 و برجام دقیقا لنگه های یک کفش هستند که وقتی روی هم گذاشته می شوند هیچ تفاوتی با هم ندارند و قطعا عواقب کلی آن هم بکسان خواهد بود و البته با فاصله زمانی 27-28 ساله جزئیات آن متفاوت است اما تاثیرات آن چشمگیر و مهم است.


بعد از 598 جهان بینی سیاست خارجی و داخلی و اقتصاد و فرهنگ جمهوری اسلامی تغییر کرد. در 10 سال اول شعار مبارزه با امپریالیسم و مبارزه با آمریکا و غرب داده می شد اما بعد از 598 بحث رابطه با غرب به سرکردگی آلمان و دروازه ورود به اروپا داده شد و در دوره دولت آقای هاشمی این موضوع کاملا چشمگیر بود. در 10 سال اول انقلاب بحث های اقتصادی بیشتر  بر اساس دولت محوری و سوسیالیسم و عدالت اجتماعی بود اما بعد از برجام بحث بازار آزاد و سرمایه داری به شدت مطرح شد. در 10 سال اول انقلاب بیشتر حمایت ها از از طبقه محروم و مستضعف بود اما بعد از 598 بحث های توسعه یافتگی و مانور تجمل و ورود کالای لوکس به کشور مطرح شد و این حکایت از عصر تازه ای داشت.

بعد از برجام هم ما شاهد این تغییر نگاه ها هستیم و رابطه با آمریکا ، عقب نشینی از آرمان های انقلاب در باره حمایت از مسلمانان دیگر نقاط جهان و مبارزه جدی با اسرائیل و حمایت از نیروهای حزب اللهی درون کشور و ... .


پس می بینیم که تعبیر آقای هاشمی بسیار دقیق است و 598 و برجام سرنوشت و عواقب یکسانی دارند. البته چون جامعه نسبت به 28 سال قبل روشن تر و آگاه تر شده است جزئیات همان طور که گفتم متفاوت خواهد بود اما کلیات همان است. حالا باید منتظر بود و دید در دوره دوم ریاست جمهوری ، آیا همانند دوره دوم آقای هاشمی رای آقای روحانی افت خواهد کرد و یا در بعضی از شهرها اعتراضات معیشتی مردمی همانند دوره اقای هاشمی به وجود خواهد آمد ( همانند مشهد و اسلامشهر و قزوین و ...) و یا شرایط اقتصادی نه تنها بهتر نمی شود که بدتر می شود و ... ؟!


برجام به نظر من همانند 598 یک مدل است. مدلی که غرب بعد از فشارها و تهدیدات یک کشور انقلابی آن را اجرایی می کند تا در باغ سبزی نشان دهد و باعث روی کار آمدن و میدان دادن به نیروهای همفکر خود و غرب زده شود و از این راه مقدرات آن کشور را به نفع خود تغییر دهد. این مدل اگر خوب واکاوی نشود و روی آن کار نشود 27-28 سال دیگر و سر یک موضوع و مجادله دیگر هم می تواند پیاده شود. برجام یک موافقت نامه ساده فقط نیست. یک فکر است ، یک مدل است ، یک راهبرد است که همه موضوعات کلان را تغییر می دهد. اقتصاد ، فرهنگ ، سیاست داخلی ، سیاست خارجی و ... . ای کاش بر روی عواقب و جنبه های برجام به خوبی کار می شد و صرفا از یک مجادله و دعوای سیاسی تبدیل به یک موضوع کلان که مورد بررسی قرار می گرفت ، قرار بگیرد.


فراموش نکنیم که سرنوشت کشورها و ملت ها را همین نوع مدل ها و بینش ها و فکرها تغییر داده و می دهد و بحث درباره یک بحث صرف حقوقی و سیاسی نیست. بلکه بحث اصلی بر سر جهان بینی و تفکرات است. 598 جنگ را خاتمه داد اما به چه نحو و قیمتی و آیا نمی شد بهتر از آن عمل کرد و گردش 180 درجه ای نداشت؟ در مورد برجام هم بحث اصلی همین است.