گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حزب توده» ثبت شده است

به یاد م.ا.به آذین

پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۹ ق.ظ

نشریه اندیشه پویا شماره 35


جلد شماره 35 نشریه اندیشه پویا برایم جذاب بود و به نظرم ایده جالبی داشت. بعد از سالهای سال یادی از محمود اعتمادزاده ( م.ا.به آذین) از مترجمین خوب و شریف دهه های اخیر ایران که عضویت حزب توده را در کارنامه خودش داشت.


به آذین از مترجمان خوب و کار بلد زبان فرانسه بود که بیشتر از نویسندگی و عضویتش در کانون نویسندگان، ترجمه های خوب و درجه اول او مشهور بود و به چشم می آمد. از اعضای شریف حزب توده ایران هم بود که به دلیل وابستگی فکری و مالی حزب به شوروی اختلافات و انتقاداتی هم به رهبران حزب داشت و به همین دلیل در سال 56 و 57 سعی داشت حزب دیگری را به راه بیندازد که اتفاقات روزگار و مسائل بعد از انقلاب عملا وی را از این کار بازداشت.به آذین در واقع لشکر یک نفره در حزب توده ایران بود که به اندازه یک لشکر سعی داشت کار و تولید و اثر گذاری داشته باشد اما به واقع به دلایل مختلف این کارها و فعالیت های نمود زیاد عینی نداشت.خلقیات و منش اخلاقی وی هم تا حدی در این عدم موفقیت بی تاثیر نبود.(از جهت مثبت به آذین گویا خیلی اهل نمود دادن خارجی نبود و بیشتر علاقمند به پیشبرد اهداف و فکر سازی بود تا ساخت سیاسی) اندیشه پویا سعی کرده است در مصاحبه با افرادی مختلف عضو حزب توده و یا کانون نویسندگان ایران ( در دهه 40 و 50) در مورد به آذین پرونده خوبی را منتشر کند که تا حد زیادی این اتفاق رخ داده است اما حیف که نتوانسته است به مطالبی چاپ شده توسط وی در دهه 70 زیاد ارجاع دهد که البته اگر این اتفاق رخ می داد قطعا سطح پرونده بالاتر می رفت و بهتر می شد اما در همین حد هم به نظرم قابل تقدیر است. بازخوانی جریانات و گرایشات مختلف در حزب توده ایران از سال 1320 تا سال 1361 به نظرم یک پروژه جدی تاریخی و فکری است که آرزو دارم بتوانم زمانی آن را به انجام برسانم اما حیف که نه حمایتش وجود دارد و نه فرصت آن که قطعا اگر انجام پذیرد کاری در خور توجه خواهد شد. فراموش نکنیم بسیاری از روشنفکران جریان ساز جدی در دهه ها 20 تا اواخر دهه 50 عضو حزب توده ایران بودند و حزب توده ایران از جدی ترین گروه های سیاسی تاریخ معاصر ایران است که همانند حزب جمهوری اسلامی بازخوانی دقیق آن می تواند افراد را به فهم بهتری در درک تاریخ برساند و سطح تحلیل ها را افزایش دهد.


مجموعا بازخوانی دیسکورس چپ در کشور ما در دهه های 20 تا 50 بحث جدی است چون در تمام ابعاد فکری و سیاسی و اجتماعی سایه انداخته است و اگر بتوان به خوبی آن را مطالعه کرد و مورد بررسی قرار داد می تواند هم برای تاریخ نگاری و هم برای پژوهش های اجتماعی به کار آید.


حزب توده ایران و جریانات نزدیک به افرادی همانند ارانی ، ملکی ،کشاورز ، اسکندری ، خامه ای ، کیانوری ، طبری ، آوانسیان ، به آذین و ... هرکدام حکایت جالب و شنیدنی دارد که بررسی آنها بسیار برای فهم وقایع مفید و مهم است.


بررسی زندگی و مبارزات پرویز صدری (از دوستان مصطفی شعاعیان و بهزاد نبوی) هم در این شماره اندیشه پویا برایم جالب توجه بود. عضو مبهم سازمان فدائیان که در سال 54 و 55 بدون مشخص شدن دقیق سرنوشتش کشته شد و جنازه او هیچگاه پیدا نشد و در تصفیه های درون گروهی حذف شد بدون آنکه در این 40 سال هرگز اعتراف شود و روشن گردد چه سرنوشتی را پیدا کرد.


مجموعا نشریه اندیشه پویا در این 4 سال عمر مفید و بابرکتی داشته است و هیات تحریریه آن سعی داشته و دارند که مطالبی خوب و درجه اولی تحویل مخاطب دهند. با اینکه گه گاه از برخی مطالبشان راضی نیستم و نقد دارم اما رویکرد کلی را می پسندم و امیدوارم روز به روز و شماره به شماره بهتر و مطلوب تر شوند.

محمد علی عمویی
حدود 2 ماه قبل مصاحبه ای داشتم با محمد علی عمویی از دبیران حزب منحله توده که درباره کودتای نوژه و ترور های سال 60 انجام شد.مختصری از آن مصاحبه را در ادامه و در سایت تاریخ ایرانی می توانید مطالعه نمائید.

۲۵ سال پس از افشای کودتای نوژه توسط گروهی از افسران نیروی هوایی برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و بازگرداندن شاپور بختیار به قدرت در ۱۸ تیر ۱۳۵۹، محمدعلی عمویی، از اعضای برجسته حزب توده تائید کرده که خبر کودتا را هوشنگ اسدی به آیت‌الله خامنه‌ای اطلاع داده بود. وی پیشتر گفته بود حزب توده اطلاعاتی درباره کودتای نوژه را در اختیار مسئولان جمهوری اسلامی گذاشته بود و او با نام مستعار دکتر تبریزی به جماران می‌رفت و با حمید انصاری، «محافظ شخص آقای خمینی» دیدار می‌کرد. عمویی در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی» چگونگی اطلاع حزب توده از کودتای نوژه و نحوه انتقال خبر این توطئه را به مقامات نظام شرح داده است.

 


 

پس از انقلاب بسیاری از نیروهای نظامی و امنیتی از مشاغل خود یا اخراج شدند و یا خود انصراف داده و خارج شدند. به نظر شما این نیروها در روزهای بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ به چه فعالیت‌هایی مشغول بودند و این افراد در اتفاقات سال‌های پس از انقلاب تا چه حد دخیل بوده و نقش داشتند؟

 

پیش از انقلاب، تهران و بیروت به پایتخت جاسوس‌ها در دنیا معروف بودند و افراد زیادی از سازمان‌های اطلاعاتی غربی در تهران فعالیت داشتند اما من شخصا نفهمیدم که این جاسوس‌ها بعد از انقلاب به یکباره چه شدند و کجا رفتند و چرا خبری از دستگیری آن‌ها نشد اما همین افراد در وقایعی همانند کودتای نوژه و ترورهای سال ۱۳۶۰ نقش وسیعی داشتند. حزب توده همیشه در سال‌های بعد از انقلاب مورد تهمت قرار گرفت که خیانت کرده و به نفع کشورهای خارجی جاسوسی کرده است در صورتی که بسیاری می‌دانند حزب توده چه نقشی در آشکارسازی کودتای نوژه داشت و توانست خطر بزرگی را از سر ایران و جمهوری اسلامی دفع کند. همچنین حزب توده در سال‌های اول انقلاب ارتباط خوب و موثری با سازمان‌های اطلاعاتی و قضایی ایران داشت و اطلاعات خائنین را در داخل کشور به آن‌ها می‌داد. نمونه‌اش در جریان ترورهای فرقان بود که من شخصا چند باری به اوین رفتم و به آقای لاجوردی این اطلاعات را در مورد چند نفر از اعضای فرقان دادم اما در کمال تعجب نه تنها برخوردی با آن‌ها نشد بلکه با اعضای گروه و حزب ما برخورد می‌شد و این واقعا برای ما سؤال بود که چرا باید این برخوردها صورت بگیرد و افرادی که ما معرفی می‌کردیم و با سند و مدرک هم آن‌ها را به حکومت معرفی می‌کردیم با آن‌ها برخوردی نمی‌شد.

 

 

شما در مصاحبه‌ای گفته‌اید با نام مستعار با جماران و بیت امام در ارتباط بودید و اطلاعات خودتان را به آن‌ها می‌دادید.

 

بله ما از طریق برخی از روحانیون که قبل از انقلاب با آن‌ها هم‌بند و در ارتباط بودیم با امام ارتباط برقرار می‌کردیم و اطلاعات خودمان را به بیت امام می‌دادیم. مثلا آقای سید هادی خسروشاهی در خاطراتشان آورده‌اند که از طریق ما کودتای نوژه را به امام اطلاع داده بودند اما داماد امام آقای اشراقی در دفتر امام بودند و گفته بودند حرف این توده‌ای‌ها را باور نکنید و این‌ها قابل اعتماد نیستند. اما بعد از اینکه کودتا کشف و مشخص شد که حرف ما درست بوده است عذرخواهی کردند و مشخص شد که حرف‌های ما درست و دقیق بوده است.

 

 

ظاهرا شما از طریق یکی از اعضای زن حزب توده از ماجرای کودتای نوژه خبردار شده بودید.

 

بله، همین‌طور است. یکی از بانوان حزب که از کودتا خبردار شده بود ما را در جریان قرار داد و ما هم از طریق کانال‌های خود کودتا را به رهبران جمهوری اسلامی ایران اطلاع دادیم.

 

 

شهید قدوسی هم از شما برای همین موضوع توضیح خواسته و خواهان بازجویی از این خانم درباره کودتای نوژه بود اما حزب حاضر به معرفی ایشان نشد.

 

بله. طبق همان سابقه‌ای که گفتم افراد و عملیات‌هایی را گزارش داده بودیم و بعد دیده بودیم به جای برخورد با آن افراد با اعضای حزب ما برخورد شده بود. نمی‌توانستیم اطمینان بکنیم و بانویی که این کودتا را افشا کرده بود تحویل بدهیم چون معلوم نبود در صورت تحویل ایشان چه سرنوشتی برای او رقم بخورد. ایشان البته در همان زمان از ایران خارج شدند و سال‌ها بعد مجددا به ایران بازگشتند.

 

 

آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان از رهبران حزب جمهوری اسلامی بودند و امامت جمعه تهران و نمایندگی مجلس را بر عهده داشتند از کودتا خبردار شده بودند و همین باعث شده بود که در افشای کودتا نقش داشته باشند. آیا حزب توده در انتقال اطلاعات کودتای نوژه به ایشان نقش داشت؟

 

من همین جا باید اعتراف کنم که آقای خامنه‌ای از طریق هوشنگ اسدی که از اعضای حزب توده بود و با ایشان هم رابطه خوبی داشتند از کودتا باخبر شده بودند. ما بعدها متوجه شدیم که بنی‌صدر هم از کودتا اطلاع داشته است. حالا از چه طریقی نمی‌دانم اما احتمالا مجاهدین خلق این را به او اطلاع داده بودند.

 

 

بعد از دستگیری محمدرضا سعادتی، آقای طالقانی در مصاحبه‌ای گفته بود چرا جاسوس‌هایی که دستگیر می‌شوند همگی چپ هستند و مگر آمریکا و اسرائیل در ایران جاسوس ندارند و به نوعی به روند دستگیری چپ‌ها بعد از انقلاب اعتراض کرده بودند. نظر شما در این باره چیست؟

 

این نقل قول درست است و بنده این را به خاطر دارم. روان آیت‌الله طالقانی شاد که همیشه مردی منصف بودند. این سخن را ایشان زمانی گفتند که من هم در خدمتشان بودم و ایشان به روند برخی از دستگیری‌ها اعتراض داشتند.

 

 

آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود به نقل از شما در شهریورماه سال ۱۳۶۰ و بعد از انفجار دفتر نخست‌وزیری نوشته‌اند که شما به دفتر ایشان رفته و نقل کرده بودید که انفجار دفتر نخست‌وزیری کار سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و آقای بهزاد نبوی است. آیا این درست است؟

 

من الان این موضوع را دقیق به خاطر ندارم اما ما در آن زمان اطلاعات زیادی به دفتر آقای هاشمی می‌دادیم که متاسفانه برخی از آن‌ها هیچ‌گاه مورد توجه قرار نگرفت.

 

 

چرا این موضوع را در مورد بهزاد نبوی نقل کرده بودید؟

 

در مورد آقای نبوی از شوروی به ما اطلاعاتی داده بودند که ایشان تحرکات مشکوک و خاصی دارد و به همین دلیل ما به ایشان نظر مثبتی نداشتیم. در مورد سازمان مجاهدین انقلاب هم باید بگویم که این سازمان ترکیب نامتجانسی از افراد و تفکرات مختلف و متضاد بود. در همان زمانی که بخشی از اعضای این سازمان در سپاه بودند و یکی از اعضای آن فرمانده سپاه بود بخش دیگری از آن‌ها منتقد حاکمیت بود و مجموعا یک سازمان متضاد بود!

 

 

شما فکر می‌کنید این پروژه نفوذ حساب شده و با برنامه‌های کاملا قبلی به اجرا درآمده است و یا هر گروه سیاسی سعی داشت برنامه‌ها و اهداف خود را صرفا پیش ببرد؟

 

به گمان من بحث داخل کردن افراد در انقلاب با برنامه‌های قبلی و کاملا حساب شده بود و صرفا بر حسب تصادف و یا یک برنامه ساده نبود. این‌ها برنامه‌ریزی کرده بودند که چطور در طی سال‌های بعد از انقلاب بتوانند اهداف خود را در داخل ایران به پیش ببرند و قدرت را تصاحب کنند.

مصاحبه با مرد مشهور حزب توده ایران

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۳۹ ق.ظ


محمد علی عمویی را تقریبا همه افرادی که با تاریخ معاصر ایران آشنایی دارند می شناسند.یا سابقه ترین زندانی سیاسی معاصر ایران که از اعضای اولیه حزب توده بوده است و عضو شاخص سازمان افسران حزب توده به شمار می رفته است و با حزب توده ایران زندگی خود را سپری کرده است و اکنون در حوالی 90 سالگی روزگار می گذارند.


بعد از مدت ها فرصتی شد تا با محمد علی عمویی مصاحبه ای حدود 90 دقیقه ای انجام دهم و سوالاتی پیرامون کودتای نوژه و نقش حزب توده در خنثی سازی این کودتا و انفجار 7 تیر و 8 شهریور 1360 و همچنین سقوط هواپیمای 505 ارتش در 7 مهر ماه 1360 را از وی بپرسم و نظر حزب توده و شوروی در مورد این وقایع را جویا شوم.


از نقش های مشکوک افرادی همانند بهزاد نبوی و سعید حجاریان و سازمان مجاهدین انقلاب در جمهوری اسلامی به صراحت سخن گفت و بعد به اعضای سابق حزب توده که بعدترها از این حزب جدا شدند پرداخت.به سازمان نوید اشاره کرد و به سخنان کیانوری در مورد برخی از حوادث اشاره ای کرد و به رابطه و پیغام بردنهایش به جماران و برای امام (ره) هم اشاراتی داشت.


امیدوارم که بتوانیم به خوبی از سخنانش در مستند پرواز 505 و مستند حزب جمهوری اسلامی استفاده کنیم.عمویی با آنکه توده ای بود اما تحلیل های خاص خود از نگاه خودش را هم داشته و دارد و شنیدن آنها هم خالی از لطف نیست.


آخر مصاحبه به شوخی هم گفت شاید این مصاحبه ، آخرین مصاحبه من باشد.البته امیدوارم همچنان بتواند زندگی کند و در کنار خانواده اش زندگی آرامی را سپری کند.

حزب جمهوری اسلامی و مخالفین آن!

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۲۲ ق.ظ

این مقاله به مناسبت سالگرد تاسیس حزب جمهوری اسلامی در سایت فارس نیوز منتشر شده بود که آن را در اینجا نیز می توانید مطالعه نمائید.


پس از آنکه حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 29 بهمن 1357 اعلام موجودیت کرد و در مدتی کوتاه توانست جمعیتی قابل توجه را به عضویت خود در آورد ، مخالفت ها با این حزب تازه تاسیس آغاز شد.

مخالفین که برخی از آنها اگرچه با نظام تازه تاسیس سیاسی ایران هم مخالف بودند و بالطبع با حزب جمهوری اسلامی هم مخالفت می ورزیدند اما برخی از آنها با رهبری انقلاب و نظام اسلامی موافق بودند اما در رقابت های سیاسی مخالف حزب جمهوری اسلامی دسته بندی می شدند.

اگر بخواهیم مخالفین حزب جمهوری اسلامی را بر بشماریم می توانیم به گروه ها و احزاب ذیل اشاره نمائیم؟

1-      بنی صدر و حامیان او

سید ابوالحسن بنی صدر اگرچه از اعضای شورای انقلاب محسوب می شد و به دلیل آنکه فرزند آیت الله بنی صدر روحانی مشهور همدانی بود و در دسته بندی های سیاسی نیز در آن زمان از حامیان امام خمینی در مجلس خبرگان قانونی اساسی محسوب می شد و برای عضویت در حزب جمهوری اسلامی هم دعوت شده بود اما وی این دعوت را نپذیرفته بود و از میانه سال 1358 مخالفت های او با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن آغاز شده بود.

اوج این اختلافات را در انتخابات ریاست جمهوری سال 1358 و مجلس شورای اسلامی و همچنین در وقایع سال 1359 و 1360 باید جستجو کرد.

بنی صدر پس از مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی اختلافات خود با رهبران حزب را آشکار نمود و صف مخالفین درجه اول حزب جمهوری اسلامی قرار گرفت.او حتی در این دسته بندی های سیاسی در مقابل دوست قدیمی خود حسن ابراهیم حبیبی که مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی بود قرار گرفت و پس از پیروزی بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری هر از گاهی سعی می نمود حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن را مورد حملات خود قرار دهد.



 

ترکیب رای دهندگان به حسن حبیبی در مقطع انتخابات سال 1358 جالب توجه بود.علاوه بر حزب جمهوری اسلامی که رسما از وی حمایت نموده بود ، هم حزبی های سابق حبیبی در نهضت آزادی همانند محمد توسلی(شهردار وقت تهران) نیز از وی حمایت کردند.حتی در آن ایام عبدالکریم سروش از دوستان سابق بنی صدر هم از حبیبی حمایت نموده بود.

بنی صدر در جمله ای تحقیر آمیز مدعی شده بود به جز مسعود رجوی( که رد صلاحیت شد) ، بقیه کاندیداهای ریاست جمهوری دارای بدنه اجتماعی نبوده و نیستند!

 

 

2-      جنیش ملی مجاهدین(سازمان مجاهدین خلق)

از گروه های مخالف نظام اسلامی و چارچوب های فکری امام خمینی(ره) می توان جنبش ملی مجاهدین وقت و سازمان مجاهدین خلق که بعدترها تبدیل به سازمان شد را نام برد که از روزهای ابتدایی تشکیل حزب جمهوری اسلامی مخالف سرسخت این حزب و رهبران آن بود.آنهایی که روزهای انقلاب را به خاطر دارند حتما به یاد می آورند که رهبران این سازمان تروریستی از همان روزهای ابتدایی شعارهای خود را علیه رهبران حزب به خصوص آیت الله بهشتی سر می دادند و در مراسم ها و تجمعات خود شدیدترین تهمت ها را به دبیر کل حزب جمهوری اسلامی وارد می کردند.اتفاقات 14 اسفند 1359 و ترورهای تابستان سال 1360عمق کینه این گروه از یاران امام (ره) را به نمایش گذاشت و اسنادی که بعدترها آشکار و علنی شد نشان می داد که این گروه سعی در اجرایی نمودن سیاست های دشمنان خارجی جمهوری اسلامی در داخل را داشته است.

این گروه به دلیل نفاق خود ابتدا سعی نموده بود با پنهان شدن در پشت شخصیت آیت الله طالقانی از زبان ایشان رهبران نظام اسلامی و حزب جمهوری اسلامی را مورد تخریب قرار دهد که موفق نشد.شعار آنها در روزهای ابتدایی پس از رحلت آیت الله طالقانی که شعار سر می دادند:"بهشتی ، بهشتی، طالقانی را تو کشتی!" از مشهورترین شعارهای منافقانه آنها علیه دبیر کل مظلوم حزب جمهوری اسلامی بود.

3-      خط سومی ها!

جریان موسوم به جریان یا خط سوم گروهی بودند که به ظاهر نه موافق حزب جمهوری اسلامی بودند و نه موافق بنی صدر و به همین دلیل هم نام خط سوم را برای خود برگزیده بودند.این گروه بعدترها در سال 1359 و 1360 ظهور پیدا کرد و برخی از اعضای آن همانند محمد موسوی خوئینی ها که نقش قابل تاملی در برخی از وقایع سال های اول انقلاب داشته است در ابتدا از دوستان شهید بهشتی و اعضای حزب جمهوری اسلامی بوده است و در نگارش اساسنامه حزب جمهوری نیز ایفای نقش نموده بود اما مدت زمان کوتاهی بعد تبدیل به مخالف سرسخت حزب جمهوری اسلامی و شهید بهشتی شد.

از مشهورترین اعضای دیگر خط سوم می توان به مرحوم سید احمد خمینی فرزند امام (ره) اشاره کرد که از منتقدین حزب جمهوری اسلامی در روزهای ابتدایی انقلاب به شمار می رفت اما بعدترها با آشکار شدن چهره منافق بنی صدر مواضع سیاسی خود را اصلاح نمود و به اعضای حزب جمهوری اسلامی نزدیکتر شد.

 

4-      جامعه روحانیت مبارز تهران

در انتخابات سال 1358 ریاست جمهوری جامعه روحانیت مبارز تهران از جمله منتقدین حزب جمهوری اسلامی در آن انتخابات بود و به همین دلیل هم بر خلاف حزب جمهوری اسلامی از کاندیداتوری بنی صدر حمایت کردند.این اختلافات بعدترها به ظاهر کم شد اما تا انتهای فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خرداد 1366 این اختلافات وجود داشت.

فراموش نکنیم مرحوم آیت الله مهدوی کنی دبیر کل این تشکل سیاسی روحانی، بود که در آن سالها از حامیان بنی صدر به شمار می رفت ولی بعدترها تبدیل به مخالف سرسخت بنی صدر و از حامیان شهید بهشتی شدند.

در اصل رهبران اصلی حزب جمهوری اسلامی همانند شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی خود از موسسین جامعه روحانیت مبارز بودند که بعدترها به حزب جمهوری اسلامی رفتند ، اما این رفاقت دیرینه با دیگر اعضای جامعه روحانیت باعث نشده بود تا اختلافات بروز پیدا نکند.

5-      جنبش مسلمان مبارز

از گروه های دیگر منتقد حزب جمهوری اسلامی جنبش مسلمان مبارز به رهبری حبیب الله پیمان بود.با آنکه پیمان خود به حزب جمهوری اسلامی دعوت شده بود اما این دعوت را نپذیرفته بود و بعدترها در مناظرات سال 1360 با آنکه در کنار مرحوم شهید بهشتی قرار می گرفت اما اختلافات و مخالفت های وی با حزب جمهوری اسلامی علنی و آشکار بود.بعدترها شاگرد او میر حسین موسوی به حزب جمهوری اسلامی پیوست و همان خط پیمان را در حزب پیگیری می کرد.

6-      روشنفکران غیر مذهبی

از دیگر مخالفین سرسخت حزب جمهوری اسلامی می توان به روشنفکران غیر مذهبی همانند اعضای کانون نویسندگان ایران اشاره نمود که اگر چه به ظاهر فعالیت های فرهنگی داشتند اما در اصل فعالیت های سیاسی پر رنگی را انجام می دادند.

از اعضای سرشناس سیاسی آن می توان به سیاوش کسرایی و احمد شاملو اشاره نمود که گرایشات نزدیک به حزب توده داشتند و با حزب جمهوری اسلامی سرسازگاری نداشتند.

7-      نهضت ازادی ایران و جبهه ملی

از مخالفین دیگر سرشناس حزب جمهوری اسلامی می توان به اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی ایران اشاره نمود که از بدو تشکیل حزب جمهوری اسلامی با این تشکل انقلابی مخالف بودند.اگر چه روزگاری شهید بهشتی از علاقمندان به نهضت ازادی و رهبران آن بود و با برخی از اعضای آن در شورای انقلاب هم همکار و هم جبهه بودند اما دیری نپائید که اختلافات خود را بروز داد و دوستان قبل از انقلاب تبدیل به منتقدین و مخالفین بعد از انقلاب شدند.

جبهه ملی نیز پس از انتقاد به لایحه قصاص در سال 1358 از طرف حضرت امام مرتد اعلام شدند و از صحنه سیاسی ایران حذف شدند.

8-      حزب توده

این حزب از احزاب مارکسیستی دوران بعد از به سلطنت رسیدن محمد رضا پهلوی بود که مورد حمایت شوروی در ایران قرار داشت.حزب توده پس از ماجرای ترور محمد رضا پهلوی در دانشگاه تهران در سال 1327 غیر قانونی اعلام شد امام همواره در دهه 30 و دهه 40 در ایران به صورت زیر زمینی فعالیت می کرد و نقشی مشکوک در ایران داشته است.سال 1357 با پیروزی انقلاب اسلامی اعضای این حزب که در آلمان شرقی و شوروی سکونت داشتند یک به یک به ایران بازگشتند و به دلیل آنکه نورالدین کیانوری از نوادگان مرحوم آیت الله شیخ فضل الله نوری بود و به گمان آنکه می توان با رهبران جمهوری اسلامی رابطه حسنه برقرار نماید به اشاره شوروی دبیر کل حزب توده شد.این حزب در ابتدای انقلاب با جمهوری اسلامی و اعضای حزب جمهوری رابطه به ظاهر خوبی داشت اما پس از وقایع سال 1360 آرام آرام به مخالفین حزب جمهوری اسلامی تبدیل شد تا بهمن ماه 1361 که فعالیت های این حزب در ایران ممنوع اعلام شد و کادر رهبری آن دستگیر شدند.

 

از مجموع احزاب و گروه های مخالف حزب جمهوری اسلامی می توان به نتیجه گیری کلی دست یافت و آنکه اینکه به جز منتقدین روحانی حزب جمهوری اسلامی که شامل طیف راست و چپ سیاسی در ایران می شدند مابقی مخالفین حزب در اصل مخالفین نظام اسلامی بودند که مخالفت با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن را در اصل مخالفت با اصل نظام می دانستند و سعی در تضعیف کردن آن داشتند.

نکته بعد در مورد اختلافات جامعه روحانیت مبارز تهران با حزب جمهوری اسلامی در مقطع سال 1358 باید این مطلب را مد نظر داشت که بعد از رسوایی بنی صدر عملا موضع بر حق حزب جمهوری اسلامی آشکار شد و جامعه روحانیت مبارز تهران نسبت به قبل تغییر مشی قابل توجهی از خود نشان داد اما خط سومی ها که بعدترها مجمع رحانیون مبارز را تشکیل دادند تا به آخر فعالیت های حزب جمهوری اسلامی در خرداد 1366 از منتقدین و مخالفین حزب جمهوری باقی ماندند و سپس در سال 1367 تشکیلات خود تحت عنوان مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادند.از اعضای این تشکل روحانی که مخالف و منتقد حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن بودند می توان به سید محمد موسوی خوئینی ها ، آیت الله توسلی و امامی جمارانی اشاره نمود.در اصل اعضای دفتر امام خمینی(ره) که در آن زمان از طیف چپ روحانیون محسوب می شدند از مخالفین اصلی حزب جمهوری اسلامی بودند و برخی از کارشناسان سیاسی و مورخین نیز معتقد هستند همین ترکیب دفتر حضرت امام (ره) در مخالفت ایشان با فعالیت های حزب جمهوری اسلامی بی تاثیر نبوده است.