گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سفارت آمریکا» ثبت شده است

سفارت کودتا!

دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۰، ۰۹:۴۰ ب.ظ

هر سال با نزدیک شدن به ایام 13 آبان، این سوال مطرح می شود که آیا تسخیر سفارت آمریکا در تهران در سال 1358 کار درستی بود یا نه؟

 

بررسی عملکرد سفارت های آمریکا در کشورهایی که انقلاب و حرکت مردم اصیلی انجام دادند، همانند شیلی، مصر، لیبی، ایران (دوره مصدق)، عراق و ... نشان می دهد که سفارت آمریکا در این کشورها به سرعت وارد عمل شده و انقلاب های مردمی در این کشورها را سرنگون کرده و نظام مطلوب خود را که بعضا دیکتاتوری و استبدادی بوده است را بر سر کار آوده است.

 

مستند سفارت کودتا در 6 قسمت (‌که دو قسمت کشورهای مصر و لیبی آن با من بوده است) روایت این اتفاقات تاریخی در دوره معاصر است. 

 

برای مشاهده قسمت مصر که امشب از شبکه مستند سیما ساعت 20 پخش شد و باز پخش آن ساعت 24 خواهد بود می توانید اینجا و اینجا را کلیک نمائید. 

ایران و آمریکا؛ گذشته شکست خورده

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۵۴ ب.ظ

ایران و آمریکا؛ گذشته شکست خورده

مدتی است به دلیل کار بر روی مستندی درباره اواخر دوران جنگ و قطعنامه 598 و ما بعد قطعنامه، کتاب های زیادی را تورق کرده ام و همچنان مشغول مطالعه کتاب های دیگر هستم. یکی از جالب ترین و در عین حال جانبداراترین این کتاب ها، کتابی است با عنوان" ایران و آمریکا؛ گذشته شکست خورده و مسیر آشتی" نوشته دکتر سید حسین موسویان سفیر سابق ایران در آلمان از سال 1369 تا 1376 و سخنگوی تیم مذاکره کننده هسته ای ایران از سال 1382 تا 1384 که در سال 1392 این کتاب را در آمریکا منتشر کرده است و چند سال پیش نیز در ایران ترجمه و منتشر شده است و به مقاطع مهمی از تاریخ دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در قالب خاطره و تحلیل اشاره کرده است.


این کتاب معطوف به سیاست خارجی ایران و آمریکا و ارتباط آن با یکدیگر است و سعی کرده مناقشه حدود 37 سال اخیر ایران و آمریکا را به طور جدی واکاوی کند و به نکات قابل توجه تاریخی نیز اشاره کرده است و در برخی از برهه ها به خصوص از سال 1369 به بعد که خود وی در متن قضایا بوده است توانسته است اطلاعات دست اول و خوبی را ارائه نماید. اتفاقاتی همانند ترورهای رستوران میکونوس، شروع آشتی ایران با اروپا، بازگشت به ایران و رفتن به مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت و ریاست کمیسیون سیاست خارجی این مرکز و بعد مناقشه هسته ای ایران و ... همه مواردی است که موسویان تلاش داشته نمایی کلی از آن ارائه نماید و تقریبا به خوبی هم توانسته است این کار را انجام دهد.


موسویان در کتاب خود نگاه ها به آمریکا در داخل ایران را به سه دسته تقسیم کرده است که به نظرم این سه دسته بندی از موارد مهم و کلیدی است که در سال های اخیر دائما در داخل کشور در حال نوسان و تغییر بوده است.


دسته و مکتب اول کسانی که به آمریکا خوش بین نیستند و مخالف مذاکره هم نیستند اما معتقد هستند مذاکره با آمریکا هیچ نفعی برای ایران ندارد و به نتیجه مشخص و مطلوبی نیز نمی رسد. موسویان آیت الله خامنه ای را نفر اول و برجسته این مکتب معرفی کرده است.


دسته دوم کسانی که به هیچ عنوان معتقد به مذاکره و خوش بینی به آمریکا نیستند و حتی معتقدند مذاکره با آمریکا رقص با شیطان و سراسر ضرر و خسارت است و موسویان نفر برجسته این طرز تفکر در داخل کشور را حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان معرفی کرده است.


دسته سوم نیز کسانی هستند که موسویان آنها را افرادی می داند که خیلی خویش بین به آمریکا نستند اما معتقدند در یک راهبرد صحیح و منطقی می توان بازی برد برد را برای آمریکا و ایران تصور کرد و به یک خوش بینی دو طرفه میان آمریکا و ایران در میان مدت رسید. نفرات برجسته این طرز تفکر را هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی معرفی می کند و نام آنها را میانه رو می گذارد و در سراسر کتاب خود به این طرز تفکر اشاره می کند و خود را به این طرز تفکر نزدیک می داند.


به نظرم این تقسیم بندی و نوع نگاه این افراد به موضوع مهم است. نگاهی که در سراسر دهه 70 تا به امروز وجود داشته است و دائما در طی این سالها کشمکش میان طرز تفکر اول و سوم وجود داشته است و اوج این تفکر را در دولت هاشمی و دولت کنونی مشاهده می کنیم که رهبری نیز از آن نگران بوده و هستند و دائما در موضع گیری ها و سخنرانی های خود تلاش دارند این نگرانی را ابراز کنند.


رابطه ایران و آمریکا از نظر فردی همانند موسویان گره کوری است که اگر باز شود بسیاری از گروه های مسائل سیاست خارجی و اقتصاد ایران نیز با آن باز خواهد شد و موسویان بارها در کتاب از قول وزرای خارجه سابق آلمان گرفته تا دیگر مقامات اروپایی و مقامات سیاسی داخلی ایران با خاطره و تحلیل آن را نقل می کند و حتی بیان می کند در دوران مسئولیت های خود سعی داشته است به این طرف گام بردارد و مسائل فی مابین را حل و فصل نماید اما ناکام بوده است.( به خصوص در دوره ماموریت در آلمان از سال 1369 تا 1376)


نگاه به آمریکا در دید افرادی همانند موسویان، نگاه بسیار استراتژیک و حیاتی برای ایران است. به دلیل اینکه اگر این مساله حل شود، ایران می تواند بسیاری از مسائل خود را نیز حل کند و به سرعت پیشرفت کند و راز عقب ماندگی های سیاست خارجی و اقتصادی ایران آن است که آمریکایی ها اجازه برخی از پیشرفت ها و تحرکات را به ایران نمی دهند و به طبع اروپا نیز از آمریکایی ها پیروی می کنند و در بزنگاه های مهم تاریخی جانب آمریکا را می گیرند تا ایران.


این نگاه و راهبرد همان نگاهی است که از سال 92 نیز در کشور حاکم شده است و به نظرم نقطه عطف مهمی است. بحث یک فکر کلیدی و مهم که اگر می خواهیم به طرف جهان پیشرفته و آزاد برویم باید از مسیر دوستی و مفاهمه با آمریکا عبور کنیم و همچنان اعتماد آفرینی کنیم و از مواضع خود کوتاه بیاییم تا اعتماد آمریکا جلب شده و دیوار بی اعتمادی فرو بریزد و ایران و آمریکا در کنار یکدیگر بتوانند تحولات مهمی را شکل دهند.


مطالعه این کتاب را به علاقمندان پیشنهاد می کنم و فکر می کنم برای افرادی که دوستدار این مباحث می باشند و تحولات این روزها برای آنها هم مهم است، مطالعه این کتاب مفید باشد. اگر می خواهیم در سال های آینده پشیمان نباشیم و به خوبی اتفاقات را رصد کنیم باید تفکرات مختلف در سیاست خارجی را که در ایران حضور دارند بشناسیم و به خوبی آنها را واکاوی کنیم تا بتوانیم وقایع را به خوبی تحلیل و پیش بینی کنیم. فراموش نکنیم اگر طرز تفکر دسته آخر در ایران نمایندگان جدی داشته باشد افرادی همانند حسن روحانی، جواد ظریف، حسین موسویان، سیروس ناصری و ... از نمایندگان و حامیان جدی آن هستند.

سرنوشت مشابه برجام و 598 !

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ق.ظ

هاشمی رفسنجانی


رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هفته قبل در دیداری رسمی در مورد برجام و تشابه آن با 598 اعلام کرد که سرنوشت برجام و 598 یکی است و مشابه هم هستند! (+)


" سرنوشت برجام برای آقای هاشمی مشابه سرنوشت قطعنامه 598 است. اگر در آن شکست خوردیم در این هم شکست می خوریم. اگر در آن پیروز شدیم. در این هم پیروز می شویم. آینده برجام برای آقای هاشمی روشن است. همانطور که اینده پذیرش قطعنامه 598 برایش روشن بود.  آنچه برای هاشمی مهم است. تأمین «مصلحت نظام» است که هم در پذیرش قطعنامه و هم در پذیرش برجام . پس اگر از شانتاژها نترسیدیم و بعد از دو سال شهد شیرین پذیرش قطعنامه 598 را چشیدیم و عزّت ایران اسلامی را در دنیا به چشم دیدیم، امروز هم نباید مفتون «هیچ» انگاری های برخی رسانه ها شد و با اندکی صبر طعم شیرین این پیروزی بزرگ و تاریخی را در آینده نه چندان دور چشید. چرا که سرنوشت برجام و قطعنامه 598 یکی است." ( به نقل از سایت رسمی هاشمی رفسنجانی)


این به نظرم مهم ترین صحبت و موضع گیری آیت الله هاشمی در مورد برجام است.


برجام که پس از قبول آن در تیر ماه 94 و اجرایی شدن آن در دی ماه همان سال تبدیل به یکی ازمهم ترین مباحث روز و پر رنگ ترین عملکرد دولت یازدهم شد به نحوی که خیلی از انتقادات و حمایت ها از دولت به بحث برجام و سرنوشت پرونده هسته ای ایران بر میگردد این روزها و بعد از انتخابات مجلس همچنان مورد مناقشه بسیاری از سیاسیون است.


اما صحبت اقای هاشمی در مورد برجام و سرنوشت مشابه آن با 598 به شدت تامل برانگیز است.


قطعنامه 598 در 27 تیر ماه 1367 پذیرفته شد یعنی دقیقا 27 سال قبل از پذیرش برجام در 27 تیر ماه 1394!


598 باعث اتمام جنگ ایران و عراق شد و 8 سال نبرد و مبارزه و آرمان گرایی در جنگ را پایان داد و تبدیل به فصلی نو در تاریخ جمهوری اسلامی ایران شد به نحوی که برخی ها دوران بعد از 598 را عصر جمهوری دوم در ایران می نامند دقیقا همان فضایی که بعد از برجام به وجود آمده است و 12 سال کشمکش و فراز و نشیب هسته ای و آرمان گرایی را تمام کرد و تبدیل به فصلی نو در جمهوری اسلامی ایران شد و جهان بینی ها را آرام آرام دارد تغییر می دهد.


598 در ابتدا با طمع صدام و منافقین مواجه شد و به همین دلیل یک هفته پس از پذیرش آن توسط جمهوری اسلامی ایران مجددا به مرزهای ایران حمله شد ( عملیات در جنوب و در غرب کشور که معروف به مرصاد شد) و پس از ناکامی عقب نشینی کردند در برجام هم شاهد خط و نشان کشیدن ها و خصومت های برخی از کشورهای غربی و عربی هستیم. در طرف دیگر قطعنامه مهم و تاریخی 598 دارای 10 بند مهم بود که شامل آزادی اسرا و خروج از مرزهای ایران و بازگشت به مرزهای قبل از تخاصم و جنگ و تعیین متجاوز و پرداخت غرامت های جنگی می شد که دو مورد اول 2 سال بعد از توافق 598 به صورت نیم بند اجرایی شد آن هم زمانیکه صدام قصد حمله به کویت را داشت و مجبور بود خیالش از همسایه شرقی خود راحت باشد و بتواند با آسودگی به کویت حمله کند و یک روزه چاه ها نفت کویت و سرمایه های میلیارد دلاری آن را تصاحب کند تا بدهی های 120 میلیارد دلاری خود را بپردازد و خسارات های وارد به خود در جنگ را جبران کند. دو بند دیگر قطعنامه هم هیچگاه اجرایی و مشخص نشد.

در برجام هم بعد از 3 ماه شاهد این هستیم که همچنان اتفاق خاصی نیفتاده است و دولت شاید باید امیدوار باشد که همانند 598 شانس آورده و بر اساس تصادف و شانس برخی از بندهای توافق نامه اجرایی شود و بن بست 598 برای برجام رخ ندهد. تعبیر بن بست 598 هم از متن خاطرات آقای هاشمی در کتاب خاطرات سال 67 استخراج شده است که به نظرم تعبیر درستی است و در بخش خاطرات مرداد و شهریور ماه 67 به کرات این تعبیر دیده می شود.


به نظرم 598 و برجام دقیقا لنگه های یک کفش هستند که وقتی روی هم گذاشته می شوند هیچ تفاوتی با هم ندارند و قطعا عواقب کلی آن هم بکسان خواهد بود و البته با فاصله زمانی 27-28 ساله جزئیات آن متفاوت است اما تاثیرات آن چشمگیر و مهم است.


بعد از 598 جهان بینی سیاست خارجی و داخلی و اقتصاد و فرهنگ جمهوری اسلامی تغییر کرد. در 10 سال اول شعار مبارزه با امپریالیسم و مبارزه با آمریکا و غرب داده می شد اما بعد از 598 بحث رابطه با غرب به سرکردگی آلمان و دروازه ورود به اروپا داده شد و در دوره دولت آقای هاشمی این موضوع کاملا چشمگیر بود. در 10 سال اول انقلاب بحث های اقتصادی بیشتر  بر اساس دولت محوری و سوسیالیسم و عدالت اجتماعی بود اما بعد از برجام بحث بازار آزاد و سرمایه داری به شدت مطرح شد. در 10 سال اول انقلاب بیشتر حمایت ها از از طبقه محروم و مستضعف بود اما بعد از 598 بحث های توسعه یافتگی و مانور تجمل و ورود کالای لوکس به کشور مطرح شد و این حکایت از عصر تازه ای داشت.

بعد از برجام هم ما شاهد این تغییر نگاه ها هستیم و رابطه با آمریکا ، عقب نشینی از آرمان های انقلاب در باره حمایت از مسلمانان دیگر نقاط جهان و مبارزه جدی با اسرائیل و حمایت از نیروهای حزب اللهی درون کشور و ... .


پس می بینیم که تعبیر آقای هاشمی بسیار دقیق است و 598 و برجام سرنوشت و عواقب یکسانی دارند. البته چون جامعه نسبت به 28 سال قبل روشن تر و آگاه تر شده است جزئیات همان طور که گفتم متفاوت خواهد بود اما کلیات همان است. حالا باید منتظر بود و دید در دوره دوم ریاست جمهوری ، آیا همانند دوره دوم آقای هاشمی رای آقای روحانی افت خواهد کرد و یا در بعضی از شهرها اعتراضات معیشتی مردمی همانند دوره اقای هاشمی به وجود خواهد آمد ( همانند مشهد و اسلامشهر و قزوین و ...) و یا شرایط اقتصادی نه تنها بهتر نمی شود که بدتر می شود و ... ؟!


برجام به نظر من همانند 598 یک مدل است. مدلی که غرب بعد از فشارها و تهدیدات یک کشور انقلابی آن را اجرایی می کند تا در باغ سبزی نشان دهد و باعث روی کار آمدن و میدان دادن به نیروهای همفکر خود و غرب زده شود و از این راه مقدرات آن کشور را به نفع خود تغییر دهد. این مدل اگر خوب واکاوی نشود و روی آن کار نشود 27-28 سال دیگر و سر یک موضوع و مجادله دیگر هم می تواند پیاده شود. برجام یک موافقت نامه ساده فقط نیست. یک فکر است ، یک مدل است ، یک راهبرد است که همه موضوعات کلان را تغییر می دهد. اقتصاد ، فرهنگ ، سیاست داخلی ، سیاست خارجی و ... . ای کاش بر روی عواقب و جنبه های برجام به خوبی کار می شد و صرفا از یک مجادله و دعوای سیاسی تبدیل به یک موضوع کلان که مورد بررسی قرار می گرفت ، قرار بگیرد.


فراموش نکنیم که سرنوشت کشورها و ملت ها را همین نوع مدل ها و بینش ها و فکرها تغییر داده و می دهد و بحث درباره یک بحث صرف حقوقی و سیاسی نیست. بلکه بحث اصلی بر سر جهان بینی و تفکرات است. 598 جنگ را خاتمه داد اما به چه نحو و قیمتی و آیا نمی شد بهتر از آن عمل کرد و گردش 180 درجه ای نداشت؟ در مورد برجام هم بحث اصلی همین است.

دولت موقت

در سال 1364(1985م) گروهی از مقامات بلند پایه شورای امنیت ملی آمریکا نظیر رابرت مک فارلین با همکاری سازمان سیا به سرپرستی ویلیام کیسی اجرای سیاست نزدیک سری به ایران را آغاز کردند. زمینه شکل گیری تمایل به نزدیکی مخفی و مذاکرات پنهانی در مقامات آمریکایی برای توافق با عناصر ایرانی از طریق مبادله قطعات نظامی به ایران در مقابل آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان، متعاقب بروز بحران ناشی از تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و ظهور پدیده گروگان گیری غربی ها و ناتوانی آمریکا در حل این مشکل بود. (سلیمی بنی، صادق، ارمغان دموکراسی، قم: نشر معارف، 1383، ص303)


از آنجا که هیچ گونه کانال ارتباطی میان ایران و آمریکا برقرار نبود، آمریکایی ها سعی کردند از طریق فروش اسلحه به ایران در شرایطی که ایران نیاز مبرم به این تسلیحات داشت زمینه برقراری رابطه با ایران را فراهم کنند. آمریکایی ها امیدوار بودند که دولت مردان ایران به خاطر نیاز مبرمی که به سلاح های آمریکایی دارند دشمنی ها را کنار گذارده و زمینه برقراری رابطه با آمریکا را فراهم کنند. در این راستا بود که مک فارلین و همراهانش با مقداری تسلیحات و همچنین هدایای دیگر همچون کتاب انجیل امضا شده توسط ریگان و یک عدد کیک که به صورت کلیدی تهیه شده بود به ایران وارد شدند. به رغم عدم استقبال و پذیرش رسمی از هیأت آمریکایی توسط مقامات ایران و استقرار آنها پس از چند ساعت معطلی در یکی از هتل های تهران در تاریخ 4خرداد 1365(25 مه 1985م) مک فارلین و همراهان وی طی مدت چهار روز اقامت خود در تهران، پس از انجام هفت دور مذاکره با افراد ایرانی، سرانجام بدون حصول نتیجه، مجبور به ترک ایران شدند.


از مجموع گزارش ها چنین برمی آید که هیأت ایرانی مذاکرات خود را صرفا روی خرید سلاح و آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان معطوف کرده بود، در حالی که هیأت آمریکایی هدف از سفر را ملاقات با مقامات طراز اول کشور و برقراری گفت و گوی مستقیم با سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان اصلی قرار داده بود.(معبادی، حمید، چالش های ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص124)
آقای هاشمی رفسنجانی ریاست وقت مجلس شورای اسلامی در این مورد گفتند: هدف آنها در اصل این بود که بیایند آن یخ های سردی که در روابط ایران و آمریکا ایجاد شده بود را ذوب کنند هدف نزدیک آنها این بود که ما را شفیع کنند در لبنان. آنها خواهش کردند که یکی از مسئولان کشور، آنها را بپذیرند ولی هیچ یک از مسئولان حاضر به ملاقات با آنان نشد. مک فارلین با عصبانیت گفته بود شانس در خانه شما آمده و مشکلاتتان را آماده ایم حل کنیم، فضای شما در تصرف هواپیماهای عراقی و چه و چه است و ما آمدیم مشکلات شما را حل کنیم. مک فارلین گفته بود من اگر رفته بودم روسیه که پوست بخرم گورباچف روزی سه بار با من ملاقات می کرد.نماینده مخصوص رئیس جمهور آمریکا آمده و یک کلام حاضر نیستید با آن صحبت کنید. ما گفتیم با شما صحبتی نداریم، شما آتش افروز این جنگ هستید شما مسئول مسائل کشور ما هستید ... .(نشریه خبرگزاری جمهوری اسلامی، چکیده اخبار و گزارش های مربوط به شکست تلاش آمریکا برای تجدید رابطه با ایران، اسفند ماه 1365ف ص4و6)


شکست دیپلماسی مک فارلین در این قضیه رسوایی بزرگ را برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا به دنبال آورد. مهمترین پیامدهای این ماجرا عبارت بودند از: 1. نادیده گرفتن سیاست تحریم تسلیحاتی ایران از سوی واشینگتن، اعتبار ایالات متحده در نزد متحدینش را درهم شکست.


2. در صحنه داخلی ایالات متحده تنش های شدیدی در بین نهادها و مراکز تصمیم گیری به خصوص منازعات و کشمکش هایی بین گنکره و قوه مجریه رخ داد. پیامد داخلی مک فارلین آنچنان تلخ و شکننده بود که بسیاری از مقامات واشنگتن یا از مقام خود استعفا دادند یا با زیر سوال بردن رئیس جمهور تهدید به استعفای خود نمودند در میان استعفا دهندگان رئیس کاخ سفید، رئیس شورای امنیت ملی و دادستان کل به چشم می خورد در نهایت عامل اصلی و مجری حربه چماق و شیرینی یعنی مک فارلین نیز از شدت فشارهای وارده اقدام به خودکشی کرد.


3. به موازات افت پرستیژ و اعتبار آمریکا و تشتت به وجود آمده در سیاست خارجی این کشور، ابتکار عمل آن برای پایان دادن به جنگ نیز از بین می رفت. در مقابل، شوروی سابق با بهره برداری از وضعیت پیش آمده و شدت بخشیدن به حمایت های خود از عراق، درصدد به دست گرفتن ابتکار عمل برآمد.


4. افشای این ماجرا سبب بروز تنش در روابط عراق و آمریکا گردید. تلاش مخفیانه آمریکا برای نزدیکی به  ایران بیش از هر کشور، عراق را تحت تأثیر قرار دارد.(سلیمی بنی، صادق، ارمغان دموکراسی، قم: نشر معارف، 1383، ص311-313) 


انتقاد شدید دولت های متحد آمریکا به ویژه کشورهای عربی از ماجرای فروش اسلحه به ایران، فشار مداوم انکار عمومی، آزاد نشدن کلیه گروگانهای آمریکایی که در بازداشت جهاد اسلامی لبنان بودند و پافشاری مقامات ایران بر حل اختلافات با عراق در میدان های نبرد و پرهیز از حل سیاسی مسأله، همگی باعث شد که خسارات جبران ناپذیری بر اعتبار آمریکا وارد شود. از این رو این کشور سعی کرد با اتخاذ یک سیاست کاملا سرسختانه در قبال ایران بخشی از خسارات وارده بر اعتبار خویش را جبران نماید بدین ترتیب دولت ریگان حتی از تظاهر به بی طرفی نسبت به جنگ خودداری و با بهره گیری از نیروهای نظامی آمریکا، فعالانه به نفع عراق وعلیه ایران در جنگ دخالت کرد و از آن پس نیز حمله ایالات متحده آمریکا، بیش از پیش متوجه جمهوری اسلامی ایران گردید.(معبادی، حمید، چالش های ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص126و127)


اما در مورد استعفای دولت موقت باید بگوییم در خصوص دلایل و انگیزه های استعفای بازرگان نظرات متفاوتی ابراز شده است. بسیاری از تحلیل گران بر این باورند که اشغال سفارت آمریکا عمده ترین عامل سقوط دولت موقت بوده است چون این حرکت مورد تأیید وسیع مردم، روحانیت و رهبر انقلاب بود و با معیارها و سیاست های لیبرال ها منافات داشت. لذا دولت موقت تنها چاره را در استعفا و کناره‌گیری دید. در مقابل مهندس بازرگان وجود هرگونه رابطه بین اشغال سفارت آمریکا و استعفای دولت را منکر شده و گفت «عمل گروگان گیری دانشجویان کوچکترین تأثیری در تصمیم دولت موقت و تقدیم استعفای آن نداشته است».(بازرگان، مهدی،‌ انقلاب ایران در دو حرکت، نشر مؤلف، 1363، ص95)

اما نمی توان مقارن بودن این دو حادثه را از روی تصادف به حساب آورد و به هر حال اشغال لانه جاسوسی چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم تأثیر خود را بر روی استعفای دولت موقت گذاشت. البته ملاقات بازرگان رئیس دولت موقت و وزیر خارجه او دکتر یزدی با برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر در حاشیه جشن بیست و پنجمین سالگرد استقلال الجزایر در یازدهم آبان ماه 1358 ه.ش که بدون مشورت با امام(ره) صورت گرفت در تشدید مخالفت با دولت موقت تأثیرگذار بوده است این ملاقات بدون توجه به موضع گیری صریح رهبری سازش ناپذیر انقلاب اسلامی نسبت به آمریکا در پیام ارسالی به این اجلاس انجام شد. امام در پیام ارسالی درخواست کرده بود: سران و نمایندگان کشورهایی که در الجزایر جمع شده اید، بیایید متحد شویم و دست جنایتکاران چپ و راست که در رأس آن آمریکاست قطع نموده و اسرائیل را از ریشه برکنیم.»(روزنامه جمهوری اسلامی، 12/8/1358) این ملاقات با توجه به روابط بحرانی دو کشور در آن بر هه حساس زمانی و رفتار نامناسب آمریکا که باعث اوج گیری جو ضد آمریکایی در ایران شده بود، مفهومی جز عقب نشینی از مواضع انقلابی نداشت. از این رو با واکنش شدید افکار عمومی و مردم و گروه های انقلابی مواجه شد. اما آنچه در مورد مذاکره آقای بهشتی با آمریکایی ها مطرح نموده اید واقعیت نداشته و صحیح نیست و آقای بهشتی هیچ گونه ملاقاتی با آمریکاییها نداشتند.


برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:


- ارمغان دموکراسی، صادق سلیمی بنی، قم: نشر معارف، 1383
- چالش های ایرانی و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حمید معبادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،‌ 1381
- چکیده اخبار و گزارش های مربوط به شکست تلاش آمریکا برای تجدید رابطه با ایران، نشریه خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1365
- سیری در جنگ ایران و عراق از آغاز تا پایان، محمد درودیان، تهران: مرکز تحقیقات و مطالعات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 1376 

مذاکره آمریکایی ها با شهید بهشتی!

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۲ ب.ظ

مذاکرات شهید بهشتی


این مقاله در شماره 230 هفته نامه پنجره به مناسبت ویژه نامه سی و ششمین سالگرد تاسیس حزب جمهوری اسلامی منتشر شد.


بنا‌ بر یک گزارش فوق سری وزارت خارجه آمریکا که اخیرا از حالت طبقه‌بندی خارج شده و محتوایش برای اولین بار در بی‌بی‌سی فارسی منتشر شده، در اواخر دی ۱۳۵۸ (ژانویه ۱۹۸۰)، زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کار‌تر، رئیس جمهوری آمریکا، از دولت الجزایر می‌خواهد که به عنوان رابط برای تماس با آیت‌الله بهشتی به واشنگتن کمک کند.

حدود دو ماه از اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» می‌گذشت و کار‌تر سخت در تلاش بود که برای خروج از بحران و آزادی گروگان‌ها راهی پیدا کند. حالا معلوم شده یکی از راه‌هایی که به ذهن مشاور امنیت ملی او خطور کرده، مذاکره مستقیم با شاگرد پرنفوذ امام خمینی(ره)، سید محمد بهشتی بوده است.

بهشتی در آن روزهای مرد قدرتمند حزب جمهوری اسلامی بود که از طرف نیروهای مخالف انقلاب به عنوان نفر دوم جمهوری اسلامی یاران معرفی می شد.

 

آمریکا برای نزدیک شدن به آقای بهشتی - که برخلاف روحانیان دیگر سابقه زندگی در آلمان را داشت و زبان انگلیسی را هم دست و پا شکسته صحبت می‌کرد - دلایل خودش را داشت. یک روز بعد از گروگانگیری، سیا در گزارش خود به کاخ سفید درباره بهشتی نوشته بود: «مقامات آمریکایی که او را از نزدیک دیده‌اند می‌گویند از اعتماد به نفس بسیار بالایی برخوردار است. او (بهشتی) در برابر گروه‌های سیاسی مذاکره‌کننده سرسختی بوده ولی در مقایسه با خمینی بیشتر‍ حاضر به مصالحه است.» چنین ارزیابی‌هایی بود که باعث شد شخصی مانند برژینسکی - که در ایران به خصومت شدید با انقلاب شهرت یافته بود - از دولت الجزایر برای ایجاد کانالی محرمانه به محمد بهشتی کمک بخواهد.درخواست برژینسکی را الریک هاینس، سفیر وقت آمریکا در الجزایر روز ۲۳ دی ۱۳۵۸ (۱۳ ژانویه ۱۹۸۰) با محمد صدیق بن یحیی، وزیر خارجه الجزایر مطرح کرد ولی از وی جواب رد گرفت. هاینس سال‌هاست که بازنشسته شده است و در ایالت فلوریدا زندگی می‌کند. او می‌گوید مقامات الجزایری «ابدا نمی‌خواستند دست به اقدامی بزنند که اعتبارشان نزد رژیم جدید خدشه‌دار شود

در اسناد جدیدی که وزارت خارجه آمریکا منتشر کرده است به وضوح تلاش مقامات آمریکایی برای مذاکره با دبیر کل حزب جمهوری اسلامی به چشم می خورد و او را فردی پر نفوذ در فضای سیاسی جدید ایران معرفی می کنند.

در همان ایام برخی از مخالفین حزب جمهوری اسلامی و به خصوص دبیر کل وقت آن شایعاتی را درباره مذاکرات پشت پرده آیت الله بهشتی با مقامات آمریکایی در جامعه منتشر می کنند.جنبش ملی مجاهدین که چند ماه بعد نام سازمان مجاهدین خلق را برای خود انتخاب می کند در کنار ابراهیم یزدی از اعضای سرشناس نهضت آزادی این شبهات را مطرح می کنند اما سال ها بعد و با ترور آیت الله بهشتی این سخنان نیز فراموش می شود.

این روزها و با شروع مذاکرات هسته ای ایران با گروه 5+1 باز تاریخچه مذاکرات ایران و آمریکا مورد توجه قرار میگیرد اما این بار با یک تفاوت و آن اینکه این بار در اسناد آمریکا مشخص می شود مذاکرات نه تنها رسمی نبوده است بلکه با واسطه هایی از طرف آمریکایی انجام می شده است و در نهایت نتیجه مطلوبی هم برای طرف آمریکایی نداشته است.مذاکره آیت الله بهشتی دبیر کل وقت حزب جمهوری اسلامی پس از گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا بیشتر رنگ و بوی تقاضا برای رهایی آنها را داشته است اما تا 444 روز بعد یعنی زمستان سال 1359 نتیجه ای دربر نداشت و هیچگاه آیت الله بهشتی پاسخی مثبت به واسطه های طرف آمریکایی نداده بود.



با شهادت بهشتی در 7 تیر 1360 و اذعان مسعود رجوی در بهار 1378 در دیدار با ژنرال هبوش از مقامات رژیم صدام در بغداد مشخص می شود که آمریکایی ها در جریان ترور آیت الله بهشتی و انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی قرار داشته اند و یکی از دلایل ترور آیت الله بهشتی ذر ناکام بودن مذاکرات با طرف آمریکایی ریشه داشته است.