گاه نوشته ها

مهدی دزفولی هستم، وبلاگ نویسی را از شهریور ماه 1382 آغاز کردم.علاوه بر وبلاگ نویسی، فعالیت های مختصر مطبوعاتی (همکاری با هفته نامه پنجره، فصلنامه ارغنون، روزنامه شرق و اعتماد) و مستند سازی هم داشته ام.پیش از این سردبیر سابق سایت خبری تحلیلی شفاف و مدیر اجرایی فصلنامه ارغنون بوده ام.

پیش از این 3 وبلاگ دیگر داشته ام که به دلایلی یا فعالیت آن ها متوقف شد و یا با فیلتر مواجه شدند و این وبلاگ چهارمین وبلاگی است که در آن می نویسم.امیدوار اینجا محلی برای تبادل آرا و نظرات مختلف باشد و بتوانم به صورت مستقیم نوشته های خودم را در اختیار دیگران قرار دهم.

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصاحبه» ثبت شده است

مصاحبه قدس آنلاین


به گزارش قدس آنلاین، این مستند به چگونگی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله بهشتی و اعضای این حزب می‌پردازد. با سیدمهدی دزفولی کارگردان مستند «داستان ناتمام یک حزب» درباره علت پرداختن به این موضوع و مسائل مرتبط با ساخت این مستند که تولید آن دو سال به طول انجامید، گفت و گو کردیم. (+)

■  در آغاز درباره روند ساخت مستند «داستان ناتمام یک حزب» توضیح بدهید و اینکه چرا به سراغ بازخوانی فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی رفتید؟ 
ساخت این مستند از مهر سال ۹۲ آغاز شد. هدف اصلی ما این بود تا یک بازخوانی کلی از فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی داشته باشیم؛ از ۳۰ بهمن ۵۷ تا اردیبهشت سال ۶۶ که فعالیت حزب متوقف شد.  
حزب جمهوری اسلامی در یک دهه اول انقلاب، تأثیرگذارترین تشکل سیاسی کشور بود که بسیاری از مسئولان وقت، عضو آن بودند. بعد از اتفاق‌های سال ۶۰ که بنی صدر از کشور رفت، این حزب گسترده‌ترین فعالیت‌ها را در کشور داشت. در این مقطع زمانی، از انتخابات ریاست جمهوری گرفته تا ترورها و جنگ هشت ساله رخ داد که این رخدادها اهمیت بازخوانی فعالیت‌های حزب را نشان می‌دهد.  
تفکرات سیاسی کنونی هم به خاستگاه اصلی جریان راست و چپ حزب جمهوری برمی گردد. از سوی دیگر بسیاری از اعضای حزب به مراتب عالی در سطح مدیریتی کشور رسیدند، ضمن اینکه حزب جمهوری موجب ارتقای خیلی از گروه‌ها شد به همین دلیل بازخوانی فعالیت‌های حزب مهم است.

■  با توجه به دشواری‌های دسترسی به آرشیو سازمان صدا و سیما، با چه محدودیت هایی در ساخت این مستند مواجه بودید؟ 
برای تهیه آرشیو به مشکلاتی برخوردیم و تلاش کردیم با دوستانی که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی کارهای پژوهشی انجام می‌دهند، اسنادی را به دست بیاوریم.  
از مؤسساتی که مربوط به شهدای هفت تیر هستند، سندهایی را به دست آوردیم و تلاش کردیم آرشیوی از صدا و سیما و مراکزی که به صورت خصوصی و شخصی اسناد را نگهداری می‌کنند، منابع پژوهشی را به دست بیاوریم. بخشی از اطلاعات هم طی مصاحبه با افرادی که در آن دوره عضو حزب بودند، جمع آوری شد از جمله دکتر جاسبی که قائم مقام حزب بود تا آقای عسگراولادی، جواد منصوری، آقای معادیخواه، فرشاد مؤمنی و افرادی که با شهید بهشتی در ارتباط بودند. به سراغ خانواده شهید بهشتی هم رفتیم ولی یکی از فرزندانشان حاضر به گفت و گو نشد. با علی مطهری، پسر شهید مطهری که پدرشان اوایل تأسیس حزب از مخالفان تأسیس آن بود و شأن روحانیت را فراتر از کارهای سیاسی می‌دانست هم گفت و گو کردیم تا تفکرات مختلف بررسی شود.
سخنرانی‌های امام (ره)، صحبت‌های رهبری به عنوان دبیرکل حزب و دیگر اعضای فعال حزب هم در مستند آمده است. مستند داستان ناتمام یک حزب در تابستان سال ۹۴ به پایان رسید که در جشنواره سینما حقیقت و جشنواره عمار اکران شد.  
از سال ۹۳ هم نوشتن کتابی درباره حزب جمهوری را شروع کردم که تا پایان سال ۹۵ طول کشید و امیدوارم امسال یا سال آینده به چاپ برسد.

■  آیا در مسیر کار تحقیقاتی با نقاط تاریکی روبه‌رو شدید که به پاسخ روشنی نرسید؟ 
بله موارد بسیاری بود، اینکه اختلافات داخل حزب از چه چیزی به وجود آمد تا جزئیات انفجار دفتر حزب و اینکه چرا فعالیت‌های حزب ناتمام ماند؟ آیا سال ۶۶ فعالیت‌های حزب متوقف شد یا پیش از آن متوقف شده بود؟ ابهام‌هایی درباره اختلاف‌های اعضای شورای مرکزی حزب که افرادی با طیف‌های مختلف فکری در این شورا فعالیت داشتند. از سوی دیگر روحانیت داخل حزب با بخشی از غیر روحانیون در حزب مشکل داشتند. شهید بهشتی تلاش کرده بود که همه طیف‌های سیاسی را در کنار هم جمع کند، از برخی افراد هم برای پیوستن به حزب دعوت شد که نپذیرفتند همچون محمد منتظری و آقای موسوی خوئینی ها.

■  شهید محمد منتظری که از شهدای هفت تیر هستند، عضو حزب نبودند؟ 
آقای منتظری در روز ۷ تیر به خاطر حلالیت‌طلبی از آقای بهشتی در ماجرای بنی صدر به دفتر حزب آمده بود که شهید شد ولی ایشان عضو حزب جمهوری نبود. بازخوانی داستان حزب جمهوری اسلامی به خاطر تفکرات مختلفی که در آن وجود داشت و مسیر جریان‌های سیاسی بعد انقلاب را شکل داد، حائز اهمیت است. اتفاق‌هایی که در جریان انقلاب افتاده، خاستگاهش در این حزب است. در دهه ۶۰ کل جمعیت کشور ۳۰ میلیون نفر بود که چهار، پنج میلیون نفر عضو حزب جمهوری اسلامی بودند یعنی حدود یک پنجم جمعیت کشور عضو این حزب بودند، هیچ حزبی نداشتیم که با چنین جمعیتی عضو داشته باشد.

■  آیا در مسیر تحقیقات با این مشکل روبه‌رو شدید که بگویند این آرشیو یا اسناد محرمانه است و امکان دستیابی به آن را ندارید؟ 
فراوان؛ مثلاً هیچ وقت به مذاکرات شورای مرکزی حزب یا برخی از سخنرانی‌های شهید بهشتی و سخنرانی‌های عمومی سران حزب دسترسی پیدا نکردیم.  
البته بخشی از این‌ها بعد از ۳۰ سال موجود نیست و اسناد حزب هم به صورت منسجم آرشیو نشده است در حالی که درباره حزب جمهوری باید مدارک و آرشیو بیشتری جمع‌آوری شود.

■  با تکثر نگاه و پرداخت‌های مختلف روی فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی از سوی دیگر فیلمسازان و مستندسازان موافقید؟ 
حتماً، علاوه بر پرداخت به فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی، اسناد تاریخ انقلاب هم بسیار حائز اهمیت است و درباره آن‌ها هم کار جدی نشده است؛ مثلاً در مورد کودتای نوژه که تنها کودتای نظامی از داخل کشور بود، اثر تصویری جدی نداریم. تاریخ انقلاب مملو از حوادثی است که به صورت جدی مورد بازخوانی قرار نگرفته است و اگر به آن‌ها پرداخته نشود، گسست تاریخی برای نسل جدید به وجود می‌آورد، نسلی که اطلاعات کافی در مورد تاریخ انقلاب ندارند. ما در این مستند یک ساعته به صورت کلی به اتفاقات مهم آن دوره پرداختیم که هر کدام از آن‌ها یک مستند جدی را می‌طلبد.
نسل جدید هم هر چه تفکرات، بینش‌ها و اختلاف‌ها را بهتر درک کند می‌تواند به دلایل و ریشه اختلافات بهتر پی ببرد. به طور قطع هرچه درباره اتفاقات دهه ۶۰ بیشتر کار شود، هم برای امروز بهتر است و هم اینکه سبب تعمیق نگاه‌ها به انقلاب اسلامی می‌شود.  

■  چرا مستندسازها کمتر سراغ اتفاق‌های دهه ۶۰ می‌روند؟ 
چون دوست ندارند که وارد بحث‌های پژوهشی جدی و سنگین بشوند و ترجیح می‌دهند که رخدادهای روز را دنبال کنند که برایشان کم‌هزینه‌تر است و هم اینکه ممکن است بسیاری از افرادی که برای ساخت مستند نیاز به گفت‌وگو با آن‌هاست، فوت شده باشند یا در دسترس نباشند. هم اینکه جو روشنفکری در مورد اتفاقات روز وجود دارد. اگر به کارنامه جشنواره فیلم فجر نگاه کنید از سال ۹۳ به بعد، آثاری با نگاهی تاریخی و سیاسی همچون فیلم‌های سیانور، ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز با اقبال عمومی مواجه شده و جریان ساز بودند اما به دلیل سختی و مشقت ساخت این فیلم ها، زمانبر بودنشان و نیازشان به پژوهش‌های جدی، کمتر کسی سراغ ساخت این فیلم‌ها می‌رود در حالی که این ژانر حرف‌های جدیدی دارد و نکات مغفول بسیاری را روشن می‌کند.  
حزب جمهوری هم بستری است که حرف‌های جدی و زیادی برای گفتن دارد و می‌توان درباره آن کارهای جدی و جریان ساز زیادی ساخت.

■  طی انجام این پروژه بویژه در مراحل پژوهشی، شخصیت شهید بهشتی را چطور یافتید؟ 
شهید بهشتی در زمان انقلاب ۵۰ ساله بودند و برای انقلاب اسلامی، برنامه داشتند. یکی از افرادی که در مورد انقلاب بسیار هوشمندانه رفتار می‌کرد، آقای بهشتی بود.  
در ساواک پرونده‌ای از ایشان وجود ندارد و این نشان می‌دهد که بسیار هوشمندانه پیش می‌رفتند.  
جالب است بدانید که شهید بهشتی، قبل از پیروزی انقلاب دفترچه‌ای داشت که در آن نام افراد معتمد را یادداشت کرده بود تا در مسیر استقرار نظام از آن‌ها کمک بگیرد.  
همه شواهد نشان می‌دهد که ایشان فکر جدی برای اداره انقلاب داشتند. جزو شخصیت‌های فکوری بودند که بعد از پیروزی انقلاب، برنامه‌های جدی برای اداره نظام داشتند. این نظم فکری و با برنامه بودن در زندگی شخصی ایشان هم نمود داشت.  

■  ورود نسل دهه ۶۰ را به اتفاقات این دهه پر حادثه که بناست در قاب سینما، این وقایع را با استناد به اسناد و تاریخ شفاهی به جا مانده از آن دوران روایت کنند، چطور می‌بینید؟ نقاط قوت و ضعف این ورود چیست؟ 
نقطه قوتش این است که نسل سوم انقلاب، ذهنیت قالبی نسبت به اتفاقات آن دوره ندارد، ضمن اینکه نسل جدید حرف‌های جدیدی برای گفتن دارد.  
به نظر می‌رسد که نهضتی در نسل دهه ۶۰ برای بازخوانی اتفاقات آن دهه آغاز شده است چون دهه ۶۰، دهه بسیار مهم و پرالتهابی است و بسیاری از اتفاقات دوران حاضر هم به آن دهه برمی گردد که کارهای عمیق و مهم درباره آن دهه مهم موجب شفاف سازی و تنویر افکار عمومی می‌شود.
 

منبع: روزنامه قدس

بخشی از مصاحبه دکتر فرشاد مومنی با مستند جنگ و صلح که در نشریه عصر اندیشه منتشر شده است در ادامه از نظر شما می گذرد:


فرشاد مومنی استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی جزو آن دسته از اقتصاددانان نهاد گرایی است که همواره پرحرارت ترین دفاعیات را از کارنامه دولت دفاع مقدس دارد و در عین حال بازبانی تئوریک و تخصصی، عملکرد دولت های پس از جنگ را نقد می کند.


 به اسم خصوصی‌سازی، دخالت دولت را افزایش دادند
آقای هاشمی به نظر من یک انقلابی بزرگ و یک انسان بسیار دلسوز و شخصیت محترم بودند، اما این برای ایشان صلاحیت تخصصی در حوزه اقتصاد ایجاد نمی‌کرد. ایشان ممکن است سخن افرادی را طوطی‌وار تکرار کرده باشد، اما من در مورد گزارش‌های رسمی صحبت می‌کنم. این گزارش‌ها نشان می‌دهند شاخص مداخله دولت دراقتصاد در سال ۵۶، ۶۳ درصد بوده و در دولت موسوی به ۴۰ درصد رسیده است. طنز تلخ ماجرا این است که آقای هاشمی و همکاران‌شان از همه ابزارهای شناخته شده برای کاهش مداخله دولت در اقتصاد ایران استفاده کردند اما از سال ۷۰ تا امروز این شاخص هرگز به کمتر از ۶۰ درصد نرسیده است. یعنی این‌ها به اسم خصوصی‌سازی و آزادسازی عملاً مداخله دولت در اقتصاد را افزایش دادند و در اواخر دوره خاتمی و کل دوره احمدی‌نژاد نیز مداخله دولت در اقتصاد ایران به دو برابر مداخله دولت در زمان جنگ رسید.
نکته کلیدی‌ از نظر کارشناسی این است که مداخله دولت به دو بخش تقسیم می‌شود: مداخله از حیث حاکمیت، یعنی تأمین نظم و امنیت و سلامت و غیره و مداخله از حیث تصدی‌گری، یعنی بیایند بخش خصوصی را از میدان به در کنند. در تمام سال‌های جنگ همواره مداخله‌های حاکمیتی دولت بر مداخله تصدی‌گری غلبه داشته است. در ۱۰ سال اخیر مداخله‌های تصدی‌گر دولت به دو برابر مداخله حاکمیتی رسیده است، یعنی ما از این زوایه در دوران خاتمی و هاشمی و احمدی‌نژاد شاهد پس‌رفت بوده‌ایم. و این‌که چرا این‌گونه شد از نظر من یک تغییر ایدئولوژی بود به شرحی که اشاره کردم. آقای هاشمی حتی در سال‌های جنگ دولت را به شدت تحت فشار می‌گذاشتند تا همین رویه‌های آزادسازی و خصوصی‌سازی افراطی، در دستورکار قرار گیرد و برای همین چندین بار جلسه سران سه قوه در حضور امام برگزار و وقتی نظرهای کارشناسی مطرح شد، به اتفاق آرا حق را به جهت‌گیری‌های دولت دادند.

  نگاه هاشمی غیرکارشناسانه و توهم‌آلود بود
آقای هاشمی نوربخش را از مجلس جذب کرد و پست وزارت اقتصادی را به وی سپرد، آقای عادلی هم که در بانک مرکزی پست خاصی نداشت به‌همین شکل. این افراد به دلیل اعلام وفاداری به مدیریت جدیدِ ایدئولوژیک کشور تحت مدیریت آقای هاشمی به کار گمارده شدند؛ آقای زنجانی هم همین‌طور به صراحت گفت که تغییر ایدئولوژی داده است. اگر بخواهیم علمی صحبت کنیم، دو مسئله مهم وجود داشت: مسئله اول این که آقای هاشمی رفسنجانی و کسانی که با ایشان همدلی می‌کردند، قادر به تحلیل درست از واقعیت نبودند و به جای درک درست و ارتباط دادن به هم ریختگی‌هایی که در اقتصاد ایران در مقطع پس از سال ۶۵ اتفاق افتاده بود به شوک‌های برون‌زا، مسائل را به جهت‌گیری‌های سیاستی دولت موسوی نسبت دادند. وجه دوم این‌که درک این افراد از بازار بسیار سطحی و کوته‌بینانه بود، به شکلی که متوجه نمی‌شدند برای این‌که خصوصی‌سازی و آزادسازی و حذف سوبسیدها بتواند انتظارات تئوریک را برآورده کند، ابتدا باید یک بستر نهادی و شرایط اولیه برایش مهیا گردد. این‌ها فکر می‌کردند این تغییر جهت‌ها به خودی خود اکسیر است و همه چیز را درست می‌کند و درکشان از مسئله آزادسازی و خصوصی‌سازی، رهاسازی بود نه یک مدیریت منضبط شفاف که با برنامه عبور از این گذار را در دستورکار قرار می‌داد.
این وجه معرفتی‌اش بود؛ وجه عقیدتی هم این بود که این‌ها به رهاسازی معتقد بودند. آقای هاشمی که در دوران امام می‌آمد آن‌قدر غَرّا در مورد عدالت اجتماعی دم می‌زد، در خطبه‌های پس از رحلت امام به کلی زیر و رو شد و این بحث را مطرح کرد که معصومان ما که تا قبل از آن به عنوان نمادهای ایثار و پارسایی مطرح بوده‌اند، همه لباس‌های زربفت می‌پوشیدند و امکانات داشتند و کلاً باب جدیدی باز شد که آثارش در سال‌های ۷۰ تا ۷۳ نمایان گردید.
افرادی مثل زنجانی و نوربخش تغییر ایدئولوژی دادند. وقتی ایده تضعیف ارزش پول ملی و جهش نرخ ارز در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس مطرح شد، نوربخش نطق غَرّایی علیه این کار ایراد کرد اما وقتی فهمید شرطِ گرفتنِ پست این است که این سیاست را بپذیرد، ناگهان ۱۸۰ درجه چرخید و شروع به جانبداری کرد. من حساب این‌ها را از آقای هاشمی جدا می‌دانم. باورم این است ایشان سعی داشت اوضاع کشور بهتر شود، لکن بیش از حد سطحی و غیرکارشناسی و توهم‌آلود به مسئله نگاه می‌کرد.
هاشمی می‌گفت سیاست و فرهنگ حیطه رهبری است و اقتصاد میدان مانور من موضوعی که خود ایشان مکرر مطرح می‌کردند، این بود که حیطه اقتصادی تنها میدان مانور جدی من بود. دلیلش هم این بود که می‌گفتند «حیطه فرهنگ را آقای خامنه‌ای مستقیماً اداره می‌کنند و در سیاست هم مداخله دارند». بنابراین جایی برای خودشان نمی‌دیدند و این که بگوییم این یک انتخاب بود و ایشان دوست نداشت در توسعه فرهنگی و سیاسی شرکت کند، حرف درستی نیست.

مصاحبه با نشریه روزانه جشنواره عمار

نشریه روزانه جشنوراه فیلم عمار مصاحبه ای را پیرامون مستند داستان ناتمام یک حزب انجام داد که در شماره چهارشنبه 15 دی ماه 1394 این نشریه منتشر شد. با اینکه به دلیل سرعت انتشار این مصاحبه متن پیاده شده دارای اشکلاتی همانند تحصیلات من ( کارشناسی فلسفه نه ، کارشناسی ارشد فلسفه علم) و برخی از موارد فیلم دارد اما مصاحبه خوبی بود و از این دوستان خوب ممنون هستم. امسال انتشار نشریه روزانه عمار با بچه های خوب بوشهری بود که نسبت به سال های قبل نشریه سطح و کیفیت بهتری هم پیدا کرده بود. 

جشنواره امسال هم تمام شد و به همه دوستان جشنواره عمار یک خسته نباشید و خدا قوت اساسی میگم.